فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۷

گل های اندوه

نویسنده: سورن مورادیان / ترجمه: ادوارد هاروتونیان

به یاد کودکان ارمنی که قربانی قتل عام شدند

بر لب آنان هنوز آوازهای ناتمام،

در دل آنان هزاران آرزوی پاک بود،

بی نصیب از اسب چوبی مانده و چرخ و فلک،

بی گنه قربانی بیداد دژخیمان شدند.

****

مانده محروم از نوازش ها و بازی ها،

ضربه های تازیانه، زخم های نیزه بر تن،

پابرهنه، ناتوان،

رهسپار خیمه گاه مرگ بودند،

رهسپار وادی سوزان ((دیرالّززور)) .

****

سر به سر از ((وان)) و ((موش))

تا فرات و تا بیابان های داغ و سوخته،

زاری بی خانمانان بود و اشک،

کاروان های یتیمان بود و مرگ…

با صدای قهقۀ مستانه آدمکشان،

کرکسان شوم، بی پروا

بر فراز دشت ها و دره های خون

روز و شب همواره در پرواز بودند …

****

گر نبود اردوی مرگ و قتل گاه ((دیرِ زور)) ،

گر به خون رنگین نمی شد موج غلتان فرات،

این زمان شاید هنوز آن کودکان می زیستند،

دورشان فرزندها و نوه ها گردیده ده چندان.

****

ای عزیزان، ناشکفته غنچه های زودمرگ!

کودکان میهن من، با دلی اندوهناک

بر مزار بی نشانتان

تازه گل های محبت می فشانند،

تازه گل هایی، بر آنها شبنم رخشان اشک.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید