فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۳

یکسال در فقدان استاد هاراطون داویدیان

نویسنده: آنوشیک ملکی

(( در حین مصاحبه با بیمار به منظور تسکین آلام بیمار، قابل تحمل کردن دشواری های موجود، تقویت روحیه، امیدواری دادن، تشویق به داشتن صبر و حوصله، ترغیب به کار و قبول مسئولیت و نظایر اینها به کارگیری به موقع و به جای ضرب المثل ها، امثال و حکم، داستان ها و حکایات، که به وفور و به زیبایی تمام در زبان و ادبیات فارسی موجود می باشد سودمند است.جور دشمن چکند گر نکشد طالب دوست گنج و مار و گل و خار و غم و شادی بهم اند))[۱]

هاراطون داویدیان
هاراطون داویدیان

(( فقر و بی سوادی از دشمنان سرسخت بهداشت هستند و وجود این دو بلیه خود به خود موازین قسط و عدالت اجتماعی را خدشه دار می کند.فشارها و تهاجمات مستمر سیاسی، فرهنگی و نظامی دول سلطه گر و ستیزه جو و تنگناهای اقتصادی و صدمات اخلاقی و روانی حاصل از آن بر شرایط نامساعدی که عمومیت دارد و به هر حال در جهان حکم فرماست افزوده شده، تنش را بیشتر و زمینه را برای نابسامانی های اجتماعی و روانی مساعدتر می گرداند. آنچه که در این میان بیش از هر چیز صدمه می بیند فرهنگ عامه است)).[۲]

در بزرگداشت این استاد فرزانه یادآور می شویم سخنان دکتر جلیلی، همکار دکتر داویدیان، را در هشتمین همایش پیاپی سالیانۀ انجمن علمی روان پزشکان ایران که در خصوص شخصیت دکتر داویدیان چنین گفتند: (( انسانی فرهیخته که چون درختی پربار و شکوهمند استوار بر اطراف سایه می افکند و محصولش به همه می رسید)).

تقریباً یک سال پیش بود. تا آن روز هیچگاه در چنین مراسم تشییع ای حضور نداشتم. کلیسا پر بود از جمعیت ارمنی، غیر ارمنی، دولتی، پزشک، دانشجو، استاد، دسته گل های بزرگ، لوح های تسلیت از طرف مؤسسه ها، بیمارستان ها، سازمان ها و افراد و شخصیت های مختلف و ورود جمعیت به داخل حیاط بزرگ کلیسای سرکیس مقدس تمامی نداشت. سخنرانان یکی پس از دیگری به جایگاه می رفتند و انگار قرار بود خیل عظیم سخنرانان ساعت ها از درد درگذشت استاد بگریند و نگذارند تا خاک چنین بی رحمانه پیکر عزیز و دوست داشتنی استاد را به کام خود کشد.

و حال پس از یک سال و اندی تحمل دوری باز هم یاران، همکاران و دوستداران استاد دور هم جمع شده اند تا با مرور خاطرات آن یار مهربان درد دل هایشان را در میان گذارند و بگویند که چقدر جای استاد خالی است و چقدر به کمک او نیازمندیم.

مراسم یادبود دکتر هاراطون داویدیان، در ۱۷بهمن۱۳۸۹/۶ فوریۀ ۲۰۱۱م، با حضور اسقف اعظم سبو سرکسیان؛ گریکور آراکلیان، سفیر تام الاختیار جمهوری ارمنستان در ایران؛ تنی چند از اعضا و کارکنان سفارت جمهوری ارمنستان در ایران؛ آقایان مهندس گئورک وارطان و روبرت بگلریان، نمایندگان ارمنیان شمال و جنوب در مجلس شورای اسلامی؛ اعضای هیئت شورای خلیفه گری ارمنیان تهران؛ هریپسیک داویدیان، همسر استاد به همراه تنی چند از بستگان دکتر؛ نمایندگان انجمن ها و نهادهای ارمنیان؛ اعضای هیئت تحریریۀ روزنامۀ آلیک و فصلنامۀ پیمان؛ شماری از اعضای مؤسسۀ ترجمه و تحقیق هور؛ پزشکان، استادان و همکاران جامعۀ روان پزشکی کشور و دوستداران آن مرحوم، در باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات، برگزار شد. شایسته است از برگزارکنندگان این مراسم، اسقف سبو سرکسیان، که حامی این مراسم بودند و نیز هیئت شورای خلیفه گری ارمنیان تهران، به خاطر تدارک این مراسم و همت و تلاش برای برگزاری هرچه بهتر آن، قدردانی کنیم.

در ابتدای مراسم، هایریک آقانیان خلاصه ای از زندگی و شخصیت اجتماعی مرحوم دکتر داویدیان ارائه کرد و سپس فیلمی از زندگی و فعالیت های علمی و اجتماعی ایشان، به تهیه کنندگی کارن مناساکانیان، نمایش داده شد.

مهندس گئورک مگردیچیان، به نمایندگی از مؤسسۀ آلیک، اولین سخنران مراسم بودند. ایشان ضمن اظهار امیدواری به ادامۀ ارتباط و دوستی ای که به خاطر وجود پرافتخار دکتر داویدیان بین دو جامعۀ ایرانی و ارمنی ایجاد شده به این نکته اشاره کردند که با توجه به جنبه های گوناگون فعالیت های ممتاز مرحوم دکتر داویدیان، یقیناً، چنین مراسمی قادر به بیان تمام فضایل اخلاقی، اجتماعی و علمی ایشان نخواهد بود. مهندس مگردیچیان در ادامۀ سخنان خود به اجمال به شرح مدارج و جایگاه بین المللی مرحوم داویدیان پرداختند.

سخنرانان بعدی مراسم، مهندس گئورک وارطان، نمایندۀ ارمنیان تهران و شمال در مجلس شــورای اسلامی؛ آقای روبرت بگلریان، نمایندۀ ارمنیان اصفهان و جنوب در مجلس شورای اسلامی؛ و آقای دکتر احمد جلیلی بودند که هریک با اشاره به جنبه های مختلف زندگی استاد داویدیان کوشیدند دین خود و جامعۀ ارمنی را به این عزیز ازدست رفته ادا کنند. [۳]

در پایان مراسم نیز سبو سرکسیان، اسقف اعظم ارمنیان تهران، در وصف دکتر هاراطون داویدیان فرمودند:

(( مراسم یادبود دکتر داویدیان ما را وا می دارد تا یک آن به انسان و مهم تر از آن به کار و تلاش او بیشتر بیندیشیم و با دیدی عمیق تر بنگریم. شأن و صلابت مرحوم دکتر داویدیان نیازی به برگزاری چنین مراسم یادبودی برای ادای حق شناسی از انجام آن همه خدمت را ندارد زیرا خود مرحوم داویدیان به عنوان نشانه ای از عظمت و شکوه همواره حاضر و باقی است)).

در این مراسم همچنین آثار و قطعاتی از موسیقی به اجرا در آمدند. ابتدا خانم ها تما و تنی هاکوپیان به اجرای سرود و نوازندگی پرداختند. آرا کاراپتیان نیز همراه با نوازندگی تنی هاکوپیان سرودی را به اجرا درآورد. سپس سِدراک گوجامانیان شعری زیبا از بارویر سواگ قرائت کرد و در انتها چند سرود توسط گروه کُر زوارتنوتس، به رهبری و تک خوانی ادیک تامرازیان به اجرا درآمد.

در پایان این مراسم خانم هریپسیک داویدیان، همسر مرحوم دکتر داویدیان، با تشکر از هیئت برگزارکننده و جامعۀ روان پزشکی ایران، برای حفظ و نگهداری نام و منزلت افراد نامی و برجسته، برگزاری چنین مراسمی را ترسیم کنندۀ مسیر تلاش، کوشش و خدمت به مردم برای جوانان و پویندگان علم دانستند.

دکتر هاراطون داویدیان، پدر علم روان پزشکی نوین ایران، همواره کوشید تا به منزلۀ یک ایرانی منشأ افتخار برای کشور و میهنش باشد: (( توجه به عرق ملی در رشته های تخصصی عامل مهمی است، به خصوص، در مسافرت ها، مأموریت های خارج از کشور و کنفرانس ها. زمانی که در گردهمایی ها و کنگره های خارج از کشور حضور پیدا می کنم پیش از آنکه فکر کنم به نام دکتر داویدیان آنجا حاضر شده ام شرکت خود را به منزلۀ یک ایرانی می دانم و پیوسته در تلاشم تا کاری نکنم که به عرق و غرور ملی من لطمه وارد سازم. همواره سعی می کنم، تا جایی که می توانم، آنچنان رفتار کنم که افتخاری باشد برای کشورم و همین طور هم شده است)).[۴]

روحش شاد و راهش پر افتخار باد.

به یاد دکتر هارطون داویدیان[۵]

مهندس گئورک وارطان

بنام یگانه دوست و خالق دو جهان، یگانه صاحب مرگ و زمان

به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

بـرای من مگری و مگو: دریغ، دریغ
به دوغ دیـو درافتی دریغ آن باشد

فرو شدن چو بدیدی بر آمـدن بنگر
غروب شمس و قمر را چـرا زیان باشد؟

تـو را غروب نمایــد ولی شُرُوق بُوَد
لَحَد چو حبس نماید، خلاص جان باشد

کدام دانه فرو نرفت در زمین که نَرُست؟
چرا به دانه انَسانَت این گمان بـاشد؟

کـدام دَلو فرو ریخت و پُر بُرون نامَد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد؟

دوستان گرانسنگ، فرهیختگان گرام، خواهران و برادران،

شاید بهتر باشد تا عرایض این حقیر را، نه به عنوان بزرگداشت شخصیتی برجسته، بلکه تنها به عنوان اهتمام در تلمذی دوباره در محضر استادی کم نظیر تلقی نمود. استادی برجسته که سخنان بسیاری در خصایص ویژۀ ایشان ادا شده و از این پس نیز ادا خواهند شد.

از محضر دوست اجازه می خواهم تا چند جمله ای را نه فقط از منظر نمایندۀ جامعۀ ارمنیان در مجلس شورای اسلامی، که از جایگاه عضو خانوادۀ نسلی جوان از شاگردان آن عزیز مسافر به محضرش تقدیم نمایم.

شاید راز نهفته در تأثیرگذاری بی بدیل آن مرد بزرگوار تخصص بلامنازع وی در جهت دهی مکنونات نهان شاگردان و همۀ آنانی که به او روی می آوردند، به سوی انسانیت بود. ایشان با متانت، آرامش، افتادگی و وقار خاص خود، روان مضطرب و برآشفته را التیام داده و همواره همگان را به خویشتنداری، استماع دیدگاه های متفاوت و نتیجه گیری های منطقی و حتماً نشأت گرفته از منش انسانی راهنمایی می نمودند.

در روزهای پر تلاطم پیروزی انقلاب با شجاعت و متانتی مثال زدنی، سکان خدمت با درایت به جامعۀ ارمنیان ایران را به عنوان رئیس شورای خلیفه گری در دست های پرتوان و عالم خود پذیرا بوده و چه ماهرانه و بی منت هر آنچه در توان داشت به طبق اخلاص کشیده و نثار خانوادۀ بزرگ ایران نمود. دکتر داویدیان همواره سرمنشأ خدمات ارزنده و جریان ساز نظرات سازنده به شمار می آمد، حضور خیل عظیم شاگردان و دوستداران آن مرد بزرگ، که طیف وسیعی از سلایق، دیدگاه ها و از همه مهم تر افراد متعلق به نسل های مختلف را در بر می گرفت، نشان از تبحر و نکته سنجی ایشان داشت. هر فردی، گذشته از باورها و تعلقات باطنی خود، می توانست مشکلاتش را با ایشان مطرح نموده، مسموع قرار گیرد و پاسخی در خور دریافت نماید.

دکتر داویدیان انسانی وارسته بود که از جنبۀ درون جامعه ای مایۀ مباهات و افتخار ایرانیان ارمنی به شمار می آمد و در مقیاس جهانی همواره باعث می شد تا نام پر آوازۀ ایرانی و ایران زمین در بلندای افتخارات علمی جهان هر چه پر طنین و با صلابت، ماندگار باشد. نمونۀ بارز منطق، صفا و دوستی حاکم بر روابط اجتماعی ایرانیان، که طی آنها اقوام و ادیان مختلف ابراهیمی با محور پذیرفتن اهداف والای انسانی به یکدیگر نزدیک تر شده و همدیگر را باور می نمایند، باوری که نتیجۀ آن ایجاد فضای عاری از هرگونه تبعیض جهت رشد و تعالی است. فصل مشترک عقاید و باورهای دین محور که هیچگاه خوبیها را از یاد نبرده و روح والایی برای بخشش و اصلاح بدی ها در نهان انسان به یادگار می گذارند. استاد همواره قائل به کشف و تقویت نقاط قوت نهفته در ضمیر انسان ها بوده و از همین رو، به عنوان غواص متبحر افکار و ابیات بزرگانی چون مولانا و عطار رخ می نمودند.

بارها افتخار حضور در محضر مالامال از معنویت و صمیمیت ایشان را داشته و اکنون که کارنامۀ این دیدارها را ورق می زنم، در کوتاهی فرصت استفاده از عظمت روح و تعمق در افکار راه گشای آن فرد مهربان، متخصص و متعهد افسوس می خورم. دردهای جامعه را بهتر از هر کسی می شناخت و راهکارهای برون رفت از بن بست ها و التیام آلام را به خوبی می دانست، به نیرو و فکر جوانان احترام می گذاشت و هرگز کارهای، هر چند به ظاهر، مهم تر را مقدم بر قبول دعوت و حضور در جمع نسل جوان قرار نمی داد. هر که را دردی بود یا سؤالی، او بی درنگ به یاری می شتافت و جلسات هم فکری و تبادل نظر بدون ایشان حلقۀ گم گشته ای را تجربه می کرد، تجربه ای که بواسطۀ خلاء حضور فیزیکی ایشان از این پس می بایست بدان عادت نمود.

به هر تقدیر، کلمات ناقص این شاگرد کوچک آن مرد بزرگ نه توان بر شمردن تمامی برجستگی های والای ابعاد مختلف انسانی، تخصصی، اجتماعی و مدیریتی آن بزرگوار را داراست و نه دل زخم خوردۀ حاضران در این محفل خداحافظی با یادآوری نکات مثبت شخصیتی آن مرحوم التیام خواهد پذیرفت…

مرگ حق است و واقعیتی انکار ناپذیر، که کاستی ها و ساختار ضعیف ذهنیت انسان خاکی توان پس زدن این پردۀ اسرار را نداشته و نخواهد داشت، چرا که درک همه جانبۀ این حقیقت از توان ادراک مخلوق خارج است. بنابراین، تنها راه برون رفت از این بن بست غم و احساسات اضطراب برانگیز را می بایست، تفکر در تداوم چرخۀ حیات افکار و آموزه های آن استاد گرانقدر در رفتار، باورها، عکس العمل ها، روش های حل مسئله و در یک کلام احساس مسئولیت پذیری در روند خدمت گزاری بی منت به جامعۀ ارمنی و ملت بزرگ ایران دانست و همواره به یاد داشت که هاراطون داویدیان به مانند دیگر مخلوقات فانی بی گناه به دنیا آمد، به منزلۀ عضوی از یک خانوادۀ مسیحی در سایۀ تعالیم مسیحیت و باورهای فرهنگ غنی ارمنی توان و عزم مبارزه و فتح قله های دانش و معرفت را کسب نمود، دانسته ها، تجربیات گران بها و کلاً هر آنچه را که در توان داشت، همچنانکه حضرت مسیح (ع) فرموده اند، بدون هیچ چشم داشتی و تنها به نیت تعالی، در اختیار همگان قرار داد و در آخرین ایستگاه این جهان فانی روح بلندش سبکبال و بی خیال با دلی آرام و خاطری آسوده به سوی موعد پر کشید.

مرگ حق است و واقعیتی انکار ناپذیر، اما نه پایانی بر همه چیز. اگر شاگردان و همراهان آن مسافر بر حقانیت و اخلاص ایشان باور داشته باشند هر کدام می بایست به عنوان هاراطون داویدیانی نو رسته ادامه دهندۀ راه آن بزرگوار بوده و همواره مسافر قافلۀ تعالی اهداف والای انسانی و میهنی باشند…

جنازه ام چو ببینی، مگو: فراق، فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد

مرا به گور سپاری، مگو: وداع، وداع که گور پردۀ جمعیت جنان باشد

روحش شاد، یادش گرامی.

در مزیت سالخوردگی، در مذمت میان سالی[۶]

روبرت بگلریان

این تمنای درونی که آدمی بتواند با حیاتی شایسته، با نشان و احترام لازم و در سلامت پای به سن بگذارد، دورانی از تجربیات گوناگون هستی را پشت سر گذارد و در بلندای گذرگاه های عمر، به راه رفته و میراث برجای گذاشته نظاره کند و نسبتاً راضی و وافی به استقبال واپسین گذرگاه و اولین آستانۀ ابدیت پای گذارد نیازی عمیق، دیرین، رازآلود و نادرالوصول است.

دکتر داویدیان، پیر فرزانۀ ما، رهرویی بود که به این فرصت کمیاب دست یافت. آنچه از فضل و دانش و سجایای او گفته شود، گرچه در شأن اوست و نصیبی هم به ما و چه بسا به نسل ها می رساند اما شاید به او چیزی نیفزاید چراکه خود دغدغۀ خاص آن را داشت که خردمندان را دل نگرانی و درد تمجید و تحسین است.

آنچه هم اکنون مرا به خود مشغول کرده نه فقط شناخت ابعاد مختلف شخصیتی و جوانب گوناگون رویارویی دکتر داویدیان و نیک مردانی چون او با امور و پدیده هایی چون هستی، انسان ، زندگی اجتماعی ـ سیاسی و فرهنگی است که نیازی برجسته است که به امثال ایشان وجود داشته و دارد. فرزانگان و وارستگانی چون استاد عظیم الشأن ما هم به دانش، انسان شناسی و تجربۀ گران علم مزین اند و هم سرد و گرم و نشیب و فراز عمر را دیده و لمس کرده اند. دوگانه ای که لازم و ملزوم اند و محک انسانیت می شوند و آبدیدگی را به جلای صیقل خوردگی می آرایند و این همه البته با ایمان و اخلاق نیز مستظهر و روشنی بخش بودند و چه نعمتی است با این خصایص و خصایل به سالخوردگی رسیدن.

جوانی دوران سرزندگی، سودازدگی، شور و شوق و شهر آشوبی است. جوانی محرک هستی بخش جوامع و در عین حال دوران خطر کردن و بی حوصلگی و خواست یک شبه ره صد ساله پیمودن است.

میان سالی دوره ای از تثبیت و خوشه چینی ثمرات کار و فراست ممکن و میسور است. اما از آنجا که کار دنیا از توفندگی جوانی به ساحل ایمن میان سالی سامان می گیرد پس میان سال همواره از خطر رکود و در عین حال تکبر ادارۀ دنیا و استغنای تجربیات خردمندان و وارستگان پندآموز و نیک سیرت قرار دارد. میان سالی اگر از تجربه ها و سیر و سلوک ژرف اندیشانۀ پیران دانا بهره مند نشود، چه بسا با انجماد نگاه و قصاوت به هستی و پویایی هایش تاریخ را تنها در خود متبلور بیند و خود را نقطه گذار پایانی و واپسین عبارت تاریخ ممکن و موجود بداند و در ترکیبی از غرور به جای مانده از جوانی و سرافراشتگی تأثیرگذاری های میان سالی اش طاووس وار حول داشته ها و ساخته هایش طواف کند و سر به نسیان و فراموشی داس مه نو و دروی کِشتۀ خویش واگذارد.

مگر نه این است که بسیاری از خلاقیت ها و آفریدگی های توان بشری در علم، هنر، فرهنگ، ادب و سیاست به دست همین میان سالان مغرور از وجود خویش به یغمای خودپسندی رفته و اگر چون ددمنشان تاریخ فاجعه آفرین نبوده لاأقل به نامیدی و یأس مردم از قناعت و دانش آنان انجامیده است. اینجاست که همواره نیازمند حضور نمکین و ژرف نگر فرزانگانی چون دکتر هاراطون داویدیان هستیم.

استاد ما به معرفت و دانش خود ادراک حکمت زندگی و امکانات محدود و در عین حال بی همتای انسان را ـ انسان لایق بندگی خالق را ـ افزوده بود. در تلاطمات اجتماعی و معنوی افراد و جامعه ره گشا بود و اطمینان بخش. با اشراف اشراق گونه اش به ذات انسانی، فرهنگ ایرانی و سنت و فرهنگ ارمنی در بحرانی ترین دقایق زندگی ما نور افشانی و راهنمایی می کرد، آن هم خالص و بی دغدغه.

بنده قبلاً نیز با غبطه و دریغ از فرصت اندک بهره مندی از تشعشع وجود این بزرگوار یاد کرده ام اما هم با حضور اندک در محضر ایشان و هم با شهود برخاسته از فروتنی در آستانۀ دانش ورزان و دانشمندانی چون ایشان دریافته ام که خردمندی او موهبتی بود که باید بسیار مورد توجه قرار می گرفت، که امیدوارم گرفته باشد.

با وجود این نفس بالا و احترام شأنی که ایشان در نزد بزرگان ارمنی و جامعۀ علمی و فرهنگی ایرانی داشت ایمان آوردم که هنوز نیازمند چنین جان های شیفتۀ هستی و انسان و چنین روان های روشنی هستیم و در این وانفسای بشری نه ما که همۀ جوامع انسانی محتاج اند.

اینجاست که با احترام و تعظیم به او، یادش و روح والایش می گویم درود بر سالخوردگی و انذار از میان سالی.

و اما بعد، به خصوص شادم و آموخته ام که آموخت چه سان می توان ایرانی و ایران دوست بود و به این سرزمین و مردم آن عشق ورزید و هم زمان به داشته ها و فرهنگ و سنت قوم خود افتخار کرد و بدان افزود.

کار کارستان استاد ما این بود که در تمامی ابعاد این فرهنگ ها و خرده فرهنگ ها امری والا، انسانی و مشترک می دید، آن را برجسته می ساخت و به منصۀ ظهور می گذاشت.

دکتر داویدیان در دانش عمیقش به روان پزشکی جنبه های گوناگون فرهنگ ایرانی را به کار گرفت و انسان ایرانی را، ولو دچار بیماری و خلجان های روحی، جدای از فرهنگش ندید و با اینکه خود مسلمان نبود، در فرایند آسیب شناسی و درمان، همواره جنبه های فرهنگی و دینی انسان ایرانی و مسلمان را می آمیخت.

استاد هم به شعر و ادب این ملک زرخیز آگاه بود و هم به تاریخ چند بعدی اش، هم با گوناگونی فرهنگ ارمنی و دین مسیحی عجین بود و هم با آلام نژادکشی قومش دمخور و همدل و دردمند اما همواره شأن ایران و ایرانی بودن را در هماهنگی با هویت ارمنی خود و جامعه اش می خواست و می دید و این کار کمی نبود و نیست. این ملت، که با تنوع بی همتای دینی، مذهبی، قومی و فرهنگی اش همواره در خطر ترک تازی ها و دست یازی هاست، به جد، به حضور و وجود آرامش بخش و جامع نگر چنین والامقامانی نیاز خواهد داشت.

باشد که ما میان سالان، خود، جامعه و این بزرگان را به غبار فراموشی مستور نسازیم که شاید لطمات جبران ناپذیری برجای گذارد. باشد که با لطف لایزال الهی خردورزی و تواضع ره توشۀ ما گردد.

روح آن فرزانۀ ماندگار قرین شادی و دعای خیر و شفاعت نیت زلالشان بدرقۀ راهمان باشد. یادش مستدام و برکت میراث ماندگارشان یاورتان باد.

به کدامین وادی می روند این خستگان وادی تلخ[۷]

دکتر احمد جلیلی

جناب آقای گریکور آراکلیان، سفیر محترم جمهوری ارمنستان در ایران، خانم داویدیان، دوستان و سروران عزیز، صحبت کردن در این لحظات، پس از این مرور احساسی یاد و خاطرۀ استاد، برای شاگرد کار آسانی نیست اما بنده مفتخرم که با کسب اجازه از محضر جناب دکتر ریاحی نژاد، پیشکسوت، همکار و دوست عزیز و دیرین استاد داویدیان و جناب دکتر میرسپاسی، ریاست منتخب انجمن روان پزشکان ایران و از سوی سایر همکارانم سخنانی چند دربارۀ استاد بزرگوار ایراد کنم.

معمولاً برای مردان بزرگ تنها پس از رفتنشان مراسم یادبود و بزرگداشت برگزار می شود اما بزرگی و لطف وجود استاد نازنین ما و یار دیرین شما آنچنان بود که بیش از آنچه پس از سفر آخرشان به یاد ایشان سخن گفته شده، در زمان حیات و با حضور خودشان ارج زحمات بی دریغشان گرامی داشته شد.

سخن گفتن از چنین انسان بزرگی کار آسانی نیست. کسی که در ابعاد مختلف شخصیتی به بالاترین حد ممکن رسیده بود. از نظر شخصیت علمی در سطح ملی، به استادی دانشگاه، ریاست انجمن روان پزشکان ایران، عضویت در فرهنگستان علوم پزشکی و عالی ترین مدارج علمی نایل شده بود. از نظر شخصیت علمی در سطح بین المللی آبروی کشور ما بود و هست. همین بس که علاوه بر عضویت در هیئت مدیرۀ انجمن جهانی روان پزشکی، از سوی جامعۀ جهانی روان پزشکی به عنوان یکی از پنج لیدِر۱ روان پزشکی جهان شناخته شده بود.

از نظر شخصیت اجتماعی، وقاری توأم با فروتنی، دانش، سنجیده سخن گفتن، مهربانی، علو طبع، پاکی، صداقت، راستی و درستی او را به جایی رسانده بود که در هر جا احترام همگان را بر می انگیخت.

از نظر هنری و ادبی نیز، تنها قسمتی از کارهای نقاشی ایشان را، در فیلم نمایش داده شده، مشاهده کردیم.

در زمینۀ نگارش و نثر، با آنچه به ارمنی نوشته شما بهتر آشنا هستید و قضاوتش با شماست اما آنچه به زبان فارسی است با زیباترین قطعات بهترین نویسندگان معاصر پهلو می زند. یار ما، پیر ما، در هر شاخه ای بی همتا و بی نظیر بود.

پس از سفر بی بازگشت استاد افراد بسیاری، چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی، در مورد ایشان سخن گفتند. به عنوان مثال: سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق ایران، در پیامی که به مناسبت درگذشت استاد فرستاده بودند نوشتند: (( استاد فرهیخته، زنده یاد هاراطون داویدیان، که یکی از پایه گذاران روان پزشکی نوین ایران، عضو افتخاری فرهنگستان علوم پزشکی و پیشگام در روان  پزشکی معاصر جهان است، یکی از برجستگان علم و فرهنگ بود که عمر پربرکت خود را صرف بسط دانش، معرفت و آگاهی در این مرز و بوم کرد و همۀ ما را وام دار اقدامات ارزندۀ خویش نمود)).

دکتر محرری، همکار و پیشکسوت جامعۀ روان پزشکی ایران، در سوگ ایشان گفتند:

(( نازنین هم نفس محفل ما رفت به خواب ما در اندیشۀ بیداری یادیم هنوز

رفتی و رفتن تو سوخت دل یاران را غم پرواز تو را جامه دَرانیم هنوز

تو سفر کردی و رفتی به سوی شهر و دیار ما به شهر خود بی شهر و دیاریم هنوز

کاروان رفته و ره تیره و در تنهایی رهروان ره پرگرد و غباریم هنوز))

دکتر ریاحی نژاد در سوگ نامۀ ایشان نوشتند: (( هیچ وقت نشنیدم که استاد از کسی گله یا شکایت کند)).

دکتر ابهری احمدی، همکار گرامی ما، نوشتند: (( عشق استاد به بهداشت روانی که بر ضرورت تلاش برای ارتقاء سلامت روان جامعه تأکید داشت چنان که در بنیان ها و تمامی بخش های مربوط به سلامت روان جامعه مقدم بود خود را مسئول می دانست و به حرفۀ خویش عشق می ورزید)).

دکتر احمدعلی نوربالا، استاد دانشگاه تهران، وجوه شخصیتی استاد عزیز را در رعایت اخلاق الهی، ملاحضات فرهنگی، قومی و دینی، ارج گذاری به اساتید و پیشکسوتان، میهن پرستی و ایران دوستی، عدم مهاجرت از ایران، حمایت ایثارگرانه از آسیب دیدگان جنگ تحمیلی، نگاهی افتخار آمیز به علم پزشکی و روان پزشکی و نگاه تکریم آمیز و کارشناسانه به شعرا و عارفان ایرانی دانسته و ایشان را انسانی بزرگ شناخته است.

پرفسور لوکاس لیبو، رئیس اسبق انجمن جهانی جامعۀ روان پزشکی، پس از اطلاع از رفتن استاد گفت: (( او واقعاً جنتلمنی واقعی بود)).

دکتر سالتنیوس، رئیس اسبق انجمن جهانی جامعۀ روان پزشکی،نوشته بود که یکی از افتخارات من این است که در چند دوره و چند کار تحقیقی با دکتر داویدیان همکار و همراه بودم.

پرفسور ماریو مانش، رئیس فعلی انجمن جهانی جامعۀ روان پزشکی، با یادآوری خاطرۀ انتخاب استاد داویدیان به عنوان یکی از پنج لیدِر روانپزشکی جهان، گفت: (( ما برای انتخاب این پنج نفر مشکلات و بحث های فراوان داشتیم اما در انتخاب دکتر داویدیان کار بسیار ساده و آسان و به اتفاق آرا انجام گرفت)).

بله، همه از استاد به بزرگی یاد کرده اند و می کنند. ما در اندوه بی پایان رفتن استاد، هر روز، در عین اندوه و غم، جشن و شادی هم داریم. هر روز به یاد آنچه که او به ما آموخت جشن و شادی آن را داریم که به کمک این آموخته ها، آنچنان که خواست استاد بود، به یاری افرادی که محتاج کمک ما هستند می رویم و در کاهش آلام آنها، در راهی که استاد به ما یاد داد، قدم بر می داریم.

در اینجا لازم می دانم که سپاس ویژه ای داشته باشم از همسر گرامی استاد داویدیان که در سال های پایانی عمر فضایی پر صلح و صفا و پر از صمیمیت و مهربانی برای ایشان فراهم آوردند. ایشان در این مدتی که استاد از بین ما رفته، سعی بسیاری برای بزرگداشت نام، یاد و خاطرۀ استاد کرده است، سعی و تلاشی که همواره بزرگ و جاوید خواهد ماند.

روزی که خبر رفتن استاد رسید، چهار ماه از پرواز بی هنگام و بی بازگشت دکتر لئون داویدیان عزیز می گذشت در آن روز من نوشتم:

(( کر شدم از صدای مهیب آوارها و رفتن ها. چه بی وقفه، چه غمگین. آوار از پی آوار و رفتن از پی رفتن. خدایا به کدامین وادی می روند این خستگان وادی تلخ. نه! این آوار را سر بازایستادن نیست. آواری که ما را پایان می دهد، ما را تمام می کند و بر باد می دهد. کجاست قافله سالار ما امروز؟ یادش گرامی باد)). [۸]

پی نوشت ها :

پی نوشت ها:

۱ـ هاراطون داویدیان، شناخت و درمان افسردگی در فرهنگ ایرانی (تهران: فرهنگستان علوم پزشکی، ۱۳۸۶).

۲ـ هاراطون داویدیان. اطلاعات، ش۲۲۶۹۹، ۱۵بهمن، ۱۳۸۱.

۳ـ متن کامل سخنرانی های آقایان مهندس گورک وارطان، روبرت بگلریان و دکتر احمد جلیلی در پایان این نوشتار ارائه شده است.

۴ـ هاراطون داویدیان. اطلاعات، ش۲۲۶۹۹، ۱۵بهمن، ۱۳۸۱.

۵ـ متن سخنرانی گئورک وارطان، نمایندۀ ارمنیان تهران و شمال کشور در مجلس شورای اسلامی، در مراسم بزرگداشت دکتر هاراطون داویدیان.

۶ـ متن سخنرانی روبرت بگلریان، نمایندۀ ارمنیان اصفهان و جنوب کشور در مجلس شورای اسلامی، در مراسم بزرگداشت دکتر هاراطون داویدیان.

۷ـ متن سخنرانی دکتر احمد جلیلی، در مراسم بزرگداشت دکتر هاراطون داویدیان.

Leader 8ـ

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۳
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید