فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۳۸
پدر تئاتر نوین ایران
نویسنده: زاوان قوکاسیان
نوشته ای برای جمشید لایق
انتشار کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران، به کوشش جمشید لایق، شایستهٔ ستایشی مضاعف است. یکی به دلیل عشق لایزال لایق به استادش و پیگیری مداوم او برای انتشار این کتاب و دیگری برای نشان دادن سهم ارزشمند و بنیادین شاهین سرکیسیان، این استاد مسلم تئاتر، در تئاتر معاصر کشور که بی تردید کاری ارزشمند و در خور تقدیر برای گرامیداشت خاطره و یاد سرکیسیان است. از ایــن رو، خـــوانـــدن ایـــن کــتـــاب لـــذتـــی وصف ناپذیر به همراه دارد که مدیون تلاش خستگی ناپذیر جمشید لایق است. کتاب شاهین سرکیسیان، بنیانگذار تئاتر نوین ایران را نشر هدف صالحین در ۳۴۴ صفحه در اسفند ۱۳۸۴ به چاپ رسانده است. در انتشار این کتاب، غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی جمشید لایق را همراهی کرده اند.
کتاب چهار بخش اصلی به همراه پیشگفتار و مقدمه دارد. مقدمهٔ کتاب با عنوان ((شاهین سرکیسیان، تئاتر در مقام زندگی›› به چگونگی انسجام کتاب و همراهی غلامحسین دولت آبادی و مینا رحمتی در تهیهٔ آن اشاره می کند.
کتاب با مقاله ای بسیار کوتاه ولی موجز و اساسی از آربی آوانسیان آغاز می شود. در سراسر کتاب، به پایمردی سرکیسیان و همت والای او برای به بار نشستن تئاتر نوین و ملی ایران اشاره می شود. بخش نخست کتاب، سیری کوتاه دارد در تاریخچهٔ تئاتر نوین ایران از۱۲۳۶، با انتشار مجموعه آژار میرزافتحعلی آخوندزاده در تفلیس تا۱۳۵۱، تاریخ گشایش تئاتر شهر و به دنبال آن سالشمار زندگی شاهین سرکیسیان و گزیده ای از فهرست نمایش نامه های ترجمه شدهٔ او آمده است. خوانندهٔ این کتاب می تواند علاوه بر آشنایی با کوشش های سرکیسیان، در مقام یک کارگردان بزرگ تئاتر، اطلاعات مهمی نیز دربارهٔ تئاتر ایران کسب کند.
بخش دوم کتاب، که مهم ترین قسمت آن است، مجموعه ای است از ۲۳ مقاله و گفت وگو با شاگردان و بازیگرانی که در سال های گذشته با سرکیسیان کار کرده و با او آشنایی داشته یا شاهد فعالیت های او بوده اند. از جملهٔ این گفت وگوها می توان به گفت وگو با عزت الله انتظامی، عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهزاد فراهانی، اکبر رادی، اسماعیل شنگله، احمد براتلو، مسعود فقیه، فهیمه راستکار، حسن قائمیان، ناصر شاهین پر، خلیل موحد دیلمقانی، جعفر والی، هوشنگ لطیف پور، لاله تقیان و منوچهر عسگری نسب و از بازیگران تئاتر ارمنی واروژ سورِنیان، گابریل تیکیدچیان، الو نازلومیان، میشا هایراپطیان، لیدا بربریان، آربی آوانسیان و جرج کویین بی اشاره کرد که هر یک گوشه ای از شخصیت زنده یاد سرکیسیان را آشکار می سازند.
در سال های پس از مرگ سرکیسیان برخی از همین بزرگان تئاتر امروز ایران، که از شاگردانش بوده اند، پیش داورانه و شاید آمیخته با بُغض دربارهٔ او سخن گفتند ولی اگر پژوهشگری بی غرض بخواهد تمام گفته های آنها را در مکان های متفاوت و در حضور افراد مختلف در کنار هم قرار دهد خواهد دید که محتوای این گفت وگوها آکنده از تناقض است.
در این میان، گفت وگوی صدرالدین زاهد و رضا قاسمی با آربی آوانسیان بسیار متفاوت است. این گفت وگو اطلاعاتی خواندنی و موجز از شرایط حاکم بر تئاتر آن دوران ارائه می دهد که ناگفته های بسیاری را دربارهٔ تئاتر ایران همراه با ارزیابی های مستدل بیان می دارد. از دیگر گفت وگوهای جالب کتاب گفت وگو با لاله تقیان است. او اشاره می کند تنها باری که برای بازی به روی صحنه رفته در نمایش روزنهٔ آبی نوشتهٔ اکبر رادی به کارگردانی شاهین سرکیسیان بوده. تقیان می گوید: ((از کسان دیگری که تا به امروز به سرکیسیان و تفکر او اعتقاد دارد آربی آوانسیان است. اگر چه تفکر او با سرکیسیان تفاوت زیادی داشت ولی تلاش کرد به شیوهٔ استادش وفادار بماند و از خودش چیزی وارد کار نکند و اجرای روزنهٔ آبی را همانند شیوهٔ سرکیسیان ادامه دهد. او هر شب قبل از اجرا یک شمع به یاد شاهین روشن می کرد و جلوی صحنه می گذاشت)).
در ادامهٔ بخش دوم، محمدرضا اصلایی گفت وگویی ترتیب داده در خصوص روزنهٔ آبی، آخرین نمایشی که شاهین سرکیسیان کارگردانی کرده است. نامه ها و یادداشت های سرکیسیان خطاب به آربی آوانسیان نیز در همین بخش آمده. در آخرین قسمت این بخش، گفت وگوی کوتاه سرکیسیان با اکبر رادی پس از رد کردن متن نمایش نامهٔ او در ادارهٔ تئاتر آورده شده که به خوبی نمودار حساسیت های سرکیسیان نسبت به اجرای نمایش نامهٔ رادی است.
در بخش سوم، نوشته ها و ترجمه های سرکیسیان و گفت وگوهایی که با او شده به همراه یادداشت ها و طرح ها و نامه های او آمده. این بخش، نقشی مهم در روشن ساختن شخصیت سرکیسیان برای علاقه مندانی دارد که وی را به خوبی نمی شناسند.
بخش چهارم، بخش پایانی کتاب، یادبودنامه هاست که نوشتن آنها در این مُلک سابقه ای طولانی دارد. این بخش با شعر زیبایی از بهمن فرسی آغاز می شود:
به یاد شاهین
دیروز
تو بر خاک ایستادی
بر آسمان تاختی
من گفتی
و خاک بر تو گوش بود
و زمان چشم
و من خاموش
امروز من بر تو
بر خاک
می ایستم:
مهربان،
شرمگین
و بادبان سپید تو را
یک دم،
در قلب قلمرو تنگ من و ما،
می افرازم
و تنها یک دم
کلاغان خواهر
و گرگان برادر
چون زورقی در هوا
یاد سپید تو را
بر برکهٔ چشمانشان می وزانند
ای خاک
ای برادر
اکنون نیستی محبت را می آموزد
*****
جای آنچه در این کتاب خالی است شرح زندگی خصوصی و جهان ویژهٔ سرکیسیان است. شاید، جمشید لایق بهتر از هر کس دیگری می توانست در این مورد قلم فرسایی کند.
شایسته بود در طراحی روی جلد، صفحات و انتخاب حروف سلیقهٔ بیشتری به کار برده می شد و با چاپ عکس هایی بیشتر به زیبایی و ماندگاری کتاب می افزودند که البته رفع این کج سلیقگی ها در چاپ های بعدی میسر است.
اما آنچه مهم است تلاش خستگی ناپذیر و ستودنی جمشید لایق است که نام استادش، شاهین سرکیسیان، را در عرصهٔ تئاتر ایران برای علاقه مندان و جست وجو گران این دیار زنده نگه داشته است. جمشید لایق از لحظه ای که تصمیم گرفت این راه بزرگ را بپیماید تا انتشار کتاب راهی بس طولانی را طی کرد.
چیزی که بیش از همه در زندگی سرکیسیان (۱۲۸۹ــ ۱۳۴۵ش) به چشم می آید شخصیت استثنایی اوست که به زندگی اش ابعاد گوناگونی از عظمت را می بخشد. نکتهٔ دیگر وسعت افکار پیشرو و متنوع وی به همراه عنصر ابتکار و نگاه تازه اما با اصالت اوست. نگاه تازه و توجیه های مدرن او در تئاتر، نمایش ایران را به حرکت درآورد؛ حرکتی به سمت تئاتر ملی ایران. سرکیسیان دمی آرام نبود. پویا و جست و جو گر راه های نوینی را برای رسیدن به تئاتر ملی ایران آزمود. همواره با خود در ستیز و جدل و کنکاش بود. در مقابل مشکلات و پیچ و خم هایی که عده ای با روش های گوناگون در کار با او ایجاد می کردند، هیچ گاه از پای ننشست و تا آخرین لحظات به عشقش، صحنهٔ تئاتر، صحنهٔ تئاتر ایران و ایجاد تئاتر ملی ایران، وفادار و ثابت قدم باقی ماند.
یادش گرامی باد.