فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۲
قبرستان ارمنیان رشت
نویسنده: ادوارد هوسپیان
ادوارد هوسپیان، در بهمن ۱۳۳۳ش، در خرمشهر به دنیا آمده است. در هشت سالگی، در پی سانحۀ مرگبار تصادف خودروی پدر، همراه با مادر و چهار برادر و خواهر نزد پدربزرگ به رشت منتقل و در این شهر مستقر شد. از ۱۳۵۴ـ ۱۳۶۰ش در رشتۀ معماری دانشگاه ملی ایران (شهید بهشتی) تحصیل کرد و موفق به اخذ فوق لیسانس معماری شد.
وی سرناظر پروژه های اجرایی ساختمانی، مدرس دانشگاه های علم و فرهنگ و جابر بن حیان رشت، کارشناس رسمی دادگستری استان گیلان و از اعضای فعال سازمان نظام مهندسی استان است و در بخش های دولتی و خصوصی در سمت های فنی ـ مهندسی و مدیریتی فعالیت داشته است. وی چندین سال عضو شورای نویسندگان نشریۀ فن وهنر، وابسته به سازمان نظام مهندسی ساختمان استان گیلان، بوده و مقالاتی در آن نشریه به چاپ رسانیده است.
ادوارد هوسپیان از ۱۳۶۵ تا کنون در سمت عضو و سپس رئیس هیئت نمایندگی شورای خلیفه گری ارامنه در خدمت جامعۀ ارمنیان رشت بوده است.
در تاریخ استان گیلان و شهر رشت، نقش اقلیت های مذهبی، به ویژه، جامعۀ ارمنیان بسیار پررنگ و برجسته بوده است و رد پای آنان را در زندگی اجتماعی، فرهنگی، هنری و سیاسی گیلان به وضوح می توان مشاهده کرد. اکنون، برخی از شاخص ترین این افراد در قبرستان ارمنیان، واقع در سرچشمۀ رشت، به خاک سپرده شده اند.
قبرستان ارمنیان رشت، تاریخچۀ جوش و خروش این اقلیت فعال،کوشا و نوآور است. قصد ما سفری به این آرامگاه، گشت و گذاری در آن و دریافتن این نکته است که آیا می توان از میان این سنگ قبرها و متن سنگ نوشته ها به تاریخ گذشتۀ آنها دست یافت؟ در این مقاله، تلاش خواهم کرد تا از میان آثار به جای مانده از سنگ قبرها و بر اساس اطلاعات بایگانی کلیسای ارمنیان رشت گوشه ای از تلاش های ارزشمند این جامعۀ پویا را به منظور ثبت در تاریخ ارمنیان ایران به نگارش درآورم.
در ابتدای ورود به قبرستان با فضایی وهم انگیز و دوگانه روبه رو می شویم. از یک سو، درختان سر به فلک کشیده، نسیم خنک و باد ملایمی که لابه لای شاخه ها می وزد همراه با منظره ای از گل های وحشی رنگارنگ نوعی احساس آرامش را القا می کنند و از سوی دیگر، هیبت سرد و بی روح مقبره های سنگی حسی غم انگیز و حزن آور ایجاد می کند و در پس ذهن، این نکته را یادآور می شود که در ورای این آرامش کسان بسیاری در اینجا آرمیده اند و درختان تنومند و کهنسال، این شاهدان زنده، در دل خود از این تاریخچۀ پرفراز و نشیب داستان ها پنهان کرده اند.
با کمی گشت و گذار در این فضای وهم انگیز اندک اندک بخش هایی از تاریخ فراموش شدۀ ارمنیان رشت و دیگر اقلیت های مذهبی، که در تعالی فرهنگی و اجتماعی شهر نقش داشته اند، رخ می نماید.
به طور معمول نخستین کنجکاوی بازدیدکنندگان دربارۀ قــدمت قبرستــان است کــه دست یابی به آن چندان دشوار نیـست. از روی شکل قـدیمی برخـی از سنـگ قبـرها می توان قدیـمی ترین آنها را شناخـت، سنگ قبری به تاریخ ۱۸ اوت ۱۸۷۱م (برابر با ۱۲۵۰ش) متعلق به آنایی هوانسیان، همسر هاکوب کوزنتسف، که قدمت قبرستان را به حدود ۱۵۰ سال می رساند. با این حال، در سوابق دفتر ثبت کلیسای رشت اولین مورد ثبت متوفیان قبرستان، کودک خردسال چند روزه ای است به نام الیزابت استپانوس به تاریخ ۵ نوامبر ۱۸۶۵م.
در مجموع، بیش از هزار مدفن در قبرستان ارمنیان قابل تشخیص است که تنها برای حدود چهارصد مورد سنگ قبر نصب شده و از این میان تنها حدود ۲۷۰ سنگ قبر قابل شناسایی است و بقیه در اثر گذشت زمان یا به دست افراد ناشناس آسیب دیده است. با این حال، مقبره های سالم با صدای خاموش خود تا حد زیادی بخشی از تاریخچۀ ۱۵۰ سال اخیر قبرستان را بازگو می کنند.
معرفی این خفتگان ابدی را از اولین نمایندۀ ارمنیان رشت در میانۀ قرن نوزدهم میلادی، شادروان رستم بیک ملیک ـ الله وردیان، آغاز می کنم. او با تلاش بسیار، با یکپارچه کردن جامعۀ ارمنیان رشت کلیسای ارمنیان را در ۱۸۷۲م/۱۲۵۱ش، در بازار فعلی، در محلی که امروزه پاساژ آرسن نامیده می شود و در گذشته به راستۀ بازار کلیسا معروف بوده، بنا کرد. این کلیسا در ۱۹۲۰م/۱۲۹۸ش دچار آتش سوزی شد. بعدها، در ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵ش بنای کلیسای دیگری، در محوطۀ مدرسۀ ارمنیان، آغاز شد که ساخت آن ده سال به طول انجامید.
ملیک ـ الله وردیان در ۲۷ اکتبر ۱۸۹۳م (۵آبان ۱۲۷۲ش) در ۷۵ سالگی در گذشت و ارمنیان رشت با قدردانی و احترام فراوان او را به خاک سپردند.
در میان قبرها به سنگ قبر تعدادی پزشک بر می خوریم. قدیمی ترین آنها متعلق به دکتر استپانوس هاروطونیان، مشهور به حکیم فانوس، است که در ۱۸۹۹م درگذشته است. وی در سال های میانی و پایانی قرن نوزدهم میلادی به طبابت اشتغال داشت. وجود پزشکی تحصیل کرده و حرفه ای در آن دوران نعمت بزرگی برای گیلانی ها محسوب می شد به ویژه آنکه وی با جان و دل به دردمندان خدمت می کرد.
پزشک شاخص دیگری که در این قبرستان آرمیده دکتر پطروس طاشچیان است. وی در ۱۹۴۶م در هشتاد سالگی درگذشت. این پزشک حاذق با یپرم خان نیز محشور بود و در مبارزات آزادی خواهانۀ انقلاب مشروطیت در کنار و هم سنگر وی بود. در حال حاضر، یکی از کوچه های رشت به نام وی نام گذاری شده است.
از جملۀ دیگر پزشکان می توان به شادروان دکتر آراماییس آنانیان، دندان پزشک، وفات در ۱۹۵۵م در ۷۵ سالگی؛ دکتر آرتاواز شاهوردیان، دندان پزشک، وفات در ۱۹۵۲م؛ دکتر یزنیک هاتساگوردزیان (که در تنکابن به طبابت اشتغال داشت)، وفات ۱۹۷۰م در ۷۲ سالگی؛ و همچنین پرستار تسوقیک، وفات در ۱۹۷۰م در ۵۶ سالگی؛ و نیز چند داروساز و داروفروش از جمله آرتوش و هایراپِت هوانسیان و کاراپِت گاسپاریان اشاره کرد. بر اساس اطلاعات موجود در دوره هایی هجده پزشک ارمنی هم زمان در رشت فعال بوده اند.
از میان پزشکان غیر ارمنی مقبرۀ دکتر فریم، رئیس بیمارستان امریکایی رشت، که بعدها به بیمارستان ۱۷ شهریور تغییر نام یافت و به فاصلۀ اندکی از آن مقبرۀ دکتر آندره بلژ، وفات در ۶ ژوئیه ۱۹۳۵م، که به نظر می رسد در همان بیمارستان مشغول به کار بوده به چشم می خورد.
در دیگر فعالیت ها نیز ردپای ارمنیان را می توان مشاهده کرد. آزاد سرکیسیان شاخص ترین آنان در زمینۀ صنعت گیلان است. وی اولین کسی است که تراشکاری صنعتی را به این خطه از کشور آورد و شاگردان بسیاری را پرورش داد. هنوز نیز بسیاری از صنعت کاران استان وی را استاد خویش می دانند. او در ۱۹۶۹م، در ۶۴ سالگی، درگذشت.
از دیگر صنعت گرانی که در این آرامگاه به خاک سپرده شده اند می توان به این اشخاص اشاره کرد: باغداسار مسروبیان، اهل قراداغ، مؤسس کارخانۀ دخانیات بالاسان رشت، وفات در ۱۹۲۸م در ۹۵ سالگی؛ رافائل شهبازیان، که ابتدا با سرمایۀ شخصی صنعت بیمه را در گیلان راه اندازی کرد و بعدها کار گزار بیمۀ ایران شد، وفات در ۲۹ اکتبر ۱۹۴۷م؛ موشِق وسکانیان؛ اورن شارویان؛ تادئوس آوانسیان؛ وارتان قهرمانیانس؛ ولادیمیر کیکنادزه؛ مارکار زیناگورتس؛ واهان هونانیان؛ و شاهیک باباخانیان، که هر کدام در زمینه های مختلف صنعتی و فنی دست داشته اند.
از تاجران نامی می توان از برادران آساتوریانس، خاچاتور میناسیان، میکائیل شاهوردیان، که باغ میکائیل او معروف است و اکنون به دلیل عبور چند خیابان چهارراه میکائیل نامیده می شود، گیقام دِر هاکوبیان و معروف ترین آنان، آوِدیس هوردانانیان، نام برد.
در زمینۀ هنر، سابقۀ خدمات ارمنیان رشت بسیار درخشان است اما در اینجا تنها افرادی را نام می بریم که در این قبرستان آرمیده اند. در هنر عکاسی رشت، نام دو برادر می درخشد: رافائل و آرسن شارویان که عکاسی رافائل را در این شهر بنا نهادند و سالیان متمادی در این زمینه فعالیت داشتند. برادران شارویان بسیار خوشنام بودند و در زمانی که هنوز امکانات فنی کنونی نبود و عکاسی فن و حرفه ای کاملاً تخصصی محسوب می شد، بسیاری از خاطرات همشهریان خود را به ثبت رساندند. بر اساس اطلاعات موجود در بایگانی کلیسای ارمنیان رشت، عکاسی را، به صورت یک حرفه و فن، نخستین بار برادران خاچاطوریانس در ۱۹۰۶م/۱۲۸۴ش در این شهر پایه گذاری کردند.
در غیاب تلویزیون و دیگر وسایل ارتباط جمعی، توسعه و تبادل فرهنگی در اوایل و تا نیمۀ قرن بیستم میلادی بر عهدۀ سینما و تئاتر بود. پیشگامان این دو هنر در رشت ارمنی ها و گرجی ها بودند. از میان آنان می توان به اشخاص زیر اشاره کرد:
سرکیس بالاسانیان، پایه گذار سینما سیروس، که بعدها به کوروش و انقلاب تغییر نام یافت؛ سورن ساتوریان، مدیر سینما ۲۲ بهمن رشت، که بسیار خوش ذوق بود و فیلم هایی که برمی گزید و نمایش می داد بسیار مورد توجه قرار می گرفت؛ و ژرژ کیکنادزه، مدیر سینما انقلاب. ساتوریان و کیکنادزه سال ها مدیریت این دو سینما را برعهده داشتند. سینما مایاک رشت، که به دست فردی گرجی تبار به نام گریشا ساکوارلیدزه تأسیس شده بود، سالیان دراز از سوی خانوادۀ کیکنادزه اداره می شد. این سینما پس از تغییر مدیریت به سینما سهیلا و سپس، سپیدرود تغییرنام داد. یکی از قدیمی ترین صاحبان سینما در رشت (سینما ایران) موسیو تاگوُر سوکیاسیان بود. سینمای دیگری به نام خیام نیز، که بعدها به دیانا و قصر زرین تغییر نام داده شد، به دست ادوارد ملیک شاه نظریانس در رشت پایه گذاری شد.
ارمنیان در هنرهای نمایشی مانند تئاتر و موسیقی همواره حرف اول را می زدند. در این مورد، کتاب ها و مقالات بسیاری منتشر شده است.
در امور فرهنگی و اجتماعی، کشیش آدام سرکیسیان را می توان نام برد که در ۱۷ فوریۀ ۱۹۱۳م درگذشت. وی در دوران زندگی خود امور مذهبی و فرهنگی جامعۀ ارمنیان رشت را هدایت می کرد.
همچنین، لازم است از بانویی خیرخواه و نیکوکار به نام مارگاریت هوردانانیان یاد شود. از جمله خدمات وی وقف ساختمان خود به جامعۀ ارمنیان بود. این ساختمان سالیان متمادی سر پناه بیش از بیست خانوار بود. بانو هوردانانیان در ۱۹۵۲م در هفتاد سالگی درگذشت. در زمان اوج حضور و فعالیت ارمنیان رشت، بانوان ارمنی همواره در کوشش های بشردوستانه و خیرخواهانه پیشگام بودند و حتی انجمن های خیریه دایر کرده بودند و به تنگ دستان یاری می رساندند.
چندین معلم از جمله اِلیانور مارتیروسیان و ویکتوریا پور خاچاطوریانس، دبیر زبان انگلیسی؛ آلک ساریان، معلم زبان فرانسه؛ و سیمون سیمونیان، مدرسان مدارس رشت و مدرسۀ ارمنیان، نیز در این فهرست قرار می گیرند. مدرسۀ ارمنیان رشت همواره به لحاظ سطح بالای آموزشی زبانزد بود و معلمان آن، از جمله معلمان ارمنی، مورد توجه و محبوب بودند.
در میان مهندسان، سنگ قبری متعلق به مهندس معماری به نام وارتان یقیازاریان، متولد تبریز، به چشم می خورد که در ۱۹۴۹م، در ۵۷ سالگی، در رشت درگذشته. ظاهراً، او یکی از مهندسان فعال در احداث جادۀ قدیم رشت ـ تهران بوده است.
در گشت و گذار در قبرستان، گذشته از افرادی که در عمر خود خدماتی ارزنده به جامعه ارائه کرده و اکنون درگذشته اند، چند سنگ قبر ویژه نیز جلب نظر می کند. ویژگی آنها به داستان هایی است که برروی این سنگ ها به یادگار مانده است، مانند داستان سربازی به نام سیمون شاه نظریانس که در ۱۸۸۷م، در ۳۷ سالگی، جان خود را در راه میهن نثار کرد یا داستان عاشقی که معشوق خود را در بهار زندگی به هنگام برگ ریزان خزان از دست داد و یا داستان عاشقی که در ۱۸۹۰م در راه معشوق خود به سبک رمان های قرن نوزدهمی در یک دوئل با رقیب خود از پای درآمد. بیشتر این داستان ها به صورت شعر برروی سنگ قبرها حک شده است.
در قبرستان ارمنیان رشت دیگر اقوام مسیحی از جمله روس ها، یونانی ها، گرجی ها، فرانسوی ها، انگلیسی ها، امریکایی ها، دانمارکی ها، آشوری ها و کلدانی ها نیز ـ هرچند به طور محدود ـ به خاک سپرده شده اند که از میان آنان می توان افراد زیر را، به لحاظ سمت هایی که داشتند، نام برد:
لئوپولد گودار، که ابتدا رئیس بانک ایران و روس بود و سپس، ریاست بانک سپه رشت را عهده دار شد و در ۱۹۷۷م درگذشت؛ اسکار پالاس، متولد استراسبورگ، که مدیر بانک ملی رشت بود و در ۱۹۳۱م در ۴۸ سالگی درگذشت؛ اچ . تی. جینس، متولد دوبلین، که کنسول انگلستان در رشت بود و در ۱۸۹۰م در ۲۸ سالگی درگذشت؛ و بانو یولیا گودار، پیانیست کنسرواتوار ادسا، که سالیان سال به هنرجویان رشت پیانو آموزش می داد و در ۱۹۸۲م درگذشت.
بسیاری از کسانی که با گذشتۀ جامعه ارمنیان رشت آشنایی دارند در میان اسامی درگذشتگان مدفون در این قبرستان به دنبال نام شاخص ترین فرد ارمنی در گیلان خواهند بود: پزشک داروساز نامی و مشهور، مرحوم آرسن میناسیان، خیر و نیکوکار نامدار و محبوب مردم رشت که در مرگ او تمامی گیلان گریست، رشت یکپارچه تعطیل شد و هزاران تن، مسلمان و مسیحی، تابوت وی را بر دوش خود در مسیری چهار کیلومتری، از سرای سالمندان رشت تا کلیسای ارمنیان، تشییع کردند. پیکر این بزرگ مرد در محوطۀ کلیسا و مدرسۀ ارمنیان دفن شده تا به نوعی ادای دینی به خدمات وی باشد. هنوز هم پس از گذشت ۳۸ سال مردم رشت برسر مزار وی می آیند و برای او فاتحه می خوانند.
آرسن میناسیان، که در انسان دوستی و یاری رساندن به انسان ها فارغ از نژاد، مذهب، قومیت، فقر و تمول همتایی نداشت از افرادی است که همواره در یادها جاودان خواهد ماند. وی از بنیان گذاران اصلی سرای سالمندان رشت بود و تا آخر عمر سمت مدیریت آن را بر عهده داشت. او در ۱۹۷۷م، در ۷۱ سالگی، درگذشت. مردم وفادار و شریف گیلان همواره از کارهای بشردوستانۀ او یاد می کنند و برای وی احترام ویژه ای قائل اند.
بخش پایانی مقاله را، به منزلۀ ادای دین، به یکی از نیکوکاران و دوراندیشان جامعۀ ارمنیان رشت به نام آودیس هوردانانیان، تاجر معروف ابریشم اختصاص می دهم. هوردانانیان بـه یــاد تنهـا فـرزند پسر خـود (مگـردیچ هـوردانـانیـان)، کـه در ۱۹۰۵م/۱۲۸۴ش در بیست سالگی به دلیل ابتلا به بیماری سل درگذشت، مدرسۀ ارمنیان رشت را در ۱۹۰۸م/۱۲۸۷ش بنیاد نهاد و آن را به جامعۀ ارمنیان اهدا کرد، مدرسه ای به سبک و سیاق مدارس اروپایی آن زمان در زمینی وسیع با کلاس های دلباز و بزرگ و سالن نمایش استثنائی (در مقیاس آن دوره)، با صحنۀ نمایش. سالن نمایش دو طبقه بود و طبقۀ دوم آن جایگاهی مخصوص مختص مقامات، سران و میهمانان ویژه داشت.
خدمات ارزندۀ این مدرسه تنها به تعلیم و تعلم محدود نبود بلکه در امور فرهنگی و اجتماعی شهر نیز نقش برجسته ای داشت. سالن نمایش مدرسه، با امکانات جدید آن زمان، در اختیار تمام اقشار جامعۀ رشت و به ویژه، فرهیختگان و هنرمندان در امور فرهنگی و هنری بود و جامعۀ تشنۀ نوآوری های فرهنگی استان گیلان از آن بهره می برد. بدین ترتیب، سالن نمایش آوِدیس تبدیل به نماد فرهنگ دوران خود شد و طی مدت نیم قرن، تا میانۀ قرن بیستم میلادی، از شاخص ترین سالن های نمایش به شمار می آمد که گروه های تئاتری معروفی از آنجا آغاز به کار کردند. جهش فرهنگی گیلان چه بسا تا اندازۀ زیادی مدیون این فرصت فرهنگی و نظایر آن بوده است، فرصتی که بی تردید نصیب بسیاری از دیگر نقاط ایران نشد.
آودیس هوردانانیان در ۱۹۱۱م، در ۶۱ سالگی، در گذشت و در کنار همسر و فرزندش در محوطۀ مدرسۀ ارمنیان رشت، جایی که آن را به عشق فرزندش بنا نهاده بود، به خاک سپرده شد.
این فهرست خود گویای عمق خدماتی است که این جمع کوچک به جامعۀ ارمنی و ایرانی ارائه کرده است. این فهرست بخش کوچکی از داستان حضور پربار اقلیت های این مرز و بوم است و البته، این همۀ داستان نیست. چه بسیارند هنرمندان، فرهیختگان،صنعتگران، بازرگانان و متخصصانی که به دلایل گوناگون ترک دیار کرده و راهی تهران یا دیگر شهرها شده اند و با همان توان در خدمت جامعۀ ایران بوده اند و پرداختن به آنها فرصتی دیگر می طلبد و مقاله ای دیگر.
به واپسین برگ های این داستان رسیده ایم. وقت آن است که آرام آرام این مکان خاطره انگیز را ترک کنیم. به آرامی برگ های دفتر تاریخ این قبرستان را برهم می نهیم و خفتگان ابدی را به حال خود می گذاریم. روانشان شاد.