فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۶

دکتر عنایت الله رضا و جهان پیرامون او

نویسنده: کاوه بیات

دکتر عنایت الله رضا
دکتر عنایت الله رضا


برای ایرانیان، به ویژه آنهایی که با تاریخ و جغرافیای این سرزمین آشنایی دارند، توجه و پرداختن به حوزه های همسایه کار آسانی نیست. قبض و بسط مرزهای سیاسی ایران در اثر تحولات مختلف، جا به جایی نوع علایق و پیوندها، نشانه های بر جای و نشانه های کم رنگ شدۀ این علایق و پیوندها، به دست آمدن ها در یک دوره و از دست رفتن ها در دوره ای دیگر … خود از عوامل اصلی پیشامد یک چنان دشواری هایی بوده اند. در برابر یک چنین وضعیتی ترجیحِ اساسی بسیاری از ایرانیان بی توجهی و نپرداختن به حوزه های موصوف بوده است.

از اواسط دورۀ قاجار به بعد، که نقطۀ عطفی در محدودتر شدن قلمرو مرزی ایران بود، در ارتباط با پاره ای از حوزه های همسایه جز یک نوع حس گنگ و مبهم حسرت، بیان دیگری نمی توان یافت. یکی از ویژگی های این رویکرد بی خبری است. اگرچه رفت و آمد های حاصل از مناسبات تجاری و سفری از دگرگونی هایی مهم حکایت داشت که پاره ای از این حوزه ها را دستخوش خود کرده بود ـ مخصوصاً حوزه هایی که اینک در قلمرو امپراتوری روسیه ادغام شده بودند ـ ولی اگر آثار و نوشته های موجود را ملاک قرار دهیم، جدای از شرح و وصف نوعی تغییرات ظاهری مانند احداث خط آهن و اکتشاف صنایع جدید مطالب دیگری نمی بینیم. و از همه مهم تر از نوعِ تغییرات و دگرگونی هایی که در ذهن و زبان سرآمدان آن جوامع در حال شکل گیری بود هیچ سخن در خور توجهی در میان نیست. حال آنکه در همان زمان، در کنار دگرگونی های اقتصادی و اجتماعی ای که در پاره ای از این حوزه ها جریان داشت، نوع نگاه مردمانِ این جوامع نسبت به گذشته و آینده شان نیز دستخوش تغییراتی بود که سال ها بعد و به محض پیشامد گسست و انقطاعی در نظام حاکم، خود را نه به صورت میلِ بازگشتِ به گذشته، بلکه به شکل تمایلی به در انداختن طرحی نو نشان داد.

در آن دوره که این تحولات جریان داشت، یعنی سال های پایانی قاجار و بخش هایی از ادوار بعدی، اگر هم توجهی نسبت به این حوزه ها مبذول می شد، توجهی بود محدود و منحصر به ترجمۀ پاره ای از سفر نامه ها و کتاب های اروپاییان در مورد قفقاز و آسیای میانه که به صورت نسخه های خطی یا گزارش های پراکندۀ دیپلماتیک در کتابخانه های سلطنتی یا آرشیو های دولتی دور از دسترس بودند و تنها چند سالی است که برای شناسایی و انتشار آنها اقداماتی آغاز شده است.

دکتر عنایت الله رضا، که این یادداشت در گرامیداشت خاطرۀ او نگاشته می شود، توانست استثنایی باشد بر این قاعده و بنیان گذارِ نوعی نگاه جدّی و علمی به گوشه ای مهم از این حوزۀ به ظاهر فراموش شده ولی عمیقاً احساس برانگیز در مجاورت و همسایگی ایران.

پیشامد روزگار، حوادث حاصل از تحولات سیاسی ایران در سال های بعد از شهریور۱۳۲۰ نخست او را ـ برای مدتی ـ در کانون اصلی پس لرزه هـای یکی از گُسل های تاریخی این حوزه، یعنی در دل بحران آذربایجان در پی خاتمه یافتن جنگ دوم جهانی قرار داد و بعد از آن نیز با فرا رسیدن سال های تبعید و تحصیل در شوروی به او امکان داد که در مورد زمینه های تاریخی و جغرافیایی شکل گرفتن چنان گُسل هایی به تحقیق و مطالعه بپردازد.

یکی از مهم ترین آراء دکتر عنایت الله رضا که بیش از دیگر بررسی ها و پژوهش هایش موجب شهرت وی شد، یعنی مباحث تاریخی و جغرافیایی مربوط به اران و آذربایجان و تفاوت های اساسی آن دو، خود به یک مناقشۀ اساسی بدل شده است.

بر همین اساس، در مقاطعی چند پاره ای از طرفین درگیر، به دلیل گره خوردن این بحث با نام دکتر رضا ـ از سر نادانی و یا دشمنیـ او را مُبدِع این مناقشه دانسته و مورد انتقاد قرار داده اند. حال آنکه دکتر رضا فقط در صدد توضیح و تبیین پدیده ای برآمد که از مدت ها پیش ـ لااقل از سال های پایانی قرن نوزدهم و سال های نخست قرن بیستم ـ به دلیل شکل گیری انواع جدیدی از نگاه های تاریخی به منطقه و مسائل آن در حال تشکیل بود و در یک برهه، در مراحل پایانی جنگ اول جهانی به صورت یک تغییر و تبدیل مجعول تاریخی ـ آذربایجان نامیده شدن اران ـ به منصۀ ظهور رسید.

پدیده ای که از همان دوره ـ سال های پایانی قرن نوزدهم و سر آغاز قرن بیستم ـ در بسیاری از دیگر حوزه های همسایه و البته تحت عناوین و مضامینی متفاوت و نه ضرورتاً مجعول و نادرست در حال شکل گیری بود و بی تفاوتی نسبت به آن ـ به گونه ای که در آغاز این یادداشت خاطر نشان گشت ـ بر حال و روز کنونی ما ایرانیان و نوع نگاهمان به اطراف بی تأثیر نبوده است.

آنچه در حوزه های مسلمان نشین قفقاز روی داد ـ همان گونه که اشاره شد ـ با تفاوت هایی چند در دیگر حوزه های همسایه نیز جاری و ساری بوده است، از جمله در دیگر نقاط قفقاز مانند ارمنستان و گرجستان و داغستان و یا پاره ای از کشور های ماوراء النهر در چارچوب امپراتوری پیشین روسیه، در کشور های بر جای مانده از امپراتوری سابق بریتانیا در سرحدات شرقی و جنوبی ایران و بالاخره ممالک باقی مانده از امپراتوری عثمانی در غرب.

اما در بسیاری از این مناطق نیز کمبود دانش و اطلاعات در مورد مجموعه تحولات “معاصر” و “متأخر” این حوزه ها باعث بروز دشواری هایی شده است یعنی کمبود آگاهی در مورد دورۀ مابین انفکاک و جدایی مناطق مزبور از قلمرو ایران ـ به گونه ای که در تصور تاریخی ما جای دارد و جُدا از بحث دقت یا عدم دقت تاریخی آن ـ و وضعیت فعلی ما با جهان پیرامونمان که با فروپاشی کامل آخرین آن امپراتوری ها، در آن با شکل گیری مجموعه ای از کشورها رو به رو هستیم که هنوز در مورد دلایل برآمدن آنها آگاهی در خور توجهی نداریم. به همین دلیل هنوز در بسیاری ازحوزه ها در تبیین روابط و مناسبات خود با کشورهای همسایه با تردید و تزلزل هایی مواجه می شویم.

این را هم در بروز گاه به گاه نوعی تعلق سرزمینی در قالب گفتارهایی چون هفده شهر قفقاز، حسرت سمرقند و بخارا، موضوع استان چهاردهم، جدایی هرات، کردهای هم نژاد … و قس علیهذا می توان دید که معمولاً ابعادی به خود می گیرند فراتر از یک بحث تاریخی و جغرافیایی و هم در مناقشاتی که هر چند یک بار در مورد ایرانی بودن یا ایرانی نبودن پاره ای از مفاخر فرهنگی این سرزمین پیش می آید.

اگرچه در توضیح علل و دلایل بروز دشواری هایی از این دست هم از یک رشته علایق واقعی تاریخی جغرافیایی می توان سخن گفت و هم از انبوهی از پیوندهای قومی و فرهنگی که مقّوم این رشته علایق بوده اند ولی در عین حال از دگرگونی هایی که در یک دوره از دوری و بی خبری، دامن گیر این رشته ها شده است نیز نباید غافل بود. یعنی لزوم و ضرورت دانش و آگاهی در این زمینه ها در سعی و تلاش برای شناسایی و رفع این دشواری ها و دقیقاً در یک چنین چارچوبی است که اهمیت چهره هایی چون دکتر عنایت الله رُخ می نماید.

دکتر رضا در شجاعت و تهوری غیر معمول ـ غیر معمول از لحاظ عرفِ حاکم بر محافل علمی این سرزمین ـ بر یکی از حساس ترین مباحث این مقوله تأکید نهاد و طبیعتاً آن گونه که شیوۀ رِندان بلاکش باشد ملامت ها نیز کشید. حال آنکه برای تبدیل آن حس گنگ و مبهم، که دقیقاً به دلیل همین گنگی و ابهام خود را به صورت بروز هر از گاه مجموعه ای از احساسات متعارضی نسبت به حوزه های پیرامون نشان می دهد، جز شناسایی و مطالعه آن، یعنی گام نهادن در راهی که دکتر رضا در پیش گرفت و ادامۀ آن در چارچوبی گسترده تر از پیش راه دیگری وجود ندارد.

شاید برای آنهایی که جدای از بحث اران و آذربایجان، با دیگر آراء و نوشته های دکتر رضا آشنایی نداشتند، او را صرفاً پژوهشگری سرسخت و لجوج تصور کنند که جز پافشاری برای آراء خود کار دیگری نداشت حال آنکه وی از نوعی دیگر بود و در تضاد کامل با خوی و خصلت بسیاری از منتقدان و مخالفانش.

جدای از مهم ترین توان آزمایی کل عمر او یعنی روی گرداندن از مارکسیسم ـ لنینیسم روسی، آن هم از دل آن مجموعۀ پلید و در دوره ای که هنوز تا فروپاشی محتوم آن راه درازی در پیش بود که خود دلیلی است بر اثبات روح بزرگ و آزاد اندیش وی، در حوزه مطالعات قفقاز و آسیای میانه نیز بر خلافِ تصور پیش گفته، دیدگاهی باز و علمی داشت. این نکته را هم از ورای دیگر نوشته های ایشان در این زمینه می توان دید که قالب مجموعه ای از کتب و مطالعات متنوع بر جای است و چه از طریق نوع تبادل نظر و تعاملات علمی او با تعدادی از دیگر صاحبنظران تاریخ و جغرافیای منطقه ـ از جمله دانشمندان ارمنی ـ که نگارنده در مقاطعی چند توفیق آن داشت که در جریان آنها قرار گیرد. در بسیاری از مباحث مطرح در این زمینه، نظر به اقتضای مناسبات دیرین و پر پیچ و خم ایران با اقوام و ملل های همسایه، کم نیستند نکاتی که بنا به معیارهای امروزی، جز به زشتی نمی توان به نوع دیگری از آنها یاد کرد، ظلم و اجحافی در کنار نمونه هایی چند از آسایش و حسن رابطه، جنگ و جدلی در کنار همراهی و همزیستی و دیگر موارد مشابه که به هر حال و خواهی نخواهی می توانست در جریان هرگونه مباحث تاریخی و جغرافیایی مطرح شود و تا جایی که نگارنده دید و اطلاع دارد، جز به راستی و انصاف، به طرز دیگری از سوی دکتر رضا تلقی نمی شد.

پی نوشت:

۱ـ نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۶
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید