فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷

پژوهشها و ترجمه های مربوط به فردوسی و شاهنامه در اتحاد جاهیر شوروی (سابق)

نویسنده: ابوالقاسم رادفر

نزدیک به هزار سال است که شاهنامهٔ فردوسی همچون گوهری تابناک، فرا روی محققان، هنرمندان، شاعران و فرزانگان این مرز و بوم و دیگر کشورهای جهان بوده و هست؛ زیرا محتوای این اثر حماسی، در واقع چیزی جز بیان خواست ها و آرزوها و بالندگی های یک ملت و در نهایت، آرمان های دلخواه مردم همهٔ جهان نیست. از این رو، این کتاب عظیم همواره موضوع تحقیق، تتبع و ترجمه قرار گرفته و جلوه گاه هنرپردازی های هنرمندان گوناگون بوده است و خواهد بود. اگر فقط به جنبهٔ تصویری این شاهکار بزرگ و تصاویری که زیور نسخ شاهنامه و کتاب های پیرامون آن است توجه کنیم، درمی یابیم که کمتر کتابی تا به این اندازه قلمرو هنرآفرینی های هنرمندان تذهیب و مینیاتور و نقاشی و خط واقع شده است. هر چند خمسهٔ نظامی گنجوی هم از این جهت در خور ذکر است.

شهرت عالمگیر این اثر موجب شده است که شماری از پژوهشگران و مترجمان دیگر زبان ها به تصحیح و ترجمهٔ شاهنامه اقدام کنند و در ابعاد مختلف به تتبع و تحقیق دربارهٔ آن بپردازند، نکات تاریک و مبهم زندگانی و افکار فردوسی را روشن نمایند و شاهکار ارزشمند او را هر چه بهتر بشناسانند. ماحصل این تحقیقات بسیار گسترده، کتاب ها و مقالات فراوانی بوده است که دربارهٔ شاهنامه و سرایندهٔ نامدار آن نوشته اند. همچنین این اثر بزرگ به بیش از ۳۵ زبان ترجمه گردیده که این ترجمه ها خود موجب آفرینش آثار ارزنده ای در سطح ادبیات جهان شده است. شرح تمام این تحقیقات و تأثیرپذیری های شاهنامه یا ترجمه های آن خود، کتابی مفصل خواهد شد که در اینجا ما را چنین کاری جایز نیست. زیرا همان طور که از عنوان مقاله برمی آید، هدف از نوشتن این مقاله معرفی تحقیقات مربوط به شاهنامه و ترجمه های آن در زبان های مهم اتحاد جماهیر شوروی (سابق) بوده است که برای سهولت، آن را به دو بخش جداگانه با عناوین زیر تقسیم کرده ایم:

الف. پژوهش های انجام شده دربارهٔ فردوسی و شاهنامه؛ ب. ترجمه های شاهنامه در زبان های مهم شوروی (سابق).

الف. پژوهش های انجام شده دربارهٔ فردوسی و شاهنامه

آذری: در سال ۱۹۳۴ م گزیدهٔ اشعار شاهنامهٔ فردوسی[۱]زیر نظر آخوندف، توسط مرکز انتشارات دولتی آذرنشر در باکو چاپ شد.

ارمنی: در سال ۱۹۳۴ م منتخبات شاهنامه به مناسبت هزارهٔ فردوسی و در۱۹۴۸ م کتاب منابع ایرانی دربارهٔ ارامنه، بر مبنای شاهنامه تألیف هـ. آچاریان، توسط مرکز دولتی نشریات ارمنستان در ایروان چاپ شد. در۱۹۶۷ م شاهنامه و مأخذ ارمنی آن[۲] تألیف اِی.اِی. شهسواریان، فارغ التحصیل رشتهٔ ایران شناسی در دانشکدهٔ خاورشناسی دانشگاه ایروان، در ایروان انتشار یافت (شفا۱۳۴۸ : ج۱).

ازبکی: نسخه ای خطی و نفیس از شاهنامه در کتابخانهٔ تاشکند موجود است. در کتابخانهٔ آکادمی علوم ازبکستان نیز نسخه ای از شاهنامه به خط محمدمراد سمرقندی کاتب قرن دهم، و نسخه ای از یوسف و زلیخا، کار مکتب هرات در قرن نهم هجری، نگاهداری می شود (شفا۱۳۴۸ : ج۱، صص۱۰۴۰٬۱۰۴۶٬۱۰۴۷).

تاجیکی: در ۱۹۳۸ م برگزیده ای از شاهنامه به زبان فارسی در استالین آباد منتشر شد. در۱۹۴۰ م داستان رستم و سهراب از شاهنامه، به فارسی در استالین آباد نشر یافت. در همین سال، کتاب ِ دربارهٔ فردوسی و شاهنامهٔ او تألیف صدرالدین عینی، در استالین آباد چاپ شد. در۱۹۴۳ م متن فارسی دو اثر با عناوین الماس های دلاوری یا قطعاتی از شاهنامه، گردآوری و مقدمه و حواشی از ابوالقاسم لاهوتی و منتخبات شاهنامهٔ فردوسی، در استالین آباد منتشر گردید. همچنین در۱۹۴۸ م کاوهٔ آهنگر منظومهٔ ابوالقاسم لاهوتی، در استالین آباد چاپ شد. در۱۹۵۴ م اثری با عنوان مقام شاهنامهٔ فردوسی در ادبیات تاجیکی قرون نهم و دهم میلادی[۳] تألیف محمد نوری عثمانف، در مسکو انتشار یافت. در۱۹۵۴ م متن فارسی داستان رستم و کاوس، فصلی از شاهنامه، و نیز در۱۹۵۵ م(۱۹۶۰م) متن فارسی منظومه هایی از شاهنامه در دو جلد، هر دو توسط مرکز انتشارات دولتی تاجیکستان در استالین آباد چاپ شد. همچنین کمال الدین عینی فرزند صدرالدین عینی، بنیانگذار مکتب ادب تاجیکی، متن تاجیکی شاهنامه را در نه جلد به چاپ رسانده است(شفا۱۳۴۸ : ج۱، صص۱۲۳۷٬۱۳۸۷٬۱۳۸۸٬۱۳۹۵).

روسی: تصحیح و تحقیق و ترجمهٔ شاهنامه برای نخستین بار، در قرون جدید توسط شرق شناسان انجام گرفته است. در شوروی(سابق) مهم ترین یادبودی که به ایران مربوط می شود، هزارهٔ فردوسی است که در سال۱۹۳۴ م به طور همزمان در مسکو و لنینگراد و پایتخت های هفت جمهوری از جمهوری های مختلف شوروی (سابق) برپا گردید و بدین مناسبت، چندین ترجمه از شاهنامهٔ فردوسی به زبان های روسی، گرجی، ارمنی، و آذربایجانی منتشر شد و آثار تحقیقی متعددی نیز دربارهٔ فردوسی در جمهوری های مختلف این کشور انتشار یافت.

در۱۹۳۴ م انستیتو خاورشناسی آکادمی علوم شوروی (سابق)، نشریه ای رسمی با نام فردوسی[۴]در لنینگراد منتشر کرد و در آن چگونگی برگزاری این یادبود را در شوروی(سابق) درج کرد. مجموعهٔ مقالات این نشریه توسط پی والگین[۵] و بی.وی لگران[۶] گردآوری شده است. در۱۹۳۴ م نسخه های خطی شاهنامه، مجموعهٔ گردآوری شده در لنینگراد تألیف تی گوزالیان[۷] و ام دیاکونف[۸]، در لنینگراد چاپ شد. در۱۹۳۵ م کتاب ابوالقاسم فردوسی و کار هنری او[۹] تألیف ای.ای برتلس[۱۰]، در لنینگراد و مسکو چاپ شد.در همین سال، کتابی نیز با عنوان مینیاتورهای ایرانی نسخه های خطی شاهنامه، در مجموعه های موزهٔ دولتی ارمیتاژ لنینگراد، تألیف ال.تی گوزالیان و ام.ام دیاکونف و تصحیح ای.ان تیخونف[۱۱]، در لنینگراد منتشر شد. در۱۹۴۰ م زندگی و کار هنری فردوسی[۱۲]، تألیف دیاکونف، از سوی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی(سابق) در مسکو و لنینگراد انتشار یافت. در۱۹۴۱، کاوهٔ آهنگر، منظومهٔ فارسی ابوالقاسم لاهوتی(با مضمون شاهنامه)، در مسکو و لنینگراد چاپ شد. در۱۹۵۹ م زندگی فردوسی و خلاقیت او[۱۳] تألیف ام.ان عثمانف، با نظارت آی.اس براگینسکی[۱۴]، در مسکو چاپ شد. در۱۹۶۰ م کتاب هنر نقاشی و مجسمه سازی باستانی و شاهنامه[۱۵]، تألیف ای.ام بلنیتسکی[۱۶]، در مسکو چاپ شد. بین سال های۱۹۶۲ ـ ۱۹۶۸ م هیئتی از دانشمندان انستیتوی ملل آسیا متن کامل و منقح (انتقادی) فارسی شاهنامهٔ فردوسی را در نُه جلد به چاپ رسانیدند. در تنظیم این متن از کهن ترین نسخ خطی معتبر شاهنامه متعلق به کتابخانه های مختلف جهان استفاده شده است، از جمله نسخه های خطی موزهٔ بریتانیا ( ۶۷۵ق)، کتابخانهٔ عمومی سالتیکف شدرین[۱۷] لنینگراد (۷۳۳ق) شاهنامهٔ بایسنغری کتابخانهٔ سلطنتی ایران ( ۸۴۲ق)، انستیتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی(یکی مربوط به سال ۸۴۹ ق و دیگری در حدود سال ۸۵۰ ق)، و ترجمهٔ عربی شاهنامهٔ کتابخانهٔ قاهره (که در سال های۶۱۵ ـ ۶۲۴ق توسط فتح بن علی بنداری اصفهانی انجام گرفته است). کار تنظیم و چاپ این شاهنامه از سال ۱۹۵۵ م زیر نظر برتلس، ایران شناس فقید شوروی، آغاز و قسمتی از کتاب به دست خود او آمادهٔ چاپ شد. ولی با درگذشت وی در سال۱۹۵۷ م آکادمی علوم اتحاد شوروی هیئتی مرکب از برتلس[۱۸](فرزند برتلس فقید)، گوزالیان، بانو، اسمیرنوا[۱۹]، عثمانف، و طاهرجانف[۲۰] را عهده دار ادامهٔ این کار کرد. بعداً دانشمندان ایران شناس دیگری چون براگینسکی و رستم علی یف[۲۱] و مخصوصاً باباجان غفورف[۲۲]، رئیس بخش خاورشناسی آکادمی علوم شوروی، با این عده همکاری کردند. انستیتوی ملل آسیا در نظر داشت پس از پاپان چاپ دورهٔ کامل شاهنامه، فرهنگ جامعی از اشعار فردوسی را نیز با همکاری عده ای از دانشمندان ایران شناس تدوین و چاپ کند. در سال های۱۹۶۵ و۱۹۶۶م متن کامل شاهنامهٔ فردوسی در نُه جلد(چاپ دوشنبه) انتشار یافت. در۱۹۵۹ م(۱۳۳۸ش) هیئت اعزامی انستیتوی ادبیات آکادمی علوم ترکمنستان، در سفری که به منظور مطالعات تحقیقی به عشق آباد کرد، یک نسخهٔ خطی بسیار قدیم از شاهنامه به دست آورد که در حدود هزار سال پیش نوشته شده است. این کتاب که دارای ۱۴۰۰ صفحه است، به خط نسخ کتابت شده و قبلاً متعلق به متولی یکی از مدارس مذهبی ایالت مرو بوده است. کتابخانهٔ دولتی عمومی سالتیکف شدرین، یکی از مهم ترین مراکز کتب و نسخ فارسی شوروی است که در۱۸۱۴ م در سن پیترزبورگ تأسیس شد. برخی از کتب خطی فارسی این کتابخانه از نفیس ترین کتب نوع خود در تمام جهان است. از این قبیل است نسخهٔ خطی معروف شاهنامهٔ فردوسی که در سال ۷۳۳ ق کتابت شده و به لحاظ تاریخ تحریر، پس از نسخهٔ موزهٔ بریتانیا در لندن، قدیمی ترین نسخهٔ خطی موجود شاهنامه در دنیا است؛ شاهنامه ای از قرن دهم هجری با مقدمهٔ بایسنغری، در ۸۷۷ صفحه با ۱۹۲ مینیاتور؛ نسخهٔ دیگری به خط نستعلیق از همان قرن با پنجاه مینیاتور؛ و نسخه ای مکتوب در سال۱۱۳۸ ق، با ۱۴۳ مینیاتور به خط نستعلیق. در کتابخانهٔ انستیتوی ملل آسیا در مسکو نیز نسخه ای از شاهنامهٔ فردوسی موجود است که در سال ۸۴۹ ق کتابت شده است.

یوری مار، خاورشناس برجستهٔ روس، چندین مقاله در روزنامه های شوروی، دربارهٔ فردوسی و شاهنامه نوشته است که از آن میان می توان به مقالات زیر اشاره کرد:‹‹جشن هزار سالهٔ فردوسی›› در روزنامهٔ کارگر تفلیس، شمارهٔ۱۱۴٬۳۲۰۸، ۱۸ مه۱۹۳۴؛ ‹‹نقشهٔ ایران در زمان فردوسی›› در روزنامهٔ طلوع شرق، شمارهٔ۱۴۵٬۲۳۵۶، ۲۳ ژوئن۱۹۳۴؛ ‹‹فردوسی و شاهنامه›› (ترجمه به زبان ترکی و توسط یاریا) در روزنامهٔ قرمز رنگ لر، شمارهٔ۲۰، ۶ ژوئیهٔ۱۹۳۴؛ ‹‹شاهنامه و فردوسی حقنده اسکی وینی معلومات›› (به زبان ترکی) در مجلهٔ انقلاب و مدنیّت، صص۱۹ ـ۲۶؛ ‹‹فردوسی و اشعار جهان›› در مجلهٔ ادبیات، مسکو۱۹۳۵؛ ‹‹وزن شعری شاهنامه›› هم خطابه ای است که در کنگرهٔ فردوسی در تهران خوانده و جداگانه چاپ شده است. البته مقالات دیگری هم از یوری مار دربارهٔ فردوسی و شاهنامه در دست است. (پیام نو۱۳۲۳ ـ۱۳۳۳:صص۱۵۴٬۱۵۵؛ سیاح۱۳۵۴ : ص۲۲؛ شفا۱۳۴۸ : ج۱، صص۶۲۳٬۶۲۴٬۷۰۲٬۹۲۰٬۹۳۶٬۱۲۰۵ ـ۱۲۰۸٬۱۲۱۵ ـ۱۲۱۷٬۱۲۵۷٬۱۲۶۵٬۱۲۷۷٬۱۲۷۹، ج۲، صص۵۰٬۷۳٬۸۰)

گرجی: اثر جاویدان فردوسی و نوشته های مقلدان و اقتباس کنندگان در طی قرون پانزدهم تا هیجدهم میلادی، توسط چند نفر به نظم و نثر گرجی درآمده است. در۱۹۱۶ م جلد اول روایات گرجی شاهنامه به اهتمام جِی آبولادزه[۲۳] چاپ شد. جلد دوم این روایات، زیر نظر جی. آبولادزه، ای. بارامیدزه[۲۴]، کِی ککه لیدزه[۲۵]، پی اینگوروقوا[۲۶] و ای شانیدزه[۲۷] در سال۱۹۳۴ م منتشر شد. جلد سوم این روایات را دی کوبیدزه آمادهٔ چاپ کرده است. کوبیدزه پرکارترین ایران شناس گرجستان، تحقیقات مفصلی دربارهٔ شاهنامه و روایات گرجی آن به عمل آورده است. نتیجهٔ فعالیت ثمربخش وی را در کتاب روایات گرجی شاهنامه و ماخذ فارسی آنها می توان ملاحظه کرد. این کار غنی پرارزش در سال۱۹۵۹ م چاپ شد. در۱۹۳۴ م (و۱۹۳۵م) کتاب فردوسی و روابط ادبی و هنری ایرانـ گرجستان[۲۸] تألیف بارامیدزه، در تفلیس چاپ شد. همچنین در ۱۹۳۴ م، فهرست نمایشگاه فردوسی و روابط ادبی و هنری گرجستان و ایران، تألیف بارامیدزه و اینگوروقوا، به زبان های گرجی و روسی در تفلیس انتشار یافت. در ۱۹۶۵ م، شرحی دربارهٔ چهرهٔ زن در شاهنامه[۲۹] در تفلیس به چاپ رسید(سخن، ص۵۲۰؛ شفا۱۳۴۸ :صص۷۵۷٬۷۵۸؛۱۱۱۸ -۱۱۱۹٬۱۴۲۰).

ب. ترجمه های شاهنامه در زبان های مهم شوری(سابق)

ارمنی: آشنایی با شاهنامهٔ فردوسی تقریباً مقارن با پایان زندگانی خود فردوسی، در ارمنستان آغاز شد. در رسالهٔ گریگور ماگیستروس[۳۰]، متفکر، مورخ و شاعر نامی ارمنی قرن یازدهم میلادی (پنجم هجری) که زبان های فارسی و عربی را به خوبی می دانست، اشارات متعدد به فصول مختلف شاهنامه، مخصوصاً به خوان سوم از هفت خوان رستم در مازندران و نبرد او با دیو سپید و اژدها شده است. به تدریج نفوذ شاهنامه در ارمنستان به قدری زیاد شد که برخی از شعرای ارمنی اصولاً اصل و نسب قهرمانان این اثر را ارمنی دانستند. برای مثال، در یکی از آثار ادبی برجستهٔ ارمنی ادعا شده است که ‹‹در قدیم الایام، در شهر ساسون ارمنستان شخصی به نام زال پادشاهی می کرد که از او پسری به نام رستم پهلوان زاده شد››. در بعضی از این آثار، برزو، فرزند سهراب و نوادهٔ رستم، از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آمده است. بعدها اصولاً حماسه ای به نام داستان رستم زال در ارمنستان به وجود آمد، که ترکیبی از شاهنامهٔ فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش، عشق و مرگ او، و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی وی است. کونستاندین یرزینکاتسی[۳۱]، شاعر ارمنی، یادآوری کرده است که تا قرن سیزدهم میلادی در ارمنستان، شاهنامه خوان های حرفه ای شاهنامه را با آهنگ مخصوص می خواندند. مدارک مختلفی که از آن زمان در دست است نشان می دهد، مردم ارمنستان به داستان های پیکار ممتد ایرانیان و تورانیان که در شاهنامه آمده است، بسیار علاقه مند بودند؛ به طوری که آنها را در ردیف داستان های ملی خود قرار دادند و براساس افسانهٔ زال و رستم، اثر حماسی منظوم بسیار معروف ارمنی به نام ساسنا تسرر[۳۲](دلاور رویین تن) را پدید آوردند.

دربارهٔ ترجمهٔ شاهنامه یا بخش هایی از آن در سده های اخیر، گذشته از آثار متعدد گریگور ماگیستروس که دربارهٔ ایران اسلامی و به ویژه داستان های حماسی ایران، از جمله رستم و اسفندیار نوشته است، پیشینهٔ آن به اواخر قرن نوزدهم می رسد.نخستین بار در۱۸۹۳ م ترجمهٔ رستم و سهراب فردوسی به همت ساموئل گلزادیانتس[۳۳] به شعر ارمنی، در ایروان منتشر شد و سال بعد از آن (۱۸۹۴م) ترجمهٔ داستان سیاوش شاهنامه و در همان سال، ترجمهٔ داستان ضحاک با عنوان ضحاک بیوراسپی دیوصفت، به اقتباس از شاهنامه توسط گلزادیانتس در ایروان انتشار یافت. در۱۹۰۹م تیریاکیان، زبان شناس و پژوهشگر ارمنی در نیویورک، داستان اردشیر پاپکان را از منابع گوناگون فارسی به ارمنی برگرداند. در۱۹۲۴، آساطور[۳۴] فارغ التحصیل رشتهٔ ایران شناسی دانشکدهٔ خاورشناسی دانشگاه ایروان، داستان شورانگیز بیژن و منیژه را به ارمنی ترجمه کرد.در سال۱۹۳۴ م به مناسبت جشن هزارهٔ فردوسی، مترجمان ارمنی تصمیم گرفتند که هر کدام قطعه ای از شاهنامه را به ارمنی برگردانند و به کنگرهٔ برگزاری جشن های هزارهٔ فردوسی تقدیم کنند. آساطور هم چون دیگران بدین مناسبت داستان رستم و سهراب را ترجمه کرد که در ایروان چاپ شد. در همین سال (۱۹۳۴م)، ترجمهٔ سه قطعه از شاهنامه به شعر و زبان ارمنی توسط میرزایانس، در چاپخانهٔ فاروس تهران انتشار یافت و نیز، منتخبات فردوسی (به مناسبت هزارهٔ فردوسی) از سوی مرکز دولتی نشریات ارمنستان در ایروان چاپ شد. در این سال، اثر دیگری هم با عنوان داستان رستم و اسفندیار رویین تن از شاهنامه به زبان ارمنی توسط تارونسی[۳۵] در ایروان انتشار یافت. روبن آبراهامیان[۳۶] فارغ التحصیل دانشگاه سنت پیترزبورگ، که بین سال های ۱۹۲۱ تا۱۹۴۶ م در ایران به تدریس مشغول بوده و دارای تألیفات گوناگونی در زمینهٔ ادبیات ایران و ارمنستان است، قطعهٔ بهرام گور و آزاده را به ارمنی برگرداند. در۱۹۳۴ م هوسپ میرزاییان نمایندهٔ ایرانیان ارمنی در دوره های اول، دوم و سوم مجلس شورای ملی، قطعهٔ رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، رستم و اشکبوس را به شعر ارمنی برگرداند. دارونتزی[۳۷]، یکی دیگر از مترجمان ارمنی، گزیده ای از شاهنامه را ترجمه کرد. در۱۹۳۷ م نمایشنامهٔ سیاوش[۳۸] در پنج پرده، تألیف جاوید، در ایروان منتشر شد. در۱۹۶۱ م ترجمهٔ بخشی از شاهنامه به زبان ارمنی توسط مهرداد تیریاکیان، در نیویورک چاپ شد. در۱۹۶۲ م داستان سیاوش از شاهنامهٔ فردوسی ترجمهٔ سرگئی عمریان[۳۹] در ایروان انتشار یافت. همین شخص در۱۹۶۴ م داستان زال و رودابه[۴۰]، و در۱۹۶۷ م داستان رستم و سهراب[۴۱] را از شاهنامه به ارمنی ترجمه و در ایروان منتشر کرد. داستان اخیر دارای پیشگفتار کاملی پیرامون زندگی فردوسی، همراه با تصاویر هنرمندانهٔ گاسپاریان است. همچنین در مقدمهٔ این کتاب به دو قطعه شعر ‹‹شکوهٔ فردوسی از پیری›› و ‹‹مرژیهٔ فردوسی در مرگ فرزند›› اشاره شده و از داستان ‹‹ شاه مات›› نیز ذکری به میان آمده است. نکتهٔ آخر این که، فردوسی در شاهنامهٔ خویش از رزمندگان و نام آوران بلندآوازهٔ ارمنی با بزرگداشت خاصی یاد کرده است (خاچادریان۱۳۵۷ : صص۲۷ ـ۳۰؛ شفا۱۳۴۸ :ج۱؛ قوکاسیان: صص۵۱۸ـ۵۲۰).

ازبکی: در سال های اخیر، اصل متن یا ترجمهٔ بسیاری از آثار کلاسیک ادبیات فارسی در جمهوری های ازبکستان و تاجیکستان و ترکمنستان انتشار یافته است. علاوه بر متن کامل شاهنامهٔ فردوسی در نُه جلد (چاپ دوشنبه،۱۹۶۵ ـ۱۹۶۶م)، ترجمهٔ کاملی از شاهنامهٔ فردوسی به زبان ازبکی در دست است که به همت آخوند ملاخاموش صورت گرفته است. از این ترجمه یک نسخهٔ خطی خوب که در۱۰۹۳ م نوشته شده است و یک نسخهٔ خطی دیگر که تاریخ۱۲۲۶ ق را دارد، در اختیار کتابخانهٔ تاشکند است. در۱۹۰۵ م ترجمهٔ ازبکی شاهنامه در ۶۷۰ صفحه در تاشکند به چاپ رسیده است (شفا۱۳۴۸ : ج۱، ص۷۰۵).

اوکرایینی: ظاهراً نخستین اثری که دربارهٔ ایران در اوکرایین انتشار یافت کتاب مطالعاتی دربارهٔ ایران[۴۲] بود که در۱۸۸۳ م توسط بک[۴۳] در کیف[۴۴] به چاپ رسید. ولی مطالعات واقعی ایران شناسی در اوکرایین مرهون دانشمند برجسته ای به نام آنافانگل کریمسکی[۴۵] است که باید او را از بزرگ ترین ایران شناسان روسیه دانست.قسمتی از آثار کریمسکی، ترجمه های ادبی، به ویژه ترجمهٔ آثار بزرگ ادبیات کلاسیک ایران، مانند اشعار فردوسی، خیام، سعدی، حافظ و جامی است. مهم ترین این ترجمه ها، ترجمهٔ شاهنامه به زبان اوکرایینی است که در۱۸۹۶ م به نام شاهنامه یا تاریخ شاهان ایران[۴۶] در کیف منتشر شد، و چاپ بهتری از آن نیز بعداً در۱۹۲۲ م انتشار یافت (شفا۱۳۴۸ :ج۱، ۸۳۹ ـ۸۴۰٬۱۳۷۹).

تاجیکی: با تأسیس فرهنگستان علوم تاجیکستان در۱۹۵۱ م، فعالیت های فرهنگی و ادبی و زبان شناسی روزبه روز گسترش بیشتری یافت و گروهی از ایران شناسان در بخش خاورشناسی فرهنگستان به پژوهش در زمینه های مختلف فرهنگ ایران اشتغال یافتند. در۱۹۵۹ م منظومه هایی از شاهنامهٔ فردوسی[۴۷] به همت اس لیپکین[۴۸] ترجمه و از سوی مرکز انتشارات دولتی تاجیکستان در استالین آباد چاپ شد. در۱۹۶۰، داستان کیقباد و کیکاوس[۴۹]از شاهنامهٔ فردوسی توسط درژاوین[۵۰] از سوی مرکز انتشارات دولتی تاجیکستان در استالین آباد انتشار یافت (شفا۱۳۴۸ :ج۱، ص۱۴۰۰).

روسی: ترجمهٔ آثار ادبیات کلاسیک ایران در روسیه از قرن نوزدهم آغاز شد. در سال های۱۸۱۰ و۱۸۱۵ و۱۸۱۸م، چند ترجمهٔ ناقص روسی از فردوسی و انوری و سعدی و حافظ و جامی منتشر شد. قطعاتی از شاهنامه برای نخستین بار در ماه مه۱۸۱۵ م در شمارهٔ ۱۰ مجلهٔ ورستنیک اوروپی، به زبان روسی ترجمه شد و ترجمهٔ منظومی از بیژن و منیژه در۱۸۱۸ م در سنت پیترزبورگ انتشار یافت. در۱۸۹۴ م واسیلی اندری یویچ ژوکوفسکی[۵۱] شاعر روس، داستان رستم و سهراب[۵۲] را از شاهنامه به نظم روسی ترجمه کرد. این اثر هر چند ترجمهٔ دقیقی از فردوسی نبود و تا اندازه ای از موضوع اصلی دور افتاده بود، ولی در آن از شیوهٔ کلاسیک فردوسی پیروی شده بود و می توان گفت این ترجمهٔ منظوم ژوکوفسکی از آثار معروف ادبیات روسی شمرده می شود. در۱۹۰۵ م شاهنامه توسط سوکولوف[۵۳] به نثر روسی ترجمه شد. این ترجمه حاوی همهٔ مطالب شاهنامه از آغاز تا پایان سلطنت فریدون است و در مسکو چاپ شده است. وی همچنین در۱۹۱۵ م داستان زال و رودابه و رستم و سهراب را به روسی ترجمه کرد که در مسکو منتشر شده است. در۱۹۱۵ م کریمسکی مستشرق معروف روسی، داستان فریدون و ضحاک و قسمت هایی از رستم و سهراب را از شاهنامه ترجمه و در مسکو چاپ کرد. همچنین در ترجمهٔ دیگری کریمسکی از آغاز شاهنامه تا سلطنت منوچهر را به زبان روسی به شعر درآورده است که این کتاب یک بار به سال۱۸۹۶ م در لوو[۵۴] و بار دیگر به سال۱۹۲۲ م در کیف چاپ شد. کریمسکی در اثر معروف خود به نام تاریخ ایران و ادبیات آن، که در ۱۹۱۳ م در مسکو به طبع رسیده است، شاهنامه را کتاب باعظمتی می داند که بر شالوده های مذهبی و ملی ایران استوار است و جنگ های دایمی ایران و توران را مظهر جنگ خیر با شر (اهوره مزدا و اهریمن) می داند. فایدهٔ چنین کتابی در تعلیم و تربیت ملی ایران و تأثیراتی که در ادبیات قرون وسطای اروپا، مخصوصاً در ادبیات روسیه بخشیده، مستغنی از وصف و بیان است. مستشرق مذکور، قسمت مفصلی از شاهنامه را هم که به قلم سوکولوسکی ترجمه شده، در کتاب خود درج کرده است. در۱۹۳۰ م داستان ضحاک و کاوه، افسانهٔ باستانی ایران، توسط آرندت، تألیف و ترجمه و در مسکو چاپ شد. در۱۹۳۴ م دیاکونف رزم گودرز با پیران[۵۵] و قسمتی از داستان بیژن و منیژه را در مسکو انتشار داد. در همین سال، لوزینسکی[۵۶] دست به ترجمه و نگارش بهرام گور و آزاده[۵۷] از شاهنامه زد که در همان سال در لنینگراد طبع شد. در۱۹۳۴ م منتخبات شاهنامهٔ ابوالقاسم فردوسی طوسی، ترجمهٔ لوزینسکی، با تصحیح و تفسیر و مقاله ای از اف.ای روزنبرگ[۵۸] در مسکو و لنینگراد چاپ شد. ژوزف آربلی[۵۹] در۱۹۳۴ م شاهنامه را ترجمه کرد. در۱۹۴۹ م منتخباتی از شاهنامهٔ ابوالقاسم فردوسی[۶۰] توسط درژاوین[۶۱] ترجمه و با مقدمهٔ یاویچ[۶۲]، از سوی مرکز انتشارات دولتی تاجیکستان در استالین آباد (دوشنبه) چاپ شد. متن تجدید نظر شدهٔ این چاپ در۱۹۵۴ م مجدداً انتشار یافت. داستان بهرام چوبینه، از شاهنامهٔ ابوالقاسم فردوسی[۶۳] در۱۹۵۲ م توسط لیپکین ترجمه و در استالین آباد (دوشنبه) منتشر شد. همچنین در۱۹۵۵ م بخشی از اشعار شاهنامهٔ فردوسی[۶۴] توسط لیپکین ترجمه و با مقدمهٔ مترجم چاپ شد. از کارهای مهمی که در زمینهٔ فرهنگ و ادب ایران در شوروی صورت گرفته، ترجمهٔ متن کامل شاهنامهٔ فردوسی به نظم روسی، در شش جلد است. این ترجمه از سال۱۹۵۵ م زیر نظر آکادمی علوم اتحاد شوروی آغاز شده و نخستین جلد آن در۱۹۵۷ م و جلدهای دوم و سوم در ۱۹۶۰ و۱۹۶۵ م انتشار یافته است، که بر روی هم، آغاز شاهنامه را تا پادشاهی لهراسب شامل می شود. این چاپ با استفاده از متن فارسی نسخه های متعدد شاهنامه، از جمله دو نسخه از نفیس ترین نسخه های خطی این کتاب در جهان (نسخهٔ شاهنامهٔ بایسنغری کتابخانهٔ سلطنتی ایران که در۱۹۵۸ م به تقاضای این آکادمی عکسبرداری و ارسال شد، و نسخهٔ شاهنامهٔ کتابخانهٔ ملی لنینگراد) انجام گرفته است و هیئتی از متخصصان زبان و ادبیات فارسی مأمور این کار بوده اند. همچنین در۱۹۵۷ م ترجمهٔ شاهنامهٔ فردوسی به زبان روسی با نظارت و تصحیح آی براگینسکی و شروینسکی[۶۵] تنظیم و با مقدمه ای از براگینسکی، توسط مرکز انتشارات دولتی آثار ادبی در مسکو چاپ شد. در۱۹۵۹ م رستم و سهراب[۶۶] درژاوین ترجمه و با مقدمه و تصحیح و توضیحات عثمانف در مسکو انتشار یافت. در۱۹۲۶ م داستان دلاوری بهرام چوبینه[۶۷] توسط ال. ان گومیلف[۶۸] گردآوری و با ترجمهٔ ماخذ و دیباچه و حواشی در لنینگراد منتشر شد. در۱۹۶۴ م شاهنامهٔ فردوسی[۶۹] توسط درژاوین و لیپکین ترجمه و با نظارت گروهی از خاورشناسان نظیر آی. براگینسکی، باباجان غفورف، تورسون زاده[۷۰]، با مقدمهٔ آی. براگینسکی و نویسندگی عثمانف، در دو جلد و ۱۹۶۴ صفحه، توسط مرکز انتشارات دولتی آثار ادبی در مسکو به چاپ رسید(افشار۱۳۵۴: ص۲۸۳؛پیام نو۱۳۲۳ ـ۱۳۳۳: ص۱۵۴؛شفا۱۳۴۸: ج۱، ص۶۲۵٬۷۰۵٬۱۱۵۲٬۱۲۰۱٬۱۲۰۵٬۱۲۰۷٬۱۲۴۲٬۱۲۴۹٬۱۲۵۶٬۱۲۷۹٬۱۲۹۱٬۱۳۸۹٬۱۳۹۳٬۱۴۰۰؛ ج۲، صص۵۰٬۷۳؛ صفا۱۳۵۲ : صص۲۲۰ ـ۲۲۱؛ فروغ۱۳۶۳ : ص۱۷؛ نفیسی: ص۷۱).

گرجی: روابط فرهنگی ایران و گرجستان سابقه ای دوهزار و پانصد ساله دارد که دست کم از هزار سال اخیر آن، اطلاعات زیادی در دسترس هست. شاهنامهٔ فردوسی در قرن دوازدهم میلادی (ششم هجری)، یعنی اندکی بعد از وفات فردوسی، به زبان گرجی ترجمه شد. از این اولین ترجمه، اکنون اثری در دست نیست؛ اما ترجمه های متعدد دیگری از قسمت های مختلف شاهنامه به زبان گرجی در قرون پانزدهم تا هیجدهم به نظم و نثر صورت گرفته که امروزه همهٔ آنها در دست است. مهم ترین این ترجمه ها، رستومیانی (رستم نامه) است که در آن، فصول مربوط به تولد زال تا مرگ گشتاسپ ترجمه شده است. قسمت اساسی این ترجمه توسط سرافیون ساباشویلی، ادیب معروف گرجستان (ف۱۵۱۶ م) در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم انجام گرفته و ترجمهٔ قسمت آخر آن توسط خسرو تورمانیدزه[۷۱] (ف۱۵۸۸ م) صورت پذیرفته است. این هر دو ترجمه منظوم است. رستومیانی در۱۸۹۱ م در تفلیس چاپ شده است. در۱۸۹۱ م بژانیانی (بیژن نامه) از شاهنامه توسط همین خسرو تورمانیدزه، در تفلیس انتشار یافت. البته در قرن هفدهم منظومه ای به زبان گرجی به نام زاآکیانی (ضحاک نامه) توسط ماموک تاواکلاشویلی انتشار یافت که ترجمهٔ سرگذشت ضحاک و فریدون شاهنامه بود. در همان زمان، منظومهٔ گرجی دیگری به نام اوتروتیان ساآمیانی (سام پهلوان) توسط باردزیم واچنادزه منتشر شد، که شامل فصول مربوط به آغاز پادشاهی کیومرث تا تولد زال بود. اندکی بعد، ترجمه هایی به نثر گرجی به نام پریدوینانی (فریدون نامه) و ساآمیانی (سام نامه) انتشار یافت. در سال های اخیر، تحقیقات جامعی دربارهٔ شقوق گرجی شاهنامه و ترجمه های فصول مختلف این کتاب، در تفلیس انتشار یافته است. در۱۹۳۴ م شاهنامهٔ ابوالقاسم فردوسی به همت آبولادزه و عده ای دیگر، با مقدمه و تفسیر و تحشیهٔ بهرامیدزه[۷۲]، در تفلیس چاپ شد و در۱۹۶۲ م منتخبات شاهنامهٔ فردوسی توسط اِی.اِی گواخاریا[۷۳]در تفلیس منتشر شد (سخن: ص۵۲۰؛ شفا۱۳۴۸ :ج۱، صص۷۵۵٬۷۵۶٬۷۶۱ـ۷۵۹٬۱۴۰۰٬۱۴۱۵٬۱۴۲۰٬۱۴۲۷؛ صفا۱۳۵۲ : ص۲۱۷).

کتابنامه:

ـ افشار، ایرج،۱۳۵۴، مجموعهٔ کمینه، تهران.

پیام نو،۱۳۲۳ ـ۱۳۳۳، ‹‹یوری نیکولایویچ مار››، د۱، ش۳، تهران، انجمن روابط فرهنگی ایران و اتحاد جماهیر شوروی (سابق)، صص۱۵۴ ـ۱۵۵.

ـ خاچادریان آلک،۱۳۵۷، ‹‹ترجمهٔ شاهنامه به زبان فارسی››، دل ها و اندیشه ها (ویژهٔ فردوسی)، ماهنامهٔ رادیو و تلویزیون، ش۳، صص۲۷ ـ۳۰.سخن، د۲۱، ش۵، ص۵۲۰.

ـ سیاح، فاطمه،۱۳۵۴، نقد و سیاحت، به کوشش محمد گلین، تهران، توس.

ـ شفا، شجاع الدین،۱۳۴۸، جهان ایران شناسی. تهران، کتابخانهٔ پهلوی.

ـ صفا، ذبیح الله،۱۳۵۲، حماسه سرایی در ایران، چ۳، تهران، امیرکبیر.

ـ فروغ، مهدی، شاهنامه و ادبیات، تهران، هنر و فرهنگ.

ـ قوکاسیان، هراند، ‹‹شاهنامهٔ فردوسی به زبان ارمنی››، ارمغان، د۳۶، ش۱۰، صص ۵۱۸ ـ۵۲۰.

ـ نفیسی، سعید، ‹‹فردوسی شاعر جهان››، فردوسی نامهٔ مهر، صص ۶۸ ـ۷۲.

پی نوشت ها :

پی نوشت ها:

Firdousi: Shakh-Name, Izbrannye Poemy 1-

Shakh-Name i armyanskie istochniki (na armyanskom yazyke) 2-

Mesto. Shakh-name Ferdousi v tadzikskoi Literature IX-X vv 3-

Ferdousi. 1934. Instituta vostokovedeniya Akademia Nauk SSSR i Gosudarstvennuy Ermitazh 4-

P.Volgin 5-

B.V.Legran 6-

L.T.Guzalian 7-

M.Dyakonov 8-

Abu-L-Kasim Firdousi i ego tvorchestvo 9-

E.E.Bertels 10-

A.N.Tikhonova 11-

Ferdousi, Zhizn i tvorchestvo 12-

Ferdousi, Zhizn i tvorchestvo 13-

I.S.Braginskii 14-

Drevnee izobrazitelnoe iskusstvo i “ shakh-Name”.۱۵-

A.M.Belenitskii1 6-

Saltikova-Shchedrina 17-

A.E.Bertels 18-

O.I.Smirnova 19-

A.T.Tagirzhanov 20-

R.Aliov 21-

B.B.Gafurov 22-

Abuladze23-
Baramidze24-
K.Kekelidze 25-

P.Ingorokva 26-

A.Shandize 27-

Ferdousi i gruzino-iranskie svyzi o literature i iskusstve 28-

Zametki o zhenskikh obrazakt Shakh-Name 29-

Grigor Magistros 30-

Konstandyn Erzinkatsy 31-

Sasnatsrer 32-

S.Gulzadiantz 33-

G.Asatur 34-

S.Taronsy 35-

Rouben Abrahamian 36-

Taronetsi 37-

Siavash 38-

S.Umarian 39-

Zal i Rudabe 40-

Rostam i Sokhrab 41-

Etyudy po Persii 42-

S.Beck 43-

Kiev 44-

A.Iu.Krimskiy 45-

Shah-Name, ili iransko kniga tsariv 46-

Firdousi: Poemy iz Shakh-name v Perevodkh 47-

S.Lipkina 48-

Kei-kubad i Kei-kavus 49-

V.Derzhavina 50-

Vassili Andrievitch Joukovsky 51-

Rustem i Zohrab 52-

Sokoloff 53-

Lvov 54-

Bitva Gudarza s Piranom o tryvok iz rasskaza o Bizhane i Manizhe 55-

M.Lozinski 56-

Bakhram Gur i Azadi 57-

Firdausi. Abul-l Kasim Al-Tusi: Kniga tsarei Shakh-name. Izbrannye mesta. Per M. Lozinskogo pod redS Komm. I statei F. A Rozenberga 58-

Joseph Orbely59-

Abul-kasim Firdousi: iz Shakhname 60-

Derzhavin61-
M.Iavich 62-

Abul-Kasim Firdousi: Skazanie o Bakhrame Chubina. Iz Shakhname 63-

Firdousi:Shakh-Name Poemy 64-

Shervinskogo65-
Rustam I Sohrab66-
Podvig Bakhrama Chubina 67-

N.Gumileva68-
Firdousi: Shakh-name (v dvukh knigakh) 69-

M.Tursun-Zade 70-

Khosrov Turmanidze 71-

I.|Boramidze 72-

A.|A.|Gvakhariya 73-

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید