فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۸

مروری بر کتاب تاریخ تاتارها،قوم تیر افکن

نویسنده: گارون سارکسیان

کتاب تاریخ تاتارها
کتاب تاریخ تاتارها


نام کتاب: تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن

نویسنده: گریگور آکنرتسی

مترجم: گارون سارکسیان

مشخصات نشر: تهران: نائیری، ۱۳۹۷.

گریگور آکنرتسی مورخ ارمنی سده سیزدهم میلادی است. او در سال‌های نخـست آن سـده در ارمنستان به دنـیا آمد. ‏سپـس، در حـدود سال ۱۲۶۵م به قلمروحـکومت ارمنی کیلیکیـه رفت و به سلک راهبـان صومعـه آکنر درآمـد. از این ‏رو، به آکنـرتسی (اهل آکنر) شهـرت یافـت. از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست. آنچه می‌دانیم نیز از ‏لابه‌لای نوشته‌هایش به دست آمده است. گریگور معاصر دو مورخ دیگر ارمنی، وارتان آرولتسی و گیراگوس ‏گاندزاکتسی، بوده و هر سه از شاگردان روحانی برجسته‌ای به نام وارداپت واناکان بوده‌اند. ‏
گریگور آکنرتسی در ۱۲۷۳م کتابی به نام تاریخ قوم تیرافکن نوشت که در سده‌های بعد به تاریخ ‏تاتارها نیز شهرت یافت‏.(۱) مورخان قدیم ارمنی مغولان را تاتار می‌نامیدند و چون سلاح اصلی ایشان تیر و کمان ‏بود آنان را قوم تیرافکن نیز نامیده‌اند. این کتاب منبع مهمی از دوران حکومت مغولان در ارمنستان است و به ‏شرح پیدایش حکومت مغولان، آداب و رسوم آنان و مناسبات دولت ارمنی کیلیکیه با مغولان و همسایگان در ‏سال‌های۱۲۲۰ـ۱۲۷۳م می‌پردازد. از رویدادهای مهمی چون حمله مغولان به قفقاز جنوبی، یعنی اران و ‏گرجستان و ارمنستان، جنگ با سلجوقیان روم (۱۲۴۳م)، تصرف بغداد به‌دست هلاکوخان (۱۲۵۸م)، شکست ‏مغولان از سلطان مصر (۱۲۶۰م)، حمله مصریان به کیلیکیه (۱۲۶۶م) و … گزارش‌هایی ارزنده ارائه می‌دهد.‏

دولت ارمنی کیلیکیه (۱۰۸۰ـ ۱۳۷۵م) در جایی بیرون از مرزهای تاریخی ارمنستان، در ساحل شمال شرقی ‏دریای مدیترانه، تشکیل شد. این دولت در صد سال نخستین پیدایش خود امیرنشینی بود که به دست اشراف ‏نظامی ارمنی اداره می‌شد اما از ۱۱۹۸م تبدیل به دولتی پادشاهی شد و از آن پس، تأثیری مهم در مناسبات ‏سیاسی و اقتصادی منطقه داشت. تاریخ گریگور آکنرتسی در واقع بخشی از تاریخ دولت ‏کیلیکیه و رویدادهای مرتبط با آن است. ‏

گریگور آکنرتسی شرح رویدادها را از آدم و حوا و اخراج آنان از بهشت آغاز می‌کند. ‏سپس، به تبارشناسی تاتارها (مغولان) می‌پردازد. او می‌کوشد نسب معتبری به تاتارها بربندد. از این رو، آنان را ‏برآمده از شخصیت‌هایی چون هاجر (مادر حضرت اسماعیل، نیای عرب‌ها)، قطوره (همسر دیگر حضرت ابراهیم) ‏و عیسو (نوه حضرت ابراهیم) می‌داند.او واژه تاتار را به تیز و سبک معنی کرده (فصل۱).‏(۲)

آکنرتسی در فصل دوم از چنگیزخان و چگونگی به قدرت رسیدن وی سخن می‌گوید. در اینجا، افسانه‌ای می‌آورد ‏که گویا مغولان درباره خود ساخته‌اند. می‌نویسد روزی به فرمان خداوند فرشته‌ای در هیئت یک عقاب پرطلایی ‏بر چنگیز، که سالار مغولان بود، آشکار شد و با لفظ و زبان ایشان با وی سخن گفت. در اینجا بود که آن ‏فرشته عقاب‌نما چنگیز را قایان یا خان نامید و فرمان‌های خداوند را به او داد که مغولان یاساق گویند (فصل۲).(۳)

نویسنده در فصل‌های بعد از پیشروی مغولان به غرب و حمله به ایران و سپس، اران و گرجستان سخن می‌گوید. مغولان ‏در ۱۲۲۴م شهر مهم گنجک (شیز)، در جنوب شرق دریاچه ارومیه، را گرفتند. سپس، به قفقاز جنوبی یورش ‏بردند. سپاه متحد گرجیان و ارمنیان اگرچه به رویارویی برخاست اما شکست خورد. ‏

رخـسار و سیـمای غیرعادی مغولان همواره شگفتـی مورخان ارمنـی را برانگیخته است. آکنرتسی آنان را چنین ‏توصیف می‌کند:

«تاتارها مانند انسان نبودند، بل رخساری هراس‌انگیز و تحمل ناپذیر داشتند. سرشان بزرگ بود ‏مانند گاومیش، چشمانشان تنگ چونان جوجه، بینی‌شان کوتاه مانند گربه، پوزه‌شان بیرون جهیده مانند سگ، ‏کمرشان باریک مانند مورچه، پاهایشان کوتاه مانند خوک و ریش هیچ نداشتند.قدرت شیر داشتند. صدایشان ‏مانند جیغ عقاب بود و به ‌ناگهان ظاهر می‌شدند. زنانشان کلاهی نوک تیز داشتند پوشیده در شالی از دیبا. بر ‏چهره پهنشان، زهر کشنده می‌مالیدند. چونان اژدها می‌زاییدند و چونان گرگ غذا می‌دادند. در میان ایشان، مرگ ‏دیده نمی‌شد، چراکه سیصد سال عمر می‌کردند… نان هم هیچ نمی‌خوردند».‏(۴)

مغولان با حمله به قفقاز جنوبی دژهای مهمی چون شامکور، ساقام، کارهردز، گاردمان، ماتسنابرد، تاووش ‏و نوربرد را تصرف کردند. ارمنیان و گرجیان چون دیدند که مقاومت در برابر مغولان ممکن نیست تن به ‏فرمان‌برداری دادند (فصل۳).(۵)

آنان پس از تصرف ایران، ارمنستان، اران و گرجستان به قلمرو سلجوقیان روم ‏گام نهادند و شهر کارین (ارزروم کنونی) را پس از دو ماه محاصره در سال ۱۲۴۲م تصرف کردند. آنان در ‏ادامه فتوحات خود در ۱۲۴۳م/۶۴۰ق سلطان غیاث‌الدین کیخسرو سلجوقی (۱۲۳۷ـ۱۲۴۶م) را شکست ‏دادند و شهرهای یرزنگا (ارزنجان)، کساریا (قیصریه)، گون (قونیه)، سباستیا (سیواس) و غیره را تصرف کردند ‏‏(فصل۶).(۶) گریگور آکنرتسی جای این نبرد را دشتی میان کارین و یرزنگا می‌داند، که در منابع اسلامی به کوسه ‏داغ معروف است. رنه گروسه تاریخ جنگ کوسه داغ را ۲۶ ژوئن ۱۲۴۳م می‌داند.(۷)

جنگ کوسه داغ تأثیری ژرف بر سرنوشت آتی منطقه برجای گذاشت. دولت ارمنی کیلیکیه در طول این ‏جنگ به دقت منتظر نتیجه جنگ بود تا سیاست خارجی‌اش را تدوین کند. آنها خوب می‌دانستند که مغولان پس ‏از پیروزی بر سلجوقیان روم به سوی کیلیکیه پیشروی خواهند کرد. این می‌توانست پایانی بر موجودیت دولت ‏ارمنی کیلیکیه باشد، چراکه وقتی حکومت نیرومندی چون سلجوقیان روم در برابر مغولان درهم شکست پایداری ‏کیلیکیه در برابر آنان بی‌فایده و دور از عقل، به نظر می‌رسید. عامل دیگری که سران دولت کیلیکیه را به ‏فرمان‌برداری از مغولان واداشت وجود همسایگانی چون سلجوقیان روم و ممالیک مصر بود که کیلیکیه مسیحی ‏را به چشم دشمن می‌نگریستند. برخلاف آن، نگاه امپراتوری نیرومند مغولان به مسیحیان خصمانه نبود، نکات ‏تاریکِ ریشه‌دار میان آنان وجود نداشت و با آنان می‌شد همه چیز را از صفر آغاز کرد. از این‌رو، دولت ارمنی ‏کیلیکیه بر آن شد تا با مغولان هم پیمان شود و فرمان‌برداری کند.‏

اما انگیزه مغولان در هم پیمانی با دولت کیلیکیه چه بود؟ نخست اینکه مغولان می‌دانستند کیلیکیه دولتی ‏مسیحی است که با سلاطین مسلمان همسایه نیز اتحاد مستحکمی ندارد، پس، حمایت از آن می‌توانست موازنه ‏قدرت را در منطقه به زیان سلاطین برهم زند. دیگر اینکه سلطان سلجوقی با وجود شکست از مغولان هنوز ‏نابود نشده و خطر آنان برطرف نشده بود. بنابراین، هم پیمانی مغولان با کیلیکیه می‌توانست جبهه ضد سلجوقی را ‏تقویت و از اتحاد ارمنیان با همسایگان مسلمان، به‌خصوص سلجوقیان، جلوگیری کند. این هم پیمانی می‌توانست ‏مانع از تصرف منطقه به دست مسلمانان و سلطه و اشراف آنان بر سواحل دریای مدیترانه، سوریه و نقاط ‏حساس شود. علت دیگر این بود که مغولان از مقر اصلی خود بسیار دور شده بودند و نیاز به متحد بومی ‏معتبری در انتهای مرزهای متصرفات خود برای کمک و برآوردن نیازهایشان داشتند و سرانجام، چیزی که بسیار ‏مهم بود اینکه هم پیمانی با دولت ارمنی کیلیکیه می‌توانست در راستای خط مشی مغولان برای ارتباط و اتحاد با اروپای ‏مسیحی کارساز باشد. امپراتوران مغول همواره خواستار اتحاد با دولت‌های مسیحی اروپا برای جنگ با سلاطین ‏سلجوقی و مصر و امیران قدرتمند منطقه بودند. کیلیکیه می‌توانست حلقه پیوندی میان مغولان و اروپای مسیحی ‏باشد.‏

گریگور آکنرتسی در فصل هفتم به چگونگی عقد این پیمان می‌پردازد. او می‌نویسد هتوم، پادشاه ارمنی ‏کیلیکیه، چون پیشروی تاتارها را دید و دریافت که مغولان به زودی به کیلیکیه می‌رسند با برادران و سالاران ‏دولت به شور نشست و تصمیم گرفت با مغولان صلح کند، از آنان فرمان برد و به آنان خراج و خدمات نظامی ‏دهد (فصل۷).(۸)

ارمنیان نخست نزد باچو، سالار سپاه تاتار، رفتند و در شهر قیصریه، پیمان دوستی و فرمان‌برداری ‏بستند (سال ۱۲۴۳م) اما این پیمان نیاز به تأیید خان بزرگ داشت. بنابراین، سمباد اسپاراپت (سپهسالار)، برادر ‏شاه هتوم اول، را برای بستن پیمان رسمی صلح نزد سایین ‌خان فرستادند (۱۲۴۶م). چنان که آکنرتسی ‏می‌نویسد سایین ‌خان نام شخص نیست، بلکه لقبی است به معنی خان نیکو و خوب. به نظر می‌رسد که سایین ‏لقب گیوک خان (۱۲۴۶ـ ۱۲۴۸م)، نوه چنگیز، بوده است اما هاکوب ماناندیان، عضو فرهنگستان، معتقد است که سایین ‏خان لقب باتو بود که به طور موقت تا جلوس منگوقاآن (۱۲۵۱ـ ۱۲۵۹م) جانشین خان شده بود‏.(۹)

به هر حال، سایین ‌خان با سپهسالار ارمنیان پیمان دوستی بست و او را به مقام سقامیش (پادشاه زیردست) ‏گمارد. خان مغول سپهسالار را ارج بسیار نهاد و او را با عطاهایی فراوان به کیلیکیه، نزد شاه هتوم اول فرستاد و فرمود تا هتوم ‏شخصاً به دیدار او برود. وی همه صومعه‌ها و کلیساهای مسیحی را نیز از پرداخت مالیات معاف کرد ‏‏(فصل۷).(۱۰)

چندی بعد شاه هتوم با هدایایی فراوان نزد منگوقاآن رفت. در کتاب، به تاریخ این دیدار اشاره نشده ‏است اما مورخ دیگر ارمنی، وارتان آرِوِلتسی، تاریخ این سفر را سال ۷۰۳ تقویم ارمنی [۱۲۵۴م] دانسته‏.(۱۱) ‏آکنرتسی می‌نویسد که منگوقاآن، پادشاه ارمنیان را بسیار ارج و احترام نهاد و هر آنچه را او می‌خواست ‏برآورد و او را سخت شادمان به سرزمینش بازگرداند (فصل۱۰).(۱۲)

بدین‌سان، پیمان میان امپراتوری مغول و دولت ارمنی کیلیکیه در ۱۲۵۴م در قراقروم، پایتخت ‏مغولان، با تأیید منگوقاآن و هتوم اول بسته شد. هدف دولت کیلیکیه از بستن این پیمان نخست در امان نگاه ‏داشتن کیلیکیه از هجوم مغولان، سپس، استفاده از نیروی رزمی آنان برای دفاع از قلمرو خود در برابر تاخت و ‏تازهای همسایگان، به خصوص، سلجوقیان روم وسلاطین مصر بود. در مقابل، شاه هتوم نیز پذیرفت که در ‏عملیات نظامی مغولان در بین‌النهرین، سوریه و فلسطین با آنان همکاری کند‏.(۱۳) این پیمان در چند دهه نخست تا اندازه‌ای کارساز بود و دولت کیلیکیه را استوارتر ساخت اما پس از گرویدن ایلخانان مغول به اسلام، ‏به‌خصوص در دوران جانشینان غازان خان، اهمیت خود را از دست داد و در عمل برچیده شد.‏

با تصرف ایران و سراسر مناطق هم‌جوار به دست مغولان حکومتی مغولی در این ناحیه تأسیس شد که به ‏ایلخانان شهرت یافت. هلاکو نخستین ایلخان بود که در ۱۲۵۶م به حکومت رسید. در دوره نُه ساله ‏زمامداری‌ وی رویدادهای مهمی رقم خورد. یکی از این رویدادها تصرف بغداد به دست مغولان و سقوط ‏خلافت عباسی است. گریگور آکنرتسی در فصل یازدهم با اشاره به این رویداد مهم از اسیر شدن خلیفه به ‏دست مغولان سخن می‌راند و از گفت و گوی هلاکوخان و خلیفه عباسی گزارشی می‌آورد. او می‌نویسد که پس از ‏تصرف بغداد خلیفه را نزد هلاکوخان آوردند. هلاکو، چون او را دید، پرسید: «صاحب بغداد تو هستی؟ ». او گفت: ‏«من هستم». سپس، فرمود سه روز بی‌نان و بی‌آب به بند اندازند. پس از سه روز، فرمود نزد خود آورند. هلاکو از ‏خلیفه پرسید: «حالت چگونه است؟» او خشمگین پاسخ داد تا شاید هلاکو را بترساند و گفت: « آیا این است ‏مردانگی شما که من سه روز گرسنه بمانم؟». هلاکو، که سخت خشم گرفته بود، فرمود طبقی زر سرخ بیاورند و ‏در پیش او بگذارند. آنگاه که آوردند خلیفه گفت: « این چیست؟» هلاکو گفت: « زر است، بخور که گرسنگی و ‏تشنگی‌ات رفع شود و سیر شوی». خلیفه گفت: « انسان نه با زر، که با نان و گوشت و شراب زنده می‌ماند». ‏هلاکو به خلیفه گفت: « حال که می‌دانی انسان نه با زر خشک که با نان و گوشت و شراب زنده ماندن تواند ‏چرا این اندازه زر را برایم نفرستادی تا من نیایم، شهر تو را ویران نکنم، تو را فرونگیرم تا تو بی‌خیال بنشینی و ‏بخوری و بنوشی» (فصل۱۱).(۱۴)

این گفت و گو در منابع دیگر نیز به صورت‌های گوناگون آمده است. خواجه ‏نصیرالدین طوسی، که در گفت و گوی میان هلاکو و خلیفه مستعصم حضور داشت، می‌نویسد:

« ایلخان طبقی زر پیش ‏خلیفه بنهاد و گفت: بخور، خلیفه گفت: ,نمی‌توان خورد، . گفت: ,پس چرا نگاه داشتی و به لشکریان ندادی و ‏این درهای آهنین چرا پیکان نساختی و به کنار جیحون نیامدی تا من از آن نتوانستمی گذشت؟،. خلیفه در ‏جواب گفت: ,تقدیر خدای چنین بود،. پادشاه گفت: ,آن چه بر تو خواهد رفت هم تقدیر خدای است،»‏‏.‏(۱۵)

در واقع، متن اصلی گفت و گو برگرفته از رساله کوچک فتح بغداد منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی ‏است.(۱۶)

هلاکو پس از آن سپاهیانش را فرمود تا خلیفه عباسی را آن‌قدر با لگد بزنند تا بمیرد. بویل می‌نویسد که نه ‏نصیرالدین و نه رشیدالدین در گزارش بسیار مفصلی که به دست می‌دهند درباره چگونگی قتل خلیفه چیزی ‏نمی‌گویند اما منابع متأخر اسلامی، که می‌گویند وی را برای آنکه خونش نریزد در نمدی پیچیدند و زیر پا یا به ‏ضرب لگد به هلاکت رساندند، به احتمال قریب به یقین مؤثق و معتبراند، زیرا مغولان شاهزادگان خود را ‏به این طریق به قتل می‌آورند‏.(۱۷) نظر بویل کاملاً با گزارش آکنرتسی همخوانی دارد. بدین‌سان، بغداد در ‏‏۱۲۵۸م/۶۵۶ق به تصرف مغولان درآمد. مستعصم، آخرین خلیفه عباسی، به فرمان هلاکو کشته شد و عمر ‏خلافت عباسی، پس از ۵۰۸ سال به پایان رسید.‏ مغولان پس از تصرف بغداد به مفارقین حمله کردند و آن را در میان گرفتند (پاییز ۱۲۵۸م) و پس از ‏محاصره‌ای طولانی در بهار ۱۲۶۰م گشودند.‏

گزارش دیدار شاه هتوم اول و هلاکوخان نیز ارزشمند است. آکنرتسی می‌نویسد هتوم، پادشاه ارمنیان، چون ‏شنید که هلاکو بر تخت خانی نشسته و مردی بس نیک‌خواه و مسیحی دوست است، عطایایی بسیار برگرفت و ‏برای دیدار با هلاکوخان به خاور رفت. هلاکوخان با دیدن پادشاه ارمنیان او را سخت گرامی داشت، ارج نهاد ‏و باری دیگر، با نوشته‌ای به مملکت او و بیش از آن به کلیساها و روحانیان و جمله مسیحیان کشور آزادی ‏داد. او پادشاه ارمنیان را با ارج و احترامی بسیار به سرزمین خود فرستاد (فصل۱۱).‏(۱۸)

چنان که از گزارش ‏آکنرتسی برداشت می‌شود هلاکوخان پیمان سال ۱۲۵۴م را بار دیگر تأیید کرد و دولت ارمنی کیلیکیه و پادشاهی ‏هتوم اول را به رسمیت شناخت و کلیساها و روحانیان را از پرداخت مالیات معاف کرد. به نوشته دانشنامه ارمنی ‏تاریخ این دیدار سال ۱۲۵۹م است و رهبر دینی ارمنیان دِر گوستاندین، نیز در این سفر همراه شاه هتوم اول بوده ‏است‏.(۱۹)

مغولان پس از تصرف بغداد و مفارقین به حلب، دمشق و اورشلیم (بیت‌المقدس) تاختند. کیتبوقا، فرمانده ‏هلاکوخان، آن شهرها را نیز گشود (فصل۱۳).(۲۰)

آکنرتسی تاریخ تصرف این شهرها را نمی‌آورد اما به نظر بویل ‏شهر حلب پس از شش روز محاصره در تاریخ ۲۴ ژانویه۱۲۶۰م (هفتم صفر ۶۵۸ق) به تصرف ‏درآمد‏.(۲۱) درباره تصرف دمشق نیز گروسه بر این باور است که شهر دمشق چون مدافعی نداشت ‏فرمانبرداری کرد و قوای مغول در تاریخ اول مارس ۱۲۶۰م داخل شهر شد. پادشاه ارمنی و بوهیموند نیز به ‏همراهی او داخل شهر شدند‏.(۲۲)

گریگور آکنرتسی سپس از جنگ کیتبوقا با سلطان مصر(۲۳) می‌نویسد. این جنگ که در ۳ سپتامبر۱۲۶۰م ‏روی داد به جنگ عین جالوث معروف است‏.(۲۴) آکنرتسی می‌نویسد که سلطان، که از ناآمادگی سپاهیان تاتار آگاه ‏بود، سپاهی بی‌شمار گرد آورد و بر سر تاتار آمد. از ایشان بسیار کشت و بسیار گریزان کرد و بسیار اسیر ‏گرفت و اورشلیم و حلب و دمشق را باز ستاند.)(۲۵)

به‌راستی، چنان که آکنرتسی می‌نویسد مغولان در این ‏جنگ شکستی سخت خوردند و این بیشتر به سبب همکاری فرانک‌ها با مصریان بودکه آنان اجازه دادند از بین ‏متصرفات و سرزمین آنها بگذرند و در کنار عکا خواربار و احتیاجات نظامی خودشان را فراهم آورند‏.(۲۶)کیتبوقا ‏در این جنگ اسیر، سپس کشته شد اما آکنرتسی چیزی از آن نمی‌گوید. ‏

هلاکوخان در ۱۲۶۵م درگذشت. پس از درگذشت او، تخت پادشاهی ایلخانان به پسرش، آباقا (۱۲۶۵ ‏‏ـ۱۲۸۲م)، رسید. آکنرتسی آباقا را در میان سی برادرش از همه زیباتر و خوش قامت‌تر می‌داند و می‌نویسد که در ‏روزگار خانی او در سراسر کشور وفور نعمت بود. گریگور آکنرتسی از آباقا به نیکی سخن می‌راند. مورخ دیگر ‏ارمنی، استپانوس اُربلیان، روشن‌تر سخن می‌گوید و می‌نویسد: «آباقا مردی فروتن، مهربان و صلح‌طلب بود که ‏مسیحیان را دوست می‌داشت» ‏.‏(۲۷)

سلطان جدید مصر، به نام بندقدار بیبرس (۱۲۶۰ـ۱۲۷۷م/ ۶۵۸ ـ۶۷۶ق)، با دیدن سستی مغولان در منطقه به ‏کیلیکیه حمله کرد. هتوم اول برای رویارویی با آنان سپاهش را گرد آورد و به‌دست پسران خود، بارون ‏لِوون و توروس، داد. در جنگی که درگرفت سپاه ارمنیان شکست خورد، توروس کشته شد و لِوون به اسارت درآمد. سپاهیان سلطان شهر سیس را به آتش کشیدند که نشستگاه پادشاه ارمنیان بود. ‏در کلیسای شکوهمند سیس، نفت ریختند، آن را آتش زدند و قبر پادشاهان را کندند. بسیاری از مسیحیان را در ‏روستاهای کشور کشتند و بسیار اسیر گرفتند (فصل۱۴).(۲۸) این حمله در سال ۱۲۶۶م روی داد و ضربه‌ای سنگین ‏بر پیکر دولت کیلیکیه فرود آورد. ابن عبری نیز این رویداد را گزارش داده است‏.‏(۲۹)

در فصل پانزدهم کتاب از مذاکرات شاه هتوم با بندقدار، سلطان مصر،درباره آزادی پسرش، لِوون، از اسارت ‏مصریان سخن رفته. هتوم سفیرانی برای مذاکره نزد بندقدار می‌فرستد. سلطان از آمدن سفیران شاد می‌شود و ‏می‌گوید: « باید لِوون را نزد پدر و مُلک خویش بفرستیم. دوست عزیزی دارم که نزد تاتار اسیر است. شما ‏می‌توانید او را از تاتارها درخواهید. آنها از شما دریغ نخواهند کرد. او را که نامش سقور است بیاورید و لِوون ‏را ببرید».(۳۰) سقور یا سنقرالاشقر از یاران نزدیک سلطان بندقدار بود که به اسارت مغولان درآمده بود. سلطان برای ‏آزاد کردن او از زندان مغولان هیچ چاره‌ای نیافت جز مبادله او با شاهزاده لِوون که اسیر وی بود.‏

شاه هتوم با شنیدن پیشنهاد سلطان مصر گنجینه‌ای سرشار و هدایایی گران گرد کرد و نزد آباقا خان به خاور ‏رفت و پیشنهاد سلطان برای آزادی سقور و تبادل آن با شاهزاده لِوون را به وی آگهی داد. هتوم تا چندی ‏نتوانست سقور را آزاد کند. سپس به کشورش بازآمد و برادرزاده‌اش را نزد مغولان فرستاد.او رفت و سقور را از ‏دست مغولان آزاد کرد و به کیلیکیه آورد. آنگاه، هتوم اول کس نزد سلطان فرستاد و آوردن سقور را آگهی داد. ‏سلطان مصر سخت خوشحال شد و بی‌درنگ، لِوون را با عطاهایی فراوان بازفرستاد. اینان نیز سقور را با عطایای ‏فراوان گسیل کردند(فصل۱۵).(۳۱)

توافق شاه هتوم با سلطان مصر و آزادی لِوون در ژوئیه ۱۲۶۸م روی داد. ابن ‏عبری نیز از این رویداد گزارش دارد اما تاریخ آن را کمی جلوتر می‌آورد. او می‌نویسد:

« در سال ۶۶۹ [۲۰ ‏اگوست ۱۲۷۰ تا ۸ اگوست ۱۲۷۱م] سنقراشقر از بلاد سمرقند نزد ملک حاتم رسید. ملک حاتم او را با اکرام و ‏ساز و برگ نزد بندقدار فرستاد. بندقدار نیز پسر را با اکرام همراه با موکب عظیم نزد پدر روانه ساخت»‏. ‏(۳۲)

با آزادی شاهزاده لِوون و بازگشت به کیلیکیه، شاه هتوم بی‌درنگ به پیشواز رفت و همه اختیارات ‏پادشاهی را به اوسپرد، خود گوشه‌نشینی اختیار کرد و به دیر و خلوتگاه رفت،جامه روحانیون بر تن کرد و ‏ماکار نام گرفت. هتوم اول پس از چند روز درگذشت و در دیر نامدار درازارگ به خاک سپرده شد ‏‏(فصل۱۵).(۳۳) تاریخ درگذشت هتوم اول سال ۱۲۷۰م است.‏

گریگور آکنرتسی در فصل شانزدهم به شورش تکودار برضد برادرش، آباقا خان، می‌پردازد. او از ‏جور و ستم تکودار بر تاتارها و مسیحیان، شکایت سالاران ارمنی و گرجی از تکودار نزد آباقا خان و سرانجام، ‏جنگ میان سپاه متحد آباقا، ارمنیان و گرجیان با لشکریان تکودار و شکست و دستگیری تکودار سخن می‌گوید.(۳۴) ‏بویل می‌نویسد: «داستان شورش تکودار با جزئیات دقیق در تاریخ وقایع گرجستان و در تاریخ ملت کمانداران ‏گریگور ارمنی ذکر گردیده است»‏‏.(۳۵) منظور بویل از تاریخ ملت کمانداران گریگور ارمنی همین کتاب گریگور ‏آکنرتسی است. ‏ مورخ ما در آخرین فصل کتاب به استقرار پادشاهی لِوون پسر هتوم می‌پردازد (فصل۱۷).‏(۳۶)

کتاب تاریخ تاتارها افزون بر ارزش تاریخی و اهمیتی که در تبیین رویدادها دارد به سبب وجود شماری ‏واژه‌های اداری، مالیاتی و حقوقی ارزشمند است. برخی از آنها چنین‌اند: امیر، بوکا، گناه، یام، قبا، مشوم، ‏موغال، نوش، نفت، بارون، پایزه، تغار، قلان، مال، تغزو، قپچور، دفتر، یارلاخ، یاساق،دوماناگلوخ، تماچی، ‏حصار، یارغوچی، بیدیکچی، ایلچی، خاتون، خان، قایان، شحنه، قوریلتای، یوردگاه، بوقتاق، دولت، نقرس و ‏غیره. وجود این واژه‌ها غنای خاصی به کتاب بخشیده و می‌تواند برای شناخت بهتر تاریخ دوره ایلخانی ‏سودمند افتد. ‏

کتابتاریخ تاتارها از معدود آثاری است که به قلم خود نویسنده ‏به دست ما رسیده است. این اثر در دست نوشته‌های شماره ۳۲ و۹۶۰ صومعه سورپ هاکوپیانتس بیت‌المقدس ‏‏(اورشلیم)؛ دست نوشته شماره ۷۸۱ کتابخانه انجمن روحانی مخیتاریان در ونیز، که به عقیده نرسس آکینیان (۱۸۸۳ـ‏‏۱۹۶۳م) مأخذ آن نسخه شماره ۹۶۰ اورشلیم بوده است، همچنین دست نوشته‌های شماره ۱۴۸۵ و ۳۰۷۶ ماتناداران ‏ایروان محفوظ است.‏

‏تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن نخستین بار در ۱۸۷۰م در بیت‌المقدس چاپ شد‏.(۳۷) این چاپ بر اساس دو ‏نسخه قدیمی‌تر ـ یکی به سال ۱۲۷۱م و دیگری، به سال ۱۶۰۲م ـ فراهم آمد اما از روی اشتباه به مورخی به نام ‏وارتان نسبت داده شد. در همان سال ۱۸۷۰م، کروبه پاتکانیان (۱۸۳۳ـ ۱۸۸۹م) این کتاب را در سن پترزبورگ بر اساس نسخه‌ای از ونیز متعلق به سال ۱۶۲۴م منتشر ساخت و آن را به شخصی به نام ماغاکیا ‏نسبت داد.(۳۸) یک سال بعد، پاتکانیان آن را به روسی ترجمه و چاپ کرد‏.(۳۹) پیش از آن، در ۱۸۵۱م ماری ‏بروسه(۴۰) (۱۸۰۲ـ۱۸۸۰م) نسخه دست نویس ونیز به سال ۱۶۲۴م را به فرانسه برگرداند و منتشر ساخت‏.(۴۱) در ۱۹۴۹م، ‏رابرت بلیک(۴۲) (۱۸۸۶ـ۱۹۵۰م) و ریچارد نلسون فرای(۴۳) (۱۹۲۰ـ۲۰۱۴م) متن ‏تصحیح شده این اثر را بر اساس همه چاپ‌های پیشین، به همراه ترجمه انگلیسی آن در نشریه مطالعات آسیایی هاروارد ‏چاپ کردند‏.(۴۴) در همان نشریه مقاله ارزشمندی با عنوان « نام‌ها و اصطلاحات مغولی موجود در تاریخ قوم ‏تیرافکن، نوشته گریگور آکنرتسی» به قلم فرانسیس وودمن کلیوز (۱۹۱۱ـ ۱۹۹۵م) منتشر شد‏.(۴۵) متن ارمنی، ‏ترجمه انگلیسی بلیک و مقاله وودمن کنار هم و یکجا در کتابی جداگانه در ۱۹۵۴م انتشار یافته است‏.(۴۶)

متن انتقادی و تصحیح شده کتاب‏تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن به کوشش اسقف نورایر بوقاریان در ۱۹۷۴م ‏در بیت‌المقدس منتشر شد‏.(۴۷) در ۲۰۱۱م، دکتر ‏خاچاتوریان و دکتر یغیازاریان در ایروان این متن انتقادی را از ارمنی کهن به زبان ارمنی نوین ترجمه کردند. ‏

تازه‌ترین ترجمه انگلیسی این کتاب را در سال ۲۰۰۳م دکتر روبرت بدروسیان به صورت نسخه ‏الکترونیکی منتشر ساخت.(۴۸) در پیشگفتار این ترجمه آمده که علت ترجمه دوباره این کتاب به انگلیسی، اشتباهات ‏و کاستی‌های دیده شده در ترجمه بلیک و فرای است. ‏

رونمایی کتاب ‏تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن

ترجمه فارسیتاریخ تاتارها، قوم تیرافکن را انتشارات نائیری در ۱۳۹۷ش با ‏ترجمه نگارنده این سطور چاپ کرده است. مراسم رونمایی این کتاب در ۱۷ ‏تیر ۱۳۹۸م در محل انتشارات نائیری با حضور آقای سیدمجتبی میردهقان، رئیس اداره اقلیت‌های دینی وزارت ‏فرهنگ و ارشاد اسلامی؛ آقای علی علیپور، معاون ادیان و مذاهب آن اداره؛ و جمعی از دوستداران تاریخ و ‏فرهنگ برگزار شد.‏

نخست آقای آرتویت زهرابیان، مدیر مسئول انتشارات نائیری، با سپاسگزاری از مهمانان و حاضران به ‏تاریخچه انتشارات نائیری پرداخت و گفت: « انتشارات نائیری ۷۱ سال است که فعالیت‌ می‌کند. نارک امیرخان ‏پس از درگذشت پدرش، سپانوس امیرخان، عهده‌دار این نشر شد. این نشر به طور رسمی ناشر ارمنی‌زبان در ‏ایران است و گروهی حرفه‌ای باعث شده که نائیری فعالیت‌های ارزشمندی در حوزه تاریخ ارائه دهد. ما در سال ‏‏۱۳۹۷ توانستیم هشت عنوان کتاب چاپ کنیم که چهار عنوان آن به زبان فارسی است».‏

سپس، سخنران مهمان، آقای دکتر گودرز رشتیانی، استاد گروه تاریخ دانشگاه ‏تهران، به بیان نظرات خویش پرداخت. وی با اشاره به اهمیت میراث تاریخ‌نگاری ارمنی برای شناخت تاریخ ایران و قفقاز گفت: «بخش مهم و ‏ناشناخته‌ای از میراث تاریخ‌نگاری ارمنی برای ارمنستان، قفقاز و بخش مهم خاورمیانه اهمیت بسیاری دارد که اگر ‏به فارسی ترجمه نشود کمتر کسی از آنها آگاهی می‌یابد». ایشان ادامه دادند: «کتاب ‏تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن اهمیت زیادی در تاریخ‌نگاری و شناخت تاریخ ایران در [دوران]حمله مغول دارد و مطالب کتاب حمله ‏تاریخی مغولان را از ۱۲۳۰ ـ۱۲۷۳م شامل می‌شود و بخشی از خلأ مطالعاتی ما را در آن دوره زمانی ‏پر می‌کند زیرا منابع فارسی، عربی و گرجی دارای این اطلاعات نیست».‏

دکتر رشتیانی افزود: « مایه مباهات است که چند متن ارمنی مربوط به همین دوره به دست مورخان ارمنی ‏نوشته شده که بیشتر ما را با میراث غنی زبان ارمنی در حوزه تاریخ قفقاز و ارمنستان در قرن سیزدهم ‏میلادی آشنا می‌کند. در برخی از دوره‌‌های تاریخی، منابع ارمنی بسیار ارزشمند و کارگشا هستند. اطلاعاتی که ‏در منابع ارمنی است صفحه جدیدی در دوره مغول و ایلخانی باز کرده». ‏

سپس، آرام شاه‌نظریان، مسئول و دبیر تارنمای روزنامه آلیک، در سخنانی به مشترکات فرهنگی ایران و ‏ارمنستان اشاره کرده و گفت: « تاریخ‌نگاری ارمنی توجه بسیار ویژه‌ای به تاریخ و فرهنگ ایران داشته است زیرا ‏دو ملت ایرانی و ارمنی دارای ریشه‌های فکری، تمدنی و تاریخی مشترک هستند».‏

وی در پایان سخنانش تأکید کرد: « مشترکات تاریخی و فرهنگی ایرانیان و ارمنیان به حدی زیاد ‏است که به جرئت می‌توانیم این دو ملت را دو عموزاده بدانیم. ما در رشته‌های عمومی مثل تاریخ، ‏علوم اجتماعی و فلسفه، که می‌تواند اطلاعات درجه یک و نابی به ما بدهد، اطلاعات مشترکی داریم ولی از آن ‏استفاده نمی‌کنیم. شاید، این کوتاهی به اهل فرهنگ، مورخان، روزنامه‌نگارن و ناشران بازمی‌گردد».‏

در ادامه، نگارنده با اشاره به دیگر مورخان ارمنی دوره مغول مانند وارتان آرولتسی، ‏گیراگوس گاندزاکتسی، استپانوس اُربلیان، هتوم مورخ، سمباد اسپاراپد و مخیتار آیریوانتسی دلایل انتخاب کتاب ‏گریگور آکنرتسی را برای ترجمه چنین بیان کرد: « نخست اینکه آکنرتسی یک راست به دوره مورد نظر ‏خود می‌پردازد و برخلاف بسیاری از مورخان، از آوردن تواریخ پیش از خود و شرح رویدادها از آغاز خلقت ‏خودداری می‌کند. دیگر اینکه او معاصر رویدادهایی است که در کتاب آورده و شاهد عینی آنها بوده یا ‏شرح آن را از زبان شاهدان عینی و موثق شنیده است. اوبه هنگام نوشتن کتاب در دیر آکنر در کیلیکیه ‏می‌زیست،جایی که پذیرای زائران بسیاری از سراسر ارمنستان بود و از طریق آنان به خبرها و رویدادهای پیرامون ‏دسترسی داشت. بنابراین، گزارش‌های او از تحولات آن منطقه از ارزش بیشتری برخوردار است. یکی دیگر از ‏دلایل انتخاب این کتاب برای ترجمه به فارسی توجه ایران شناس بزرگی چون ریچارد فرای به این کتاب است. ‏فرای کتاب آکنرتسی را در دوران جوانی با همکاری رابرت بلیک در دانشگاه هاروارد به انگلیسی ترجمه کرده ‏بود».‏

مراسم با پرسش و پاسخ، گفت و گوهای دوستانه و پذیرایی مختصری به پایان رسید.‏

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱- مشخصات ترجمه فارسی چنین است: گریگور آکنرتسی، تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن، ترجمه گارون سارکسیان (تهران: نائیری، ۱۳۹۷).

۲- همان، ص ۲۵ ـ ۲۸.

۳- همان، ص ۲۹ ـ ۳۰.

۴- همان، ص ۳۵ و ۳۶.

۵- همان، ص ۳۱ ـ ۳۸.

۶- همان، ص ۴۶ ـ ۵۱.

۷- ، رنه گروسه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده (تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹)، ص۴۳۲.‏

۸- آکنرتسی، همان، ص ۵۲ و ۵۳.

۹- هاکوپ ماناندیان، نقدی بر تاریخ ارمنیان (ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، ۱۹۷۷)، ، ج۳، ص۲۳۲.‏

۱۰- آکنرتسی، همان جا.

۱۱- وارتان آرولتسی، تاریخ جامع، ترجمه گ. توسونیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین) (ایروان: دانشگاه ایروان، ۲۰۰۱)، ص۱۹۷.‏

۱۲- آکنرتسی، همان، ص ۶۱ ـ ۶۶.

۱۳- دانشنامه شورایی ارمنی( ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، ۱۹۸۰)، ج۶، ص۱۹۷.‏

۱۴- آکنرتسی، همان، ص۶۷ ـ۷۰.

۱۵- ج، آ، بویل، تاریخ ایران: از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان (پژوهش کمبریج)، «تاریخ دودمانی و سیاسی ایلخانان»، ترجمه حسن ‏انوشه، (تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۵)، ج۵، ص۳۲۸.‏

۱۶- عباس اقبال، تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری (تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۷)، ص۱۸۴.‏

۱۷- بویل‏، همان، ص ۳۲۸.

۱۸- آکنرتسی، همان، ص۶۷ ـ۷۰.

۱۹- دانشنامه شورایی ارمنی، همان، ج۵، ص۶۱۳.‏

۲۰- آکنرتسی، همان، ص ۷۹ ـ ۸۱.

۲۱- بویل‏، همان، ص۳۳۰.

۲۲- گروسه‏، همان، ص۵۹۰.

۲۳- مظفر سیف‌الدین قوتوز، سلطان مصر (۶۵۷ـ ۶۵۸ ق/ ۱۲۵۹ـ۱۲۶۰م)

۲۴- بویل‏، همان، ص۳۳۱.

۲۵- آکنرتسی، همان، ص ۷۹ ـ ۸۱.

۲۶- گروسه‏، همان، ص۵۹۳.

۲۷- استپانوس اُربلیان، تاریخ سیونیک، ترجمه آشوت آبراهامیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین) ( ایروان: سووتاکان گروق، ۱۹۸۶)، ص۳۳۴.‏

۲۸- آکنرتسی، همان، ص۸۲ ـ۹۳.

۲۹- ابن العبری؛ گریگوریوس ابوالفرج، مختصر تاریخ الدول، ترجمه عبدالمحمد آیتی (تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۷)، ص۳۹۱.‏

۳۰- آکنرتسی، همان، ص ۹۵.

۳۱- آکنرتسی، همان، ص۹۴ـ۹۷.

۳۲- ابن العبری، همان، ص۳۹۲.‏

۳۳- آکنرتسی، همان، ص۹۴ـ۹۷.

۳۴- آکنرتسی، همان، ص۹۸ـ۱۰۰.

۳۵- بویل‏، همان، ص ۳۳۶.

۳۶- آکنرتسی، همان، ص ۱۰۱ ـ ۱۰۴.

۳۷- ‎‎ Պատմութիւն թաթարաց Վարդանայ պատմիչի (Երուսաղէմ, ۱۸۷۰)

۳۸- ‎‎Մաղաքիայ աբեղայի Վասն ազգին նետողաց, աշխատասիրութեամբ Ք. Պատկանեանի(Ս. Պետերբուրգ, ۱۸۷۰ )

۳۹- ‎‎ К. П. Патканов, История монголов инока Магакии (СПб, ۱۸۷۱).‎

۴۰- ‎‎Marie-Félicité Brosset

41- M.Brosset, «‎‎Ouvrage de Malakia-Abegha, ou Malakia-le-Moine”, Additions et éclaircissements à l’Histoire de la Géorgie (St. ‎Petersburg: de l’Académie impériale des sciences, 1851) p. 438 – 467.‎

۴۲- ‎‎Robert Blake

۴۳- ‎‎Richard N. Frye

۴۴- ‎‎Robert Blake and Richard Frye, “History of The Nation of The Archers by Grigor of Akanc”, Harvard Journal of Asiatic Studies, ‎Vol. 12, no. 3 ـ 4 (1949) p. ۲۶۹ – ۴۴۳‎

۴۵- ‎‎Francis Woodman Cleaves, “The Mongolian Names and Terms in The History of The Nation of The Archers by Grigor of ‎Akanc”, Harvard Journal of Asiatic Studies, Vol. 12, No. 3/4 (Dec., 1949), p. 400-443.‎

۴۶- ‎‎Grigor of Akanc, History of the Nation of the Archers (The Mongols), Hitherto ascribed to Malakia the Monk. The Armenian ‎Text Edited with an English Translation and Notes. By Robert P. Blake and Richard N. Frye. (Cambridge, Massachusetts:Harvard University Press,1954).‎

۴۷- Գրիգոր Ակներցի, Պատմություն նետաձիգների ազգի մասին, արևելահայերեն թարգմանությունը, առաջ- բանը և ‎ծանոթագրությունները՝ Գուրգեն Խաչատրյանի և Վանո Եղիազարյանի(Երևան, ۲۰۱۱)։

rbedrosian.com

منابع:

ابن العبری؛ گریگوریوس ابوالفرج. مختصر تاریخ الدول. ترجمه عبدالمحمد آیتی. تهران: علمی و فرهنگی، ‏‏۱۳۷۷.‏

اُربلیان، استپانوس. تاریخ سیونیک. ترجمه آشوت آبراهامیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین).ایروان: سووتاکان ‏گروق، ۱۹۸۶.‏

اقبال، عباس.تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری. تهران: امیرکبیر، ۱۳۷۷.‏

بویل، ج، آ. تاریخ ایران: از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان (پژوهش کمبریج).

«تاریخ دودمانی و سیاسی ایلخانان». ‏‏ ترجمه حسن انوشه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۵. ج۵.‏

دانشنامه شورایی ارمنی. ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، ۱۹۷۹. ج ۵ و ۶.‏

گروسه، رنه. امپراتوری صحرانوردان. ترجمه عبدالحسین میکده. تهران: علمی و فرهنگی، ۱۳۷۹.‏

آکنرتسی، گریگور. تاریخ تاتارها، قوم تیرافکن. ترجمه گارون سارکسیان. تهران: نائیری، ۱۳۹۷.‏

ماناندیان، هاکوپ. نقدی بر تاریخ ارمنیان. ایروان: فرهنگستان علوم ارمنستان شوروی، ۱۹۷۷. ج۳. ‏

آرولتسی، وارتان. تاریخ جامع. ترجمه گ. توسونیان (از ارمنی قدیم به ارمنی نوین). ایروان: دانشگاه ایروان، ‏‏۲۰۰۱.‏

Woodman Cleaves, Francis. “The Mongolian Names and Terms in The History of The Nation of ‎The Archers by Grigor of Akanc”. Harvard Journal of Asi- atic Studies. Dec. ‎‎1949. no. 3/4. vol. ۱۲.

Aknertsi, Grigor. History of the Nation of the Archers (The Mongols). Hither to ascribed to ‎Malakia the Monk. The Armenian Text Edited with an English Translation and Notes. By ‎Robert P. Blake and Richard N. Frye. Cambridge, ‎Massachusetts: Harvard University Press. 1954

Brosset, M. «‎‎Ouvrage de Malakia-Abegha, ou Malakia-le-Moine”, Additions et éclaircissements à l’Histoire de la Géorgie (St. ‎Petersburg: de l’Académie im périale des sciences, 1851) p. 438 – 467.‎

Blake, Robert ; Frye. Richard. “History of The Nation of The Archers by Grigor of Akanc». ‎Harvard Journal of Asiatic Studies. vol. 12, no. 3-4.1949. p. 269- 443‎

www.rbedrosian.com

Патканов К. П. История монголов инока Магакии. СПб, ۱۸۷۱.‎

Ակներցի, Գրիգոր. Պատմություն նետաձիգների ազգի մասին. արևելա- հայերեն ‎թարգմանությունը, առաջաբանը և ծանոթագրությունները՝

Գուրգեն Խաչատրյանի և Վանո Եղիազարյանի, Երևան, ۲۰۱۱։

Ակներցի, Գրիգոր վրդ. Պատմութիւն Թաթարաց. Երուսաղէմ: տպարան սրբոց Յակոբեանց, ‎‎۱۹۷۴։‎

Մաղաքիայ աբեղայի Վասն ազգին նետողաց, աշխատասիրութեամբ Ք. Պատկանեանի. Ս. ‎Պետերբուրգ, ۱۸۷۰:‎

Պատմութիւն թաթարաց Վարդանայ պատմիչի. Երուսաղէմ, ۱۸۷۰:‎

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۸
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید