فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۳
کتیبه های اورارتویی در آذربایجان غربی
نویسنده: بهروز خان محمدی
مقدمه
منطقۀ شمال غرب کشور از زمان ورود به دوران تاریخی، در حوالی نیمۀ نخست هزارۀ اول پیش از میلاد، همواره شاهد ظهور قدرت هایی بوده که برای جاودانه ساختن نام خود و شرح جنگ ها و اقدامات عمرانی و غیره در گوشه و کنار سرزمین تحت نفوذشان اقدام به ایجاد سنگ نوشته ها و کتیبه های متعدد کرده اند. شاهد این مدعا وجود کتیبه های فراوانی است که در گسترۀ وسیع شمال غرب کشور کشف شده و همچنان بر تعداد آنها افزوده می شود.
بخش وسیعی از منطقۀ شمال غرب ایران در نیمۀ نخست هزارۀ اول پیش از میلاد در انقیاد دولت مقتدر اورارتو بود. دو قرن حضور اورارتوها در شمال غرب ایران موجب تأثیر و تأثرات فراوانی در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و عمرانی شد. ایشپوینی، فرزند ساردوری، سومین پادشاه اورارتو، اولین کسی است که وارد منطقۀ شمال غرب ایران شد و کتیبه هایی از خود در منطقۀ شمال غرب به یادگار گذاشت. پس از وی، پادشاهان دیگر اورارتویی نیز سنگ نوشته هایی در این ناحیه از ایران ایجاد کردند. از جمله کتیبه های اورارتویی در خارج از استان آذربایجان غربی می توان به کتیبه های جوان قلعه در نزدیکی عجب شیر (متعلق به آرگیشتی اول)، قلعۀ سقندل در نزدیکی ورزقان اهر(متعلق به ساردوری دوم)، رازلیق در نزدیکی سراب (متعلق به آرگیشتی دوم)، نشتبان در شرق سراب (متعلق به آرگیشتی دوم) و شیشه در شمال شرق اهر (متعلق به آرگیشتی دوم) اشاره کرد. متن این کتیبه ها به طور عمده شامل دعا و نیایش، قربانی به درگاه خدایان، اهدای هدایا و پیشکشی، اقدامات جنگی و شرح لشکرکشی ها و برپایی ساختمان معابد و مکان های عام المنفعه و عمرانی است. در آذربایجان غربی نیز تاکنون طی بررسی های باستان شناسان و پژوهشگران داخلی و خارجی ده سنگ نوشته اورارتویی مهم و چند کتیبۀ کوچک تر به دست آمده است. این سنگ نوشته ها، که به خط میخی اورارتویی و گاه دوزبانه (اورارتویی ـ آشوری) است، از سنگ نوشتۀ نسبتاً گسترده کیله شین و مرگه کاروان تا سنگ نوشتۀ کوتاه عین الروم را شامل می شود که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم. این کتیبه ها با رعایت ترتیب زمانی پادشاهان اورارتویی به قرار زیر است:
کتیبۀ ایشپوینی در ترغه، بوکان
صعود یک گروه کوهنوردی از شهرستان بوکان به ارتفاعات ۲۲۵۰ متری کوه ترغه در ۲۵ کیلومتری غرب بوکان در ۱۳۷۶ش منجر به کشف کتیبه ای به خط میخی اورارتویی شد. هیئت کوهنوردی، که برای ثبت صعود خود دوربین فیلم برداری به همراه داشتند، به فیلم برداری از این کتیبه پرداختند که انتشار آن در نهایت منجر به برش کتیبه از محل و به سرقت رفتن آن شد. متأسفانه، از متن دقیق کتیبه، موضوع، ابعاد و ویژگی های آن اطلاعی در دست نیست. استاد رسول بشاش کنزق به استناد آنچه از فیلم برداری غیر حرفه ای گروه کوهنوردی از کتیبۀ ترغه برداشت کرده اطلاعات ارزشمندی را در اختیار ما قرار داده. وی می گوید:
«متأسفانه، کتیبه از بین رفته است و امکان دارد که تحریر آشوری آن هم موجود باشد. تحریر اورارتویی کتیبه با نام خدای خالدی آغاز می شود و کتیبه مربوط است به ایشپوینی، پسر ساردوری، که تاریخ وی حدوداً به ۸۶۰ تا ۸۲۰، یعنی به قرن نهم قبل از میلاد، برمی گردد».[۲]
کتیبۀ ترغه می توانست آشکار سازد که ایشپوینی چرا و در پی کدام رویداد تاریخی چنین یادگاری را بر کوه ترغه حک کرده و یا مشخص سازد که فلان رویداد تاریخی در چه زمانی رخ داده و یا فلان مکان تاریخی در کجا واقع شده اما با به سرقت رفتن آن ابهام های موجود و سؤالات بسیاری همچنان در انتظار کشف مدارک احتمالی دیگر باقی مانده اند.
کتیبۀ ایشپوینی و منوا در قلاتگاه، اشنویه
قلاتگاه، قلعۀ بزرگ اورارتویی است که در پانزده کیلومتری شرق اشنویه و ۲۲ کیلومتری شمال غرب نقده در ارتفاعات شمال جادۀ اشنویه به نقده قرار دارد.[۳] سنگ نوشتۀ قلاتگاه را کریستوفر هاملین،[۴] از اعضای پروژۀ حسنلو، در بررسی سال ۱۹۶۸م کشف کرد. این سنگ نوشته به هنگام کشف به همراه سنگ های دیگر در ساخت آب بندی برای ذخیرۀ آب دو چشمه موجود در قلاتگاه استفاده شده بود. کتیبه بر اثر هوازدگی آسیب دیده و به چند تکه تقسیم شده بود. البته، تکه های دیگری از آن نیز در میان روستاییان و قاچاقچیان دست به دست شد و در نهایت، به موزۀ ملی ایران راه یافت.[۵] سنگ نوشته به دست اعضای پروژۀ حسنلو بررسی شده و در پایان، ون لوون[۶] شرح جامعی از آن را در ۱۹۷۵م در نشریۀ مطالعات خاور نزدیک (jnes) شمارۀ ۳۴ منتشر کرد.[۷] ون لوون در قرائت خود از این کتیبه به نام اوایائیس[۸] یا اویشه، یکی از حکمران نشینان اورارتویی، برخورد و برخی از محققان ـ با توجه به شباهت نام اشنویه با اویشه ـ قلاتگاه را با حکمران نشین آن ایالت یکسان دانسته اند. به تازگی، نظریۀ دیگری این محوطه را با منطقۀ الهوی، که در روایت سارگن دوم ذکر شده، یکسان دانسته است.[۹] این کتیبه متعلق به ایشپوینی و منوا (سومین و چهارمین پادشاه اورارتویی) و مربوط به بنیان گذاری یک قلعه (شهر) اورارتویی است. به اعتبار مدارک، ایشپوینی، فرزند ساردوری، اولین پادشاه اورارتوست که وارد منطقۀ شمال غرب ایران شده و از خود کتیبه هایی برجای گذاشته است. وی در اواخر پادشاهی خود پسرش، منوا، را در سلطنت با خود شریک کرد. متن این کتیبه،که در حدود ۸۱۰ ق م نوشته شده، چنین است:
« به حول و عظمت خدای خالدی و به حول و عظمت خدای تی شه بانی، پادشاه بیه و خداوندگار شهر توشپا، ایشپوینی، فرزند ساردوری و منوا، فرزند ایشپوینی، در هنگام حرکت به سرزمین ساپای، این سرزمین را تصرف و پادشاه آن را اسیر کردند. هم برای خدای خالدی و هم برای خدای تی شه بانی بنایی برقرار ساختند. شهری را که به نام اویشه معروف بود برای خدای خالدی جدا کردند. درختان سرزمین ساپای را به منزلۀ درختان خدایان برای خدای تی شه بانی جدا ساختند و حمل کردند».[۱۰]
استل ایشپوینی و منوا در کیله شین، اشنویه
سنگ ستون مانند کیله شین به ارتفاع ۱۶۷ و عرض هفتاد سانتی متر در میانۀ گردنۀ کوهی که اشنویه را از رواندوز عراق جدا می سازد نصب شده که پیش تر به منزلۀ میلۀ مرزی ایران ـ عراق مورد استفاده قرار می گرفت و احتمالاً، در عهد باستان نیز به منزلۀ نشانۀ مرزی تلقی می شده. وزن این استل و پایۀ آن حدود ۶/۱ تن است. کیله شین به معنای سنگ قبر آبی رنگ نام خود را از دو واژۀ کردی کیله یا کیل به معنای سنگ قبر و شین به معنای آبی یا کبود گرفته است. با وقوع جنگ بین عراق و ایران، با توجه به اهمیت تاریخی و به منظور حفظ این میراث ارزشمند فرهنگی از آسیب های احتمالی، در ۱۳۶۵ش، به پیشنهاد برخی از فرهنگ دوستان منطقه و با مساعدت های سازمان میراث فرهنگی و ادارۀ کل میراث فرهنگی آذربایجان غربی این سنگ نوشتۀ تاریخی به موزۀ ارومیه انتقال یافت و با این کار از خطر نابودی نجات یافت.[۱۱] نخستین کسی که این اثر را به دنیا معرفی کرد باستان شناس آلمانی، شولتز، بود که در ۱۸۲۹م این سنگ نوشته را کشف و از آن نسخه برداری کرد اما چند روز پس از این کار به قتل رسید و رونوشتی که از خطوط این سنگ نوشته برداشته بود از بین رفت. چند سال بعد، در ۱۸۳۸م، راولینسون بخشی از خطوط این استل را رونویسی کرد و آن را در معرض مطالعۀ دانشمندان و علاقه مندان قرار داد. در ۱۸۵۲م، خانیکوف روسی و در ۱۸۵۸م بلاو از این سنگ نوشته مولاژهایی تهیه کردند و در ۱۸۵۸م بلاو، از مجموع مطالعات صورت گرفته مطلبی فراهم آورد و منتشر کرد. در ۱۸۸۲م، مستشرق دیگری به نام سایکه موفق به ترجمۀ متن اورارتویی این کتیبه شد. در ۱۸۹۰م، دمرگان فرانسوی در پی کشف راز این سنگ برآمد. تا این تاریخ هیچ گونه قالب گیری کاملی از سنگ نوشته صورت نگرفته بود. در پاییز همان سال دمرگان شخصاً به آذربایجان آمد و پس از آن، حکومت وقت آذربایجان یکی از خوانین ایل زرزا را در اختیار وی قرار داد تا نسخۀ کاملی از تمامی بخش های این سنگ نوشته تهیه کند. ژاک دمرگان برای اطلاع کامل از متن این استل آن را به پرشیل، آشور شناس مشهور، عرضه داشت. پرشیل پس از زحمات فراوان موفق به ترجمه آن شد و آن را همراه با مقدمه ای در یکی از روزنامه های پاریس منتشر ساخت. [۱۲]در ۱۸۹۸م، لمان هوپت و بلک این استل را بار دیگر مورد مطالعه قرار دادند اما به گفتۀ واندنبرگ بهترین ترجمه از این کتیبه مربوط به مینورسکی است. بعدها، در ۱۹۵۱م، جرج کامرون اطلاعات جدیدی دربارۀ کتیبۀ کیله شین منتشر ساخت. در دو روی استل فوق به دو خط آشوری و اورارتویی متنی نقر شده که متعلق به دو شاه اورارتویی یعنی ایشپوینی و فرزند او، منواست. این استل به علامت پیروزی در جنگ های این منطقه و فتح موصصیر افراشته شده. در سوی مشرق آن متن اورارتویی و در سمت غرب، همان متن به زبان آشوری نوشته شده است. قسمت آشوری این سنگ در اثر تیراندازی های مکرر افراد ناآگاه به شدت آسیب دیده اما خطوط آن هنوز خواناست. در قسمت پشت کتیبه، آثار ساییدگی روی سنگ دیده می شود. متن کتیبه به شرح زیر است:
« پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، پادشاه سرزمین شوری، پادشاه سرزمین بیه و خداوندگار شهر توشپا، ایشپوینی، پسر ساردوری و منوا، پسر ایشپوینی، زمانی که به شهر آردینی و به حضور خدای خالدی آمدند یک معبد برپا ساخته و برای خدای خالدی ستون یادبود تدارک دیدند. در جلوی معبد ایشپوینی، پسر ساردوری، جایگاه نیزه های سالم، جایگاه حیوانات بسیار بزرگ، جایگاه مس ها، جایگاه ظروف مسی، جایگاه… و باز هم جایگاه حیوانات بزرگ (منظور گاوها) برپا نمود.
(تمام اینها را) در دروازۀ خالدی قرار داده و برای زندگی سرشار از موفقیت به سرورمان خالدی تقدیم نمودیم. ۱٬۱۱۲ حیوان بزرگ (گاو)،۹٬۱۲۰ داوطلب(؟) (آورده شده) بز ماده و گوسفند و ۱۲٬۴۹۰ بز مادۀ بالغ قربانی نمودند… پادشاه بزرگ ایشپوینی، پسر ساردوری، پادشاه قدرتمند، پادشاه سرزمین شوری، پادشاه سرزمین بیه و خداوندگار شهر توشپا، زمانی که به شهر آردینی و به حضور خدای خالدی آمد، با کمک قدرت خدای خالدی این مزرعه… اینان در مقابل دروازۀ خالدی در راه قرار داده شدند. برای دروازۀ خالدی شهر آردینی گاو نر هدیه آورده شود و در زمان خریدن چیزی به شهر آردینی و حضور خدای خالدی ایشپوینی، پسر ساردوری و منوا، پسر ایشپوینی، به خدای خالدی حیوانات بزرگ(گاو) را در جایگاه قربانی نمودند و گفتند که هرکس که به دروازۀ خالدی گاو بیاورد آن شخص مرگ خود را هیچ خواهد شمرد».[۱۳]
کتیبۀ منوا در داش تپه، میاندوآب
این سنگ نوشته در محوطه ای به همین نام در ۲۱ کیلومتری شمال غرب میاندوآب به دست آمده که متأسفانه در اوایل قرن گذشته به دست قاچاقچیان آثار باستانی منفجر و به چهار تکه تبدیل شده. در حال حاضر، دو قطعه از چهار قطعۀ سنگی آن به دست و. فابر به موزۀ بریتانیا انتقال یافته.[۱۴] کلایس در بازدید خود از محوطه چند نشانۀ میخی را در محل دیده اما امروزه هیچ اثری از نشانه های میخی بر جای نمانده است.[۱۵] کتیبۀ داش تپه سومین کتیبۀ مربوط به منوا در شمال غرب کشور و استان آذربایجان غربی و در نوع خود یکی از معروف ترین کتیبه های اورارتویی است. سطرهای ابتدایی و انتهایی این کتیبه از بین رفته است. بر اساس متن کتیبه، در شروع قرن هشتم پیش از میلاد، در زمان پادشاهی منوا، بخشی از سرزمین مانا ضمیمۀ متصرفات اورارتو می شود. در این منطقه، منوا دژها و تأسیسات نظامی متعددی را بنا می کند. احتمالا،ً لشکر کشی منوا به مانا در پایان قرن نهم صورت گرفته و شمار این لشکر کشی ها کمتر از دو مرتبه نبوده. پادشاه اورارتو قلعه ای به نام مشتا را در خاک مانا احداث یا احیا کرد. این کتیبه تأیید می کند که دامنۀ نفوذ منوا به داخل مناطق شمال غربی ایران در سمت شرق تا سراسر درۀ سلدوز و سواحل جنوبی دریاچه ارومیه کشیده شده بوده؛ به عبارت دیگر، به استناد این کتیبه و نیز کشفیات کلایس می توان ادعا کرد مناطق ایرانی واقع در غرب و جنوب دریاچۀ ارومیه در سال های آغازین قرن هشتم پیش از میلاد در اختیار اورارتوها بوده. متن کتیبه به شرح زیر است:
«به حول و عظمت خدای خالدی منوا، پسر ایشپوینی، این قلعه را بنا کرد. شهر مشتا را به دست آورده و بعد از آن، نیز سرزمین مانا را به دست آورد. بدان جا مردان قدرتمندی فرستاد. پیاده و سواره فرستاد. خدای خالدی پیشاپیش حرکت کرد. منوا می گوید که: سرزمین مانا را به دست آوردم و به نام خدای خالدی در آنجا کتیبه ای برپا کردم. به حول و عظمت خدای خالدی منوا پادشاه بزرگ و پادشاه قدرتمند و خداوندگار شهر توشپاست. منوا می گوید که هرکس این نوشته را تخریب کند، هرکس کارهای گناه آلود مرتکب شود و هر کس شخص دیگری را مجبور به این کارها کند، خدای خالدی، خدای تی شه بانی، خدای شیوینی (و تمام) خدایان او را در نور خورشید محو می کنند».[۱۶]
کتیبۀ منوا در عین الروم(اژدها بولاغی)، جادۀ اشنویه
این محوطه ـ که به نام های اژدها بولاغی، تازه بولاغ و چشمۀ منوا نیز شناخته می شود ـ محوطه ای است اورارتویی که در ۵۴ کیلومتری جنوب ارومیه و در کنار جادۀ ارومیه ـ اشنویه قرار گرفته. این اثر تاریخی چشمه ای است که از دل سنگ های پای طاقچه می جوشد و پس از عبور از زیر جاده، به رود قاسملو می ریزد. ساختار اورارتویی چشمه به ترتیبی بوده که احتمالاً آب از وسط طاقچه به بیرون راه داشته و هنوز می توان فرسایش ناشی از جریان آب را در آن مشاهده کرد. بعدها، محل خروج آب چشمه تغییر کرده است. احتمالاً، آب پس از خروج از دهانه ای که در وسط طاقچه داشته هدایت می شده و به شکل فواره بیرون می ریخته. در حال حاضر، هیچ نشانه ای از ساختار مربوط به فواره باقی نمانده است. این کتیبه را نخستین بار پروفسور دایسون، رئیس هیئت باستان شناسی حسنلو، کشف کرد. در همان سال پروفسور ولفرام کلایس نیز آن را مورد بازدید قرار داد و در سال بعد اطلاعات مربوط به آن منتشر شد. در ۱۳۵۵ش، این اثر باستانی ضمن بررسی درۀ اشنویه مورد بازدید و بازخوانی پروفسور سالوینی قرار گرفت. در بالای این چشمه، طاقچه ای ایجاد شده که ۲/۶۰ متر ارتفاع و حداکثر ۱/۵ متر پهنا و عمقی متغیر بین بیست تا سی سانتی متر در بالا و تا هشتاد سانتی متر در پایین دارد و دارای طاقی قوس دار است. نوشته های میخی، در چهار نقطۀ مجزا از یکدیگر، شامل هفت سطر در بالاترین نقطۀ طاقچه و بلافاصله زیر قوس طاق، چهار سطر در نزدیکی کف طاقچه، هفت سطر در دیوارۀ سمت راست و هفت سطر در دیوارۀ سمت چپ طاقچه در ارتفاع ۹۵ سانتی متری از کف حک شده. متن هر چهار بخش کاملاً مشابه و در مورد ساخت چشمۀ آب به دست شاه مقتدر اورارتویی، یعنی منواست. متن کتیبه چنین است:
«به حول و عظمت خدای خالدی منوا، فرزند ایشپوینی، پادشاه بزرگ، پادشاه قدرتمند، پادشاه سرزمین بیه و خداوندگار شهر توشپاست. منوا این تارمانیلی[ آب نما یا چشمه] را بنا کرد».[۱۷]
کتیبۀ منوا در قلاتگاه
در محوطۀ تاریخی قلاتگاه دو کتیبه به دست آمده است. نخست کتیبۀ ایشپوینی و منوا که به آن اشاره شد و دومی کتیبه ای متعلق به منوا که در برخی منابع به اشتباه محل کشف آن را ۴۵ کیلومتری جاده ارومیه ـ اشنویه ذکر کرده اند. این کتیبه را در ۱۹۶۷م اهالی منطقه، در قلعۀ قلاتگاه کشف و گویا توسط اهالی محل به سه تکه تقسیم شد. یکی از این قطعات به مقامات دولتی اشنویه تحویل داده شد که بعدها به موزه ملی ایران راه یافت و هم اکنون در آنجا نگه داری می شود. یوهانس فریدریش در همان سال(۱۹۶۷م) تکه ای را که هم اکنون در موزۀ ملی ایران است دیده و مطالعه و ترجمه کرده است.[۱۸] وی معتقد است این تکه یک سوم پایینی کتیبه بوده و دو تکۀ دیگر در بازار عتیقه فروخته شده است. کتیبۀ مورد نظر فریدریش، تنها به منوا تعلق دارد و در آن گزارش احداث خانه یا قلعۀ بارزودیبیدو ثبت شده است. از آنجایی که منوا این کتیبه را پس از اتمام دورۀ سلطنت مشترک با ایشپوینی برپا کرده است لذا قدمت آن باید به حدفاصل حدود سال های ۸۰۵ ـ ۷۸۶ ق م، معاصر با کتیبۀ معروف منوا در داش تپه واقع در حدود ۱۲۸ کیلومتری شرق قلاتگاه، برگردد. [۱۹] متن کتیبه به قرار زیر است:
«به حول و عظمت خدای خالدی، منوا، پسر ایشپوینی، این بارزودیبیدو[اقامتگاه مخصوص پادشاه] را بنا نمود و نام آن بارزودیبیدوی منوا است. و قلعه ای بی همتا برپا نمود. به حول و عظمت خدای خالدی، منوا، پسر ایشپوینی، پادشاه قدرتمند، پادشاه بزرگ بیه و خداوندگار شهر توشپا است».[۲۰]
استل روسای اول در مرگه کاروان، اشنویه
کتیبۀ موجود در محوطه ای اورارتویی به همین نام در درۀ کوچکی در هفت کیلومتری شرق استل کیله شین و در مسیر گذرگاه آن در ۲۵ کیلومتری جنوب غرب اشنویه قرار گرفته است. این کتیبه را دکتر خطیب شهیدی در تابستان ۱۳۵۵ش کشف کرد.[۲۱] پایۀ استل در همین محل قرار داشته و در دوران قرون وسطا ارمنیانی که به دلیل اوضاع ناامن منطقه محل زندگی خود را تغییر داده و از دشت به کوه آمده بودند استل را به چند تکه تقسیم کرده و یک بخش از آن را در قسمت پاشنۀ در کلیسا کار گذاشته بودند. کتیبه به دو زبان اورارتویی و آشوری است. در بخش جلو و سمت چپ، به زبان آشوری و در سمت راست و جانب پشتی، به زبان اورارتویی نوشته شده است. این کتیبه را پروفسور سالوینی ایتالیایی خوانده. متن این استل که همانند استل توپوزآوای عراق است،[۲۲] به روسای اول تعلق دارد و به قرار زیر است:
«اورزانا، پادشاه شهر آردینی، به پیشواز من آمد و من تمام لشکریان او را خوردنی ها و نوشیدنی ها دادم و به دلیل این نیکی و به خاطر خدای خالدی و برای عظمت روسا در جادۀ اصلی معبدهایی بنا نمودم. به اورزانا حکومت شهر آردینی را واگذاشتم و آن شهر را به او بخشیدم. من روسا، فرزند ساردوری، امسال را نیز به همان ترتیب به آردینی آمدم و اورزانا را مقام های بزرگ و معظم دادم. اورزانا نیز در حضور من برای خدای خالدی قربانی هایی کرد. من نیز برای خدای خالدی معبد و برای قدرت خدایی او خانه ای ساختم. اورزانا نیروی جنگی اش را در اختیار من گذاشت. نیروی جنگی او را به لشکر خود ملحق نمودم و به پشتیبانی خدای خالدی به شهرهای آشوری درآمدم و آنها را با خاک یکسان نمودم. بعد از آنکه اورزانا از من حمایت کرد، من نیز او را مورد لطف خود قرار دادم و او را به تخت پادشاهی نشاندم و برای مردم آردینی جشنی برپا نمودم. سپس، به سرزمین خود برگشتم. روسا خدمتگزار خدای خالدی و رهبر صادق مردم. به حول و عظمت خدای خالدی و قدرت لشکریانم از جنگ نهراسیدم. خدای خالدی به اندازۀ تمام عمر قدرت و شادکامی را به من ارزانی داشت. دشمنان سرزمین بیه را نابود کردم».[۲۳]
روایت اورارتویی (جبهۀ شمالی استل):
« از این پس از جنوب دوستی برقرار خواهد بود».[۲۴]
روایت آشوری (جبهۀ جنوبی استل):
« هرکس تخریب نماید و هرکس که گناه بکند و هرکس که مرتکب اشتباه و خطا گردد خدای خالدی و خدای تی شه با و خدای شیوینی ( وتمام) خدایان او را و تمام خویشانش را هرگز رها نکنند».[۲۵]
کتیبۀ روسای اول در محمود آباد،ارومیه
کتیبۀ محمودآباد هنگام برپایی ساختمانی در بالای تپۀ روستای محمود آباد در ۲۳ کیلومتری جنوب شرق ارومیه در ۱۳۵۴ش به دست مالک آن کشف شد و به موزۀ ارومیه انتقال یافت و تا امروز در آنجا نگهداری می شود. دکتر حمید خطیب شهیدی در ۱۳۵۶ش ضمن کاوش در محوطۀ باستانی محمود آباد در محدودۀ تقریبی کشف کتیبۀ فوق آثار کلیسایی متعلق به دوران قرون وسطا را از زیر خاک ظاهر ساخت. بنا به نظر ایشان کتیبۀ فوق از محل اصلی و نامعلوم خود برداشته شده و به منزلۀ یک اثر متبرک به داخل کلیسا انتقال یافته و احتمالاً، در بدنۀ دیوارۀ آن کار گذاشته شده است. پروفسور سالوینی این کتیبه را، که در متن آن به حکمران نشین اورارتویی یعنی اواسی اشاره شده، متعلق به قلعۀ اسماعیل آقا دانسته و اعتقاد دارد که متن فعلی ناقص است و قطعات بیشتری با آن همراه بوده.[۲۶] متن کتیبه حاوی وقف نامه ای از روسای اول در بزرگداشت خدای خالدی و در مورد قربانی کردن و ذبح به درگاه خدای شه بیتو، یکی از خدایان اورارتویی و به قرار زیر است:
« روسا، پسر ساردوری، می گوید که در اینجا قربانی ها نمودم تا زمانی که پادشاهان عازم سفر می شوند به خدای شه بیتو یک گاو نر و یک گوسفند قربانی نمایند. زمانی که ساختمان های نو(؟) بنا شود به خدای شه بیتو یک گوسفند قربانی نمایند. زمانی که چیزی از سوسی ویران گردید(قربانی) نمایند…. نگردد. زمانی که دروازۀ کولت(؟) جدید ایجاد گردید(؟) برای خدای شه بیتو یک گوسفند قربانی گردد. روسا خدمتگزار خدای شه بیتو و در کنار خدای شه بیتو(…)(؟) است. روسا هر زمان(…)(؟) او باشد. روسا، پسر ساردوری، می گوید که هرکس که این نوشته را تخریب نماید زیر نور خورشید…» .[۲۷]
کتیبۀ روسای اول در موانا، ارومیه
این سنگ نوشته را در ۱۳۷۴ش دانش آموزی متعهد به نام ناصر فاروقی در روستای موانا از توابع دهستان ترگور بخش سیلوانای ارومیه، در حدود چهل کیلومتری غرب ارومیه، کشف کرد که به موزۀ ارومیه انتقال یافت. استل ماوانا از جنس سنگ گرانیت صاف و پرداخت شده ای به ابعاد متوسط طول ۲۷۰ و عرض ۷۵ و قطر ۳۵ سانتی متر است. متن های نوشته شده برروی آن به دو خط میخی اورارتویی و آشوری در چهار پهلو به طور افقی از بالا به پایین نقر شده.[۲۸] خطوط اورارتویی و آشوری هرکدام در سطحی از سنگ حک شده است. کتیبه مربوط به فرمانروای اورارتو یعنی روسا، پسر ساردوری (۷۱۳ ـ ۷۳۵ ق م) و موضوع آن، بنا بر مضمون به دست آمده از بخش های سالم استل، بازگو کنندۀ پیام عزیمت و حضور این فرمانروا در سرزمین آردینی یا موصصیر و تثبیت حکومت اورزانا شاهک این ولایت است که به احتمال قریب به یقین در سمت غرب دریاچۀ ارومیه واقع بوده. مضمون کتیبه مشابه متون کتیبه های مرگه کاروان و توپوزآواست.[۲۹] متن چهار سطر نخست اورارتویی و شش سطر اورارتویی انتهایی، که توسط استاد رسول بشاش قرائت شده، به قرار زیر است:
« برای خدای خالدی سرور… این سنگ یادبود را روسا، پسر ساردوری، وقف می کند. من می روم… ؟… شهر آردینی…
بنابر قانون اعلام می کنیم همه قربانی های…، قربانی انجام داده ام، ذخیره کردم…، به شهر آردینی رفتم، اورزانا در معبد خدایان…» .[۳۰]
کتیبۀ روسای دوم در بسطام، قره ضیاالدین
محوطۀ تاریخی بسطام (روسایی ـ اورو ـ تور) شهر کوچک روسا، در چهل کیلومتری شمال خوی، ۸۵ کیلومتری جنوب شرقی ماکو و نه کیلومتری غرب شهر قره ضیاالدین، در کنار رود آقچای، متعلق به پادشاه مقتدر اورارتو، روسای دوم در اواسط قرن هفتم پیش از میلاد است. این منطقه بزرگ ترین محوطۀ اورارتویی ایران و سومین محوطۀ بزرگ اورارتویی جهان پس از وان قلعه سی و توپراک قلعه محسوب می شود. با توجه به اینکه این دو محوطه به طور دقیق اندازه گیری نشده اند شاید، بنا به گفتۀ زیمانسکی، بسطام بزرگ ترین محوطۀ اورارتویی جهان باشد. این محوطه را ولفرام کلایس کشف کرد. کاوش آن از ۱۳۴۷ش آغاز و تا ۱۳۵۷ش طی ده سال به دست هیئت باستان شناسی آلمانی در ایران صورت گرفت. سنگ نوشتۀ بسطام را در ۱۹۱۰م یکی از کارمندان سفارت آلمان در تهران کشف کرد. اسماعیل دیباج دربارۀ تاریخچۀ پیدایش این سنگ نوشته می نویسد:
«در بالای درب قلعۀ مخروبۀ قدیمی ده بسطام کتیبۀ سنگی به طول ۷۲ و عرض ۵۶ سانتی متر در ۱۶ سطر به خط میخی باقی مانده که متأسفانه چند سال قبل ضمن سنگ های دیگر در پایه های پلی روی رودخانه آق چای(پل کسیان) به کار می رود. تا اینکه سر انجام این سنگ از ساختمان پل بیرون آورده و به موزۀ ایران باستان تحویل گردید».[۳۱]
این کتیبه به روسای دوم (۶۸۵ ـ ۴۵ق م)، پسر آرگیشتی دوم، تعلق دارد و متن آن گویای بنیان گذاری شهر به دست روسای دوم در حدود میانۀ قرن هفتم پیش از میلاد[۳۲] و به قرار زیر است :
« روسا، پسر آرگیشتی، این معبد را برای خدای خالدی بنا نمود. به حول و عظمت خدای خالدی روسا، پسر آرگیشتی، می گوید که به صخره ها دست زده نشده بود و در آنجا هیچ ساختمانی بنا نشده بود. به منظور اطاعت(؟) از خدای خالدی من ساختم. آنجا را شهر کوچک روسا نام نهادم. روسا، پسر آرگیشتی، می گوید که هرکس این نوشته را تخریب کند، هرکس کارهای گناه آلود انجام دهد و یا هرکس ویرانی ایجاد کند خدای خالدی و خدای ته شیبانی و خدای شیوینی و تمام خدایان او را محو سازند و نام او را در زیر نور خورشید محو نمایند. روسا، پسر آرگیشتی، شاه قدرتمند، شاه سرزمین ها، شاه بیه و شاهنشاه و خداوندگار توشپا» .[۳۳]
کتیبه های کوتاه اورارتویی در بسطام
در کاوش های محوطۀ اورارتویی بسطام به سرپرستی پروفسور کلایس ده ها مهر، اثر مهر، قطعات خمره و لوح گلی به دست آمد که دارای کتیبه هایی به خط اورارتویی است و امروزه، در موزۀ ملی ایران نگهداری می شوند. برخی از آنها ترجمه شده اما بیشتر آنها هنوز سر به مهر باقی مانده. ترجمۀ برخی از این کتیبه ها به قرار زیر است:
ـ لوح گلی کشف شده در بسطام، که اکنون درموزۀ ملی ایران است: «پادشاه می گوید که دربارۀ رئیس قلعۀ لوبشوایانی، به مهردار ایشپولوقویا(این) دستور را اعلام کن: شاه حمایت می کند(؟) قول می دهد؟ خدای زندگی خوش باشد؟. یک نهالستان (؟) مورد بحث(؟) آن را برای فرماندۀ قلعۀ لوبشوایانی جدا کرده بودم. اما نهایتاً رقیب او، آدیابدی، تصاحب نمود.(هردو) در شهر آیسواپزونی مأمور هستند(؟). اکنون مقرر (می کنم) نهالستان(؟) را از آدیابدی بگیر».
متن پشت لوح: «(و) به لوبشوایانی(پس) بده».
متن مهر: « مهر شاهزاده روسا،(فرزند) ساردوری» .[۳۴]
ـ لوح گلی دیگری کشف شده در بسطام:« پادشاه می گوید که در مورد آزادشدگان(؟) به فرماندۀ قلعه لوبشوایانی( این) دستورها را بده: پیشنهاد مردم اینجا(؟) برای آنها هر نفر سه قرص نان است. (نهایتاً) یک پسر بالغ مجرد تقدیم بکن هر نفر دو قرص نان ارزش دارد. در روز اول این دستورات اجرا شود».
متن پشت لوح :«مهر شاهزاده روسا، فرزند ساردوری» .[۳۵]
و موارد دیگری مانند: « روسا، پسر آرگیشتی، در آن سالی که روبه روی کوه قیلیا تختگاه و شهر رویا هینیلی را برپا کرد قطعات تخت را… مارانگوزها… سرزمین آلا در شهر کوچک روسا»؛ «روسا، پسر آرگـیشتی»؛ « ایـن مـهر روســاست»؛ «متـعلق بـه سرزمیـن نونیـبا»؛ « مـهر شاهـزاده»؛ «شـهر کوچــک روســا»؛ «خانـۀ اینـای ایقـیسالی»؛ « مـأموریـن شهر روسای کوچک آ لا آ»؛ و لوح گلی بامتن:« گوسفند آرو… گوسفند منوا… گوسفند اول… گوسفند…». [۳۶]
جمع بندی و نتیجه گیری
از زمان شروع مطالعات اورارتوشناسی تاکنون بیش از پانزده سنگ نوشتۀ مهم و ده ها کتیبۀ کوتاه تر از پادشاهان اورارتویی درشمال غرب ایران شناسایی شده و از این میان بیشتر آنها در استان آذربایجان غربی به دست آمده. به استناد مدارک موجود پس از آرامو، بنیان گذار پادشاهی اورارتو و ساردوری اول، فرزند لوتیپری، دومین پادشاه اورارتو، ایشپوینی، فرزند ساردوری، اولین پادشاه اورارتویی است که وارد منطقۀ شمال غرب ایران شد و سنگ نوشته هایی از خود برجای گذاشت. کتیبۀ ترغه در بوکان یکی از آنهاست که متأسفانه، به دلیل سرقت، از محتوا و موضوع آن اطلاعی در دست نیست. ایشپوینی پس ازچندی پسر خود، منوا، را در پادشاهی با خود شریک کرد و از این دو پادشاه در استان آذربایجان غربی دو کتیبۀ سد قلاتگاه و کیله شین، در خصوص بنیان گذاری یک شهر و پیروزی در جنگ و فتح موصصیر و قربانی برای خدای خالدی، برجای مانده است.
منوا، پسر ایشپوینی، به تنهایی سه سنگ نوشته از خود در آذربایجان غربی برجای گذاشته که عبارت اند از: کتیبۀ قلاتگاه، کتیبۀ عین الروم ( اژدها بولاغی) و کتیبۀ داش تپه که دو کتیبۀ نخست دربارۀ ساخت اقامتگاه (یا قلعه) و چشمه و آب نما و مورد آخر دربارۀ گسترش قلمرو و فتح شهرها و قلعه هاست. از این پادشاه اورارتویی کتیبه های بسیاری در گسترۀ حکومت اورارتو باقی مانده که دربارۀ بناهای عمرانی و ساخت چشمه هاست و او را به منزلۀ پادشاه سازندگی نشان می دهد. تعداد ۱۰۱ سنگ نوشته، که بیش از نیمی از تمامی سنگ نبشته هایی است که تا این زمان از اورارتو به دست آمده، متعلق به دوران پادشاهی منواست، از آن جمله ۳۱ کتیبه مربوط به کارهای ساختمانی و نوزده کتیبه مربوط به ترعه های آب رسانی. از پادشاهان پس از منوا، یعنی آرگیشتی اول و ساردوری دوم، کتیبه هایی در جوان قلعۀ عجب شیر و سقندل اهر در استان آذربایجان شرقی برجای مانده است. پس از آنان، روسای اول سه کتیبۀ مهم از خود در آذربایجان غربی برجای گذاشته: کتیبۀ مرگه کاروان، کتیبۀ محمودآباد و کتیبه موانا که به ترتیب دربارۀ گسترش قلمرو و قربانی کردن به درگاه خدای شه بیتو و تثبیت حکومت اورزانا شاهک سرزمین آردینی است.
روسای اول، پس از منوا، بیشترین سنگ نوشته ها را از خود در آذربایجان غربی به یادگار گذاشته است. پس از روسای اول، آرگیشتی دوم کتیبه هایی در نشتبان، رازلیق سراب و شیشۀ اهر آذربایجان شرقی به وجود آورده است. روسای دوم یکی از آخرین پادشاهان اورارتویی است که کتیبه های مهمی از خود در بسطام قره ضیاالدین در آذربایجان غربی به یادگار گذاشته است. کتیبۀ مهمی دربارۀ احداث شهر یا قلعۀ بسطام (روسایی ـ اورو ـ تور) شهر کوچک روسا و ده ها کتیبۀ کوتاه تر بر روی لوح های گلی، خمره ها، فلزنوشته ها و غیره به دست هیئت باستان شناسان آلمانی، در محوطۀ تاریخی بسطام، کشف شده است. در مجموع و با بررسی این سنگ نوشته ها و مضامین آنها می توان گفت که شاهان اورارتویی با ایجاد چنین کتیبه هایی کوشیده اند تا حضور سیاسی خود را در منطقۀ شمال غرب ایران توجیه کنند و به اثبات رسانند. این سنگ نوشته ها اسنادی انکارناشدنی در خصوص تمایل پادشاهان اورارتویی به گسترش قدرت و عمران و آبادی، و مدارکی متقن دربارۀ باورهای عمیق اعتقادی آنان به خدایان خود به ویژه خدایان سه گانه ـ یعنی خالدی، بزرگ ترین خدا و خدای خدایان؛ تی شه با، خدای توفان؛ و شیوینی، خدای خورشید هستند، کتیبه هایی که بیش از هر مدرک دیگری حضور اورارتوییان را به مدت بیش از دو قرن در شمال غرب ایران به اثبات می رسانند.
پینوشتها:
۱-کارشناس ارشد باستان شناسی ادارۀ کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجان غربی.
۲- یوسف حسن زاده، «سنگ نبشتۀ نویافتۀ اورارتویی در بوکان به یغما رفت»، دوفصلنامۀ باستان پژوهی، دورۀ جدید، ش 4(1386): ۱۲۹ـ۱۳۰.
۳- این مکان در زبان محلی به نام رک آوا نیز شناخته می شود.
4- Christopher Hamlin
۵- اسکار وایت ماسکارلا، «محوطۀ اورارتویی قلاتگاه»، در مجموعه مقالات تمدن های دشت سولدوز، ترجمۀ صمد علیون و علی صدرائی (تهران: گنجینۀ هنر، ۱۳۸۸)، ص ۲۳۶ ـ ۲۴۶.
۶- van loon
۷- بوریس پیوتروفسکی و حمید خطیب شهیدی، تمدن اورارتو (تهران: نشر پژوهشکدۀ باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور، ۱۳۸۳)، ص۳۷۱.
8- Uaiais
۹-همان، ص۳۷۱.
10- M. Van loon, “The inscriptions of ishpuini and menua at qalatgah”, JNES, 34(1975), p. ۲۰۱- ۲۰۷.
۱۱-وارنبندیکت، سنگ نوشتۀ کیله شین، ترجمۀ صمد علیون (خواجه دیرج) و علی صدرایی(تبریز: پروژه ترجمۀ حسنلو، ۱۳۹۳)، ص۷.
۱۲-همان، ص۸.
۱۳-رضا صبوری نوجه دهی، «کتیبه های پادشاهان اورارتویی در ایران»، پازند، س۶، ش۲۰ و ۲1(1389): ۴۷-۷۲.
۱۴-رحیم رئیس نیا، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، از آغاز تا اسلام (تبریز: نیما، ۱۳۶۸)، ج۱، ص ۱۷۷.
۱۵-پیوتروفسکی و خطیب شهیدی، همان، ص۳۸۶.
16-Kliess, W, «Planaufnahmen urartäischer Burgen und urartäische. Neufunde in Iranisch-Azerbaidjan im Jahre 1974», Archäologische Mitteilungen aus Iran (1974), 51 ff ;
صبوری، همان، ص ۵۳.
۱۷-صبوری، همان، ص ۵۴.
۱۸- مائوریتس فان لون، «کتیبۀ ایشپوینی و منوا در قلاتگاه». در مجموعۀ مقالات تمدن های دشت سولدوز، ترجمۀ صمد علیون و علی صدرائی (تهران: گنجینۀ هنر، ۱۳۸۸)، ص۲۴۷.
۱۹- ماسکارلا، همان، ص ۲۴۲.
20-Friedrich, Johannes, “urartaische inschriften aus iran”, AMI, band 2 (berlin, 1969), p.۱۲۱-۱۲۲.
۲۱-پیوتروفسکی و خطیب شهیدی، ۱۳۸۳، ص۳۷۸.
۲۲-همان، ص ۳۷۸.
۲۳-صبوری، همان، ص ۵۶.
۲۴-صبوری، همان جا.
۲۵- صبوری، همان جا.
۲۶-خطیب شهیدی، ۱۳۸۳، ص ۳۷۷.
۲۷-صبوری، ۱۳۸۹، ص ۵۷.
۲۸-رسول بشاش کنزق، «قرائت کتیبۀ یادبود تازه یاب روستای موانا یا سرزمین اردا و اشه( ارومیه)»، مجلۀ میراث فرهنگی، ش۱5(1375): ۱۰۲.
۲۹-همان، ص ۱۰۴.
۳۰-همان، ص۱۰۵.
۳۱-رئیس نیا، ۱۳۶۸، ص۱۷۱.
۳۲-خطیب شهیدی، ۱۳۸۳، ص ۳۵۹.
۳۳-صبوری، ۱۳۸۹، ص ۶۰.
۳۴-همان، ص ۵۷.
۳۵- همان، ص ۵۸.
۳۶-همان، ص ۶۰، ۶۲ و ۶۳.
منابع:
بشاش کنزق، رسول. «قرائت کتیبۀ یادبود تازه یاب روستای موانا یا سرزمین اردا و اشه(ارومیه)». مجلۀ میراث فرهنگی. ش ۱۵. ۱۳۷۵: ۱۰۲- ۱۰۹.
بندیکت، وارن. سنگ نوشتۀ کله شین. ترجمۀ صمد علیون( خواجه دیرج) و علی صدرایی. تبریز: پروژۀ ترجمۀ حسنلو. ۱۳۹۳.
پیوتروفسکی، بوریس ؛ خطیب شهیدی، حمید. تمدن اورارتو. تهران: پژوهشکدۀ باستان شناسی سازمان میراث فرهنگی کشور،۱۳۸۳.
خطیب شهیدی، حمید. «تمدن اورارتو در آذربایجان ایران». مجلۀ دانشکده. دانشگاه تهران. ش ۱۰. ۱۳۵۷: ۸۲ ـ ۹۸.
ــــــ . «کشف استل اورارتویی مرگه کاروان». مدرس. ش ۸. ۱۳۷۷: ۲ ـ۲۰.
حسن زاده، یوسف. «سنگ نبشتۀ نویافته اورارتویی در بوکان به یغما رفت». دوفصلنامۀ باستان پژوهی. دور جدید. ش ۴. ۱۳۸۶: ۱۲۹ـ۱۳۰.
حیدری، رضا. «سه کتیبه خط میخی در موزۀ ارومیه». موزه ها. ش.۳۸. ۱۳۸۳.
سرفراز، علی اکبر؛ فیروز مندی، بهمن. مجموعۀ دروس باستان شناسی وهنر دوران تاریخی. تهران: مارلیک، ۱۳۷۵.
صبوری نوجه دهی، رضا. «کتیبه های پادشاهان اورارتویی در ایران». پازند. س۶. ش ۲۰ و ۲۱. ۱۳۸۹: ۴۷ ـ۷۲.
سالوینی، میرجیو. «باستان شناسی و زبان شناسی تاریخی و تطبیقی: بازسازی تاریخ شمال غرب ایران در دورۀ اورارتو». ترجمۀ عبدالکریم اسمعیلی. مارلیک. س۱. ش۱. ۱۳۹۰: ۲۸ ـ ۳۹.
سرمدی، عباس. «سنگ نوشته های اورارتویی در آذربایجان». پیمان. ش۷ و ۸ (پاییز و زمستان ۱۳۷۶):۶۹ ـ۷۹.
فان لون، مائوریتس. «کتیبۀ ایشپوینی و منوا در قلاتگاه». در مجموعۀ مقالات تمدن های دشت سولدوز. ترجمۀ صمد علیون و علی صدرائی. تهران: گنجینۀ هنر، ۱۳۸۸: ۲۴۷ ـ ۲۵۶.
کلایس، ولفرام. « شهرهای اورارتو». ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی، در محمد یوسف کیانی. نظری اجمالی بر شهرنشینی و شهرسازی در ایران. تهران: جهاد دانشگاهی، ۱۳۶۵.
ـــــــ . «معماری اورارتویی». ترجمۀ فرامرز نجد سمیعی. اثر. ش ۲۷ و ۲۸. ۱۳۷۵: ۱۰۵ـ۸۶.
رئیس نیا، رحیم. آذربایجان در سیر تاریخ ایران، از آغاز تا اسلام. تبریز: نیما، ۱۳۶۸، ج۱.
حاجی زاده، کریم. «بررسی استقرارهای اورارتویی در شمال غرب ایران»، پایان نامۀ کارشناسی ارشد باستان شناسی، دانشگاه تربیت مدرس،۱۳۷۴.
خان محمدی، بهروز ؛ بیننده، علی. گزارش ثبتی محوطۀ داش تپۀ میاندوآب، بایگانی فنی ادارۀ کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی آذربایجان غربی، ۱۳۸۹ (چاپ نشده).
ماسکارلا، اسکار وایت. «محوطۀ اورارتویی قلاتگاه». در مجموعه مقالات تمدن های دشت سولدوز. ترجمۀ صمد علیون و علی صدرائی. تهران: گنجینۀ هنر، ۱۳۸۸: ۲۳۶ـ۲۴۶.
واندنبرگ، لوئی. باستان شناسی ایران باستان. ترجمۀ عیسی بهنام. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۹.
مشکور، محمد جواد. «تاریخ مردم اورارتو و کشف یک سنگ نبشته به خط اورارتو در آذربایجان». نشریۀ انجمن فرهنگ و هنر ایران. ش ۱. تهران:۱۳۳۲.
ـــــــ . تاریخ اورارتو و سنگ نبشته های اورارتویی در آذربایجان. تهران: مؤسسۀ مطالعات و بررسی ها و کاوش های علمی و هنری و تاریخی ایران باستان، ۱۳۴۵.
Johannes, Friedrich. “urartaische inschriften aus iran”. AMI. band 2. berlin, 1969, p.121-122
Kliess, W. «Bericht uber Zwei Erkundungsfahrten In Nordwest-Iran”. AMI.1969. p.41-42
ـــــــ . «Bericht uber Erkundungsfahrten in Iran im Jahre 1970». Archaeologische Mitteilungen Aus Iran. 1971, Band 4, p. 51-111
ـــــــ . «planaufnahmen urartäischer burgen und urartäischer neufunde in iranisch azerbaidjan im jahre 1974». Archäologische Mitteilungen aus Iran. 1974, 51 ff.
ـــــــ . «Urartaische Platze Im Iran (Stand Der Forschang Herbst 1975)». AMI. 1976 p.33.
Pecorella, R,M. Salvini. M Tra lo Zagros E L’Urmia. Rome:۱۹۸۴.
Khatib – shahidi. H. «narrazione personale della scoperta della stele urartea di mergeh-karvan». SMEA. 1998, XL/۱, p. ۱۳۱-۱۴۲
Van loon M.«The inscriptions of ishpuini and menua at qalatgah” JNES. 34. 1975, p. ۲۰۱- ۲۰۷.
Salvini, mirjo. Corpus Dei Testi Urartei, le iscrizioni su pietra e roccia carte fotografie e disegni. Roma: istituto di studi sulle civilta dell egeo e del vicino oriente, ۲۰۰۸, vol. III