
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۶۱
روبرت واهانیان،معمار و گیلان شناس
نویسنده: قرامرز طالبی
سرآغاز
اول بار نامش را در مجلهٔ گیله وا دیدم، با مقاله ای نو در ادبیات معماری گیلان: «شهرسازی رشت». با همان مقاله نامش در ذهنم ماند و بعد از آن هرجا مقاله ای از او دیدم خواندم. یکی از ویژگی های مقاله های واهانیان دربارهٔ شهرسازی و معماری تاریخی رشت استفاده از منابع مطبوعاتی تاریخی گیلان بود و هست. همیشه در این حسرت بودم که چرا پژوهندگان گیلان شناس ما کمتر به سراغ مطبوعات تاریخی گیلان می روند، منابعی بسیار ارزشمند برای نگارش تاریخ معاصر گیلان، از هر نگاه. واهانیان سراغ این منابع رفته است. از اولین روزنامهٔ چاپی گیلان، خیر الکلام، منتشر شده در ۱۳۲۷ ق، گرفته تا روزنامه های محلی همین چند سال پیش.
روزی با دوستی به دفتر او رفتم. موضوع دیدار ما میراث فرهنگی گیلان بود. با گشاده رویی ما را پذیرفت. دفترش گویای نظمی است که نشان از انضباط فکری او دارد. همه چیز سرجایش، دیوارها پر از نقشه و عکس هایی از گیلان قدیم و…. چند بار پای سخنرانی هایش نشستم و او بود که هنگام نوشتن کتاب تئاتر گیلان (دانشنامهٔ فرهنگ و تمدن گیلان، انتشارات ایلیا، ۱۳۸۹ش) مرا از سندهای بسیار گران بهایی از تئاتر گیلان، در مدرسهٔ ارمنیان رشت، باخبر کرد، اسنادی که کمک فراوانی به مستند شدن تئاتر ایران نیز می کند و باز به دفترش رفتم و این بار با خواهشی برای ترجمهٔ مقاله ای از روزنامه ای ارمنی زبان، سوغات سفرم از ارمنستان، زمانی که با گروهی از دوستانِ انجمن نمایشنامه نویسان ایران، به دعوت انجمن نمایشنامه نویسان ارمنستان، به آن کشور رفته بودیم.

از طرف سردبیر مجلهٔ پیمان، خانم آراکلیان، به من پیشنهاد شد تا مهندس واهانیان را در مجله معرفی کنیم. پیشنهاد خوبی بود. پذیرفتم. روبرت واهانیان اگرچه یک گیلان شناس شناخته شده است پیش از آن یک معمار است و من هیچ از معماری نمی دانم. بنابراین، درست تر دیدم که متنی مثلاً به شیوهٔ تاریخ شفاهی تهیه کنم. موضوع را با او در میان گذاشتم، پذیرفت. چند بار به دفتر کارش رفتم. پرسیدم، جواب داد، سراغ اسناد را گرفتم، روی میز گذاشت.
بی شک باید سپاسگزار مهندس روبرت واهانیان باشم که وقتش را بسیار گرفتم. او در آماده ساختن این متن به من یاری رساند، متنی که شما در دست دارید، تا چه قبول افتد.
روبرت واهانیان در یک خانوادهٔ تقریباً مرفه و نامدار ارمنی در ۱۳۱۶ش (۱۹۳۷م) در تبریز به دنیا آمد. مادرش اهل تبریز بود و پدر از ارمنیان مهاباد. نسب مادر به خانوادهٔ ملیک آدام[۱] می رسد. پدر در یک تجارت خانهٔ آلمانی در تبریز کار می کرد و مادر در دبستان اسدی تبریز معلم بود. در این زمان، جامعهٔ ارمنیان تبریز کودکستان، دبستان، راهنمایی و نیز باشگاه فرهنگی ـ ورزشی داشت و دارای کتابخانه و مرکز اسناد معتبری نیز در طبقهٔ دوم ساختمان خلیفه گری بود که هنوز هم هست.
واهانیان در یک دورهٔ تاریخی و بحرانی به دنیا آمد. چهار پنج ساله بود که روس ها تبریز را بمباران کردند و آنها به ناچار مدت ها در زیرزمین خانه شان به سر بردند[۲] تا اینکه پس از مدتی زندگی به روال عادی بازگشت.در آن سال ها اغلب مادر رسیدگی به درس و مشق فرزندان را به عهده داشت و از آنجا که معلم موفقی بود در آموزش و پرورش فرزندان خود نیز چیزی را فروگذار نمی کرد.واهانیان دوران مهدکودک و آمادگی را در ساختمانی واقع در محوطهٔ وسیع خلیفه گری گذراند و دورهٔ دبستان را، تا کلاس ششم، در دبستان ارمنیان تبریز، به نام اسدی درس خواند.سپس، در دبیرستان فردوسی تبریز ثبت نام کرد، مدرسه ای همپای مدرسهٔ شاهپور رشت و کالج تهران. این مدرسه دارای دبیرانی با سواد و عاشق بود که در رشد علمی و اجتماعی دانش آموزان تأثیر بسزایی داشتند.
واهانیان رشتهٔ ریاضی را انتخاب کرده بود. در آن سال ها، با توجه به وجود دبیران کارآمد در دبیرستان فردوسی، رقابت تنگاتنگی بین دانش آموزان وجود داشت چرا که موفقیت در این دبیرستان می توانست جواز عبوری برای گذر از کنکور و رسیدن به دانشگاه باشد.
واهانیان در دوران تحصیل، در درس رسم فنی، در بین تمام دانش آموزان سر بود. او از نوجوانی علاقه ای فراوان به کارهای دستی داشت و با چوب ماکت انواع خودرو ها را می ساخت و آنها را رنگ می زد. خودش می گوید: «بعدها فهمیدم چیزهایی را که در کودکی در ذهن تجسم می کردم و می ساختم چه اندازه در طراحی هایم تأثیر گذاشت».
دورهٔ دبیرستان هم زمان بود با نهضت ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ش. در تبریز اوضاع اجتماعی به کل به هم ریخته بود. در آن زمان خانوادهٔ واهانیان، مانند بیشتر ارمنیان، در شرایط مالی خوبی قرار نداشتند. واهانیان می گوید:« شرایط و اوضاع آن زمان و چگونگی فروپاشی بسیاری از نهادها و خانواده ها را امروز به سختی می توان تصویر کرد». او با تأکید بر وضعیت بد مالی خانواده اش می گوید: «آن روزها برای جوانی مانند من داشتن یک دوچرخه یا ساعت مچی آرزویی محال بود».
روبرت، مانند دیگر هم سن و سال های ارمنی خود در تبریز، شیوهٔ گذران اوقات تحصیلی و فراغت یکسانی داشت. تا مدرسه بود در مدرسه بودند و بعد از مدرسه، به ویژه در تابستان ها، در «باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات» تبریز سرشان گرم می شد. آن گونه که خودش به طنز می گوید: «برای سپری کردن اوقات فراغت وقت کم می آوردند».
در باغ خلیفه گری، همان گونه که گفتیم، جدا از تأسیسات ورزشی، کتابخانه و مرکز اسنادی بزرگ و غنی وجود داشت. هر فعالیتی مسئول ویژهٔ خود را داشت و نوجوانان و جوانان ارمنی تبریز، در این محیط سالم ورزشی ـ فرهنگی، چیزی کم نداشتند. روبرت از همهٔ امکانات این مکان فرهنگی استفادهٔ فراوان برد، حتی، وارد دستهٔ کُر خلیفه گری به نام ملیک تانگیان نیز شد، که در مناسبت های ویژه با دیگر اعضای این دسته برنامه اجرا می کردند. این دوره برای روبرت، هرچند بخشی از آن با فروپاشی موقعیت اقتصادی خانواده همراه شد، دوره ای طلایی بود و به او تجربه هایی آموخت که بی شک در هیچ کلاس درسی نمی توانست به آنها دست یابد. در این دوره بود که فیلم های خارجی، (عموماً هندی یا امریکایی) در تبریز به نمایش درمی آمد و روبرت آنها را می دید. در همین دوره بود که نوشته های موریس مترلینگ به زبان فارسی ترجمه می شد و روبرت عاشقانه آنها را می خواند. در همین دوره بود که کتاب پشت کتاب از کتابخانهٔ خلیفه گری قرض می گرفت و آنها را در خانه می خواند. او به شناخت تاریخ دوران باستان، قرون وسطا و رُنسانس در اروپا علاقهٔ بسیاری پیدا کرده بود. سال ها بعد، شادروان امیل هاکوپیان ریاست کتابخانه را به عهده گرفت، راهنمایی که همواره همراه جوانان بود و به آنان کمک می کرد تا برای رسیدن به آرمان هایشان از راه های سخت و دشوار نگذرند و این نعمتی برای روبرت و دیگران در تبریز بود.

دانشگاه تهران، رشتهٔ معمــاری
پس از پشت سر گذاشتن دورهٔ تحصیلات متوسطه، در دبیرستان فردوسی تبریز، روبرت یک سال (۱۳۳۷ ـ ۱۳۳۸ش) در رشتهٔ شبانهٔ زبان و ادبیات فارسی، در دانشگاه تبریز، درس خواند اما این آرمانی نبود که او در پی آن بود. سال بعد با تلاش بیشتر در کنکور سراسری سال تحصیلی (۱۳۳۸ ـ ۱۳۳۹ش) دانشگاه تهران شرکت کرد و در رشتهٔ معماری قبول شد. حالا باید از تبریز به تهران می آمد. پدرش در ۱۳۳۷ش در جست و جوی کار به تهران آمده بود. روبرت یک سالی را در تهران گذراند تا اینکه سال بعد خانواده از تبریز به تهران کوچ کرد و روبرت در پناه خانواده قرار گرفت.
سالی که روبرت در دانشگاه تهران پذیرفته شد، این دانشگاه، به ویژه رشتهٔ معماری آن، در شرایطی ویژه قرار داشت؛ به بیان دیگر، می توان گفت که این زمان آغاز شکوفایی آموزش معماری در ایران بود و دانشگاه تهران تنها دانشگاهی بود که رشتهٔ معماری داشت ـ دانشگاه ملی چند سال بعد از آن، در این رشته دانشجو پذیرفت. استادان این رشته از برگزیدگان هنر معماری ایران بودند. رشتهٔ معماری دانشگاه تهران با حضور و بر پایهٔ برنامه ریزی آندره گُدار و ماکسیم سیرو و مهندس محسن فروغی شکل گرفت. [۳] نظام آموزشی این دانشگاه در رشتهٔ معماری برگرفته از نظام آموزشی مدرسهٔ ملی هنرهای زیبای پاریس در فرانسه بود. این نظام آموزشی به نظام آتلیه ای نیز معروف بود بدین معنی که جدا از درس های تئوری، دانشجویان باید در یک فضای کارگاهی واحد به کار طراحی می پرداختند تا پس از فارغ التحصیل شدن بتوانند بلافاصله وارد بازار کار شوند. دانشجویان سال پایینی در این کارگاه ها از سال بالایی ها تجربه های علمی و عملی می آموختند. استادان در این آتلیه ها حضور می یافتند و از کارهای عملی دانشجویان مطلع می شدند و دیدگاه های اصلاحی یا تکمیلی خود را به آنان گوشزد می کردند. [۴]
روبرت همچنین دانشجوی آتلیهٔ ژنیا (یوگِنی) آفتاندیلیان بود. آفتاندیلیان از ارمنیان آستراخان روسیه بود که همسری روسی داشت و احتمالاً، خود از دانش آموختگان بوزار فرانسه بود. [۵] روبرت به همراه دیگر دانشجویان برای آشنایی با معماری ایران به سفرهای علمی هم می رفت و از معماری سنتی ایران عکس می گرفت و کروکی بر می داشت.
این دوره هم زمان است با اواخر دههٔ ۳۰، زمانی که مهندس فروغی از ریاست دانشکده کناره گیری کرد و مهندس هوشنگ سیحون رئیس دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. سیحون، جدا از اینکه معمار صاحب سبکی بود، علاقهٔ زیادی به امر تربیت معمار داشت. بدین معنی سیحون، پیش از اینکه استاد یا مدرس رشتهٔ معماری باشد،خود دانشجویی تمام عیار بود. او بیش از همه روحیهٔ پژوهشی داشت، سخت کوش بود و طنز والایی داشت. سیحون، جدا از ریاست دانشکده، آتلیه خود را نیز اداره می کرد.
روبرت در دانشگاه تهران و در رشتهٔ معماری، وضعیت دیگری پیدا کرد. آن حس کنجکاوی، که از کودکی همراه او بود، حال در فضای علمی پیشرفتهٔ زمان خود پاسخی در خور می گرفت. فقط رشتهٔ معماری نبود که روبرت را سرشار می کرد دیدن کنسرت ها و نمایش های پیاپی، در تالار رودکی و تئاتر شهر تهران، یکی دیگر از برنامه های او بود. در همین دوران بود که هنگام نوشتن گزارش های علمی دانشکده متوجه شد که نیاز به بازآموزی بیش از پیش زبان و ادب پارسی دارد تا هم زبان فارسی خود را تقویت کند و هم بتواند به آسانی منابع مورد نیاز را، در متون تاریخی و معماری ایران، بخواند. از این رو، زمانی را برای بازآموزی زبان فارسی گذاشت. در پی آموزش و آشنایی با ادبیات ایران بود که کنجکاو ادبیات عرفانی ایران شد و این کنجکاوی پس از چندی به علاقه مندی فراوانی در او بدل شد که تا امروز هم با عشق و فرهیختگی بیشتر ادبیات عرفانی را پی می گیرد. او خود می گوید: «با اشتهایی سیری ناپذیر شروع به خواندن ادبیات عرفانی کردم. بعد از انقلاب نیز وقت بیشتری برای آن گذاشتم و در زمان جنگ تحمیلی، حتی زمانی که در تهران حملهٔ هوایی می شد و در محل کار به پناهگاه می رفتیم، پناه من همین عرفان بود، چتری که زیرش خلوت می کردم و وقت خود را با متون عرفانی و غزلیات و دیوان های شاعران بزرگ سپری می کردم».
به دانشکدهٔ معماری بر گردیم. در زمان ریاست سیحون، برای دریافت پایان نامهٔ کارشناسی ارشد معماری باید هشت سال به دانشگاه می رفتند. با ورود نسل جدید استادانی که عمدتاً دانش آموختهٔ دانشگاه های ایتالیا بودند، از جمله پرچم دار این نسل، شادروان دکتر محمد امین میرفندرسکی، آموزش معماری، با تأثیر از آموزه های معماری و شهرسازی ایتالیا، شکل دیگری به خود گرفت. در دورهٔ دانشجویی روبرت واهانیان، دانشکدهٔ معماری در گذر از یک تحول بنیادین بود[۶].
هرچه بود این مهندس سیحون بود که در تربیت نسل جدیدی از معماران در دانشکدهٔ هنرهای زیبا تأثیر گذاشت و واهانیان نیز یکی از صدها دانش آموختهٔ این دورهٔ دانشگاه تهران است.
شهرسازی
روبرت واهانیان در ۱۳۴۶ش از رشتهٔ معماری دانشگاه تهران فارغ التحصیل و در بخش خصوصی مشغول به کار شد. در پائیز ۱۳۴۶ش دانشکدهٔ هنرهای زیبای دانشگاه تهران، دوره عالی رشتهٔ شهرسازی را بنیاد نهاد و او ضمن اشتغال به کار این دورهٔ پنج ساله را نیز طی کرد. از جمله استادانی که در آن روزها در رشتهٔ شهرسازی تدریس می کردند می توان دکتر میرفندرسکی، دکتر اعتصام، دکتر طلا مینایی و در رشتهٔ جمعیت شناسی دکتر امانی و در رشتهٔ اقتصاد دکتر راسخ و چند تن دیگر را نام برد. در این دوره نیز واهانیان بهره های فراوان از استادان خود برد.
کار در شرکت ساختمانی
واهانیان پس از گذراندن دورهٔ پنج سالهٔ شهرسازی(۱۳۴۶ـ۱۳۵۱ش)، از ۱۳۵۱ش، با مهندس رضا انصافی،[۷] از هم دانشکده ای های فارغ التحصیل ۱۳۴۶ش، در یک آتلیهٔ دکوراسیون و معماری داخلی، به نام اوانگارد، همکاری کرد.
او با جدایی از مهندس رضا انصافی و پایه گذاری یک شرکت ساختمانی، تجربه ای دیگر را آغاز کرد. کار شرکت طراحی و ساخت مجتمع های بزرگ آموزشی بود. این شرکت توانست در تهران، خوانسار و رشت کارهای ساختمانی چندی از جمله هنرستانی صنعتی در خوانسار و مرکز آموزش کشاورزی شهید اشرفی اصفهانی در رشت را، به انجام رساند.
اقامــت در رشـــت
زمین لرزه و شهرداری رشت
واهانیان در ۱۳۶۶ش از کار در شرکت یاد شده دست کشید و در رشت اقامت دائم گزید و از آغاز ۱۳۶۹ش، به دعوت شهردار جوان رشت، برای همکاری با شهرداری، دعوت شد. هنوز با شهر رشت و ساختار شهرداری به درستی آشنا نشده بود که واقعهٔ ناگوار زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ش گیلان رخ داد. او در این گیر و دار و ناخواسته مسئولیت اجرایی بازسازی برخی از ساختمان های مهم شهری را که از زلزله آسیب دیده بود، از جمله مدیریت بازسازی ساختمان شهرداری رشت را به عهده گرفت. خود وی می گوید: «با توجه به تجربه های علمی و عملی توانستم با دسترسی به نقشه ها و پای بندی کامل به اصالت معماری آن برج ساعت شهرداری را بازسازی کنم».
پس از وقوع زلزله مطالعات بسیاری از سوی نهادهای دولتی مانند استانداری، سازمان مسکن و شهرسازی، سازمان میراث فرهنگی و مرکز مقابله با سوانح طبیعی ایران، وابسته به بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، شروع شده بود. در این زمان، روبرت هم درگیر بازسازی برج ساعت و هم مشغول تدارک مقدمات برگزاری انتخابات نخستین دورهٔ سازمان نظام مهندسی معماری و شهرسازی استان بود و نیز پاسخ گوی سازمان هایی که برای مطالعهٔ بعد از زلزله در رشت حضور داشتند. آنها نقشه ها و آمار های شهری و مدارک بسیار دیگری را از شهرداری می خواستند. شهرداری، که به خاطر آسیب دیدگی ساختمان اصلی، دچار بحران شده بود به ناچار به جای دیگر انتقال یافته بود. اوضاع آن چنان درهم ریخته بود که دسترسی به مدارک مورد نیاز کارشناسان تقریباً غیر ممکن می نمود.
گردآوری اسناد و مدارک و اهدای آنها به سازمان اسناد ملی ایران
چنانکه رفت واهانیان در شرایطی قرار گرفته بود که ناخواسته باید به درخواست های نهادهای فراوانی که پس از وقوع زمین لرزه در گیلان شروع به کار مطالعاتی کرده بودند، پاسخ می داد و از سوی دیگر، خود وی نیز برای مرمت بناهای آسیب دیدهٔ شهرداری رشت به اسناد و مدارک فراوانی نیاز داشت. در این شرایط، با راهنمایی دکتر محمد تقی رزازی، مدیر وقت سازمان میراث فرهنگی گیلان و نیز استاد جعفر خمامی زاده، عضو هیئت مدیرهٔ وقت کتابخانهٔ ملی رشت و تنی چند از دوستان بر آن شد تا به هر شکل ممکن به مدارک فنی و مستندات شهری دست یابد.
روبرت برای جمع آوری سند تقریباً به بیشتر مراکز اسناد مراجعه کرد و توانست بسیاری از این اسناد را، پس از ماه ها و سال ها کار و تلاش، گرد آورد. او در این راه به منابع موجود در بایگانی مدرسه و کلیسای ارمنیان رشت و کتابخانهٔ خلیفه گری ارمنیان آذربایجان شرقی در تبریز نیز مراجعه کرد و تقریباً تمامی نشریه های موجود در کتابخانهٔ ملی رشت را،که شاید مشتمل بر حدود ده هزار صفحه می شد، با دقت خواند و از آنها یادداشت برداشت و در نهایت آرشیوی از اسناد شهری و شهرسازی را گرد آورد. او توانست به کلیهٔ نقشه های قدیمی شهر رشت دست یابد. برخی از آنها را از مراکز اسناد گرفت و برخی را نیز خریداری کرد. نقشه های ۱۳۲۷ش نیز از جملهٔ این اسناد بود. او پس از استفاده از این اسنادتمامی آنها را به سازمان اسناد ملی در تهران اهدا کرد.
آشنایی با فرهنگ گیلان
با ورود واهانیان به کتابخانهٔ ملی رشت و استقبال استاد جعفر خمامی زاده از او و کمک به وی دریچهٔ دیگری به روی روبرت گشوده شد. او، که در ابتدا برای گردآوری مدارک شهری به کتابخانه رفته بود، حال یکی از جدی ترین پژوهشگران گیلانی شده بود که با استفاده از منابع و پیش تر مطبوعات، به پژوهش روی آورده بود. واهانیان از آغاز فعالیت خود یکی از یاوران و دل سوزان کتابخانه شد. [۸]
او، که با در دست گرفتن روزنامهٔ خیرالکلام، چاپ رشت متوجه شده بود این روزنامه به زودی از بین خواهد رفت کمک کرد تا روزنامه به شکلی مطلوب بر روی کاغذ A4 زیراکس و در شش جلد صحافی شود تا هنگام مراجعهٔ پژوهشگران این نسخه های جدید را در اختیار آنها قرار دهند و نسخهٔ اصلی در گنجینه به سلامت بماند.
مرمت یک خانهٔ تاریخی
پس از بازسازی برج ساعت شهرداری رشت، واهانیان درگیر مرمت بنای تاریخی دیگری در رشت شد، خانه ای قدیمی متعلق به نخستین شهردار رشت، حاج میرزا خلیل آقا، که امروزه به نام خانهٔ خاندان اخوان ـ پورعباس، شهرت دارد.
قصهٔ این خانه خود قصه ای عبرت انگیزی است، خانه ای که بیش از یک سده از عمر آن می گذرد. صاحبان خانه در ۱۳۸۱ش آن را با بساز ـ بفروشی غیر بومی قول نامه کردند. در ایران، تازه شوراهای اسلامی شهرها شروع به کار کرده بودند و این خانه نخستین ثمرهٔ شورای اسلامی شهر رشت بود. نخستین اعضای شورای اسلامی شهر رشت هنگامی که خبر فروش این خانه را شنیدند عده ای را نزد صاحبان خانه فرستادند و از آنها خواستند تا خانه را به همان قیمت در اختیار شهرداری قرار دهند. این اتفاق افتاد و رئیس روابط عمومی آن زمان شورای شهر، شاعر معاصر، علی رضا پنجه ای، پیشنهاد کرد تا برای مرمت این خانهٔ تاریخی از مهندس روبرت واهانیان دعوت شود و شورا هم پذیرفت.
واهانیان در آن زمان، به خاطر دلتنگی هایی که داشت، شهرداری رشت را ترک کرده بود. نخستین شورای اسلامی رشت با پیشنهاد های واهانیان موافقت کرد و او بار دیگر به خدمت شهرداری درآمد و برنامهٔ خود را برای مرمت این بنای تاریخی آماده کرد.
این خانه، که در ۱۲۸۵ ش در محلهٔ صیقلان رشت ساخته شده بود، جزو نخستین بناهایی بود که نقشه و مصالح آن به همراه مهندسان و استادکاران روسی با کشتی از روسیه به ایران آورده شده بود و در مدت یک سال آن را در دو طبقه ساخته بودند. [۹] مهندس واهانیان کار بازسازی و مرمت خانه را از اواخر ۱۳۸۱ش آغاز و در ۲۹ اسفند ۱۳۸۲ش به پایان رساند. سازهٔ بنا، در طبقهٔ همکف، آجری و در طبقهٔ بالا، چوبی همراه با تیغه های آجری است و همهٔ درها، پنجره ها و یراق های روسی آن سالم مانده است.
هنگام مرمت بنا واهانیان شخصاً تمام کارها را زیر نظر داشت. حتی برای تعویض چوب های پوسیده خود به کارخانهٔ چوب بری می رفت و بالای سر استادکار نجار می ایستاد تا سفارشات همان گونه ساخته شود که او می خواست. برای خرید سفال سقف بنا هم خود به همراه استادکار سفال چین به لاهیجان و لنگرود رفت تا سفالی را که مورد نظرش بود بیابد. آن گونه که خود می گوید تمام تلاشش بر این بود که به اصالت معماری خانه و جزئیات اجرایی بنا وفادار بماند.
هم اکنون در رشت، خانهٔ قدیمی خاندان اخوان ـ پورعباس، با مرمت مهندس واهانیان، بدل به یکی از جاذبه های گردشگری رشت شده و امروز خانهٔ اعضای شورای اسلامی شهر است.
فعالیت های مطبوعاتی
واهانیان با در دست داشتن اسناد فراوانی از شکل گیری ساختار شهری رشت، به منزلهٔ پژوهشگر شهرسازی و معماری تاریخی، نخستین مقاله های علمی خود را در مجلهٔ گیله وا منتشر کرد.
خود می گوید: «ناخواسته به کار مرمت بناهای شهری مشغول شدم، ناخواسته به جرگهٔ مهندسان مسئول، در سازمان نظام مهندسی استان گیلان، کشانده شدم و ناخواسته بر روی اسناد مربوط به تاریخ، جغرافیا، معماری و ساختار شهری رشت کار کردم و این پژوهش ها را در مطبوعات گیلان و تهران منتشر ساختم. بسیاری از این مقاله ها و یادداشت ها را در ماهنامهٔ گیله وا در رشت و فصلنامهٔ معمار و معماری و شهرسازی در تهران به چاپ رساندم». خوشبختانه این فعالیت ها هم چنان ادامه دارد.
نخستین نقشهٔ شهر رشت
یکی از ارزشمند ترین اسناد فرهنگی تاریخی و علمی شهر رشت نقشهٔ این شهر است که در ۱۲۴۹ش به دست ذوالفقارخان مهندس، سرهنگ توپخانه، در زمان حکمرانی میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله در گیلان، در زمان ناصرالدین شاه، تهیه شده است. واهانیان در سفری به همراه استادان جعفر خمامی زاده، فریدون نوزاد و مرحوم سید محمد تقی میرابوالقاسمی، در ۱۳۸۵ش، برای بررسی بیش از دو هزار سند دربارهٔ «نهضت جنگل» به مرکز اسنادِ موسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران رفته بودند که با توجه به مطالعات و تخصص خود، سندی را در میان این اسناد می یابد که همان نقشهٔ رشت در دورهٔ ناصری بود. وی این سند را از مؤسسه درخواست کرد و چند سال بعد لوح فشردهٔ آن در اختیار او قرار گرفت. وی پیش از دسترسی به این نقشه، در مقاله ای در مجلهٔ گیله وا، از وجود چنین سندی خبر داده و اشاره کرده بود که این سند از جمله سندهای فنی و از میراث فرهنگی شهری است. گفتنی است ذوالفقار خان مهندس، سرهنگ وقت توپخانه، مقیم رشت بود. [۱۰] واهانیان می گوید: «ذوالفقارخان، با کمک گرفتن از فرزندان اعیان و اشراف، ۱۴۰ سال پیش در رشت، با دستگاه تئودولیت[۱۱] و با وسواس ویژه، رشت را نقشه برداری کرد و یافته های خود را با وسواس تمام، در مدت نه ماه و چند روز، با ذکر کلیهٔ جزئیات در نقشه آورده بود. امروز، شاید باورپذیر نباشد که نقشه های هوایی، با تمام ابزارهای علمی، نمی توانند آن کنند که ذوالفقارخان مهندس با نقشه برداری میدانی از شهر تهیه کرده است».
او می گوید: «به جزئیات گذران روزگاری که ذوالفقارخان در رشت بوده است دست یافته ام. میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله در یادداشت های روزانهٔ خود در گیلان از ذوالفقارخان مهندس به تفصیل نوشته است».[۱۲]
تاریخ گم شده
واهانیان به شدت علاقه مند و درگیر اسناد موجود در کتابخانهٔ ملی رشت شد و چنانکه آمد بیشتر نشریه های گیلان را ورق به ورق و سطر به سطر خوانده و گاه یادداشت برداشته و گاه از آنها کپی گرفته و بخش بزرگی از این یادداشت ها، به صورت بسیار مرتب، در دفتر کار او قرار دارد. او می گوید: «جدا از نشریه های ارزشمند، به جا مانده از دورهٔ مشروطیت گیلان، کتاب هایی از خاطرات و گزارش های سیاحان فرنگی از گیلان نیز در این کتابخانه وجود دارد و فراتر از آن، یادداشت های کنسول های روسیه و انگلستان مقیم رشت نیز در دست است». این اسناد و گزارش ها از ابتدا تا ۱۲۸۵ش تقریباً کامل است ولی عجیب این است که اسناد پانزده سالهٔ رشت، از ۱۲۸۵ تا ۱۳۰۰ش، در دست نیست و شاید این امر اتفاقی نباشد. این سال ها هم زمان با دوران مشروطه و نهضت جنگل است یا این اسناد را از بین برده اند یا اصلاً چنین اسنادی در کتابخانه ها گرد آورده نشده است. در هر صورت، تقریباً هیچ سند مهمی دربارهٔ این دورهٔ پانزده ساله در بایگانی های محلی وجود ندارد. برای پر کردن جای خالی رخدادهای این دورهٔ پانزده سالهٔ تاریخی تنها می توان به گزارش های ساعت به ساعت و روزانهٔ کنسول های روسی و انگلیس مقیم رشت، که از محل مأموریتشان به لندن و سن پترزبورگ مخابره کرده اند و در این کتابخانه موجود نیست، مراجعه کرد.
نهضت جنگل، تدوین تقویم تطبیقی
با توجه به نبود اسناد پانزده سالهٔ یاد شده، به ویژه در دورهٔ نهضت جنگل، واهانیان برای گویا شدن اسناد گردآوردی شدهٔ موجود دست به تدوین تاریخ تطبیقی زد. او می گوید که برای کامل کردن تاریخ پانزده سالهٔ یاد شده با اسنادی با تاریخ میلادی و هجری قمری رو به رو هستیم که هم زمانی آنها برای ما دانسته نیست. از این رو، او دست به کاری ویژه زد. او می گوید:« مجبور شدم تقویم تطبیقی دویست ساله ای را، بر اساس جدول های کتاب گاه شماری سه هزار ساله استادم، شادروان احمد بیرشک، به صورت روزشمار تهیه و رخدادهای نهضت جنگل را با استفاده از این تقویم تطبیقی، به صورت روزشمار، تنظیم کنم».[۱۳] این تقویم آمادهٔ چاپ است.
واهانیان مدت هاست که سخت درگیر شناخت نهضت جنگل است. وی می گوید: «معمولاً ارگان هر حزب و نهضت، هر چند چریکی، باید دیدگاه های خود را اطلاع رسانی کند. وقتی سراغ روزنامهٔ جنگل، ارگان نهضت جنگل، رفتم متوجه شدم که کمتر اطلاعاتی دربارهٔ رخدادهای نهضت در آن آمده است. به سراغ منابع دیگر رفتم، از جمله یادداشت های گریگور یقیکیان که هم زمان با نهضت جنگل در رشت حضور داشت. یقیکیان برخی از خبرها و اسناد دورهٔ مشروطیت و دیدگاه هیئت اتحاد اسلام را، در روزنامهٔ ارمنی زبان زانگ، چاپ تبریز، آورده. از این رو، به کتابخانهٔ خلیفه گری ارمنیان در تبریز رفتم. بیش از چهار شماره از این روزنامه در کتابخانه نمانده بود».
واهانیان وقتی به امریکا می رود می شنود که نسخه هایی از این روزنامه (زانگ) در کتابخانهٔ دانشگاه یو سی اِل اِی[۱۴] موجود است ولی کسی را پیدا نمی کند که او را به آن کتابخانه برساند. از این رو، نمی تواند به این منابع دست یابد.
به هر ترتیب، او توانست روزشمار نهضت جنگل را با استفاده از منابعی چون یادداشت های باراتف، دنسترویل، سرلشکر کوپال و… گرد آورد. یادداشت های مأموران و مسئولان وقت دولت مرکزی در گیلان و یادداشت های یاران و نزدیکان نهضت جنگل نیز، از چشم او به دور نمانده است. [۱۵]

نگرانی هـای ناخواسته
سال های سال کار بدون وقفه ناخواسته واهانیان را یکی از گیلان شناسان بنام کرده، پژوهشگری که به روش تحقیق پای بند است. او توانسته به کمک شهرداری و شورای اسلامی شهر رشت کتابخانه ای ویژهٔ معماری و شهرسازی، هر چند کوچک، در شهرداری برپا کند، کتابخانه ای که در اختیار دانشجویان و دیگر علاقه مندان قرار دارد. او می گوید: «بسیاری از دانشجویان برای کار پایان نامهٔ خود به شهرداری می آیند و کمک می گیرند. می دانم کارشان که تمام شد دیگر سراغ کتابخانه و پژوهش را نخواهند گرفت». او اغلب از کم علاقگی جوانان، به فرهنگ سرزمین خود ابراز نگرانی می کند.
ادبیات عرفانی ایران
واهانیان وقتی از ادبیات عرفانی ایران حرف می زند در نگاه اش غروری دیدنی به چشم می خورد. او می گوید: «در مجامع فرهنگی و ادبی، گران ترین چیزی که آموختم ادبیات عرفانی ایران است». او معتقد است ادبیات عرفانی ایران زیباترین و غنی ترین سخن عشق را در جهان سر داده است. سعدی، حافظ، مولوی، عطار و… شخصیت های جهانی هستند که برای همهٔ زمان ها و همهٔ مکان ها و همهٔ فرهنگ ها سخنی نو دارند. او در ادامه می گوید:«خدا را هزار بار شکر می کنم که در ایران به دنیا آمده ام، با زبان غنی فارسی درس خوانده ام، با آن زندگی کرده ام و معنی عشق و عرفان را درک کرده ام». شادروان حسینعلی هروی، در آخرین کتاب خود، از واهانیان به منزلهٔ یک مهندس ارمنی حافظ دوست یاد می کند. [۱۶]
میراث واهانیــان
واهانیان بی هیچ ادعایی، در گوشه ای از کشورمان، رشت، زندگی می کند، با انبوهی از اسناد و تجربه و نگاهی علمی به معماری و شهرسازی رشت. آیا بهتر این نیست تا زمانی که او در این شهر زندگی می کند، که خدایش همواره زنده و سالم بدارد، دستاوردها و میراث فرهنگی او در جایی با افتخار نگهداری شود. آیا می توان در همان کتابخانهٔ ملی رشت غرفه ای به نام او ساخت یا در کتابخانه و سازمان اسناد ملی، که خوشبختانه به تازگی در رشت شروع به کار کرده است و یا…. چرا نباید جایی ویژه برای او تدارک دید؟ امیدوارم این موضوع به صورتی کارشناسانه مورد توجه اهل فرهنگ گیلان قرار گیرد.
رشت، پاییز ۱۳۹۱
پیوست
مقاله ها، سخنرانی ها و تشویق نامه ها
تلاش های پرثمر مهندس روبرت واهانیان به منزلهٔ معمار، شهرساز و گیلان شناس همواره مورد توجه پژوهشگران و نیز مورد تشویق کارگزاران وقت بوده است. در زیر به برخی از این موارد اشاره می شود:
مقاله های علمی
ـ «رشت و پیشینهٔ تاریخی مقررات سیمای شهری»، معماری و شهرسازی، ش۲۴ (پائیز ۱۳۷۲).
ـ «ره آوردی از سفر ترموپیل»، ره آورد گیل، ش1 ( 1374).
ـ «قدیمی ترین نقشهٔ شهر رشت یک سند علمی است یا یک میراث فرهنگی؟»، گیله وا، ش ۳۸ (آبان و آذر ۱۳۷۵).
ـ «آلفرد نوبل و رشت»، گیله وا، ش ۴۰ و ۴۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۶).
ـ «تاریخچهٔ قدیمی ترین نقشهٔ شهر رشت (به روایت مجموعه اسناد عبدالوهاب خان آصف الدوله)»، گیله وا، ش۵۴ (مهر و آبان ۱۳۷۸).
ـ «تاریخچهٔ خاندان و تجارتخانهٔ تومانیانس»، ره آورد گیل، ش ۲ (پائیز ۱۳۷۸).
ـ «رشت را فراموش نکنیم»، گیله وا، ش۵۵ (آذر و بهمن ۱۳۷۸).
ـ «نیکلا آدونتس»، پیمان، ش ۹ و ۱۰ (پائیز و زمستان ۱۳۷۸).
ـ «مدخلی بر معماری های باشکوه رشت»، گیله وا، ش ۵۶ (فروردین ۱۳۷۹).
ـ «تصحیح تاریخ»، گیله وا، ش ۵۷ (اردیبهشت و خرداد ۱۳۷۹).
ـ «در جست و جوی سناریوی مستند جنگل مه آلود»، گیلان ما، ش۳ (تابستان ۱۳۸۰).
ـ «تأملی بر متن یک اعلان چاپ شده»، گیلان ما، ش ۹ (زمستان ۱۳۸۱).
ـ «رشت قدیم» (مصاحبه با واهانیان)، فضیلت، س۱، ش ۲ (۲۰ مرداد ۱۳۸۲).
ـ «جنبش جنگل در بستـــر تحولات ملی ـ منطقـــه ای »، گنجینهٔ اسناد، ش۵۵ (پائیز ۱۳۸۳).
ـ «بازسازی یک خانهٔ قدیمی در رشت»، معمار، ش ۴۲ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶).
ـ «وداع تلخ اهالی رشت با زادگاهشان»، گیلان ما، ش ۳ (بهار ۱۳۸۷).
ـ «روزنامهٔ جنگل در ادوار سه گانه سبز و سفید و سرخ»، گیلان ما، ش۳۳ (بهار ۱۳۸۸).
ـ «بوی جوی مولیان»، معماری و شهرسازی، ش ۱۰۵ (بهار ۱۳۹۱).
ـ «رشت، خاستگاه اولین مقررات سیمای شهری»، فرهنگ و معماری.
ـ «رشت، روزی روزگاری»، گیله وا، ش۱۲۰ (خرداد و تیر ۱۳۹۱).
سخنرانی های علمی
ـ «زلزلهٔ ۳۱ خرداد ۱۳۶۹ رودبار»، ارائه شده در نخستین همایش معاونان عمرانی شهرداری های کشور در شیراز (شیراز، تابستان ۱۳۷۰).
ـ «نقش ژئومورفولوژی و هیدرولوژی در شکل گیری ساختار شهری رشت»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، تابستان ۱۳۷۲).
ـ «تأثیر معماری گیلان و مازندران در معماری تاریخی کاخ چهلستون اصفهان»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، تابستان ۱۳۷۴).
ـ «جنبش جنگل در تقویم تاریخ»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، زمستان ۱۳۸۵).
ـ «مرمت خانهٔ اولین شهردار رشت»، ارائه شده در موزهٔ میراث روستایی گیلان (سراوان رشت، بهار ۱۳۸۶).
ـ «واژگان و مصراع های یونانی در غزلیات مولانا»، ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، زمستان ۱۳۸۶).
ـ «تاریخچهٔ تأسیس بلدیهٔ رشت»، ارائه شده در مراسم یکصدمین سال تأسیس انجمن شهر و بلدیه رشت (رشت، مجتمع خاتم الانبیاء، آذر ۱۳۸۷).
ـ «اسناد و روایات جنگل»، ارائه شده در مجتمع خاتم الانبیاء (رشت، آبان ۱۳۸۸).
ـ «تبلور ویژگی های معماری دوران سلجوقی و ایلخانان مغول، در معماری گنبد سلطانیه»،
ارائه شده در جمع مهرورزان گیلان پژوه (رشت، پاییز ۱۳۹۰).
ـ «رشت خاستگاه اولین مقررات سیمای شهری در ایران»، ارائه شده در شهرداری تهران به مناسبت روز جهانی شهرسازی (تهران، زمستان ۱۳۹۰).
دعوت ها و تشویق نامه ها
ـ تقدیر و تشویق به خاطر مدیریت طرح مرمت و بازسازی برج تاریخی ساعت شهرداری رشت، ۱۲ تیر۱۳۷۰، شهرداری رشت.
ـ تقدیر به خاطر تلاش برای حفظ و حراست از مواریث فرهنگی کشور، ۲۸اردیبهشت۱۳۷۲، سازمان میراث فرهنگی گیلان.
ـ دعوت از طرف مدیریت ارشاد اسلامی گیلان برای سفر به تهران، به منظور بررسی اسناد نهضت جنگل،۱ مهر ۱۳۷۵.
ـ تقدیر به خاطر شرکت در نخستین همایش بازشناسی نهضت جنگل و میزبانی مدعوان مرکز ایران شناسی ارمنستان، ایروان، ۲۰ مهر۱۳۸۱، شورای اسلامی رشت.
ـ لوح تقدیر برای تحقیق و پژوهش در عرصه های فرهنگی و تاریخی رشت، ۲۱ مهر۱۳۸۱،
شهرداری رشت و شورای اسلامی رشت.
ـ لوح تقدیر برای احراز مقام بهترین مهندس ناظر معماری سال، به خاطر مرمت ساختمان اولین شهرداری رشت، اسفند ۱۳۸۱، سازمان نظام مهندسی ساختمان استان گیلان.
ـ لوح تقدیر و تشکر به خاطر اهدای دو نقشهٔ قدیمی از رشت به سازمان اسناد ملی ایران، ۵ مرداد ۱۳۸۳، معاونت اسناد و کتابخانهٔ ملی ایران.
ـ لوح تقدیر و تشکر به خاطر اهدای قدیمی ترین نقشهٔ شهر رشت به شهرداری، ۳۰ آذر ۱۳۸۳، شهرداری رشت.
ـ دعوت به ارمنستان و شرکت در نخستین همایش بین المللی تالش شناسی، ۲ خرداد ۱۳۸۴، مرکز ایران شناسی دانشگاه دولتی ارمنستان در ایروان.
ـ لوح تقدیر به مناسبت بزرگداشت مهندسان پیش کسوت، ۱۶خرداد ۱۳۸۴، مؤسسهٔ آموزش عالی جابربن حیان.
ـ لوح تقدیر به خاطر اهدای عکس شهرداران سابق رشت به شهرداری، ۶ تیر ۱۳۸۴، روابط عمومی شهرداری رشت.
ـ لوح تقدیر به مناسبت زادروز شیخ بهایی ـ روز معمار، ۳/۲/۱۳۸۵،سازمان نظام مهندسی ساختمان استان گیلان.
ـ لوح تقدیر به مناسبت احراز سمت ریاست گروه تخصصی معماری برای سومین بار، شهریور ۱۳۸۵، سازمان نظام مهندسی گیلان.
ـ لوح تقدیر و احراز مقام خادم فرهنگی، در همایش تجلیل از خادمان میراث فرهنگی گیلان (به مناسبت سی امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران)، ۱۴ آذر۱۳۸۷، سازمان میراث فرهنگی و استانداری گیلان.
ـ لوح تقدیر و احراز عنوان مهندس پیش کسوت برگزیدهٔ گیلان، به خاطر بیش از چهل سال تلاش در راه آبادانی کشور، ۶ اسفند ۱۳۹۰، سازمان مهندسی ساختمان استان گیلان.
پی نوشت ها:
۱ـ برای آشنایی با ملیک آدام نک: باکور کاراپتیان، گفتمان صد ساله (تهران: ناییری، ۱۹۸۶)، ص۷۱ ـ ۸۸؛ میرزا یوسف قراباغی، تاریخ صافی، تصحیح و مقدمه از حسین احمدی (تهران: مؤسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران،۱۳۹۰)، ص ۱۶۵ ـ ۱۷۲.
۲ـ برای اوضاع نابسامان تبریز در آن سال ها، نک: حمید ملازاده، سیری در کوچه های خاطرات (تبریز: ارک، ۱۳۷۳).
۳ـ نک: کتاب ماه هنر، ش۱۶۷، ص ۳۵.
۴ـ برای جزئیات بیشتر نک: علی اکبر صارمی، تار و پود و هنوز(تهران: هنر معماری قرن، ۱۳۸۹).
۵ـ برای آشنایی با ژنیا آفتاندیلیان نک: مجلهٔ معماری (ضمیمهٔ روزنامهٔ همشهری)، ش ۱۶.
۶ـ علی اکبر صارمی، همان.
۷ـ برای آشنایی با رضا انصافی نک: مجلهٔ معماری و شهرسازی، ش ۱۰۵ (اردیبهشت ۱۳۹۱ ).
۸ـ نک: جعفر خمامی زاده، تاریخ کتابخانه های گیلان (تهران: پارسایان، ۱۳۷۹ )، ص ۹۷ و ۲۱۹.
۹ـ نک: مجلهٔ معمار، ش ۴۲( فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶).
۱۰ـ نک: گیله وا، ش ۳۸ و ۵۴.
۱۱ـ دوربین مخصوص نقشه برداری.
۱۲ـ نک: عبدالحسین نوایی، با همکاری نیلوفر کسری، اسناد میرزا عبدالوهاب خان آصف الدوله (گزیده اسناد گیلان) (تهران: مؤسسهٔ مطالعات تاریخ معاصر ایران،۱۳۷۷).
۱۳ـ برای روزشمارجنبش جنگل در تقویم. نک: فصلنامهٔ گنجینه اسناد، ش ۵۵.
U.C.L.A14ـ
۱۵ـ نک: مصطفی فرض پور ماچیانی، گیلان مهر (رشت: حرف نو، ۱۳۹۰).
۱۶ـ نک: حسینعلی هروی، جستارهای پژوهشی و نوشته های خاطراتی(تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۴).