فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۶

گزیده ای از مجموعه اشعار (گل نوروز)

نویسنده: آرتاک وارتانیان / ترجمه: ادوارد هاروتونیان

آثار آرتاک وارتانیان به زبان ارمنی شامل شعر و داستان برای کودکان، یادداشت های سفر، مجموعۀ اشعار، بررسی های تاریخی وادبی و مطالب علمی به زبان ساده در نشریات مختلف و در نه کتاب انتشار یافته است. نمونه ای از آثار وی نیز با عنوان ((زبان فارسی من)) در شمارۀ ۳۲ فصلنامۀ پیمان به چاپ رسیده است.[۱]

اشعار زیر را از مجموعۀ ((گل نوروز)) آرتاک وارتانیان به فارسی برگردانده ایم. این مجموعه را شاعر به دوستی ارمنستان و ایران تقدیم کرده است.

زبان فارسی

زبان فارسی!
چقدر زیبایی!
و با زبان من
آن چنان نزدیک
که واژۀ مادر به ((مایر))[۲] نزدیک است.

فارسی
ای زبان دیرینه!
چه خوش نوا و خوش آهنگی!
وهم تبار زبان منی
چندان
که واژگان تو قرمز، کبود و نارنجی
سه رنگ پرچم من
گویی
هم از زبان من هستند.

زبان فاخر و شهوار!
که بر تو غبار طلایی دوران
و باز ماندۀ دیرینه کیش ما مانده است
که همچو چشم سیه چشم پارسی جذاب
و همچو نغمۀ جان بخش تار دلبندی.
به جز تو این همه وابستگی زبان مرا
بگو دگر با کیست؟

سپتامبر ۲۰۰۰م

****

مسجدکبود [۳]

زمانی این بنا
نماد حاکمیت نیز بود
و بی جا یا بجا، شاید به ما یادآوری می کرد
که ما در سرزمین خویش
نه بیش از زیردستانیم.

کنون بگذشته قرنی چند،
و امروز این بنا
که با رنگ و جلایی نو
از آن دوران به پا مانده
به خاک سرزمین ما،
نشان و ترجمان احترام ماست
به کیش کشور همسایه و فرهنگ و تاریخش؛
همان گونه که در ایران
بنای با شکوه دیر ((تاده ))[۴] است.

سپتامبر ۲۰۰۰م

****

آهنگ ایرانی

نوای دلکش سنتور می گوید:

جهان بیهوده و پوچ است…
سخن از تارهای او
به نرمی می رباید تار:
و اما زندگی دلچسب و شیرین است
نه با کین و ریا
با عشق و سرمستی…
و نی همراه با دف زار می گرید:
تو پنداری گناهان جهان را
آرزوی مغفرت دارد
و یک دنیا امید، آرامش و مهر
می گستراند.

سپتامبر ۲۰۰۰م

****

آواز ایرانی

به یک خوانندۀ ایرانی
صدایت همچو رگبار بهاری ست
که عطر از لاله و سنبل برآرد،
صدایت بارش نور است کز خاک
گل نوروز را از گِل درآرد…

صدایت آنچنان نرم و لطیف است
چمِ آهوست چون در دشت شیراز،
چو شوق و شور گل در صبح گاه است
دلش از نغمۀ بلبل به پرواز…

مارس ۲۰۰۱م

****

درراه کلیسای سن استپانوس[۵]

از جادۀ کنار ارس، درکران راست
نزدیک شهر مرزی جلفا
بر آن کران رود
دیدم به دره ای که چو مس سرخ فام بود

سنگِ صلیب های[۶] کهنسال جولفا[۷]

کج گشته و به خاک درافتاده، واژگون…
بشکسته و به رودخانه ریخته…
دیدم… و زخم کهنۀ من باز ناله کرد،

چون کوه اژدهاک[۸] دهان باز کرد،

آنگاه… بی امید درآن لحظه ناگهان
چون مرهمی به زخم بدون علاج من
بر این کران رود

دیدم ستاده معبد چوپان[۹] کنار راه

نظاره گر به جنگل ویران رو به رو،
بر زخم دیده جنگلِ سنگِ صلیب ها،
دیدم که دست های نوازشگری به مهر
از چهر او زدوده جراحات روزگار،
دیدم… و دیده اشک بار
ایران، ترا ستودم و گفتم تو را سپاس!
همسایه و برادرمن، بر شما سپاس!

جلفا، اوت ۲۰۰۱م

پی نوشت ها :

پی نوشت ها:

۱- آرتاک وارتانیان، ((زبان فارسی من))، پیمان، س ۹، ش۳۲ (تابستان۱۳۸۴): ۳۲-۴۲.

۲- به معنای مادر در زبان ارمنی.

۳- از آثار قرن هجدهم میلادی در ایروان.

۴- کلیسای تادئوس مقدس یا قره کلیسا در آذربایجان غربی.

۵- کلیسای سَن استپانوس یا استپانوس قدیس در شهرستان جلفا.

۶- سنگِ صلیب یا چلیپاسنگ تخته سنگی با رویۀ مستطیل است که بر روی آن نقش صلیب همراه با نقوش گل و گیاه و تمثال قدیسان و اشکال هندسی حجاری شده است. گورستان جلفای قدیم در کرانۀ چپ رود ارس با چندین هزار چلیپاسنگ که از خاک ایران نیز دیده می شد در دهۀ اخیر بارها مورد تعرض و تهاجم جمهوری آذربایجان قرار گرفت و سرانجام در ۱۳۸۴ با خاک یکسان و تبدیل به میدان تیر شد.

۷- جلفای قدیم که به زبان ارمنی جوقا نامیده می شود.

۸- این کوه که به نام های کوه آژیدهاک یا کوه ضحاک نیز معروف است در کرانۀ چپ رود ارس قرار دارد و به ارمنی کوه ویشاپ یا کوه مار نامیده می شود.

۹- کلیسای کوچکی است از آثار سدۀ سیزدهم میلادی در خاک ایران، کنار رود ارس.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۶
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید