فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۹
نقشمايههاي هنر شرقِ دور در نگارگری ارمنی
نویسنده: سيدحسين طباطبائی
دربارة نويسنده
سيـد حسيـن طباطبائي، زادة اسفندماه ۱۳۴۷ش، در شهـر تاريخـي يزد است. تحصيـلات خود را در رشتـة مهندسي نـرمافـزار کامپيوتـر در دانشگاه شهيـد بهشتي، کارشناسـي ارشد فلسفـة علم در دانشگاه صنعتي شريـف و کارشناسي ارشد پژوهـش هنـر در دانشگاه تهران ادامه داده است.از سوابق اجرايي وي ميتوان به رياست ادارة آسياي مرکزي و قفقاز سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي و رياست ادارة اروپاي شرقي همين سازمان اشاره کرد.طباطبايي از ۱۳۸۲تا ۱۳۸۵ش معاون رايزني فرهنگي ايران در ارمنستان بود و در طي اين دوره زبان ارمني را آموخت که ترجمة رمان تاريخي رزيدنت دستاورد اين دورة او بهشمار ميرود. وي از۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ش وابستة فرهنگي سفارت کشورمان در فدراسيون روسيه بود و در اين دوره زبان روسي را آموخت که دستاورد آن ترجمة کتابهاي تهران ۱۳۶۰، ما چگونه مينويسيم و قديسان نامقدس از زبان روسي به فارسي است.سيدحسين طباطبايي از دي ماه ۱۳۹۹ش به عنوان رايزن فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در ارمنستان مشغول به کار است.از وي علاوه بر کتابهاي نامبردة فوق، سفرنامهاي با عنوان دور بالکان در هشت روز و مقالات متعددي در موضوعات فرهنگي و اجتماعي منطقة قفقاز جنوبي و شرق اروپا چاپ و منتشر شده است.
چکيده
هنر نگارگري ارمني به منزلة يکي از هنرهاي کهن اين قوم، که تاريخ آن به اوايل دوران مسيحيت در ارمنستان و ابداع الفباي ارمني باز ميگردد، عمدتاً در تزيين نسخ خطي به کار گرفته شده و بنا به دلايل تاريخي اغلب در تذهيب کتاب مقدس و متون مذهبي و کليسايي کاربرد داشته است. هرچند مورخان ارمني عمدتاً قائل به استقلال کامل نگارگري ارمني بودهاند ولي تاريخ پر نشيب و فراز ارمنيان و تحولات گوناگوني که موجبات حاکميت سلسلههاي مختلفي بر اين سرزمين را فراهم ميآورده؛ همراه با مهاجرت مستمر ارمنيان در دورههاي مختلف تاريخي، زمينة آشنايي، ارتباط و تأثير و تأثر ارمنيان با ديگر اقوام و ملتها را پديد آورده است. امري که شئون مختلف زندگي آنها را متأثر ساخته و بالطبع در هنر اين مردم نيز تأثيرات قابلتوجهي داشته است. تأثيرات آشکار و ماناي هنر بيزانس بر نگارگري ارمنيان امروزه مورد اذعان اغلب مورخان و پژوهشگران هنر ارمني است. در اين پژوهش کوشيدهايم تا با گواه آوردن از نمونههايي از هنر نگارگري ارمنيان در ساليان حاکميت مغولها بر اين سرزمين، تأثيرات هنر شرق دور به ويژه، ظهور موتيفهاي هندي و چيني در آثار نگارگري ارمني اين دوران را نشان دهيم. امري که هرچند شمار آن در مقايسه با آثار نگارگري بازمانده از دورههاي مختلف تاريخ ارمنستان اندک است ولي به هر حال گوياي اصل تأثيرپذيري هنرمندان نگارگر ارمني از عناصر هنر اقوام مسلط بر خود در دورههاي مختلف تاريخ اين مردم است.
مينياتور(۱) يکي از رشتههاي هنر ارمني در سدههاي ميانه است که تقريباً با اندکي تسامح ميتوان گفت صرفاً در مصورکردن کتب خطي از آن استفاده شده و به ندرت به صورت نگارهاي مستقل به آن نگريسته شده است. گرچه، طي سدههاي متمادي، در اثر حملات ويرانگر اقوام مختلف، تعداد بسيار زيادي از آثار فرهنگي و هنري ارمنيان از بين رفته است ولي با اين همه متون دستنويسي که از اين حوادث جان سالم بهدر برده و به دست ما رسيدهاند، کم نيستند و بيشتر اين متون به سبب دارا بودن نمونههايي منحصر بهفرد از نگارگري، واجد ارزش و اهميت هنري و زيباييشناسي ويژهاي هستند. به سبب تعاملات تاريخي ارمنيان با امپراتوري بيزانس، که به ويژه پس از گرويدن به مسيحيت اين قوم که از اولين اقوامي بودند که مسيحيت را به طور رسمي پذيرفتند رنگ و لعابي ديگر به خود ميگيرد و بسياري از شئون زندگي ارمنيان را از خود متأثر ميسازد، هنرهاي اين قوم نيز از هنر بيزانس متأثر شده و در انحاي مختلف اين تأثيرپذيري خود را به نمايش ميگذارد. نگارگري ارمني به منزلة يکي از هنرهاي ديرين اين قوم، که بازتابدهندة تحولات تاريخي آنان در سالها و سدههاي متمادي است و از ارزش مردمشناختي بالايي نيز برخوردار است، از جمله آفرينشهاي هنري ارمنيان است که آشکارا آيينهاي از تعاملات تاريخي اين قوم با ديگر اقوام و ملتها است و از اين روست که در آثار مينياتور ارمني، که عمدتاً در تزيين کتابهاي مقدس به کار رفته است، رد پاي اقوام متعددي، که به انحاء مختلف با اين ملت برخورد داشته و به اشکال متفاوت در شئون مختلف زيست اين مردمان حضور و ظهور داشتهاند، به چشم ميخورد. هرچند پارهاي مورخان ارمني بر استقلال کامل نگارگري کلاسيک ارمني پاي ميفشارند و قائل به سبک ويژه و منحصربهفردي در نگارگري ارمني هستند ولي عناصر و موتيفهاي هنر بيزانس به دلايل مختلف، غالبترين عناصر هنري در نگارگري ارمني است. از جملة اين دلايل ميتوان قوام و دوام مسيحيت به منزلة آيين رسمي اين قوم با بيش از ۱۷۰۰ سال سابقه را نام برد که سمت و سوي آفرينشهاي هنري نگارگري ارمني را به تزيين کتاب مقدس سوق داده است و طبعاً با توجه به ارتباطات نهادهاي ديني و مذهبي ارمنيان با بيزانس به عنوان سردمدار مسيحيت ارتدوکس شرق، از عناصر هنري بيزانس و روم شرقي متأثر شده است. در اين پژوهش بر آنيم تا با در نظر گرفتن مدلولات فوق و مفروض انگاشتن غلبة موتيفهاي(۲) بيزانسي در هنر نگارگري ارمني تأثيرات عناصر هنر مشرقزمين به ويژه هنرهاي بودايي و هندويي باستان بر نگارگـري ارمني را مورد بررسي و واکاوي قـرار داده و با معرفـي نمونههـاي عيني اين تأثيرپذيريها، ميزان، نحوه و شيوههاي آن را نشان دهيم. اهميت اين امر از اين مهم ناشي ميشود که برخي باورهاي مبتني بر صرفاً بيزانسي بودن موتيفهاي نگارگري ارمني را اصلاح کرده و دايرة وسيع تأثيرپذيري هنر سنتي نگارگري ارمني از مجموعه تحولات زمانه را، که منجر به تعامل با ديگر آرا، انديشهها و هنرها شده، نشان دهيم. به منظور نيل به اين هدف مطالعة نگارگريهاي ارمني موجود در موزة ماتناداران(۳) و تبارشناسي موتيفهاي هنري آن در دستور کار نگارندة اين پژوهش قرار گرفت که خوشبختانه، با توجه به حضور ميداني در بازة زماني تدوين اين مقاله به نتايج خوبي منجر شد.
پيشينة تحقيق
در خصوص ريشههاي تاريخي، ديني و فرهنگي هنر نگارگري ارمني، به سبب ويژگيهاي خاص اين هنر، که آن را از ديگر آفرينشهاي هنري متمايز ميسازد، تحقيقات و پژوهشهاي زيادي صورت پذيرفته است. اشرف السادات موسوي لر و منصوره مهرمحمدي در مقالة خود با عنوان «معرفي انجيل خطي هُوانِس با تأکيد بر تحليل بصري نگارهها و معرفي مکتب واسپوراکان»(۴) در پي پاسخ يافتن به اين پرسش بر آمدهاند که پديدار شدن مکتب واسپوراکان به عنوان يکي از مکاتب مهم در نگارگري ارمني در قرنهاي سيزدهم و چهاردهم ميلادي تحتتأثير چه عوامل تاريخي و فرهنگي بوده است. تيگران کويمجيان در مقالة خود با عنوان « اژدها و ققنوس چيني در بين ارمنيان»(۵) به تفصيل در اين باره کاويده است و به نتايج مهمي با منظور داشتن نمونه هايي از نگارگريهاي شاخص آن دوران دست يافته است. ماروتير اروتونيان در مقالة خود « بررسي اجمالي مينياتور ارمني و سبکهاي آن»(۶) نگاهي نسبتاً تفصيلي به سبکهاي نگارگري ارمني در طي سدههاي مختلف داشته است و هرچند به صراحت از تأثيرپذيري اين هنر ديرين ارمني از موتيفهاي شرق دور سخني نگفته است ولي نمونة ارجاعات وي به آثار هنري دورههاي مختلف نگارگري ارمني، که با تصاوير جالبي نيز همراه است، عملاً تأثيرات عناصر هنري چيني بر مينياتور ارمني در دورهاي خاص از اين هنر را نشان ميدهد.
روش تحقيق
در اين پژوهش با بررسي نمونههايي از نگارگري ارمني متعلق به سدههاي سيزدهم تا پانزدهم ميلادي که مصادف با حملة مغولها وحکومت ايلخانان مغول و در ادامة لشکرکشي تيمور به ارمنستان است بر آنيم تا با يافتن نمونههايي از موتيفهاي شرقي به ويژه موتيفهاي چيني و هندي در آنها براي فرضية خود که دال بر تأثيرپذيري هنر نگارگري ارمني از هنرهاي شرق دور در آن دورة تاريخي خاص است استدلالهاي قابل پذيرشي بنا کنيم. روش پژوهش ما در اين مقاله روش توصيفي با بهرهگيري از منابع کتابخانهاي و مشاهدات و مطالعات ميداني است.
مروري تاريخي
پذيرش مسيحيت در ارمنستان که بنا به قول رايج و پذيرفته در ۳۰۱ م صورت پذيرفت و تيرداد دوم پادشاه وقت ارمنستان در پي رؤيايي که منجر به شفاي وي توسط گريگور لوساوريچ ـ روحاني مسيحي ايراني تباري که به سبب تبليغ مسيحيت در بند اين پادشاه بود ـ شد(۷) تاريخ اين سرزمين را وارد مرحلة تازهاي ساخت. مرحلهاي که با گسست کامل از ظواهر پيشامسيحيِ اين سرزمين و در عين حال رسوخ و نفوذ عناصر اسطورهاي، آداب و رسوم و مناسک آن در بنياديترين آموزهها و آداب و مناسک دوران مسيحي همراه شد. هنر ارمني به تبع ديگر شئون زيست مردم اين سرزمين پس از غلبه مسيحيت دربست به خدمت آموزههاي ديني مسيحي در آمد و در اين ميان هنر نگارگري به سبب ارتباط وثيق خود با متون ديني شرايط و وضعيتي ويژه يافت. غالب مورخان هنر ارمني پديد آمدن نگارگري ارمني را به اولين آثار مربوط به تزيين و خوشنويسي کتاب مقدس بر ميگردانند، هرچند اين احتمال وجود دارد که اين قوم در دوران پيشامسيحي خود واجد ميراث هنري قابل توجهي بوده باشند که در فرآيند رسميت يافتن مسيحيت در اين کشور دستخوش نابودي و فنا شده است.(۸) امري که در خصوص بسياري از جنبههاي فرهنگي ارمنيان در اين دورة زماني خاص صورت پذيرفته است و شوربختانه امکان آگاهي از مواريث هنري و تمدني ارمنيان در دوران باستان و قبل از رسوخ و عموميت مسيحيت را از پژوهشگران علاقهمند سلب کرده است. هنر تزيين کتب دورة ميانه يا قرون وسطي جايگاه خاصي را در فرهنگ ارمني به خود اختصاص داده است و آثار در بردارنده اين تزيينات به منزلة يکي از مواريث مهم فرهنگي مورد توجه ارمنيان است. بر اساس آمار اعلام شده توسط موزة ماتناداران ايروان حدود ۱۴,۵۰۰ نمونه از اين آثار در اين موزه، که گنجينهاي منحصر بهفرد از دستنويسهاي ارمني در سطح جهان به شمار ميرود، نگهداري ميشود که بخش اصلي اين مواريث را در بر ميگيرد. علاوه بر آن، شمار قابل توجهي از اين آثار در اسقف نشيني ارمنيان اورشليم، کتابخانههاي انجمن مخيتاريان در ونيز ايتاليا و وين اتريش و ديگر نقاط جهان نگهداري ميشوند.(۹)
قدمت نگارگري ارمني به ابداع الفباي ارمني بازميگردد. از زمان ابداع اين الفبا توسط مسروپ ماشتوتس در سال ۴۰۵ م، تزيين نوشتارهاي ارمني ـ که در ابتدا با شيوههاي خاص نوشتن اين الفبا آغاز و در ادامه به تزيين کتابهاي نوشته شده، که عمدتاً کتاب مقدس بودند، منجر شد ـ منجر به پديد آمدن هنر نگارگري ارمني شد. قديميترين نمونههاي نگارگري ارمني به سدههاي ششم و هفتم ميلادي باز ميگردد. نکتة جالب توجه در هنر نگارگري و نگارش کتابهاي دستنويس ارمني اين است که با وجود اينکه اولين کتاب چاپي ارمني در ۱۵۱۲م رخ مينماياند ولي نسخههاي خطي همراه با تزيينات نگارگري تا قرن نوزدهم نيز پديد ميآمدند. به بيان ديگر هنر نسخهنويسي ارمني و نگارگري بر حاشية نسخ خطي ارمني پانزده قرن تداوم داشته است که البته، در فراز و نشيبهاي فراوان اين قوم متحمل تحولات و تطوراتي نيز شده است ولي اين دورة طولاني تداوم آن به خودي خود جالب و شايان توجه است.آثار اولية نگارگري ارمني بسيار شبيه و متأثر از فرسکوهاي ارمني سدههاي مياني است.(۱۰) طي سدههاي نهم تا يازدهم ميلادي با هجوم اعراب و تسلط آنها بر اين سرزمين هنر نگارگري اين قوم، همچون ديگر شئون زندگي آنها، دستخوش تغييرات و تحولات بسياري ميشود که عمدتاً به دليل مهاجرت گستردة ساکنان اين سرزمين و انتقال دستنوشتههاي ارمني با خود به ديگر نقاط جهان و استمرار هنر نگارگري با پذيرش تأثير لاجرم از ديگر محيطها از سويي و تداوم آفرينشهاي هنري با حفظ اصول مذهبي و باورهاي قومي در ذيل حاکميت اعراب مسلمان از سوي ديگر است. در ادامة اين فرايند و هجوم سلجوقيان بر اين سرزمين مهاجرت ارمنيان از سرزمين مادري خود رشد قابل ملاحظهاي مييابد و از اين رو از اين دورة خاص آثار اندکي از نگارگري ارمني باقي مانده است.اواخر سدة دوازدهم و اوايل سدة سيزدهم ميلادي شاهد شکوفايي فرهنگ و هنر ارمنستان هستيم و به تبع آن هنر نگارگري ارمني هم دورهاي از رونق و شکوفايي را پشت سر ميگذارد. مارگاره و ايگناتيوس دو هنرمند معروف اين دوره هستند که آثار نگارگري آنها روند جديدي را در تصوير سازي کتابهاي ارمني به وجود ميآورد. از ويژگيهاي اين دو هنرمند، که تحولي مهم در نگارگري ارمني به شمار ميروند، حضور عناصر و موتيفهايي از زندگي واقعي و جهاني در آثار آنهاست. عناصري همچون درخت، پرندگان، آلات موسيقي و حتي پرتره و شمايل انسانهاي معمولي و فضاي شاد و فرحبخش اين آثار که از نگارگريهاي پيش از اين که عمدتاً از عناصر ديني و آن جهاني بهره ميبردند کاملاً متمايز است.(۱۱) هجوم مغول در اواسط سدة سيزدهم ميلادي صفحة جديدي در تاريخ ارمنيها ميگشايد و ديگر بار به موج جديدي از مهاجرت دامن ميزند. مهاجران نيز با خود آثار دستنويس منقش به مينياتورهاي ارمني را از محلي به محل ديگر ميبرند. در اين دوره چهرههايي در نگارگري ارمني معرفي ميشوند که داراي ويژگيهاي خاصي در سبک نقاشي خود هستند. شکلگيري جامعة ارمني کيليکيه، که يکي از درخشانترين دورههاي فرهنگي و هنري ارمنيان را به خود اختصاص داده است، حاصل مهاجرت وسيع ارمنيها پس از اشغال سرزمين مادريشان توسط سلاجقه و پس از آن مغولهاست.(۱۲) پادشاهي کيليکيه، که در کنارههاي مديترانه شکل گرفت، در واقع حاصل و ثمره اين فرآيند وسيع مهاجرت بود و به شکلگيري مکتب هنري و فرهنگي ارمنيان کيليکيه منجر شد که نمونههاي عالي نگارگري آن به باور برخي مورخان هنر حتي از آثار هنرمندان بيزانس نيز برتر و شکوهمندتر است.(۱۳)
ويژگيهاي منحصر بهفرد هنري اين آثار باعث شده است که اين سبک در طي سدههاي طولاني غلبه و تفوق خود را در کتاب نويسي ارمني تحکيم بخشد.علاوه بر مکتب کيليکيه، يکي ديگر از مکاتب نگارگري ارمني که دامنة نفوذ گستردهاي يافت و از نظر شمار آثار نگارگري بزرگترين مکتب هنري ارمني به شمار ميرود، مکتب واسپوراکان است که به دورة استيلاي مغول بر ارمنستان تعلق دارد. دورهاي که با حاکميت ايلخانان مغول و ثبات نسبي ايجاد شده در ارمنستان همراه ميشود و صفحات جنوبي اين کشور در مسير بينالمللي تردد تجاري واقع شده و همين امر به رشد و توسعه هنر در اين مناطق منجر ميشود. هم اکنون، بيش از ۱۵۰۰ اثر هنر نگارگري متعلق به اين دوره باقي مانده که شمار قابل توجهي از آنها در موزة نسخ خطي ماتناداران ايروان نگهداري ميشوند. اين سبک جديد نگارگري ارمني، که از اواخر سدة سيزدهم ميلادي رواج مييابد، در مقايسه با نگارگري کلاسيک ارمني که آشکارا متأثر از عناصر هنر بيزانس است، دربردارندة نقوشي با طراحيهاي ساده و رنگهاي محدود و عمدتاً بر زمينة کاغذ است.
شيوههاي نگارگري ارمني
هنر مصورسازي کتب خطي ارمني کلاً به دو شيوة مجزا تقسيم ميشود که البته، در مواردي اثري متأثر از هر دو شيوه است.در اولين شيوه، تأکيد بر محتواي تصوير است. فرم و حالات چهرهها بسيار گويا و بسيار مختصر است و در آنها از اشکال گوناگون، مناظر و زمينةشلوغ پرهيز شده است. نقاشان اين سبک، در محدوديت کمتري بوده و به راحتي ميتوانستند شخصيت هنري خويش را نمايان سازند. بيشتر مينياتورهاي اين شيوه بر روي کاغذ انجام شده و درآنها از طلا و رنگهاي آبي گرانقيمت استفاده نشده است. تصور ميشود که نقاشان اين شيوه آموزش تخصصي نديدهاند و شايد تجربه چنداني نيز نداشتهاند ولي نحوة بيان احساسات و القاي هيجانات دروني آنها و زيبايي و سادگي آرايش صفحات مورد پسند مردم طبقات مختلف جامعه بوده است. در نقوش تزييني اين شيوه ذوق کمتري بهکار رفته است، اشکال گرافيکيتر هستند، رنگهاسطوح بزرگ را پر ميکنند و هيچ استفادهاي از نيمسايهها نشده. اولين اثري که از اين شيوه باقي مانده به تاريخ ۱۰۳۸ م است. (تصوير ۱)
در شيوة دوم ـ که تعداد متون خطي حفظ شدة آن بسيار محدود است ـ اشکال به تکامل بيشتري رسيدهاند و موضوع تصاوير اکثراً مذهبي است. در زمينة مينياتور، مناظر و ابنيه و ديگر جزئيات نيز ديده ميشود. همة چهرهها آرامشي يکسان دارند. تصاوير انسانها در اين شيوه بلند قامت هستند و رنگهاي مختلف هماهنگ و متناسب با رنگ طلايي بهکار گرفته شده و رنگها با غلظت کافي بر کاغذ نشسته است. نقوش تزييني به حد کافي تکامل يافتهاند و تمام قسمتهاي موردنظر را ميآرايند. با اين حال کثرت اين نقوش و ترکيببندي آنها به گونهاي است که بيننده احساس خستگي نميکند. چهرهها، البسه و ديگر جزئيات مينياتور با ريزهکاري تمام نقاشي شده و در نقوش تکرار شونده، چيرهدستي و رواني قلم هنرمند به خوبي مشهود است. تصور ميشود که اين کتب خطي توسط نقاشاني که مدتهاي طولاني زيردست استادان و در کارگاههاي هنري دِيرها آموزش ديدهاند، مصوّر شده است و اين استادان توانستهاند به خواستههاي سفارشدهندگان جامة عمل بپوشانند. سفارش دهندگان اکثراً از طبقات حاکم بوده و قادر به پرداخت پاداش اين زحمات و قيمت گران مواد مصرف شده بودهاند. طبيعي است که در اين صورت آزادي عمل هنري استاد نقاش محدود بوده است.معمولاً، دو شيوهاي که ذکر شد به موازات يکديگر راه پيمودهاند و گاهي نيز به يکديگر پيوستهاند و خصوصياتي چند از يکديگر را به عاريت گرفتهاند. به علت نامشخص بودن سرچشمة اصلي اين مکاتب، اغلب آنها را به نام منطقه يا محلي که کتب خطي در آنجا مصور شدهاند، مينامند. از نظر اوضاع محلي، مکتب واسپوراکان با خصوصيات شيوة اول، در سدة چهاردهم ميلادي بيشتر به کار گرفته شده است. ولي ثروت و شرايط اجتماعي کيليکيه امکان بهکارگيري شيوة دوم را فراهم آورده و آن را رواج داده است.
مکاتب نگارگري ارمني
در بررسي سير تحولات مينياتور ارمني، نام مکاتب گوناگوني را مشاهده ميکنيم از قبيل مکتب مينياتوري هايک بزرگ، گلادزور تاتِو، کريمه، جلفاي نو، قسطنطنيه و جز اينها. ليکن، خصوصيات اين مکاتب تلفيقي است از دو مکتب اصلي نگارگري ارمني که به مکتبهاي واسپوراکان و کيليکيه موسوم هستند. گفتني است که پس از سدة هفدهم ميلادي اختلافات حاصل از تأثيرات محيطي مکاتب مختلف به تدريج از بين ميرود. نسخههاي خطي که در ارمنستان نوشته شدهاند اغلب با همتاي خود در کارگاههاي سرزمينهاي کوچنشين ديگر، داراي تشابهات زيادي است. در اين مرحله عناصر مشتق از مکتبهاي مينياتوري ارمني بهخصوص کيليکيه، همراه با عناصري که از هنر اروپاي غربي گرفته شده است، ديده ميشود با اين اختلاف که هنر مکتب کيليکيه هم در عناصر و جزئيات تصوير و هم در شيوة اجرايي آن مؤثر بوده است ولي تأثير هنر اروپايي بيشتر در مضمون و محتواي تصاوير مشهود است.(۱۴)
مکتب نگارگري واسپوراکان
واسپوراکان يکي از استانهاي پانزدهگانة ارمنستان بود که نقش مهمي در تاريخ سياسي فرهنگي ارمنيان داشته است. اين سرزمين، که قسمتهاي شمال، مشرق و جنوب درياچة وان را دربر ميگرفت، مرکز دولت اورارتو به حساب ميآمده است. واسپوراکان تا جنگ جهاني اول، يکي از مراکز فرهنگي فعال محسوب ميشد. از اوايل سدههاي ميانه، در واسپوراکان مراکز خطاطي و نقاشي تشکيل شده بود که در آنجا متون خطي گوناگوني نسخهبرداري يا ترجمه ميشد.(۱۵) هيچ يک از مکاتب ديگر مينياتورسازي ارمني را نميتوان با مکتب واسپوراکان مقايسه کرد (چه از نظر وسعت زمان بهکارگيري آن يعني از سدة سيزدهم تا هفدهم ميلادي و چه از نظر تعداد آثار باقيمانده که حدود ۲۰۰۰ نسخه است). احتمالاً، مکتب مينياتور واسپوراکان يکي از جلوههاي شاخص و جالب هنر مسيحي است. اين مکتب، که طي صدها سال شخصيت و هويت ويژة خود را حفظ کرده، همانند ديگر مکاتب مينياتوري ارمني در سدههاي مياني در هنر و فرهنگ اقوام همسايه نفوذ کرده و از ويژگيهاي تصويرنگاري آنان نيز متأثر شده است. به عبارت ديگر، در مکتب واسپوراکان، سنن هنر مشرقزمين با گذشتن از صافي هويت هنر ارمني، ساخته و پرداخته شده و به کمال رسيده است.(۱۶) در شيوة مينياتورسازي واسپوراکان به حفظ سنن ملي اهميت زيادي داده شده است. مينياتورها جمعاً در ابتداي کتاب جاي گرفتهاند و بدين ترتيب، مقدمهاي تصويري بهوجود آوردهاند. در اين شيوه، خط بهعنوان عامل اصلي تجسم بهکارگرفته ميشود که همراه با رنگهاي ناب و درخشان، موجوديت بيشتري مييابد. همة نقوش مسطح و دکوراتيو هستند و در تصاوير اصول پرسپکتيو رعايت نشدهاند و تصاوير به سوي بالا يا جهات ديگر کاغذ گسترده ميشوند. تمام اشکال با خطوط سياه يا تيره دورگيري شدهاند.
بهطور کلي تزيينات اين مکتب بينهايت محدود و مقيد است. از رنگهاي معدودي استفاده شده و نحوة رنگآميزي بيشتر به شيوة آبرنگ است، يعني غلظت رنگها زياد نيستند و بهصورت لايهاي نازک سطح کاغذ را ميپوشانند. نقاشان مکتب واسپوراکان به جزئيات نپرداختهاند و با به کارگيري اشکال متوازن، حرکات خطوط ريتميک و رنگهاي خالص، توجه بيننده را به محتواي کلي تصوير جلب ميکنند. نقاشان اين مکتب به خلق شيوههاي تازه و فردي نميپرداختند بلکه دنبالهرو عادات و رسوم متداول و بومي بودند و اغلب همان اشکال چهرهها، طرحها وخطوط محيطي را تکرار ميکردند. به همين دليل، مکتب واسپوراکان را مکتبي محافظهکار به حساب ميآورند.(۱۷)
بنابراين، از طرفي سادگي تزيينات و شکلهاي سمبوليک قراردادي، از طرف ديگر به تصوير کشيدن مضامين مذهبي به زباني عامي و گويا از اساسيترين ويژگيهاي نگارگري واسپوراکان به شمار ميروند. آشکارا پيداست که نقاشان اين آثار استادان چيرهدستي بودهاند و بر رموز بهکارگيري رنگ، خط و طرح آگاهي کامل داشتهاند. جالب توجه است که مينياتوريستهاي واسپوراکان در تصاوير خود به نوشتن توضيحات نيز پرداختهاند.در سدههاي سيزدهم تا پانزدهم ميلادي به علت مهاجرت شاهزادگان، درباريان، تجار برجسته و شهروندان ثروتمند، هنر نگارگري و نسخهبرداري از متون خطي قديمي از حاميان و مشوقان خود دور ماند و به علت اوضاع نامساعد اقتصادي، در مکتب واسپوراکان سدههاي چهاردهم و پانزدهم ميلادي برخلاف ديگرشيوهها، استفاده از کاغذهاي پوستي گرانقيمت و بهکارگيري طلا متداول گشت.متون خطي واسپوراکان از لحاظ نقوش تزييني در سرلوحهها، محرابها و بهويژه، حواشي صفحات بسيار غني است. درنقوش تزييني محرابها و سرلوحههاي کتب خطي واسپوراکان، انعکاس هنر کندهکاري روي چوب يا بناهاي معماري و تأثير طرحهاي قاليهاي رنگين و سوزندوزيهاي ظريف ارمني به خوبي نمايان است. در اين تزيينات، نگارههاي باقيمانده از دوران بتپرستي نيز ديده ميشود از جمله خورشيد و ماه، سمبولهاي باروري، درخت زندگي و ديگر موجودات مورد پرستش. البته، بسياري از اين اشکال بر پاية ايمان و برداشتهاي زمان دگرگون گشتهاند.تزيينات محرابها ترکيب بسيار زيبايي دارند. اکثر قوسهاي نعلي شکل با نقوش هندسي و گل و برگ مزين شدهاند. درميان نقوش پرندگان اشکال طاووس، خروس، بلدرچين، گنجشک و لکلک ديده ميشوند. اين پرندگان به شيوهاي تزييني نقاشي شدهاند و گهگاه نيز برخي ويژگيهاي آنان به گونهاي چشمگيرتر ارائه شده است. در نقوش تزييني اين دوره، مخصوصاً بافتهاي زنجيرهاي با رنگهاي ناب قرمز، زرد، سبز و سفيد بر روي زمينهاي سياه، جلبتوجه ميکنند وحروف تزييني مرکب از اشکال گياهي، جانوري و هندسي در اين دوره ظاهر ميشوند.
مکتب نگارگري کيليکيه
در تاريخ هزار سالة هنر مصورسازي کتب خطي ارمنيان، نگارگري کيليکيه جايگاه ويژهاي دارد. اين مکتب در سدة دوازدهم ميلادي در ارمنستان کيليکيه شکل گرفته و تا اواخر سدة چهاردهم ميلادي وجود داشته است. اين دوره از تاريخ ارمنيان دورة توسعه و پيشرفت حيات ملي ـ فرهنگي محسوب ميشود. شاهد اين مدعا آثار گرانبهاي کتب خطي باقي مانده است. ارمنيان ضمن کوچ به طرف نواحي شرقي امپراتوري بيزانس متون خطي بسياري را به آنجا بردند که بعدها به عنوان نمونه و سرمشق بهکار گرفته شدند. به علت وقايع تاريخي ـ سياسي، دولت ارمني کيليکيه همواره با فرهنگ و هنر ملل همسايه در ارتباط بوده و اين امر نقش مهمي در تکامل هنر مينياتورسازي کيليکيه داشته است. براساس سنن غني ملي فرهنگي و آميختن آن با شگردهاي هنري ملل همسايه (بهخصوص امپراتوري بيزانس)، درکيليکيه شيوة مخصوصي از هنر مصورسازي کتب بهوجود آمد که داراي ترکيبات رنگي غني و اشکال ظريف و زنده بود. در اين شيوه محرابهاي پرنقش و نگار اين مکتب از حالات معماريگونة قبلي خارج شده و طرحهاي تزييني سرلوحهها متعادلتر گشته است.در مينياتورهاي سدة يازدهم ميلادي، از لحاظ ترکيببندي صفحه و شيوة تصويرسازي تأثيرات هنر بيزانس بسيار مشهود است. در اين دوره، برخلاف شيوة سنتي مينياتورهاي سدة قبل، تصاوير در صفحات جدا از متن نقاشي نشدهاند، بلکه در ابتدا يا انتهاي صفحه و همراه متن قرار گرفتهاند. اين نخستين باري است که به مينياتورهايي که همراه با متن در يک صفحه قرار دارند بر ميخوريم در حاليکه اين شيوه در هنر بيزانس بسيار معمول بوده است.از ويژگيهاي بارز اين مکتب بهکارگيري اشکال ظريف و تزيينات تکامل يافته است که به تصاوير، شکوه بينظيري ميبخشند. نقوش تزييني مرکب و پيچيده و نگارههاي گياهي اغلب با تصاوير تخيلي، پرندهها و تصاوير انساني همراهاند، شيوة طراحي نيز بسيار گويا است.اگر تا آن زمان در مينياتور ارمنستان از نقوش تزييني فقط براي آراستن سرلوحهها يا حواشي مينياتورها استفاده مي شد، در کيليکيه صفحات ديگر کتاب نيز آرايش يافته است. نقوش تزييني پراکنده در صفحات که با مهارت تمام و حس زيباييشناختي انجام شده، در عين وفور داراي وحدت و تعادل است.(۱۸)
حروف تزييني در اين شيوه به تکامل نهايي خود مي رسند. در بهکارگيري رنگها هماهنگي خاص و لطيفي ديده ميشود. آثار استادان مکتب کيليکيه از نظر رنگآميزي بسيار غني هستند. برخلاف مينياتوريستهاي سدههاي دهم و يازدهم ارمنستان، که معمولاً فضاهاي خالي را با رنگهاي مسطح ميپوشاندند، استادان مکتب کيليکيه با استفاده از نيمسايهها، گذري لطيف از رنگي به رنگ ديگر ايجاد ميکنند و بدينترتيب، به شيوة بيان هنري بسيار چشمگيري دست مييابند. زمينه و بسياري از ريزهکاريهاي نقوش با طلا پوشانده ميشوند و حتي گاهي در جامهپردازي نيز از خطوط طلايي رنگ براي چينهاي لباسها استفاده ميشود. اين هنرمندان در بهکارگيري رنگ طلا روشهاي مختلفي را بهکار گرفتهاند که زيباترين آنها نوع برجستة آن است که درخشندگي و شکوه خاصي به تزيينات ميبخشد.(۱۹) از بارزترين خصوصيات مينياتورهاي کتب خطي اين مکتب، گويا بودن تصاوير است. در اين مينياتورها قامت کشيدة اشخاص در فضايي سه بعدي نمايش داده ميشود. برخلاف مينياتورهاي کتب خطي ارمني دوران نخستين، طرز قرارگرفتن اشخاص يکسان و شبيه يکديگر نيستند و نقاشان اين مکتب براي ايجاد وضعيتهاي طبيعي و واقعي، اشخاص را با حالات مختلف تمامرخ، نيمرخ يا سهرخ تصوير کردهاند. حرکات بدني گوياتر و سبکترند. لباس يا پوشش به حالت طبيعيتري بر روي اندامها قرار ميگيرد و ريتم چينهاي البسه بسيار متنوع، بيقرار و برحسب حالت اندام و حرکت دستها و پاها نقاشي ميشود. بهطور کلي ميتوان گفت جامهپردازي در اين مکتب بهگونهاي کاملتر ارائه شده است. (تصوير ۲)
متأسفانه، وضعيت بحراني اقتصادي سياسي کيليکيه از يک سو و تأثير سليقة درباريان از سوي ديگر، مانع پيشرفت هنر مينياتورسازي کيليکيه شد و در نتيجه، موجبات انحطاط هنري اين مکتب فراهم شد. در آخرين دوران بهکارگيري اين مکتب، مينياتوريستها تمام سعي و کوشش خود را وقف بهکارگيري شيوههاي ظريف در جزئيات و هرچه شکوهمند ساختن صفحات ميکردند و اين شيوة تفکر به آنجا انجاميد که از اوايل سدة چهاردهم ميلادي مينياتوريستهاي کيليکيه قدرت خلاقيت هنري خود را از دست داده به تقليد از ترکيببندي تصاوير و نقوش کتب خطي دوران قبل بسنده کردند. پس از سقوط دولت ارمني کيليکيه، مهاجرت ارمنيان از کيليکيه آغاز شد.(۲۰) مهاجران نسخههاي خطي مصور را نيز با خود بردند. مهاجرت گستردة نقاشان اين مکتب سبب اشاعه و گسترش رسوم هنري مکتب نگارگري کيليکيه چه در ارمنستان و چه در دياسپوراي ارمني ساير کشورها شد.
موتيفهاي نقاشي ارمني
نقوش تزييني در مينياتور ارمني، جايگاه ويژه و ممتازي دارند. در کلية مکاتب موتيفهاي گياهي نسبتاً بيش از اشکال ديگر بهکار رفتهاند و با آنکه ممکن است نقشي چندين بار در صفحات مختلف تکرار شده باشد، ليکن هرکدام صفت مميزة ظريفي با ديگري دارد که آنها را از خطر شابلوني شدن محفوظ ميدارد. در نقوش تزييني، ترکيببندي و تزيينات سرلوحهها زيبايي چشمگيري دارند. اين سرلوحهها با حرف اول بزرگ متن درهم آميختهاند.از سدة يازدهم ميلادي به بعد حروف اول بزرگ جدا از سرلوحهها نوشته شده و سرصفحه مزين و آراسته ميشده است. در دوران بعد، در سراسر حاشية صفحة اول نقش تزييني بزرگي ديده ميشود و تمام حروف اولين خط متن بهصورتي مزين نگاشته شدهاند. دواير سادهاي که در دوران ابتدايي شمارة آيهها و سرفصلها را درخود جاي ميدادند، بهتدريج تکامل يافته به تزيينات زيباي حاشيهاي مبدل شدهاند.با وجود غلبة عناصر هنري بيزانس بر نگارگري ارمني، تعاملات ارمنيان با مردمان مشرقزمين که عمدتاً متعلق به دوران تسخير اين سرزمين توسط مغولها و دوران چندصد سالة حاکميت ايلخانان مغولي بر اين سرزمين است، موجبات تأثير موتيفهاي هنر شرقي بر هنر ارمني و در اينجا نگارگري ارمني را فراهم آورده است. از اين رو است که در بازة زماني سلطة حاکمان مغولتبار بر سرزمين ارمنستان هنرمندان نگارگر ارمني با وام گرفتن از مباني هنر شرقي به ويژه هنر چيني دست به آفرينش آثاري ميزنند که از ديگر نمونههاي اين هنر که آشکارا در بردارندة عناصر هنري مغربزمين و موتيفهاي بيزانسي است متمايزاند. اين تمايزات در بهکارگيري برخي صور و اشکال در تزيين متون و سوق يافتن تدريجي آثار نگارگران از تصاوير مقدس و آسماني به پيکرههاي زميني و اين جهاني متجلي ميشود.نمونة اين تأثيرپذيري را در هنر نگارگري ارمنيان جلفاي نو در اصفهان نيز ميبينيم. به ويژه، در کليساي بيتالحم، از کليساهاي معروف جلفاي اصفهان، که نقاشيهاي داخل آن از ارزش و اعتبار زيادي برخوردار است.گنبد کليساي بيتالحم از داخل شبستان با نقاشيهاي زيبايي آذين يافته است و سقف آن به شيوة نگارههاي ايراني موجود در کاخهاي صفوي، داراي گل بوتههاي انبوه است. اين بنا از نظر شيوة معماري کاملاً مشابه با ساير بناهاي مذهبي دورة صفويه اصفهان است. نقاشيهاي اين کليسا توسط هنرمندان ارمني اجرا شده است. اين نقاشيها، شباهت آشکاري با نقاشي ايراني دورة صفويه دارد. در اين تصاوير هنر ايراني با هنر محلي ارمنيان در آميخته و هنري بديع و زيبا وجود آورده است.البته، پيش از اين هم مواردي از تأثير موتيفهاي ايراني در مينياتورهاي ارمني مشاهده و توسط برخي از پژوهشگران با ذکر جزئيات عناصر وام گرفته شده از نمادهاي ايراني و اسلامي مورد بررسي و مطالعه قرار گرفته است.(۲۱)
دوران مغول
سقوط امپراتوري بزرگ سلجوقي توسط هلاکوخان مغول در ۱۲۴۳ م و متعاقب آن بر افتادن خلافت عباسي توسط وي در ۱۲۵۸م قلمرو امپراتوري گستردة اسلامي را با واقعيتهاي تازهاي روبهرو ساخت. اولين بار بود که قومي از شرق دور ـ شرقيترين مواجهه جهان اسلامي با مخالفان و معاندانش ـ که باورها و عقايدي به غايت متفاوت با باورهاي اسلامي داشتند بر همة شئون قلمرو وسيعي که از کرانههاي مديترانه تا آسياي ميانه و همسايگي چين را در بر ميگرفت حاکميت مطلق مييافتند. البته، دنياي مديترانهاي و شرق نزديک از ديرباز مراودات تجاري گستردهاي با شرقدور و مشخصاً چينيها داشتند. ابريشم و کاشي چيني در همة اين قلمرو معروف بود و رواج داشت ولي حاکميت مغولها در مناطق اشغالي خود و مشخصاً هلاکو بر نواحي ايران، عراق، ارمنستان و نواحي اطراف مديترانه ارتباط مستقيم و در پي آن تأثير مستقيم شئون مختلف زندگي چيني و از جمله هنر آنها را بر مردمان اين نواحي باعث شد. شايد، بارزترين نمونة اين تأثير را در جهان اسلام شاهديم که با وامگيري گسترده از نمادها و موتيفهاي هنر چيني دورة جديدي از نگارگري ايراني را پديد ميآورند.
ارمنستان و مشخصاً پادشاهي کيليکيه در پي ارتباط با مغولها به نمونههايي از هنر چيني دست يافته و در سالهاي پاياني سدة سيزدهم شاهد وامگيري ارمنيان از نمادها و موتيفهاي چيني در نگارههاي خود بر نسخههاي دستنويس آن سالها هستيم. دو نمونة مشخص، که آشکارا واجد عناصر هنري چيني است، نقاشيهاي مينياتور در دو نسخة خطي است که در سال هاي ۱۲۸۶ و ۱۲۸۷م براي اعضاي دربار کيليکيه انجام شده است. اين دو نسخة خطي هم اکنون در گنجينة نسخ خطي ماتناداران ايروان نگهداري ميشوند. حضور اژدهاي چيني در صفحة ۳۴ نسخة خطي کتاب مقدس آشکارا نشاني از تأثير هنر چيني در نگارگري ارمني است چه اينکه تا پيش از اين از نماد اژدها در هيچ نگارة ارمنياي استفاده نشده بود. ضمن اينکه به نظر ميرسد لباسي که بر تن قديس حاضر در اين نگاره است از جنس ابريشم چيني است. يک دستنويس ديگر ارمني مربوط به سال ۱۲۸۶م در ماتناداران نگهداري ميشود که داراي نمادهاي بيشتري از هنر چيني است. اين نسخه يکي از فاخرترين نسخههاي خطي ارمني با بيش از ۷۰۰ نگاره يا تذهيب جداگانه است که ده تاي آنها مينياتورهاي بزرگي از مضامين عهد جديد و قديم هستند. موتيفهاي چيني مشخص و متمايزي در تزيين دو عنوانِ فصلهاي اين نسخة خطي يافت ميشود.
اولي (تصوير ۳) در برگة ۲۹۴ آن و در نيمة بالايي صفحه که در هر طرف نيمتنة مسيح، حيوانات خاکستري رنگي قرار دارند، حيواناتي شبيه شير با بدنهايي کشيده و دهان و بينياي بسيار آراسته.درست در زير اين شيرها يک جفت حيوان به رنگ آبي روشن وجود دارد که روي چهار دست و پا خميدهاند. در زير قسمتهاي عقبي اين جانوران آبيرنگ، هيولاهاي بنفش رنگي با دهانهاي باز وجود دارند که زبانهاي مارپيچ شلاق مانند درازي را نشان ميدهند که از دهان آنها بيرون ميآيند. پرندگان در حال پرواز از جمله ققنوس در هنر چيني آن دوره رايج هستند. اگرچه چندين پرنده با بالهايي گشوده در تزيينات نگارههاي ارمني اواخر قرن دوازدهم و سيزدهم به تصوير کشيده شدهاند اما فاقد کيفيت طبيعتگرايانه پرندگان در آثار متقدم مينياتور ارمنياند. عموماً در هنر شرق ميانه تا پيش از حملة مغول پرندگان هرگز در حال پرواز به تصوير کشيده نميشدند. علاوه بر آن در بخش مياني بالاي ترکيببندي گل نيلوفر آبي هشتپر قرار دارد که يادآور نماد چرخة قانون بودايي است.(۲۲)
بنابراين، مجموعهاي از موتيفهاي کامل چيني در اين مينياتور وجود دارند، چهار شير يا حيوان سگ مانند، سه ققنوس، سه اژدهاي چيني و پرندگان ديگري که به سبک چيني به صورت مبهم تصوير شدهاند، که دو تاي آنها در نور هستند و سه گل نيلوفر که به دشواري بتوان در الهام آن از هنر چيني ترديد داشت. در برگة ۳۳۴ اين نسخة خطي نفيس نيز تصوير اژدها و ققنوس در بالاي صفحه زينتبخش اين برگ است و آشکارا نقش مايهاي چيني را در اين نگاره نشان ميدهد.نمونهاي ديگر از موتيفهاي شرقي را در برگي از انجيل مربوط به ۱۳۲۳م (تصوير۴) ميتوان ديد که در آن پرندهاي شبيه طاووس در گوشة سمت راست بالاي نگاره ترسيم شده است. طاووس تا پيش از اين در هيچ کدام از نگارههاي ارمني به چشم نميخورد و به باور بسياري از پژوهشگران اين پرنده اساساً نمادي هندي است و از هند به هنر ايران راه يافته است.
پارهاي پرسشها
در ذهن هر پژوهشگر علاقهمندي با مشاهدة اين موارد از تأثير و وام گرفتن موتيفهاي شرقي به ويژه چيني پرسشهاي زيادي جوانه ميزند :ـ هنر چيني از چه طريق و به چه وسيلهاي وارد ارمنستان شد؟ـ تأثير اين هنر بر نقاشي ارمني چه بود؟ـ اين تأثير تا چه اندازه قابل مقايسه با تأثير هنر چيني بر نقاشي اسلامي در همان دورة مغولي است؟ و اساساً آيا شباهتي بين اين تأثيرات قابل مشاهده هست؟ـ بين واکنش ارمنيان و مسلمانان، از جمله ايرانيان، به اين تهاجم هنري از شرق دور چه تفاوتهايي وجود دارد؟پاسخ به اين پرسشها خود موضوع پژوهشي ديگر است و نکات جالب و بديعي را از چگونگي داد و ستدهاي فرهنگي و هنري بين مردمان منطقه آشکار خواهد ساخت.آنچه مسلم است يک گروه از موتيفها در اين مينياتورها تقريباً بدون هيچ تغييري از مدلهاي چيني وام گرفته شدهاند. موتيفهاي اژدها، ققنوس و اژدها ـ ققنوس از اين جملهاند. در مواردي هم شاهد لباسهاي ابريشمين با طرحهاي چيني در مينياتورهاي اين دوره هستيم که بر تن شخصيتهاي نگارهها پوشانده شدهاند. هرچند ارمنيان به صنعت نساجي خود شهره بودند ولي بعيد است پارچهاي با طرح چيني در ارمنستان توليد شده باشد.(تصوير ۶)
نقوش اژدها، ققنوس و ترکيبي از اين دو قطعاً از هنر چيني اقتباس شده است و احتمالاً از روي نقوش سراميکهاي چيني و آيينههاي برنزي و نيز لباسهاي فاخري که به دربار اهدا ميشده است به تصوير کشيده شدهاند.نقش شير هم موتيفي بودايي است که نماد قدرت محسوب ميشود(۲۳) و تا پيش از اين در مينياتورهاي ارمني نشاني از آن به چشم نميخورد.نکتهاي که به اشاره از آن ميگذريم اينکه بر خلاف هنر اسلامي و ايراني که از زمان ايلخاني به بعد به شدت تحت تأثير هنر چيني قرار ميگيرد و اين روند تأثير در مکاتب مختلف مينياتور ايراني به اشکال گوناگون تداوم پيدا ميکند، در نگارگري ارمني به جز موارد اندک شمار ذکر شده هيچ اثر ماندگاري از هنر چين و شرق دور باقي نميماند. يعني به تعبير ديگر در نگارگري ارمني با تجربهاي کاملاً متفاوت و به نوعي برعکس در اقتباس و وامگيري از موتيفهاي چيني ـ هندي مواجه هستيم. شايد يکي از دلايل آن دست به دست شدن ارمنستان توسط سلسلههاي گوناگون در طي سالياني باشد که ايران تجربهاي ديگر را پشت سر ميگذاشت.(۲۴)
نتيجهگيري
نگارگري ارمني به مثابه يکي از هنرهاي اصيل اين قوم، هم سرنوشتِ با اين ملت دوران تاريخي پر نشيب و فرازي را پشت سر گذاشته است و به فراخور زمانه از هنر ديگر ملتها و اقوام تأثير پذيرفته است. با وجود استمرار نوعي يکريختي و سنت مشابه در آثار نگارگران ارمني که آنها را از ديگر نقوش هنري متمايز ميسازد، نميتوان از نقش مايههاي ديگر ملتها و اقوام در مينياتورهاي ارمني مغفول ماند. امري که به ويژه به سبب تماس طولاني ارمنيها با امپراتوري بيزانس و تعاملات فرهنگي و مذهبي گستردة آنها با اين امپراتوري در غلبة آشکار نقشمايههاي بيزانسي در نگارگري ارمني متجلي شده است.
دوران غلبه و حاکميت مغولها در ارمنستان که سدههاي چهاردهم و پانزدهم ميلادي را در بر ميگيرد و تبادل فرهنگي، تجاري و سياسي حاکمان ارمنستان با ايلخانان مغول به ورود و به کارگيري نقشمايههاي شرق دور به ويژه چيني در هنر نگارگري ارمني منجر ميشود. ظهور موتيف (نقش مايه)هاي چيني و هندي (بودايي) در شماري از آثار پديد آمده در اين بازة زماني گواهي روشن بر تأثيرپذيري هنر نگارگري ارمني از هنر شرق دور به ويژه هنر چيني است که البته، برخلاف ديگر کشورهاي منطقه از جمله ايران اين وامگيري تداوم زماني نيافته و به همان دو سده گفته شده و در آثاري نه چندان زياد محدود مانده است. مهمترين دليل اين امر نيز دست به دست شدن مستمر سرزمين ارمنستان و مهاجرت مدام اين قوم ـ آن هم بيشتر به سمت مغرب زمين ـ بوده است.
پی نوشت ها:
در متن اين مقاله به فراخور از واژههاي مينياتور و نگارگري استفاده شده است که هر دو البته به يک معناست و با توجه به سياق جمله يکي از اين دو واژه به کار برده شده است.
واژههاي موتيف و نقشمايه هم در اين مقاله به فراخور استفاده شدهاند که هر دو البته به يک معناست و با توجه به سياق جمله يکي از اين دو واژه به کار برده شده است.
موزه و انستيتو نسخ خطي ماتناداران در ايروان پايتخت ارمنستان واقع است و در بردارندة شمار زيادي از نسخههاي دستنويس به زبانهاي مختلف است. حدود 14500 نسخة خطي منقش به مينياتور ارمني در اين گنجينة ارزشمند نگهداري مي شوند که منبعي يکتا و منحصر بهفرد براي پژوهشگران اين هنر ارمني به شمار ميروند.
اشرف السادات موسوي لر، منصوره مهرمحمدي،«معرفي انجيل خطي هُوانِس با تأکيد بر تحليل بصري نگارهها و معرفي مکتب واسپوراکان»، فصلنامة مطالعات تاريخ فرهنگي، س7، ش 25 (پاييز 1394) : 97 ـ122.
Dickran Kouymjian, « Chinese Dragons and Phoenixes among the Armenians», Central Asian survey, vol. 35 (2012).
مارو تير اروتونيان، « بررسي اجمالي مينياتور ارمني و سبکهاي آن»، پيمان ، ش 15، 16، 17(بهار،تابستان،پاييز 1380) : 112ـ 131.
احمد نوري زاده، تاريخ و فرهنگ ارمنستان (تهران : چشمه،1386).
Gohar Grigoryan Savary, «The Heritage of Ancestors: Early Studies on Armenian Manuscripts and Miniature Painting», Venezia Arti, vol. 27 (2018), p. 81-102.
تير اروتونيان، همان .
Hravard Hakobyan, Vigen Ghazaryan, Armenian miniature painting. Origins, ways of development (Yerevan: Tigran Metz, 2019).
آرپي مانوکيان، «ميراث مينياتور ارمني»، پيمان، ش 69 (پاييز 1393) : 135ـ 156.
نوري زاده، همان.
مانوکيان، همان.
مانوکيان، همان.
نوريزاده، همان.
مانوکيان، همان.
همان.
تير اروتونيان، همان.
مانوکيان، همان.
نوريزاده، همان.
Mahmoud Ahmed Darwish, «Two Armenian Bibles with Arabic Influences of miniature painting», International Journal for Innovation Education and Research, vol. 4, no.8(2016), p. 71 – 99.
عاطفه فرقدان و مهران هوشيار، «بررسي تطبيقي مفاهيم گل نيلوفر آبي در ايران، هند و مصر»، نقش مايه، ش 6 (1389) : 49 ـ 58 .
مهتاب اميني، «بررسي تطبيقي نقش شير در اساطير و هنر ايران و هند»، نقش مايه ، ش6 (1389) : 43 ـ 48.
نوريزاده، همان.
منابع:
اميني، مهتاب. «بررسي تطبيقي نقش شير در اساطير و هنر ايران و هند». نقشمايه. ش 6. 1389.
تير اروتونيان، مارو. «بررسي اجمالي مينياتور ارمني و سبکهاي آن». پيمان. ش 15، 16، 17 تابستان، پاييز، زمستان1380.
فرقدان، عاطفه؛ مهران، هوشيار. «بررسي تطبيقي مفاهيم گل نيلوفر آبي در ايران، هند و مصر». نقشمايه. ش 6. 1389.
مانوکيان، آرپي.«ميراث مينياتور ارمني».پيمان. ش69 .پاييز 1393.
موسوي لر، اشرف السادات؛ مهرمحمدي، منصوره. «معرفي انجيل خطي هُوانِس با تأکيد بر تحليل بصري نگارهها و معرفي مکتب واسپوراکان». مطالعات تاريخ فرهنگي. ش25. پاييز
1394.
نوري زاده، احمد.تاريخ و فرهنگ ارمنستان. تهران : چشمه،1386.
Chinese Dragons and Phoenixes among the Armenians Central Asian survey. 2012. vol. 35 Kouymjian, Dickran
Grigoryan Savary, Gohar. «The Heritage of Ancestors: Early Studies on Armenian Manuscripts and Miniature Painting». Venezia Arti. 2018. vol. 27
Hakobyan, Hravard; Ghazaryan, Vigen. Armenian miniature painting. Yerevan Tigran Metz, 2019
Darwish, Mahmoud Ahmed. «Two Armenian Bibles with Arabic Influences of miniature painting». International Journal for Innovation Education and Research.2016. vol. 4. no.8