
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۶
جُستاری در تاریخ،فرهنگ و هنر ارمنیان چهارمحال و بختیاری
نویسنده : دکتر عباس قنبری عدیوی
آشنایی با نویسنده
عبـاس قنـبری عُدیوی، پژوهشگـر فرهنگ مردم و مـدرس دانشگاه، زاده شـده ۱۳۴۶ش استـان خـوزستان ( اندیمـشک). دارای مـدارک کارشناسـی و کارشناسـی ارشـد در رشتـه زبان و ادبیـات فارسـی و دکترای فیلولوژی (ادبیـات عامه و فرهنـگ مردم). مـدرس ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان کشور و پژوهشگـر و فعـال فرهنگی ـ اجتماعی در حـوزه فرهنگ مـردم و عشایر ایران.

گزیدهای از فعالیتهای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی
ـ دانشآموخته تربیت معلم شهرکرد، دبیر دبیرستانهای آموزش وپرورش از ۱۳۶۶ش و مدرس مراکز تربیت معلم(دانشگاه فرهنگیان) و دانشگاههای چهارمحال و بختیاری، اصفهان و تهران از ۱۳۷۶ش تا کنون
ـ مؤلف بیش از۳۰ عنوان کتاب و ۱۰۰ مقاله در مجلات معتبر ملی و بینالمللی در حوزه تعلیم و تربیت، زبان و ادب فارسی و فرهنگ مردم(فولکلور بختیاری)
ـ استاد راهنما و مشاور بیش از۵۰ پایاننامه در دوره کارشناسی ارشد(فوقلیسانس رشتههای هنر، ادبیات فارسی و ایرانشناسی)
ـ ویراستار و دیباچهنویس بیش از ۵۰ کتاب منتشر شده با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
ـ مجری طرحهای پژوهشی پژوهشکده تعلیم و تربیت وزارت آموزش و پرورش
ـ ناظر چندین طرح ملی و استانی در دانشگاه و پژوهشکده تعلیم و تربیت
ـ مجری و همکار چند طرح پژوهشی ملی و استانی
ـ معلم نمونه کشوری و چندین دوره در شهرستان، استان و مرحله ملی
ـ مؤلف نمونه وزارت آموزش و پرورش
ـ مؤلف نمونه سومین جشنواره کتاب معلم وزارت آموزش و پرورش
ـ کتابخوان نمونه کشور(در رده بزرگسالان)
ـ پژوهشگر نمونه استان چهارمحال و بختیاری(به مناسبت هفته پژوهش در سطح استان)
ـ منتخب جشنواره ملی مشاهیر و مفاخر عشایر ایران (دو بار)
ـ برگزیده چندین همایش و جشنواره ملی و استانی
ـ منتخب طرح مفاخر ملی از سویِ دانشگاه علمی ـ کاربردی
ـ عضویت در کارگروههای مختلف سازمانها و نهادهای مختلف از جمله: آموزش و پرورش، استانداری، میراث فرهنگی و گردشگری، فرهنگ و ارشاد اسلامی و …
ـ کارشناس برنامههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی صدا و سیما (رادیو فرهنگ، گفتگو، اقتصاد و شبکههای تلویزیونی و رادیو استانی خوزستان، اصفهان و چهارمحال و بختیاری)
ـ داور جشنوارههای فرهنگی، هنری و علمی دانشگاههای مختلف و بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس
ـ مدیر مسئول انتشارات نیوشَه
ـ عضو شورای نویسندگان نشریه زاگرس ایران
ـ داور مجلات علمی ـ پژوهشی و تخصصی چندین دانشگاه و مؤسسه علمی کشوری
ـ عضو انجمن بینالمللی ایرانشناسی
ـ عضو پیوسته انجمن ترویج زبان فارسی
ـ مدرس دورههای آموزشی مدیریت جلسههای اداری، آیین نگارش و مکاتبههای اداری، مشاوره و …
ـ مدرس کلاسهای ادبی شاهنامهخوانی، حافظخوانی و متون ادب فارسی
ـ مدرس دورههای روش تحقیق و پژوهش
ـ مربی و مدرس فرهنگ عامه
ـ پیشنهاد دهنده نام« سرای دانشجویی» به جای « خوابگاه دانشجویی» در کشور
ـ مؤلف مقالات دانشنامه هنرهای سنتی دانشگاه اصفهان
ـ مؤلف و ناظر نشریه گلگشت با موضوع ایرانشناسی
ـ دریافت چند صد تقدیرنامه ملی و استانی در حوزههای اجرایی، آموزشی، پژوهشی و فرهنگی
ـ مربی و داور رشته ورزشی جودو
ـ عضو داوطلب جمعیت هلال احمر.
گزیدهای از فعالیتهای اداری و اجرایی
ـ کارشناس و دبیر شورای تحقیقات آموزشی اداره کل آموزش و پرورش استان (پژوهشگاه معلم چهارمحال و بختیاری) و عضو کانون منطقه چهار کشوری پژوهشکده تعلیم و تربیت
ـ معاون آموزش متوسطه مدیر کل آموزش و پرورش چهارمحال و بختیاری
ـ معاون آموزش نظری و مهارتی سازمان آموزش و پرورش چهارمحال و بختیاری
ـ سرپرست بنیاد ایران شناسی شعبه چهارمحال و بختیاری
ـ مشاور فرهنگی و اجتماعی استاندار چهارمحال و بختیاری
ـ سرپرست دانشگاه فرهنگیان(پردیس بحرالعلوم چهارمحال و بختیاری)
ـ سرپرست استانی پردیسهای دانشگاه فرهنگیان استان چهارمحال و بختیاری
ـ معاون دانشجویی دانشگاه فرهنگیان
ـ قائممقام صندوق رفاه دانشجویان وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
ـ سرپرست معاونت اداری، مالی و منابع مدیریت صندوق رفاه دانشجویان
ـ مشاور آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه فرهنگیان کشور
و … .
آثار و کتابها
۱.امثال و حکم بختیاری ۲. گُفت و لُفت (گفتگوی خودمانی) ۳. یک جرعه از خیال ۴. خاطرههای ماندگار ۵. مجموعه مقالات همایش افزایش بهرهوری در آموزش متوسطه ۶. حدیث عشق (تأثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی) ۷. جُستاری در فرهنگ و هنر بختیاری ۸. ضربالمثلهای مشهور تاجیکی ۹. نیوشَه (تحلیل متنشناسی مثلهای بختیاری) ۱۰. ادبیات عامه بختیاری ۱۱. درآمدی بر پژوهش در ضربالمثلهای بختیاری ۱۲. معناگران صورت صورتگران معنا (با همکاری دکتر احمد رحیمخانی سامانی) ۱۳. فولکلور مردم بختیاری ۱۴. شیرسنگی پژوهشی در باره شیرسنگی در بختیاری ۱۵. ای یوسف خوشنام ما (آشنایی با زندگی شرحِ احوال و آثار شهید یوسُف قنبری عُدیوی) ۱۶. زِ شیرِ بِنگِشت تا جونِ آدُمیزاد (از شیر گنجشک تا جان آدمیــزاد) ۱۷. بازخوانی و شرح و توضیح کتاب «حیدربک» ۱۸. مهمانی در فرهنگ عامه بختیاری ۱۹. قصه مثلهای بختیاری ۲۰. زیارت در فرهنگ عامه بختیاری ۲۱. ترانههای مردمی بختیاری۲۲. بازخوانی و شرح و توضیح کتاب«فلک ناز» ۲۳. ما و آموزش و پرورش ۲۴. راهنمای تهیه و تدوین پژوهشهای فرهنگ مردم (فولکلور) ۲۵. آستاره ( فرهنگ و ادبیات زنان بختیاری) ۲۶. آیینه مهرآیین ۲۷. لطیفه و طنز در فرهنگ مردم بختیاری ۲۸. خاطرههای مدرسه ۲۹. بازی و سرگرمی در فرهنگ مردم بختیاری ۳۰. باور در فرهنگ مردم بختیاری ۳۱. بهون در فرهنگ مردم بختیاری۳۲. نوروز در فرهنگ بختیاری ۳۳.مردم شناسی بختیاری ۳۴. تجربههای زیسته معلمی ۳۵. ملهمه فی اخبار مهمه و … .
چکیده
چهارمحال وبختیاری به سبب همجواری با اصفهان، پایتخت حکومت صفوی، بخشی از سکونتگاه ارمنیان ایران بوده است. علاوه بر روایتهای مردمی و خاطرههای شنیده شده، روستاهایی که در این استان، محل زیست، کار و تلاش این مردم، بوده هماکنون نیز با داشتن آرامستانها و سنگقبرهایی با اشکال و نگارههای متنوع، حرفهای ناگفته بسیاری دارد که میتواند از سوی پژوهشگران استانی به زوایای مختلف آن، پرداخت. ارمنیهای ایران در استانهای مختلف، از جمله چهارمحال و بختیاری ساکن شده و تا حدود نیم سده پیش با سایر هموطنان، در داد و ستد (بازار)، آموزش، بهداشت، کشاورزی، دامداری و دیگر گونههای زیست دوسویه، همگامی داشتهاند. اگرچه به فراخور برخی مسایل فرهنگی ـ اجتماعی یا سیاسی ـ اقتصادی گاه، تنشهای زودگذری داشتهاند. نقش مشترک بختیاریها و ارمنیان در نهضت مشروطهخواهی مردم ایران در دورة قاجار، پهلوی و روابط نزدیک ایشان با بزرگان بختیاری، وجود آرامستانهای بازمانده از جمعیت ارمنیهای چهارمحال و بختیاری با نقش و نگارههای هنری ـ تاریخی، فرهنگ و ادبیات عامه، هنرهای بازمانده در صنایع دستی مانند قالیبافی، کارهای کشاورزی (بیشتر باغداری) و بناهای ایشان، مرا بر این داشت تا به این حوزه، پرداخته و نکتههایی را از زیست تعاملی و فرهنگ ایشان، بازنمایی کنم. روش پژوهش حاضر تلفیقی از تحقیق میدانی و کتابخانهای (اسنادی) و رویکرد اصلی آن، توصیفی ـ تحلیلی است.
مقدمه
استان چهارمحال و بختیاری یکی از ۳۱ استان فعلی کشور است که به سبب همجواری با استانهای خوزستان و اصفهان و شرایط اقلیمی و وجود منابع طبیعی، آبهای روان، کوههای برف گرفته و مراتع فراوان، از اهمیت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بالایی برخوردار است.هماکنون این استان ۱۶٬۴۲۱ کیلومتر مربع وسعت (معادل یک درصد کل کشور) و ۱۰ شهرستان، ۴۳شهر، ۲۶ بخش و۵۱ دهستان دارد. مرکز استان، شهرکرد است که بین مراکز استانی، به علت۲۰۶۶ متر ارتفاع از سطح دریا، مانند نام استان، «بام ایران» و «همسایة خورشید» نامیده میشود. چهارمحال و بختیاری ۹۴۷٬۷۶۳ نفر جمعیت دارد. زبان و نژاد غالب مردم بختیاری و مابقی نیز ترکی (قشقایی) و دهکردی، بروجنی، هفشجانی هستند که از گویشهای رایج فارسی استان محسوب میشود.این استان تا دهة پنجاه خورشیدی، به عنوان فرمانداری کل زیرمجموعهای از اصفهان بود و به علت حضور عشایر بختیاری به عنوان یکی از مهمترین و قدرتمندترین اقوام ایرانی، مورد توجه حاکمان و دولتهای مختلف بوده و هست. از سال ۱۳۵۲ش به عنوان استان مستقل و رسمی شناخته شد.چهارمحال و بختیاری، از دو نام ترکیبی و اشتقاقی «چهارمحال» و «بختیاری» تشکیل شده است. چهار محال از چهار مَحل «لار، کیار، میزدج و گندمان» و منطقة سردسیری بختیاری تشکیل شده است. جمعیت قریب به یک میلیون نفری استان در سه شکل شهری، روستایی و عشایری زندگی میکنند و به سبب بارشهای فراوان برف و باران و سرچشمههای کارون و زایندهرود اهمیت قابل توجهی در صنعت آب، کشاورزی و دامداری کشور دارد.شهرهایی چون لردگان، قهفرخ (فرخشهر کنونی) پیشینة تاریخی شایان توجهی دارند و در سفرنامههای نام آورانی چون ناصرخسرو، ابن بطوطه و … از آن یاد شده است. بسیاری از مناطق استان در نهضتهای اخیر به ویژه مشروطهخواهی مردم ایران، نقشآفرینی کرده اند.
مهمترین رشته کوههای این منطقه «زردکوه بختیاری» است که سرچشمة رودخانههای بزرگ کارون و زایندهرود در خوزستان و اصفهان است. وجود ۲۰ رودخانة دائمی به طول ۹۰۵ کیلومتر و چشمههای متعدد با گواراترین آبها منشأ زیباییهای فراوانی در منطقه شده است و جاذبههای گردشگری و ایرانشناسی طبیعی منطقه را زیباتر کرده است.در کنار جاذبههای متعدد طبیعی، اجتماعی، تاریخی و فرهنگی، نظیر قلعهها و بناهای تاریخی، محوطهها و آثار باستانی فرهنگ مادی و معنوی عشایربختیاری، بزرگان فرهنگ، ادبیات و هنر، دامنههای زاگرس نیز گنجینهای از طبیعت فراروی ما گذاشته، مناظر بدیع و زیبا، به چهارمحال و بختیاری، همسایة آسمان و آفتاب، دیار طلای جاری (آب)، شگفتی و چشمنوازی بهشتی داده است.چشمهها و رودخانهها، دشت لالههای واژگون و مناطق حفاظت شده و شکار ممنوع بسیاری نظیر قیصری، شیدا، هِلِن، سبزکوه، تنگ صیاد و جنگلهای بلوط زاگرس که تنوع بالغ بر ۹۲۳ گونة گیاهی با ارزش، ۲۹۴ گونة جانوری و چشماندازهای کمنظیر را در خود جایداده است.وجود شخصیتهای مشهور سیاسی، ادبی، فرهنگی و … در این استان و مردمی که در کمال مهماننوازی، ادب جمعی، روح سلحشوری و مقاومت، حافظان قرآن، شاهنامه
(به قول بختیاریها هفت لشکر)، مثنوی مولوی، حافظ، گلستان و بوستان و … هستند. خوشنویسی، موسیقی، هنر نقاشی و معماری، قالیبافی، سنگتراشی (شیرسنگی)، صنعتگری (جوشکاری) و … از خصایص مردم خوب و مهربان استان است.
در دورة حکومت صفوی (۸۸۰–۱۱۱۴ش)، که اصفهان پایتخت آن سلسله بود، منطقة چهارمحال و بختیاری، از اهمیت ویژهای برخوردار بود؛ زیرا وجود طبیعت فوقالعاده و راهبردی (استراتژیک)، شرایط آب و هوایی، جمعیت عشایری و قدرت نظامی ایشان برای حفظ نظام حاکمیتی و دفاع از کشور در توازن قدرت، جایگاه والایی داشت. در عصر صفوی و به سبب حضور نظامیان و عشایر دلیر و جنگاور چهارمحال و بختیاری در جنگهای مرزی و دفاع از پایتخت، تکیهگاه خوبی برای دولت صفوی بود. از این رو، علاوه بر تأمین نیرو برای سپاه ایران، منطقة جغرافیایی آنان نیز، برای مهاجران جنگی از جمله ارمنیان، بسیار حائز اهمیت بود.
تاریخ حضور ارمنیان در ایران به دورة هخامنشیان(۵۵۹–۳۳۰قم) برمیگردد(۱) ولی پیشینة حضور و زندگی این قوم ایرانی در چهارمحال و بختیاری، به مناسبات سیاسی ـ نظامی عصر صفویه مربوط میشود. گروهی از ارمنیان مهاجر در ایران به فراخور مسائل تاریخی قریب به ۳۵۰ سال در استان چهارمحال و بختیاری ساکن شدند. منطقة کوهستانی و دارای آب و هوای سرد استان، محیطی مناسب برای کشاورزی، باغداری و دام پروری مهاجران ارمنی بود. دولت صفویه، که این مهاجران را در نزدیکی پایتخت اسکان داده بود، به عللی چون تقاضای مردمی، بخشی از جمعیت آنان را در نواحی روستایی چهارمحال و بختیاری مستقر کرد. خاستگاه این مردمان استان کارین ارمنستان غربی به نام باسِن بود که امروز در محدوده ترکیه قرار دارد. (۲) ابتدا این مردمان در اصفهان ساکن شدند ولی با توجه به تفاوتهای اقلیم و آب و هوا، با وساطت پیشوای مذهبی خود و حسننیت شاه عباس صفوی، به چهارمحال و بختیاری، مهاجرت و به سبب نزدیکی خلق و خو و شرایط زیستی، سه سده و نیم در منطقة جدید زندگی کردند. علاوه بر مردمان باسِن، گروهی از ارمنیان خنوس(۳) و شهرهای «وان، بیتلیس و موش» نیز به مناطق کوهستانی چهارمحال و بختیاری آمدند(۴)ارمنیان ساکن در استان بیشتر در مناطق و نواحی شهرستانهای فعلی شهرکرد، کیار، بروجن (گندمان)، بن، فارسان، زندگی میکردند. مؤلف کتاب زیراندازهای ارمنیباف از ۳۷ روستا و ناحیة ارمنینشین در چهارمحال و بختیاری نام میبرد. (۵)
مبانی نظری و پیشینة پژوهش
برای ورود به موضوع اصلی مقاله و بحث دربارة وجوه تاریخی، فرهنگی و هنری حضور ارمنیان در چهارمحال و بختیاری، مسایل و سرفصلهای موضوعی ارائه و در پایان، خلاصه و نتیجهگیری، خواهد شد.
با توجه به حضور سیصد و پنجاه سالة ارمنیان در چهارمحال و بختیاری، آثار و مقالات چندانی در این خصوص تألیف نشده است، شاید انتظار درست و منطقی این بود که پژوهشگران بومی و غیر ارمنی، در این خصوص کارهای بیشتری انجام میدادند. متناسب با موضوع و عنوان مقاله، آثار زیر به صورت اختصاصی یا بخش مهمی از آن دربارة ارمنیان استان نگارش شده است:
ـ آندرانیک ساریان، تاریخ ارمنیان چهارمحال و بختیاری، تهران: نائیری، ۱۹۸۰.
ـ مایرنی هواساپیان، زیراندازهای ارمنی باف ایران، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۶.
ـ زویا خاچاطور، «پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری»، فصلنامة پیمان، ۱۳۸۶، ش۴۱.
ـ زویا خاچاطور، «پوشاک ارمنیان چند منطقه ایران (جلفا، فریدن و چهارمحال و بختیاری)»، فصلنامة پیمان، ۱۳۹۴، ش۷۴.
ـ دکتر علی نوراللهی و سارا علی لو، «قوم باستانشناختی گورنگارههای ارمنیان شرق زاگرس مرکزی»، فصلنامة پیمان، ۱۳۹۵، ش ۷۶.
روش شناسی
دربارة پژوهش حاضر باید گفت که نوع طرح پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی و همراه با مستندات و مشاهدات میدانی، مصاحبه و گفت و گو است. ابزار و روش گردآوری اطلاعات این پژوهش نیز از طریق فیشنویسی، یادداشتبرداری، ضبط و ثبت مصاحبهها، عکسبرداری از اشیا و لوازم باقیمانده است.
تحلیل دادهها و یافتههای پژوهش
اگرچه وجوه اشتراک فرهنگی ـ اجتماعی و تاریخی ـ هنری ارمنیان و مردمان چهارمحال و بختیاری، درخور توجه و بسیار است، نمونههایی از آن را مانند: فرهنگ مردم، هنر قالیبافی، سنگ مزارها، مشارکت در نهضت مشروطه را برگزیدهام که از این پس با شواهد و توضیحهایی بیان میشود.
۱. فرهنگ مردم
در حوزة فولکلور و فرهنگ مردم چهارمحال و بختیاری، مباحثی چون تاریخ شفاهی و آداب، آیینها، فرهنگ و ادبیات ارمنیان ساکن در استان، روایت میشود. با توجه به بازدید میدانی از روستاها، آرامستانها و مناطق ارمنینشین استان، مواردی به شرح زیر، دریافت شد:
مسعود علاسوند در روستای قلعه ممکا، معتقد است که ارمنیان حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال پیش در این روستا ساکن شدند. وی به اطلاعات بهتر و بیشتر کسانی چون: سلطان علی رحمانی و رحمان مهربان، اشاره کرد. او نقل میکرد که کلیسای ارمنیان، پس از مهاجرتشان، به مسجد (صاحب الزمان) تبدیل شده است. (۶)
آقای مرید محمدی، از شاعران و نویسندگان استان، معتقد است که تاریخ حضور ارمنیان، در استان صرفاً به سبب نزدیکی منطقه به پایتخت حکومت صفویه است و جلوههای طبیعی استان، منطقة خوش آب و هوای زاگرس و ویژگیهای مناسب برای کار کشاورزی و به ویژه باغبانی، ارمنیها را به سمت چهارمحال و بختیاری، سوق داد. اغلب ارمنیها کشاورز و صنعتگر بودند. هنرهای صنعتی و مهارتهای ایشان سبب علاقهمندی مردم به مراوده و تجارت با ایشان شد. ارمنیان در روستاهای منطقة کیار، ساکن شدند و به کشت و پرورش میوههای باغی به ویژه انگور پرداختند که هنوز هم اغلب روستاهای استان، مو (رَز) دارند و انگور را به خوبی پرورش میدهند.
مرید محمدی گهرویی معتقد است که گاهی نیز درگیریهایی بین مردم بومی و مهاجران، پیش آمد که موجب جابهجایی یا مهاجرت مسلمانان به شهرها و روستاهای اطراف و حتی استانهای اصفهان و همدان شد. پس از روی کار آمدن محمدرضا شاه پهلوی، ارمنیان، اختیار یافتند که بین ماندن و مهاجرت به شهرهای دیگر، گزینهای را انتخاب کنند. از این رو برخی به اصفهان، خوزستان و گروهی به تهران مهاجرت کردند. کلیسایشان به مسجد تبدیل شد و برخی خانههایشان را فروختند یا رها کردند. (۷)هنوز هم مردم چهارمحال و بختیاری معتقدند ارمنیان صنعتگران و صاحبان خوشانصاف و درستکار در عرصههای مختلف هستند. اگر کودکی دیر زبان بگشاید، در فرهنگ بختیاری میگویند: «نووِ ارمِنی بِس بدین، زوو اِگُشه»، (۸) یعنی، نان ارمنی به او بدهید، زبان میگشاید. (۹) این مسئله را به سبب خوردن نان حلال و توأم با زحمت مردمان ارمنی، به کار میبرند. از سوی دیگر خوردن نان و خوراک پیروان ادیان توحیدی در فرهنگ مردم چهارمحال و بختیاری، نشانة خوبی است. اگرچه مردم استان، با ارمنیان پیوند زناشویی و ازدواج نداشتند، آنان را مردمانی اخلاقمند، پاک دست و درستکار میدانستند و به دوستیهای دیرینه با ایشان اشاره دارند و آنان را در رفاقت و دوستی در فرهنگ عامه، به نیکی یاد میکنند. (۱۰)
۲. کشت و کار
یکی از ویژگیهای ارمنیان چهارمحال و بختیاری، کار و تلاش کشاورزی ایشان است. روستاهای ارمنی نشین و حومة آن، هنوز هم به کاشت مو (رَز) و برداشت انگور و تولید کشمش مشهورند. انگورهای زرد عسگری و سیاه (شرابی) و انگور سیاه بزرگ قلوهای، زردآلو و دیگر میوههای شیرین از کاشتههای ایشان است که بعدها این نوع کشت زراعی و باغی را کشاورزان محلی، ادامه دادند.
آقای علیرحم شایان، از پژوهشگران استان، نیز معتقد است که یکی از محصولات زراعی ارمنیان، گندم اَجَر(Ajar) بود که هنوز هم در برخی مناطق استان (مانند جونقان)، کشت میشود و آن را نیمخُرد آسیاب و مانند برنج دم کرده، میل میکنند. (۱۱) آقای مرید محمدی هم بر این باور است که این گندم، علاوه بر ارزش غذایی، جنبة درمانی و خواص فرحبخشی و سلامتافزایی دارد و هرجا ارمنیان حضور داشتند این گندم را کشت میکردند. (۱۲)
۳. شباهت پوشاک
یکی از شباهتهای پوشاک مردم استان و ارمنیان مهاجر، همسانی و همانندی پوشاک و لباس ایشان بود. به ویژه، شباهت پوشاک زنان بختیاری و ارمنی میتواند دستمایة تأثیر و تأثر فرهنگی تمدنها و سبک زندگی مردم باشد. لباس زنان بختیاری از سرپوش، تنپوش و پاپوش همراه با زیورآلات و تزیینات فاخر و گرانبها تشکیل میشود. جدای از انواع پوشاک معمولی و کار، پوشاک مجلسی و خاص زنان ارمنی و بختیاری، شباهتهای بسیاری به هم دارد که میتوان چنین دریافت که تأثیرگذاری فرهنگها در این زمینهها نیز نمایان است.
پوشاک سنتی زنان ارمنی بسیار پوشیده و باوقار است و در کمال زیبایی و وزانت، به هیچ وجه تننما نیست و از این رو میتواند در کنار سایر اقوام ایرانی در تکمیل پوشش ملی و مد جدید، استفاده شود. شباهت شابیک به جامههای زنان بختیاری، کولاجا به کُلیجه، لاچیک به مینا، گود و بالیش به لچک، در قسمت تزیینات نیز شباهتهایی بین وِزنوتس با بندسیزن، پونج اوبجاک با ناونده، یِرِس نوتس با گو که به لچک بسته میشد یا زنانی میانسال که از ناوندههایی با مهرههای سیاه و تیره استفاده میکردند که شبیه جدنُتس ارمنیان بود. (۱۳) همچنین، زنان و دختران بختیاری به فراخور سن و شرایط زیستی مانند عروس، نوعروس (نامزدی که به خانة بخت نرفته)، زنان جوان، میانسال یا کهنسال از دست بند، پابند، انگشتر، النگو، گوشواره و حتی روکش دندان طلا استفاده میکردند.
شباهت لباس مردان بختیاری با مردان ارمنی نیز درخور توجه است. پوشش مردان بختیاری هم شامل سرپوش، تنپوش و پاپوش است. شابیک (پیراهن) ارمنی که از نظر دوخت و حالت با انواع آن در بختیاری میتواند همانند باشد. بختیاریها از کتان، متقال یا چلوار، پیراهن میدوختند که به صورت یقه گرد یا باز بود. نوع دیگری هم از پیراهن در بختیاری بود که روی شانة آن باز بود و با دکمهای نزدیک گردن بسته میشد. بلندی پیراهن تا سر ران، تنه و آستینهای آن هم کمی گشاد بود. شلوار دبیت بختیاری، شلواری مشکی است که همچنان استفاده میشود و پاچههای گشادی دارد. قبلاً کمر آن را با بند (قلیف) میبستند ولی اکنون، با کش و کمری دو، سه تا شش ردیف کش استفاده میشود.شلوار ارمنی را وُدنشور مینامند(۱۴) که شبیه همین شلوار بختیاریهاست. بختیاریها دو نوع لباس مردانه دارند، یکی قبا و دیگری چوقا. قبایِ ارمنی را کابا میگویند(۱۵) که در بخش کمری با بندینک یا دکمهای روی هم بسته میشود و روی آن هم شال سفیدی میبندند که به آن «شال و قوا» (شال و قبا) میگویند. زیر بغلهای قبا شکافی برای تهویه دارد و آستین آن هم سنبوسهدار یعنی گشاد است. شال را در ارمنی، گودیک، میگویند. پارچهای به طول دو تا سه و عرض یک متر از جنس چلوار نرم استفاده میکردند. اغلب جوانان برای نشان دادن قدرت و شهامت خود، با مهارت جلوی آن را به سه گره طبقهای تنظیم میکنند.
چوقا که به صورت چوخا و چوغا هم نوشته میشود، نوعی بالاپوش مردانه، جلوباز و بلند تا سر زانو است که از جنس پشم یا پنبه درست میشود. در بختیاری، چوقا با طرح سیاه و سفید و از جنس پشم در پشم تولید میشود. جوانان با منگولههایی زیر آستین چوقا را تزیین میکنند. این پوشش بین ارمنیان و بختیاریها با تفاوت در طرح و نقشها شباهت بسیاری دارد. (۱۶)چوپانان و کشاورزانی که برای آبیاری شبانه میروند، نمدی مانند پالتو بر دوش میگیرند که به آن «کاپاناگ» و نوع دیگرش را «کوردی» میگویند(۱۷) در بختیاری کردین، نمد کوتاه و کپنک یا نمد هم نامیده میشود. بختیاریها بر این باورند که مار و عقرب در نمد نمیروند و از این رو، برای کشاورزان و چوپانان، امنیت بیشتری دارند.بختیاریها و دیگر ساکنان استان کلاههای نمدی استفاده میکنند. کلاههای نمدی را قبلاً در رنگهای سفید، قهوهای، زرد شتری و مشکی درست میکردند که هریک به تناسب شرایط کاری و زیستی یا سن و سال کودک تا بزرگسال، متفاوت بود. ارمنیان هم از کلاه نمدی با بلندی ۱۵تا۲۰ سانتیمتر به نام «گداگ» استفاده میکردند که با کلاه اهالی استان و به ویژه بختیاریها شباهت داشت.نقش برجستهها و تندیسهای تاریخی و باستانی اقوام ایرانی، این نوع کلاه را دارند که از دیرینگی و ریشهدار بودن این کلاه در فرهنگ و تمدن این سرزمین ورجاوند، حکایت دارد.
۴. مهاجرت ارمنیان
ارمنیان چهارمحال و بختیاری به علل مختلفی چون گرانی، فقر، خشکسالیهای۱۹۱۴–۱۹۱۸م، بازگشایی شرکت نفت و وجود بازار کار، عدهای به خوزستان و دیگر شهرها مهاجرت کردند و عدهای نیز در ۱۹۴۶م به ارمنستان بازگشتند و شش روستای ارمنینشین خالی از سکنه شد. (۱۸) خانم زویا خاچاطور همچنین معتقد است که آخرین بار ناقوس کلیسای حضرت مریم (س) ماموکا (ممکا) در ۱۹۶۷م نواخته شد و از آن پس تمام اهالی روستا به اصفهان مهاجرت کردند. (۱۹)
اگرچه ارمنیان استان، اغلب مهاجرت کردند؛ ارتباط فرهنگی و عاطفی خود را با مردمان منطقه نگه داشتند. فرزندان و نوادگان ایشان نیز در قالب انجمن ارمنیان مقیم چهارمحال و بختیاری، نشستهای سالانهای را دارند که از پیوستگیهای تاریخی و اجتماعی این مردم فرهنگ دوست و مهربان، حکایت دارد.
۵. مشروطه خواهی
خیزش مشروطهخواهی ملت ایران (۱۹۰۵–۱۹۱۱م) از رویدادهای مهم منطقهای و فرامنطقهای ماست که علاوه بر خاستگاه سیاسی ـ فرهنگی، خاستگاه اقتصادی ـ اجتماعی دارد و بیگمان و بدون هیچ اغراقی باید نهضت مشروطهخواهی ملت ایران را یکی از رخدادهای مهم و بسیار اساسی در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی کشور در عصر قاجار به حساب آورد.
آشنایی مردم با زیست اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ملتهای دیگر، نوع نگاه و مطالبههای ایشان را از دولت و حاکمیت تغییر داد. تغییر نظام حاکمیت فردی به حاکمیت مردم بر مردم در قالب مجلس، مهمترین جلوة آن بود. مشروطیت ایران در پایان سال ۱۹۰۵م، یعنی زمانی که گروهی از روحانیان و تجار در مسجد شاه (تهران) بست نشستند، آغاز شد. (۲۰) پیوندهای فرهنگی ـ اجتماعی و همچنین، پشتیبانی ارمنیان از حرکتهای مردمی و نهضتهای استبدادستیزانة بختیاریها در شعبان ۱۳۲۶ق، حاج علی قلی خان، سردار اسعد دوم، به صورت محرمانه به منطقة جلفای اصفهان و منزل یوسفخان ارمنی وارد میشود و با حاج آقا نورالله نجفی از مراجع شیعه ارتباط برقرار میکند تا زمینة مبارزة مسلحانه و فتح تهران را پایهگذاری کند. (۲۱) همکاری و هماهنگی فرماندهان و مجاهدان بختیاری و ارمنی در فتح اصفهان و تهران، یکی از برگهای اصلی این همراهی و هماندیشی است که باید به صورت دقیقتر و مستندتری، به آن پرداخت. یفرم (یپرم) خان(۲۲) ارمنی از متعهدان نهضت ملی ایرانیان و نزدیکان سرداران بختیاری بود که در مبارزات مشروطهخواهان، نقش مؤثری دارد. وی سرانجام نیز در این راه، جان خویش را فدا میکند. تأثیرگذاری نهضت مشروطیت بر اقوام و مذاهب یا ادیان توحیدی برای متحد شدن، راه انداختن مجلس و ایجاد قانون اساسی، بسیار مهم و ماندگار است؛ زیرا در این نهضت همة وطندوستان با باورهای مذهبی و قومی متفاوت، سلیقههای اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی مختلف، با یک هدف، آن هم ایران مترقی و حاکمیت مردمی، در برابر استبداد ایستادند. نهضت مشروطه چند مرحله داشت که در مشروطهخواهی دوم، نقش مشترک و متحد بختیاریها و ارمنیان، کاملاً مشهود است.
پس از کودتای محمدعلی شاه و به توپ بستن مجلس و نبردهای داخلی دیگر، در ژوئیة ۱۹۰۹م مبارزان شمال با کمک بختیاریها تهران را بازپس گرفتند و احمدشاه را بر تخت نشاندند. (۲۳) یفرمخان در مقام رئیس نظمیة (شهربانی) تهران، خدمات شایستهای به مشروطهخواهی داشت. وی برای کنترل و مبارزه با مخالفان مشروطه با کمک سواران بختیاری در غائلههایی مانند سرکوبی رحیم خان در اردبیل و دیگر مناطق شمال غربی، در سالهای ۱۹۰۹ و ۱۹۱۰م همکاری میکنند. (۲۴) پس از آن، هم در ۱۹۱۱م زمانی که دولت مشروطه به صورت جدی تهدید میشود، باز هم مبارزان بختیاری و ارمنی هستند که پیشگاماند و نیروهای مشروطه به فرماندهی جعفرقلیخان سردار بهادر (سردار اسعد سوم) در کنار ارمنیان به فرماندهی یفرمخان و همکاری کِری(۲۵)، مشروطه را نجات میدهند. (۲۶) این همکاری و همگامی سبب شد که بارها این فرماندهان از سوی دولت و مجلس، تشویق شوند و دولت علیه ایران از مجاهدان بختیاری و ارمنی قدرشناسی کند. (۲۷) فراخوان یفرم برای تکمیل سپاه مبارزان با موافقت ارمنیان مناطق مختلف از جمله چهارمحال و بختیاری، مواجه شد. (۲۸) دختران و زنان ارمنی در درمانگاهها نقش پرستاران را برعهده داشتند از جمله آناهید همسر و آستقیک(۲۹) دختر خود یفرم خان. (۳۰)
۶. آگاهی، روشنگری و تأثیرگذاری
اگرچه سرداران و فرماندهان بختیاری مانند حاج علی قلی خان سردار اسعد دوم که از چهرههای باسواد، روشنفکر، فرنگ رفته، مترجم و آگاه به مسایل جهان بود و از پیشگامان مدرسهسازی در استان بهشمار میرفت؛ همگرایی با چهرههای نامدار ارمنی در اصفهان و منطقة چهارمحال و بختیاری، فرصت مناسبی بود تا به مدد گذار ایران از حاکمیت سنتی و موروثی به سمت حاکمیت مردم بر مردم برود. اگرچه این نهضت در ادامة روند خود، شکست خورد، زمینهساز حرکتهای بعدی شد تا از نظام سلطنتی به سوی نظام پارلمانی و رئیسجمهوری منتخب با رأی مردم، گام بردارد.
ارمنیان به سبب تاریخچة مبارزاتی و حضورشان در مناطق قفقاز و ترکیه، با مسایل سیاسی ـ اجتماعی و نظام مردمسالارانه و پارلمانی، آشناتر بودند و این امر سبب شد که در حوزة تعلیم و تربیت، تجارت، پزشکی، اقتصاد و امور نظامی به ایرانیان کمک کنند. برخی از چهرههای مشهور و اثرگذار ارمنی در دورههای مختلف تا عصر قاجار و پس از آن، در میدان فرهنگ، سیاست، اقتصاد و رفاه، نقشآفرینی کردند. دلسوزی و تعهد ایشان برای خدمت به ایران و حفظ شکوه باستانی آن را ایرانیان مسلمان بارها تأیید و تعریف کردهاند. ملکُم خان تلاش بسیار داشت تا مردم را با تمدن جهانی، سودمندیهای قانون و برتریهای حکومتهای مردمی آشنا سازد. (۳۱) از این رو، کسانی چون ناظم الاسلام کرمانی او را میرزا ملکم خان قانونی مینامند. (۳۲) خدمات چهرههایی چون یفرمخان، کِری، آبراهام بختیاری، نیکول و … در روند نهضت مردمی ماندگار و اثربخش است. به عقیدة نگارنده یکی از عوامل وحدت و هماهنگی نیروهای ارمنی و بختیاری، در کنار وجوه مشترک همة چهرههای سیاسی، حسن همجواری ایشان و همسایگی در استانهای چهارمحال و بختیاری و اصفهان هم بیتاثیر نبود.
۷. قالی های ارمنی و بختیاری
قالیها و زیراندازهای چهارمحال و بختیاری و ارمنیان از دیگر تأثیر و تأثری است که در روند حضور ارمنیان در استان، میتوان از آن سخن گفت. مایرنی هواساپیان در کتاب ارزندة زیراندازهای ارمنی باف ایران این وجوه و کارکردها را بیان کرده است. (۳۳) در این اثر بخش قالیهای چهارمحال و بختیاری از ص۶۳ تا ۷۰ را به خود اختصاص داده است. در منطقة بختیاری، طرحهای بیبیباف، مشهورند که با طرحهایی چون خشتی، ترنج (مدالیون)، کاج و سرو، گل مینا، قابی، قاب سماوری، لچک ترنج رایج است. این طرحها در روستاهای ارمنی نشین چهارمحال و بختیاری هم با همین عناوین و روشها اجرا میشد.
۸. نمادها
نمادگرایی یا رمزپردازی، یکی از جلوههای هنر و بیان تودرتویِ مفاهیم است. نقشها، تصویرهای انسانی، گیاهی، جانوری یا حتی کیهانی، هر یک میتواند مفهومی نو را برای مخاطبان، تجسم کند.
نماد به سادگی چیزی است که به جای چیز دیگر به کار میرود و نشانه آن است. (۳۴) کاربرد نمادها در ابزار، دستساختهها، فرهنگ و حتی ادبیات (شعر و نثر) مردمان ارمنی، زیبا و در نمونههای متعددی با بختیاری هماهنگی دارد. برای نمونه، آفتاب (نماد گرمی و نور)، ماه (خواهر خورشید)، ستارهها، آتش، آب (الهة نار(۳۵))، زمان، جنگل و … .(۳۶) کاربست نمادها در لوازم و ابزار به ویژه بافتهها و ابزار دستی، مشترک است. حتی روی سنگمزارهایی که در چهارمحال و بختیاری وجود دارد، ارمنیان از نگارههایی چون آفتاب، ستاره، گل و … استفاده میکنند. همچنین، در نقشهای پوشاک و لوازم دیگر هم این شباهتها وجود دارد. نمادها به معنای آشکار و مستقیم خود مرتبط هستند. (۳۷) مهمترین نشانهها و نگارهها را در پوشاک زنان و دختران ارمنی میتوان دید.
تزیینات سرپوش، تنپوش و رخت و پوششهای دیگر با این نقش و نگارها وجود دارد. (۳۸) مثلاً اسب نمادی از خورشید بود که گردونة او را میکشید و در هنر تدفینی نماد مرگ است. (۳۹) در بختیاری بیش از ۴۰ نگاره روی پیکرة شیرهای سنگی و مزار زنان و مردان میگذارند. (۴۰) همین نگارهها در قوچ و اسب سنگی هم با تفاوتهایی وجود دارد. (۴۱)
۹. آرامستان های ارمنیان
در چهارمحال و بختیاری، قریب ۱۷ آرامستان تاریخی از زمان حضور ارمنیان در چهارمحال و بختیاری، وجود دارد که به درستی، مهمترین و بزرگترین موزههای روباز سنگی دوران حضور ارمنیان در استان شمرده میشوند. این آرامستانها از نظر تاریخی، فرهنگی، هنری و مردمشناختی بسیار مهماند؛ زیرا، علاوه بر هنر سنگتراشی، نگارگری روی سنگ، نقوش و رموز مذهبی و اجتماعی آنها برای پژوهشگران، درخور توجه خواهد بود. آرامستانهای قلعة ممکا، سیرَک و آقبلاق برای نمونه از اهمیت بیشتری برخوردارند. در قلعة ممکا بیش از ۱۷۰ سنگ نقشدار و نگارهدار و ۱۰۰ سنگ کوچک و بزرگ بدون نقش و نگار وجود دارد(۴۲)یا در روستای سیرَک از توابع شهرهای هفشجان و طاقانک در شهرستان شهرکرد، بیش از ۵۰۰ سنگ بزرگ و کوچک، با نقش و نگارههای بسیار زیبا و هنری وجود دارد. (۴۳) نوع سنگها و نقش و نگار آنها در آرامستان سیرَک، بهتر از قلعة ممکاست و این مسئله میتواند به نزدیک بودن، سنگتراشهای هفشجانی هم مربوط باشد. بختیاریها روی مزار بزرگان و نام آوران خود، تندیسی سنگی از شیر میگذارند که به آن «بردشیر»(۴۴)میگویند. در حالیکه ارمنیان در مناطق خود از تندیسهای قوچ و اسب سنگی استفاده میکنند. پیوستگی و ارتباط نوع کاربردی نگارههایی چون اسب، گل، پرنده و … در سنگمزارهای ارمنی و شیرسنگیهای بختیاری، از وجوه مشترک این پیوند اقلیمی ـ فرهنگی بهشمار میآید.
عمده ترین نگارههای مشترک مزار بانوان در چهارمحال و بختیاری و گورنگارههای ارمنی قیچی بسته، شانة دو طرفه و دارقالی و وسایل آن است. در بختیاری هم نشانههایی چون شانه، کرکیت (دفتین) و قیچی کاربرد بسیار دارند. تصاویری مانند شانه و قیچی، علاوه بر کار و مهارت هنرمندانه کدبانوان به ترتیب بر آراستگی و پاکیزگی و پاکدامنی زنان دلالت دارد. لوازم قالیبافی، نشانهای بر تار و پود و استمرار زندگی است و دار ناتمام قالی هم نشانهای از آرزوهای نیمهتمام یا به قول معروف «ناکامی و نامرادی در زندگی به سبب مرگ نابهنگام» است. (۴۵) شانة یک طرفه برای مرد پاکیزه و مهر و تسبیح، نشانهای برای مذهبی بودن فرد در گذشته است.
بحث و نتیجهگیری
استان چهارمحال و بختیاری به سبب شرایط اقلیمی و آب و هوایی و همچنین، نزدیکی به اصفهان، پایتخت صفویه، یکی از زیستگاههای مهم ارمنیان ایران بود که قریب سه و نیم قرن در بخشهایی از محیط سردسیری استان، زندگی کردند. حسن همجواری و همراهی مردم مسلمان و شیعه مذهب چهارمحال و بختیاری و ارمنیان، در بخشهای مختلف اقتصادی، نظامی و فرهنگی، آثاری مثبت از خود برجای گذاشته است. این مردم در نهضت مشروطهخواهی ملت ایران در کنار هم حضور یافته و صادقانه در موفقیتهای ملی، نقشآفرینی کردند و شهدای بسیاری را در راه اعتلای ایران، فدا کردند. در بخش هنر و صنعت، کشاورزی و دامداری، زراعت و تولید محصولات محلی نیز داد و ستدهای مفیدی بین این دو قوم ایرانیتبار وجود داشت که سبب تحکیم بیشتر ایشان شد. تأثیر فولکلور و فرهنگ مردم این دو قوم نیز از نوع نگاه مثبت میزبانان به مهمانان گرامی خود حکایت دارد. کاربرد نمادها و نگارهها در قالی، سنگ مزارها و دیگر ابزار دستی هر دو قوم، به اشتراکهای فرهنگی و هنریشان مهر تأیید میزند.
سپاسنامه
لازم میدانم از بانوی نیکنام و نیکومنش، آرمینه آراکلیان، سردبیر ارجمند فصلنامة پیمان و همکاران تلاشگر و شریفشان در مؤسسة فرهنگی هور و مجلة پیمان قدردانی کنم. ایشان با بزرگواری تمام مجموعهای از فصلنامه و کتابهای ارزنده دربارهٔ ارمنیان ایران را به صورت اهدا و مرحمتی در اختیار ما و بنیاد ایرانشناسی شعبة استان، گذاشتند. این گام مثبت فرهنگی، زمینهساز مطالعات بهتر و بیشتر در تاریخ۳۵۰ سالة حضور ارمنیان در استان چهارمحال و بختیاری خواهد بود.
مصاحبهشوندگان
راشین کریمی، خانهدار، ۵۳ ساله، دیپلم قدیم، ساکن تهران.
علیرحم شایان، کارمند بازنشسته اداره غله کشور، ۸۰ ساله، دیپلم قدیم، ساکن فرخشهر.
مرید محمدی گهرویی، فرهنگی و مدرس بازنشسته، ۷۰ ساله، لیسانس ادبیات، ساکن شهرکرد.
مسعود علاسوند، کشاورز، ۵۴ ساله، ساکن قلعه ممکا.
پینوشتها:
۱- هوری بربریان، «نقش ارمنیان در نهضت مشروطة ایران»، پیمان، س۱۰، ش ۳۶ (تابستان ۱۳۸۵): ۱۷.
۲- زویاخاچاطور، «پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری»، پیمان، س۱۱، ش ۴۱(پاییز۱۳۸۶): ۶۸.
۳- مایرنی هواساپیان، زیراندازهای ارمنیباف ایران (تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۸۶)، ص۲۹.
۴- خاچاطور، همان، ص ۶۹.
۵- هواساپیان، همان، ص ۲۹–۳۴.
۶- «گفت و گو با مسعود علاسوند، کشاورز، ۵۴ ساله، ساکن قلعه ممکا» (۲آبان۱۳۹۹ش).
۷- «گفت و گو با مرید محمدی گهرویی، فرهنگی و مدرس بازنشسته، لیسانس ادبیات، ساکن شهرکرد» (۳ آبان۱۳۹۹ش).
۸- Nove Armeni Bes Bedin Zov Egoše
۹- «گفت و گو با شهباز قنبری عدیوی» (۱۰ آبان۱۳۹۹ش).
۱۰- «گفت و گو با مرید محمدی و علیرحم شایان» (آبان۱۳۹۹ش).
۱۱- «گفت و گو با علیرحم شایان» (۵ آبان۱۳۹۹ش).
۱۲- «گفت و گو با مرید محمدی» (۳ آبان۱۳۹۹ش).
۱۳- خاچاطور، همان، ص ۷۷.
۱۴- خاچاطور، همان، ص ۷۸.
۱۵- همانجا.
۱۶- همان، ص ۷۹.
۱۷- همان، ص ۸۰.
۱۸- خاچاطور، همان، ص ۸۱.
۱۹- همانجا.
۲۰- بربریان، همان، ص ۷.
۲۱- عباس قنبری عدیوی، ز شیربنگشت تا جون آدمیزاد (شهرکرد: نیوشَه، ۱۳۹۳)، ص۲۷.
۲۲- تولد ۱۸۶۲ ـ وفات ۱۹۱۲م در جنگ همدان. ارمنیان او را هایریک، به معنای پدرجان، خطاب میکردند. وی مردی شجاع، مهربان و اخلاقمند بود. او را با القاب و نامهایی چون قهرمان ملی، قهرمان آزادی، رزمندة دلیر، قربانی آزادی ایران، قهرمان فداکار و فرماندة دلیر خطاب میکردند. همچنین، شوستر آمریکایی او را گاریبالدی ایران نامید. ر.ک.: گارون سرکسیان، «ارمنیان در سیر انقلاب مشروطیت ایران»، پیمان، س۱۰، ش ۳۶ (تابستان ۱۳۸۵): ۱۰۵.
۲۳- بربریان، همان، ص ۷.
۲۴- همان، ص ۳۹.
۲۵- کِری در زبان ارمنی یعنی دایی و لقب آرشاک گاوافیان (۱۸۵۸–۱۹۱۶م) انقلابی نامدار ارمنی است. ر.ک.: سرکسیان، همان، ص ۹۱.
۲۶- بربریان، همان، ص ۴۰.
۲۷- رضا آذری شهرضایی، «اسنادی دربارة یپرم خان»، پیمان، س۱۰، ش ۳۶ (تابستان ۱۳۸۵): ۴۵ و ۵۰.
۲۸- سرکسیان، همان، ص ۱۰۰.
۲۹- آستقیک و آناهید نامهای الههاند. آناهید الهة هشیارترین مادر و آستقیک، الهة عشق، زیبایی و لذت. ر.ک.: احمد نوری زاده، صد سال شعر ارمنی (تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۹)، ص۷۰.
۳۰- سرکسیان، همان، ص ۱۰۱.
۳۱- سرکسیان، همان، ص ۷۹.
۳۲- همان، ص۸۰.
۳۳- هواساپیان، همان.
۳۴- جیمز هال، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب (تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۲)، ص۱۴.
۳۵- نار را به معنای روح آب، تلقی میکردند. در خشکسالی آدمکی به نام نورین ساخته و میگرداندند تا باران ببارد. ر.ک.: (نوری زاده، همان، ص۷۷).
۳۶- نوری زاده، همان، ص۷۴–۷۹.
۳۷- آرمینه کاراپتیان، «پیشینة فرشهای ارمنی و بازتاب نماد و انگاره در اصالت نقشهای آن»، پیمان، س۱۶، ش ۶۰ (تابستان۱۳۹۱): ۱۷.
۳۸- زویاخاچاطور، «پوشاک ارمنیان چند منطقة ایران»، پیمان، س۱۹، ش ۷۴(زمستان۱۳۹۴): ۲۰۸–۲۵۵.
۳۹- هال، همان، ص۲۴.
۴۰- عباس قنبری عدیوی، ز شیربنگشت تا جون آدمیزاد (شهرکرد: نیوشَه، ۱۳۹۳)، ص ۷۸–۸۹.
۴۱- همان، ص ۹۱–۹۴ و ۱۱۸.
۴۲- بازدید میدانی مؤلف، ۲آبان ۱۳۹۹ش.
۴۳- بازدید میدانی مؤلف، ۱۲ آذر ۱۳۹۹ش.
۴۴- Bardešir
۴۵- علی نوراللهی و سارا علی لو، «قوم باستانشناختی گورنگارههای ارمنیان شرق زاگرس مرکزی (خمین، شازند، الیگودرز، سیرک و جلفا)»، پیمان، س۲۰، ش۷۶(تابستان۱۳۹۵): ۱۴۶.
منابع:
آذری شهرضایی، رضا. «اسنادی دربارة یپرم خان». پیمان. س۱۰. ش ۳۶. تابستان ۱۳۸۵.
بربریان، هوری. «نقش ارمنیان در نهضت مشروطة ایران». پیمان. س۱۰. ش ۳۶. تابستان ۱۳۸۵.
خاچاطور، زویا. «پوشاک ارمنیان چهارمحال و بختیاری». پیمان. س۱۱، ش ۴۱. پاییز۱۳۸۶.
ــ. «پوشاک ارمنیان چند منطقة ایران». پیمان. س۱۹، ش ۷۴. زمستان۱۳۹۴.
درنرسیسان، سرارپی. ارمنیها. ترجمة رقیه بهزادی. تهران: طهوری، ۱۳۹۰.
سرکسیان، گارون. «ارمنیان در سیر انقلاب مشروطیت ایران»، پیمان. س۱۰. ش ۳۶. تابستان ۱۳۸۵.
قنبری عدیوی، عباس. ز شیربنگشت تا جون آدمیزاد. شهرکرد: نیوشَه، ۱۳۹۳.
ــ. شیرسنگی. شهرکرد: نیوشَه، ۱۳۹۳.
کاراپتیان، آرمینه. «پیشینة فرشهای ارمنی و بازتاب نماد و انگاره در اصالت نقشهای آن».پیمان. س۱۶. ش۶۰. تابستان۱۳۹۱.
لازاریان، د. ژانت. دانشنامة ایرانیان ارمنی. تهران: هیرمند، ۱۳۸۸.
نوراللهی، علی؛ علی لو، سارا. «قوم باستانشناختی گورنگارههای ارمنیان شرق زاگرس مرکزی
(خمین، شازند، الیگودرز، سیرک و جلفا)». پیمان. س۲۰. ش۷۶. تابستان۱۳۹۵.
نوری زاده، احمد. صد سال شعر ارمنی. تهران: نشر چشمه، ۱۳۶۹.
نیکوقوسیان، آرمیک. «همکاری ارمنیان با مشروطه خواهان ایرانی از نگاه هراچیک سیمونیان».پیمان. س۲۰، ش ۷۸. پاییز۱۳۹۵.