فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۷

یادی از شاهین سرکسیان

نویسنده: ایساک یونانسیان

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
‏ تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس‏
«حافظ»‏


دربارۀ شاهین سرکیسیان

شـاهیـن ملیـک سرکـیسیـان در ۱۲۸۶ش/ ۱۹۰۷م از پـدری ارمنی، اهل تبریـز و مادری بلغاری در وارنای ‏بلغارستان یا به زعم برخی ها در تبریز[۱] چـشم به جـهان گشود. [۲]او از کودکی به فرانسـه رفت و بعدها، به تحصیل در رشتـۀ ‏حقوق پرداخت. زندگی و آموزش طولانی مدت در پاریس سبب چـیرگی کم نظیـر وی بر زبان و ادبیات و هنر فرانسه شد. او زبان آلمانی و روسـی را نیز از مادر آموخـت. مجـموع این آموزش ها و همچنین، عشق پر ‏شور او به هنر تئاتر چشم اندازی گسترده از فرهنگ، هنر و ادبیات جهانی را در برابر وی گشود.

سرکیسیان پس از بازگشت به ایران در ۱۳۱۵ش علاوه بر اشتغال در بانک ملی، در سمت مترجم، با صادق هدایت آشنا و در نشریه های ‏‏ژورنال دو تهران، ستارۀ تهران و مجلۀ نمایش نیز به منزلـۀ منتقد هـنری مشغول به کار شـد و هم زمان همکاری خویش را با گروه های تئاتری ‏نظیر فردوسی، سعدی و آناهیتا آغاز کرد.‏

سرکیسیان دربارۀ تئاتر ایران آن دوران می گوید:

‏‏«وقتی به ایران برگشتم فکر نمی کردم می شود اصلاً در ایران تئاتری داشت. سی سال پیش اولین تئاتری که دیدم اینجـا ‏در تئاتر تهران بود. زمـان مرحـوم دهقان در لالـه زار هفته ای یک مرتبـه تئاتری داشتند با ارکستر و پیـش پرده ای مثل همـان ‏تئاترهایی که یک وقتـی صد سال پیـش در اروپا در شهرستـان ها اجـرا مـی شد. مـا می رفتیم… ولی وقتی کم کم تئاترها رونق ‏گرفت، امیدوار شدم که شاید بتوانم گام هایی بردارم… اولین نمایشنامه ای که دیدم تأثیر عجیبی در من گذاشت. فکر ‏کردم پس می شود… من هم یک روز تئاتر اجرا کنم؟»‏.[۳]

اما این اجراها او را راضی نمی کرد. شاهین، که در اروپا با تئاتر پیشرو دنیا آشنا شده بود، این اجراها را ‏تصنعی و غیر علمی می یافت. از این رو، می گوید:‏‏

« ولی یک چیز دیدم که کم است. خیلی مصنوعی است. نمی دانم، ولی در فکر بودم. این تئاتری نبودن آنها… همیشه قیاس ‏نسبی می کردم که به این نتیجه رسیدم که نباید یک عیب را با چیزی پوشاند…»‏. [۴]

سرکسیان در حال آموزش
سرکسیان در حال آموزش

سرکیسیان به توصیۀ صادق هدایت و فروغ فرخزاد، همکاری با گروهی ‏از جوانان و هنرجویان علاقه مند به تئاتر، از جمله علی نصیریان، فهیمه خجسته کیا، جمشید لایق، عباس ‏جوانمرد، بیژن مفید و جعفر والی را شروع کرد و به تمرین نمایشنامه هایی از ادبیات جهان و تشکیل ‏جلسات بحث و گفت و گو پیرامون مسائل مطرح در تئاتر معاصر و به طور کلی، هنر تئاتر پرداخت.‏

تشکیل این گروه، متشکل از هنرجویان هنرستان هنرپیشگی، در دهۀ خفقان آور ۱۳۳۰ش آغاز کار شاهین ‏سرکیسیان در تئاتر بود. با تشکیل این گروه شاهین خانۀ خود را محل تمرین و پذیرایی از آنان کرد. در این خانه، نطفۀ تئاتر نوین ایران بسته شد، کار مهمی که نوشین[۵] آغاز کرده بود. آنچه ‏شاهین در سرداشت این بود که به این هنرجویان نظریه های تئاتری را آموزش دهد، آنان را با کارگردان ها و نظریه پردازان روز تئاتردنیا آشنا کند، نمایشنامه های روز تئاتر دنیا را برای آنان بخواند و سپس، با ‏همین هنرجویان گروهی تأسیس کند تا بتواند این نمایش های ارزنده را به روی صحنه برد. او حتی تا ‏آنجا پیش رفته بود که تالاری اختصاصی برای گروه دست و پا کند. سرکیسیان گمان می برد که این روند به تولد ‏نمایشنامه نویسانی ممتاز منجر خواهد شد که مسائل معاصر ایران را در نمایشنامه های خود خواهند نوشت، ‏نمایشنامه هایی که منعکس کنندۀ روح ایرانی و روحیۀ ایرانیان باشد و از مسائل روز آنان سخن گوید تا در ‏نتیجه ایران نیز مانند کشورهای صاحب نام در عرصۀ تئاتر دارای نمایشنامه نویسان ملی شود. اما شاهین هیچ گاه با خود نیندیشید که آیا واقعاً شرایط برای این همه دگرگونی و نوآوری مهیاست یا نه. او در حالی در ‏رؤیاهای خود سیر می کرد که در ایران آن زمان حتی یک تالار نمایش قابل قبول به لحاظ کیفیت و مناسب ‏برای تئاتر وجود نداشت. ‏

نمونه ای از دست خط و طراحی میزانسن های شاهین سرکیسیان
نمونه ای از دست خط و طراحی میزانسن های شاهین سرکیسیان

سرکیسیان سرانجام در ۱۳۳۵ش گروه تئاتر ملی را پایه گذاری کرد.تشکیل این گروه را می ‏توان به منزلۀ پایه گذاری تئاتر نوین در ایران دانست. بسیاری از هنرمندان بنام تئأتر و سینمای ایران ‏فعالیت هنری خود را از این گروه آغاز کردند. این گروه بیش از صد نمایشنامۀ مشهور و غیر مشهور ‏خارجی را تمرین، تحلیل، روخوانی و بررسی کرد. با این همه، سرکیسیان برآن بود تا آثار ایرانی ‏را به روی صحنه آورد حال آنکه نمایشنامه های ایرانی موجود پاسخ گوی نیاز آنان نبود. از این رو، به ‏نوشته های صادق هدایت روی آورد و دو نمایش محلل و مرده خورها را، بر اساس داستان هایی به همین نام از هدایت، به روی صحنه برد. همین ‏دو اجرا کافی بود تا بار دیگر توان و استعداد او در تئاتر آشکار شود.‏

دانش سرکیسیان دربارۀ تئاتر و به طور کلی مقولۀ هنر بسیار گسترده بود و همواره نیز در پی تکمیل این دانش و ارتقای هنر خود ‏بود اما شیوۀ نگرش او به زندگی و هنر و اصولی که در مقام یک هنرمند برای خود برگزیده بود با کار و ‏کردار زمانه و راه و رسم پست روزگار سخت در تعارض بود. او، که بسیاری از زنان و مردان گمنام ‏یا بنام تئاتر را به بازیگران و کارگردانانی سرشناس بدل ساخته و به عبارتی، آنان را در دامن هنر خویش ‏پرورده بود در شناخت مناسبات روزمره چنان ناتوان بود که گویی کودکی بیش نیست.‏

جدایی اجباری از گروه تئاتر ملی

سرکیسیان تا ۱۳۳۶ش با گروه تئاتر ملی همکاری کرد. او در این مدت اعضای گروه را با بزرگان تئاتر جهان مانند، استانیسلاوسکی،[۶] چخوف،[۷] پیراندللو[۸] و استریندبرگ[۹] آشنا ساخت و حتی، برای اصلاح بیان آهنگین رایج ‏در دهۀ۱۳۲۰ش تلاش بسیار کرد. اما به دنبال برخی ناملایمات از سوی گروهی از شاگردان خود، که ‏به مقام و منصبی در ادارۀ تئاتر رسیده بودند، از کار منع و به اجبار از این گروه جدا شد. او اندکی بعد، در ‏‏۱۳۳۹ش، به پیشنهاد مهندس هارپیک تمرازیان، از اعضای مؤسس باشگاه فرهنگی ـ ورزشی آرارات به این باشگاه پیوست و گروه تئاتر ‏‏آرمن را بنا نهاد.‏

سرکیسیان در همان زمان در مصاحبه ای علت جدایی خود را از گروه تئاتر ملی چنین بیان می کند:

‏«برخلاف آنان که تئاتر روحوضی را تئاتر ملی می دانند، باید بگویم من اصلاً آن را قبول ندارم. تئاترهای روحوضی بینش ‏تئاتری مردم را پایین می آورند. من زمانی دست به این کار زدم، اما عواملی که خارج از اراده ام بود مرا به این کار ‏واداشت. چون آدم هایی که اطرافم بودند فکرم را منکر شدند و به تئاترهای روحوضی تکیه کردند و گفتند در ایران ‏نمی شود تئاتر ملی را به مانند تئاتر مدرن اروپا اجرا کرد. اما عمل نشان داد که می شود این کار را کرد و خوشبختانه ‏اندیشه ام در این زمینه ریشه گرفت. ما حالا تئاتر ملی نداریم و گناه آن هم به گردن مدیران، کارگردانان و بازیگران است، ‏برای اینکه هیچ کدام حوصله و عشق این کار را ندارند که از راه اصولی دست به کارهای سخت و ملی بزنند‎‏»‏.[۱۰]

روزنۀ آبی و مشکلات اجرای آن

در ۱۳۳۹ش، جوانی به نام اکبر رادی نزد شاهین سرکیسیان می‌رود و می‌گوید که او را شاملو پیش ‏او فرستاده است. اکبر رادی نمایشنامه ای با نام روزنۀ آبی نوشته بود که شاملو پس از خواندن آن را ‏پسندیده و به سرکیسیان معرفی کرده بود. رادی خود دربارۀ این موضوع می گوید:‏ ‏

«البته نمایشنامۀ من نظرگیر شده بود. این بود که شاملو پیشنهاد کرد چطور است این را بدهیم دست یک کارگردان؟ قبول ‏کردم و بعد، آشنایی با سرکیسیان. او در کل پذیرفته بود. البته، مکث‌هایی روی متن داشت که چندتایش را وارد دانسته ‏بودم، مثل حذف یکی از آدم‌ها و چندتایش را هم نه. ولی چیزی که او را گرفته بود فضای خاص نمایشنامه بود مثل اینکه ‏توی این فضا دنبال یک نوع پیوند عاطفی می‌گشت که آن غم غربت را چاره کند».[۱۱]

سرکیسیان با عشق و وسواسی باور نکردنی بیش از یک سال از وقت خود را صرف طراحی و تمرین برای ‏اجرای این نمایش کرد اما در ۱۳۴۱ش نمایشنامۀ روزنۀ آبی و صلاحیت کارگردانی سرکیسیان از ‏طرف ادارۀ هنرهای دراماتیک رد شد. دست‌ نوشته‌های سرکیسیان نشان می‌دهد که علی نصیریان، که ‏شاگرد خود او بوده، پس از کسب سمت در ادارۀ تئاتر، نمایشنامۀ استاد خود را به دلیل سطح کیفی ‏پایین رد کرده بود.‏ پس از این ماجرا، سرکیسیان حدود یک سال از تمام محفل‌های تئاتری فاصله گرفت و پس از آن کار خود را با گروه تئاتر ‏‏آرمن در باشگاه آرارات ادامه داد.‏

در ۱۳۴۵ش، سرکیسیان باردیگر تمرین نمایشنامۀ روزنۀ آبی را از سر گرفت. در همین زمان‏ محمدرضا اصلانی با او مصاحبه ای کرد که سرکیسیان در این مصاحبه دربارۀ روزنۀ آبی می گوید:‏ ‏

«روزنۀ آبی را من شش سال پیش خواندم. در آن زمان آقای رادی را نمی‌شناختم‎.‎ آن موقع من در حال تمرین بر روی نمایش کسب و کار خانم وارن بودم که یکی از روزها جوانی آمد و گفت از طرف ‏آقای شاملو می‌آیم. پیسی نوشته‌ام، می‌خواستم بخوانید. شنیده‌ام گروهی دارید ممکن است رویش کار کنید؟ گفتم چشم… یا ‏فوری تلفن کردم یادم نیست… . رفتم پیشش. بعد، با رادی صحبت کردیم بعد هم رفتیم خانۀ شاملو. شاملو خیلی پسندیده ‏بود. این مرا وادار کرد که بخوانم، برای اینکه شاملو آن زمان هیچ چیز را قبول نمی‌کرد. گفتم اگر شاملو واقعاً پسندیده، باید ‏خواند‎‎‏»‏.[۱۲]

تمرین بر روی نمایشنامۀ روزنۀ آبی، که سرکیسیان آن را در ۱۳۳۹ش آغاز کرده بود، در ۱۳۴۵ش ‏ادامه یافت. در این مدت، شاگردان او بارها پراکنده شدند و باردیگر به دور او گرد آمدند. بارها بازیگران تغییر کردند و او بارها تمرین این نمایشنامه را با بازیگران جدید از سر گرفت و باردیگر کار ‏در نیمه راه رها شد.‏

یادداشت‌ها و نامه‌های سرکیسیان به آربی اُوانسیان، طراح صحنۀ روزنۀ آبی، نشان می‌دهد که تا چه حد ‏این نمایش را جدی گرفته بود و به اجرای آن امید و اعتقاد داشت. این جدیت و امید را در نوشته ‏های او نیز می توان سراغ گرفت.‏

۸ خرداد ۱۳۴۵ش ‏

‏ «اگر واقعاً شانس به من رو کند امکان دارد کار خوبی ارائه بدهم و تنها امید من همین روزنۀ آبی است. با سبک و ‏شیوه‌ای که در پیش دارم چه خواهد بود؟!».‏

۲۴ خرداد ۱۳۴۵ش

‏«امیدوارم روزنۀ آبی به بهترین نحو روی صحنه بیاید. آن وقت خواهند دید چگونه می‌توان کار کرد و چطور می‌توان ‏نمایشنامه‌ای نشان داد» ‏.

۲۱ شهریور ۱۳۴۵ش‏

‏«… به نظرم رفته رفته روزنۀ آبی برای خودش یک رنگ پیدا می‌کند. حالا باید ببینم تا کی و چگونه بتوانم آن را روی ‏صحنه بیاورم. کار بی‌نهایت مشکل است ولی امکان دارد که جلو برویم»‏.

۲ آبان ۱۳۴۵ش

‏«تمرین‌های روزنۀ آبی روز به روز بهتر می‌شود. یعنی یک کاری شده و می‌شود. خیلی ایمان و امید دارم. چگونه ‏می‌توان‌تئاتر به‌وجود آورد؟ امیدوارم، تمام سدها را می‌توان شکست و یک کار نو و جالبی را از اول ساخت.»‏

۴ آبان ۱۳۴۵ش(دو روز قبل از مرگ)‏

‏ «… کار خیلی مشکلی که من شروع کرده‌ام باید خوب تشخیص بدهم تا بتوانم از عهده آن خوب برآیم»‏.[۱۳]

نمایش اندک اندک به روز اجرا نزدیک می شد که سرکیسیان در ۶ آبان ۱۳۴۵ش چشم از ‏جهان فرو بست. وی همۀ عمر پررنج خود را در راه تئاتر و اعتلای آن گذراند و در این راه خون دل ها خورد؛ به ‏ترجمۀ آثار نمایشی جهان از سه زبان مختلف پرداخت؛ بسیاری از اصطلاحات، مفاهیم و واژه های ‏تئاتری را که اکنون در نزد هنرمندان تئاتر کاملاً بدیهی و آشنا می نماید رواج و گسترش داد؛ و استعدادهای ‏بسیاری را از میان بازیگران ساده و گمنام کشف کرد و پرورش داد و آنان را به درجاتی پذیرفتنی در ‏بازیگری رساند اما سرانجام خانه نشین شد. دوام نیاورد و اندک زمانی پس از آن جان سپرد. سرکیسیان نه تنها ‏هرگز به جایگاهی که شایستگی آن را داشت دست نیافت بلکه به سبب همۀ ارزش هایی که داشت مورد ‏رشک و حسد کسانی قرار گرفت که هیچ یک از این ارزش ها را نداشتند. او چون رسم روزگار را نمی دانست به آسانی بدل به ‏نردبان ترقی دیگران شد.‏

‏ پس از مرگ سرکیسیان، روزنۀ آبی همان گونه که خود وی آن را کارگردانی کرده بود، با نظارت آربی اُوانسیان، ‏از شاگردان او، به مدت چهار شب در انجمن ایران و امریکا، با همان میزانسن، به روی صحنه رفت. ‏هنگامی که سرکیسیان را در گورستان ارمنیان به خاک می سپردند نسخه ای از روزنۀ آبی را در ‏تابوت وی نهادند و این تنها چیزی بود که او با خود به گور برد.‏

سرکیسیان در طول بیش از سیزده سال سی نمایشنامه را ترجمه کرد و بیش از چهارده نمایش مدرن کوتاه و بلند را به ‏اجرا در آورد. وی همچنین نقش بسزایی در پیشرفت هنر تئاتر در میان ارمنیان ایران ایفا و کارگردانان و ‏بازیگران شاخص بسیاری، مانند آربی اُوانسیان و لوریک میناسیان، را تربیت کرد.‏

نظرات سرکیسیان در مورد شیوۀ کارش

سرکیسیان در طراحی و میزانسن های خود بیشتر به فضاسازی و محیط اجتماعی و تاریخی نمایشنامه ‏توجه داشت تا به حرکت. او برآن بود تا حرکت را با ایجاد فضا، از طریق رنگ آمیزی های صحنه ای ‏و استفاده از وسایل و امکاناتی غیر از حرکت و نمایش بازیگر، به بیننده منتقل کند. خود در زمانی ‏گفته بود: ‏

«من نمی خواهم از کسی تقلید کنم. از بعضی کارگردان ها هم الهام گرفته ام که می توانم از استانیسلاوسکی و گاستون باتی ‏و ژرژ پیتویف نام ببرم، اما در حقیقت الهام نگرفته ام. آنچه را که به روحیه ام نزدیک تر بوده پذیرفته ام.میزانسن های من ‏نخست به حال درونی ام بستگی دارند، آنگاه به خود پیس… زمانی که در خیابان راه می روم رنگی، تخیل مرا به کار می ‏اندازد و باعث می شود از این رنگ میزانسنی یا حرکتی به وجود بیاورم. پرده ای که اندکی کج آویزان شده سبب الهام من ‏می شود. من هرگز نمی توانم چیزی را با سرعت خلق کنم. هریک از نمایشنامه ها دیر زمانی در من زیسته اند…؛ مثلاً، دایی ‏وانیا نزدیک به ده سال در تخیل من بود… من به ادبیات جهانی اعتقاد دارم… بگذارید راهی که در پیش گرفته ام ادامه دهم ‏و به تکامل برسانم. همین برای من کافی است. بقیه را دیگران انجام خواهند داد… . اگر می خواهید کاری کنید،کار شایسته ‏کنید. فرق نمی کند در پاریس باشد یا تهران، مهم انجام کار درست است… . سعی کنید سطح تئاتر را بالا ببرید… اگر بگویم ‏تئاتر زندگی من است، حرف پیش پا افتاده ای زده ام تئاتر مدرسه است. عامل پیشرفت یک ملت است…»‏. [۱۴]

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱- در مورد محل تولد سرکیسیان اختلاف نظر وجود دارد. برخی وارنای بلغارستان، گروهی تبریز و ‏عده ای نیز تفلیس را محل تولد وی دانسته اند.‏

۲- برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد زندگی شاهین سرکیسیان ر.ک: پیمان، س۱۰، ش۳۸ (زمستان۱۳۸۵).

۳- آلیک (۱۹مرداد۱۳۹۳).

۴- همان جا.

۵- منظور عبدالحسین نوشین (۱۲۸۵ ـ ۱۳۵۰ش)، نمایش نامه نویس و کارگردان تئاتر است.

۶- ‏Konstantin Sergeievich Stanislavski

۷-‏Anton Pavlovich Chekhov

۸- ‏Luigi Pirandello

9- Johan August Strindberg

۱۰- «شاهین سرکیسیان روزنه‌ای رو به امید»،یادداشت دولت‌آبادی برای سالروز درگذشت بنیانگذار تئاتر ملی، شبکه خبری فرهنگ و هنر (آبان ۱۳۹۴).

http://farhangohonar.ir/detail/31904

۱۱- محسن ظهوری، «دردسرهای نخستین اجرای روزنه آبی»،برگرفته از کتاب شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران، گردآوری غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی زیر نظر و به اهتمام جمشید لایق (تهران: هدف صالحین، ۱۳۸۴).

۱۲-«گفتگوی محمد رضا اصلانی با شاهین سرکیسیان»،بازار ویژه هنر و ادبیات، ش ۲۵ (آبان ۱۳۴۵).

۱۳- آربی اُوانسیان،«شاهین سرکیسیان و تئاتر از خلال یادداشت هایش،»، مصاحبه با صدرالدین زاهد و رضا قاسمی (پاریس: بی تا).

۱۴- شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران. گردآوری غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی. زیر نظر و به اهتمام ‏جمشید لایق. تهران: هدف صالحین، ۱۳۸۴‏‎.‎

منابع:

اُوانسیان، آربی. «شاهین سرکیسیان و تئاتر از خلال یادداشت هایش» (مصاحبه با صدرالدین زاهد و رضا قاسمی). پاریس: بی تا.

‏«دردسرهای نخستین اجرای روزنۀ آبی»، حیات نو، دی ۱۳۸۴.

رادی، ‏اکبر. «شکست روزنۀ آبی از دیدگاه من». کتاب نمایش. دی ۱۳۴۶‏.

رهسپار،مهرداد. «شاهین سرکیسیان و روزنه آبی»،جهان نو. آبان و بهمن ۱۳۴۵‏.

شاهین سرکیسیان بنیانگذار تئاتر نوین ایران. گردآوری غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی. زیر نظر و به اهتمام ‏جمشید لایق. تهران: هدف صالحین، ۱۳۸۴‏‎.‎

«شاهین سرکیسیان روزنه‌ای رو به امید». یادداشت دولت‌آبادی برای سالروز درگذشت بنیانگذار تئاتر ملی. شبکه خبری فرهنگ و هنر. آبان 1394 (http://farhangohonar.ir/detail/31904)

«گفتگوی محمد رضا اصلانی با شاهین سرکیسیان»، بازار ویژه هنر و ادبیات. ش ۲۵. آبان ماه ۱۳۴۵‏.

میثاق، کاوه. «مرگ در پاییز،یادی از شاهین سرکیسیان». چیستا. ش۵۲. آبان۱۳۶۷.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید