فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱۳ و ۱۴
نسل کشی ارمنی ها از زبان سانیتی کومار چاترجی
این اواخر، اصطلاح genocide یا “نسل کشی” فراوان به کار گرفته می شود. این اصطلاح ترکیبی است از کلمه geno به معنای مردم یا نژاد ـــ در سانسکریت janas ـــ و پسوند cide ـــ به معنای کشتن، نابودکردن که معادل آن در سانسکریت sat است. بنابراین نسل کشی یعنی به قتل رساندن مردم یا نژادی خاص و به زبان هندی آنرا Sata – Janaترجمه می کنیم. دو کلمۀ patricide “پدرکشی” و matricide “مادرکشی” هم وجود دارد که در لاتین به همان منوال ترکیب شده اند. چنین به نظر می رسد که در دوران معاصر، این کلمه نخستین بار توسط دکتر رافائل لائمکین در ۱۹۴۴ به کار گرفته شده. او آن کلمه را برای نابودی برنامه ریزی شده یهودیان در آلمان نازی به کار برد. چنین ریشه کنی هایی در سایر نقاط جهان نیز بر سر ملت های دیگر آمده است و همچنان در این قرن هم ادامه دارد. نمونۀ بارز آن، که جهان متمدن را در قرن حاضر به لرزه درآورد، به عنوان پیامد جنگ اول جهانی به وقوع پیوست و در آن، شمار عظیمی از ارمنی ها درنتیجۀ سیاست غیرانسانی، سنگدلانه و حساب شدۀ حاکمان ترک، نابود شدند. هر فرد ترک به طور متعارف، مانند هر شخص دیگری برخوردار از حس عدالت انسانی و صمیمیت است. اما گاهی ملتی تحت سلطۀ اقلیت حاکمی قرار می گیرد که برای دستیابی به هدفش خط مشی رذیلانه ای را در پیش می گیرد و در اجرای سیاست ظالمانۀ ویرانی و انهدام، به دنبال ملتی می گردد تا نابودش کند.
نسل کشی از شیطانی ترین اعمال عصر حاضر است و سازمان ملل متحد همگام با یونسکو در تلاش است تا این غدۀ سرطانی را در جامعۀ بشری از بین ببرد. نسل کشی در کنوانسیون ۱۹۴۸ یونسکو به عنوان “یکی از اقدامات زیر که هدفش نابودی تمام یا بخشی از یک گروه ملی، اخلاقی یا مذهبی است” تعریف شده است:
الف ـــ کشتن اعضای گروه
ب ـــ اِعمال شکنجه های روحی یا جسمی بر اعضای گروه
ج ـــ تحمیل عمدی و حساب شدۀ شرایطی از زندگی بر گروه که در جهت نابودی فیزیکی تمام یا بخشی از آن است
د ـــ انجام اقدامات بهت آور عمومی به منظور جلوگیری از تولید نسل در گروه
ه ـــ انتقال اجباری کودکان گروه به گروهی دیگر
ما در هندوستان اطلاعات مستقیمی از این حوادث در دست نداریم. اما نیم قرن پیش، زمانی که این اتفاقات در ترکیه روی می داد آن ها را در روزنامه ها می خواندیم. در خلال جنگ، شمار فراوانی از سربازان هندی که تحت فرمان بریتانیا در بین النهرین، با ترک ها و آلمانی ها می جنگیدند، به اسارت ترک ها درآمدند. نظامیان هندی که در برخی حوزه های شمال بین النهرین و بخش هایی از ترکیه، در آن روزها اسیر ترک ها بودند، چیزهایی را که جلوی چشمانشان روی داده بود، تعریف می کردند. روزنامه های هند شرح می دادند که چگونه سربازان ترک گروه های بی شماری از اسیران ارمنی ـــ شامل زنان، مردان، پیران و جوانان وهمچنین کودکان خردسال ـــ را راه می انداختند و به نقطه ای نامعلوم روانه می کردند. آن ها از کنار اردوگاه های این اسیران هندی می گذشتند و سربازان هندی به عینه شاهد مصیبت و شقاوتی بودند که بر سر آنان می آوردند. این ارمنی های تیره بخت را که همه خسته و گرسنه و به ستوه آمده بودند و با پاهای مجروح، خود را به زحمت می کشیدند، مدام با قنداق تفنگ می زدند تا به زور حرکت کنند. بعضی از اسیران توان بیشتری داشتند و خود را برای شرایط بدتر آماده می کردند ولی برخی دیگر، بویژه زنان و کودکان مویه و ناله سر می دادند و مادران، کودکان نوپای خود را به دنبال می کشیدند و این واقعاً صحنۀ رقت باری بود. بارها مادرانی که به دلیل نداشتن زبان مشترک نمی توانستند با سربازان هندی حتی کلمه ای رد و بدل کنند ـــ اغلب این سربازان ازسیک ها بودند و برخی هم هندو و مسلمان ـــ کودکان نوپا و نوزادانشان را کنار اردوگاه های هندی ها می گذاشتند و در سکوت التماس می کردند تا از آن ها مثل فرزندان خود مراقبت کنند زیرا به خاطر این شرایط تأسف بار مجبور به ترک آنان بودند. من در کلکته شنیدم که مقامات ترک اجازه دادند تا برخی از این کودکان تحت تکفل سربازان هندی که آن ها را به فرزندی قبول کرده بودند درآیند و تعداد اندکی از آن ها را به هندوستان آوردند که البته ظرف مدت کوتاهی کابوس دوران کودکی شان را از یاد بردند و جذب سرزمینی شدند که به همراه پدرخوانده هایشان به ایشان پناه داده بود. طبعاً این دخترها و پسرها، سیک، مسلمان یا هندو شدند و در اجتماعی که در آن مستقر بودند مستحیل گشتند. یک دکتر مشهور بنگالی که در هندوستان خدمت می کرد کودکی را با خود آورد که اکنون یک بنگالی تمام عیار است و از گذشته اش چیزی به یاد ندارد. او اکنون ازدواج کرده و کاملاً جذب جامعۀ هندی شده است. البته این امر جان پسر بچه را نجات داد، اما بی تردید فاجعه ای عظیم برای بستگان و ملت اش به حساب می آید.
هزاران هزار مصیبت از این دست را ارمنی ها تاب آورده اند. در حقیقت انگار کل ملت ارمنی به صلیب کشیده شد و مجبور شد همچون پیامبرشان عیسی، درد و رنج را تحمل کند شاید ارمنی ها کهن ترین ملت جهان باشند که مسیحیت را به عنوان مذهب ملی پذیرفتند و همین مذهب، به گواه تاریخ، منبع عظیم قدرت و امیدواری ایشان گشت. بی مناسب نیست که ارمنی های سراسر جهان، پس از گذشت نیم قرن از این فاجعۀ عظیم، می کوشند تا یاد هم میهنان خود را که پنجاه سال پیش شکنجه شدند و تنها به خاطر ارمنی بودنشان جان باختند، گرامی دارند. یاد این شهیدان بی تردید در زندگی و تلاش جمعی و ملی بازماندگان، زنده می ماند و من فقط می توانم برای ملت ارمنی که به خود، فرهنگ و مذهب اش ایمان دارد، عبارتی را از کتاب دعایشان نقل کنم:
خدایا! تو اندوهگساری
نژاد هایک را رهایی ده!
بر ما رحم کن!
سانیتی کومار چاترجی
کلکته ۲۳ فوریه ۱۹۶۵
پینوشت:
۱-رئیس شورای قانون گذاری غرب بنگال از ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۵ – استاد ملی در موضوع نقش هندوستان در تاریخ بشر