فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۱
هنر خلاقیت آنتوان سوروگین
نویسنده : ایوت تاجاریان/ ترجمه: ماریا آیوازیان
مقدمه
سدۀ نوزدهم دوران پایه گذاری علوم نوین به شمار می آید. در ردۀ این علوم شگفت انگیز می توان از انسان شناسی، روان شناسی، علوم اجتماعی، ادبیات و سیاست نام برد.
علومی چون باستان شناسی، قوم شناسی و جغرافیا برای توسعه و ترقّی، نیاز به اسناد و مدارک تصویری و گویا داشتند. در این دوره هنر عکاسی به یاری و کمک آنها شتافت و باعث شد تا دیدگاه انسان ها نسبت به طبیعت و جهان تغییراتی را پذیرا شوند و در نتیجه پیشرفت نمایند.
عکاسی علم نوینی از نظر ارائه مدارک و آشنا کردن مردم با هنرهای جهانی بود و در واقع کمک بزرگی در این راستا به شمار می آید.عکاسی آمیزه ای از علم و هنر است و انگیزه ای برای به وجود آمدن پدیدۀ حیرت انگیز آن سده، یعنی هنر سینما شد.عکاسی در سدۀ نوزدهم از اروپا به شرق راه پیدا کرد. از آن جمله کشور ایران را می توان نام برد و در پیدایش و ترقی هنر عکاسی در ایران نقش عکاس ارمنی، آنتوان سِوروگین بسی چشمگیر و پراهمیت است.
تهیه عکس هایی توسط وی که تعداد بسیاری را در بر می گیرد، گویا و شاهد دوران مختلف ایران است و می توان آن را سندی برای تأیید این ادعا و نقش مهم وی در این زمینه دانست.با وجود اینکه میراث باقی مانده از وی بسیار وسیع و در اکناف جهان پراکنده است، لیکن برای اینجانب در جمع آوری اطلا عات و ارایۀ آن به علاقه مندان نقش بزرگی داشت و در همین راستا تهیه و ارائۀ زندگینامۀ آنتوان خان سِوروگین و معرفی هنرمندان دیگر ارمنی ایرانی و حفظ نام و یاد آنان دارای اهمیت بسیاری است که تا حد مقدور انجام پذیرفته است، عکس هایی که وی تهیه کرده از نظر انسان شناسی، قوم شناسی، آئین و مراسم مذهبی بسیار ارزشمند هستند.
در آن زمان هنرمندان و حکاکان، آثار تاریخی و مناظر طبیعت را به وسیله خطوط حکاکی شده (گراویورا) و نقاشی ارائه می کردند و این آثار بسی دور از اصل و حقیقت بودند. لیکن به یاری عکاسی، مردم توانستند حقیقت و اصل هر چیز را از نزدیک به درستی مشاهده کنند زیرا هر چیزی به تفصیل بر روی کاغذ منعکس می شد و به همین جهت اجتماع این هنر را با گرمی پذیرا شد.
شاهان قاجار و به خصوص ناصرالدین شاه علاقۀ فراوانی به عکاسی داشتند، بدین سبب عکس های فراوانی از آنان تهیه شده است.به گفتۀ دکتر ذکاء عکاسی در ایران برای اولین بار در سال ۱۸۴۴ م.در دوران پادشاهی محمدشاه قاجار وارد دربار ایران شد و سپس توسط ژول ریشار (میرزا رضاخان ریشار۱۸۱۶ـــــ۱۸۹۱م) معلم فرانسوی، در خارج از دربار گسترش یافت.پس از وی تعدادی از عکاسان آماتور که اکثراً از معلمان خارجی مدرسه عالی دارالفنون و درباریان ایران بودند، به دستور شاه ایران به این کار پرداختند. در ربع چهارم سدۀ نوزدهم تعدادی عکاس ارمنی در تهران، تبریز و جلفای نو به این کار مشغول شدند.
اولین عکاس ایرانی به نام ژوزف پاپازیان، عکاسخانۀ خود را در سال ۱۸۷۵م در تهران دایر کرد. کارِ وی از نظر قشر والای آن زمانِ تهران بسیار مورد پسند قرار گرفت و ناصرالدین شاه قاجار، نشان «شیر و خورشید» طلایی را به وی اهداء نمود.
در این جا تعدادی از عکاسان ارمنی را درشهرهای مختلف ایران نام می بریم.
در تهران، هوسپ خان عکاس باشی؛ استپان، استپانیان؛ بِگلر، آقایانس؛ اسلان، هایراپتیان؛ هُوسپ خان، هوسپیان؛ آودیس، تورگومیان؛ سراپیون، کُنستانیان و ملیک، وسکانیان.
به گفته نازار، گُرُیان چهار عکاس در سال ۱۸۹۷م در تبریز کار می کردند. در جلفای نو میناس، پاتِکراهانیان؛ تونی ــــ هُوهانِس، ماردیروسیان.
در رشت برادران خاچاطوریان؛ م. مارکاریان که بنیانگذار عکاسخانۀ «اورنیا» بودند و عکاسخانۀ «چالیک» که صاحب آن از ارمنیان رشت بوده لیکن نامش معلوم نیست.
آنتوان خان سِوروگین نیز جزو کسانی بود که متوجه کمبودهای آن زمان گردید و جذب هنر عکاسی شد. کارهای وی شامل عکس هایی از حکاکی ها و آثار باستانی است که در اکناف کشور توجه وی را به خود جلب نموده بودند و تماماً دربارۀ سدۀ نوزدهم است.
اینجانب هنگام شروع به این کار با موانع و مشکلات فراوانی مواجه گشتم، گشت و گذر در خیابان های تهران قدم اوّل برای شروع کارم بود… با جدیت پیش رفتم و موفق هم شدم… نتیجۀ آن سعی و کوشش مطالبی است که در اینجا ارائه می شود.
شرح حال
عکاس مشهور، آنتوان سِوروگین در سال۱۸۵۱ م. در محل سفارت روس در تهران متولد شد. شاید همین اتفاق باعث گردید که درآینده وی دلباخته ایران و ملت ایران شود.
بنا برگفتۀ اشخاصی که با وی همزمان می زیسته اند، وی شخصی فروتن، خوش برخورد و قابل احترام بوده است. پدر وی واسیلی سِوروگین خاورشناس بوده و به زبان های فارسی، عربی، ارمنی، گرجی و روسی تسلط کامل داشته است و به عنوان منشی اوّل در سفارت روس در ایران خدمت می کرد. وی نیز مانند دیگر ارمنیان شاغل در منصب های سیاسی مجبور بود نام خانوادگی اش را به شکل نام های خانوادگی روسی درآورد. بدین سبب در مقالات زیادی از وی به عنوان یک فردروس یا گرجی نام برده اند.
واسیلی سِوروگین در سنین جوانی در یک حادثه اسب سواری جان خود را از دست داد و این حادثه در زندگی خانوادگی وی اثر بسیاری برجای گذاشت و در اژر فشارهایی که از جانب افراد سفارت براین خانواده وارد شد، همسر جوان وی مجبور به ترک تهران شد و به تفلیس و سپس شهر آگولیس که خود متولد آن کشور یعنی گرجستان بود نقل مکان کرد.
آنتوان و دو برادر وی درآگولیس در مدرسه ای پذیرفته شدند که در ضمن تحصیل، زبان فرانسه را نیز فراگرفتند. وی با علاقه و گرایشی که به کارهای هنری از خود نشان می داد به تفلیس بازگشت و در رشته نقاشی به تحصیل پرداخت.وی همراه دو برادرش به کلا س درسِ عکاس مشهور روس دیمیتری ایوانویچ یِرماکوف مراجعه کرد. همکاری با یِرماکوف منبع درآمدی نیز برای خانواده وی شد.
آنتوان تصمیم بازگشت به ایران گرفت تا از اسناد و مدارک فرهنگی ایران عکس هایی تهیه نماید. مشوق اصلی وی در این کار یِرماکوف بود. بدین ترتیب سِوروگین کار بس دشوار و مهم خود را از ایران شروع کرد. در این جا سؤالی پیش می آید، چرا ایران…؟
در آن دوران دنیا با نظر خاصی به شرق نگاه می کرد و برداشت ها و تصورات سیاحانی که به مشرق زمین سفر می کردند درمورد ایران حقیقیت نداشت و آنان شرق را به عنوان مکانی افسانه ای و غم انگیز تصور می کردند. زنان غربی تخیلاتی دربارۀ شاهان و حرمسراهای آنان و زندگی زنان حرم داشتند. وی این خیالات را به وسیله عکاسی به حقیقتی روشن بدل کرد.سیاحان و مسافران اروپایی هنگام قدم زدن در خیابان های شهرهای ایران به مناظر عجیب و بسیار جالبی برمی خوردند.
مانند عکس بالا که یک پرنده باز(قوشچی ــــ قوشباز)را نشان می دهد که پیراهن سفید و کُتی کم رنگ برتن دارد که به سبک لباس های رسمی است و بر سرش کلاهی به سبک اواخر سدۀ نوزدهم دیده می شود.زندگی خیابانی و داد و ستد و راه های درآمد در خیابان ها مورد توجه عکاس بود. از آن جمله عکسی است که در آن چند کبابی (جگرکبابی) و افرادی که در کنار آنان به صف ایستاده اند، دیده می شود.
چنانکه می دانیم در سدۀ نوزدهم سفر کردن کاری بس دشوار بود و سفر را نوعی حادثه جویی می پنداشتند. در آن زمان یافتن محل زندگی مناسب و غذا آسان نبود و امنیت وجود نداشت. وسائل عکاسی آن زمان بسیار بزرگ بودند، مانند سه پایۀ عکاسی، وسائل ظاهر کردن عکس، که جابه جا کردن آنها کار بسیار دشواری بوده و حتی فراهم کردن محلّی تاریک برای ظاهر کردن عکس غیرممکن بود.
با تمام این مشکلات، سِوروگین توانست حوادث و اتفاقات زمان خویش را توسط دوربین عکاسی ابدی و جاودانه سازد.آنتوان دو برادرش را که در شهر باکو ساکن بودند متقاعد کرد تا درکار عکاسی وی را همراهی کنند. با این فکر همراه گروهی از دوستان خود با کاروانی به ایران سفر کرد و در سال های۱۸۶۰ ــــ ۱۸۷۰م در تبریز ساکن شد.
وی اولین عکاسخانۀ خود را در تبریز افتتاح کرد و درمدت کوتاهی میان مردم اشتهار یافت و سپس راه به دربار پیدا کرد. در سال ۱۹۱۶م کتاب عکاس مشهور فرانسوی Liebert به نام «فنّ عکاسی» را به زبان فارسی برگرداند و به ولیعهد زمان مظفرالدین میرزا، اهداء نمود. در حال حاضر یک نمونه از این کتاب که با خط نستعلیق نگاشته شده در کتابخانۀ ملی تهران به شماره (ف ــــ۱۶۷۹) نگهداری می شود.
آنتوان و همراهانش فهرستی را برای عکاسی تهیه کرده، سپس به عکسبرداری از مناظر دیدنی، آثار تاریخی، مردمی که درجنگل ها می زیستند و غیره پرداختند و پس از تهیه عکس هایی ازمناظر تهران به سوی شهرهای استان های لرستان و کردستان راهی شدند.در سدۀ نوزدهم به طور معمول مسافران به رسم یادگاری به شخصه عکسبرداری نمی کردند و عکس های آماده را خریداری می نمودند. یکی از دلایلی که آنتوان به عکسبرداری پرداخت این مطلب بود.در سال۱۸۸۳م، آنتوان استودیوی عکاسی خود را در طبقۀ دوّم ساختمانی در خیابان علاء الدوله دایر کرد و خوشبختانه سردر خانه تاکنون نگهداری و به عکاسخانه مرکزی تهران منتقل شده است.
آنتوان در تهران با دختری به نام لوییزا که از ارمنیان ایران بود ازدواج کرد و صاحب فرزندانی به نامهای اُلگا، ساشا، آندره، ایوان، میشا و الگای دوم شدند…آنتوان به پیشنهاد پزشک مخصوصِ ناصرالدین شاه که اتریشی الاصل بود به وین سفر کرد و چند سالی در وین و کشورهای دیگر اروپا به گشت و گذار مشغول شد و طی این مدّت در رشتۀ عکاسی به تجارب فراوانی دست یافت و پس از خرید وسائل گوناگون عکاسی به تهران بازگشت. او به خاطر تهیه پرتره های بسیار زیبا، عکاس والا مقام دربار ناصرالدین شاه شد و تا دوران رضاشاه یعنی (۱۹۲۵ــــ۱۹۴۱م) در مقام خود باقی ماند. در سال ۱۹۰۸م در روزهای جنبش ملی مشروطه ایران، وی و خانواده اش به سفارت انگلیس پناه بردند. در آن زمان خانه های بسیاری از حمایت کنندگان از مشروطه غارت شد و خانه ای را که در جوار کارگاه آنتوان خان بود منفجر کردند. این اتفاق برای وی به منزله یک فاجعه بود. ولی در این حوادث دوهزار نگاتیو شیشه ای در امان ماند و صدمه ای به آنها نرسید. بعد از آن آنتوان به سفرهای خویش پایان بخشید و فقط در کارگاه خود به کارش ادامه داد.
درزمان حکومت رضا شاه تعداد دوهزار نگاتیو به بهانه این که نشانگر و سند ایران قبل از انقلاب هستند، تصرف شد.
آنتوان خان تا پنج سال قبل از مرگش به کارش ادامه می داد و در سال های پایانی عمر دخترش ماری به وی کمک می کرد. در این سال ها طی زحمات فراوان توانست تعداد ششصدونودوشش عدد از دوهزار نگاتیو را پس بگیرد.
آنتوان خان سِوروگین در سال۱۹۳۳م در سن ۸۲ سالگی در اثر بیماری کلیوی دارفانی را وداع گفت و در قبرستان روس ها در تهران در مقبره خانوادگی مدفون شد.
بررسی و تحلیل سبک عکاسی سِوروگین
این عکس از عکس های گروهی است که به آن دوران مربوط است. تعدادی مرد را نشان می دهد که مهم ترین فرد در وسط عکس قرار گرفته است و مهم بودن وی را می توان از طرز نشستن وی بر صندلی و جایگاه وی در عکس برآورد کرد، زیرا بقیه در اطراف وی ایستاده اند و او لباسی به شکل فراک (لباس رسمی) با تزئینات خاص بر تن دارد. بنا بر رسم آن زمان، منشی درکنار وی بر زمین نشسته است.
ناصرالدین شاه لقب «خان» و همراه آن نشان جواهرنشان «شیر و خورشید» را به آنتوان سِوروگین اعطا نمود.ملاحظۀ هزاران عکس از آن دوران نشان می دهد که وی در حمایت دربار بوده و به علت دارا بودن اهمیت خاص حتی در مراسم غیر رسمی نیز حضور داشته است.وی در کنار فعالیت هایش در دربار، به کار خود که عکسبرداری از مکان های گوناگون به عنوان سند و مدرک بود ادامه می داد. در این کار یِرماکوف که قبلاً از او نام برده شد با وی همکاری می کرد.یرماکوف در یکی از سفرهایش در اصفهان دارفانی را وداع گفت.
آنتوان خان به سفرهای خود به اکناف ایران ادامه داد و زمان را بر روی کاغذ جاودانه ساخت و فرهنگ ایرانی را از دیدگاه های گوناگون در معرض دید عموم قرار داد.در عکس هایی که از زنان ایرانی گرفته شده آرایش و لباس آنان قابل توجه و جالب است.
این عکس سه زنِ لُر را نشان می دهد که لباس های آنان از یک شلوار گشاد و پیراهن گشاد و بلند تشکیل شده است. سرشان با روسری محکم بسته شده و روی آن پارچه ای(روسری)بلند و پهن قرار دارد.بعد از آن دوران رنگ لباس ها تغییر کرده و از رنگ های روشن استفاده شده و طرح جدیدی را به خود گرفته است.
گروهی از زنان ارمنی دیده می شوند که لباس های محلی بر تن دارند. از لباس های آنان چنین برمی آید که اهل شمال ایران هستند. لباس محلی آنان را کمربند نقره ای که روی لباس بلند بسته شده و کت بلندی که روی لباس پوشیده شده تشکیل می دهد. دختران جوانی که ازدواج نکرده اند کلا هی گرد بر سر دارند و زنان اضافه برکلاه موهای خود را با روسری بسته اند.
پیر و جوان به یک سبک لباس پوشیده اند، تنها کودکان برای تمیز نگه داشتن لباس های خود، پیراهن پهن دیگری روی آنها پوشیده اند.
در عکس دیگری که زنی مسیحی اهل چالدیز در آن دیده می شود، لباسی بلند با آستین های بلند و کمربندی پهن دارد. روی این لباس ژاکتی کوتاه با آستین های بلند و یا تا آرنج پوشیده شده. در عکس های دیگری از این گروه بر سر زنان جوان روسری ساده ای دیده می شود که صورت را تا چانه بسته اند و یک رودوشی(شنل)که یک سر آن زیر چانه بسته شده و سر دیگرش از پشت آویزان است.
این عکس گروهی از یهودیان را نشان می دهد که لباس مردان به شکل لباس های مردان مسلمان است و لباس زنان پیراهنی گشاد است که روی آن ژاکتی پوشیده شده و دامن آنان از پارچه ای چین دار و بلند دوخته شده که در کمرگاه جمع شده است. بعضی از زنان برای اینکه زیباتر به نظر بیایند، پارچه ای گشادتر و چین دار برای دامن انتخاب می کردند. آنان سر و موهای خود را با پارچه ای محکم بسته اند و روی آن پارچۀ دیگری که پر از تزئینات است انداخته اند. پیشانی آنان با سکه هایی چند مزین شده و بخشی از صورتشان با پارچۀ توری پررنگ بسته شده و در پشت گردن گره خورده است.
این عکس گروهی از زرتشتیان را نشان می دهد که لباس مردان تفاوت چندانی با دیگر مردان آن دوره ندارد. امّا زنان دارای لباس های خاص سنتی هستند. زنان متأهل موهای خود را استادانه پوشانده اند، یعنی روسری از قسمت هایی چند تشکیل شده است از این قرار که کلاهکی بر سر دارند و روی آن روسری بلندی قرار گرفته و هر دوی این تیکه ها با پارچۀ دیگری که طول آن گاه به سه متر می رسد، پیشانی را محکم پوشانده و نهایتاً در پشت سربسته شده است و از روی تمام این ها چادری با رنگ های روشن بر سر انداخته اند.
یک فرد اروپایی، شکلِ زن ایرانی را که با چادر پوشانده شده بود، قادر نبود مانند آنتوان ببیند و نمی توانست مانند وی برداشت کند و تأثیرگذارترین ها را ارائه دهد. گاهی زنان خارجی از شکل این لباس ها تقلید می کردند، امّا در نگاه اول، آنان را از زنان ایرانی می شد تشخیص داد.
این عکس خرّّاز دوره گرد جوانی را نشان می دهد که با پیراهن سفید بلند و کمربندی پهن دیده می شود و شلواری گشاد و گیوه بر پای دارد. در اینجا گفتنی است که برای این عکاس ارمنی هم شکوه دربارهای مشرق زمین و هم مناظر عادی و حتی غم انگیز مورد توجه بوده است، از جمله عکس هایی از زندگی روزمرۀ مردم از تمام دیدگاه ها، هیکل کوتوله ها، انسان هایی با دندان های برجسته، عکس هایی از مراسم تنبیه گنهکاران، جلادان، گدایان، کولی ها و کوچ کنندگان که نمونه های آن در این مجموعه دیده می شود.منظره ای از طرز تنبیه آن سده ها که در ایران مرسوم بوده نشان می دهد، یعنی فلک کردن که این کار در مقابل دید مردم و در میدان ها انجام می گرفت.
آنتوان سِوروگین در زمرۀ کسانی بود که با وجود دارا بودن حس زیباپرستی، نازیبایی ها را نیز از چشم دور نداشته و زندگی مردم و آداب و رسوم آنان را مدنظر داشته است. وی عکس هایی از خانواده خود و اطرافیان و دیگر خانواده های ارمنی که همگی از نظر قوم شناسی دارای اهمیّت خاصی هستند، تهیه کرده است. وی زمان تهیه عکس ها و انتخاب موضوع عکسبرداری از لحاظ روان شناختی نیز به آنان توجه داشت. وی به مردان و زنان از نظر موقعیت اجتماعی، برای آنهایی که با لباس های محلی که نشانگر مشاغل خاصشان بود و اختصاص به مردم مشرق زمین داشت، توجه بیشتری می نمود و اهمیت خاصی قایل بود.
عکسی است از زورخانه و آنهایی که در آنجا ورزش می کنند. لوطی های زورخانه به دست و دلبازی و از خود گذشتگی مشهور بودند و خود را فدای دفاع از دیگران می کردند. در این عکس آنان را در حال کُشتی گرفتن نشان می دهد.آنتوان علاقۀ بسیاری به عکسبرداری از درویشان داشت. وی در این راستا حدود سیصد عکس تهیه کرده است که نشانگر بسیاری از نکات فرهنگ ایرانی است.
بعضی از صوفیان با اعتقادات خاص خود، راه صحیح زندگی را در فقر و دوره گردی می دانند و درویش نامیده می شوند. درویش ها بنا بر محل تولد خویش دارای لباس ها و شکل های گوناگون هستند، لیکن در نگاه اوّل آنان را می توان شناخت. درویشان ایران کشکول، چوبدستی و تبر با خود حمل می کنند. لباس آنان از یک کلاه، سربند، پوشش بلند مانند زنان، روپوش، عبائی به شکل پالتو(دالک، هزارمیخی) صندل، تشکیل شده است. مبنای اصلی پوشش آنان لباس های کهنه و مندرس است که عموماً تیکه دوزی و رفو شده و به هم وصل شده است. تعدادی از آنان بر دوش خود پوششی از پوست حیواناتی چون شیر، ببر و گوسفند می اندازند.در آثار آنتوان خان، پس از درویشان می توان عکس هایی از فرشباف ها، نمدباف ها و به طور کلی کارگران یافت.
موزۀ بریتانیای کبیر که در آن زمان نسبت به این نوع عکس ها توجه خاصی داشت، بارها تقاضای خرید آن ها را کرده بود. لیکن خانواده آنتوان خصوصاً برادرش امانوئل، شدیداً مخالف فروش این عکس ها بود، وی می گفت:«این عکس ها ارزش های ملی و فرهنگی ایران هستند. و تمام این عکس ها بخشی از میراث فرهنگی ایران را تشکیل می دهند و نگهداری از آنها و ارج نهادن بر آنها لازم به نظر می رسد.»
مشوقین وی و کسانی که برای کار وی ارزش قایل بودند و آن را می پسندیدند فقط درباریان و سیاحان نبودند، بلکه درمیان این عده دانشمندان ایرانی و خارجی، منتقدان هنری و باستان شناسان به چشم می خوردند. وی برای تهیه عکس های کتاب آرتور اوپهام پوپ به نام «مسافرت درایران» زحمات فراوانی را متحمل شده است. در همان اوان پروفسور زاره از برلین به تهران آمد و در تدارک سفر به جنوب ایران برای تحقیق و جمع آوری مدارکی پیرامون سلسله اشکانیان و ساسانیان بود. این تصمیم با سرکشی اقوام آزادیخواه مشروطه در آن نواحی همزمان شد. لذا وی این کار را به عهده آنتوان خان گذاشت. آنتوان خان مجرب این پیشنهاد را پذیرفت و عکس های بسیاری را در این راستا تهیه نمود که البته اشتباهاً بسیاری از آنها را به پروفسور زاره نسبت می دهند. این مجموعه که هرکدام به نوبۀ خود گنجی محسوب می شود تا به امروز نیز حفظ شده است.
آنتوان سِوروگین در طی زندگانی خود موفق به جمع آوری هفت هزار نگاتیوِ عکس شده است که هر کدام توضیحی به زبان فرانسه دارد و در عکس ها تمام نگاتیوها شماره گذاری شده که در ابتدا با اعدادی بزرگ و رفته رفته با اعداد کوچک تر روی دامن زنان، برگ های درختان و روی سنگ ها نوشته شده است که درنظر اوّل شاید هم قابل دیدن نباشد. پشت بعضی از آنها، مُهر عکاس نیز دیده می شود. سِوروگین چندین بار در نمایشگاه های بین المللی نایل به دریافت جایزه شده است. از آن جمله در سال ۱۸۹۷م در بروکسل، در سال ۱۹۰۰م در پاریس که نام وی به اشتباه نوشته شده بود و باعث نگرانی و رنجش وی شد.
سپس در نمایشگاه های روسیه و اتریش شرکت کرد و نشان هایی دریافت نمود که عکس نشان ها همراه با لقب خان، روی کاغذ عکاسی منعکس شده است. ساکنان تهران وی را با نام آنتوان خان می شناختند و او برای نشان دادن عشق و علاقه خود به ایران موکداً تقاضا می کرد که جمله «پروردۀ ایران» بعد از نامش آورده شود.
وی همگام با عکاسی به نقاشی نیز علاقه مند بود و در این راستا در مورد نقاشی های سنتی ایران پژوهش هایی انجام داده است. همچنین به نقاشی های مشهور اروپایی، به خصوص رامبراند، مینیاتوریست های نامی ایران چون بهزاد و رضا عباسی بسیار علاقه مند بود. وی رامبراند را دوست داشت زیرا مرکز توجه وی، انسان از نظر رفتار و موقعیت روانی بود. علاقه رامبراند به روح و روان انسان در نقاشی هایی که از چهره ها کشیده است نمایان است و به خصوص نقاشی های مربوط به کتاب مقدس که امکان آن را به وی داده است تا روابط و نکات اخلاقی بارز آنان را نمایان سازد. فانتزی و رومانتسیم بسیار مورد توجه رامبراند بوده است.
فانتزی به وسیله نور نشان داده می شود که گویا منبع تابش معینی ندارد و انگار از خود شیئی منعکس می شود. این مورد در عکس های آنتوان خان نیز به چشم می خورد.به طور کلی آنتوان خان از طرفداران پیروان مکتب امپرسیونیسم بوده و این مطلب در نقاشی ها و عکس های گرفته شده به وسیله وی به چشم می خورد.
برای ورود نور به داخل، وی در آتلیه خود از آینه ها و پارچه های سفیدرنگ استفاده می کرد و مانند دیگر عکاسان در عکس های خود لباس های گوناگون، فرش ها و میزها و سبک های مختلف صندلی را مورد استفاده قرار می داد. توجه وی به نور در عکاسی بسیار زیاد است چه در آتلیه و چه در خارج از آتلیه، در ساعات مختلف روز به نور توجه داشته است.
عکس های وی عموماً در نیم روز تهیه می شده که در آن ها نور مستقیم تابیده و سایه ها کوتاه و پررنگ هستند. تضاد نور و سایه در این عکس ها به خوبی دیده می شود و به وسیله نور و سایه تأکید بر اشیاء و مناظر یا شخصیت انسان ها گذارده و عمق دلخواه را به وجود آورده است. تمام این عکس ها یادگاری از نسل های مختلف است و آنان را با فرهنگ، قومیّت، آداب و رسوم و سلیقۀ خاص ارائه می دهد و سلیقۀ ظریف وی را می توان از نظر انتخاب نور و زینت ها به خوبی متوجه شد. وی تمام این عکس ها را بر روی یک تیکه شیشه نگاتیو جاودان ساخته است.
خواست وی ارائه کامل هر چیز با هماهنگی کامل بود زیرا هم به شکل، هم به محیط آن و هم به اندازه ها توجه داشت و به وسیلۀ کاربرد اشیاء احساس خود را بیان می داشت و برای انتقال این احساس به بیننده از اشیاء گوناگون مانند کیف، کلاه، عصا، مجسمه، کوزه، صندلی، پرده و غیره استفاده می کرد.
برای مثال، نوازندگان را با آلات موسیقی خاص خود، نویسندگان را با اشیایی که نمایشگر کار آنها است و به سادگی می شد آنان را شناخت.
وی با به کار بردن و جاسازی اشیاء در زمینۀ عکس، روح خاصی به عکس بخشیده است. هر قشری را با لباس مخصوص آنان مانند، درباریان را با لباس های رسمی، درجه داران را با یونیفورم، نمایندگان اقشار مختلف مردم عادی را با لباس های سنتی، هنرمندان را با لباس هایی که معرّف شغل آنان است و روحانیان را با عباهای مخصوص به نمایش گذارده است. در عکس های خانوادگی بزرگان خانواده در وسط عکس، کودکان و کوچک ترها در بغل آنان نشسته اند، یا به ترتیب در کنار آنان ایستاده اند و یا دست ها را روی شانه بزرگان گذاشته اند.
در عکس های عروسی، عروس و داماد در کنار هم ایستاده اند. در هر عکسی که از چهره ها گرفته شده نگاه ها یا به نقطه ای نامعلوم و دور که این حالت با نگرنده رابطه ای بس نزدیک ایجاد می کند و یا مستقیماً به دوربین دوخته شده است. با وجود اینکه عکاس بنا بر سلیقۀ خویش عکس گیرنده ها را مرتب و تنظیم می کرد ولی آرامش در چهره آنان به خوبی پیدا است. در حالی که در عکس هایی که در همان دوران به وسیله عکاس های دیگر گرفته شده این آرامش در چهره ها دیده نمی شود و ترس از دوربین در چهرۀ بزرگ و کوچک که از گوشۀ چشم به دوربین نگاه می کنند به خوبی پیدا است.
وی در عکس هایی که از زنان تهیه کرده، توجّه خاصّی به طرز قرار گرفتن دست ها و پاها داشته که نمایانگر رفتار و کردار و سنت های آن زمان است.
این عکس کودکانی را که لباس هایشان همانند لباس بزرگ ترها است، همراه با اسباب بازی هایشان ایستاده اند، نشان می دهد.
عکس های تهیه شده به وسیله سِوروگین از نظر سیاسی نیز دارای ارزش فراوان است. از آن جمله مراسم تدفین ناصرالدین شاه، مناظری از تنبیه مخالفان که از مدارک و اسناد جنبش های سیاسی است، عکس از دوک آنتونیودُ مونت فورت و تاج السلطان، و تقریباً صد عکس از مراسم جشن و سرور خصوصی قاجارها، حرمسرای شاه، رقص زنان حرم و غیره.در میان کارهای وی عکس هایی از اطاق کار کمال الملک نقاش مشهور و شاگردانش اهمیت خاصی را دارا است.
چنان که قبلاً گفته شد، در سدۀ نوزدهم تحقیق و پژوهش به وسیله عکسبرداری بیش از پیش به آسانی انجام می گرفت و حدود سال های ۱۸۵۵م عکس های مربوط به جهانگردی و مناظر تاریخی به شدت زیاد شد و توجه سیاحان را به خود جلب نمود. عکس های آنتوان خان در این زمینه از نظر مهندسی نیز ارزشمند بودند زیرا برای گرفتن عکس از هر اژر تاریخی، روزهای متوالی با صبر و حوصله منتظر نور وسایه دلخواهش می نشست تا آن را تهیه و ارائه دهد.
در زمینۀ آثار تاریخی صدها عکس از او باقی است از جمله کاخ گلستان، دوازه اصلی تهران، عکس کلی از تبریز، پل های گوناگون تبریز، پاسارگاد، کاخ صاحبقرانیه، باغ فردوس، کلیساهای همدان، بیستون کرمانشاه، کلیسای وانک اصفهان، چهلستون، گنبد مسجد شیخ فضل الله، کاخ علی قاپو وغیره.
عکس های یاد شده فقط ظاهر (اکستریر) مکان ها را نشان نمی دهد بلکه داخل آن ها (اینتریر) را نیز به نمایش می گذارد که هر کدام دارای ارزش خاصی است و از نظر نوع مهندسی و ساختمان، بیننده را یاری می کند.
وی عکس هایی که از نظر کنده کاری و باستان شناسی دارای اهمیت بود، برای باستان شناسان و هنرشناسان آثار تاریخی در خارج از کشور می فرستاد و بدین وسیله توجه محققان خارجی را به ایران و هنر مهندسی آثار باستانی ایران معطوف می داشت. گفتنی است که هنگام عکسبرداری از آثار تاریخی شخصی را درآن عکس می گنجاند تا مقیاس ها را از نظر تناسب شخص و اثر مشخص سازد.
آنتوان خان در طی زندگانی خود به مثابه یک محقق مجرب کار کرده است و چنان که گفته می شود منزل او بیشتر شبیه به یک موزه بوده است.وی در مجالس شب شعر شاهنامه شرکت می کرد و این محیط تأثیر فراوانی بر فرزند وی نقاش نامی آندره (درویش) بر جای گذاشت. وی همزمان با جاویدان ساختن فرهنگ ایرانی بر روی کاغذ، به تدریج به وجودآمدن و پیشرفت این کشور افسانه ای را ثبت کرد. زمینه عکاسی از نظر وی مانند یک صحنه تئاتر بود.
وی سفر به شهرهای مختلف ایران را کافی ندانست، بلکه به خارج از کشور از جمله کشورهای فرانسه، بلژیک، اتریش، عراق، مصر و غیره نیز سفر کرد. وی در این سفرها عکس های ارزشمندی که مورد توجه منتقدان هنری، مردم شناسان و به طور کلی محققان و پژوهشگران بود تهیه نمود که از نظر آنان ظرافت های موجود در آثار وی قابل تقدیر است.خوشبختانه کارها و آثار این هنرمند در سراسر جهان موجود است و از طرف میراث فرهنگی ایران و مراکز پژوهشی گوناگون نیز از عکس های وی نگهداری می شود.
در آلبوم های خانوادگی نیز تعدادی از عکس های آن زمان از او باقی است. تعدادی از آثار آنتوان در مؤسسات گوناگون جهان نگهداری می شود، از جمله:
۱.بخش مرکزی «مؤسسه اسمیت سون» Institution Smithsonian در واشنگتن که درسال های گذشته تعداد ششصدونودو شش نگاتیو و یکصدو پنجاه و شش عکس در آنجا موجود بوده است.
۲.طی سال های۱۹۵۱ ــــ ۱۹۵۲م آرشیو Myron Bement Smith تمام عکس ها را خریداری کرده و تاکنون نیز نگهداری می شود.
۳.در سال۱۸۹۹م، یک سیاستمدار هلندی به نام Bosschart .L. Wتعداد یکصد و شصت و هشت نگاتیو را به موزۀ قوم شناسی هلند اهداء کرد. در این مجموعه شواهدی چند مربوط به ایرانِ سدۀ نوزدهم موجود است.
۴.در نمایشگاه «Freer» واشنگتن تعداد شصت عکس نگهداری می شود. این عکس ها را Joseph Apton زمان بسته شدن کارگاه سِوروگین خریداری کرده است.
این مجموعه اخیراً با همکاری میراث فرهنگی و موزۀ Sachler ــــ Freer واشنگتن به ایران آورده شده و در موزۀ کاخ گلستان به نمایش گذاشته شده است.
تمام آثار وی که یادگاری از فرهنگ ایران و زندگی روزمره مردم ایران است به خوبی حفظ و نگهداری می شود.
زندگی و فعالیت های آنتوان خان سِوروگین، شاهد گویایی از نقش ارمنیان ایران در امور فرهنگی و تاریخی کشور ایران است.