فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵ و ۶

یادنامه درویش

آنچه در پی خواهد آمد برگردان سخنان دکتر دیتریش بالس[۱]، از شخصیت‌های مشهور شهر هایدلبرگ آلمان است که در مراسم به خاک سپاری آندره سوروگیان «درویش» نقاش هنرمند، در ۲۳ دسامبر ۱۹۹۶ (۳ دی ۱۳۷۵) ایراد گردید. پیکر درویش در آرامگاه قدیمی «برگ فریدهوف»[۲] شهر هایدلبرگ به خاک سپرده شد.

دکتر امانوئل سوروگیان فرزند درویش با ارسال ترجمۀ انگلیسی سخنان دکتر بالس در یادداشت کوتاهی چنین نوشته است:

«پدرم، آندره سوروگیان-درویش-نقاش معروف در دسامبر ۱۹۹۶ بدرود زندگی گفت. در دوران حیات این افتخار نصیب او شد که نامش به عنوان مدخل در چندین دایره‌المعارف وارد شود. از آن جمله است: «نقاشان و مجسمه‌سازان ارمنی از قرن نوزدهم تا زمان ما» تألیف آودیسیان»[۳] و Who’s Who in International Art، لوزان، ۱۹۸۷-۱۹۸۸ و غیره. همچنین در نشریات آلمانی، انگلیسی، فرانسه، فارسی و ارمنی مقالات بیشماری دربارۀ او وجود دارد… ».

آندره سوروگیان، فرزند آنتوان خان و همسرش لوییز در سال ۱۸۹۴م[۴] در تهران متولد شد. استعداد هنری او بسیار زود شکوفا شد. یکی از آثار آبرنگ او به نام »مقبرۀ توس« که در شانزده سالگی نقاشی کرده بود، در سال ۱۹۱۷م در برلن، در کتاب پایۀ تاریخ هنر آلمان که دارای بیش از ۳۰ جلد و به «تاریخ بزرگ هنر» بورگر[۵] معروف بوده است به چاپ رسید.

آندره سوروگیان در سال ۱۹۱۲م به پاریس رفت و وارد آکادمی هنرهای زیبا[۶] شد. با آغاز جنگ جهانی اول تحصیل او ناتمام ماند و او به ایران بازگشت. به سبب تابعیت روسی که خانوادۀ سوروگیان از آغاز قرن نوزدهم داشت، آندره سوروگیان، ناگزیر در ارتش روسیه وارد خدمت شد و با پیوستن به بریگاد قزاق تحت فرماندهی ژنرال بیچراکُف[۷]، در خطوط مرزی ایران و ترکیه و در منطقۀ بین‌النهرین به مقابله با قوای نظامی ترکیه پرداخت و بارها زخمی شد.

در سال‌های بعد از جنگ هنرمند به هنر دلخواه خود روی آورد و سفرهای فراوان کرد، از جمله آن‌ها سفری بود یکساله در نقاط مختلف ایران، همراه با دوستش دِلامبرت[۸] که معاون کنسول آمریکا و خود نقاش آماتور بود. رهاورد این سفرها پرده‌هایی از زندگی روزمره و مناظری از طبیعت بود که با وجود فروش خوب، از نظر هنری به هیچ وجه او را راضی نکرد. او همواره در جستجوی سبک و شیوۀ اصلی کار نقاشی خود بود. او برای رسیدن به این منظور در حدود ده سال از شهر کناره گرفت و با زندگی سخت و منضبط، به نقاشی شاهنامۀ فردوسی، حماسۀ ملی ایرانیان پرداخت و سبکی را که طی سال‌ها تجربه بدان رسیده بود به مرحلۀ عمل گذاشت. در آن سال‌ها دوستان وی که بیشتر از نویسندگان بودند به ملاقات هنرمند می‌آمدند. نزدیک‌ترین دوست او صادق هدایت، چهرۀ برجستۀ ادبیات نوین فارسی نیز در میان آنان بود. این دوستان، در خانۀ روستایی آندره سوروگیان یک نوع محفل فلسفی و روشنفکری به راه انداخته بودند و جلسات منظم داشتند. آنان به سبب شیوۀ زندگی ریاضت‌کشانه و منزوی هنرمند و به خاطر جهان‌بینی خاص وی، او را «درویش» می‌نامیدند، نامی که از آن پس نام هنری او شد.

پس از نزدیک به یک دهه آندره سوروگیان برنامۀ خود را که تصویرگری کامل شاهنامه بود به پایان رساند و توانست ۴۰۰ تابلو از ۷۰۰ تابلوی خود را در نمایشگاه بزرگی در تالار دانشسرای تهران، به سال ۱۹۳۴م (۱۳۱۳ش) به نمایش بگذارد. هرچند منتقدان هنری که از این نوآوری غیرمنتظر در عرصۀ نقاشی ایران به هیجان آمده بودند به گرمی از آن استقبال کردند و هنرمند به دریافت برترین نشان وزارت فرهنگ مفتخر شد، اما از نظر مادی سودی دربر نداشت.

درویش با قبول دعوت انجمن «ایران لیگ»[۹] هندوستان برای نمایش آثار خود در آن کشور برنامۀ پیش‌بینی شده برای برپایی نمایشگاه سیار در کشورهای اروپا را به تعویق افکند.

در هندوستان بخت با او از هر جهت یار بود. پروفسور دکتر استلا کرامیش[۱۰]، پایه‌گذار معروف تاریخ هنر هند که بعدها در آمریکا استاد دانشگاه شد، درویش را به عنوان «ماتیسِ [۱۱] ایران» ستود و او را احیاء کنندۀ شکوه نقاشی ایران با بهره‌گیری از فنون جدید و در فضایی نوین نامید. «نظامِ» حیدرآباد بر اساس پیشنهاد «سرپرسی براون»[۱۲] مدیر موزۀ شهر بیش از ۱۰۰ نقاشی از درویش خریداری کرد. این آثار در تالار ویژه‌ای به نام «گالری درویش» در موزۀ حیدرآباد به نمایش گذاشته شد. نمایشگاه‌های بعدی در دیگر شهرهای هندوستان بویژه در بمبئی و کلکته با استقبال مطبوعات و موفقیت مالی همراه بود.

این موفقیت‌ها موجب شد که درویش بتواند همراه با خانواده‌اش در وین اقامت گزیند. سال بعد در گردش هنری در بسیاری از شهرهای اروپا نمایشگاه برپا کرد. نگارخانه‌های معروف همچون گورلیت[۱۳] در برلن، گریت اورکس[۱۴] در لندن، نویه گالریه[۱۵] در وین و بسیاری دیگر مشتاق برپایی نمایشگاه از آثار هنرمند بودند. نتیجۀ این نمایشگاه‌ها در سال ۱۹۳۶م فروش کامل آثار او بود. درویش، به منظور پذیرش پیشنهادهای نگارخانه‌های آمریکا برای تشکیل نمایشگاه در آن کشور، با توان هر چه بیشتر به آفرینش نگاره‌هایی در مایه‌های ایرانی، بویژه به بیان هنری اشعار تغزلی فارسی پرداخت. اما جنگ جهانی دوم مجال این کار را نداد. در حملۀ خوایی به وین کارگاه هنرمند با چندصد پردۀ نقاشی منهدم شد.

در سال‌های پس از جنگ، درویش همراه با خانوادۀ خود در شهرهای اشتوتگارت و هایدلبرگ اقامت گزید و کار خود را از سر گرفت. این بار به بیان هنری اشعار عمر خیام پرداخت. در این مرحله که مرحلۀ دوم یا سوم زندگی هنری او بود عناصر سبک اصلی او رفته رفته جای خود را به عناصر علمی (آکادمیک) اروپایی داد. در این سال‌ها که با دشواری‌های مالی همراه بود، درویش برای گذران زندگی، به تصویرگری کتاب برای بنگاه‌های انتشاراتی در لوس‌آنجلس، وین و تهران می‌پرداخت. او سفارش آثار نقاشی نیز می‌پذیرفت که یکی از آن‌ها تابلوی بسیار بزرگی بود در چندین مترمربع، از زندگی عمر خیام، به سفارش یک ایستگاه تلویزیونی در سان فرانسیسکو.

در سال‌های بعد هنرمند با تلفیق عناصر سبک اصلی خود با شیوه‌های علمی‌تر نقاشی، به آفرینش آثاری بر مبنای اشعار «سایات نووا»[۱۶] حافظ و عمر خیام پرداخت. او همچنین مجموعۀ بزرگ دیگری را به شیوۀ رنگ و روغن با مضمون‌هایی برگرفته از تاریخ ایران و ارمنستان پدید آورد که منحصراً به شیوه‌های علمی (آکادمیک) نقاشی بودند. همین شیوه را در مجموعۀ بزرگ دیگری از تصاویر کتاب مقدس نیز به کار بست. در هر شیوه‌ای که او به کار می‌گرفت، همواره اثر خاص و بی‌خطای قلم موی او که با حرکات زندۀ پیکره‌ها و رنگ‌های درخشان مشخص می‌شد، آشکار بود.

درویش در سال ۱۹۶۱م بنابه دلایل شخصی نتوانست دعوت وزارت فرهنگ ایران را برای سفر و تشکیل نمایشگاه در شهرهای ایران بپذیرد. همسر او «مانیا سوروگیان» به جای او در این نمایشگاه حاضر شد.

در سال ۱۹۸۸م مدیر نگارخانه گورکی[۱۷] نیویورک، از یک فروشندۀ آثار هنری در آمریکا، تعدادی از آثار اولیۀ درویش را خریداری کرد و به نمایش گذاشت. این نگارخانه بار دیگر، از دسامبر ۱۹۹۶ تا ۲۸ ژانویه ۱۹۹۷م، تعدادی دیگر از کارهای اولیۀ هنرمند را که در آن‌ها آثاری از مجموعه‌های شخصی نیز وجود دارند به نمایش گذاشته است.

در سال‌های آخر عمر هنرمند بینایی خود را از دست داد و حتی پس از جراحی بهبود نیافت. این مشکل و وضع عمومی جسمانی، او را واداشت که از کار مورد علاقۀ خود دست بردارد.

***

دکتر بالس در پایان سخنان از درویش به عنوان شخصیتی بسیار برجسته با خصوصیات والای انسانی یاد کرد، مردی که در عین سخاوت بی‌نهایت متواضع بود، مردی با نیروی عظیم مهار نفس و انضباط که به یاری دیدگاه‌های فلسفی‌اش دربارۀ زندگی، قادر بود تا ناملایمات و مصایب زندگی و موفقیت‌های بزرگ را، با آرامش یکسان پذیرا شود.

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

1- Dr. Dietrich Bahls

2- Bergfriedhof

3- Avedissian, Peintres et sculpteurs Arméniens du 19 ème siècle á nos jours.

۴- سال تولد آندره سوروگیان در برخی از منابع ۱۸۹۶م نوشته شده است مانند دایره‌المعارف ارمنستان شوروی (جلد ۳، ایروان، ۱۹۷۷) و Who’s Who in International Art. در مقالۀ «آندره سوروگیان، درویش» نیز ۱۸۹۶ آمده است. تناقضات دیگری نیز بین مطلب حاضر و مقالۀ یاد شده ملاحظه می‌شود که نیاز به بررسی بیشتر دارد.

5- Burger, “Grosse Kunstgeschichte”

6- Académie des Beaux Arts

7- Bicherakoff

8- D’Lambert

9- Iran-League

10- Dr. Stella Kramisch

11- H.Matisse

12- Sir Percy Brown

13- Gurlitt

14- Greatorex Gallery

15- Neue Galerie

16- Sayat Nova

17- Gorky Gallery

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵ و ۶
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید