فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱۱ و ۱۲

سرنوشت من، سرنوشت خانه من، نیاکان من، حرفه من

ترجمه: آ. هوسپیان

کمتر موردی پیش آمده که پاراجانف دیدگاه های خود را دربارۀ صنعت فیلمسازی ارمنی بیان نموده باشد. گفته های او را که در ذیل می خوانید، برگرفته از یادداشت های روزان زکریان از مصاحبه ای است که با وی انجام داده است. او به موازات ارائۀ نقطه نظرات و تائیدات خود، اشاراتی نیز به دو فیلم آمادۀ فیلمبرداری داشته است که هیچگاه تحقق نیافت…

 

سرگئی پاراجانف

– فیلمبرداری “دیو” را که به پایان برسانم، فیلمبرداری “اعترافات” را در ایروان شروع خواهم کرد. فیلمنامۀ آن را از مدت ها پیش آماده دارم. فیلمبرداری این اثر را به خیلی از استودیوها پیشنهاد کرده ام ولی افسوس…

– من نامه ای دارم که مربوط به گذشته ها است و آن را به عنوان یک شیٔ بسیار با ارزش حفظ کرده ام:

“دونینوگوئرا موضوع فیلمنامۀ “اعترافات” شما را برای ما تعریف کرد. من این داستان را گوش کردم و از شما بسیار سپاسگزارم. به لطف همین فیلمنامه، من امروز مؤلف “آمارکورد” هستم. با احترام، فدریکو فلینی”.

– نهایتاً “های فیلم” بود که دست کمک به سوی من دراز کرد. فیلم من به طریقۀ سیاه و سفید فیلمبرداری خواهد شد و هزینۀ سنگینی در بر نخواهد داشت ولی من تمامی شور و هیجان درون خود را بر سر این کار هزینه خواهم کرد؛ حاصل همۀ شناختی که از سرنوشت و از زندگی ملت خود دارم.

– موضوع “اعترافات” اساساً شرح زندگی خود من است با این تفاوت که به کمک تصاویر مجازی و نمادین ارائه شده است. این، داستان دو پارگی سرنوشت من است. تم داستان فیلم بسیار ساده است. شهر تفلیس تغییر می کند وسعت می یابد، لایه ها و افق های جدیدی را کسب می کند و قبرستان ها که همیشه در گستره های بیرونی شهرها جای دارند، بتدریج در مرکز شهر واقع می شوند و به دستور شورای شهر تبدیل به فضاهای سبز می‌گردند. قبرستان “خواجه وانک” ارامنه نیز دچار همین “جابجایی” شده است و موضوع نوشتۀ من هم همین است. نیاکان من کجا رفتند؟ آنها اکنون به کجا باید پناه ببرند؟ اگر هر زمان به نزد من بیایند – تا زمانی که زنده هستم – من توانایی نگهداری از آنان را ندارم زیرا آنها محل اقامتشان را به ثبت نرسانده اند و فاقد مهارت های لازم برای زندگی امروزین ما هستند.

این سرنوشت من است، سرنوشت خانۀ من، نیاکان من و حرفۀ من. سرنوشت آن صنایع متنوع و هنرهای مردمی با عطر و بو و کلام روشن و صریحشان که بی برگشت از میان ما رفتند. این فیلم در اصل یک سوگنامه است؛ یک تفکر فلسفی که به کمک یک سیستم تصویری معنا یافته است.

 

سرگئی پاراجانف

من میل دارم این فیلم را به عنوان ارثیه ای برای آن دسته از همکاران جوان خود که با سردرگمی نزد من می آیند و اغلب در مورد اینکه چه چیزی را باید به تصویر بکشند و نیاز امروزه ما چیست دچار دودلی هستند، برجای بگذارم، درحالیکه با هر قدمی که بر میداریم جریان دل انگیز زندگی از کنار ما روان است و یک هنرمند مسلماً می تواند تصویری از آن بیافریند؛ تصویری اخلاقی، معنوی و ملی.

در “های فیلم” استادان نامداری به کار مشغولاند. بسیارند مواردی که از برخورد ژرف هنریک مالیان با زندگی وی شگفت زده شده ایم. فیلم های “نهاپط”، “ما همچون کوه هایمان” و “مثلث” گواه بر این حرف است. مالیان یک شخصیت پاک سرشت، کوشا و تن داده به کار است. ملایمت زیروبم صدای او و جوانمردی اش تحسین برانگیز است.

در حال حاضر، فرونزه دولتیان مسئول نظارت بر امور هنری “های فیلم” است. من نگران آنم که ممکن است در فعالیت های هنری وی وقفه ای ایجاد گردد ولی شاید وی در این مقام فرصتی یابد تا بتواند فیلمی را برای “های فیلم” از نزدیک بررسی، جستجو و خلق کند. در این صورت تنها خواستۀ من که زائیده رنج من است، این خواهد بود که سرپرست جدید به کارگردانان بی مایه امید نبندد و تسلیم این تفکر نگردد که آنان در حین فعالیت، پختگی لازم را کسب خواهند نمود. این چنین بذل عنایت های بی مورد، فضای خلاقیت را بیحاصل می گرداند. عالم فیلمسازی نسبت به نوابغ دروغین و خیانتکاری ها بی اندازه کینه‌جو است. چه بسا فیلم هایی که امروزه موفق اند و برای خود افتخار و وجهه ای کسب نموده اند و فردا همان فیلم ها از خاطره ها رفته و به گوشه تاریکی از انبار آرشیوهای فیلم سپرده شده اند. باعث تأسف من است که کارگردانان ارمنی آن توجه و درک متقابل را که شایسته آنند نمی یابند. چه بسیار از آنان که همچون پرندگان پر کشیدند و رفتند و یا رخت از دنیا بربستند. هامو بیگ نظریان رابه خاطر بیاورید. نسبت به خود من نیز نزدیک به ۱۵ سال با بی تفاوتی برخورد گردید. این چنین رفتارها را هیچ کس و هیچ نسلی نخواهد بخشید. در هر شرایطی، آبولاتسه ای خواهد آمد و یک کارگردان گرجی یا ارمنی، وارلام را در چهرۀ مهیب یک دیو ظاهر خواهد نمود.

هنر فیلمسازی، یک هنر ظریف، به طور شگفت آوری ظریف، بکر و مردانه و بسیار نیز پیچیده است. کارگردانان واقعی را باید و حتی واجب است مورد توجه قرار داد و آنان را نواخت. یک کارگردان خوب که مورد توجه قرار می گیرد- البته به روش صحیح تربیتی آن – و از او حمایت می شود، فیلم های بهتری ارائه می کند، ولی اگر مورد ایذا و اذیت قرار بگیرد…

ولی من امروز از “های فیلم” سپاسگزارم، بخصوص از فرونزه دولتیان که با بزرگواری با پیشنهاد من در مورد فیلمبرداری مشترک از “آرای زیبا” موافقت نمود. این کار من نیز از مدت ها پیش آماده بود. به این طریق امکان نمایش زیبایی‌های باغستان های سمیرام فراهم خواهد شد، البته در هند، زیرا در کشور ما تمامی فیل ها روی دو پای عقبی خود می ایستند و همۀ آنها، بدون استثنا در خدمت “دوروف” یا هنر سیرک هستند در صورتی که فیل های واقعی در هندوستان اند و جنگ بین فیل ها را تنها در آنجا می توان خلق کرد.

 

تصویری از سرگئی پاراجانف

در جواب این سئوال که فردای هنر سینما چگونه خواهد بود، تنها یک چیز می توانم بگویم و آن اینکه، بگذار آن چه که در سحرگاه آن اتفاق افتاده یک بار دیگر تکرار شود. زمانی روم، کوزینتسو، تروبرگ و واسیلیوف ها در صحنه بودند، بگذار فردا هم تکرار همین کیفیت باشد و ما کشور فیلم های بزرگ خواهیم بود. چطور؟ فکر نمی کنید تاریخ، هرچیز را سرجای خود قرار می دهد؟

خلاصۀ کلام اینکه می خواهم اظهار امیدواری کنم که زمانی در آینده، لئوقلی جانف، رومان بالایان، سورن شهبازیان و سرگئی پاراجانف به ارمنستان بیایند و چون دست در دست استادان نامدار ارمنی همچون هنریک مالیان، فرونزه دولتیان، باگراد هوانسیان و آلبرت مگردچیان بگذارند، در مسابقه با هر استودیوی سینمایی پیروز خواهند شد. فکر می‌کنم که آرتور پلشیان نیز نظرات ژرف خود را از ما دریغ نخواهد کرد. تصور من این است که جنگ های عظیم هنری، به عظمت جنگ سردارآباد در انتظار است و ملت ارمنی، ملتی است کوشا و پرکار، شایسته آن است که از هنر فیلمسازی بزرگی برخوردار باشد.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱۱ و ۱۲
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید