
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۵
جنبش ملی دموکراتیک ارمنی ها و نژادکشی ۱۹۱۵
نویسنده: مسعود عرفانیان

نام کتاب: جنبش ملی دموکراتیک ارمنی ها و نژادکشی ۱۹۱۵
نویسنده: رجب ماراشلی
محل نشر: استانبول
انتشارات: پری
سال نشر: ۲۰۰۸
مقدمه:
کشتار یا به عبارت دیگر نژادکشی ارمنی ها در ۱۹۱۵م نقطۀ عطف یک رشته از عملیاتی بود که ملی گرایان افراطی ترک به رهبری ترکان جوان، کمیتۀ اتحاد و ترقی و تشکیلات مخصوصه که نقش سازمان اطلاعاتی آنان را بر عهده داشت از ۱۸۹۴م آغاز کرده بودند و جنایات ۱۹۱۵م نقطۀ عطف این سناریوی خونبار و دهشت انگیز بود.
چگونگی این کشتار، تعداد دفعات آن و سپس، انتشار اسناد مربوط به آن در زمان های بعد که هدف از انتشار آنها رد و انکار ادعای نژادکشی بود به روشنی نشان داد که این رویداد نه یک اتفاق و تصادف بلکه حرکتی از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده بود که به منظور پاک سازی قومی صورت پذیرفت.
کشتار ارمنیان، که از آوریل ۱۹۱۵م آغاز و تا ژانویۀ ۱۹۱۶م ادامه یافت، چنان گسترده، سبعانه و دهشت انگیز بود که جای هیچ رد و انکاری را باقی نمی گذارد. به ویژه، اسناد موجود، تصاویر برجای مانده و مشاهدات بسیاری از کسانی که در آن دوران خود از نزدیک شاهد این رویداد تلخ بوده اند به خوبی گویای این موضوع است که ابعاد این جنایت بسیار گسترده و فراتر از آنی بوده که امروز سعی در جلوه دادنش دارند.
نزدیک به صد سال از این رویداد می گذرد و جهان این فاجعۀ وحشتناک را، که در دومین دهه از سدۀ بیستم میلادی رخ داده، هرگز از یاد نبرده و فراموش نکرده است.
هیچ یک از دولت های ترکیه، که پس از این رویداد بر سرکار آمدند، ارادۀ خود را در محکوم ساختن این اقدام غیر انسانی به کار نبردند. اگرچه مصطفی کمال پاشا(آتاتورک)، بنیان گذار جمهوری ترکیه و معمار ترکیۀ نوین، در آغاز کار خویش کشتار ارمنیان را ((عملی شرم آور و ننگین)) خواند اما او نیز پس از استحکام پایه های جمهوری موضوع را به فراموشی سپرد.
بحث و بررسی پیرامون عملکرد حکومت عثمانی نسبت به ارمنیان در اواخر سدۀ نوزدهم و اوایل سدۀ بیستم میلادی و اوج رفتار وحشیانۀ آنان در ۱۹۱۵ ـ ۱۹۱۶م یکی از خطوط قرمز دولتمردان ترکیه از آن زمان تا کنون بوده است. وجود مادۀ ۳۰۱ قانون جزای ترکیه نیز، که اهانت کنندگان به هویت ترک ها را هدف گرفته، مانع دیگری بر سر بحث و گفت و گو پیرامون این رویداد بوده است.
خوشبختانه، در سال های اخیر، فضای سیاسی اجتماعی و به تبع آن فضای فرهنگی جامعۀ ترکیه آمادگی پذیرش گفت و گوها و چاپ و نشر مطالبی را در این زمینه پیدا کرده و همین موضوع سبب شده تا شاهد چاپ کتاب ها و مقالاتی در این زمینه و طرح این موضوع به شکل های گوناگون در پایگاه های اینترنتی و دیگر رسانه ها باشیم. روشنفکران ترک چه در داخل ترکیه و چه در خارج از مرزهای کشور بدون واهمه و ترس به طرح این موضوع می پردازند و دیدگاه های خویش را در این زمینه ابراز می کنند.
پیامدهای قتل هراند دینک، روزنامه نگار دلیر ارمنی، که جان خود را بر سر آرمان هایش از دست داد و واکنش انبوه جمعیت شرکت کننده در تشییع جنازۀ باشکوه او نیز بیانگر این واقعیت است که بسیاری از ترک هاهم موافق سکوت پیرامون رویدادهای ۱۹۱۵م نیستند. صدها هزار نفری که در آخرین وداع با دینک، اعلان هایی در دست گرفته بودند، که بر روی آنها نوشته شده بود: ((همه ارمنی هستیم، همه هراند دینک هستیم))، حامل پیام روشنی به سیاستمردان ترک و قشر افراطی آنان، که هنوز در رؤیای گذشته به سر می برند، بودند. آنها می خواستند بگویند که جامعۀ کنونی ترکیه به هیچ روی سیاست های حاکمان و گروه های تند افراطی را نسبت به ارمنیان نخواهد پذیرفت. عنوان این کتاب، که در آن از واژۀ سوی کریم[۱] معادل ترکی واژۀ ژنوساید[۲] به معنی قتل عام و نژادکشی استفاده شده گویای دگرگونی های قابل توجه و تأمل برانگیزی در دیدگاه های مقام های رسمی و بالای حکومت ترکیه است.
لازم به یادآوری است که تانر آکچام، نویسنده و پژوهشگر ترک، نخستین شهروند ترکیه ای بود که کشتار ارمنیان را نژادکشی نامید. پژوهش های تانر آکچام دربارۀ نژادکشی ارمنیان از اهمیت ویژه ای برخوردار است و شهامت این پژوهشگر ترک را می رساند که با استقلال رأی و براساس داده های تاریخی، ملاحضات سیاسی و فرقه ای و گروهی را به کناری نهاد و با جسارتی درخور تحسین نتایج پژوهش های خویش را منتشر و در سخنرانی هایش در گوشه و کنار جهان از آنها دفاع کرد. اکنون نیز رجب ماراشلی قدم در راه آکچام گذاشته و بدون هراس واقعیت هایی را بر زبان جاری ساخته که در دنیای امروز با وجود انبوه بی شماری سند، مدرک، نوشته و عکس و… دیگر جایی برای کتمان و انکار آنها باقی نمانده است. مطمئناً ماراشلی آخرین شهروند ترکی نبوده و نخواهد بود که مسائل ۱۹۱۵م را نژادکشی خوانده و برای اثبات آن تلاش می کند بلکه این راه در آینده راهروان بسیاری خواهد داشت چرا که راهی است گشوده شده به سوی حقیقت.
دربارۀ نویسنده

رجب ماراشلی متولد ۱۹۵۶م، در ارزروم و روزنامه نگار است. او مدیر انتشارات کمال و روزنامۀ استرکا ریزگاری (در زبان کردی به معنی ستارۀ آزادی)[۳] بوده. ماراشلی به دلیل فعالیت های سیاسی و نوشته هایش در مجموع ۱۵ سال و ۴ ماه از زندگی خود را در زندان سپری کرده است و از ۱۹۹۹م به منزلۀ پناهندۀ سیاسی در آلمان زندگی می کند. ماراشلی عضو افتخاری انجمن بین المللی قلم است و تاکنون چندین جایزۀ روزنامه های آزادی خواه را ازآن خود کرده. مقاله های او در نشریات استرکا ریزگاری، برنامۀ آزادی، ژیان نو و نوروز به چاپ رسیده. رجب ماراشلی در کنار روزنامه نگاری، نقاش و گرافیستی ماهر است. در حال حاضر، دو کتاب با نام های دفاع سیاسی در جنگ آزادی و نوشته های ممنوع از او در دست چاپ است.
معرفی کتاب
نویسنده کتاب را در شش فصل، که هریک از آنها خود دربرگیرندۀ عنوان هایی فرعی هستند، به ترتیب زیر فصل بندی کرده است:
فصل اول: (( یک تجربۀ تاریخی مشترک))
فصل دوم: (( جنبش ملی دموکراتیک ارمنی))
فصل سوم: (( نژادکشی۱۹۱۵م))
فصل چهارم: (( اقتدار کمالیست ها و اشغال دوبارۀ ارمنستان غربی ۱۹۱۸-۱۹۲۱م))
فصل پنجم: (( نابودی نژادها توسط جمهوری و سیاست رایج))
فصل ششم: (( جنبش ملی ارمنیان و نتایج کلی دربارۀ نژادکشی ۱۹۱۵م))
ماراشلی پیش از آغاز فصل اول در بخشی با نام (( به چه علت؟)) دلایل خود را دربارۀ نگارش کتاب عنوان کرده که بخشی از این دلایل به شرح زیر است:
(( یکی از دلایل تألیف این کتاب به فروریختن باورهایم در خصوص آنچه در “تاریخ های رسمی” ترکیه نوشته شده بازمی گردد که در آنها کوشیده اند تا طوری وانمود کنند که ارمنیان به مثابۀ گروهی اشغالگر به سرزمین های ما وارد شده اند. این درحالی است که کتاب های درسی تاریخ دبیرستان ها یا از ارمنیان سخنی به میان نمی آورند یا با طرح “جنگ رهایی خلق ترک” آنان را به منزلۀ سربازان قوم ظالمی که برای اشغال میهنمان آمده بودند به بچه ها می شناسانند.
اما زمانی که فهمیدم خانه ای که در آن زندگی می کردیم، چشمه ای که از آن آب می نوشیدیم و چرخ چاهی که از آن آب می کشیدیم کار استادان ارمنی است بسیار شگفت زده شدم. من از کجا باید می دانستم انبار غله ای که سه سال تمام از مقابل آن عبور می کردم و به دبیرستان می رفتم یکی از کلیساهای پیشین ارمنیان در ارزروم بوده است!. بله! در حالی که کسی دربارۀ سکونت چند هزار سالۀ ارمنیان در این خاک، به منزلۀ قومی کهن، چیزی به ما نگفته بود ما چگونه می توانستیم میان این حقیقت و سخنان گزاف و سراسر دروغ “تاریخ های رسمی” دربارۀ دشمنی ارمنیان، که با عصبیت در مغزمان جای گرفته بود، تفاوت قائل شویم. ارمنی ها، کردها، آسوری ها سریانی ها و پونتوسی ها از این سرزمین به شکلی فجیع و خونین رانده شده اند و بیرون راندن آنها “جنگ ملی رهایی خلق ترک” نام گرفته است)). [۵]
نویسنده در این مختصر به چگونگی تحریف حقایق به دست مقامات رسمی عثمانی اشاره کرده و از ظلم و ستم هایی که در همین دهه های اخیر از سوی ترک ها نسبت به ارمنیان روا شده سخن می گوید و به نمونه هایی اشاره می کند؛ مثلا،ً می نویسد که در زندان دیاربکر چگونه ارمنیان را به شدت کتک می زدند و برخی از آنان را به زور ختنه می کردند. او همچنین به آرتین نپیک اشاره می کند، پیرمردی که از سنگینی جو خفقان آور جامعه چنان به تنگ آمد که در میدان تقسیم دست به خودسوزی زد.
ماراشلی در همین بخش، با اشاره به چگونگی آغاز نگارش اثرش می نویسد که از ۱۹۸۲م مطالبی دربارۀ ارمنیان می نوشته و از همان سال اندیشۀ این کار را در سر می پروانده است. نگارش کتاب در ۱۹۹۰م، در زندان های اسکی شهیر و آیدین، به پایان رسیده و در زمان فروپاشی اتحادجماهیر شوروی به خارج از زندان فرستاده شده است. سپس، دوستانش در خارج از کشور آن را به تاریخ نگار ارمنی ساکن سوئد، پرفسور پتروس زاراتاریان، سپرده اند و او پس از مطالعه و ارائۀ نظریات انتقادی خود در ارتقای آن کوشیده است.
نویسنده بر این باور است که به دلیل گوناگونی و تعدد اقوام در جغرافیای آسیای مقدم و بین النهرین و روابط تنگاتنگ میان آنان از نظر فرهنگی، تاریخی و دینی و دیگر اشتراکات قومی میان آنها و بدون داشتن درک درستی از تاریخ ارمنیان، کردها، یونانی ها و اقوام آسیای مقدم فهم درست تاریخ حاکمیت ترک ها ممکن نیست. او با اشاره به این نکته نوشته هایی را که برپایۀ نگرش ((دشمن)) و ((غیر)) دانستن اقوام غیر ترک شکل گرفته اند با نوعی اهمال کاری همراه دانسته که مانع از دیدن حقایق شده است. به همین دلیل او کوشیده تا دورنمایی از تاریخ مشترک میان این اقوام را ارائه کند. بر این اساس و بر پایۀ همین نگاه، که به صورت پیش فرض بیان شده، او کار خود را آغاز کرده است.
ماراشلی، در ابتدای فصل اول، به بحث پیرامون این مطلب پرداخته که ارمنیان در جغرافیایی به وسعت ماورای قفقاز تا آسیای مقدم یکی از کهن ترین تمدن ها را ایجاد کرده اند و با استفاده از منابع و مآخذ معتبر تاریخی مانند تاریخ هرودت و بازگشت ده هزار نفر و… به این نتیجه رسیده که نخستین بار در ۵۲۱ ـ ۵۱۸ پیش از میلاد، در کتیبۀ بیستون، به نام ارمنی ها، که یکی از ساتراپی های داریوش هخامنشی بوده است، برمی خوریم. او در ادامه اشاره می کند که براساس حفاری های صورت گرفته در ۱۹۵۲م، در ایروان، مشخص شده که ارمنیان از ۲۷ سده پیش تر صاحب صنعت، معماری و نظام آبیاری بوده اند. سپس، موضوع تشکیل ارمنستان بزرگ و کوچک را مطرح کرده و نکاتی در این زمینه یادآور شده است.
تشکیل فدراسیون های نائیری و اوریاتری (آرارات)، دولت کنفدراسیون اورارتو و موقعیت ارمنیان در دوران مادها، روابط مادها با اورارتویی ها، پیوستگی ارمنستان با هخامنشیان، استقلال ارمنستان و سپس دو نیمه شدن آن، دوران پادشاهی تیگران کبیر و پذیرفته شدن آیین مسیحیت به منزلۀ دین رسمی در ارمنستان، ارمنستان میان شرق و غرب، تقسیم ارمنستان میان بیزانس و ایران در دوران ساسانی و پیدایش خط ارمنی، که از آن به منزلۀ رنسانس ارمنی نام برده شده، نکاتی دربارۀ دین، دولت و کلیساهای ارمنی و نسطوری گری، ارمنیان تحت حاکمیت اعراب، سیاست بیزانسی ها دربارۀ ارمنستان و تضعیف حکومت آنان، حکومت شاهان ارمنی در اخلاط، کیلیکیه و بسیاری از مسائل دیگر که در سرنوشت و حاکمیت ارمنیان دخیل بوده اند مانند بیگلر بیگی های کرد، شکل گیری دولت عثمانی و نزاع بر سر تصاحب خاک سرزمین در این فصل مورد توجه نویسنده قرار گرفته است.
در دومین فصل کتاب، نویسنده به بررسی زایش و تکوین بورژوازی ارمنیان توجه کرده و روابط تجاری ارمنیان را با دیگر نقاط، همچنین، راه ها و گذرگاه های مال التجارۀ آنان را، که یکی از آنها از طریق ایران و کردستان به سرزمین های عثمانی و روسیه و در دوران شاه عباس صفوی بوده، بررسی کرده است. در همین بخش، به خواست های اقوام مختلف ساکن امپراتوری عثمانی اشاره شده. نویسنده در این خصوص نوشته است که یونانی ها اولین قومی بودند که در ۱۸۲۱ ـ ۱۸۲۲م خود را از قید عثمانی ها رها ساختند و این حرکت آنان بر ارمنیان نیز تأثیر گذاشت. وی سپس به تحرکات ارمنیان در راه دستیابی به حقوق حقۀ خود اشاره کرده و در این میان نقش کردها و بیگلر بیگی آنان را نیز مورد توجه قرار داده است.
قتل عام نسطوری ها در ۱۸۴۳ـ ۱۸۴۶م، نظام نامۀ ملت ارمنی و مبارزۀ آنان در راه دستیابی به حقوق حقۀ خود و قرار و مدارهای آنان با حکومت وقت عثمانی، ساختار و تشریح تشکیلات سیاسی ارمنیان (حزب سوسیال دموکرات هنچاکیان،۱۸۸۷م و حزب داشناکسوتیون،۱۸۹۰م)، رادیکالیزه شدن مبارزۀ ارمنیان و روی آوردن آنان به مبارزۀ مسلحانه، حرکات ملی و قتل عام رژیم عبد الحمید (۱۸۹۴ ـ ۱۸۹۶م)، خیزش های ملی در روستاهای ارمنی نشین و مراکز مقاومت آنها مانند ساسون، زیتون و قراباغ، حمله به بانک عثمانی در استانبول و قتل عام ارمنیان در ۱۴ اوت ۱۹۸۶م، سیاست سومین دورۀ ملی گرایی ارمنیان، اتحاد آنها با ژون ترک ها (ترک های جوان)، حرکات ملی ارمنیان پس از دوران مشروطیت (۱۹۰۸م)، حوادث آدانا (۲۷مارس۱۹۰۹م)، جدایی راه ها؛ اتحاد و ترقی به دنبال ملت گرایی ترک و داشناکسوتیون به دنبال استقلال، جنگ های بالکان (۱۹۱۲ـ۱۹۱۳م) و وحدت خلق های بالکان از دیگر مباحث مهمی است که ماراشلی در این فصل به شرح و توضیح آنها پرداخته.
سومین فصل کتاب، همان گونه که پیش تر اشار شد، اختصاص به نژادکشی ۱۹۱۵م دارد و واژۀ ژنیسیت (Jenisit)، که همان ترکی شدۀ ژنوساید است، عیناً بر پیشانی این فصل نشانده شده است. ماراشلی این فصل را با ارائۀ آمارهایی از تعداد ساکنان ارمنی در نقاط گوناگون سرزمین عثمانی، ارمنستان، ایران، لبنان، سوریه، اردن، عراق و مصر آغاز کرده. او با ارائۀ آمارهای گوناگون(آنچه سفارتخانه های اروپایی تهیه کرده اند و آنچه خود حکومت عثمانی ارائه داده است) و با توجه به آنچه در منابع و مآخذ عثمانی، از سدۀ نوزدهم میلادی تا به امروز، نوشته شده تعداد جمعیت ارمنیان را در خاک عثمانی ۲٬۸۸۰٬۰۰۰ نفر نوشته. آمارها به تفکیک ملیت، دین و محل تجمع و نقاط اصلی تجمع گروه های قومی مانند ترک ها، کردها، ارمنیان و… ارائه شده است.
ماراشلی سپس به آمارهایی که تعداد کشته شدگان ارمنی در آنها آمده اشاره کرده است. او به نقل از آماری که از سوی پروفسور زاراتاریان تهیه شده تعداد ارمنیانی را که از ۱۸۹۴ـ ۱۹۱۸م به دست دولت عثمانی و در ۱۹۱۹ ـ ۱۹۲۲م به دست کمالیست ها به قتل رسیده اند۱٬۹۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده است.
نویسنده در ادامه به اقدامات ترک ها در برداشتن موانع پیش روی نژادکشی از قبیل توجیه ایدئولوژیک و آماده سازی افکار عمومی، خلع سلاح ارمنیان، کوچ اجباری(قانون تهجیر) اشاره و در تمام موارد به اسناد و گزارش های موجود در این خصوص رجوع کرده است. غصب اموال کشته شدگان، نقش تشکیلات مخصوصه در نژادکشی و نیز نقش آن در تشکیل جمهوری ترکیه، مسئولیت آلمانی ها، نقش زمین داران بزرگ کرد در نژادکشی ارمنی ها، تراژدی قربانیان زن و کودک در نژادکشی و پاره ای موضوعات دیگر مباحثی است که در این فصل به آن پرداخته شده.
ماراشلی در این فصل با استفاده از اسناد، مدارک، منابع و مآخذ معتبر، گزارش های نهادهای مسئول و دیپلمات های خارجی و نیز تلگراف ها و مشاهدات عینی بسیاری از کسانی که از نزدیک شاهد ماجرا بوده اند بر غنای مطالب کتاب افزوده.
فصل چهارم کتاب ماراشلی پیرامون روی کار آمدن کمالیست ها و اشغال ارمنستان غربی در ۱۹۱۸ ـ ۱۹۲۱م است. او در این فصل به اختصار به حوادثی که منجر به روی کار آمدن کمال پاشا شد پرداخته و به حوادث روی داده در مناطق دیگر اشاره کرده است. تشکیل جمهوری مستقل ارمنستان در ۱۹۱۸م و فروپاشی فدراسیون قفقاز، جنبش آسوری ها و کردها در ایران، سرانجام اتحاد آسوری ها و کردها، قدرت گیری کمالیست ها، عاملان نژادکشی در کادرهای جمهوری کمالیست ها، پشتیبانی رهبران کرد از جنبش کمالیست ها، کمال پاشا در کنگرۀ ملل شرق، وضعیت ارمنستان در جمهوری های قفقاز، نخجوان و قراباغ، تحت حکومت شوروی قرار گرفتن ارمنستان، عهدنامۀ مسکو و قارص و رفتارهای ضدکمونیستی کمالیست ها از دیگر موضوعاتی است که نویسنده به آنها پرداخته.
فصل پنجم را نویسنده به بررسی سیاست های جمهوری نوپای ترکیه در نابودی نژادها اختصاص داده و سیاست های همگون سازی،[۵] اخذ مالیات، سیاست ضد ارمنی جمهوری ترکیه، چگونگی برخورد دموکرات های ترک و جنبش های چپ، برخورد با گروه های سیاسی کرد و مسائلی چند از این دست را بررسی کرده است.
در آخرین فصل کتاب، نویسنده به نتیجه گیری کلی از نژادکشی ۱۹۱۵م دست زده. او در ابتدای این فصل می نویسد:
((قتل عام ۱۹۱۵م یکی از گسترده ترین قتل عام های برنامه ریزی شده در آغاز قرن بیستم میلادی است که طی آن بخش بزرگی از یکی از اقوام کهن مسیحی ساکن شرق محو و نابود شد)) . [۶]
او همچنین به این گفتۀ هیتلر به فرماندهانش اشاره کرده است که ((آیا امروز کسی هست که دربارۀ ریشه کن کردن ارمنیان سخنی به میان آورد؟)).
در کتاب بخشی نیز با عنوان (( ضمیمه ها)) در نظر گرفته شده که نویسنده در آن به ریشه شناسی نام ها (جای نام ها و نام ها) توجه و به تعویض نام های اصلی و پیشین مکان ها به نام های ترکی اشاره کرده. وی همچنین تعداد زیادی از واژه هایی را که از ارمنی و کردی به زبان ترکی راه یافته در این قسمت آورده است.
در پایان کتاب، فهرست منابع و مآخذ به چاپ رسیده که وجود پانصد کتاب و ۷۷ مقاله در این فهرست حکایت از گستردگی کار نویسنده و مستند بودن نوشته های او دارد و بر وزن و اعتبار کتاب می افزاید.
پی نوشت ها:
soykırım 1ـ
Genocide 2ـ
Sterka Rizgari 3ـ
۴ـ ص۱۳.
Assimilation5ـ
۶ـ ص۴۱۷.