در این شماره می خوانید:
۱- مقاله ها
- به مناسبت نودمین سال تأسیس انجمن فرهنگی ارامنه چهارمحال | هایریک آقانیان / ترجمه آرمیک نیکوقوسیان
- گـورستـانهـای ارمنیان استان چهارمحال و بختیاری | دکتر واحد جولایی / فاطمه نظیفی
- تالشـان و ارمنیـان – اران و آرتساخ | رافی آراکلیانس
۲- نگاهی به تاریخ
- استپـانـوس اوربلیـان شهریاری پارسا و تاریخنگاری ناآرام | آرپی مانوکیان
- کلیسای کالسدونی ارمنیان | شاهن هوسپیان
۳- چهرهای ادبی
- نود و پنجمین سالگرد تولد هاکوب کاراپنتس
ـ کاراپنتس نویسنده و شخصیت انسانی او | آرا قازاریانس / ترجمه آندرانیک خچومیان
– پیشگفتار کتاب آدام | آرا قازاریانس / ترجمه آندرانیک خچومیان
ـ در آغاز کلام بود و آرارات | عباس جهانگیریان
ـ آشنایی، از دیروز تا هنوز | آرمنوش آراکلیان
ـ آثاری از هاکوب کاراپنتس | ترجمه آرمنوش آراکلیان
۴- ادبیات
- یادبودهای تلخ و گزنده پیرزنی بیمار در داستانـی از آناهیـت توپچـیان | دکتر قوامالدین رضوی زاده
۵- با خوانندگان
- میراثی به نام آرامستان | سبا رئیسی دهکردی
فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۳ و ۹۴
سال بیست و چهارم | پاییز و زمستان ۱۳۹۹ | ۲۵۹ صفحه
ســرمقــاله
در طول سالهای انتشار فصلنامه و فعالیت هیئت تحریریه، همواره شماره پاییز، که همزمان با ایام جشن ملی فرهنگی ارمنیان است، به فرهنگ ارمنی اختصاص داده شده.
رهآورد این پاییز اما تنها حزن و پژمردگی و اشک و اندوه بود. در آغاز این پاییز، سیاست جنگ آفرید و جنگ غم و اندوه را به خانه هزاران خانواده ارمنی برد، دین و ایمان ارمنیان را به بازی گرفت و بار دیگر، چهره زشت نژادکشی را به جهانیان نشان داد.واژه نژادکشی را رافائل لمکین ابداع کرد، وکیل لهستانی تباری که طعم تلخ کشتار انسانها را در هر دو جنگ جهانی چشیده بود.
او این واژه را برای قتلعام، نابودی هویت و بیخانمانی ملتها برساخت، از جمله ارمنیان که در ۱۹۱۵م در چنگال دولتمردان ترکیه گرفتار آمدند.در پاییز امسال، دولتهای ترکیه و آذربایجان دست به دست یکدیگر دادند تا تمام وجوه این فاجعه انسانی نفرتانگیز را در طول جنگ ۴۴روزه آرتساخ (قراباغ) به منصه ظهور برسانند؛ کشتند و ویران کردند و از خانه راندند و اینک، دل به آن بستهاند تا با انهدام فرهنگی، نژادکشی را کامل کنند.
در طول جنگ، آذربایجانیها خرابههای تیگراناکرت (۱)، بقایای شهری قدیمی از دودمان آرتاشسیان را که قدمت آن به عصر یونانیمآب (هلنیستی) میرسد، بمباران کردند و راهی برای حرکت تانکهایشان گشودند؛ تولیت کلیسای دادیوانک (۲)، عبادتگاه دو هزارساله ارمنیان، را از آنان گرفتند و به اودیها (۳) سپردند؛ اشیای موزه شوشی را غارت کردند و در وبگاهها، به حراج گذاشتند؛ به فعالیت گروه پانترکیستی گرگهای خاکستری در شهر شوشی رسمیت دادند تا با ترویج نفرت و نفاق تاریخ را تحریف کنند و … .اینک، چگونه میتوان با خاطری آسوده دل به فرهنگ سپرد؟ چگونه میتوان از امید سخن گفت هنگامی که پردهای از اشک تصویر روشن امروز و فردا را در برابر دیدگان هزاران مادر تیره و تار ساخته. چگونه میتوان گنجینه ترانههای سنتی ارمنیان را گشود هنگامی که ندای ناقوس کلیسای کهن قازانچتسوتس شهر شوشی را در زیر آوار گنبد آن خاموش کردهاند.چگونه میتوان حکایتهای کودکانه شاعران ارمنی را بازگفت هنگامی که سی هزار شنونده آن از داشتن سقفی بر بالای سر خود محروماند و چگونه میتوان از فرهنگ نوشت هنگامی که خبر از تولد نوزادانی میرسد که در غربت و در غیاب پدران به خون غلتیده خود، چشم به جهان میگشایند.این سرمقاله نوشته شد اما نه همچون گذشته با قلمی آغشته به جوهر همیشه پررنگ اشتراکات فرهنگی و اجتماعی دو قوم پارس و ارمن.
این نوشته از قلبی نیرو گرفته است که فرسنگها دورتر از دیوارهای فروریخته کلیساهای آرتساخ (قراباغ) در جنگ ۴۴ روزه، در پایتخت ایران برای آرتساخ و شهیدان آن میتپد.در بیست و چهارم دی ماه سال جاری، احمد باقری پور، قهرمان کاراته، در حرکتی جوانمردانه نشان طلای خود را به یاد آرتور سوکیاسیان، ورزشکار جان باخته ارمنی در جنگ آرتساخ (قراباغ)، به خانواده او تقدیم کرد.احمد سبک کیوکوشین (۴) را بهدلیل سازگاری روح آن با سیرت خود برگزیده. او، که با تاریخ قوم ارمن آشناست و روحش در واقعه نژادکشی آرتساخ (قراباغ) زخمی شده، نشان رنگین با ارزشی را که سه سال پیشتر، پس از زحمات فراوان و غلبه بر کلیه رقیبان در مسابقات جام جهانی کاراته ایروان، به دست آورده بود به خانواده سوکیاسیان سپرد. احمد نه با آرتور هم کیش بود و نه همگروه اما از میان دیگر دوستان و رزمیکاران ارمنی خود آرتور را برگزید زیرا مبهوت هیجان زائدالوصف جوانی شد که پس از کسب نشان طلا پرچم ارمنستان را روی دست گرفت و اشکریزان دور تشک به پرواز درآمد. از آن پس، آرتور کوچک اندام در ذهن احمد تبدیل به نماد عرق ملی و عشق به تاریخ شد، نمادی از تعصب پهلوانی، یادواره تنومندی از صداقت و نماینده راستین جوانان قوم ارمنی.
در حالی که دولتهای خودخواه بخشی از خاستگاه ارمنیان، قراباغ را تنگنظرانه به خاک و خون کشیدند و کمر به نابودی اصالت آن بستند، جوان پاکسرشت ایرانی به تنهایی توانست با گذشتن از افتخارآمیزترین دارایی زندگیاش و اهدای آن به خانواده سوکیاسیان همدلی همه ایرانیان را به قلب زخمخورده ارمنیان هدیه کند.انتشار فصلنامه پیمان را ادامه خواهیم داد … .
پی نوشتها:
۱-این شهر تنها شهری است که در آن منطقه به سبک هلنیستی در سده ۲ ـ ۱پیش از میلاد به دست تیگران کبیر در منطقه مارتاکرت آرتساخ بنا نهاده شد و به تیگراناکرت آرتساخ معروف است.
۲- کلیسایی متعلق به سده نهم میلادی در منطقه شاهومیان آرتساخ (کلبجار). بنا به روایتی، این کلیسا را دادی، شاگرد تادئوس مقدس، در سده یکم میلادی بنا کرده و سپس، در سده نهم آن را بازسازی کردهاند.
۳-قومی مسیحی از اقوام بومی آلبانیای قفقاز که از نظر مذهب و فرهنگ بسیار به ارمنیان نزدیکاند. ژنرال سیلیکیان، فاتح جنگ سرنوشتساز سردارآباد در ۱۹۱۸م و گوگونیان، فدایی نامی ارمنی، اودیتبار بودند.
۴-به معنای والاترین روح