فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۶

هاروت گوستاندیان،شاعری به غربت همیشگی رفته از کرانه بوشهر

نویسنده: واراند

شاعر، نویسنده و اندیشمند پرمایه ارمنی، هاروت گوستاندیان، در ۱۲۸۸ش/ ۱۹۰۹م در خانواده ای اصیل، در ‏بوشهر، چشم به جهان گشود.‏ زبان پارسی و ارمنی را در زادگاهش و بیشتر، نزد مادرش فراگرفت که اهل ‏مطالعه  بود.‏ در اوان جوانی، برای ادامه تحصیل به بمبئی رفت و از کالج انگلیسی آن ‏شهر فارغ التحصیل شد.‏ ‏سپس،به ایتالیا و بریتانیا رفت اما از ۱۹۲۶م/ ۱۳۰۶ش ساکن فرانسه ‏شد و بیشتر سال های عمرش را در ‏دهکده ای کوچک برفراز تپه  ای نزدیک آب های نیلگون دریای مدیترانه گذراند که شاید بی شباهت به کرانه ‏های دریای زادگاهش نبود.

 

هاروت گوستاندیان
هاروت گوستاندیان

شخصیت هنری گوستاندیان به شعرای ‏بزرگ مشرق زمین شباهت داشت: عزلت نشینی، خلوت گزینی، ‏زندگی در کلبـه ای روستایـی و درویش ‏مآبی. او باجـه ای کوچک داشت و از راه فـروش زیورآلات ساده امرار ‏معـاش می کرد. گزیده گویی ، وسواس بسیار در انتخاب واژه ها و مطالعه بسیار و ‏ژرف به زبان های مادری، ‏فارسی، هندی، انگلیسی، فرانسوی و لاتین از دیگر خصوصیات این هنرمند بود. می گویند یک بارفقط برای یک ‏واژه اشتباه یک کتاب را دوباره چاپ ‏کرد.‏

روش زنـدگی اش چـنان بـود کـه از مـردم دوری می جست ودوست نداشت خود را به دیگران ‏تحمیل کند، گزیده حرف می زد و از خودنمایی اکراه داشت، جهان درونش بسیار بزرگ بود. به طبیعت عشق ‏می ورزید و به همین دلیل ، به فلسفه نیز گرایش داشت. در یکی از اندک مصاحبه هایش،که در روزنامه ‏ارمنی زبان هاراچ در پاریس منتشر شد، گفته بود: ‏

‏« تنها شعر راستین و اندیشه شاعرانه فلسفه است . ‏من در زمینه فکر و زبان علمی استعدادی ندارم. برایم غریب ‏است. چیزی مانند زبان ‏چینی است. علم همیشه برایم چیزی سطحی بوده است. آن معادن مملو از گنج درون هر ‏انسان ‏ارزش بیشتری دارند، معادن گنجی که علم قادر به کندوکاوشان نبوده و نیست.‏علم تجربه است، اما شعر ‏جهان درونی است!‏».‏

آثار گوستاندیان در چهار نشریه معروف ارمنیان در پاریس منتشر می شد. همچنین، دارای دو مجموعـه ‏شعر به نام های حـکمت روزها ‏‏(۱۹۳۵م)و با سرایش ها ( ۱۹۷۴م) است. او با اشعار کم شمار و ‏نثر برترش یکی از ‏ماندگارترین چهره های نسل خویش بود و به جرئت می توان گفت کم ‏شناخته شده ترینشان ، هنرمند و ‏اندیشمند برگزیده ای که از ساحل نیلگون ‏بوشهر برخاست و در ۱۹۷۹م/ ۱۳۵۸ش، در کنار آب های ‏مدیترانه چشم از جهان فروبست. یاد و خاطره اش همواره گرامی باد.‏

در بـرابـر آرامـگاه شاعـر

هاروت گوستاندیان

ترجمه واراند

می بارد باران بسان سیلانی شعر،

بیهوده می کوبد دریچه آرامگاهت را،

امیدی دارم، شاید بشنوی

پس آمده ام ساکت، و با شور دل!‏

‏استاد، این منم، منی بی نشان،

روحم را داده به یک ورق از دیوان شعرت.‏

تو که خفته ای، برخیز و ببین:‏

من جان یافته از شعر تو هستم، واپسین شعرت!‏

باران می ریزد بر گونه هایم،

باران است آیا یا اشک حزین؟

باران یا سرشک چه فرقی دارد؟

مرگ است نهفته به زیر سنگ مزارت اینک،

سنگی بس سنگین!‏

استاد، این منم، منی، بی نشان

بی نام و غریب

آمده ام تا با گِل سیاه، تندیست سازم.‏

آه، من بی خوابم، اما تو خفته، خسبیده ای تو

دگرگون سازم شاید بخت تو:‏

آمده ام تا جاویدان کنم، استاد، یاد تو…‏

نـور ببـارد

واراند

به یاد و خاطره شاعر گوستاندیان


نور خورشید فام بتابد

میان شاخه های درختان و کوخ های سرایندگان

نور نیلگون کف گونه بتابد

بر والا جایگاه ‏

تمامی آنانی که ‏

با می ناب

سرمایشِ سرد سقوطِ

رؤیاها را ‏

سر کشیدند

و با گرمی، نظر دوختند

به روزنه،

پنجره ای که باز می شد

رو به آفتاب،

نوری تازه!‏

نور بتابد، نوری تازه و لغزنده

بر ریشه های خشکیده و شکننده.‏

بر نسیم های وزنده

در میان بیشه ها

بیشه های عصرگاهی و تارشونده…‏

ببارد نور،

و می بارد

بر دیده تو.‏

بیننده!‏

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۶
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید