فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۰

تابلوی زندگی یک نقاش،هنرمند نقاش و مرمت کار آثار نقاشی،استاد ستراک نظریان

نویسنده: گریگور قضاریان

نقاشی حرکتی است خلاقانه در جهت ترسیم دنیای درون و سهیم شدن آن با دیگران. مرمت یعنی ‏دمیدن روح دوباره و زنده کردن آثار هنری در آستانۀ مرگ و زدودن غبار تاریخ از گنجینه ‌های فرهنگی ‏یک کشور. استاد ستراک نظریان[1] ـ از نقاشان شناخته شده، از پیش کسوتان هنر معاصر ایران و از مرمت‌ کاران ارمنی ‏ایرانی ـ هنرمندی است که در طول بیش از نیم قرن فعالیت توانسته است با آفرینش‌ های هنری خود چه ‏در زمینۀ نقاشی و چه در زمینۀ مرمت آثار، این دو قابلیت بارز خود را به نحوی شایسته به ‏ایرانیان، ارمنیان و جهانیان بشناساند.‏

استاد ستراک نظریان
استاد ستراک نظریان

مرمت نقاشی‌ های کلیسای وانک اصفهان در سال‌ های اخیر بر عهدۀ استاد نظریان بوده ‏است.‏ به بهانۀ این فعالیت ارزشمند و همچنین، آشنا شدن با دیگر فعالیت ‌های این هنرمند برای انجام ‏مصاحبه ‌ای مفصل با انبوهی از سؤالات با ایشان قرار ملاقات گذاشتم. در حین گفت و گو، متوجه ‏شدم که یک نقاش بهتر از هرگونه مصاحبۀ رسانه ‌ای می‌ تواند زندگی و فعالیت‌ های خود را به تصویر کشد. پس ‏قلم را به استاد سپردم تا با قلم خویش زندگی‌ نامۀ خود را بنویسد یا به عبارتی، همانند یک تابلوی نقاشی آن را به تصویر کشد.‏

استاد بزرگوار در این نوشتار، با قلم خویش ـ بخشی به زبان ارمنی و بخشی به فارسی ـ نحوۀ مرمت نقاشی ‌های ‏کلیسای وانک، ارزش جهانی نقاشی‌ های این بنای تاریخی، زندگی، نقاشی‌ ها و دنیای درون ‏خود را برای مخاطبان عزیز باز می گوید. تبدیل این نوشتار زیبا به شیوۀ پرسش و پاسخ مرسوم در مصاحبه ‌ها از جذابیت آن می ‌کاست.‏ بنابراین، تنها، بخش ‌های ارمنی را به فارسی ترجمه و مطالب استاد را دسته‌ بندی و تنظیم کردم. در این ‏نوشتار، استاد به قلم خویش، همچون دیگر آثار نقاشی اش، زندگی و دنیای درون خود را بر روی کاغذ ‏منعکس کرده، با این تفاوت که این بار، به جای قلم مو، قلم به دست گرفته است.‏


نوجوانی و دوران دانشجویی

من ستراک نظریان هستم، متولد ۱۹۳۸م/۱۳۱۷ش در روستای سینگرد از توابع شهرستان ‏فریدن در استان اصفهان.‏ ‏از دوران کودکی وارد دنیای نقاشی شدم. پدیده ‌های اطرافم را نقاشی می‌ کردم. هر چیزی که هیجانات ‏عاطفی من را بر می ‌انگیخت می ‌کشیدم. در ابتدا، برای نقاشی کردن از مداد استفاده می ‌کردم ولی بعد ها ‏وقتی که فرصت تعلیم نزد استاد گرانقدر، آقای بابکن یغیازاریان [۲] را پیدا کردم و با ساخت بوم آشنایی ‏یافتم به نقاشی با رنگ روغن پرداختم. آقای بابکن در من انگیزه ایجاد می ‌کرد و با روحیه ‌ای که به من ‏می ‌بخشید شور و اشتیاق و عشق من نسبت به نقاشی بیشتر و بیشتر می‌ شد. در همان دوران اولیۀ ‏آموزش نقاشی بودم که یکی از اولین آثار من در انجمن اجتماعی ارمنیان در تهران به فروش رفت. مبلغ ‏هنگفتی از فروش این تابلو نصیب من شد. نفس به فروش رفتن این تابلو و مبلغی که به دستم رسیده ‏بود نقطۀ عطفی شد بر سر راه موفقیت‌ های آتی من.‏

برای تحصیل وارد مدرسۀ کوشش ارمنیان شدم. هم زمان در آنجا این فرصت را یافتم که به شاگردی استاد ‏بزرگوار نقاشی جناب آقای هاروطیون میناسیان‏(۱۲۸۹ـ۱۳۸۱ش) [۳] درآیم. این استاد بزرگوار بدون دریافت هیچ حق‌ الزحمه ‏و چشم داشتی به من نقاشی آموخت. در تمام این دوران، خانمی مهربان حامی و مشوق من بودند که ‏نمی‌توانم نامی از ایشان نبرم، خانم ساتنیک آسریان[۴]، از بانوان نیکوکار و خیر ارمنی. به دلیل این ‏دلگرمی ‌ها، حمایت ‌ها و تشویق ‌ها بود که روز به روز به آثار و تابلوهای نقاشی من افزوده می‌ شد. موضوعات ‏نقاشی من در آن دوران بیشتر مناظر طبیعی بود، البته، از موضوعات دیگری هم نقاشی می ‌کشیدم.‏

در ۱۹۵۱م، در سفری که آقای ژرژ ماردیکیان[۵] به ایران داشتند، با ایشان آشنا شدم. آقای ماردیکیان ‏نقاشی ‌های من را پسندیدند و ابراز تمایل کردند که من برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ نقاشی عازم ‏خارج شوم. آرزو داشتم که برای تحصیل به ایتالیا روم. آقای ماردیکیان در کمال بزرگواری از این خواستۀ ‏من استقبال و هزینه‌ های من را تقبل کردند.‏

هم زمان، که مقدمات سفر به ایتالیا را تهیه می ‌کردم، با حمایت انجمن خیریۀ بانوان ارمنیان تهران اولین ‏نمایشگاه نقاشی‌ های خود را در انجمن اجتماعی ارمنیان برپا کردم.‏ در آن زمان نوجوانی سیزده ـ چهارده ساله بودم.

آرام گارونه[۶]، از شاعران معاصر ارمنی ایران، که از این نمایشگاه دیدن کرده بودند در روزنامۀ ارمنی ‏زبان آلیک، در مورد من و آثارم نوشتند که «… این نقاش نوجوان نه تنها توان بالایی در انتخاب رنگ دارد بلکه چگونگی تلفیق، هم نوایی و ترکیب ‏رنگ ‌ها در کنار یکدیگر در آثار او حاکی از قابلیت فوق ‌العاده بالای این نقاش است. در آثار این نقاش ‏نوجوان، خورشید، آب و درختان بیننده را افسون می ‌کنند. آثار این نقاش عاری از هرگونه لکه‌ های تیره و ‏تار و ناخالصی است. این امر نمایانگر شفافیت روح و زلالی دنیای درون این نوجوان است».‏[۷]

در ۱۹۵۲م، عازم ایتالیا شدم، ونیز. بلافاصله، در مدرسۀ موراد رافائیلیان[۸]، وابسته به سازمان فرهنگی و ‏مذهبی مخیتاریان ‌های ارمنیان[۹]، شروع به تحصیل کردم. پس از فارغ‌ التحصیلی از دبیرستان، بلافاصله وارد مدرسۀ هنرهای زیبای ونیز[۱۰] شدم و چهار سال در رشتۀ نقاشی به تحصیل پرداختم. محیط و فضای ‏مدرسه فراتر از انتظارات من بود: مرکز استادان چیره ‌دست و ماهر، کانون تلاقی سبک ‌های مدرن و سنتی، ‏تنوع نقاشان، دنیایی از نقاشی و …‏ .

در مدرسۀ هنرهای زیبای ونیز رسم بر این بود که هر دانشجو خود می ‌بایست استاد نقاشی خود را انتخاب می‌ کرد و در ‏کارگاه همان استاد مشغول به آموزش می شد. دانشجو می ‌بایست استادی را انتخاب ‏می ‌کرد که سبک او را می ‌پسندید، دنیای درونش با دنیای استاد نزدیک بود و با روحیات و ‏احساسات استاد فاصلۀ زیادی نداشت. من نیز با در نظر گرفتن اولویت ‌هایم در انتخاب سبک استاد ‏کادورین[۱۱] را انتخاب کردم، شخصیتی مهربان با ویژگی ‌های بارز یک انسان فرهیخته و نیکو، استادی آگاه ‏با دانش غنی کلاسیک در زمینۀ هنر نقاشی، نقاشی چیره‌ دست و مدرسی باتجربه. استاد کادورین سبک ‏خاص خودش را داشت، نقاشی ‌های مدرن ولی در عین حال بهره مند از پایه‌ های قدرتمند نقاشی ‏کلاسیک. کادروین هیچ گاه دانشجویانش را تشویق به دنباله ‌روی از سبک خود نمی‌ کرد بلکه برعکس ‏طوری در شاگردانش ایجاد انگیزه می‌ کرد که هر دانشجو با پشتکار و تلاش بتواند شخصیت خود را در ‏آثارش بروز دهد. به دانشجویان می‌ آموخت که چگونه با عواطف و احساسات درونی‌ شان صادق و وفادار ‏باشند و این گونه بود که هریک از ما می کوشیدیم تا سبک اصیل و خاص خود را خلق ‏کنیم.‏

اولویت من این بود که ابتدا تکنیک‌ های نقاشی خود را غنی ‌تر سازم. به این منظور شروع به تحقیق و ‏بررسی در آثار نقاشی استادان قدیمی و معاصر ونیز کردم. ونیز معدن این گونه نقاشی ‌هاست. در موزه‌ ها، ‏کلیساها، ویلاها و کاخ‌ ها به وفور می‌ توان این آثار را مشاهده کرد. من با بازدید از آنها چگونگی به کارگیری ‏رنگ‌ ها، تلفیق آنها، نحوۀ طراحی و ساختارهای این شاهکارها را یکایک از نزدیک بررسی و مطالعه ‏می ‌کردم. معماری شگفت ‌انگیز ونیز هم مرا جذب می ‌کرد، پل‌ ها، کاخ ‌ها، کلیساها و بناهای باشکوهی که ‏منبع الهام هزاران نقاش بوده ‌اند و هستند. این عناصر نیز تأثیرات خود را در خلق آثارم داشتند.‏

در دوران دانشجویی، سعی کردم که در نمایشگاه‌ های گروهی در مستره[۱۲] و شهرهای دیگر شرکت ‏کنم. در ۱۹۶۰م، در نمایشگاه بین‌ المللی نقاشان جوان، در پاریس، شرکت کردم و هفت اثر از خود را ‏به نمایش گذاشتم که دو تای آنها به فروش رفت. نقاشی‌ های من در این نمایشگاه تحسین مسئولان را ‏برانگیخت و موفق به کسب جایزۀ ویژه و جایزۀ نقدی از این نمایشگاه شدم. در ۱۹۶۱م، در نمایشگاه ‏دوسالانۀ تهران نیز آثار خود را به نمایش گذاشتم و یک جایزۀ ویژۀ نقدی از طرف وزارت فرهنگ آن زمان، برای یکی از آثار آبستره ‌ای[۱۳] که کشیده بودم،‏ ‏به بنده اعطا شد.

در ۱۹۶۱م، با حمایت استاد بزرگوارم، آقای کادورین، آثار خود را در یک نمایشگاه خصوصی در ‏گالری بویلاکوا[۱۴]، در ونیز، به نمایش گذاشتم که مورد استقبال و تجلیل قرار گرفت و یکی از تابلوهای من از ‏طرف شهرداری برای موزۀ هنرهای معاصر ونیز[۱۵] خریداری شد که هم‌ اکنون نیز در همان جا نگهداری می ‌شود. ‏تابلویی بود با موضوع طبیعت بی‌ جان که همان سال نقاشی کرده بودم. به مناسبت برپایی این نمایشگاه ‏استاد کادورین، نقاشی ‌های من را این طور ارزیابی کردند که « … نظریان از کشوری با هنرهای سنتی ژرف و ‏غنی به ایتالیا پا گذاشته. وی توانسته است خود را در ونیز کشف و ابراز کند. همچون نهالی است که ‏در این خطه ریشه‌ های قوی دوانده. همانند آن شرابی است که انگور آن از نوع خاصی است که هر ‏چقدر بر قدمت آن افزوده شود کیفیت آن نیز مرغوب‌ تر خواهد شد».‏

در مورد همین نمایشگاه، روزنامه لانوته[۱۶] در مقاله ای تحلیلی در مورد آثارم این طور اظهارنظر کرد: ‏‏«…نظریان یکی از بهترین دانشجویان مدرسۀ ماست. در اولین نگاه متوجه می ‌شویم که او از شرق آمده ‏است. او با داشتن استاد چیره ‌دستی چون کادورین توانسته است استعدادهای درونی خود را به نحو ‏بایسته و شایسته ‌ای در معرض دید همگان قرار دهد…».‏

در ۱۹۶۰م، از مدرسۀ هنرهای زیبای ونیز فارغ ‌التحصیل شدم. از آن تاریخ به بعد، دو سال مشغول ‏آموختن رشتۀ مرمت نقاشی ‌های رنگ روغن بر روی بوم، چوب و فرسک[۱۷] (نقاشی‌ های دیواری) ‏شدم. در حین آموزش نظری، در همان مدت، با اساتید نامدار نیز کارهای عملی برروی تابلوهای موزه ‌ها و ‏روی نقاشی ‌های دیواری ویلاهای قدیمی اطراف ونیز انجام می دادم. در این دوره بود که مرمت مجموعه تابلوهای ‏موزۀ سن لازار ارمنیان[۱۸] در ونیز به عهدۀ من سپرده شد. در این مجموعه، آثار نقاشان مشهور ارمنی و ‏ایتالیایی از قبیل آثار آیوازُوسکی[۱۹]، خاچاتوریان[۲۰]، ماخوخیان[۲۱] و دیگران نگهداری می ‌شود. مرمت این ‏مجموعه تجربۀ بسیار باارزشی برای من شد.‏

بازگشت به ایران

در ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳م به ایران برگشتم و در همان سال برای تدریس در دانشکدۀ معماری ‏دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) دعوت به همکاری شدم و تا زمان بازنشستگی (۱۳۷۵ش) مشغول به تدریس و همکاری با بخش مرمت دانشکده بودم. به موازات تدریس در ‏دانشکده به نقاشی و مرمت تابلوهای مجموعه‌ داران نیز می‌ پرداختم.‏

پس از بازگشت به ایران، نیز فعالیت هنری گسترده ‌ای را آغاز و در نمایشگاه ‌های گروهی فراوانی شرکت ‏کردم، از جمله نمایشگاه‌ های گروهی ای که از سوی مراکز فرهنگی ایتالیا و ایالات متحده در آن زمان در ‏تهران برگزار می‌ شد. در همان دوران، ‏نمایشگاه آثار خود را در انجمن اجتماعی ارمنیان نیز برپا کردم. در نمایشگاه گروهی آثار نقاشان ‏ارمنی ایران در باشگاه ورزشی ـ فرهنگی آرارات تهران شرکت کردم (۱۳۶۸ش/۱۹۸۷م). نمایشگاهی ‏در موزۀ هنرهای معاصر تهران (۱۳۶۹ش/۱۹۸۸م) برگزار کردم و در ۲۰۰۱م نیز در نمایشگاه نقاشان معاصر منتخب ‏ارمنی در ارمنستان شرکت کردم.‏

دنیای درون نقاش

پس از پایان تحصیلاتم و سپری شدن دوران دانشجویی، عرصۀ هنر نقاشی برای من گسترش یافت. اکنون، ‏اولویت برای من این بود که یک شخصیت ویژه و خاص به آثارم بخشم. البته، آثار هر هنرمندی دارای ‏شخصیت خاص خود است و این ویژگی از دنیای درون، خلقیات، شخصیت ذاتی و ویژگی ‌های شخصی ‏هنرمند بر می‌ خیزد. دنباله‌روی از سبکی خاص هیچ گاه منش من نبوده است. البته، در دوران دانشجویی ‏گهگاه از برخی سبک‌ ها پیروی می‌ کردم مانند امپرسیونیزم[۲۲]، اکسپرسیونیزم[۲۳]، رئالیزم[۲۴] و آبستره ‏ولی به تدریج سبک خاص خودم در من شکل گرفت، به طوری که اکنون دیگر نمی ‌توانم بگویم که آثار ‏من از چه سبک خاصی پیروی می‌ کنند. ‏

نقاشی با رنگ ‌های تیره را دوست دارم. دوست دارم از رنگ‌ های غنی و پربار استفاده کنم، آن‌ها را در هم ‏ببافم، بیامیزم و از تلفیق آنها فضایی هماهنگ، متوازن و هارمونیک خلق کنم. فضاهای تیره و روشن و ‏شفافیت و غنای رنگ‌ ها از عوامل مهم برای ارزیابی یک اثر نقاشی هستند. اصولاً، در آثار من آبی تیره ‏جایگاه ویژۀ خود را دارد. از آبی تیره استفاده می ‌کنم و سپس، با رنگ ‌های گرم به آن غنا و جلوه می ‌دهم به گونه ای که باعث خلق ارزش‌ های متضاد (‏کنتراست‏) شود. قرمزها، سبزها، خاکستری ‌ها و قهوه‌ای‌ های ‏تیره و روشن، لطیف و زمخت را در هم می ‌آمیزم. این فضاهای روشن و تیره با رنگ ‌های سفید، زرد، ‏نارنجی، سیاه و قهوه ‌ای تنیده می‌ شوند و اثری خلق می ‌شود. قرار دادن این رنگ‌ ها به صورت هماهنگ و ‏تطبیق آنها به صورت هم نوا با یکدیگر از دنیای درون من برمی ‌خیزد. از مکنونات قلبی، از دلتنگی ‌ها، گاهی از حزن و اندوه ‏درون و گاه از امید و شور من به زندگی و نشانگر بی‌ پروایی، جسارت و تضاد هستند. به هر حال، همۀ ‏اینها نشئت گرفته از دنیای خاص درون من هستند.

موضوعات نقاشی ‌های من متنوع هستند: طبیعت ‏بی‌ جان، مناظر طبیعی، تک چهره، نیمه آبستره، کلیساهای ارمنی، مناظر روستایی و غیره. اینها آثاری ‏هستند که من آنها را با چشم درون و چشم جان کشیده ام، آثاری که مفاهیمی در آن نهفته است، ‏آثاری که نمایانگر انباشت احساسات و انبوه هیجانات در دنیای درون من هستند.‏ نقاشی‌ های من از همان دوران نوجوانی به فروش می‌ رفتند. هم ‌‌اکنون می‌ توان آنها را نزد مجموعه‌ داران، ‏افراد متفاوت و موزه‌ های فراوان در چهار گوشۀ جهان پیدا کرد، از ایران گرفته تا ارمنستان، ایتالیا، آلمان، فرانسه، ‏کانادا و ایالات متحدۀ امریکا.‏

همان طور که قبلاً عرض کردم یکی از تابلوهای من، با موضوع طبیعت بی‌ جان، در موزۀ هنرهای معاصر ونیز ‏نگهداری می‌ شود. در موزۀ سان لازار سازمان فرهنگی ـ مذهبی مخیتاریان ‌ها در ایتالیا، تعدادی از آثار من ‏موجود است. تابلویی دارم به نام منظرۀ جنگل که در ۱۳۴۲ش/ ۱۹۶۳م از سوی نخست وزیری آن زمان از من خریداری شده و در موزۀ هنرهای زیبای سعدآباد تهران نگهداری ‏می ‌شود. یکی از آثار من به نام خانه ‌های روستایی در موزۀ ‏هنرهای معاصر شهر گیومری[۲۵] در ارمنستان نگهداری می ‌شود. این تابلو را در ۱۹۸۶م کشیده بودم. ‏تابلوی دیگری از من با موضوع طبیعت بی ‌جان در موزۀ ارمنیان آرداک مانوکیان در تهران وجود دارد.‏

از آنجایی که به موازات نقاشی به مرمت آثار نقاشی نیز پرداخته ام، متأسفانه، نتوانسته ام آثار نقاشی فراوانی از ‏خود به یادگار گذارم.

هنرمند مرمت کار

همان طور که عرض کردم پس از بازگشت به ایران به موازات تدریس در دانشگاه و نقاشی به مرمت آثار ‏نقاشی شده نیز می پرداختم. بیش از نیم قرن می‌ شود که در زمینۀ مرمت آثار هنری نقاشی شده فعالیت ‏دارم. در این نیم قرن، شاید متجاوز از دو هزار اثر نقاشی به دست اینجانب مرمت شده و برخی از آن‌‌ ها از ‏نابودی حتمی نجات یافته است.‏[۲۶]

کارهای قابل توجهی که انجام داده ام عبارت اند از: مرمت کلیۀ تابلوهای موزه ملک[۲۷] از جمله برخی از آثار نقاش نامدار ایرانی، کمال ‌الملک، که در معرض خرابی قرار داشتند. ‏مرمت تابلوهای موزۀ هنرهای زیبای کاخ سعدآباد، مرمت نقاشی‌ های سقفی کاخ نیاوران و مجموعه ‏تابلوهایی از کاخ‌ های مختلف، مرمت مجموعه تابلوهای موزه‌ های متعلق به بنیاد مستضعفان در ساختمان ‏دفینه[۲۸] که از ۱۳۵۸ ـ ۱۳۸۲ش به طول انجامید، مرمت تابلوهای نقاشی عصر قاجار در ‏موزۀ نگارستان[۲۹] و مرمت نقاشی‌ های دیواری گنبد سلطانیه در نزدیکی زنجان.‏

گنجینه ‌ای به نام وانک

نقاشی ‌های دیواری کلیسای وانک مجموعه‌ ای بسیار منحصر به فرد است. این آثار ارزشمند جزو گنجینۀ ‏میراث فرهنگی ایران است که در نیمۀ اول قرن هفدهم میلادی به دست هنرمندان ارمنی خلق شده ‏است. ارمنیان جلفای اصفهان طی ۱۶۰۴ ـ ۱۶۰۵م به دستور شاه عباس از جلفای قدیم در ارمنستان به ‏ایران کوچ داده شدند. آنان پس از استقرار در کنارۀ جنوبی زاینده رود شروع به سازندگی کردند. ارمنیان جلفا، ‏که پشتوانۀ عظیمی از یک فرهنگ غنی و کهن داشتند، برای ساختن زندگی نوین و متمدن با مشکلات ‏زیادی برخورد نکردند. شکل ‌گیری هنر شهرسازی، معماری و هنرهای تجسمی به سرعت صورت ‌گرفت. ‏البته، ارمنیان تازه وارد در برخورد با فرهنگ غنی ایرانی، تحت تأثیر این فرهنگ نیز قرار گرفتند و سبک ‏آثار معماری و هنرهای تجسمی آنان دارای عناصری مشترک از هنر ایرانی و ارمنی است.‏

کلیسای وانک جلفای اصفهان بخشی از یک مجموعۀ بزرگ است که در آن ساختمان ‌های اداری، مقر ‏اسقف اعظم، کتابخانه، موزه، چاپخانه و برج ناقوس قرار دارد.‏ دیوارهای ورودی بخش سرپوشیدۀ کلیسا دارای تعدادی نقاشی مذهبی و تعداد زیادی نقاشی تزیینی ‏است که بیشتر آنها از بین رفته است. دیوارهای داخلی تماماً نقاشی شده. قسمت پایین دیوارها، تا ارتفاع ‏یک متر، با کاشی هفت رنگ کاشی کاری شده (ازاره) [۳۰] که دورتا دور دیوارهای تالار کلیسا را ‏در بر می ‌گیرد. بخشی از نقاشی ‌های داخل کلیسا ـ مانند نقاشی ‌های گنبدها، طاق ‌ها و حاشیه ‌ها ـ نقاشی‌ هایی ‏تزیینی است که در آنها عناصر گل و بوته و فرشتگان به کار رفته است.‏

روی دیوارها، در قسمت بالا و بلافاصله پایین گنبد اصلی یک ردیف نقاشی دیده می شود که مربوط به داستان خلقت آدم و حواست.

برروی دیوارهای اصلی کلیسا، سه ردیف نقاشی به چشم می ‌خورد. در بالاترین ردیف دیوار، صحنه ‌هایی از ‏داستان ‌های عهد قدیم نقاشی شده. در ردیف دوم، نقاشی‌ هایی از زندگی حضرت مسیح کشیده ‏شده که از زمان تولد تا زمان به صلیب کشیده شدن حضرت را شامل می ‌شود. در ردیف سوم (پایین ‌ترین ‏ردیف)، صحنه ‌هایی از شکنجه‌ دادن گریگور مقدس[۳۱] نقاشی شده است. در بین ردیف دوم و سوم، یک ‏حاشیۀ تزیینی طلاکاری شده نقش بسته که در آن تعدادی نقاشی‌ های گرد و کوچک تر با موضوعاتی از ‏آیین و قوانین کلیسای ارمنی به چشم می‌ خورد. در محراب کلیسا، تابلویی بزرگ به اندازه ۵×۳ متر ‏نصب شده است، تکنیک کار شده در این تابلو از نوع رنگ روغن بر روی بوم و متعلق به سال ‌های نیمۀ اول قرن هفدهم ‏میلادی است. موضوع این تابلو عروج حضرت عیسی مسیح است.‏

تکنیک به کار رفته در بیشتر نقاشی‌ ها رنگ روغن برروی گچ است که بخش اعظمی از تزیینات آنها با ‏آب رنگ، گواش و طلاکاری انجام گرفته. نقاشان آن دوره، قبل از نقاشی کردن، سطح گچ را با روغن ‏و رنگ روغنی سفید بوم ‌سازی می‌ کردند. سپس، طرح مورد نظر خود را برروی آن پیاده می ‌ساختند و آن را برای اجرای نقاشی ‏آماده می ‌کردند. نقاشان رنگ ‌های اصلی را اغلب خودشان می‌ ساختند. آنان ابتدا رنگ را به صورت پودر در می ‌آوردند. ‏سپس، آن را با روغن مخلوط می کردند و به صورت خمیر در می ‌آوردند. رنگ ‌ها از مواد معدنی، گیاهی و حتی حیوانی تهیه ‏می‌ شد. گاهی نیز رنگ‌ های آماده، به وسیلۀ بازرگانان ارمنی، که در جادۀ ابریشم در رفت و آمد بودند، وارد می شد و در ‏دسترس نقاشان قرار می ‌گرفت.‏

این احتمال نیز وجود دارد که نمونه ‌هایی از نقاشی‌ های این مجموعه به صورت طراحی دستی یا چاپ ‏دستی به دست نقاشان رسیده باشد و از آنها برای اجرای این نقاشی ‌ها استفاده کرده باشند زیرا در آن ‏زمان در اروپا نیز موضوعات مذهبی دائماً به وسیلۀ نقاشان تکرار می ‌شد. هرچه که باشد همۀ این ‏نقاشی ‌ها بیانگر مهارت و استادی نقاشان آن است.‏ با یک دید کارشناسانه می ‌توان تشخیص داد که این نقاشی ‌ها آثار هنرمندانی مختلف است زیرا ‏سبک ‌های مختلفی در آنها به کار گرفته شده. با وجود این، بین تمام نقاشی ‌ها هماهنگی و همخوانی کاملی وجود ‏دارد.‏

هیچ‌ یک از این آثار نقاشی امضا ندارد اما نام تعدادی از نقاشان، که بر روی این مجموعه کار کرده‌ اند، در ‏بعضی جاها ذکر شده است، از جمله نام نقاشانی چون میناس، مارگوس، دِرهوانس مرکوز و چند هنرمند ‏دیگر.‏ سبک نقاشی ‌های تزیینی کم و بیش از نقاشی ‌های تزیینی ایرانی الهام گرفته است. نقاشی‌ هایی که موضوعات مذهبی دارد به سبک غربی کشیده شده اما از رئالیزم و دینامیزم موجود در ‏سبک ‌های غربی به دور است. در اینجا، در تمام صحنه ‌ها فضای روحانی حاکم است. رنگ‌ های به کار رفته مانند ‏قرمز، زرد، نارنجی، سبز، آبی، اخرایی، بنفش و غیره فضایی شاد، دل‌ انگیز و هماهنگ را به وجود آورده است.‏

مرمت نقاشی‌ های وانک

مرمت نقاشی ‌های دیواری کلیسای وانک اصفهان از کارهای بسیار مهم و ارزشمندی است که من در طول ‏زندگی خود به آن دست زده ام زیرا این مجموعه یکی از کم ‌نظیرترین و ارزنده‌ ترین آثار موجود در کل خاورمیانه ‏است و هر ساله هزاران گردشگر را به سوی خود جذب می ‌کند.‏

در ۱۳۷۵ش، خلیفه ‌گری ارامنۀ اصفهان در ابتدا مرمت تابلوهای نقاشی موزۀ وانک و سپس ‏مرمت نقاشی‌ های دیواری کلیسای وانک را به اینجانب سپرد. در مرحلۀ اول، مرمت کلیۀ تابلوهای نقاشی ‏شده بر روی بوم متعلق به موزه را شروع کردم، که بیشتر آنها متعلق به نقاشان ارمنی سده های هفدهم، هجدهم و نوزدهم میلادی بود. ‏تعدادی از این تابلوها در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند: چروک خورده، بسیار چرکین، دارای پارگی‌ ‏و با مرمت ‌های ناصحیح در گذشته. مرمت این تابلوها بسیار پرزحمت بود و با صرف وقت زیاد و طی چند سال صورت گرفت.[۳۲]

و اما مرمت نقاشی‌ های دیواری کلیسای وانک. در مشاهدات اولیه از نقاشی ‌های داخل کلیسا، ‏یعنی قبل از شروع مرمت، فضایی چنان تاریک، چرکین و پوشیده از گرد و غبار وجود داشت که گویی ‏یک شیشۀ قهوه ‌ای تیره برروی سطح کلیۀ نقاشی ‌ها کشیده شده است. تشخیص رنگ ‌های اصلی مشکل به ‏نظر می ‌رسید. صدمات وارد شده و ریختگی رنگ ‌ها در جاهای مختلف بیانگر نفوذ رطوبت، تأثیرات گرمای شدید و همچنین بی ‌توجهی در حفظ و نگهداری آنها بود.‏

در حین آسیب‌ شناسی، متوجه شدم که در طول سه قرن و نیم گذشته این نقاشی ها هرگز به طور اساسی ‏تمیز نشده‌. بارها و بارها برای زنده کردن نقاشی ها و بخشیدن روح تازه به آنها، بدون تمیز کردن چرک ‌ها ‏و جلاهای قدیمی و کثیف، روغن ‌های نامرغوب به آنها زده شده است. در نتیجه، برروی سطح تابلوها به ‏تدریج لایه‌ های ضخیمی از جلاهای تیره رنگ و کثیف انباشته شده بود و رنگ ها رفته رفته شفافیت و زنده ‏بودن خود را از دست داده بودند. در ادامۀ آسیب ‌شناسی، متوجه شدم که به نقاشی های ردیف سوم تحتانی ‏‏(صحنه ‌های شکنجه گریگور مقدس) صدمات بسیاری به صورت عمدی وارد شده است. مشخص بود که با ‏ابزارهای فلزی خش‌ های عمیق و زخم‌ های بسیاری مخصوصاً به چشم ‌های صورت پرسوناژها وارد کرده ‌اند و ‏مرمت ‌های نادرست روی آنها صورت گرفته است.‏

قسمت‌ هایی از دیوارها، که در مجاورت پنجره‌ ها قرار داشت، در اثر رطوبت به شدت صدمه دیده بود. ‏نقاشی‌ های این قسمت ‌ها مانند پوست پیاز از بستر جدا شده و در حال ریزش بود. نقاشی ‌های گنبدها نیز در ‏اثر رطوبت و گرمای بسیار آسیب ‌های فراوانی دیده بود. رنگ ‌ها پوسیده، ترک خورده و در بسیاری جاها ‏ریخته یا در حال ریزش بود. آن مقدار که از دست من بر می ‌آمد به آنها رسیدگی کردم؛ یعنی، نقاشی ‌های تمام ‏دیوارهای مجاور از جمله نقاشی ‌های مربوط به عهد قدیم در ردیف اول، نقاشی ‌های مربوط به زندگی ‏حضرت مسیح در ردیف دوم و نقاشی‌ های مربوط به شکنجۀ گریگور مقدس در ردیف سوم و همچنین، ‏حاشیه ‌های طلاکاری شده و مزین را مرمت کردم. به ترتیب، سطوح آنها را تمیز و جلاهای تیره و کثیف ‏را لایه به لایه برداشتم تا اینکه رنگ ‌های اصلی لایه‌ های اصلی کاملاً تمیز، شفاف و درخشان، نمایان شد.‏ در مورد فضاهایی که رنگ‌ های آن در حال ریزش بود با تکنیک ‌های مخصوصی آنها را استحکام‌ بخشی کردم ‏و مرمت ‌هایی رنگی به صورت موضعی با تکنیک‌ های جدید انجام دادم و در انتها نیز برروی نقاشی ‌ها یک لایه ‏جلای خارجی (وارنیش) نیمه مات زدم. تابلوی بزرگ محراب را از جای خود پایین آوردم و مرمت ‏اساسی کردم. این تابلو دارای پارگی ‌ها، زخم‌ های متعدد رنگی بود و سطح آن‌ پوشیده از چرک ‌ها ‏و جلاهای کثیف بود. کلاف تابلو شکسته و قابل استفاده مجدد نبود. البته، این تابلو را از کلاف خود ‏جدا و برروی یک کلاف بزرگ ‌تر مهار و سپس، آن را صاف و دوبله کردم و بعد، باردیگر تابلو را از ‏کلاف موقت آن جدا و روی کلاف سالم و جدید نصب کردم، چرک ‌ها و جلاهای کثیف را از سطح تابلو ‏برداشتم و آن را تمیز کردم و سپس، یک لایه ورنی نیمه‌ مات برروی آن زدم. نزدیک به دو سال، مشغول مرمت نقاشی‌ های دیواری کلیسای وانک بودم.‏

به علت وضعیت جسمی خود، متأسفانه نتوانستم مرمت نقاشی گنبدها و سایر قسمت‌ ها را ادامه دهم و به ‏اتمام رسانم با این همه، از اقداماتی که صورت داده ام بسیار راضی هستم و خوشحالم که توانسته ام در جهت نگهداری آثار هنری و ارزشمند کلیسای وانک مفید باشم.‏ امیدوارم افرادی باشند که در آینده بتوانند باقیماندۀ کارها را ادامه دهند.‏

دربارۀ فعالیت هنری و آثار نقاشی من مقالات متعددی در رسانه ‌ها و کتاب ‌های مختلف در گوشه ‏و کنار جهان به چاپ رسیده است که از آن میان می ‌توانم به کتاب ها و نشریات زیر اشاره کنم:‏

‎۱.‎ Comune di Venezia Mostra Colletiva, 47a, 1960.‎

‎۲.‎ Terzo Premio Mestre, 1960.‎

‎۳.‎ Minosse Mostra Colletiva, 1960.‎

‎۴.‎ Comune di Venezia Mostra Colletiva, 49a, 1961.‎

‎۵.‎ Il Gazzettino, 21 Feb., 1961.‎

‎۶.‎ La Notte, 18-19 Feb., 1961.‎

‎۷.‎ La Voce di San Marco, 25 Feb., 1961.‎

‎۸.‎ Minosse, 25 Feb., 1961.‎

‎۹.‎ Alla Bevilaqua, “Nazarian»‎

‎۱۰.‎ Il Giornale di Venezia

‏۱۱.‏ آلیک، تهران، ۲۸ اکتبر ۱۹۸۷م.‏

‏۱۲.‏ آلیک، تهران، ۱۲ نوامبر ۱۹۹۵م.‏

‏۱۳.‏ آلیک، تهران، ۸ ژوئن ۱۹۹۶م.‏ [۳۳]

‏۱۴.‏ ‏ آلیس ناواسارتیان، پل‌ های طلایی ایران ـ ارمنستان، لوس آنجلس ـ گلندل: بی نا،۱۹۹۷م.‏

‏۱۵.‏ ‏ وارتگس در هاروطونیان، گلچینی از آثار نقاشان ایرانیان ارمنی (آلبوم نقاشی ها)، بی جا: بی نا، ۱۹۹۹م.

‏۱۶.‏ هنر معاصر ارمنستان، ۲۰۰۰م.‏

‏۱۷.‏ دانشنامه ایرانیان ارمنی، به قلم ژانت لازاریان، تهران: هیرمند، ۱۳۸۲ش/ ۲۰۰۲م.‏

‏۱۸.‏ آلیک، تهران، مه ۲۰۰۲م.‏

‏۱۹.‏ فصلنامۀ هنر و ادبیات، «هاندس»، تهران، ۲۰۰۵م.‏

‏۲۰.‏ ‏نقاشان جلفای نو، به قلم لئون میناسیان، جلفای اصفهان: بی نا، ۲۰۰۶م.

گزیده هایی از مقالاتی که در رسانه ها دربارۀ استاد ستراک نظریان به چاپ رسیده

‏«… نظریان با ذوق و قریحۀ خاصی واقعیت ‌ها را ترسیم می ‌کند. نمایش رنگ ‌ها در آثار او به شیوۀ ‏استثنایی و ارزشمند و فراتر از ارزش ‌های تصنعی و نمادین به اجرا در می ‌آید. این هنرمند برای ‏رسیدن به خواسته‌ هایش به چالش و مبارزه بر می‌ خیزد و در این راه به موفقیت‌ هایی نیز دست ‏می‌ یابد. انسان در تنهایی وجود حزن ‌انگیز خود غوطه‌ور است. این امر در نقاشی ‌های مناظر طبیعی ‏نظریان به وضوح نمایان است. در این مناظر، خانه ‌ها بر هم فشرده شده. انسان ‌ها در این ‏نوع خانه‌ ها زندگی می ‌کنند. در کاخ ‌ها هم زندگی می ‌کنند اما تفاوتی ندارد انسان در یک کلیت ‏بزرگ ‌تر محو است. دیده نمی ‌شود. نظریان این ویژگی را به زیبایی ترسیم می ‌کند.‏

این هنرمند قصد خلق ادبیات ندارد. او فقط نگاه خود را از این جهان ‏نقاشی می ‌کند، آنچه را که در این زندگی وجود دارد. دنیای نظریان دنیایی است به روز، زنده و ‏واقعی…».‏ [۳۴]

‏«… روح کاوشگر نقاش ستراک نظریان در آثار او به وضوح نمایان است، کاوش ‌هایی که نقاش ‏در آنها به دنبال آشکار ساختن و ابراز ویژگی‌ های منحصر به فرد است. این هنرمند قابلیت فوق‌العاده ‏بالایی در ابراز کردن دارد. می ‌توان گفت که نظریان پیام‌ آور ارزش ‌های شرق است. نقاشی ‌های وی مملو ‏از این ارزش ‌های غنی هستند…».‏ [۳۵]

‏«… در نقاشی ‌های طبیعت بی ‌جان و مناظر طبیعی نظریان هیجانات عاطفی و احساسی نقاش به خوبی ‏بیان شده. این هنرمند با استفاده از رنگ‌ های مادی چنان فضاهایی خلق می ‌کند که به گونه ای ‏فوق ‌العاده ‌ای می ‌تواند دنیای معنویات را جلوه ‌گر و ابراز کند …».‏ [۳۶]

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱-‏Setrak Nazarian

2- Babken Yeghiazarian

۳- ‏Haroutiun (Artoosh) Minassian

برای کسب اطلاعات بیشتر ر. ک: «چهره های معرفی ‏شده در نمایشگاه هنرمندان ارمنی»‏، پیمان، ش ۶۴ (تابستان ۱۳۹۲): ۳۶ ـ ۱۳۵.

۴- ‏Satenik Assirian

5- George Mardikian‎ (۱۹۰۳ – ۱۹۷۷)

رستوراندار معروف ارمنی ساکن سانفرانسیسکو که به دلیل علاقۀ فراوانی که به فرهنگ ‏و ادبیات ایران داشت اولین ‏رستوران سنتی ایرانی را به نام «عمر خیام» در این شهر دایر کرد. ماردیکیان متولد بایبورد در ترکیه و از بازماندگان نژادکشی ‏ارمنیان بود که به ایالات متحدۀ امریکا مهاجرت کرده بودند.‏

۶- ‏Aram Garone (1905 – 1974)

۷- آرام گارونه، آلیک (۱۹ اوت ۱۹۵۲/۲۸مرداد ۱۳۳۱).

۸- ‏‏Murad Rafaelian

مدرسۀ شبانه روزی در جزیرۀ سن لازارو ‏‎(San Lazzaro)‎، یکی از جزایر ونیز. ‏این مدرسه در ۱۸۳۶م به دست سازمان فرهنگی ـ مذهبی مخیتاریان ها تأسیس شد و یکی از مراکز مهم فرهنگی، هنری و آموزشی در دنیا محسوب می شود. در این مرکز ‏آموزشی، به غیر از مشاهیر ارمنی، افراد مشهوری از ملت های دیگر نیز تحصیل کرده اند، از جمله ‏دکتر هوبشمان، زبانشناس، ایرانشناس و ارمنیشناس آلمانی.‏

۹- ‏‏‏Mechitarists / ‏Mechitarist Order

سازمان فرهنگی ـ مذهبی ارمنیان کاتولیک، واقع در جزیرۀ سن لازارو در ونیز . این سازمان، که در ۱۷۰۱م تأسیس شد، یکی از مراکز مهم مذهبی ـ فرهنگی دنیا محسوب می شود. این سازمان ‏مجتمعی مشتمل از موزه، کلیسا، مراکز آموزشی، پژوهشی و مطالعاتی و چاپخانه است. آثار ‏منتشر شده از سوی این سازمان در زمینۀ متون تاریخی ارمنی، یونان باستان و لاتین از زمرۀ ‏فعالیت های مهم این مجموعۀ عظیم مذهبی ـ فرهنگی به شمار می آید. تارنمای این سازمان ‏جهانی عبارت است از: ‏www.mechitar.com‏ .‏

۱۰- ‏‏‏‏Accademi di Belle Arti di Venezia

تأسیس در ۱۷۵۰م‏. تارنمای این مدرسه عبارت است از: ‏www.accademiavenezia.it.‏

۱۱- ‏Giuseppe Cadorin

۱۲- ‏Mestre

بخش مرکزی و مهم قسمت خشکی در ونیز.

13- Abstract Art

هنر انتزاعی یا هنر مجرد. زبان دیداری اشکال، فرم ها، رنگ ها و خطوط که برای مفاهیم به کار ‏می رود. در نقاشی انتزاعی ابعاد واقعی، ‏سایه روشن ها، رنگ ها و غیره صورت و شکل طبیعی برای آن ندارند.‏

۱۴- ‏‏Bevilaqua

۱۵- ‏‏‏Venice Modern Art Museum/Palazzo Grossi‎ (www.palazzogrossi.it)

۱۶- ‏‏‏La Notte

17- Fresco

نقاشی بر روی دیوار، گچ یا سقف.‏

18- San Lazzaro degli Armeni

کل جزیرۀ سن لازارو یا قازار مقدس متعلق به سازمان مذهبی مخیتاریست هاست و ‏یک موزه نیز جزو این مجموعه است.‏

۱۹- ‏Ivan Aivazovsky (1817 -1900)

نقاش ارمنی که به نام هُوانس آیوازوسکی نیز معروف است. شهرت وی برای نقاشی هایش از دریاها و آب هاست.‏

۲۰- ‏Sarkis Khachaturian (1895 -1984)

ر.ک: مهدی علی اکبرزاده، «سارکیس خاچاتوریان، نقاش نوآور ارمنی در جلفای اصفهان»، پیمان، ش۶۵ (پاییز ۱۳۹۲): ۱۴۵ ـ ۱۵۵.

۲۱- ‏Vartan Makhokhian (1869 – 1903)

نقاش ارمنی متولد ترابوزان ترکیه. ر.ک: آرپی مانوکیان، «فرانسه، خاستگاه نقاشان مترقی ارمنی»، پیمان، ش۵۳ (پاییز ‏‏۱۳۸۹): ۸۲ ـ ۱۰۶.‏

22- Impressionism

دریافتگری. نام جنبشی هنری قرن نوزدهم میلادی. نقاشی های این شیوه مبتنی بر نشان دادن، ‏دریافت و برداشت مستقیم هنرمند از دیده های زودگذر با به کار بردن نقاط یا لکه های رنگی ‏تجزیه شده و تابناک برای نمایش لرزش های نور خورشید است.‏

۲۳- ‏Expressionsism

هیجان نمایی. نام یک جنبش مدرن هنری که ابتدا در شعر و سپس در نقاشی ایجاد شد. از اوایل قرن‏‏ بیستم میلادی، هدف اصلی این مکتب نمایش درون و عواطف بشر بوده است. در این روش هنرمند برای القای هیجانات ‏شدید خود از رنگ های تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره می گیرد. ‏اکسپرسیونیزم به نوعی اغراق در رنگ ها و شکل هاست.‏

۲۴- ‏Realism

واقع گرایی. نمایش چیزها به شکلی که در زندگی روزمره هستند، بدون آرایش یا تعبیر افزوده ‏شده.‏

۲۵- ‏‏Gyumri

دومین شهر بزرگ جمهوری ارمنستان، پس از ایروان(پایتخت) و مرکز استان شیراک در بخش شمال غربی ارمنستان.‏

۲۶- ‏کتابخانه و موزۀ ملی ملک در ۱۳۱۶ش به دست حسین آقاملک تأسیس شد. این موزه و کتابخانه امروزه جزو ‏موقوفات آستان قدس رضوی است. در این موزه و کتابخانه این مجموعه، نسخه های خطی، سکه و ‏نشان، منسوجات، آثار نقاشی و فرش، مطبوعات و نشریات قدیمی و نفیس نگهداری می شوند. ‏بیشتر تابلوهای این موزه متعلق به دوران قاجار و پهلوی است گرچه تابلوهای مربوط به ‏دوران های دیگر نیز در موزه نگهداری می شود. برای اطلاعات بیشتر به تارنمای موزه به نشانی زیر مراجعه ‏فرمایید. ‏

www.malekmuseum.org

۲۷- ‏بنیاد مستضعفان و جانبازان در ۱۳۶۸ش، به منظور حفاظت از آثار و اشیای ‏تاریخی و هنری مصادره شده از اماکن مختلف، موزۀ دفینه را تأسیس کرد.

۲۸- باغ ـ موزۀ نگارستان، واقع در شمال غرب میدان بهارستان، دارای مجموعه ای نفیس از آثار دوران ‏قاجاریه است.‏

۲۹-نقاشی سمت چپ تصویری است که از چهرۀ کریم خان زند کشیده شده است. استاد نظریان به ‏منظور مرمت این نقاشی در ابتدا شروع به تمیز کردن این تابلو کردند اما رفته رفته مشخص شد که ‏نقاشی دیگری در زیر چهرۀ کریم خان وجود دارد. احتمالاً نقاشی قبلی متعلق به چهرۀ یک ‏شخصیت نظامی روس بوده که توسط یک نقاش اروپایی یا روسی کشیده شده است. اینکه نقاشی اولیه چگونه سر از ایران درآورده و چرا چهرۀ کریم خان زند بر روی آن کشیده شده مشخص نیست. این تابلو هم اکنون به همین شکل در موزۀ ملک در تهران نگهداری می شود.‏

۳۰- ‏‏Dado

آن قسمت از دیوار اتاق یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین باشد. از کف زمین تا فاصلۀ ‏یک متر بالاتر. این قسمت را اصولاً برای محافظت ساختمان و ‏دیوارها در برابر عوامل جوی و اقلیمی، مانند رطوبت، آجرکاری یا کاشی کاری می کردند.‏

۳۱- ‏‏‏Saint Gregory the Enlighter ‏‎/‎‏ ‏Saint Gregory the Illuminator‏ ‏

گریگور روشنگر یا گریگور لوساوُریچ (ولادت در حدود ۲۵۷م) بنیان گذار شاخۀ گریگوری دین ‏مسیح یا کلیسای حواری ارمنی یا به اختصار کلیسای ارمنی که قدیمی ترین کلیسای ملی دنیا ‏محسوب می شود. ‏

۳۲- این نقاشی متعلق به چهرۀ قولوس (فیلیفوس یا فیلیپ) قدیس، یکی از حواریون عیسی مسیح، ‏است. استاد نظریان برای مرمت این اثر ابتدا آن را صاف کردند و سپس، متوجه شدند که ‏هاله اطراف سر این قدیس در دوران بعدی با رنگ آبی پوشانده شده است تا با زمینه یکی ‏شود. چرایی این موضوع مشخص نیست. به هر حال، استاد نظریان این تابلو را به شکل اصلی ‏خود (یعنی با هاله اطراف سر) مرمت کردند. این اثر اکنون در کلیسای وانک قرار دارد.‏

۳۳- مقالات متعددی در روزنامۀ آلیک، در دهه های چهل و پنجاه میلادی، هنگامی که ‏نقاشی نوجوان بودم دربارۀ من چاپ شده است.‏

۳۴- لانوته ‏‎(La Notte)‎‏ ( ۱۸ و ۱۹ فوریۀ ۱۹۶۱م).

۳۵- مینوسه ‏‎(Minosse)‎‏(۲۵ فوریۀ۱۹۶۱م).

۳۶- آلیس ناواسارتیان، پل های طلایی ایران ـ ارمنستان (لوس آنجلس: ۱۹۹۷م).‏

منابع:

«چهره‌ های معرفی ‏شده در نمایشگاه هنرمندان ارمنی»‏. پیمان، ش ۶۴ . تابستان ۱۳۹۲: ۳۶ ـ ۱۳۵.

لانوته ‏‎(La Notte)‎‏. ۱۸ و ۱۹ فوریۀ ۱۹۶۱م.

مانوکیان، آرپی . «فرانسه، خاستگاه نقاشان مترقی ارمنی». پیمان. ش۵۳. پاییز ‏‏۱۳۸۹: ۸۲ ـ ۱۰۶.‏

مینوسه ‏‎(Minosse)‎‏. ۲۵ فوریۀ۱۹۶۱م.

ناواسارتیان، آلیس. پل ‌های طلایی ایران ـ ارمنستان. لوس‌آنجلس: [بی نا]،۱۹۹۷م.‏

www.malekmuseum.org

www.palazzogrossi.it

www.mechitar.com

www.accademiavenezia.it

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۰
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید