فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۶۸
فلوت سحرآمیز در تهران نواخته شد
نویسنده: گریگور قضاریان
اپرای فلوت سحر آمیز،[۱] از شاهکار های موتسارت، در روزهای ۲ ـ ۴ تیرامسال (۱۳۹۳ش) (۲۳ ـ ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴م)، به وسیلۀ گروه آیو[۲] به کارگردانی خانم داینا آداما[۳] و با حضور آرا کاراپتیان در مقام سرپرست خوانندگان، رهبر گروه کر و تکخوان و پیمان منصوری، رهبر ارکستر و رهبر اپرا، در تالار وحدت به روی صحنه رفت.
اجرای این اثر به یادماندنی موتسارت در تهران طرحی عظیم و شاید، اتفاقی بی سابقه در تاریخ موسیقی ایران بود. این اپرا با همکاری گروهی ۱۲۰ نفره متشکل از خوانندگان، نوازندگان و دیگر هنرمندان و مسئولان دست اندرکار با موفقیت به نمایش درآمد و با استقبال بی سابقۀ علاقه مندان اپرا مواجه شد. گفتنی است با اینکه زمان اجرای این اپرا در تهران مصادف شد با روز های برگزاری مسابقات جام جهانی فوتبال در هر سه شب اجرا تالار مملو از تماشاگران مشتاق بود.
وقوع این رخداد هنری فرصتی فراهم آورد تا با دو تن از مسئولان اصلی برگزاری آن، آقایان پیمان منصوری (رهبر ارکستر) و آرا کاراپتیان (رهبر گروه کر)، گفت و گویی جداگانه داشته باشیم و از چگونگی شکل گیری این طرح و اجرای زیبای آن اطلاع حاصل کنیم.
از آنجایی که در روز های تنظیم این گفت و گوها داینا آداما، کارگردان اپرا، در خارج از ایران به سر می برد متأسفانه، دسترسی به وی برای مصاحبه میسر نشد. با وجود این، شرح حال مختصری از زندگی و فعالیت های ایشان را در این بخش گنجانده ایم. مصاحبه با این دوستان در مورد اجرای اپرای فلوت سحر آمیز در تهران فرصتی شد تا نگارنده نیز اطلاعاتی را که چند سال پیش طی سفر به وین در مورد تاریخچۀ اپرا، موتسارت و موزۀ موتسارت در وین گرد آوری کرده بود به این گفت و گوها اضافه کند.
امیدواریم که گفت و گو با این دو تن و مطالب مربوط به هنر اپرا برای خوانندگان عزیز خالی از فایده و لطف نباشد. در پایان، از طرف فصلنامۀ پیمان برای این دو بزرگوار، آقایان پیمان منصوری و آرا کاراپتیان، که از هنرمندان نسل جوان و آینده دار کشور عزیزمان هستند، همچنین برای دیگر هنرمندان و دست اندرکاران اجرای این اثر عظیم موسیقایی، که ذکر نام تکتک آنها در اینجا مقدور نیست، آرزوی موفقیت و بهروزی روز افزون داریم.
گفت و گو با پیمان منصوری، رهبر اپرای فلوت سحر آمیز
گریکور قضاریان: آقای منصوری، شما در اپرای فلوت سحر آمیز مسئولیت رهبری ارکستر اپرا را به عهده داشتید برای خوانندگان ما جالب خواهد بود اطلاعاتی در مورد زندگی و فعالیت های هنری تان، در مقام یک رهبر ارکستر جوان، داشته باشند.
پیمان منصوری: پیمان منصوری هستم، متولد ۱۳۶۳ش در مشهد. از دوران نوجوانی به نواختن پیانو مشغول شدم. فارغ التحصیل کارشناسی رشتۀ موسیقی از دانشگاه آزاد تهران هستم. ساز تخصصی من پیانوست. یک دورۀ جدی کار آهنگ سازی کرده ام. البته، الآن هم مشغول به آهنگ سازی هستم. دورۀ هارمونی را نزد استاد هوشنگ استوار گذراندم. هشت سال پیش در مقام نوازندۀ پیانو و همراهی کنندۀ آوازه خوانان[۴] وارد انجمن فرهنگی اتریش در تهران[۵]شدم. مدتی نیز سرپرست و مسئول نوازندگان پیانو در انجمن بودم. تقریباً، از سه سال پیش رهبری ارکستر را، تحت نظر آقای کریستین شولتس،[۶]مدیر بخش موسیقی انجمن، شروع کردم. ایشان بودند که رهبری من را برای اپرای فلوت سحر آمیز تأیید کردند. در کنار نوازندگی پیانو، رهبری ارکستر و آهنگ سازی به تدریس پیانو نیز مشغول هستم. آلبومی نیز از کار های خودم با نام چند قطعه منتشر کرده ام. اتفاقاً، بیشتر نوازنده های قطعات من ارمنی هستند و آوازه خوان قطعه ها نیز آرا کاراپتیان است. همچنین، قطعات را آقای آرام تالالیان[۷] اجرا کرده اند و آلبوم در ارمنستان ضبط شده.
همان گونه که عرض کردم حوزۀ اصلی و تخصصی من آهنگ سازی است ولی در زمینۀ رهبری ارکستر نیز فعالیت هایی داشته و دارم و رهبری اپرای فلوت سحر آمیز هم به عهدۀ من بود.
هم زمان با دوران دانشجویی و عضویت در انجمن فرهنگی اتریش رسیتال های زیادی را هم به عنوان تک نواز پیانو و هم با همراهی ارکستر اجرا کرده ام.
به عنوان یک رهبر و شخصی که تحصیلات موسیقی دارید اپرای فلوت سحر آمیز و آثار موتسارت را چگونه توصیف می کنید؟
پیمان منصوری: فلوت سحر آمیز قطعه ای فوق العاده مردمی است، از این منظر که مفاهیم بسیار عمیق را با زبانی بسیار ساده بیان می کند، قطعه ای بی نهایت زیباست. فلوت سحر آمیز تکامل هنری موتسارت است هم از لحاظ آهنگ سازی و هم از لحاظ بیان احساسات و مفاهیم.
به اعتقاد من موتسارت فیلسوفی است که آهنگ سازی می کند و همان گونه که عرض کردم مفاهیم فوق العاده عمیق را به زبانی فوق العاده ساده و زیبا بیان می کند. موتسارت انسانی عمیق و وارسته است. موسیقی را که می نوشته سعی می کرده طوری بنویسد که با همه ارتباط نزدیک ایجاد کند. این ویژگی کیفیت هنری خاص کار های موتسارت است. او سعی نمی کند که با سازبندی های پیچیده و فنون پیچیدۀ موسیقی مفاهیم و احساسات را پیچیده جلوه دهد بلکه برعکس آنها را به زبانی ساده، شیوا و قابل درک برای همه بیان می کند.
فلوت سحر آمیز قطعۀ واقعاً شگفت انگیزی است، قطعه ای که دو ساعت و نیم طول می کشد. من خودم آهنگ ساز هستم و می دانم که بسیار سخت است که بتوانی اثری را خلق کنی که در آن توالی قطعات به مدت دو ساعت و نیم حفظ شود و همۀ قطعات هم یکی از یکی زیبا تر باشد به طوری که در آخر هم متوجه نمی شویم که کدام قطعه زیباتر بود. هر آهنگ سازی در هر حد و اندازه ای نمی تواند چنین اثری را خلق کند.
در اپرای فلوت سحر آمیز، مسائل اخلاقی فراوانی مطرح می شوند. موتسارت خیلی راحت و ساده این مباحث را بیان کرده و بیننده را از نظر ذهنی درگیر این مسائل اخلاقی می کند. شما وقتی اپرای فلوت سحر آمیز را می بینید یا می شنوید مملو از احساس امید، شادمانی و بهتر زندگی کردن می شوید. اینها مسائلی است که بشر امروز نیز به آنها نیاز دارد.
نقش و تأثیر موسیقی در جامعه را چگونه ارزیابی می کنید؟
پیمان منصوری: خلاصه عرض کنم موسیقی یکی از عناصری است که به واسطۀ دو عامل، یکی شمارش ضرباهنگ و شمارش ذهنی و دیگری مسائل روان شناختی نهفته ای که در خود دارد، مثل احساسات، باعث تکامل بشر شده است و می توان گفت که موسیقی یکی از عوامل رشد فکری انسان در طول تاریخ بوده است. وقتی آهنگ سازی قطعه ای می سازد تاریخچه و گذشته ای در این قطعه نهفته است. آهنگ ساز تمام دریافت های اجتماعی گذشته، تجربیات و احساساتش را در این قطعه از موسیقی قرار می دهد و وقتی شنونده ای یک قطعه موسیقی می شنود به صورت نامحسوس با تجربیات، گذشته، احساسات و دریافت های اجتماعی آهنگ ساز ارتباط برقرار می کند و طبیعتاً، هرچه انسان تجربیاتش بیشتر و به تجربیاتش افزوده شود رشد فکری بیشتری نیز پیدا خواهد کرد.
جایگاه موسیقی کلاسیک را در جامعۀ کنونی ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
پیمان منصوری: اصولاً، هر شاخۀ هنری که تفکر جدی تری پشتش باشد اکثریت مردم و جامعه سخت تر به سمت آن کشیده می شوند. موسیقی کلاسیک هم از این قاعده مستثنا نیست و ارتباط جامعۀ سنتی ما با موسیقی کلاسیک کند پیش می رود. البته، در سال های اخیر این ارتباط کمی سریع تر شده و وضعیت بهتری را شاهد هستیم. کنجکاوی و علاقه نسبت به موسیقی کلاسیک در سطح جامعه افزایش یافته است.
در مورد اجرای اپرای فلوت سحر آمیز نیز یکی از دیدگاه های ما همین بود. اپرای فلوت سحر آمیز با وجود اینکه اثری کلاسیک است ولی قطعه ای است که می تواند با همه ارتباطی نزدیک برقرار کند و به واسطۀ آهنگ سازی فوق العاده ظریف و زیبایش می تواند همۀ اقشار را در بر گیرد و با آنها ارتباط برقرار کند.
آقای منصوری با موسیقی ارمنی آشنا هستید؟
پیمان منصوری: مطالعات عمیقی برروی موسیقی ارمنی ندارم. دانش من در این زمینه ضعیف است ولی نا آشنا هم نیستم. با موسیقی کومیتاس[۸] و آرام خاچاطوریان[۹] آشنا هستم و قطعاتی از کومیتاس را در رسیتال هایم نواخته ام.
موسیقی ارمنی، موسیقی ای با احساسات فوق العاده لطیف است. حزن و اندوه به شکل نهفته ای در موسیقی ارمنی وجود دارد. به نظر من موسیقی ارمنی، موسیقی ای است که این قابلیت را دارد تا در سطح دنیا مطرح شود و می تواندتبدیل به نوعی موسیقی بین المللی با هویت و امضای خطۀ ارمنستان شود.
گفت و گو با آرا کاراپتیان، رهبر گروه کر و تک خوان اپرای فلوت سحر آمیز
گریکور قضاریان: آقای کاراپتیان شما در اپرای فلوت سحر آمیز تک خوان و رهبر گروه کر بودید لطفاً خودتان را بیشتر برای خوانندگان ما معرفی کنید؟
آرا کارپتیان: آرا کاراپتیان هستم. در ۱۳۶۵ش در تهران متولد شدم و از همان دوران کودکی به دلیل علاقۀ ذاتی به آواز خوانی پرداختم که تا به امروز ادامه دارد. آوازخوانی را از نه سالگی، از دوران تحصیلی ابتدایی در مدرسه آغاز کردم. عضو گروه کر مدرسه بودم و رهبر ما آقای ادیک تامرازیان[۱۰]بودند. در پانزده شانزده سالگی، هنگامی که نوجوان بودم، وارد گروه کر آرپا در انجمن فرهنگی ـ ورزشی آرارات شدم. آن زمان رهبر گروه کر آقای رازمیک اوهانیان[۱۱] بودند. بعد از مدتی، خانم آراکس خاچاطوریان[۱۲] رهبری گروه کر را به عهده گرفتند. خانم خاچاطوریان یکی از اصلی ترین مشوق های من بودند و توصیه کردند که آوازخوانی را با پشتکار ادامه دهم. ایشان من را به خانم هاسمیک کاراپتیان[۱۳] معرفی کردند. از همان نوجوانی آواز را با تعلیم خصوصی خانم کاراپتیان به طور تخصصی ادامه دادم. در ۱۳۸۵ش به انجمن فرهنگی سفارت اتریش در تهران پیوستم. در آنجا، امتحان آواز و صدا را با موفقیت گذراندم و به منزلۀ تک خوان پذیرفته شدم. رهبر بخش موسیقی انجمن در آن زمان آقای ویجی اوپادیایا[۱۴] اهل اتریش بود. تعلیم آواز را با استاد اوپادیایا ادامه دادم و هم اکنون هشت سال است که به عنوان مربی آواز و صدا و رهبر گروه کر کودکان، متشکل از هفتاد نفر، در انجمن مشغول به فعالیت هستم. در ۲۰۰۸م، به همراه گروه کر انجمن فرهنگی و ورزشی آرارات در جشنوارۀ موسیقی در ارمنستان اجرا هایی داشتم. در کنار این فعالیت ها، در آموزشگاه های مختلف در تهران موسیقی تدریس می کنم. غیر از این به آموزش خصوصی آواز و صدا مشغول هستم و رهبری گروه کر انجمن کلیمیان تهران را نیز بر عهده دارم.
اپرای فلوت سحر آمیز طرح عظیمی است. چگونه تصمیم به اجرای آن گرفتید و زمینه های آن چگونه فراهم شد؟
آرا کارپتیان: رهبر فعلی بخش موسیقی ما در انجمن فرهنگی اتریش آقای کریستین شولتس هستند. تقریباً، دو سه سال پیش ایشان به من گفتند که در این انجمن و جامعۀ ما آوازخوانان توانمندی وجود دارند و توصیه کردند که به تمرین و اجرای اپرا بپردازیم. پیشنهاد ایشان، برای شروع، اپرای فلوت سحر آمیز بود که یک اپرای اتریشی است و اجرای آن به وسیلۀ هنرمندان ایرانی به نوعی تبادل فرهنگی بین ایران و اتریش نیز محسوب می شود. تمرینات این اپرا را از سه سال پیش آغاز کردیم. در ابتدا، هدفمان این نبود که این اپرا را برای عموم به روی صحنه ببریم و فقط می خواستیم در محدودۀ انجمن آن را اجرا کنیم. رفته رفته تمرینات ما شکل جدی تری به خود گرفت. در این زمان آقای پیمان منصوری، که در زمینۀ موسیقی و تمرینات این اپرا با هم همکاری داشتیم و سرپرست ارکستر اپرا بودند، پیشنهاد دادند که این اپرا را برای عموم به روی صحنه ببریم. قرار شد که او رهبری ارکستر را بر عهده گیرد و من نیز رهبر آوازه خوانان باشم. تقریباً، از یک سال پیش به طوری جدی من و آقای منصوری به تمرینات و تدارکات این اپرا پرداختیم. طرح را پیش می بردیم ولی کارگردان نداشتیم. اجرای یک اپرا بدون کارگردان میسر نیست. انجمن فرهنگی خانم آداما را به ما معرفی کرد. با ملحق شدن خانم آداما، به منزلۀ کارگردان، فعالیت های ما برای اجرای این اپرا تخصصی تر شد. نیاز به تخصص ها و نیرو های دیگری نیز پیدا شد مانند طراح لباس، طراح صحنه، چهره پرداز، آوازخوانان بیشتر و … . برای طراحی لباس از خانم دکتر ادنا زینلیان[۱۵] دعوت به همکاری کردیم. برای تکمیل گروه آوازخوانان هم من از اعضای گروه کر انجمن فرهنگی ـ ورزشی آرارات و دوستان آوازه خوان دیگرم از جمله خانم هاسمیک کاراپتیان و خانم بتینا هوسپیان[۱۶] دعوت به همکاری کردم. بالاخره، با کوشش و تلاش فراوان همۀ اعضای گروه و دوستانم، که ذکر نام تک تک آنها در این جا میسر نیست، موفق شدیم در تیر ماه امسال اپرای فلوت سحر آمیز را در تالار وحدت تهران بر روی صحنه ببریم.
در اینجا لازم می دانم واقعاً از تک تک دوستانم و اعضای گروه، که تنها با تلاش های بی دریغ آنها توانستیم این طرح عظیم را عملی کنیم، تشکر و قدردانی کنم. همچنین، وظیفۀ خود می دانم که از مسئولان محترم انجمن دانشگاهیان ارمنی، که بخشی از تمرینات اپرا را در سالن این انجمن انجام دادیم، تشکر کنم. سپاس و قدردانی خود را از استاد گران قدر، لوریس چکناوریان، نیز باید در این جا اعلام کنم. حضور ایشان در بیشتر تمرینات ما مایۀ دلگرمی و انگیزش بود و با پشتیبانی و حمایت های ایشان توانستیم این طرح را عملی کنیم.
تشکر ویژه ای دارم از مسئولان تالار وحدت. هنگامی که به تالار اعلام کردیم که قصد داریم اپرای فلوت سحر آمیز موتسارت را به روی صحنه ببریم و نیاز به مجوز های تالار داریم با استقبال گرم مسئولان تالار مواجه شدیم. خود مسئولان نیز در اجرای این طرح مشوق ما شدند. به گفتۀ آنان ما دست به اقدام جسورانه ای زده بودیم چون اجرای اپرای فلوت سحر آمیز طرحی عظیم است. فلوت سحر آمیز یکی از اپرا های دست اول در دنیاست و اجرای آن برای اولین بار در ایران جسارت خاصی می طلبید. به هر حال، ما توانستیم این طرح عظیم را با موفقیت به روی صحنه بریم. البته، به عنوان اولین تجربه، کاستی های خودش را داشت. باید توجه داشت که اپرا در همه جای دنیا یک نهاد دولتی است و از امکانات و کمک های مالی دولتی استفاده می شود. اجرای اپرا طرحی بزرگ است. گروه های اپرا و دست اندرکاران آن گاهی به بیش از صد نفر می رسند و اجرای آن مستلزم هزینه های هنگفت است. در حالی که ما اجرای فلوت سحر آمیز را با امکانات و توان مالی و برنامه ریزی های شخصی خودمان عملی کردیم.
: چه برنامه هایی برای آینده دارید؟
آرا کارپتیان: اولین و مهم ترین برنامۀ من ادامۀ تحصیلاتم در زمینۀ موسیقی است. یادگیری و کسب دانش حد و مرز ندارد. نیاز دارم که دانش و سواد خود را در این زمینه کامل تر کنم. برنامۀ دیگری که دارم و اگر شرایط مساعد باشد، به دنبال تأسیس مدرسۀ اپرا هستم. از نظر فعالیت های هنری نیز با استاد بزرگوار، لوریس چکناوریان، صحبت هایی داشته ایم که در صورت امکان، اپرای پردیس و پریسا را به روی صحنه ببریم. این اپرا اثر خود استاد چکناوریان است. این اپرا به زبان فارسی است و اجرای آن راحت تر خواهد بود. به خصوص که خود استاد چکناوریان نیز حضور دارند و وجود شخص ایشان در زمان برنامه ریزی و اجرای اپرا می تواند کمک شایانی برای ما باشد.
: وضعیت موسیقی کلاسیک را در جامعۀ امروز ما چگونه ارزیابی می کنید؟
آرا کارپتیان: در سال های اخیر، به خصوص در هفت هشت سال اخیر، استقبال، کنجکاوی و علاقه مندی نسبت به موسیقی کلاسیک در جامعۀ ایران افزایش پیدا کرده است. به خصوص، نسل جوان ایرانی با جدیت این علاقه مندی و کنجکاوی را دنبال می کند. نیروهای توانمندی هم در این زمینه داریم. آیندۀ موسیقی کلاسیک را در جامعه درخشان می بینم.
در جامعۀ ارمنی نیز نیرو های توانایی داریم که متأسفانه به دلیل اینکه هنرمندان جوان ارمنی فعالیت هایشان محدود به جامعۀ ارمنی شده است شناخته شده نیستند. به نظر من این گونه هنرمندان و نیرو های توانا باید وارد عرصۀ وسیع تری شوند و در کنار فعالیت در جامعۀ ارمنی، در سطح کل کشور نیز فعالیت داشته باشند. کم نبوده اند و بر همگان نیز پوشیده نیست که هنرمندان ارمنی در عرصۀ موسیقی سهم بسزایی در اعتلا و رشد موسیقی در ایران داشته اند.
هم اکنون نیز، به نظر من، این توانایی ها در جامعۀ ارمنی وجود دارند. از بین هنرمندان ارمنی در عرصۀ موسیقی ما فقط لوریس چکناوریان،رازمیک اوهانیان، ادیک تامرازیان، بتینا هوسپیان، هاسمیک کاراپتیان و لوریس هوویان را می شناسیم، در حالی که من مطمئن هستم که می توانیم این فهرست را طولانی تر سازیم.
: شما در انجمن فرهنگی اتریش در ایران فعالیت می کنید. این انجمن به تبادلات فرهنگی بین ایران و اتریش می پردازد. در مورد تبادلات فرهنگی بین ایران و ارمنستان در زمینۀ موسیقی چه نظری دارید؟
آرا کارپتیان: انجمن فرهنگی اتریش در ایران تقریباً شصت سال است که فعالیت می کند. این نهاد با هزینه و بودجه های دولت اتریش در تهران فعالیت می کند. سالانه یا به طور دوره ای اساتید، آهنگ سازان و موسیقی دانان فراوانی از اتریش و به هزینۀ دولت اتریش به ایران می آیند و در این انجمن، فعالیت هنری می کنند. تبادل فرهنگی بین دو دولت یا ملت فعالیتی است که باید در سطح کلان برنامه ریزی و عملی شود. به نظر من سفارت ارمنستان در ایران نیز می تواند چنین فعالیت هایی را صورت دهد. در عرصۀ موسیقی، نیرو های توانمند و متخصصان فراوانی در ارمنستان فعالیت دارند که می توانند در ایران نیز فعالیت کنند و با توجه به استقبال و علاقه مندی رو به افزایش در جامعۀ ایران، نسبت به موسیقی کلاسیک، فعالیت های موسیقی دانان ارمنستانی نیز در ایران با استقبال روبه رو خواهد شد. هم اکنون، خیلی از هنرجویان ایرانی برای آموزش در زمینۀ موسیقی راهی کشور های اروپایی می شوند در حالی که پیشرفت ارمنستان در زمینۀ موسیقی بسیار زیاد است و موسیقی ارمنستان نیز در دنیا سطح قابل قبولی دارد. استفاده از این موسیقی دانان و آهنگ سازان ارمنستان در ایران به دلیل همسایگی ایران با ارمنستان و همچنین، نزدیکی فرهنگی دو ملت هم راحت تر خواهد بود و هم از نظر اقتصادی با صرفه تر اما برنامه ریزی و اجرای چنین تبادلات فرهنگی ای باید در سطح کلان اتفاق بیفتد و نه تنها در سطح جامعۀ ارمنی ایران.
موتسارت و اپرای فلوت سحرآمیز
موتسارت در ۲۷ ژانویۀ ۱۷۵۶م در سالزبورگ اتریش چشم بر جهان گشود. نوزاد را یک روز پس از تولدش، طبق سنت مسیحیان، غسل تعمید دادند و او را یوهانس کریسوستوموس ولفگانگوس تئوفیلوس موتسارت[۱۷] نامیدند. نام رسمی و کامل وی یوهان کریسوستوم ولفگانگ آمادئوس موتسارت[۱۸] است اما جهانیان او را موتسارت می شناسند.
پدر وی، لئوپولد موتسارت[۱۹] (۱۷۱۹ ـ ۱۷۸۷م)، نوازندۀ ویولن و یکی از موسیقی دانان مطرح اروپا بود (کتب و آثار فراوانی نیز از او در زمینۀ مبانی موسیقی و اصول نوازندگی ویولن به جای مانده است).
به یقین باید گفت که موتسارت از نوابغ موسیقی نه تنها در دوران کلاسیک بلکه از نوابغ تاریخ موسیقی تا عصر حاضر است.
وی در طول زندگی کوتاهش (۳۵ سال) بیش از ششصد قطعۀ موسیقی منحصر به فرد آفرید. موتسارت در سه سالگی شروع به نواختن کلاویکورد[۲۰] کرد، در پنج سالگی آهنگ ساخت و در یازده سالگی (۱۷۶۷م) اولین اپرای[۲۱] خود را آفرید. پدرش با آگاهی از نبوغ پسرش در موسیقی، هنگامی که در بیشتر شهر های اروپایی کنسرت اجرا می کرد، آمادئوس کوچک را نیز همراه خود می برد. موتسارت تا شانزده سالگی، در انگلستان، ایتالیا، فرانسه و آلمان به روی صحنه رفته بود و تا آن سن با بیشتر موسیقی دانان مطرح آن زمان، مکاتب و سبک های موسیقی آشنا شده بود.
در دهۀ ۱۷۷۰م، موتسارت رهبر ارکستر سالزبورگ بود. در این دوره، به بیشتر شهر های اروپا (لندن، پاریس، رم، مونیخ، لاهه، پراگ و …) سفر کرد و آثار به یاد ماندنی اش را آفرید. سرانجام، در ۱۷۸۱م به وین بازگشت و به منزلۀ آهنگ سازی آزاد، نوازندۀپیانو و معلم موسیقی به زندگی خود ادامه داد. این نابغۀ جهانی، در آخرین روز های ۱۷۹۱م، آخرین روز های زندگی خود را سپری کرد و در ۵ دسامبر ۱۷۹۱ به علت بیماری (احتمالاً نارسایی کلیه) چشم بر دنیا بست.
تأثیر موسیقی موتسارت در دوران خویش شاید چندان هم مشهود نبود اما به طور قطع می توان گفت که موسیقی وی بر آهنگ سازان قرن نوزدهم میلادی(از قبیل ریچارد واگنر[۲۲] و پیوتر چایکوفسکی[۲۳]) و آهنگ سازان دوران نئوکلاسیک قرن بیستم میلادی (از قبیل ایگور استراوینسکی[۲۴] و سرگئ پروکوفیف[۲۵]) تأثیرگذار بوده است.
موسیقی موتسارت دارای طبیعتی شیوا و روان است. در برابر جذابیت و گیرایی موسیقی او نمی توان مقاومت کرد. موتسارت با چیرگی خاصی قادر است به طور هم زمان احساس شادی و اندوه و طنز و جدیت را در شنونده ایجاد کند. اپرا های موتسارت، به ویژه، آنهایی که در اواخر عمر خلق کرد، از جمله فلوت سحر آمیز، نشان از هنر متعالی این آهنگ ساز نابغه دارد.
اپرای فلوت سحر آمیز
اپرای فلوت سحر آمیز داستان یک زوج جوان عاشق (تامینو[۲۶] و پامینا[۲۷]) در تلاش برای رسیدن به وصل و تحقق عشقشان است. این دو دلداده برای رسیدن به این هدف باید نزد استاد فضیلت و دانش (زاراسترو[۲۸]) امتحاناتی را پشت سر بگذارند که البته پس از گذاراندن مراحل سخت سرانجام پیروز می شوند اما در این حین ملکۀ شب (مادر پامینا) نفرت خود را نسبت به استاد خرد و فضیلت آشکار می سازد و علیه وی دست به حیله گری می زند. البته، در انتها این دو دلداده به یکدیگر می رسند و عشق پیروز می شود.
فلوت سحر آمیز به مخاطب می آموزد که برای رسیدن به هدف باید تلاش کرد و صبر و بردباری و رفتار عقلانی از خود نشان داد (رفتار تامینو). فلوت سحر آمیز حکایت داشتن شجاعت و جسارت برای رسیدن به اهداف والا تر زندگی و کشف حقیقت است. روایتی است شیرین و اخلاقی، داستان پیروزی خیر بر شر، عشق بر نفرت و پیروزی خورشید و روشنایی بر تاریکی. فلوت سحر آمیز فلوتی است جادویی در دستان تامینو که غم و اندوه را به شادی و خوشی تبدیل می کند.
فلوت سحر آمیز اپرایی در دو پرده و آخرین اپرایی است که موتسارت خلق کرده (در ۱۷۹۱م). این اپرا نخستین بار در ۳۰ سپتامبر ۱۷۹۱م و تقریباً، دو ماه پیش از درگذشت این آهنگ ساز بزرگ، در وین به روی صحنه رفت که خود موتسارت نیز آن را رهبری کرد.
اپرا نامۀ[۲۹] این اثر به زبان آلمانی و نوشتۀ امانوئل شیکاندر[۳۰] و در قالب زینگ اشپیل[۳۱] است. امانوئل شیکاندر در آن زمان مدیر یکی از تماشاخانه های قدیمی وین[۳۲] بود و اپرای فلوت سحر آمیز نیز نخستین بار در همین تماشاخانه به روی صحنه رفت.
فلوت سحر آمیز از زمان خلقش و پس از اولین اجرای آن تا به امروز یکی از محبوب ترین آثار اپرایی در تاریخ موسیقی جهان است و از نظر تعداد دفعات اجرا چهارمین اپرا در دنیا محسوب می شود.[۳۳]
کلبۀ فلوت سحر آمیز
هنگام نوشتن موسیقی اپرای فلوت سحر آمیز موتسارت، که نمی توانست برای خلق اثرش تمرکز داشته باشد، مدام نوشتن آن را به تعویق می انداخت. بنابراین، امانوئل شیکاندر، اپرا نامه نویس این اثر، برای اینکه کمکی به موتسارت کرده باشد تا خلق این اثر ارزشمند به تعویق نیفتد، او را برای مدت کوتاهی به کلبه ای می برد تا وی بتواند با آرامش خاطر و دور از هیاهو نگارش موسیقی فلوت سحر آمیز را به پایان رساند.
موزۀ موتسارت
موتسارت ده سال پایانی عمر خود را در وین سپری کرد و در این مدت در خانه های مختلفی سکونت داشت. از بین این سکونتگاه ها تنها یک ساختمان دست نخورده و سالم باقی مانده که هم اکنون تبدیل به موزۀ موتسارت شده است. این هنرمند بزرگ از اواخر سپتامبر ۱۷۸۴م تا اواخر آوریل ۱۷۸۷م در این محل زندگی کرده و در طی دو سال و نیمی که در این مکان بوده دست به خلق آثار فراوانی زده است.
ساختمان موزه، که به قرن هفدهم میلادی تعلق دارد، شامل همکف و سه طبقه است. بازدید از طبقۀ سوم شروع می شود. در این طبقه اشیا و اسباب و اثاثیۀ متعلق به موتسارت به نمایش گذاشته شده. طبقۀ دوم به آثار هنری، دست نوشته ها و به ویژه، اپرا های خلق شده به دست این هنرمند اختصاص دارد.
طبقۀ اول، که در واقع همان واحدی است که موتسارت به همراه خانواده در آن زندگی می کرده ، مشتمل بر چهار اتاق خیلی بزرگ، دو اتاق کوچک و یک آشپزخانه است. این واحد را موتسارت از یک ثروتمند وینی اجاره کرده بود و در این جا بود که نخستین بار موتسارت و بتهوون با یکدیگر ملاقات کردند.
این ساختمان در ۱۹۴۱م به مناسبت صد و پنجاهمین سالگرد درگذشت موتسارت به منزلۀ نمایشگاه آثار این موسیقی دان بزرگ گشایش یافت و سپس، تبدیل به موزه شد. با بازدید از نقاشی ها، اشیا و دست نوشته ها و به کمک امکانات صوتی و تصویری این موزه تصویری کامل از نحوۀ زندگی و چگونگی خلق آثار این موسیقی دان نابغه در ذهن بازدید کننده شکل می گیرد.
نگاهی اجمالی به تاریخچۀ اپرا در ایران
اشــاره
اپرا و ارکان آن
اپرا مجموعه ای ارزنده از هنر های مختلف موسیقی، ادبیات، بازیگری، صحنه آرایی، چهره پردازی، طراحی لباس و کارگردانی است. پیدایش اپرا به اواخر دوران نوزایی (رنسانس: سده های چهاردهم تا هفدهم میلادی) و دوران احیای دوبارۀ موسیقی در اروپا بازمی گردد. ایجاد اپرا و احیای دوبارۀ آن،که ریشه در نمایش های دوران یونان باستان دارد، ناشی از توجه آهنگ سازان و موسیقی دانان به کلام و شعر بود. در آن دوران، گروهی از هنرمندان ایتالیایی شامل موسیقی دانان و شعرا و روشنفکران آن زمان در فلورانس محافل بحث و گفت و گویی در زمینۀ مسائل هنری، موسیقی و راه کار های جدید تشکیل داده بودند که دستاورد این گردهمایی ها موجبات تولد اپرا را فراهم آورد. به این ترتیب، اولین اپرا به دست آهنگ سازان این گروه ساخته شد. این اپرا، که دافنه[۳۴]نام داشت، اثر جاکوپو کورسی[۳۵] و جاکوپو پری[۳۶] بود و اپرا نامۀ آن را اوتاویو رینوچینی[۳۷] نوشته بود.
ارکان مهم اپرا عبارت اند از:
۱- ارکستر
ارکستر در اپرا، به غیر از همراهی با آوازه خوان ها در ایجاد حالت و فضای صحنه و انتقال روح داستان یا نمایش به مخاطب، نقش بسزایی ایفا می کند. بیشتر اپرا ها با قطعه ای شروع می شود که منحصراً برای ارکستر نوشته شده است. این قطعه آغازین اورتور[۳۸] نامیده می شود. اورتور شرح موسیقایی کوتاهی است که مخاطب را در جریان کلی فضا و مضمون اپرا قرار می دهد. با کمک موسیقی شخصیت ها و حالت های اپرا قابل تجسم تر و ادراک پذیر تر می شود. پیچیده ترین داستان نیز به کمک موسیقی برای مخاطب قابل فهم می شود. نوازندگان ارکستر در اپرا نه تنها مانند نوازندگان دیگر کنسرت ها مستقل عمل می کنند بلکه باید با دیگر اجزای اپرا نیز هماهنگ شوند.
۲- آواز
در اپرا، شخصیت ها و طرح داستان با آواز نمایانده می شود. آوازه خوانان اپرا در صحنه هم زمان هم آواز خوان و هم بازیگر نمایش هستند و همگی با جامه ها و آرایشی ویژه بر روی صحنه ظاهر می شود.
اپرا مانند نمایشنامه یک تا پنج پرده دارد که هریک از این پرده ها خود از چند صحنه تشکیل شده اند. یکی از بخش های جذاب اپرا تک خوانی با همراهی ارکستر است. این تک خوانی معمولاً بیان کنندۀ موقعیتی احساسی مانند عشق، نفرت، خشم و … است. در تک خوانی، آوازخوان و موسیقی باید بتوانند با هماهنگی یکدیگر این احساسات را به مخاطب القا کنند. گروه کر یا هم سرایان نیز نقش فضاسازی و تفسیر وقایع را در طول اپرا بر عهده دارند و نوعی پس زمینه صوتی برای تک خوان ها ایجاد می کنند.
۳- اپرا نامه
اپرا نامه یا متن اپرا، ابتدا به وسیلۀ اپرا نامه نویس نوشته می شود و سپس، آهنگ ساز بر روی آن موسیقی می سازد. اپرا نامه را نمی توان ترجمه کرد زیرا تکنیک های موسیقایی بسیاری برروی کلمات اصلی آن تعبیه شده است. به همین دلیل، هنگام اجرای اپرا داستان آن را به صورت خلاصه شده در اختیار مخاطبان قرار می دهند یا ترجمه ای از اپرا نامه در بالای پردۀ نمایش تابانده می شود.
اپرا نامه نویس، هنگام نوشتن متن اپرا، عناصر دیگر اپرا ـ یعنی موسیقی، نوع ساز ها و مدت زمان آوازها ـ را نیز در نظر می گیرد. بیان کلمات در اپرا بیش از بیان عادی آنها طول می کشد به همین دلیل متن یک اپرای دو ساعته کوتاه تر از متن یک نمایشنامۀ دو ساعته است.
همان گونه که اشاره شد اپرا از ترکیب موسیقی، بازیگری، شعر، رقص، صحنه پردازی، طراحی جامه و آرایش بازیگران به وجود می آید. ساماندهی، برنامه ریزی و هماهنگی همۀ این اجراها کار پیچیده ای است. کارکنان یک اپرا از رهبر ارکسترگرفته تا طراحان جامه و صحنه و … شاید به چند صد تن برسند. بخش عمدۀ هماهنگی عناصر گوناگون اپرا وظیفۀ کارگردان است. کارگردان است که ضمن ایجاد هماهنگی بین عناصر گوناگون آموزش های لازم را به آوازه خوان ها می دهد تا کل اپرا به صورت یک مجموعۀ هماهنگ پیش رود.
در زمان قاجار، با سفر پادشاهان این خاندان به اروپا و آشنا شدن آنان با هنر های اروپایی، زمینه هایی نیز برای ورود و رشد هنر های نمایشی موسیقایی و آواز های کلاسیک به ایران فراهم آمد. پس از آن، در آغاز دوران مشروطیت نگارش نمایشنامه های موسیقایی نیز باب شد از جمله عارف قزوینی،[۳۹] شاعر و ترانه سرای ایرانی، شروع به نوشتن چند اپرت[۴۰] کرد. از دیگر شخصیت های نامداری که به نگارش و اجرای اپرا در ایران همت گمارد و سعی در شناساندن اپرا به سبک غربی به ایرانیان داشت میرزاده عشقی[۴۱] بود. عشقی، که مدتی را برای تحصیل در ترکیه گذرانده بود، با اپرای استانبولی آشنا شد. وی با الهام از سبک اپرای فرنگی اپرایی را با سبک و سیاق و مضمون ایرانی به روی صحنه برد. نام این اپرا رستاخیز شهریاران ایران بود که متن آن را عشقی با الهام از تاریخ پادشاهان ایران نوشته بود. میرزاده عشقی، در ۱۲۹۹ش و ۱۳۰۰ش، رستاخیز شهریاران ایران را در اصفهان و تهران به همراهی هنرمندان ارمنی به روی صحنه برد.
اما نخستین اجرای اپرا به شیوۀ اروپایی پیش از این دوران، یعنی، اواخر قرن سیزدهم خورشیدی، به وسیلۀ آهنگ ساز آذربایجانی، عزیز حاجی بی گوف،[۴۲] در تهران، رشت و تبریز به روی صحنه رفته بود. اپرا های لیلی و مجنون، رستم و سهراب، آصلی و کِرِم و چند اپرای دیگر نخستین بار به دست گروه هایی که از بادکوبه (باکوی امروزی) به ایران آمده بودند بین ۱۲۷۸ ـ ۱۲۹۱ش به روی صحنه رفت.
در این جا لازم است از خانم ساتنیک آقابابیان،[۴۳] هنرمند ارمنی، نیز نام برده شود. آقابابیان ـ که تحصیلات خود را در رشته های آواز، باله و نمایش در کنسرواتوار شارلوتنبورگ برلین، کنسرواتوار های سلطنتی مسکو، رم و پاریس به اتمام رسانده بود ـ در ۱۲۹۵ش (۱۹۱۶م) «جمعیت نمایشی مادام پری آقابابیان» را در تهران تأسیس کرد. او در ۱۳۰۶ش (۱۹۲۷م)، اپرت الهۀ جشن گل ها را نوشت و در ۱۳۰۷ش(۱۹۲۸م) آن را به روی صحنه برد. موضوع این اپرت داستانی تخیلی دربارۀ تحول طبیعت هنگام شروع فصل بهار و جشن گل هاست که با پذیرایی از ملکۀ گل ها آغاز می شود و با رفتن ملکۀ گل ها فصل پاییز فرا می رسد و گل ها پراکنده می شوند. نقش ملکۀ گل ها را در این اپرت خود خانم آقابابیان بازی می کرد و نقش گل های دیگر را دوشیزگان و بانوان ارمنی به عهده داشتند.
طی سال های دهه های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی، موسیقی غربی، آواز کلاسیک، ارکستر سمفونیک و اپرا به تدریج جایگاه خود را در جامعۀ ایران پیدا کرد و تلاش هایی برای ایجاد امکانات برای اجرا های اپرا به صورت متشکل و پایدار با کوشش بزرگان موسیقی و اپرای آن زمان، بانوان فاخره صبا،[۴۴] اِولین باغچه بان[۴۵] و منیر وکیلی[۴۶] و آقایان امانوئل ملیک اصلانیان،[۴۷] حشمت سنجری،[۴۸] غلامحسین غریب[۴۹]و هنرمندان دیگر صورت گرفت. با همت این بزرگان و مساعدت های مسئولان سازمان اپرای تهران در ۱۳۳۹ش شکل گرفت.
رفته رفته دانش آموختگان ایرانی، که در رشته های آواز و موسیقی در اروپا تحصیل کرده بودند و همچنین، خوانندگان اروپایی مطرح آن زمان به این سازمان ملحق شدند. با اجرای جشنواره های آوازی، کنسرت و اپرا در تهران و شهرستان ها این هنر در ایران شروع به رویش کرد.
در آبان ۱۳۴۶ش مجموعۀ تالار رودکی (تالار وحدت فعلی) بر اساس اپرا هال وین با طراحی و اجرای آقای اوژن آفتاندیلیانس، معمار ارمنی، به منزلۀ مرکز تخصصی برای اجرای باله و کنسرت های موسیقی، فعالیت خود را آغاز کرد و با اجرای اپرای زال و رودابه اثر ثمین باغچه بان[۵۰] و جشن دهقان ساختۀ احمد پژمان[۵۱] به طور رسمی افتتاح شد.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری از معروف ترین اپرا ها و ارکستر های جهان در تالار رودکی به روی صحنه می رفتند و برخی از سرشناس ترین هنرمندان جهان در کنار خوانندگان ایرانی و اجرا کنندگان اپرا بودند. [۵۲]
در سال های پس از انقلاب اسلامی نیز اپرا هایی به روی صحنه رفته اند که از جمله چندین اپرای عروسکی، اجرا هایی در جشنوارۀ موسیقی فجر و اجر اهای آنسامبل اپرای تهران[۵۳] به سرپرستی آقای هادی قضات را می توان نام برد.
پی نوشت ها:
۱ـ در زبان آلمانی Die Zauberflöte
AIO (The Austrian ـ Iranian Drama Opera Ensemble)2ـ
گروه نمایش و اپرای انجمن فرهنگی اتریش در تهران.
Daina Adama Adamkeviciute3ـ
داینا آداما آدامکویچیوته، متولد ویولنیوس در جمهوری لیتوانی، فارغ التحصیل کارشناسی خوانندگی و کارشناسی ارشد آهنگ سازی از فرهنگستان موسیقی و تئاتر ویولنیوس و کارشناسی ارشد کارگردانی تئاتر از دانشگاه موسیقی و هنرهای نمایشی وین است. مهم ترین فعالیت های هنری او عبارت اند از: کارگردانی نمایش در تئاتر دولتی ویولنیوس، کارگردانی نمایش و اپرا در وین و جشنواره های بین المللی و اجرای کنسرت در بیشتر کشورهای اروپایی. وی مدرس موسیقی و نمایش نیز است. آداما به همراه همسر ایرانی خود در ایران زندگی می کند.
Corepetitor4ـ
ÖKF (Österreichisches Kultur Forum Tehran)۵ـ
سال تأسیس ۱۳۳۴ش/ ۱۹۵۵م. برای کسب اطلاعات بیشتر به تارنمای انجمن مراجعه کنید:
www.bmeia.gv.at/pe/kultur/tehran/
Christian Schulz6ـ
متولد ۱۹۶۷م در وین. نوازندۀ ویولن سل، آهنگ ساز و رهبر ارکستر. شولتس از ۱۳۸۹ش/۲۰۱۰م مدیر بخش موسیقی انجمن فرهنگی اتریش در تهران است. او در مقام رهبر ارکستر اجراهایی در تهران (تالار وحدت)، ژاپن، کانادا و اتریش داشته است.
Aram Talalyan7ـ
متولد ایروان، نوازندۀ ویولن سل و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد موسیقی از دانشگاه ییل(yale) ایالات متحدۀ امریکا. تالالیان هم اکنون استاد موسیقی در کنسرواتوار دولتی ایروان است. وی تاکنون هم در مقام نوازندۀ ارکستر و هم رهبر ارکستر در بیش از سی کشور جهان اجرا داشته است.
Komitas8ـ
کومیتاس، با نام اصلی سوقومون سوقومونیان، متولد ۱۸۶۹م در کوتاهیۀ ترکیه، روحانی، موسیقی دان، نظریه پرداز موسیقی، رهبر ارکستر و پدر موسیقی کلاسیک مدرن ارمنی، در ۱۹۱۵ م، طی نژادکشی ارمنیان به دست عاملان امپراتوری عثمانی، در اوج شهرت و خلاقیت هنری دستگیر و تبعید شد. کومیتاس از نژادکشی نجات یافت اما هرگز نتوانست به زندگی عادی بازگردد. وی باقی ماندۀ عمر خود را تا زمان مرگش، یعنی ۱۹۳۵م، در آسایشگاه روانی در پاریس سپری کرد و در همان جا نیز درگذشت. پیکر کومیتاس در ۱۹۳۶م به ایروان منتقل و در کنار مزار بزرگان فرهنگ ارمنی به خاک سپرده شد. کومیتاس دانش آموختۀ رشتۀ موسیقی از دانشگاه سلطنتی فریدریش ویلهلم مورنائو از برلین بود. برای مطالعه بیشتر در مورد زندگی نامه و آثار این هنرمند شگفت انگیز ارمنی ر.ک: لیدا بربریان، «کومیتاس، آثار و تأثیرات از دیدگاه موسیقی دان بزرگ»، پیمان، س۱۰، ش ۳۵ (بهار ۱۳۸۵): ۱۲ ـ ۳۶ .
Aram Khachaturyan (1903 – 1978)9ـ
آهنگ ساز و رهبر ارکستر، از سرشناس ترین موسیقی دانان ارمنی قرن بیستم میلادی و از مفاخر هنر ارمنی. وی دانش آموختۀ کنسرواتوار دولتی مسکو بود. بیشتر آثار او از موسیقی سنتی ارمنی الهام گرفته شده است. برای مطالعه بیشتر در مورد زندگی نامه و آثار این هنرمند ارمنی ر.ک: النا ماسهیان، «نگاهی به زندگی و آثار آرام خاچاطوریان»، پیمان، ش۲۵ (پاییز۱۳۸۲): ۵ ـ ۲۷ و لیدا بربریان، «آرام خاچاطوریان، آهنگ سازس سنت اندیش و نوگرا»، پیمان، ش۲۵ (پاییز۱۳۸۲): ۲۸ ـ ۳۷.
Edik Tamrazian10ـ
آهنگ ساز، تک خوان و رهبر گروه کر «زوارتنوتس».
Razmik Ohanian11ـ
دارای دکترای هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آهنگ ساز و رهبر کر و ارکستر.
Arax Khachaturyan12ـ
متولد ارمنستان، رهبر گروه کر انجمن فرهنگی ـ ورزشی آرارات.
Hasmik Karapetyan۱۳ـ
متولد ۱۹۷۹م در ارمنستان، تک خوان، دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشتۀ آواز از کنسرواتوار کومیتاس در ارمنستان. او تحصیلات تکمیلی خود را در فرانسه به اتمام رسانده. خانم کاراپتیان در تهران مدرس صداسازی و آواز است. وی کنسرت های فراوانی در شهرهای مختلف دنیا و ایران اجرا کرده که از جملۀ آنها می توان به مسکو، یالتا (اوکراین)، لوس آنجلس، تهران و اصفهان اشاره کرد.
Vijay Upadyaya14ـ
متولد هند، دارای مدرک کارشناسی ارشد موسیقی از دانشگاه موسیقی گراتس (اتریش)، مدرس دانشگاه، رهبر ارکستر و آهنگ ساز بین المللی که تاکنون در بیشتر کشورهای دنیا از جمله ایران، ترکیه و ارمنستان، فعالیت هنری، اجرای کنسرت و سابقۀ تدریس داشته است. او در حال حاضر ساکن اتریش است.
۱۵ـ برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد ایشان ر.ک: دکتر حسین فرخی، «دکتر ادنا زینلیان»، پیمان، ش۶۶ (زمستان ۱۳۹۲): ۱۴۴ ـ ۱۹۲.
Betina Hovespian16ـ
متولد ۱۳۴۹ ش در تهران. او آواز خواندن را از نه سالگی با شرکت در گروه کر مدارس و کلیساهای ارمنیان در تهران آغاز کرد. عضویت در گروه کر تالار وحدت، صدا و سیما، انجمن فرهنگی ـ ورزشی آرارات و گروه آواسا از تجربیات ایشان است. دیگر فعالیت های خانم هوسپیان عبارت اند از: اجرای رسیتال آوازی و اپرا در داخل و خارج از ایران (ارمنستان، انگلستان، ولز)، شرکت در جشنوارۀ بین المللی ارمنستان در بخش آواز ملی ـ مذهبی و کسب مقام نخست و دریافت نشان طلا از آن و داوری مسابقات در جشنوارۀ موسیقی فجر دانش آموزان.
Johannes Chrysostomus Wolfgangus Theophilus Mozart۱۷ـ
Johann Chrysostom Wolfgang Amadeus Mozart۱۸ـ
Leopold Mozart19ـ
Clavichord20ـ
نوعی ساز همراه با صفحه کلید که از قرن نوزدهم میلادی جای خود را به پیانو داد. این ساز طی سده های شانزدهم تا هجدهم میلادی محبوبیت و رواج فراوانی داشت.
۲۱ـ اولین اپرای موتسارت Apollo et Hyacinthus نام داشت، اپرایی در سه پرده که موتسارت آن را در ۱۷۶۷م در یازده سالگی خلق کرد.
Richard Wagner (1813 – 1883)22ـ
آهنگ ساز آلمانی.
Pyotr Tchaikovsky (1840 – 1893)23ـ
آهنگ ساز روسی.
Igor Stravinsky (1883 – 1971)24ـ
آهنگ ساز روسی ساکن نیویورک.
Sergei Prokofiev (1891 – 1953)25ـ
آهنگ ساز روسی.
Tamino26ـ
شخصیت شاهزاده در اپرای فلوت سحرآمیز.
Pamina27ـ
شخصیت دختر ملکۀ شب در اپرای فلوت سحرآمیز.
Sarastro28ـ
Libretto29ـ
معادل واژۀ ایتالیایی لیبرتو به معنی متن آواز و گفتارهایی که در یک نمایش اپرا به کار می رود. در زبان ایتالیایی، این واژه در اصل به معنی کتابچه است.
Emanuel Schikander۳۰ـ
مدیر هنری، بازیگر، خواننده و آهنگ ساز آلمانی.
Singspiel31ـ
سبکی در اپرا که ترکیبی از آواز و گفت و گو میان شخصیت های نمایش است.
Theater auf der wieden32ـ
۳۳ـ معروف ترین اپراهای جهان از نظر تعداد دفعات اجرا عبارت اند از: ۱. لا تراویاتا (La traviata)، اثر وردی (ایتالیا)، تعداد دفعات اجرا تاکنون۵۵۳ بار؛ ۲.کارمن (Carmen)، اثر بیزه (فرانسه)، تعداد دفعات اجرا تاکنون ۴۷۷ بار؛ ۳. لا بوئمه (La bohemme)، اثر پوچینی (ایتالیا)، تعداد دفعات اجرا تاکنون ۴۷۱ بار؛ ۴. فلوت سحرآمیز، اثر موتسارت (اتریش)، تعداد دفعات اجرا تاکنون ۴۶۴ بار.
Daphne, Dafne34ـ
Jacopo Corsi (1561-1602)35ـ
Jacopo Peri (1561-1633)36ـ
Ottavio Rinuccini (1562-1621)۳۷ـ
Overture38ـ
یا پیش نوا، قطعه ای سازی است که به منزلۀ مقدمه برای اپرا، باله و سایر آثار دراماتیک و نیز هنگامی که هنوز پردۀ نمایش بالا نرفته است به وسیلۀ ارکستر اجرا می شود.
۳۹ـ ابوالقاسم عارف قزوینی (تولد۱۲۶۱ش در قزوین ـ وفات۱۳۲۱ش در همدان)، آوازه خوان، ترانه سرا، آهنگ ساز و شاعر سرشناس دوران مشروطیت، نخستین بار با برگزاری کنسرت های بزرگ در تهران و تبریز ترانه خوانی را، که تا آن زمان ابزاری برای سرگرمی مجالس بزمی بود، به رویدادی فرهنگی ـ اجتماعی تبدیل کرد. گویا، عارف قزوینی پس از مسافرتش به ترکیه (طی جنگ جهانی اول) و دیدن کنسرواتوار استانبول مصمم شد که در ایران نیز آموزشگاه موسیقی تأسیس کند و اپرا و اپرت ایرانی نیز بنویسد و اجرا کند اما به دلیل وضعیت کشور در آن زمان نتوانست توفیق چندانی در این راه کسب کند.
Opérette40ـ
سبکی از نمایش موسیقایی که ساختاری شبیه به اپرا دارد اما در مقیاسی ساده تر و کوچک تر. در اپرت، نمایش بیشتر با موسیقی، آواز و رقص همراه و گفت و گو در آن کمتر است.
۴۱ـ سید محمدرضا کردستانی، معروف به میرزاده عشقی، متولد ۱۲۷۳ش در همدان، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار که در ۱۳۰۳ش به ضرب گلوله در تهران کشته شد.
۴۲ـ عزیز (اوزیر) حاجی بی گوف (۱۸۸۵ ـ ۱۹۴۸م) از موسیقی دانان سرشناس در تاریخ موسیقی جمهوری آذربایجان است. او تحصیلات موسیقی خود را در مسکو و کنسرواتوار سن پترزبورگ به اتمام رساند. اولین اپراها در جمهوری آذربایجان، با سبک و سیاق اروپایی، به دست این هنرمند خلق شدند.
Satenik Aghababian43ـ
او در عالم هنر با نام پری آقابابایف نیز شناخته شده است.
۴۴ـ فاخره صبا (۱۲۹۹ ـ ۱۳۸۶ش)، از اولین خوانندگان و بنیان گذاران اپرا در ایران. خانم صبا به همراه همسرش بنیان گذار دانشگاه باهنر کرمان است. او، که دانش آموختۀ رشتۀ موسیقی از کنسرواتوار پاریس است، در پایان دورۀ تحصیل در فرانسه موفق به اخذ جایزۀ اول آواز و جایزۀ دوم اپرا شد. صبا پس از بازگشت به وطن به استخدام ادارۀ کل هنرهای زیبای ایران درآمد و سپس، به تدریس در دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهران پرداخت. فاخره صبا از تأثیرگذارترین هنرمندان زن ایرانی در زمینۀ آواز کلاسیک است. ایشان با اجرای اپراهایی از جمله اپرای مادام باترفلای (پوچینی)، لاتراویاتا (وردی) و اجراهای دیگر بارها در تالار رودکی، باشگاه ارامنه و تالار وزارت هنر و فرهنگ (سابق) به روی صحنه رفتند. فاخره صبا در ۱۳۸۶ش در تهران درگذشت.
Evelyn Baghcheban45ـ
به ترکی Evelin bahçeban، متولد ۱۹۲۸م در مرسین ترکیه (از پدری ترک و مادری فرانسوی)، موسیقی دان، خوانندۀ اپرا و استاد پیانو. او همچنین نخستین گروه کر هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران) را تشکیل داد. باغچه بان، که دانش آموختۀ کنسرواتوار دولتی آنکارا بود، در همان جا با ثمین باغچه بان، آهنگ ساز ایرانی، آشنا شد و ازدواج کرد. از ۱۳۶۳ش اولین و همسرش به ترکیه مهاجرت کردند. وی در ۲۰۱۰ م در ترکیه درگذشت.
۴۶ـ منیر وکیلی (تولد ۱۳۰۲ش در تبریز ـ وفات ۱۳۶۱ش در بلژیک)، خوانندۀ اپرا و آوازهای فولکلور ایرانی، مدیر هنری و از بنیان گذاران اپرا در ایران، دانش آموختۀ رشتۀ موسیقی، آواز و بازیگری از کنسرواتوار ملی پاریس بود. وی سپس برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ اپرا به کنسرواتوار بوستون در ایالات متحدۀ امریکا رفت و در زمان تحصیل در امریکا به منزلۀ خوانندۀ اپرا بارها به روی صحنه رفت. از جمله اپراهایی که وکیلی در آنها نقش آفرینی کرد اجرای نقش پامینا در اپرای فلوت سحرآمیز موتسارت بود. در مجموع، وکیلی در ۲۳ اپرا در جهان نقش آفرینی کرد. وی در تهران نیز در اپراهای متعدد به ایفای نقش پرداخت که از جملۀ آنها می توان به اپرای مادام باترفلای، لابوهم و لاتراویاتا اشاره کرد. در مراسم افتتاحیۀ تالار رودکی تهران، در ۱۳۴۶ش، وکیلی کارگردانی اپرای زال و رودابه، اثر ثمین باغچه بان، را به عهده داشت. وی در ۲۸ فوریۀ ۱۹۸۳م جان خود را در یک حادثۀ رانندگی در بلژیک از دست داد.
۴۷ـ نوازنده، آهنگ ساز، نظریه پرداز موسیقی و از موسیقی دانان اندیشمند ایران. او در ۱۲۹۴ش (۱۹۱۵م) در خانواده ای ارمنی در روستوف روسیه متولد شد هرچند به دلیل آنکه پدر و مادرش اهل تبریز بودند و مدتی هم در تبریز زندگی کردند در بیشتر منابع گفته شده که وی در تبریز به دنیا آمده. امانوئل در سال های جوانی به هامبورگ رفت و در کنسرواتوار این شهر به آموختن موسیقی پرداخت و در برلین، تحصیلات خود را در زمینۀ آهنگ سازی و رهبری ارکستر کامل کرد. ملیک اصلانیان در۱۳۳۱ش به ایران بازگشت و به آموزش موسیقی در دانشگاه تهران و هنرستان عالی موسیقی پرداخت. آثار این هنرمند بارها به وسیلۀ ارکسترهای بزرگ جهان و ارکستر سمفونیک تهران اجرا شده است. ملیک اصلانیان در ۱۳۸۲ش (۲۰۰۳م) از دنیا رفت.
۴۸ـ سنجری (۱۲۹۶ش ـ ۱۳۷۳ش، تهران)، رهبر ارکستر، آهنگ ساز و ویولن نواز ایرانی، از هنرستان عالی موسیقی تهران فارغ التحصیل شد و تحصیلات تکمیلی خود را در ایتالیا، امریکا و اتریش به پایان رساند. او تقریباً ۲۴ سال رهبری ارکستر سمفونیک تهران را برعهده داشت (حدود چهارده سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و ده سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی). وی همچنین طی این سال ها در مقام رهبر ارکستر مهمان به کشورهای دیگری از جمله اتحاد جماهیر شوروی سابق، لهستان، رومانی و ترکیه نیز سفر کرده است.
۴۹ـ غلامحسین غریب گرگانی (۱۳۰۲ش ـ ۱۳۸۳ش، تهران)، نویسنده، موسیقی دان، شاعر و نوازندۀ کلارینت از هنرستان عالی موسیقی تهران (کنسرواتوار تهران) فارغ التحصیل شد و بعدها به ریاست آن رسید (از ۱۳۳۸ش به مدت تقریباً چهارده سال). غریب برای تکمیل تحصیلات خود در زمینۀ موسیقی و ساز تخصصی اش، یعنی کلارینت، دوره هایی را در ایتالیا، آلمان و فرانسه گذراند. وی عضو هیئت مؤسس ارکستر سمفونیک تهران بود.
۵۰ـ ثمین باغچه بان (۱۳۰۴ ـ ۱۳۸۶ش)، آهنگ ساز، نویسنده و مترجم ایرانی، پس از اخذ دیپلم هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران) برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ آهنگ سازی به ترکیه (کنسرواتوار دولتی آنکارا) رفت. اپرای زال و رودابه با الهام از شاهنامۀ فردوسی از معروف ترین آثار اوست که در جشن گشایش تالار رودکی در ۱۳۴۶ش به اجرا در آمد. رهبر ارکستر این اپرا حشمت سنجری، رهبر گروه کر اِولین باغچه بان (همسر ثمین باغچه بان) و کارگردان آن خانم منیر وکیلی بود. ثمین باغچه بان آثار ماندگاری در زمینۀ موسیقی کودک از خود به جای گذاشته است. وی در ۱۳۸۶ش در استانبول درگذشت.
۵۱ـ احمد پژمان (متولد ۱۳۱۴ش، لار، استان فارس)، آهنگ ساز، دانش آموختۀ رشتۀ موسیقی از فرهنگستان موسیقی وین و دارای دکترای آهنگ سازی از دانشگاه کلمبیا در نیویورک است. او در حال حاضر در ایالات متحده امریکا (کالیفرنیا) سکونت و غالباً در زمینۀ آهنگ سازی فیلم فعالیت دارد. اپرای جشن دهقان یکی از آثار او و متعلق به زمانی است که وی در وین مشغول به تحصیل بود.
۵۲ـ از هنرمندان، موسیقی دانان و خوانندگان جهانی که در تالار وحدت (رودکی) فعالیت کرده اند می توان از هربرت فون کارایان، موریس بژار، بریژیت کلبرگ و مارسل مارلو نام برد.
Tehran Opera Ensemble53ـ
آنسامبل اپرای تهران به سرپرستی هادی قضاوت با اپرای کمدی جانی اسکیکی اثر پوچینی (Gianni Schicci/ Puccini) آغاز به کار کرد و نخستین بار در بیست و هفتمین جشنواره موسیقی فجر در ۱۳۹۰ش در تالار وحدت به اجرا در آمد (خبرگزاری میراث فرهنگی).