فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۳۸
آوتیک ایساهاکیان
نویسنده: ادوارد هاروتونیان
مقدمه
هر چند سفرنامهٔ برادران شرلی، که در زمان شاه عباس کبیر به ایران آمد، این توفیق و نیک بختی را یافت که در عهد ناصرالدین شاه به دست یکی از معاریف درباری یعنی آوانس ترجمه شود و در اختیار پادشاه قاجاری قرار گیرد و به واقع، هر چند پس از آن ترجمه، سفرنامهٔ مزبور نخست به دست رَجُل سیاسی اواخر عهد قاجار و اوایل عصر پهلوی، علی قلی خان سردار اسعد، به زیور طبع و نشر آراسته شد لیکن این نیک کامی را نیافت تا خواننده و جست وجوگر تاریخ عصر صفوی متنی قابل و روزآمد را از سفرنامهٔ شرلی به قلم سِرآنتوان با کلام و سخن سیاح مزبور مطالعه کند حال آنکه از سفرنامه های سانسون، شاردن، دلاواله و حتی یکی دو پرتغالی ای که به سرزمین ایران سفر کرده اند در آن عهد متون چشمگیر و دقیقی موجود است که موجب خوشوقتی مورخان است.
با این احوال ترجمهٔ سفرنامهٔ سر آنتوان شرلی و سِر رابرت شرلی، که به قلم آوانس تهیه و تدوین شده، از مکتوبات نوین تاریخ نگاری فارسی است که سوای فکر و اندیشهٔ فلسفی مورخ و استفاده از منابع و مأخذ متعدد، که در دسترس مترجم بوده، به قسمی استدلال های دقیق تاریخی را در بر دارد که توجه خواننده را به دقت زایدالوصف آوانس جلب می کند.
چاپ های متنوع سفرنامهئ برادران شرلی
نخستین بار، سفرنامهٔ مزبور در ذیقعده الحرام ۱۳۳۰ قمری مطابق با ۱۲۹۰ شمسی در مطبعهٔ برادران باقراف به طبع آمد.[۱] مرحوم خان بابا مشار تهرانی به قرار ذیل فهرست توصیفی اثر را ذکر می کند:
سفرنامهٔ شرلی: سِر آنتوان و رابرت شرلی. ترجمهٔ آوانس، به اهتمام علی قلی سردار اسعد. طهران، ۱۳۳۰ ق. سربی. خشتی،۱۹۲ ص.[۲]
نسخهٔ اصلی و موجود این سفرنامه در سنهٔ۱۳۳۰ ق در کتابخانهٔ دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، که تجلید کاغذی دارد، فاقد جلد است تا بتوان به دقت عنوان را از روی صفحهٔ عنوان نقل کرد لیکن این اثر حاوی مقدمه ای است که سیر طبع و نشر آن را بیان می کند:
((کتاب سفرنامه (مموار) سِرآنتوان شرلی و سِر رابرت شرلی را که در عهد شاه عباس کبیر به ایران آمده و در دربار دولت مستخدم گردیده و بهترین تاریخ آن عصر و دورهٔ ایران است در زمان شاهنشاه مغفور ناصرالدین شاه طاب ثراه برای آن شهریار ترجمه کرده بودند. در این مدت به واسطهٔ عدم اعتنای اولیای امور به تدریج و نشر معارف در طاق نسیان و بوتهٔ غفلت مانده بود. این اوقات، حضرت مستطاب اشرف، امیر دانشمند معارف پرور، خیرخواه وطن، آقای حاجی علی قلی خان (سردار اسعد)، ادام الله اقباله العالی برای تعمیم فواید عمومی و مزید بصیرت ابناء وطن به خیال افتادند که همت عالی را به طبع و نشر آن مبذول فرمایند.
این بندهٔ حقیر، احمد مشیر، حضور را به فراهم کردن اسباب طبع و نشر آن مفتخر داشته اینک خدای متعال را شکر می گویم که به تقدیم این خدمت به برادران وطن و اجرای میل و ارادهٔ آن سردار معارف پرور نامدار و یگانه امیر دانشمند و الاتبار موفق گردیدم بمنه و توفیقه)).[۳]
آنچه از مقدمهٔ سفرنامهٔ مذکور آشکار است اینکه حامی طابع متن احمد مشیر حضور نام داشته که احتمالاً در عداد خدمتگزاران سردار اسعد تلقی می شده و دلیل طبع اثر را ((خدمت به برادران وطن)) برشمرده است.[۴] اگرچه این طبع از سفرنامهٔ شرلی در حدود اوایل سلطنت احمد شاه به وقوع پیوسته احتمال می رود متن مزبور اول بار در لندن به سال ۱۸۲۵ میلادی نشر یافته باشد. به هر دلیل راقم این اثر را مشاهده نکرده لیکن از یادداشت دکتر محبت آیین بر چاپ ثانوی اثر در دههٔ پنجاه شمسی آشکار می شود که وی نسخه ای از این متن را در دسترس داشته[۵] که مشخصات آن بر این قرار ذکر شده است:
شرح مسافرت برادران شرلی به ایران، چاپ لندن، ۱۸۲۵ میلادی و ترجمهٔ فارسی آن.
چنانچه جلوس سلطنت ناصرالدین شاه را به خاطر آوریم، که در۱۲۶۴ق/۱۸۴۸م حادث شده، بدیهی است که پیش از آوانس باید ترجمه ای از سفرنامهٔ برادران شرلی در دسترس باشد اما در منابع از این متن سخن کمتری رفته است.
دگر بار، متن سردار اسعد به اهتمام دکتر محبت آیین، که حاوی مقدمهٔ بالنسبه مفیدی است، تحت عنوان سفرنامهٔ برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر به نحوی نفیس در ۱۳۵۷ شمسی منتشر شد. متأسفانه، دلایل توجیهی کوشندهٔ چاپی، موجبات دسترس پذیری متن سفرنامهٔ شرلی را برای خواننده فراهم نمی آورد. در مقدمهٔ این طبع ذکر شده:
((به دو علت تصمیم گرفته شد که در متن آن تغییری داده نشود زیرا اولاً نثر فعلی کتاب به خوبی برای خوانندهٔ معاصر قابل فهم است و ثانیاً، اینکه پژوهشگران، خوانندگان و مترجمین امروزی با خواندن کتاب با همان نثر قدیمش به حد کمال با نوع ادبیات، مکالمات روزمره و نحوهٔ ترجمه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری، آشنایی پیدا می کنند)).[۶]
در حالی که باید به خاطر داشت متن سفرنامهٔ شرلی بیش از هر چیز برای مورخ عهد صفوی سیاهه ای از حوادث سیاسی، آداب اجتماعی و سیر و نشیب حرکات اخلاقی است تا متن ادبی و بازتاب مکالمات روزمره.
به هر جهت، این شیوه از طبع آثار در سال های بعد نیز به منزلهٔ متون سرگرم کنندهٔ عامیانه با کوشش انتشارات نگاه تداوم یافت و بار دیگر بدون هیچ گونه دقت و تفریظ و مقابله سفرنامهٔ برادران شرلی با متون اصلی انگلیسی به سال۱۳۶۲ ش در معرض آراء دوستداران تاریخ قرار گرفت اما آیا به واقع گره از مشکلی برای جویندهٔ تاریخی می گشود؟[۷]
از هر دو شرح احوال نکاتی عیان از زندگی آوانس خان مورد توجه پژوهشگران گذشته واقع شده لیکن جنبه های کم رنگی از حیات و اندیشه ٔ آزادی خواهی مساعدالسلطنه در دسترس است که کمتر به آن عنایت شده از آن جمله محبت آیین حدس می زند که آوانس از همکاران اعتمادالسلطنه بوده که نمونه ای از سفرنامهٔ برادران شرلی را در موزهٔ بریتانیا مشاهده و به هر زحمتی بوده نسخه ای از آن را تهیه و برای استفادهٔ ناصرالدین شاه ترجمه کرده است.[۸]از مطالعهٔ منابع مستقیم یادداشت های محمد حسن خان در روزنامهٔ خاطرات اعتماد السلطنه نیز نکات دقیقی از زندگی و حیات فکری آوانس آشکار می شود. همو در یادداشت های روز بیست و چهارم شعبان۱۳۰۱ ق آورده:
((صبح دارالترجمه رفتم. از آنجا خدمت شاه رسیدم، پسر استاد ابراهیم زرگر را، که فرنگ رفته بود و تحصیل کرده است، حضور بردم. جزو دارالترجمه کردم)).[۹]
مقصود از دارالترجمه در این کلام همان سازمانی است که تحت نظر محمد حسن خان شکل گرفته بود و اجزایی از فرهیختگان ایرانی در آن به کار تألیف و تراجم شاغل بودند. ایرج افشار در ذیل این مطلب آورده است: ((مراد آوانس خان مسیحی است که بعدها مساعدالسلطنه لقب گرفت)).[۱۰] از نکته به نکته یادداشت های اعتمادالسلطنه عیان می شود که آوانس را گرایشی به فکر آزادی خواهی و مشی ضد استبدادی موجود در دورهٔ ناصری بوده است چنانچه در هراس شاه از توزیع و اشاعهٔ اندیشه های روزنامهٔ قانون محمدحسن خان به مورخهٔ بیست و سوم رجب۱۳۰۸ ق تذکر می دهد:
((از جیب مبارک روزنامهٔ نمرهٔ هفتم قانون، که از لندن برای من آورده بودند دیروز به جهت شاه فرستاده بودم، بیرون آوردند. اول از من سؤال فرمودند که این روزنامه به چه واسطه به تو رسیده. عرض کردم آوانس خان مترجم به توسط برادر خود برای من فرستاده)).[۱۱]
باری آشکار است که آوانس خان تا آن سنه در اجزائ دستگاه اعتمادالسلطنه قرار داشته و احتمالاً تا آن ایام عاری از لقب بوده است. در کلامی دیگر، محمد حسن خان به استتار پس از رنجش از شاه در اواخر عمر به آوانس اشاره جسته و در صورت عریضه ای از بی اعتنایی قبلهٔ عالم به سال۱۳۱۳ ق در واپسین ماه های زندگی خود می نویسد: ((ترجمه های غلام هم با آنچه فلان ارمنی یا غیر می کند هیچ رجحانی ندارد و مساوی است)).[۱۲] این نکته بازتابی از اعتراف محمد حسن خان به زبردستی آوانس در ترجمه است و اینکه سوابق خدمتی وی در دارالطباعه محمد حسن خان فراتر از یک دهه جلوه گر می شد.
در روایتی دیگر، از جایگاه و ارج مترجم اثر هرگاه نقل طابع متن یعنی احمد مشیر حضور را، که ترجمهٔ سفرنامه برای ناصرالدین شاه انجام شد، با قول محمدحسن خان در ذی القعده۱۳۰۵ ق انطباق دهیم که ((کتاب ترجمهٔ آوانس خان را تقدیم کردم)) عیان می شود که ترجمه این سفرنامه برای شاه در آن حدود از سنوات انجام پذیرفته و شاه صد تومان انعام را برای این متن به مترجم تقدیم کرده است.[۱۳]
به هر صورت، اگرچه نکات ابهامآمیز از زندگی فکری آوانس فراوان است آنچه بیش از هر نکته در حیات افراد مؤثر است و فراتر از شرح احوال تجلی یافته علاقه مندی آوانس به تاریخ و تجسس نه بر اساس سلطهٔ وی به زبان های فرنگی بل مبتنی بر آشنایی با مـآخذ متنوع و افکار تاریخی است:
((این بندهٔ درگاه در مدت توقف خود در فرنگ تقید مخصوصی در تجسس اسناد تاریخی راجعه به ایران داشته و در کتابخانه های بزرگ پاریس و لندن، چهل پنجاه جلد کتاب های بسیار نادر پیدا کرده است. همهٔ آنها از سیاحان مشهوری است که به ایران آمده و هر یک اتفاقات عصر خود را نگاشته و باقی گذارده اند.
ترجمهٔ این کتب منتهای وجوب و لزوم را دارد. در واقع، تهیه و تدارکی است برای مورخی که در آینده بخواهد تاریخ ایران را بنگارد، لهذا بعضی از آن کتب را این چاکر به خط خود رونویسی کرده و از بعضی دیگر به تجسس و تفحص زیاد نسخه به دست آورده که اگر عمر باقی باشد به ترتیب ترجمه خواهد کرد)).[۱۴]
پس عیان می شود که آوانس نه یک مترجم ساده و نه دستیاری بی مایه برای اعتمادالسلطنه بلکه مورخی حرفه ای است که خاک اروپا را برای جست وجوی نسخ سیاحتنامه های اروپایی در زمان اقامت در اروپا در نوردیده تا انبانی از متون دست اول را در تاریخ ایران فراهم آورد. پُر بی ربط نیست که با دید و اندیشهٔ مورخان یونانی و رومی قرابت داشته باشد و یا از میشله، کارلایل و ینبوهر سخن راند.
آوانس، در مقدمه ای که بر سفرنامهٔ برادران شرلی آورده، تاریخ را گاهی علم و گاهی فن می خواند. پس به واقع از نظر فکری جوانب فلسفی و فنی را به درستی مورد شناسایی قرار داده و بر حادثات تاریخی چنین منظوری را مترتب می داند: ((منظور اصلی مؤسسین اساس جدید تاریخ دقت در تفحص حقیقت وقایع می باشد)).[۱۵] بر این قرار سیر حوادث را بر هر ملتی چنین تشخیص می دهد: ((منزل یک ملتی عبارت است از وقایع متوالیه که به طور تسلسل وقوع یافته))[۱۶] پس بنای هر حادثهٔ جدید سلسله حوادث پیشین است. بر این مبنا چنانچه در سنجش هر واقعه برآییم باید رشتهٔ حوادث ماضیه را مورد کنکاش قرار دهیم. آوانس بر این تأکید است که ((تاریخ باید عین حقیقت باشد تا مثمر ثمر واقع شود)).[۱۷] بر این مبناست که مدعی می شود ((پس از روی وطن خواهی و حمیت مذهبی تاریخ نوشتن به عینه حکم شعر گفتن مریض را دارد)).[۱۸]
آنچه از روش های تحقیق در منظر آوانس آشکار است اینکه مورخ باید به دنبال تجسس و تفحص چونان حقیقتی قابل تصور باشد و فصاحت و بلاغت را به کناری گذاشته و توضیح احوالات فعلی را از زمان پیشین دریابد. مورخ جدیده موظف است که به سخن شهودی که به رائی العین مطلبی را ندیده اند گوش ندهد و فقط، به تحقیق و تدقین اقوال شهود ازمنه سالفه بپردازد.
منابع و مأخذ سفرنامۀ برادران شرلی
به واقع، سفرنامهٔ برادران شرلی، ترجمهٔ آوانس، نقل قول مستقیم سِرآنتوان یا سر رابرت نیست که در مقدمهٔ طبع انتشارات نگاه مکرر به آن ایرادجویی شده و آن دو برادر در هیئت نویسندگان متن درآمده اند و نکته به نکته از کلام مطالب کتاب برای نقد بررسی شده است[۱۹] بلکه آوانس با بهره جویی از منابع و مأخذی متفاوت به نگارش متن تاریخی از منظر یک راوی مبادرت کرده است. در این بخش اهم منابع و استنادات آوانس مورد کنجکاوی قرار می گیرد:
*تفصیل مسافرت و سرگذشت های سِرآنتوان شرلی و سِر رابرت شرلی از نجبای انگلیس، به قلم ژرژ مانوارینک (ص۹ ـ ۱۰۲، چاپ۱۳۳۰ ق).
*سرگذشت سرآنتوان شرلی، به قلم ویلیام پاری (ص۱۰۲ ـ ۱۰۴، چاپ پیش گفته).
*شرح احوال کشیش همراه سرآنتوان، به قلم ژرژ مانوارینک (ص۱۰۴ ـ۱۱۵، چاپ پیش گفته).
*پذیرفته شدن سرآنتوان از رولف امپراطور ژورمانی در باب سفر سرآنتوان شرلی به اسپانیا و پذیرایی از او ــ سفر سرآنتوان در عثمانی، به قلم نویسندهٔ ناشناس (ص۱۱۶ ـ۱۳۱، چاپ پیش گفته).
*سر آنتوان شرلی در سمت سفارت آلمان نزد پادشاه مراکش، به نقل از سیاحت های پورچاس (ص۱۳۱ ـ ۱۳۹، چاپ پیش گفته).
*شرح احوال سر آنتوان شرلی، به قلم داد سورث، به نقل از سیاحان انگلیس و اسپانیولٌ (ص۱۴۰ ـ۱۴۱، چاپ پیش گفته).
*شرح حـال سـر رابرت شرلی، به نقـل از نیـکلسن، استـو، بیـگرو و سـر آنتوان شرلی (ص۱۴۲ ـ۱۴۸، چاپ پیش گفته).
*تفصیل جنگ های سر رابرت شرلی در عثمـانی، به نقل از رسالهٔ خطی ناشناخته (ص۱۴۹ ـ۱۵۲، چاپ پیش گفته).
*سفارت رابرت شرلی در سنهٔ۱۶۰۰، به نقل از رسالهٔ مختصر منتشره در ۱۶۰۹ میلادی (ص۱۵۳ ـ ۱۵۵، چاپ پیش گفته).
*ادامهٔ بحث سفارت رابرت شرلی در سنهٔ۱۶۰۰، به نقل از تاریخ جان استو (ص۱۵۵ ـ ۱۵۸، چاپ پیش گفته).
*سفارت رابرت شرلی در سنهٔ ۱۶۲۳ میلادی، به قلم سرجان نینت، رییس تشریفات جیمز اول (ص۱۵۸ـ۱۷۱، چاپ پیش گفته).
*بقیهٔ احوالات سر روبرت شرلی از سنهٔ ۱۶۲۶ میلادی، به نقل از سیاحت نامهٔ توماس هربرت (از صفحه۱۷۱ ـ۱۹۲، چاپ پیش گفته).
آنچنان که مشهود است آوانس توان قابل توجهی را در شناخت منابع انگلیسی در عهد صفوی بروز داده و به نحوی مبسوط از منابع و مـآخذ متعدد و مستقیم بهره برده است. بهره جویی از این منابع گسترده مبین آشنایی دقیق مترجم و مؤلف کتاب به رویدادهای عصر صفوی تلقی می شود. در این میان، هر چند چهرهٔ پورچاس، نیکلسن، استو، بیگرو، نینت و هربرت برای مورخان آشناست و از لُب قلم تاریخی آنها یا جایگاه سیاسی شان در دربار انگلیس آگاهی هایی در دسترس است لیکن ویلیام پاری، که سرگذشت آنتوان شرلی در صفحات ۱۰۲ الی ۱۰۴ به وی نسبت داده شده، همان شخصی است که در رکاب سرآنتوان برای باربری نزد شاه عباس اول به قدر چهار منزل راه طی کرد و نام وی از همراهان آن سیاحتگر ذکر شده است.[۲۰]
شیوهٔ استدلال تاریخی آوانس
از نکات برجسته و جذاب قلم آوانس بیان مستدل و مقایسهٔ متون تاریخی است که در جای جای سفرنامه مشهود است. از آن جمله در ذیل شرح احوال سر رابرت و کنجکاوی در سن و سال وی این چنین مـآخذ متنوع را به شهادت می طلبد:
((مستر نیکلسن در نگاشتن شرلی ها می نویسد که سر رابرت شرلی در سنهٔ ۱۵۶۴ متولد شده است ولی معلوم نیست که در این باب چه سندی در دست دارد و احتمال کلی می رود که این تاریخ از روی اشتباه بوده باشد. از چند کلمه که در پایین یک صورت او نوشته شده است معلوم می شود که او در ۲۸ ماه سپتامبر ۱۶۹۰ داخل شهر رم شد در صورتی که ۲۸ سال داشت. از این معلوم می شود که سنهٔ تولد او ۱۵۸۱ بوده است.
برای استدلال این امر شهادت سرآنتوان نیز در کار است. او در سیاحت نامهٔ خود به ایران که در سنهٔ ۱۵۹۹ واقع شده، نوشته است که من برادر خود را همراه داشتم که بسیار جوان بود و به واسطهٔ محبتی که نسبت به من داشت راضی به مشقت سفر گردیده. فی الواقع، خیالات حسنه و عالیهٔ او را مشوق گردیده بود که اوایل عمر خود به کارهای بزرگ و اقدامات معظمه اقدام نماید. مسلم است که اگر برادر او در سنهٔ ۱۵۶۴ متولد شده بود در این وقت ۳۵ سال می شد و سرآنتوان چنین ذکری در باب او نمی نمود و خود سرآنتوان بیشتر از ۳۶ سال نداشت… از طرف دیگر هربرت که در وقت فوت سر رابرت در سنهٔ ۱۶۲۷ پیش او بود نوشته است که او پیر شده و از کار افتاده بود و در وقت فوتش، هنوز به سن ۶۳ سال نرسیده بود. این حرف هربرت را با عقیدهٔ ما نمی توان مطابق کرد مگر در یک صورت و آن این است که آب و هوای مشرق زمین زودتر از وقت طبیعی اسباب پیری او گردیده باشد. اگر کتیبه صورتی که ذکر نمودیم صحیح باشد مسئله حل شده است، اگر هم صحیح نباشد باز دلایل زیاد در کار است. مدلل می سازد که او بعد از سنهٔ ۱۵۶۴ متولد شده است)).[۲۱]
از متن یاد شده آشکار است که نه فقط ارجاع به مواد کتابی بلکه بررسی تصاویر و توجه به محیط جغرافیایی در ذهن آوانس جایگاهی اخذ کرده و از آنجا که با نثر فارس قرابت خوبی داشته موارد مستدل خود را یکایک برای خواننده شرح می دهد.
نتیجه گیری
اگرچه در طول قرن گذشته از سنهٔ۱۳۳۰ ق/۱۲۹۰ش به بعد توجه قابلی به متن سفرنامه برادران شرلی، ترجمهٔ آوانس، شده بر این قرار که از این متن چاپ های متعدد و مشابهی از سردار اسعد، محبت آیین و دهباشی در دسترس است و به واقع، نقل مهیج راوی و مترجم سفرنامه در بین اقشار خوانندگان تاریخی به خوبی جا افتاده اینک ترجمه و تحقیقی دقیق از سفرنامهٔ مذکور برای اهل منابع تاریخی صفوی ضروری است. این پژوهش می تواند اغماض اهل تاریخ را به نکات دقیق سیاحان انگلیسی در سه قرن پیش نسبت به سرزمین ایران، روابط صفوی و دول اروپایی، وضعیت دربار و آداب و رسوم آن دوره جلب کند و مستندات صفوی را تعمیق بخشد. در کلامی آشکار، زمان آن فرا رسیده که نقل دقیق سخنان سرآنتوان شرلی پس از سه قرن از قول آن سیاح به نحو رسایی شنیده شود و خواننده خود به قضاوت آن افکار مبادرت کند!
منابع:
اعتمادالسلطنه، محمدحسن. مباحث فرهنگی عصر ناصری (برگرفته از روزنامهٔ خاطرات اعتمادالسلطنه)، به کوشش ایرج افشار. تهران: امیرکبیر،۱۳۸۰ .
سفرنامهٔ برادران شرلی. ترجمهٔ آوانس. به کوشش علی دهباشی. تهران: نگاه،۱۳۶۲ .
سفرنامهٔ برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر. ترجمهٔ آوانس. با مقدمه و توضیحات دکتر محبت آیین. تهران: کتابخانهٔ منوچهری،۱۳۵۷ .
سفرنامهٔ سرآنتوان شربی و سررابرت شرلی. ترجمهٔ آوانس. به اهتمام علی قلی خان سردار اسعد. طهران: مطبعهٔ برادران باقراف،۱۳۳۰ ق.
مشار تهرانی، خانبابا. فهرست کتاب های چاپی فارسی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۵۲، ج۲ .
پی نوشت ها:
۱- سفرنامهٔ سر آنتوان شرلی و سر رابرت شرلی، ترجمه آوانس، به اهتمام علی قلی خان سردار اسعد(طهران: مطبعهٔ برادران باقراف،۱۳۳۰ ق).
۲- خانبابا مشار تهرانی، فهرست کتاب های چاپی فارسی (تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۵۲)، ج۲، ص۱۹۹۵ .
۳- سفرنامه ٔسر آنتوان شرلی و سر رابرت شرلی، ص۱.
۴- همان جا.
۵- سفرنامهٔ برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر، ترجمهٔ آوانس، با مقدمه و توضیحات دکتر محبت آیین (تهران: کتابخانهٔ منوچهری،۱۳۵۷)، ص هفده.
۶- همان، ص۶ .
۷- سفرنامهٔ برادران شرلی، ترجمهٔ آوانس، به کوشش علی دهباشی (تهران: انتشارات نگاه،۱۳۶۲)،۱۶۳ ص.
۸- سفرنامهٔ برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر، ص۷ .
۹- محمد حسن اعتماد السلطنه، مباحث فرهنگی عصر ناصری (برگرفته از روزنامهٔ خاطرات اعتمادالسلطنه)، به کوشش ایرج افشار (تهران: امیرکبیر،۱۳۸۰)، ص۹۶.
۱۰- همان جا.
۱۱- همان، ص۲۱۵.
۱۲- همان، ص۱۷۷ .
۱۳- همانجا.
۱۴- سفرنامهٔ سر آنتوان شرلی و سر رابرت شرلی، ص۷.
۱۵- همان، ص۴.
۱۶- همان جا.
۱۷- همان، ص۵ .
۱۸- همان جا.
۱۹- سفرنامهٔ برادران شرلی، ص۱۴ ـ۳۳.
۲۰- سفرنامهٔ سِرآنتوان شرلی و سِر رابرت شرلی، ص۷۷ .
۲۱- همان، ص۱۴۲ ـ ۱۴۴.