فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۵

شروعی بر پایان کشتار درمانی

نویسنده: دکتر امیر حسین نوربخش

یورگن هابرماس،[۲] فیلسوف معاصر آلمانی، همـیشه عبـارت «قـرن کوتـاه بیستـم» را برای توصیف دوره ای تاریخی به کار می برد کـه ‏به اعتقـاد خیـلی ها سرعـت پیشرفـت تکنولوژی در آن سبـب پدید آمـدن موج های جـدیـدی در تفـکر و زندگـی روزمـره مـردم جهـان شد. ‏بروز احـساسـات و عقایـد جدیـد ملی گرایانه (ناسیونالیستی) و نیز جهان وطنی (انترناسیونالیستی) موجب فوران ناگهانی ملت های ‏نوظهور و یا ملل کهنی شد که قصد احیای آرمانشهر تخیلی و وسوسه برانگیز خود را داشتند تا به مدد آن، دولت ـ ملت های مدرنی را بنیان نهند. فروپاشی امپراتوری ها سبب شد تا حرکت تاریخ هر آینه پیش تر رود. این پیش روی از یک مفهوم ‏ناگزیر بود و آن عبارت بود از خشونت ورزی! هگل،[۳] فیلسوف آلمانی، عقیده داشت که «در تاریخ کسی پیروز است که باید پیروز شود». بی شک ملت های بازخاسته ای چون ایتالیا، آلمان، ترکیه و … از این دایره بیرون نبودند. دید رمانتیک به سیاست و تلاش برای ‏تجدید حیات زمینه های خشونت سیاسی را فراهم کرد؛ در نتیجه، ماشین های کشتار دوباره به راه افتادند. دو جنگ جهانی قدرت های ‏بزرگ را تضعیف کرد و کشورهای کوچک و بزرگ جدیدی از پی یکدیگر سربرآوردند. در پی این روند بود که قومیت رفته رفته از معنا تهی شد ‏و ملت خواهی جایش را پر کرد. خانم هانا آرنت،[۴] فیلسوف امریکایی یهودی تبار، ضمن تقبیح دید احساسی و رمان گونه به ‏سیاست، در پی افسون زدایی از قدرت برآمد و ترجیح داد تا به جای غلو در مفهومی مبهم به نام ملت به انسان ها به مثابه ‏‏شهروند بنگرد. وی در ادامه به ارزش گذاری رفتارهای چندگانه بشر و تحلیل مفهوم شگرفی به نام وضع بشر پرداخت و از ‏میان همه رفتارهای فردی و اجتماعی انسان های متجدد و متحجر، فعالیت سیاسی را نقطه اوج رشد ‏انسان مدرن دانست. هرچند، این تعبیر اصولاً با مفهوم فردیت مورد علاقه او هماهنگی ندارد اما نمی توان منکر این حقیقت شد که امروزه ‏شهروندان دنیا، برابر آموزه های دموکراتیک، تنها در احزاب، فرصت کنش گری های سیاسی می یابند. اما متأسفانه این ناکجا آباد‏گرایی سیاسی و اجتماعی منجر به جنایت های تاریخی وسیعی شده است. وقایعی چون هولوکاست (کشتار یهودیان)، سربرنیتسا ‏‏(کشتار مسلمانان در بوسنی)، نژادکشی(جنوساید) ارمنیان (به دست ترکیه عثمانی)، نسل کشی رواندا (به دست قبایل هوتو و توتسی)، مرگ بخشی از مردم ایران در اثر ‏قحطی و گرسنگی (در پایان جنگ جهانی اول)، آوارگی و کوچ اجباری فلسطینی ها (در پایان جنگ جهانی دوم) تنها و تنها ‏گوشه ای از این حوادث تلخ است؛ با این تفاوت که این بار نقش تکنولوژی در استفاده از سلاح های کشتار جمعی بسیار ‏ویران گر می نمود. البته، یک تأثیر مثبت نیز داشت و آن حضور صنعت مولد سینما و فیلم بود که از لحظه لحظه این فجایع ‏تصاویر فراوانی را ضبط کرد. وجود عکس ها و فیلم های بسیار، اصولاً امکان نفی و انکار این وقایع غیر انسانی را از بین برده است.‏

دکتر امیرحسین نوربخش
دکتر امیرحسین نوربخش

به تعبیر هابرماس، قرن بیستم در عین کوتاهی زمانه ای مستند و دقیق است. زیرا شفافیتی رسوا کننده را موجب شده که تعصب و ‏نادانی را فراری از آن نیست. کمترین فایده ای که یادآوری گاه و بی گاه این اتفاقات ناگوار و غیر انسانی برای بشر فراموش کار می تواند داشته باشد جلوگیری از تکرار چنین فجایع در آینده خواهد بود. در حال حاضر کشورگشایی و لشگرکشی به سبک سلاطین ‏محکوم به فناست. کسی خود را قبله عالم نمی داند و هیچ عقیده ای نمی تواند سبب گرفتن جان آدم های بی گناه شود. هابرماس در کتاب جهانی شدن و آینده دموکراسی مقاله ای نگاشته است با عنوان «چه چیزی یک خلق را می ‏سازد؟» او تولید مصنوعی انسان از طریق گسترش واکسیناسیون، شبکه سلامت و تکنیک های کنترل جمعیتی را ‏مضحک می انگارد و تنها راه حفظ کرامت انسانی را در خلق ها و ملت ها و گفت و گوی فرهنگی آنها با محوریت حقوق بشر می بیند، حقوقی که ‏به نظر نگارنده باید فراتر از ایسم ها و ایدئولوژی های راست و چپ باشد و در نهایت مفهوم خیر عمومی را به جای کینه توزی های تاریخی و بی حاصل تداوم بخشد. من آلمانی ها و ترک های آزاده ای را می شناسم که کشتار اقوام و ملت های دیگر به دست ‏امپراتوری های گذشته خود را اکنون سبب شرمندگی می دانند. به هرحال، پذیرش قهرمانانه مسئولیت این اشتباهات ‏به ظاهر جبران ناپذیر در چهره تاریخ، خود موجب فخر و مباهات است. البته، نباید از نظر دور داشت که برخورد کشورها و ‏سازمان های بین المللی و چند دولتی در این خصوص تاکنون بسیار متفاوت بوده است. برخی از آنها مانند سازمان ملل متحد، سکوت پیشه ‏کرده اند؛ بعضی دیگر مثل دولت ترکیه، همچنان بر طبل انکار می کوبند؛ گروهی چون ایالات متحده امریکا، به یک عذر‏خواهی بسنده کرده اند و سرانجام، تعدادی از دولت های اروپایی هم انکار آن را جرم تلقی کرده و انکارکنندگان را مورد تعقیب کیفری قرار داده اند. ‏تجربه نشان داده است که انکار و کم گویی در این وادی عمدتاً نتیجه عکس در بر داشته و اسباب بازتولید خشونت را فراهم آورده و امکان هر گونه نقد درون گفتمانی و برون گفتمانی را از بین برده است. اما اینها همه و همه نمی تواند حس تفرعن ‏موجود در دولت ها و حاکمیت های زیاده خواه را در قبال عدم پذیرش طلبکارانه این اتفاقات تلخ، تأیید نماید.

پی‌نوشت‌ها:

۱- مدرس حوزه و دانشگاه در تهران و مشهد، روزنامه نگار، شاعر و نویسنده، داور رسمی اتاق بازرگانی، صنعت، معدن و کشاورزی و رایزن و مشاور سازمان های دولتی.

2- Jürgen Habermas

3- Georg Wilhelm Friedrich Hegel

4- Hannah Arendt

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۵
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید