فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۰

قصیده ترسائیه خاقانی 

نویسنده: پروفسور سید حسن امین

پروفسور سید حسن امین
پروفسور سید حسن امین

سید حسن امین در ۷ آذر ۱۳۲۷ش به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی و رسمی او در رشتۀ حقوق و تحصیلات و مطالعات جنبی و غیررسمی اش در ادبیات، تاریخ، فلسفه و ادیان است. وی در پنج سالگی وارد دبستان و در هفده سالگی به سال ۱۳۴۵ش وارد دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران شد. امین پس از گذراندن دورۀ کارشناسی حقوق قضایی دانشگاه تهران در آزمون استخدام قضات شرکت جست و پس از طی دورۀ کارآموزی به قضاوت پرداخت و هم زمان کارشناسی ارشد حقوق خصوصی را در دانشگاه تهران گذراند.

وی شش روز پس از اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دادگستری استعفا کرد و بلافاصله به هزینۀ خانواده اش برای ادامۀ تحصیل به انگلستان رفت و دکترای تخصصی خود را از دانشگاه گلاسکو در رشتۀ حقوق بین الملل دریافت داشت. امین بلافاصله پس از اتمام دورۀ دکترای حقوق بین الملل، پیش از انقلاب، در اسکاتلند، بر اساس شایستگی هایش به طور تمام وقت به سمت استادیار استخدام شد و سلسله مراتب دانشگاهی؛ یعنی، مدارج استادیاری، دانشیاری و استادی بدون کرسی را طی چهارده سال تدریس تمام وقت از ۱۳۵۷ ـ ۱۳۷۱ش طی کرد و سرانجام در اردیبهشت ۱۳۷۱ش به سمت استاد صاحب کرسی (پروفسور)در دانشگاه گلاسکو کالیدونیا ارتقاء یافت.

امین هم زمان با تدریس در دانشگاه، در سمت استادیار با استفاده از فرصت های مطالعاتی، در ۱۳۵۹ش، در دانشکدۀ وکلای دادگاه های عالی[۲] ثبت نام کرد و به گذراندن دوره های علمی و عملی آن پرداخت و پس از گذراندن امتحانات و اتمام کارآموزی عضو آن دانشکده شد. سید حسن امین در ۱۳۷۱ش به عضویت دیوان عدالت اسکاتلند[۳] درآمد و از سوی قوۀ قضاییۀ اسکاتلند به سمت مدعی العموم موقت در شهر گلاسکو منصوب شد و برای تعقیب ناقضان حقوق بشر و متهمان جنایات جنگی و حمایت از زندانیان حقوق بشری در سطح بین المللی به فعالیت پرداخت و در نهایت به حکم آنکه چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، برای خدمت به هم میهنان به آغوش وطن بازگشت.

امین در حال حاضر سرپرست علمی دایرۀ  المعارف ایران شناسی است. وی همچنین چندین مجلۀ علمی و ادبی را سردبیری کرده که بهترین و نام دارترین آنها ماهنامۀ حافظ است که طی شش سال گذشته ۶۸ شمارۀ آن منتشر شده و با اطمینان می توان ادعا کرد که یکی از بهترین نشریه های فارسی زبان در پنجاه سال اخیر بوده است.

مقدمه

افضل الدین بن علی خاقانی شروانی(وفات ۵۹۵ق) از شاعران و قصیده سرایان بزرگ است که به دلیل انتساب به خاقان اکبر، منوچهر بن فریدون شروانشاه، خاقانی تخلص می کرده است. پدر او نجار و مادرش زنی مسیحی بود که گویا نسب به مردم روم می رسانید. خاقانی پس از مدتی زندگی در دربار شروانشاه از خدمت دربار ملول شد و به شوق سفر اجازۀ مرخصی خواست اما شروانشاه به او اجازه نداد. با این همه خاقانی به بهانۀ حج به سفری دور و دراز رفت و چون به دربار بازگشت، به علت سعایت حسودان به حبس افتاد. پس از آن در حدود ۵۶۹ق باز به حج رفت. در بازگشت به سبب مرگ فرزند و مصائب دیگر به عزلت روی آورد و در تبریز اقامت کرد و در همان جا درگذشت و در مقبرۀ  الشعرای تبریز مدفون شد.

خاقانی قصیدۀ ترسائیه را در ۵۶۹ یا ۵۷۰ ق، زمانی که به مدت هشت ماه به امر اخستان بن منوچهر، پادشاه شروان، زندانی شده بود، خطاب به سفیر دولت بیزانس سرود و در آن، از حاکمیت جابر و ظالم وقت نالید و برای رهایی خویش از زندان از اندرو نیکوس کمنینوس تقاضای شفاعت و میانجیگری نزد شروان‌شاه را کرد.[۴] مطلع این قصیدۀ ۹۱ بیتی چنین است:

((فلک کژروتر است از خطّ ترسا مرا دارد مسلسل راهب آسا))[۵]

خاقانی از بیت هفتاد و هفتم قصیده به بعد ممدوح مسیحی‌مذهب خود را سوگندهایی داده و جزای قسم را در بیت هشتاد و هشتم از او خواسته است که برای خلاصی‌اش از زندان و سفر به بیت‌المقدس نزد شاه قفقاز شفیع او شود:

((که بهر دیدن بیت‌المقدّس مرا فرمان بخواه از شاه دنیا))

گفتنی‌ است خاقانی در این قصیده گفته حالا که مسلمانان به من ظلم می‌کنند باید به مسیحیان متوسل شوم:

((نـه از عباسیان خواهم معونت نـه بـر سلجوقیـان دارم تولّا

چو داد من نخواهد داد این دور مرا چه ارسلان سلطان چه بغرا

روم ناقوس بوسم زیـن تحکّم شـوم زنـار بنـدم زین تعدّا

مرا اسلامیـان چون داد ندهند شوم، بر گردم از اسلام، حاشـا!

بگردانـم ز بیـت‌اللّه قبـله به بیت‌المقدس و محراب اقصی))

خاقانی در قطعه ای دیگر، که در آن از سفر خود از تبریز به ارمنستان سخن می‌گوید، اظهاراتی مشابه دارد:

((ز تبریـز چون سوی ارمن می‌آیـم هم از ظلمتی در ضیا می‌گریـزم

مـرا قبـله‌گه بیت بنت‌العنب بـه کـه از بیت ام‌القری می‌گریـزم

نمی‌خواستـم رفت ز ارمـن ولکـن ز طوفـان بی‌منتها می‌گریـزم))

با این همه، خاقانی اگرچه از ممدوح مسیحی‌اش،((مخلص دین المسیح و عظیم الروم))، می‌خواهد که از شروان‌شاه درخواست کند تا او را از بند آزاد سازد و به او اجازۀ سفر به بیت‌المقدس دهد، از جهت سیاسی و عقیدتی از ارتداد ملی تحاشی می‌کند و می‌گوید پس از عمری اسلام‌باوری و تعبد به مناسک اسلامی نمی تواند از این دین مبین روی برتابد و کیش نصاری گیرد:

((پس از تحصیل دین از هفت مردان پس از تنزیل وحی از هفت قرّا

پس از میقات حج و طـوف کعبـه جمار و سعی و لبیک و مصـلا

پس از چندین چله در عهد سی سال شـوم پنجاهه گیـرم آشکـارا))

تعلقات خاقانی به کیش ترسایی

برای اثبات تعلق خاطر خاقانی به کیش ترسایی حضرت عیسی همین حجت ساطع و برهان قاطع کافی ا‌ست که این شاعر بزرگ، براساس فهرست های آخر دیوان خود ۱۲۴ بار نام عیسی، ۶۷ بار عنوان مسیح و پانزده بار عنوان مسیحا را به کار گرفته؛ یعنی، جمعاً ۲۰۶ بار در دیوان خود به نام عیسی مسیح تصریح کرده است در حالی که نام حضرت محمد را ۲۱ بار و لقب مصطفی را ۴۳ بار، نام ابوبکر و عمر را فقط یک بار، نام عثمان را چهار بار و نام علی (ع) را ۲۲ بار آورده است.

از همین کثرت استعمال نام محبوب و معشوق، که از مقولۀ مطالعات روان‌شناختی فروید است، می‌توان علاقۀ ناخودآگاه خاقانی را به مسیحیت استنتاج کرد. این استنتاج فقط در این روزگار، که متن بالنسبه کامل دیوان خاقانی چاپ شده و فهرست های آن آماده و آمارگیری از آنها سهل و آسان است، برای اهل نظر مسلّم می‌شود وگرنه خوانندۀ سطحی‌نگر می‌بیند که خاقانی در قصیده ای در مدح پیامبر اسلام همانند هر مسلمان باورمند دیگر پند می‌دهد که باید نقوش و تصاویر کلیسای عیسویان و راهبان را رها کرد:

((نفس عیسی جست خواهی روی کن سوی فلک نقش عیسـی در نگارستـان راهب کـن رهـا))[۶]

***

((فتراک عشق گیر نه دنبال عقل از آنک عیسیت دوست بـه که حواریت آشنا))[۷]

خاقانی در قطعه ای دیگر، همچون هر اسلام‌باور دیگری، از اینکه مسیحیان حضرت عیسی را ((ابن‌الله)) می‌انگارند انتقاد می‌کند و می‌گوید:

((طعن حرام‌زادگی ار چه بد است بد اما خجالت دم (ابن‌اللهی) بتر))

خاقانی در قصیدۀ ترسائیه نوزده بار واژۀ عیسی/ مسیح را به کار برده و در متجاوز از چهل بیت به اصطلاحات، تعبیرات و مناسک مسیحی اشاره کرده است مانند:

((ترسا)) (مسیحی)، خط درس ترک دنیا و رهبانیت می‌دهد در حالی‌که در اسلام رهبانیت مذموم است، ((روح‌الله)) (حضرت عیسی)، ((دیر مینا)) (معبد نصاری در سرای داوود)، ((رشتۀ مریم)) (اشاره به کار خیاطی حضرت مریم)، ((سوزن عیسی)) (اشاره به وارستگی و استغنای حضرت عیسی که جز سوزنی با خود به آسمان‌ها نبرد)، ((لباس راهبان)) (ردای سیاه راهبان مسیحی)، ((صلیب)) (داری که حضرت عیسی مسیح را به آن مصلوب کردند، چلیپا / صلیبا)، ((یلدا)) (شب میلاد میترا / مسیحا و طولانی‌ترین شب سال)، ((عذرا)) (حضرت مریم و مادر حضرت عیسی)، ((معجزۀ حضرت عیسی)) (اشاره به معجزۀ آن حضرت که با دم عیسایی خویش کوران را بینا می‌ساخت و مردگان را احیاء می‌کرد)، ((شهادت حضرت عیسی (ع) بر پاکی مادر)) (از معجزات حضرت عیسی و منطوق آیۀ ۳۰ از سورۀ مریم: قال انّی عبدالله آتینی الکتاب و جعلنی نبیا)، ((شهادت دادن درخت خرما بر اعجاز حضرت مریم)) (از معجزات حضرت عیسی و منطوق آیه‌های ۲۳، ۲۴ و ۲۵ از سورۀ مریم‌)

((کنم تفسیر سریانی انجیل[۸]بخوانم؟ خط عبری معما))

((قندیل ترسا)) (چراغ‌آویز تالارهای کلیسا)، ((پنجاهه)) یا ((خمسین)) (مدت اعتکاف و گوشه‌گیری و روزه‌داری مسیحیان که پنجاه روز به طول می‌انجامد)، ((سکوبا)) یا ((سکوپا)) (از ریشۀ یونانی اِپیسکوپس به معنی اسقف چنان‌که فردوسی نیز در شاهنامه گفته است:

((نوشتند نامه به هر مهتری سکوبا و بطریقِ هر کشوری))

((بیت‌المقدس)) (اورشلیم)، ((ناقوس بوسی)) (تشرف به آیین مسیح)، ((زُنّار)) (کمربندی که مسیحیان به کمر بندند)، ((زنّار بستن)) (مسیحی شدن)، زنّار ریشۀ یونانی دارد و از واژۀ زناریون[۹] به معنی کمربند، به عربی و فارسی وارد شده است، ((ناجرمک)) به ضم جیم و سکون راء و فتح میم (نشستن در بتخانه و دیر)، ((مخران)) به ضم اول (نام دیر و کلیسایی به نام بنیان گذار آن مخران)، ((مولو)) (نایی که کشیشان در کلیسا و دیر می‌نوازند)، ((چوخا)) (جامۀ پشمین درشتناک که راهبان نصاری پوشند)، ((بطریق)) (که جمع آن بطارقه است، معرب پتریک، پدر روحانی، قسیس)، ((عودالصلیب)) (گیاهی که به سریانی فاوانیا می‌گویند، از ردۀ دو لپه ای‌های جدا گلبرگ)، ((هیکل)) (پرستشگاه معبد)، ((مطران)) (یکی از درجات روحانیت کلیسای رومی)، ((طیلسان)) (جامۀ بلند و گشاد که کشیشان بر دوش اندازند)، ((طرسیقوس اعظم)) (رئیس روحانی، بزرگ مسیحیان)،((هرقل)) (معرب هرکول و مخفف هراکلیوس،[۱۰] امپراتور روم شرقی در عصر خسروپرویز و از مروجان کیش ترسایی)، ((روح‌القدس)) (در اصطلاح مسیحیان، اقنوم سوم، روحی که بر مریم دمید و حضرت عیسی (ع) متولد شد)، ((ابن)) (در اصطلاح مسیحیان یکی از اقانیم ثلاثه: عیسی)، اَب (در اصطلاح مسیحیان به معنی خدا و یکی از اقانیم ثلاثه)، ((اسقف)) (پیشوای دینی ترسایان و جمع آن اساقفه است)، ((یعقوب)) (نام پدر حضرت یوسف اما منظور خاقانی در اینجا یکی از آباء کلیسا است)، ((نسطور)) یا ((نسطوریوس)) (۳۸۰-۴۵۱م)، اسقف قسطنطنیه، وی برخلاف اسقفان اسکندریه که به ربانیت عیسی (ع) اعتقاد داشتند معتقد بود که عیسی انسان از مادر زاده شد و وحدت ربانیت و انسانیت در وجود عیسی (ع) چون وحدت و وصلت زن و مرد پس از ازدواج؛ یعنی، دو طبیعت جدا در جسمی واحد است. نسطوریوس به علت این اعتقاد تکفیر و به صحرای لیبی تبعید شد و پیروانش (نساطره) در ایران، هند، مغولستان، چین و عربستان پراکنده شدند)، ((ملکا)) (رئیس یکی از فرقه های مسیحی. خاقانی در نامه ای که به همین ((سلطان النصاری)) نوشته او را ((ظهیر الملکانیه)) خطاب کرده است)، ((قسیس)) (کشیش)، ((ثالث ثلاثه)) (تثلیث)، ((چلیپا)) (صلیب)، ((جاثلیق)) (عنوان عام اسقف‌های بزرگ مسیحی و معادل عنوان رأس الجالوت برای عالمان بزرگ یهودی)، ((سه اقنوم)) (اقانیم ثلاثه: اَب، اِبن و روح‌القدس)، ((سه قرقف)) (یا فرقف محرّف قرفس: کُرپُس لاتینی[۱۱] به معنی جسم و جسد، سه قرفس تجسم سه مظهر ـ وجود، علم، حیات ـ برای اقانیم سه‌گانه)، ((نفخ روح)) (در اینجا مراد جبرئیل (ع) است)، ((روزه)) (روزۀ سکوت)، ((العازر)) (نام مرده ای که به دعای حضرت عیسی (ع) زنده شد)، ((قیصر)) (لقب امپراتورهای روم شرقی و در این بیت مقصود آندرنیکوس کمننوس، عظیم الروم)، ((قسطای لوقا)) (دانشمند مسیحی بعلبکی که رومی‌الاصل و معاصر مقتدر عباسی بوده و کتاب‌هایی را در طب، ریاضی، فلسفه و علم فلک از یونانی به عربی ترجمه کرده است. ناصرخسرو نیز گفته است: تا گمان داری که او قسطای بن لوقا ستی)، ((تنگلوشا)) (محرف تئوکروس، دانشمند بابلی نیمۀ دوم قرن اول میلادی که کتاب او در نجوم به زبان یونانی از یونانی به پهلوی و از پهلوی به عربی ترجمه و به الوجوه و الحدود معروف شد اما در املا نام مؤلف به علت اغتشاش خط پهلوی، از تئوکروس به تنگلوش و تنگلوشا و… تبدیل شده است. موضوع کتاب تئوکروس صور چهل و هشت‌گانۀ معروف بطلمیوس است)، ((عظیم‌الروم عزالدوله)) (سرور و پیشوای مسیحیان روم؛ یعنی، شاهزادۀ مسیحی آندرونیکوس کمنینوس که خاقانی او را به شفاعت خویش نزد شروان‌شاه برانگیخته است)، ((فخرالحواری)) (مایۀ افتخار حواریون)، ((حواریون)) (دوازده تن از شاگردان حضرت عیسی(ع))، ((کهف النصاری)) (پناهگاه مسیحیان)، ((مسیحا خصلت)) (کسی که خوی نیک او مانند مسیح است)، ((نفخ روح مریم)) (دمیدن روح الهی در مریم)، ((مهد راستین)) (گهوارۀ عیسی برابر آیۀ ۲۹ سورۀ مریم)، ((حامل بکر)) (بارداری دوشیزه حضرت مریم(ع))، ((به دست و آستین باد مجرا)) (دست و آستین حضرت مریم که گذرگاه وزش باد الهی ا‌ست: ان فی ایام دهرکم لنفحات)، ((تقدیسات)) (به پاکی ستودن)، ((شلیخا)) (یکی از اصحاب حضرت عیسی(ع))، ((ناقوس)) (زنگی بزرگ که در برج کلیسا از سقف می آویزند و برای دعوت عیسویان به عبادت و اجرای مراسم مذهبی آن را به صدا درمی‌آورند)، ((یوحنا)) (یکی از دوازده تن حواری حضرت عیسی (ع) که همان یحیی یا جان؛[۱۲] یعنی، یوحنای ابن زبدی و صاحب یکی از اناجیل اربعه است)، ((بحیرا)) (از راهبان و زاهدان عیسوی)، ((شمّاس)) (خادم کلیسا)، ((دنح)) به کسر اول و سکون دوم و سوم (روز ششم ماه کانون‌الاخر روزۀ عید دنح مسیحیان که یحیی بن زکریا در این روز حضرت مسیح (ع) را در نهر اردن غسل تعمید داد)، ((لیلهًْ الفطر)) (شب عید روزه‌گشادن)، ((عید الهیکل)) (عید عیسویان)، ((صوم‌العذاری)) (روزۀ حضرت مریم)، ((مریم)) (نام مادر حضرت عیسی (ع)، دختر حضرت عمران (ع) و از نسل حضرت داوود (ع) است. مادر حضرت مریم پیش از ولادت او نذر کرده بود که او رادر صومعه به خدمت گمارد اما زکریا تکفل او را عهده‌دار شد. چون حضرت مریم (ع) به هیجده سالگی رسید روح‌القدس بر او ظاهر و حضرت مریم (ع) حضرت عیسی (ع) را حامله شد. نظر به اینکه یهودیان معتقدند عیسی فرزند یوسف نجار است شاعر از این اتهام حضرت مریم (ع) را تبرئه می‌کند و او را به پاکی و قداست می‌ستاید، ((یوسف)) (یوسف نجار)، ((به نخل پیر کانجا گشت برنا)) (اشاره به اینکه حضرت مریم ‌(ع) در زمان وضع حمل حضرت عیسی (ع)، آن‌گاه که از درد زایمان بی‌تاب شده بود، در صحرا زیر درخت خرمایی خشک جای گرفت و به فرمان خدای درخت سبز شد و میوه داد)، ((دیر هرقل)) (دیر منسوب به هرقل / هرکول، پادشاه مسیحیان).[۱۳]

قصیدۀ ترسائیۀ خاقانی از معارف سه دین اسلام، ترسایی و زرتشتی سخن می‌گوید و بنابراین، از منابع پارسی دین‌شناسی تطبیقی‌ است به ویژه که خاقانی به خلاف اکثر شاعران، که بدون تماس عملی با مظاهر مسیحیت از کیش ترسایی سخن گفته‌اند، از نزدیک علائم و علامات مسیحیت را می‌شناخته است:

((با لا بر آر نفس چلیپاپرست از آنک عیسا‌ی تست نفس و صلیب است شکل لا))

منشآت خاقانی و مدح اندرو نیکوس کمنینوس

سند ناخوانده و ناشناختۀ دیگر در این زمینه نامۀ خاقانی به ((جلال‌الدوله سلطان  النصاری))؛یعنی، همان ممدوح او در قصیدۀ ترسائیه است. این نامه با این عبارت‌های مسیحی صفتانه آغاز می‌شود:

((زندگانی… اغسطس معظم، هرقل اعظم، بطلمیوس اجل، فیلقوس اعدل… سلطان النصاری… خلیفهًْ الحواریین، سید القیاصره، مؤید البطالسه، مهجّن الأکاسره، ملقّن الأساقفه، ظهر الملکانیه، محیی النصرانیه… اعلم ثلاثه اقانیم، الحواری الأعلم، حافظ الصلیب الأعظم… امین الانجیل و معوانه، حسام المسیح و برهانه… مفخر آل داوود… در اظهار معالم نصرانیت و احیای مراسم رهبانیت سالیان ابدمدت باد و ذات معظم شهریاری که خلیفۀ روح‌الله است و روح مشخص… از هجوم عین‌الکمال معصوم…)).[۱۴]

خاقانی سپس این نامۀ طولانی را که حاکی ا‌ست قصد مراجعت به درگاه شروان‌شاه یا تبدیل ممدوح به سلطان النصاری را ندارد چنین پایان می‌دهد:

((بندۀ مخلص ذات مقدس خدای را تعالی و کلمه الله و روح‌الله، مسیح پاک، را و معصومۀ آفرینش، مریم طاهره، را و حواریان حق‌پرست را و انیل معظم را به حضرت علیای ملک‌الملوکی شفیع می‌آرود که یاد بنده… فرو گذاشتن و او را معدوم پنداشتن تا بنده در دعا… درافزاید)). [۱۵]

مطالعۀ منشآت خاقانی نشان می‌دهد علایق او به مسیحیت به رها کردن اصول، مبانی و مبادی اعتقادی‌اش (اسلام) منجر نشده بلکه بیشتر به دریافتن وجوه اشتراک تجربه‌های دینی در سنت‌های مذهبی مختلف و تفاهم و هم زیستی مسالمت‌آمیز انجامیده است چنان‌که در نامه ای به شروان‌شاه از همین هم زیستی مسالمت‌آمیز سخن گفته است:

((آوازۀ بشری رسان به بنده می‌رسد که حضور کوکب اعلای جهانداری اقلیم ابخاز [به] زیورِ انصاف و حلیت معدلت و نور هدایت [چنان] آراسته کرده و بر امت عیسوی و در مملکت عیسویان، همان حد و انصاف می‌راند و اصلاح احوال و ترتیب مصالح و تهذیب اشغال می فرماید [که] در ملت مصطفوی (ع) و مملکت مصطفویان به اظهار خیرات و زنده‌کردن سنت مکارم و راندن احکام عدل فرموده است… اگر بنده تا اکنون… در تضاعیف مدایح فایح، ذات مقدس خدایگانی را یوسف جهان‌بخش می‌خواند، بعد الیوم عیسی جان‌بخش خواهد خواندن)). [۱۶]

خاقانی، که از پدری مسلمان و مادری مسیحی زاده شد، به شهادت آثار منظوم و منثورش مسلمان است اما بی‌تردید، نَفَس گرم مادر و مواریث دینی و فرهنگی تبار مادری‌اش او را هزار مرتبه بیش از هر شاعر پارسی‌گوی دیگر به تسامح و تساهل دینی به طورعام و گرایش به کیش ترسایی و سلاطین مسیحی واداشته است. بیتی چند از یکی از غزلیات خاقانی را، که گویای این معانی‌ است، شاهد پایانی خود قرار می‌دهیم:

((گر شما دین و دلی دارید و از ما فارغ اید ما نه دین داریم و نه دل و از شما هم فارغ ایم

لاف آزادی زنی؟ با من مزن باری که ما از امیـد جنت و بیـم جهنـم فارغ ایـم

چند یـاد از کعبه و زمزم کنی خاقانیـا بـاده ده کز کعبـه‌ آزاد و ز زمزم فارغ ایم))

بخش‌بندی اشارات مسیحایی خاقانی

اشارت‌های خاقانی به مسائل و شخصیت‌های مسیحایی را در قصیدۀ ترسائیه می‌توان به قرار زیر بخش‌بندی کرد:

مریم و معجزات او: شهادت دادن درخت خرما بر اعجاز، صوم‌العذرای، نفخ روح به مریم، به نخل پیر کانجا گشت برنا، به دست و آستین باد مجرا، حامل بکر، تقدیسات، رشتۀ مریم، عذرا.
مسیح و معجزات او: شهادت حضرت عیسی بر پاکی مریم، مهد راستین، سوزن عیسی، فخرالحواری، مسیحا خصلت.
نام‌های خاص: روح‌الله، عذرا، هرقل، روح‌القدس، یعقوب، نسطور، ملکا، العازر، قسطای لوقا، عظیم الروم عزالدوله، شلیخا، یوحنا، بحیرا، مریم، یوسف.
مراتب و مراحل: ترسا، سکوبا، طرسیقوس اعظم، مطران، اسقف، قسیس، جاثلیق، قیصر، حواریون، شمّاس، بطریق.
مفاهیم و اصطلاحات دینی: اقنوم، قرقف، اَب، ابن. ثالث ثلاثه.
اماکن مقدس و متبرک: دیرمینا، بیت‌المقدس، هیکل، کهف‌النصاری، دیرهرقل، مخران.
آیین‌ها و روزهای مقدس: یلدا، پنجاهه، خمسین، ناقوس‌بوسی، زنّار بستن، ناجرمک، روزه، دنح، لیله الفطر، عیدالهیکل.
لوازم و اسباب مقدس کیش عیسوی: لباس راهبان، صلیب، چلیپا، انجیل، قندیل‌ترسا، زنّار، مولو، چوخا، عودالصلیب، طیلسان، تنگلوشا، ناقوس.

پی نوشت ها :

پی نوشت ها:

سرپرست علمی دایرۀ ‌المعارف ایران‌شناسی.
Faculty of Advocates 2.

College of Justice 3.

افضل الدین بدیلخاقانی، دیوان، تصحیح ضیاءالدین سجادی (تهران: زوار، بی تا)، ص ۲۳ـ۲۵.
۵. همان، ص ۲۳.
۶. همان، ص ۱.
۷. همان، ص ۳.
۸. انجیل: انگلیون به معنی بشارت، عهد جدید که تفاسیر آن به زبان سریانی و خط عبری معهود بوده است.
9.Zonarion

Heraclius
11 Corpus.

12. John
۱۳. مینورسکی، شرح و ترجمۀ قصیدۀ مسیحائیه، ترجمه و تعلیقات عبدالحسین زرین‌کوب (تهران: فرهنگ ایران زمین،۱۳۳۲)، دفتر ۲، ص ۱۲۱-۱۳۷.
۱۴. خاقانی، منشات خاقانی، چاپ محمد روشن (تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۹)، ص۷۴.
۱۵. همان، ص۸۴.
۱۶. همان، ص۸۴.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۰
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید