فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۹

گزارش مستند از وقایع خوجالو و ماراغا

نویسنده: تاتول هاکوپیان / ترجمه: رافی آراکلیانس

تحریف تاریخ به دست جمهوری آذربایحان به تقلید از ترکیه، برادر بزرگ ترخود

برخی از کشورها و سازمان ها در فاصلۀ کوتاهی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در پایان ۱۹۹۱م و نیز در ماه های نخست ۱۹۹۲ م، سعی در میانجیگری در درگیری های قراباغ[۳] داشتند. دکترعلی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت ایران، در نوامبر۱۹۹۲م آمادگی تهران را برای حل مناقشه اعلام کرد. واهان بایبوردیان، نخستین سفیر کبیر ارمنستان در ایران، حرکت وزارت امور خارجه ایران را «بی طرفی دوستانه» نامیده بود. نظر رسمی ایران بر آن بود که یکپارچگی آذربایجان باید محترم شمرده می شد و نیروهای ارمنستان خاک آن کشور را ترک می کردند ولی باید قبول کرد که سیاست کلی ایران بر حفظ تعادل و بی طرفی استوار بود.

جیمز بیکر،[۴] وزیر امور خارجۀ امریکا، در فوریۀ۱۹۹۲م، در سفری به ارمنستان با لئون تِر پطروسیان، رئیس جمهور وقت ارمنستان، ملاقات کرد و سپس برای دیدار با مطلب اف،[۵]رئیس جمهور آذربایجان، به باکو رفت. داویت شاهنظریان، رابط فعال دولت ارمنستان، غرب و به ویژه، امریکا را در سال های نخست، نسبت به مناقشۀ قراباغ، بی تفاوت می دید. آنها تمایلی به مداخلۀ مستقیم از خود نشان ندادند و گروه مینسک[۶] را مسئول میانجیگری شناختند. این نظر با دیدگاه سیاسی امروز آنها تفاوت فاحش دارد.

روسیه، بر خلاف اتحادیۀ اروپا و امریکا، نقشی اساسی را در حل مناقشه برای خود محفوظ داشته بود. یلتسین،[۷] رئیس جمهور روسیه، در۲۴ فوریۀ ۱۹۹۲م، در مینسک و در قالب کشورهای تازه به استقلال رسیده، با هماهنگی با تِرپطروسیان و مطلب اف، دیدار سیاستمداران بلندپایۀ امور خارجه ارمنستان و آذربایجان را موجب شد. نگرانی دولت های خارجی از دستیابی آذربایجان به تسلیحات و مهمات باقی ماندۀ شوروی[۸] در قلمرو آن کشور بود. رافی هُوانسیان، وزیر امور خارجۀ وقت ارمنستان، در مسکو و در حضور آندره کوزیراف، وزیر امور خارجۀ روسیه، حسین آقا صدیق اف، همتای آذربایجانی خود، را به قبول استقرار نیروهای کلاه آبی سازمان ملل و یا نیروهای صلح مشترک کشورهای تازه استقلال یافته ترغیب می کرد.

در۲۵ فوریۀ ۱۹۹۲م، تِرپطروسیان، رئیس جمهور ارمنستان، بار دیگر خواستار دخالت رهبران چهارده کشور جهان برای جلوگیری از تشدید جنگ از سوی جمهوری آذربایجان و خصوصاً اقدامات بازدارندۀ روسیه در دستیابی آذربایجان به تسلیحات به جای مانده از روزهای حکومت شوروی در آن کشور شد. اعتقاد راسخ بر آن بود که ارمنستان هیچ گونه ادعای مرزی ندارد و حل مناقشۀ قراباغ فقط و فقط در بطن مذاکرات مستقیم دولت آذربایجان و کادر رهبری قراباغ ممکن است.

دخالت، میانجیگری و وساطت سازمان ها و دولت های دیگر مانع ادامه و تشدید خونریزی نشد چرا که شاید فاجعۀ جنگ همیشه هم زمان با مذاکرات صلح به اوج خود می رسد. رخدادهای خوجالو[۹]نیز از این قاعده مستثنا نبود.

لحظۀ حقیقت

روبرت کوچاریان،[۱۰] رئیس شورای دفاع ملی قراباغ، در پاسخ سؤال آندره کاراوول اف، مجری برنامۀ «لحظۀ حقیقت» تلویزیون روسیه، در مورد وقایع خوجالو، در ۱۹۹۴م اعلام کرد که تراژدی خوجالو را باید در کنار و شاید درسایۀ کشتار سومگائیت[۱۱] و باکو، اخراج نیم میلیون از اهالی ۲۸ روستای ارمنی نشین آذربایجان از آن کشور و فاجعۀ ماراغا[۱۲] قرارداد. او بر این اعتقاد بود که دو طرف درگیری معمولاً عملیات خود را از مناطق مسکونی دور نگه می دارند ولی ارتش آذربایجان خوجالو را مرکز عملیات تهاجمی خود قرارداده بود و از چهار ایستگاه موشکی گراد[۱۳] مستقر در این شهر اقدام به بمباران مداوم شهر استپاناکرت[۱۴] می کرد.

شلیک موشک ها از مرکز مسکونی شهر خوجالو، بنابر قانون جنگ، خود شهر خوجالو را به هدف اصلی آتش دشمن تبدیل کرد و طبیعتاً منجر به قتل ساکنان بی گناه شهر شد.

سرژ سارکیسیان[۱۵] در جواب سؤالی با همان مضمون، که از سوی توماس دووال بریتانیایی مطرح شده بود، تصریح کرد که در ارائۀ آمار کشته شدگان و دفاع مسلحانه آذربایجانی ها غلو شده. حقیقت آن است که پیش از رخدادهای خوجالو آذربایجانی ها جنگ با ارمنیان را به شوخی گرفته و در این تصور بودند که ارتش دشمن هیچ گاه به مرکز ایستگاه های موشک گراد BM ـ۲۱ و راکت اندازهای کریستال و آلازان، مستقر در یک منطقه مسکونی، حمله نخواهد کرد.خلاف توهم آنها اثبات شد و افراد غیرنظامی از هر دو طرف به هلاکت رسیدند.

ساموئل بابایان، از فرماندهان جوان و ارشد ارتش آزادی خواه قراباغ، تعبیر دیگری از رخدادها داشت. او می گوید که بستر رودخانۀ گرگر[۱۶] به منزلۀ دالان امن خروج ساکنان غیرنظامی از خوجالو به طرف شهر آغدام، از سوی رزمندگان ارمنی مشخص شده بود و از آن محافظت می شد.

آنچه که انتظارش نمی رفت اتفاق افتاد. ساکنان بی دفاع خوجالو، که از میان سنگرهای ما درطول دالان امن خروج به سمت شهر آغدام در حرکت بودند، از رو به رو با آتش سربازان جبهۀ ملی آذربایجان، که از طرف شهر آغدام به طرف ما گشوده شده بود، مواجه شدند. واحدهای ارتش آذربایجان برخوردی سبعانه با افرادی که به سمت آغدام در حرکت بودند داشتند. چه طراحی شده و چه ناخواسته واحدهای رزمی آذربایجان باعث این تراژدی شدند.

بابایان می نویسد که شرایط برای جلوگیری از خروج شش هزار تن از ساکنان بی دفاع و کشتار دسته جمعی آنها برای ما فراهم بود ولی فرماندهی ما به عمد عملیات را برای چند روز به تعویق انداخت و دالان فرار را برای ساکنان غیر مسلح خوجالو فراهم کرد.

سلیمان عباس اف، از ساکنان خوجالو، شکایت می کرد که چند روز مانده به جنگ خوجالو، بلندگوهای ارتش ارمنیان خبر حملۀ نهایی برای اشغال خوجالو و اختصاص دالان فرار برای ساکنان غیر نظامی دهکده را پخش می کردند و در حالیکه بالگردهای ارتش ما بارها بر فراز خوجالو در پرواز و ناظر بر اوضاع بودند، کسی را نگران سرنوشت خود نمی دیدیم. درآن شرایط نه فقط قدمی برای نجات ما برداشته نشد، هیچ کمکی دریافت نکردیم و بدتر از همه، هنگامی که امکان خروج زنان، اطفال و افراد سالخورده از مسیر دالان فرار وجود داشت، ما را به ماندن ترغیب می کردند.

عین الله فتح الله اف،[۱۷] خبرنگار آذربایجانی، در بهار ۲۰۰۵م از خوجالو بازدید و با بازماندگان جنگ مصاحبه کرد. او پس از بازگشت به باکو مقاله ای از قول پناهندگان نفتلان[۱۸] با این مضمون نوشت:

«آنها چند روز مانده به نبرد خوجالو با بلندگوهایشان از ساکنان غیر مسلح شهر می خواستند که شهر را از طریق دالان امن رود گرگر ترک کنند.اگر ساکنان شهر از طریق دالان امن شهر را ترک می کردند ارتش آزادی بخش ارمنیان قراباغ بر روی آنها آتش نمی گشود ولی نمی دانیم چرا برخی از سربازان جبهۀ نخست آذربایجان آنها را به سمت شهر نخجوانیک،[۱۹] که در اشغال ارتش ارمنیان بود، حرکت می دادند. تنها راه امن خروج از مهلکه از میان نیروهای ارمنی، بدون درگیری، تضمین شده بود ولی گویا سربازان جبهۀ ملی آذربایجان دریای خون هم وطنان را برای مرگ سیاسی رئیس جمهور مطلب اف فراهم می ساختند».

یک ماه پس از رخدادهای اسف بار خوجالو ایاز مطلب اف، رئیس جمهور آذربایجان، به سؤالات دانا مازالووا، خبرنگار اهل چک، پاسخ می دهد:

سوال:آقای مطلب اف نظر شما در مورد رخدادهای خوجالو چیست؟ شما پس از آن رخدادها استعفا دادید. بسیاری از اجساد فراریان خوجالو، در نزدیکی شهر آغدام که در اختیار ارتش آذربایجان بود دیده شده بود. از فاصلۀ کم به زانوی آنها شلیک شده بود و گویا کسانی می خواسته اند از فرار آنها جلوگیری کنند. همکاران من در ۲۹ فوریه از این اجساد فیلم برداری کرده اند.سه روز بعد وقتی در ۲ مارس دوباره از آن اجساد فیلم برداری می کردیم لباس اجساد را کنده، بدن ها را تکه تکه کرده و حتی پوست سر آنها را نیز کنده بودند! و همۀ اینها در مناطق تحت اشغال نیروهای آذربایجان اتفاق افتاده بود. اینها را چگونه توجیه می کنید؟

پاسخ: همۀ اینها از پیش برای برکناری من از قدرت طراحی شده بود. با شناختی که از ارمنیان دارم بعید می دانم که آنها این چنین آشکارا آثار جنایت خود را در اختیار ما قرار داده باشند. اگر اعلام کنم که همۀ تقصیرها بر گردن مخالفان دولت من است، مرا متهم به افترا بستن خواهند کرد ولی از حقایق نمی توان گذشت. مسلم است که ارتش ارمنیان قراباغ دالان امنی را برای خروج ساکنان بی دفاع به وجود آورده بودند و دلیلی برای شلیک به سوی آنها نداشتند.

به محض محاصرۀ خوجالو از سوی تانک های ارمنی، می بایست اقدام به خروج ساکنان بی دفاع از شهر می شد. پیش تر دستور صریح برای تخلیۀ این چنینی ساکنان شهر را در جنگ شوشی داده بودم و نمی فهمم چرا دستورات مشابه برای خوجالو به کار گرفته نشد.

مطلب اف در سال های بعد نیز بر تشکیل دالان امن از سوی ارمنیان برای تخلیه ساکنان خوجالو تأکید کرد. او می گوید که مرحوم توفیق کریم اف، وزیر امور داخلی، در غروب روز ۲۵ فوریه گزارش کوتاهی از وقایع خوجالو و تیرباران صدها نفر از ساکنان در خود شهر خوجالو ارائه داد. بلافاصله تلفنی با شخصی به نام آرتور مگردیچیان، که سمت فرماندهی ارتش آزادی خواه ارمنیان قراباغ را داشت، تماس گرفتم و با عصبانیت توضیح خواستم. کلمه به کلمۀ پاسخ او چنین بود:

«پس از فتح خوجالو ما به احدی شلیک نکرده ایم. وقتی نیروهای ما وارد شهر شدند، اغلب ساکنان، شهر را از طریق دالان امن ترک کرده بودند. ۷۳۴ نفری را که مانده بودند در ساختمان مدرسه حرفه ای شهر ساکن کردیم و به آنها غذا دادیم در حالی که نیروهای خودمان در مضیقه بودند. سپس، آنها را به استپاناکرت انتقال داده و بدون شرط تحویل نیروهای آذربایجان دادیم».

حرف او را باور نکردم و خواستم تا آرمن ایساگولوف را پای تلفن احضار کنند. ایساگولوف هم که فرماندۀ پلیس شهر بود وجود دالان امن را تأیید کرد.

به همین علت در مصاحبۀ آن روزها به وجود دالان امن برای تخلیۀ ساکنان بی دفاع اشاره کردم. من در حقیقت خود از وجود دالان امن خبر نداشتم و اظهارات من به آن دو مذاکرۀ تلفنی باز می گشت. ولی بدانید که گفتۀ المان محمداف، شهردار خوجالو، دال بر وجود دالان امن برای تخلیۀ شهر به روشنی در گزارش مِموریال،[۲۰] ناظر مرکز حمایت از حقوق بشر، تشریح شده است.

روزنامه های باکو، به جز روزنامۀ سحر، در ۲۷ فوریه خبر از قتل فقط دو نفر دادند. سحر از هلاکت صدها نفرگزارش می داد.

شمیل الکپرلی، خبرنگارآذربایجانی، از لحظات حضورش در منطقه می نویسد:

« روز ۲۲ فوریه جو شهر آغدام سنگین بود. چند بار سعی کردم که خود را به شهر خوجالو برسانم. موفق نشدم.

شیرین میرزایو و الله وردی باقراف، از فرماندهان پدافند، گفتند که تا چند روز دیگر ساکنان خوجالو را از طریق دالان امن منطقۀ عسکران به آغدام خواهند رساند و بهتر است که چند روز منتظر بمانم. تخلیۀ ساکنان خوجالو هیچوقت صورت نگرفت و تا به امروز نمی دانم که چه کسی مانع آن شد.

در شهرداری آغدام شاهد مکالمۀ تامرلین غارای اف، معاون دیوان عالی آذربایجان و المان محمداف، شهردار خوجالو، بودم. در حالی که قوای ارمنی با بلندگوهایشان از ساکنان خوجالو می خواستند که از طریق دالان امن شهر را ترک کنند غارای اف با اطمینان می گفت که جای هیچ گونه نگرانی نیست و ما تا دو روز آینده با هم در خوجالو چای خواهیم نوشید».

چند روز پس از رخدادهای اسف بار خوجالو، المان محمداف گفت که ما از دالان امن و امکان تخلیۀ ساکنان شهر خبر داشتیم.

در ۲۵ فوریه ۱۹۹۲م و دو روز پیش از حملۀ ارتش آزادی بخش ارمنیان به خوجالو، خبر رخدادهای اسف بار خوجالو به باکو رسید. نه توفیق کریم اف، وزیر داخله و نه حسن اف، وزیر امنیت ملی، قادر به توجیه عدم تطابق اخبار با هم نبودند.

رئیس جمهور، ایاز مطلب اف، در ۲۶ فوریه سعی کرد با تماس تلفنی با آرتور مگردیجیان، سخن گوی مجلس قراباغ و ایساگول اف، رئیس شهربانی خوجالو، پی به حقیقت ماجرا برد. از آنجا که مطلب اف می دانست که سقوط خوجالو برابر با برکناری خود وی از ریاست جمهوری خواهد بود طی پیامی از طریق وزارت داخله اعلام کرد که حملۀ ارمنیان به خوجالو دفع شده و شهر بار دیگر به دست نیروهای آذربایجانی افتاده است. جبهه ملی بلافاصله این اعلامیه را دروغی خوانده و خبر از رسیدن دو کامیون پر از اجساد ساکنان کشته شدۀ خوجالو به شهر آغدام داد.

عملیات جنگی خوجالو

مطلب اف در ۱۶ فوریه و پیش از پرواز به تهران به رحیم قاضی اف دستور داده بود که تا بازگشتش آتش بس را رعایت و از بمباران شهر استپاناکرت جلوگیری کنند ولی تنها چند ساعت پس از سفر او به ایران تیپ زرهی ۳۶۶ بمباران را شروع کرد.

رحیم قاضی اف می گوید که ما حملۀ ارتش ارمنیان به سوی خوجالو را دفع کردیم و در ۲۵ فوریه بار دیگر از نقشۀ حملۀ مجدد با خبر شدیم. ساز و برگ کافی برای مقابله با ارتش ارمنیان را نداشتیم و به دلیل مه گرفتگی شدید شهر و مناطق اطراف شوشی و استپاناکرت از شلیک موشک های گراد هم منصرف شده بودیم.

همان روز تلفنی رئیس جمهور را از حملۀ قریب الوقوع مطلع ساختم ولی او گفت که توفیق کریم اف، وزیر داخله، وی را از آرامش و تحت کنترل بودن اوضاع مطمئن ساخته است. همان موقع متوجۀ دامی شدم که برای مطلب اف پهن کرده بودند.خوجالو، با داشتن تنها فرودگاه منطقه، هم برای ارمنیان و هم برای آذربایجانی ها از اهمیت نظامی زیادی برخوردار بود. در صورت محاصرۀ منطقه این فرودگاه می توانست تنها راه ارتباط ارمنیان با دنیای خارج باشد.

باکو از ۱۹۸۸م ترکان مسخطی[۲۱] اخراج شده از ازبکستان را در خوجالو اسکان داده بود. فرودگاه از زمان پولیانیچکو تحت تسلط کامل ارتش آذربایجان قرار داشت و مسئولان آن از هر فرصتی برای باج گیری از ارمنیان نیازمند پرواز و حتی ربودن آنها استفاده می کردند. استپاناکرت و مناطق اطراف آن به طور دائم زیر آتش موشکی سکوهای پرتاب موشک گراد خوجالو قرار داشت.

آرکادی تِر تادئوسیان، طراح نقشۀ تصرف خوجالو، رهبری عملیات را بر عهده گرفت. نیروهای ارمنی می بایست از چهار جهت وارد شهر می شدند. دالان امن برای خروج ساکنان غیر مسلح از طریق بستر رود گرگر پیش بینی شده بود. ۴۸۷ نفر ارمنی، که در حمله شرکت داشتند، نخستین بار بود که از دو خودرو زرهی و یک واحد ضد تانک استفاده می کردند.تِر تادئوسیان در خاطراتش می نویسد که در عملیات خوجالو ما هشت نفر و نیروهای دشمن ۳۲ نفرکشته دادند.

حمله به خوجالو از نیمه شب ۲۵ فوریه، یعنی چند ساعت پس از آنکه خبر کشتار ساکنان شهر را به اطلاع مطلب اف رسانده بودند، آغاز شد. منابع گوناگون از باقی ماندن حدود سه هزار نفر از ساکنان شهر در روز حمله خبر می دهند.علی اف حاجی اف، فرماندۀ گروهان ۱۶۰ نفری محافظ فرودگاه، رهبری مقاومت را بر عهده گرفته بود. ارتباط آنها با شهرهای دیگر آذربایجان، به خصوص آغدام، به وسیلۀ بالگرد صورت می گرفت. آخرین پرواز از این نوع در ۱۳ فوریه صورت گرفته بود.

قاضی اف اعلام کرده بود که در ۲۵ فوریه دوازده تانک از نوع تی.۷۲، دوازده خودرو زرهی، ایستگاه شلیک موشک گراد، چهل زره ضد تانک و ۲۵۰۰ سرباز در آغدام وجود داشته. همۀ آنها را می شد برای دفاع از خوجالو اعزام کرد. ولی هیچ کمکی ارسال نشد.

چنگیز مصطفی اف

خوجالو مسلماً شاهد اسف بارترین رخدادهای مناقشۀ قراباغ بوده است. درطی هیچ یک از عملیات جنگی این تعداد از افراد بی دفاع، خصوصاً زنان و کودکان، به هلاکت نرسیده اند.شمار کشته شدگان تا به امروز نیز به درستی اعلام نشده است. روزنامه ها، خبرگزاری ها و سخن گویان دولتی تلفات ساکنان بی دفاع را از ۲۱۳ تا ۶۳۶ نفر برآورد کرده اند.

فیلم های مستند چنگیز مصطفی اف،[۲۲] فیلم بردار آذربایجانی، که در ۲۷ فوریه و ۲ مارس در اطراف شهر آغدام گرفته شده بود، در پارلمان آذربایجان به نمایش گذاشته شد. منطقه ای از اطراف شهر آغدام، که از آن فیلم برداری شده بود، تحت نظارت کامل ارتش آذربایجان، به ویژه، نیروهای جبهۀ ملی قرار داشت. این حقیقت در زیرنویس فیلم مصطفی اف نیز به صراحت عنوان شده است.

مصطفی اف نمی توانسته از اطراف شهر خوجالو، که در آن تاریخ تحت سلطه و حفاظت نیروهای آزادی بخش ارمنی بود، فیلم برداری کرده باشد. وی در ۱۵ ژوئن، در نخجوانیک، که در اختیار نیروهای آذربایجانی بود، به قتل رسید.هر یک از دو طرف مخاصمه قتل مصطفی اف را متوجه طرف دیگر کردند. شایعاتی هم وجود داشت مبنی بر اینکه مطلب اف موکداً از مصطفی اف خواسته بود تا در مورد رخدادهای خوجالو سکوت کند.

وحید مصطفی اف، که اغلب برادرش را هنگام فیلم برداری همراهی می کرد، به یاد می آورد که سربازان جبهۀ ملی آذربایجان، که در نخجوانیک مستقر بودند، در پی فیلم برداری کوتاه مدت چنگیز از شهر باز پس گرفته شده به او گفته بودند که اگر شهامت داری با ما بیا و از صف اول جنگ فیلم برداری کن. مصطفی اف در همان صف و در همان روز کشته شد.

توماس گولتز، خبرنگار امریکایی، می گوید:« این فیلم چند دقیقه ای سرنوشت جنگ و سیاست دولت آذربایجان را دگرگون کرد. هنگام نمایش فیلم در مجلس آذربایجان هزاران نفر در محوطۀ بیرون مجلس جمع شدند و تقاضای استعفای مطلب اف را فریاد زدند». المیرا کافارووا در ۵ مارس از مقام خود استعفا داد و یعقوب محمداف به جای وی به منزلۀ سخن گوی مجلس معرفی شد.

مطلب اف، که محبوس کردن و به گروگان گرفتن نمایندگان مجلس را در ساختمان مجلس به دست مردم کودتا علیه دولت خوانده بود، در ۶ مارس ۱۹۹۲ م مجبور به ترک مقام ریاست جمهوری شد.

او بعدها نوشت که مردم وی را متهم به شکست در جنگ قراباغ کرده بودند و او برخلاف خواست خود و برای اینکه نمی خواسته به درگیری خانگی دامن زند از سمت خود کناره گیری کرده. رئیس جمهور مستعفی فکر می کرد که دولت پس از او یا باید به مصالحه روی آورد و یا با ایجاد اتحاد در نیروهای آذربایجانی جنگی تمام عیار را آغاز کند. مطلب اف از نتیجۀ چنین جنگی اطمینان نداشت و جامعه را نیز طالب جنگ بیشتر نمی دانست.

محمد اف به مقام ریاست جمهوری رسید.

باز هم سیاست

وقایع خوجالو هم زمان بود با وساطت ایران برای خاتمۀ درگیری قراباغ. در آن روزهای تلخ فوریه، دکتر ولایتی، وزیر امور خارجۀ وقت ایران، ابتدا در باکو با مطلب اف و سپس در ایروان با لئون تِر پطروسیان، رؤسای جمهور دو کشور، ملاقات کرد. در نتیجۀ زحمات او دو طرف مخاصمه در اجلاس ۱۶ مارس تهران با استقرار آتش بس یک هفته ای موافقت کردند. هدف ایجاد زمینه برای مذاکرات صلح بود.

محمود واعظی، دیگر دیپلمات ایرانی، در ۲۰ مارس، پیمان امضا شده در تهران را از طریق آغدام به استپاناکرت رساند. آتش بس از ظهر همان روز آغاز شد و در مدتی بیش از یک هفته مراعات شد.پطرس غالی، دبیر کل سازمان ملل، طی نامه ای خطاب به دکتر ولایتی، وزیر امور خارجۀ ایران، در ۱۹ مارس، از آمادگی خود برای همراهی در حل مناقشۀ قراباغ خبر داده بود.

وزرای امور خارجۀ ۴۸ کشور عضو اتحادیۀ اروپا، در ۲۴ مارس، در هلسینکی، در جلسه ای به استماع گزارش یانوش کوبیش، فرستادۀ اتحادیۀ اروپا، که به همراهی سایروس ونس ـ وزیر امور خارجۀ پیشین امریکا ـ به منطقه سفر کرده بودند، پرداختند. در آن جلسه مقرر شد که کنفرانسی در مینسک تشکیل شود و از جانب اروپا و امریکا به حل مناقشه قراباغ پردازد.

اعضای گروه مینسک عبارت بودند از: ارمنستان، آذربایجان، بلاروس، جمهوری های چک و اسلواکی، فرانسه، آلمان، ایتالیا، روسیه، سوئد، ترکیه و امریکا. نمایندگان “ذی ربط” دیگر قراباغ هم به کنفرانس دعوت شده بودند. تصور بر دعوت از شورای امنیت حاکم بر قراباغ، منتخب ۲۸ دسامبر ۱۹۹۱م، بود ولی بعد مشخص شد که منظور از نمایندگان “ذی ربط”، نمایندۀ اقلیت آذربایجانی قراباغ بوده است.

آتش بس یک هفته ای، که با تفهیم وساطت ایران با بازدید واعظی، نمایندۀ ایران، از منطقه از ۲۱ مارس بر قرار شده بود، در پایان مارس از سوی آذربایجان شکسته و واعظی بار دیگر عازم منطقه شد.

هم زمان با حضور او در استپاناکرت بیش از ده ها نفر از ساکنان شهر در زیر آتش ارتش آذربایجان جان خود را از دست دادند و زخمی شدند. ۴۵۰۰ بمب، ازجمله سه هزار موشک گراد، در طول فقط چند ماه بیش از ۸۰ در صد شهر استپاناکرت را ویران کرده بود. تعداد تلفات ۱۱۱ نفر و زخمی ها ۳۳۲ نفر از بین ساکنان شهر گزارش شد. نیروهای ارمنی در پاسخ شهر آغدام و مناطق مجاور را هدف قرار دادند. ده ها نفر نیز در آن مناطق به هلاکت رسیدند.

نمایندگان سازمان های بین المللی هر دو طرف مخاصمه را به اعمال خشونت، شکنجۀ اسرا و نقض منشور ژنو متهم کردند.

جان مارسکا، سیاست مدار امریکایی، می گوید که با وجود تشکیل گروه مینسک هیچ گونه اهرم باز دارنده و سازش گری برای حل مناقشه تعریف نشده بود. او شخصاً و به نیابت از دولت امریکا از رافائللو، سیاست مدار ایتالیایی، که در آن زمان به ریاست گروه مینسک انتخاب شده بود، خواست تا با شروع دور جدیدی از مذاکرات صلح سعی در تعریف چارچوب امکانات و برنامۀ گروه برای خاتمۀ مخاصمه داشته باشد.

در زمان کوتاهی پس از تصرف لاچین و شوشی سیاست مداران ارشد کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا، در ۱۸و ۱۹ مه ۱۹۹۲م، در هلسینکی، گرد هم آمدند. هدف برگزاری کنفرانس گروه مینسک در ۲۳ ژوئن بود که با پیش شرط باکو به بن بست کشیده شد.

باکو خروج نیروهای ارمنی را از لاچین و شوشی شرط تشکیل اجلاس قرار داد. تنها ترکیه به حمایت از پیش شرط آذربایجان برخاست. امریکا برای خروج از بن بست تشکیل جلسه ای اضطراری را برای بررسی اوضاع پیشنهاد کرد. نخستین جلسۀ اضطراری در فاصلۀ زمانی ۱ ـ ۵ ژوئن، در ایتالیا، در محل ویلا ماداما، تشکیل و متعاقباً چهار جلسه مشابه نیز برگزار شد. تمرکز اصلی بر امکان حضور نمایندگان قراباغ در اجلاس گروه مینسک بود.

نمایندگان امریکا و ترکیه به همراه ایتالیا در جلسات ویلا ماداما شرکت کردند و در واقع، در غیاب یک اجلاس بین المللی، چارچوب عملیات گروه مینسک بدون حضور کشورهای اتحادیه اروپا تدوین شد.

لئون تِر پطروسیان، رئیس جمهور و رافی هُوانسیان، وزیر امور خارجۀ ارمنستان، در ۲۱ مارس ۱۹۹۲م، مذاکراتی تلفنی با جرج بوش، رئیس جمهور امریکا و جیمز بیکر، وزیر امور خارجه، انجام دادند. امریکا پس از مذاکره با ترکیه بر این عقیده بود که نشست هماهنگ سه طرف ذی نفع ـ یعنی آذربایجان، قراباغ و ارمنستان ـ باید در چارچوب گروه مینسک برگزار شود. تِر پطروسیان همان روز از تأیید تلفنی این نظر از سوی حکمت چتین، وزیر امور خارجه ترکیه، خبر داد.

آرمن آیوازیان، معاون وقت نخستین رئیس جمهور ارمنستان و نمایندۀ ارمنیان در گروه مینسک، اعتراف می کند که نه طرف ارمنستانی و نه نمایندۀ آذربایجانی در آن اوایل به اوضاع اشراف نداشتند و این سردرگمی باعث انحراف مسیر مذاکرات و اعمال نفوذ بی مسمای نمایندگان کشورهای دیگر می شد. اثرات تصمیم های اشتباه را می توان در مدارک نخستین جلسات گروه مینسک پی گرفت.

رافی هُوانسیان، وزیر امور خارجۀ ارمنستان، در ۳ آوریل ۱۹۹۳م، موافقت نامه ای دال بر بسط روابط سیاسی با آندره کوزیراف، وزیر امور خارجۀ روسیه، به امضا رساند. کوزیراف یک هفته بعد و متعاقباً در ۱۰ آوریل از منطقه استپاناکرت و ایروان دیدن کرد.

ماراغا

اگر حوادث خوجالو در زمان حضور دکتر ولایتی در منطقه روی داد، حوادث انتقام جویانۀ ماراغا در زمان بازدید کوزیراف، وزیر امور خارجه روسیه، از منطقه به وقوع پیوست. گردانِ زرهی شاهین تقی اف طی روزهای مذاکره با نمایندگان سیاسی روسیه سرگرم انتقام گیری در ده ارمنی نشین ماراغا، در خاک آذربایجان، بود. مرز بین قراباغ و آذربایجان و خط آتش بس، از ۱۰ آوریل ۱۹۹۲م،از وسط ماراغا در استان مارتاکرت عبور می کند. در آن روز کودکان، زنان و افراد سالخوردۀ بسیاری به دست نیروهای جبهۀ ملی آذربایجان قتل عام شدند.

از چهار هزار نفر ساکنان ماراغا، که در واپسین روزهای جنگ بارها به اشغال ارتش آذربایجان درآمد، فقط چند صد نفری در ماراغای نو سکونت گزیدند. اغلب ساکنان این شهر به شهرهای روسیه کوچ کرده اند و در انتظار آزادسازی ماراغا هستند تا به سر خانه و کاشانۀ خود بازگردند.ماراغای نو را بازماندگان کشتار سبعانۀ ماراغا در خرابه های دهکدۀ دیگری بنا کردند. سینۀ هریک از ساکنان انگشت شمار ماراغای نو پر از تصاویر تلخ روزهای کشتار، فرار و بی خانمانی است.حمله به دهکدۀ ارمنی نشین ماراغای آذربایجان، در شمال قراباغ، در سحرگاه ۱۰ آوریل ۱۹۹۱م، از ده میر بشیر (تارتار کنونی) شروع شد.

باران راکت ها در ساعت ۷ صبح بر سر خانه ها و اهالی در خواب باریدن گرفت، سپس تانک ها وارد شدند و به دنبال آنها پیاده نظام ارتش آذربایجان هجوم را آغاز کرد. کامیون های خالی غیر نظامی، که برای حمل اموال غارت شده پس از تخلیه خانه ها آمده بودند، در پشت نیروهای مسلح به انتظار ایستاده بودند. تا ظهر همان روز چیزی از ماراغا به جای نماند.

حملۀ دو هفتۀ بعد نیروهای آذربایجان اندک اهالی بازگشته به خانه هایشان را نیز برای همیشه از موطن بیرون راند.در پی تهاجم نیروهای زرهی آذربایجان به ماراغا، ۱۷۰ خانه با خاک یکسان و شصت نفر کشته و تکه تکه شدند. صدها زن و بچه را به گروگان بردند و ۳۲ نفر ناپدید شدند.از سرنوشت ده ها نفری که به گروگان گرفته شده اند تا به امروز هیچ خبری در دست نیست.

بارونس کارولین کوکس[۲۳] عصر همان روز به همراه هیئتی از دهکدۀ ماراغا بازدید کرد.خانم کوکس، در پی مشاهدۀ عینی وقایع ماراغا، آنچه را که اتفاق افتاده بود عمل ضد انسانی محض دولت آذربایجان نامید و از دولت های قراباغ و ارمنستان خواست که شکایت از جرائم مشهود را به دادگاه های بین المللی رسانند.

بارونس می گوید که آتش و دود خانه ها را فرا گرفته بود و از هر سو صدای گریه به گوش می رسید. شهر ماتم زده پر شده بود از اجساد کشته شدگان. سر اغلب اجساد را با اره و شمشیر بریده بودند… .

تقاضای اجازۀ عکس برداری از اجساد سر بریده، از عزیزان عزادار و بهت زده درد آور و غیر ممکن می نمود. تکه های بدن اجساد را جمع می کردند و به خاک می سپردند. بارونس از کسی که گوش بریده دوستش را یافته بود واز سرنیزه ها و شمشیرهای خون آلود هم عکس گرفت. با زن سالخورده ای صحبت کرد که چهار پسرش را همان صبح تیرباران کرده بودند. او دختر و دامادش را نیز گم کرده بود. پیرزن ساعت ها جست و جو کرده و فقط کلاه خون آلود دامادش را در چاله ای پیدا کرده بود. او حالا از نوه های یتیمش نگهداری می کند که طعم شیر را هم فراموش کرده اند. آخر آذربایجانی ها همۀ گاوها را نیز با خود برده بودند. «بانیان جهنم ماراغا انسان نبوده اند» .

این نظر بارونس کارولین کوکس در گزارش جامع گروهی از طرف داران حقوق بشر، در ۱۹۹۷م، بود که به کارگروه حمایت از حقوق بشرسازمان ملل تقدیم شد.

گاریک استپانیان ۲۵ ساله حالا با همسر و دو فرزند خردسالش در ماراغای نو زندگی می کند. پدرش هنگامی که او فقط دوازده سال داشت در جنگ های مارتاکرت (منطقۀ ماراغا) زخمی شد و در بیمارستانی در ایروان درگذشت. گاریک و بازماندگان خانواده اش نتوانستند جسد پدر را از میان آتش عبور دهند و در خانۀ پدری، که در اشغال آذربایجان بود، به خاک بسپارند.

گاریک همراه با زویا سرکیسیان هفتاد ساله، المیرا ساهاکیان ۵۷ ساله، رزا آوانسیان ۸۲ ساله و اندک ساکنان دیگر ماراغای نو در روز ۱۰ آوریل هر سال در پای مجسمۀ یادبود کشته شدگان گرد هم می آیند. سفرۀ عزایی پهن می کنند و برای شادی روح از دست رفتگان دست به دعا بر می دارند.

هاکوپیان، تاتول. سبز و سیاه، روزشمار قراباغ. [24] (ISDN ۹۷۸-۹۹۳۹-۵۳-۱۷۱-۱)، ایروان: هِقیناکایین، ۲۰۰۸.

یادداشت مترجم

مقالۀ گزارش گونۀ تاتول هاکوپیان بازگوی صادق و کامل لحظات و وقایع جنگ خوجالو است. برداشت واقعی از واقعیات خوجالو را می توان از مجموعۀ تفسیرها و پی آمدهای سیاسی روز به دست آورد.

بلندگوهای تبلیغاتی آذربایجان جنگ آزادسازی خوجالو را “کشتار خوجالو” نامیدند و از اهرم رسانه ها برای محکومیت ارمنیان استفادۀ کامل کردند.

عکس های جگرخراش از کشته شدگان برخوردهای کوزوو، اجساد زلزلۀ مهیب ترکیه در ۱۹۸۳م، کشته شدگان گروه حماس در درگیری های فلسطین، اجساد تکه تکه شدۀ برخوردهای خونین فرقۀ علوی در ترکیه و حتی تل اسکلت های قتل عام برمه را به “جنایت” ارتش آزادی بخش ارمنیان قراباغ منصوب کردند.روزشمار هاکوپیان آشکارا هدف آذربایجان را در انحراف افکار عمومی از نژادکشی ارمنیان در باکو، سومگائیت وماراغا توسط ارتش آذربایجان نشان می دهد.

جدا از ماهییت زشت جنگ و تلفات تلخ غیر قابل احتراز افراد بی دفاع طی آن، سیاست مداران احزاب مخالف آذربایجان می توانند از کشتار سبعانۀ مردم خود به دست مزدوران خودی برای رسیدن به اهداف سیاسی و قدرت، چون برکناری رئیس جمهور و دولت وقت خود شرمگین باشند.

تحریک افکار عمومی آذربایجان و اصرار در ایجاد نفرت و نژادپرستی نمی تواند حقایق گزارش شده از سوی خبرنگاران آزاد آذربایجانی و ناظران بین المللی را پنهان نماید. بخشی از این حقایق را می توان از زبان دانا مازالووا، خبر نگار اهل چک، در سایت ./www.golosarmenii.am/ru/19985/world/2203 و گزارش های عین الله فتح الله اف، خبرنگار زندانی آذربایجانی، در مقالۀ «روزشمار قراباغ»، که در روزنامۀ آذربایجان حقیقی،[۲۵] مورخ آوریل ۲۰۰۵م، چاپ شده است، پی گرفت.

عین الله فتح الله اف، خبرنگار دگراندیش آذربایجانی

«جنگجویان آذربایجانی مسئول کشتار ۱۹۹۲م خوجالو بودند نه ارمنیان»

 

عین الله فتح الله اف
عین الله فتح الله اف

به گفتۀ دیسی سیندلر، خبرنگار رادیو آزادی، فتح الله اف[۲۶] همیشه پایبند اظهارات ۲۰۰۵م خود بوده است، نظری که خود دولت آذربایجان نیز به آن اعتقاد داشته ولی سال ها از خلاف آن دستاویزی برای کوبیدن طرف مخاصمه و سیاست مداران مخالف داخلی به وجود آورده است. فتح الله اف، سردبیر دو روزنامۀ آذری زبان گوندلیک آذربایجان و روسی زبان رییلنی آذربایجان، در ۲۰۰۷م به دلیل اظهارات خود در مورد مناقشۀ قراباغ به مدت چهار سال زندانی شد. او، که در خیابان وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود، شاهد قتل همکارش، المار حسین اف و ربوده شدن پدرش نیز بوده است.

فتح الله اف را پس از محاکمه به دو سال زندان محکوم کرده بودند. دو سال دیگر نیز، به دلیل “پیدا شدن” مواد مخدر نزد او در زندان، به محکومیتش افزوده شد. او پانزده روز را هم در سرمای زمستان در سلول انفرادی سیمانی شکنجه گاه متعلق به حکومت شوروی به سر برد.

عین الله فتح الله اف می گوید که ایاز مطلب اف، رئیس جمهور برکنار شده، هنوز تحت محاکمۀ کیفری است. او ظاهراً متهم به کم کاری در حمایت از مردم خود است. فرماندۀ نیروهای کشور در زمان مطلب اف، فهمین حاجی اف، نیز از یازده سال پیش به دلیل رخدادهای خوجالو در زندان به سر می برد.

تلویزیون دولتی هر ساله صحنه ای از تظاهرات گروه کوچکی از مردم را که پلاکارد تصویر آن دسته از آذربایجانی هایی را که به اعتقاد دولت در کشتار خوجالو شرکت داشته اند نشان می دهد. به عقیدۀ فتح الله اف دولت با این کار هم سعی در تخریب شخصیت مخالفان، که در روزهای وقایع خوجالو قدرت را در دست داشته اند، دارد و هم ارائۀ رونوشتی تقلبی از دموکراسی و هم تشدید محکومیت آزاداندیشانی چون من.

فتح الله اف، نام آشناترین روزنامه نگار در عرصۀ بین المللی و جامعۀ روزنامه نگاران بدون مرز، زندگی خود را مرهون دخالت های سازمان های بین المللی حمایت از روزنامه نگاران و خبرنگاران و دادگاه های اتحادیۀ اروپا می داند. او معتقد است که مقامات زندان مشکل می توانستند در جلو چشم آن سازمان ها به زندگی اش خاتمه دهند. او، به همراه همسرش نگار، اصرار بر اقامت در آذربایجان و ادامۀ مبارزه دارد.

عین الله فتح الله اف در حال حاضر فعالیت خبررسانی خود را در بلاگ نویسی خلاصه کرده است، با امید اینکه روزی در شرایطی مساعد و سالم به خبرنگاری و بیان حقایق بپردازد.

پی نوشت ها :

پی نوشت ها:

۱ـ نگارندۀ این گزارش حقایق واقعه را بر حسب تاریخ وقوع ثبت وارائه کرده و نتیجه گیری را به خوانندگان واگذار نموده است. ترجمان مطلب نیز، برای حفظ اصالت، گزارش گونه ارائه شده است.

۲ـ روزنامه نگار، تاریخ دان و پژوهشگر سیاسی.

Nagorno Karabagh 3ـ

قراباغ کوهستانی، که اینک به نام اصلی آن، آرتساخ، نامیده می شود، در ۱۹۸۸م شاهد نخستین خیزش آزادی خواهانۀ مردمی در سراسر اتحاد جماهیر شوروی بود و به همین علت هم گفته شده است: « دیوار برلین در قراباغ فروریخت».

James Baker 4ـ

Ayaz Motallebof 5ـ

OSCE (Organization for Security and Cooperation in Europe) Minsk Group 6ـ

گروه صلح مینسک در ۱۹۹۲م برای میانجیگری در مناقشۀ قراباغ تشکیل شد.

۷ـ نخستین رئیس جمهور روسیه (۱۹۹۱ ـ ۱۹۹۹م).

۸ـ در دوران حکومت اتحاد جماهیر شوروی تسلیحات و مهمات نظامی این کشور در شانزده جمهوری آن پخش شده بود. بخش بزرگی از آن نیز در قلمرو جمهوری سوسیالیستی آذربایجان قرار داشت که پس از فروپاشی شوروی، جمهوری تازه استقلال یافتۀ آذربایجان این تسلیحات را متعلق به خود دانست.

Khojali 9ـ

نخستین خانوادۀ آذربایجانی در۱۹۳۵م، در ده ارمنی نشین خوجالو، اسکان داده شد و در۱۹۶۹م آخرین خانوادۀ ارمنی از شهر رانده شد.

Robert Kocharian 10ـ

وی پیش از انتخاب به منزلۀ دومین رئیس جمهور ارمنستان، سرپرستی شورای مقاومت را در زمان جنگ قراباغ بر عهده داشت.

Sumgait Massacre 11ـ

قتل عام ارمنیان در ۲۷ فوریۀ ۱۹۸۸م، در بندر سومگائیت آذربایجان سوسیالیستی، کمی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به وقوع پیوست. گروهی از اوباش آذربایجانی در غیاب پلیس دست به کشتار ارمنیانی زدند که ساکن آذربایجان و تبعۀ آن کشور بودند و در ملأعام و در خانه های خود ارمنیان جان و ناموس آنان را مورد تجاوز قرار دادند. غارت اموال و تجاوز به خانه های ارمنیان نه فقط صدها کشته و زخمی بر جای گذاشت که باعث تبعید صدها هزار نفر از ارمنیان سومگائیت، باکو و کل آذربایجان به خارج از کشور شد.

Maragha 12ـ

دهی ارمنی نشین در منتها علیه شمال شرقی قراباغ که صحنۀ کشتار ساکنان آن به دست سربازان آذربایجانی بود.

Grad rockets 13ـ

موشک انداز ۱۲۲ میلی متری که قادر به شلیک چندین راکت در آن واحد است و از ۱۹۶۳م در زمرۀ تسلیحات جنگی ارتش اتحاد جماهیر شوروی در آمده بود.

۱۴ـ این شهر در قلمرو آذربایجان سوسیالیستی به نام خانکندی (Khankendi) نامیده می شد.

Serj Sarkissian 15ـ

سومین رئیس جمهور ارمنستان که در زمان جنگ قراباغ عضو شورای امنیت قراباغ بود.

Gargar 16ـ

Einollah Fatollayov 17ـ

کمیتۀ عفو بین الملل، در ۲۰۱۱م، عین الله فتح الله اف را به نام زندانی وجدان ملقب نمود. در پایان این مقاله، در صفحۀ ۱۰۲ و ۱۰۳، توضیحاتی در مورد این خبرنگار آذربایجانی ارائه شده است.

Naftelan 18ـ

شهری در دامنۀ کوه های مشرف بر قراباغ.

Nakhjevanic 19ـ

Memorial 20ـ

ناظر حقوق بشر در کشورهای تازه استقلال یافته پس از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی.

Meskhetian Turks 21ـ

از ترکان مستقر در گرجستان و مناطق مرزی این کشور با ترکیه که در زمان استالین برای جلوگیری از وصلت سیاسی آنها با ترکیه آنان را به آسیای میانه تبعید کردند.

Chingiz Mustafayev 22ـ

روزنامه نگار معروف آذربایجانی که از صحنه های دلخراش خوجالو فیلم برداری کرد.

۲۳ـ کارشناس جامعه شناسی از دانشگاه لندن؛ رئیس بخش علوم جامعه شناسی دانشگاه پلی تکنیک لندن؛ کارشناس ارشد امور اقتصادی از دانشگاه نیوکاسل بریتانیا؛ عضو افتخاری کالج سلطنتی جراحان لندن (به دلیل تحصیلات و سوابق درخشان در امور پرستاری حرفه ای)؛ مفتخر به دریافت لقب بارونس، به پیشنهاد مارگارت تاچر، نخست وزیر وقت بریتانیا در ۱۹۸۳م؛ عضو بی طرف و معاون سخن گوی مجلس اعیان انگلستان (House of Lords) ، رهبر گروه فلسفۀ حزب محافظه کاران حاکم ، به ریاست مارگارت تاچر؛ فعال سیاسی در امور ستمدیدگان سودان، نیجریه، برمه، تی مور شرقی، هندوستان، اوگاندای شمالی و قراباغ؛ مؤسس و مدیر گروه امداد و دلجویی ستمدیدگان اجتماعی و حقوقی جهان (The Humanitarian Aid Relief Trust )(HART) ، نویسندۀ کتاب نژادکشی در صحنه؛ رئیس لابی طرف داران آزادی سرزمین ارمنیان قراباغ و مفتخر به دریافت نشان مخیتار گُش، بالاترین نشان سیاسی ارمنستان، از رئیس جمهور ارمنستان.

۲۴ـ متن اصلی این کتاب به زبان ارمنی بوده و تا کنون به زبان های انگلیسی، عربی و ترکی ترجمه شده است.

Azerbaijan Realny 25ـ

۲۶ـ خبرنگار دگراندیش و زندانی سیاسی سابق آذربایجان و برندۀ جایزۀ خبرنگار آزادی خواه سال از یونسکو در ۲۹/۱/۱۳۹۱.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۹
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید