فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۹
سارو مگردچیان،استاد حکاکی روی نقره به سبک ارمنی
نویسنده: گريگور قضاريان

حکاکـي هنر ترسيـم نقـوش روي سنگ، چوب و فلز از طريق کنـده‌کاري است که از ديـرباز در تمدن بشري وجود داشته.

تاريخ حکاکي در جهان و ايران به هزاران سال قبل باز مي‌گردد. اشياي به‌يادگار‌مانده از زمان مادها و اورارتوها، در قرن هفتم قبل از ميلاد و سپس، اشياي زرين و سيمين به‌جا‌مانده از دوران هخامنشيان گواه آن است که اقوام ساکن در اين خطه با حکاکي آشنا بوده‌اند. حکاکي سنتي هنري در حال فراموشي است و امروزه، اکثر حکاکي‌ها با استفاده از فناوري مدرن و ليزر صورت مي‌گيرد اما حک با ليزرهيچ‌گاه نمي‌تواند جايگزين حکاکي به دست انسان و روحي که او بر اثري مي‌دمد شود. هويت و روحي را که هنرمند حکاک به شيئي مي‌بخشد با هيچ دستگاهي نمي‌توان خلق کرد.حکاکي با قلمي مخصوص انجام مي‌شود و کار کردن با آن نياز به تخصص و مهارت لازم دارد. در حکاکي با قلم بر روي نقره، معمولاً از طرح‌ها و نقوش الهام‌گرفته از طبيعت استفاده مي‌شود و حکاکان علاوه بر مهارت در کنده‌کاري بايد در طراحي نيز مهارت داشته باشند تا بتوانند زيبايي‌هاي طبيعت را با فلز هم‌نواز کنند.

حکاکي تنها خلق زيبايي نيست بلکه جادويي است که به واسطة آن هنرمند حکاک سليقة شخصي خود را روي جسمي بي‌جان ثبت مي‌کند و به آن روح مي‌بخشد. ارزش کار به ظرافت و اجراي هنرمندانة طرح‌ها و نقوشي است که در حکاکي تکرار نمي‌شوند.غير از چوب و سنگ بر روي فلزاتي چون طلا، نقره و مس نيز حکاکي مي‌‌شود اما کاربرد نقره بيشتر است. آثار بر‌جاي‌مانده از هزاران سال قبل، از سيلک کاشان در ايران گرفته تا کاراشامب در ارمنستان نشان مي‌دهد که ساکنان فلات ايران و ارمنستان از نخستين اقوامي بوده‌اندکه از هزاران سال قبل فلز نقره را مي‌شناختند و از کاربردهاي آن آگاهي داشتند. اوج شکوفايي هنر نقره‌کاري در ايران در زمان ساسا‌نيان و بالطبع، در همان دوران در ارمنستان در زمان سلسلة پادشاهي آرتزروني بوده است. اين هم‌زماني به دليل روابط تنگاتنگي است که شاهان اين دو سلسله با يکديگر داشتند. در آن زمان، هنرمندان بسياري به اين صنعت مشغول بودند. با مقايسة اشياي سيمين به‌جا‌مانده از دوران ساساني، از قرن دوم تا هفتم ميلادي، که برخي از آنها امروزه در موزة آرميتاژ سنت پترزبورگ نگهداري مي‌شوند، با اشياي مشابه در ارمنستان ـ به دست آمده از منطقة اِرِبوني، پايتخت باستاني ارمنيان ـ مانند شمشير، شمعدان، بشقاب و انواع جام‌ها متوجه مي‌شويم که شيوة کار صنعتگران اين حوزه در آن زمان تفاوت چنداني با يکديگر نداشته.اما هنر و صنعت نقره‌کاري در ايران معاصر با شهر تبريز و ارمنيان گره خورده است.



هنر نقره‌کاري را در تبريز نقره‌کاران ارمني مهاجر ازشهر وان بنا نهادند. شهر وان همواره مهد هنرهاي ارمنيان مانند معماري، حجاري روي سنگ و بناهاي سنگي، نگارگري و نقره‌کاري بوده است. هنر نقره‌کاري در وان در قرن چهاردهم ميلادي شکوفا شد و تا اوايل قرن بيستم ادامه يافت ولي فاجعة نژادکشي سبب افول اين هنر در ميان ارمنيان ترکيه و رونق آن در تبريز شد.همان‌گونه که گفتيم، وان ( در شرق ترکية کنوني) مرکز نقره‌کاري ارمنيان بود اما در پي نژادکشي ارمنيان به دست حکومت عثماني، نقره‌کاران ارمني براي در‌امان‌ماندن از فجايع نژادکشي، که در ارمنستان غربي ( شرق ترکيه کنوني ) در حال وقوع بود، به تبريز مهاجرت کردند و اين هنر را با خود به تبريز آوردند. هنر نقره کاري ارمنيان مهاجر با استقبال تبريزي‌ها روبه‌رو شد. در اين شهر، ارمنيان توانستند کارگاه‌هاي نقره‌کاري تأسيس کنند و جوانان شهر نيز به فراگيري اين هنر پرداختند. با کوچ بخشي از ارمنيان تبريز به تهران، هنر نقره‌کاري ارمنيان وان و تبريز به تهران رسيد و امروزه با گذشت حدود يک قرن، هستند کساني که هنوز ميراث نياکان خود را حفظ کرده‌اند. فصلنامة پيمان در راستاي رسالت خويش، که شناساندن اشتراکات فرهنگي و تاريخي ايرانيان و ارمنيان است، در اين نوشتة کوتاه افتخار معرفي يکي از هنرمندان بنام ايراني ارمني در زمينة هنر نقره‌کاري را دارد، استاد سارو مگردچيان(۱). سارو مگردچيان(مقرچيان) از نقره‌کاران ارمني و از استادان زبردست اين هنر است که از نوجواني وارد اين عرصه شده و هم اکنون، مي‌کوشد تا هم هنر حکاکي و هم سبک حکاکي نقرة وان ـ تبريز را حفظ کند. وي هنر نقره‌کاري و حکاکي نقره را ابتدا از پدرش، مارکار مگردچيان و سپس، از استادش، آوديس هاکوپيان (آوو)، فرا گرفته است.



تقديرنامه‌ها و افتخارات استادسارو مگردچيان

ـ ديپلم افتخار از پنجمين جشنوارة صنايع دستي و هنرهاي سنتي فجر، از طرف وزارت فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي ايران
ـ لوح سپاس از پژوهشکدة هنرهاي سنتي، پژوهشگاه ميراث فرهنگي و هنرهاي سنتي
ـ تقديرنامه از اتحادية صنايع دستي و اشياي قديمي تهران
ـ شرکت در چهارمين نمايشگاه صنعتگران ارامنه، ۱۳۷۶ خورشيدي
ـ شرکت در نمايشگاه بين المللي صنايع دستي تهران، ۱۳۸۳ خورشيدي
ـ شرکت در نمايشگاه بين المللي صنايع دستي همدان، ۱۳۸۴ خورشيدي
ـ شرکت در نمايشگاه صنايع دستي تهران، ۱۳۸۵ خورشيدي
ـ تقديرنامه از طرف آقاي آرا شاورديان نمايندة ارمنيان تهران و شمال ايران در دورة يازدهم مجلس شوراي اسلامي.

نخستين گام‌هاي استاد در هنر و صنعت طلا سازي و نقره‌کاري

استاد سارو مگردچيان (مقرچيان ) متولد ۱۳۵۲ش/ ۱۹۷۳م در يکي از محلات ارمني‌نشين (محلة عزيزخان، خيابان حافظ) در تهران است و همانند بيشتر خانواده‌هاي ارمني تحصيلات ابتدايي و دبيرستان را در مدارس ارمنيان به پايان رساند. او انگيزة اصلي پرداختن به طلاسازي و نقره‌کاري و سپس، حکاکي روي نقره را تأثير فضاي خانوادگي ازدوران کودکي و نوجواني مي‌داند و مي‌گويد:« از آنجايي که پدرم، مارکار مگردچيان ( مقرچيان )، خودش از استادان زبر دست در صنعت و هنر نقره‌کاري و طلا کاري بود، دوستان و همکاران بنام فراواني هم در اين زمينه‌‌ها داشت و همة اين اساتيد به منزل ما رفت و آمد داشتند. در فضاي اطراف من و در خانواده، هميشه از نقره و هنر نقره‌کاري و حکاکي صحبت به ميان مي‌آمد. اين گفت‌و‌گوها علاقه به هنر حکاکي را در من بيدار کرد. از دوران نوجواني در ايام مدرسه هم براي آموختن نقره‌کاري و طلاسازي به کارگاه پدرم و سپس، براي يادگيري کنده‌کاري و حکاکي نزد استاد هاکوپيان مي‌رفتم».و بدين گونه، استاد سارو ادامه‌دهندة راه پدر در صنعت و هنر طلا و نقره شد: « پدرم اولين استاد من هم در نقره‌کاري و هم در زندگي بود. او هم با طلا و هم با نقره کار مي‌‌کرد. وي از جواني، هنگامي که ساکن تبريز بود، در اين صنعت فعاليت داشت. تکنيک‌هاي کار با طلا و نقره تقريباً شبيه هم هستند. البته، هرکدام ظرافت‌هاي خاص خود را دارند ولي پدرم در هر دو چيره‌دست بود. اوايل دهة ۶۰ خورشيدي کاروبار زرگرها خيلي خوب بود.کارگاه پدرم، که خودش از دهة ۳۰ خورشيدي تأسيس کرده بود، در خيابان لاله‌زار کوچة باربد (ملي) قرار داشت. طلا‌کارها و طلاسازان ارمني هم در آن دوران بسيار فعال بودند و بيشترشان در خيابان سعدي، لاله‌زار، خيابان جمهوري، پاساژ شيرواني فعاليت مي‌کردند.اين جنب‌و‌جوش و فعاليت طلاسازان و نقره‌کاران ارمني براي من جالب بود و انگيزه‌اي شد که به اين سمت کشيده شوم. نوجوان بودم و با خودم فکر مي‌کردم عجب کار جالبي، چقدر فعاليت و جنب‌و‌جوش، چه کار پردرآمدي !!!».


شروع حکاکي روي نقره

«اواخر دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران بود و يک مقدار از رونق کسب و کار طلاسازي کاسته شده بود. اين مسئله تا حدودي مرا نگران مي‌کرد. با خودم فکر مي‌کردم من که طلاساز هستم، اگرکسب و کارم کم رونق شود، چه بايد بکنم؟ ولي اگر حکاکي هم بدانم؛ يعني، دو هنر و فن را هم‌زمان بلد باشم، مي‌توانم انعطاف بيشتري در کسب و کار داشته باشم وخودم را با شرايط وفق دهم.تصميم گرفتم موضوع را با پدرم درميان بگذارم و بگويم که مي‌خواهم حکاکي نقره ياد بگيرم. به پدرم گفتم که مي‌خواهم پيش عمو آوو(۲) حکاکي نقره ياد بگيرم. آوديس هاکوپيان(۳) (آوو) استاد سرشناس و منحصر‌به‌فردي در زمينة حکاکي روي نقره بود. او نيز مانند پدرم دست پروردة استادان نقره‌کار بنام ارمني تبريز بود که به سبک نقره‌کاران وان کار مي‌کردند. کارهاي استاد هاکوپيان در سطح بين‌المللي معروف هستند. وي از سال ۱۹۷۵م به عنوان استاد بزرگ(۴) در دنيا شناخته مي‌شد. با استاد هاکوپيان، يا آن طور که من وي را خطاب مي‌کنم، عمو آوو(چون از نظر سني همسن پدرم بود)، نسبت خويشاوندي هم داشتيم. او پسر عمة من است. ياد هر دو استاد گرامي.به هر حال، پدر گفت اگر واقعاً به حکاکي علاقه داري و اگر با جديت دنبال خواهي کرد با عمو آوو مطرح مي‌کنم و او هم قطعاً رد نخواهد کرد. به هر حال، هم خويشاوند نزديک بودند و هم، همسن. هر دو در تبريز در اين عرصه فعاليت داشتند. پدرم نقره‌سازي و طلاسازي را دنبال کرده بود و استاد آوو هنر حکاکي را. استاد آوو به ندرت کسي را به شاگردي قبول مي‌کرد. از طرفي، هنر حکاکي خيلي براي من جالب بود و به آن علاقة فراوان و حسي خاص داشتم.پدرم با استاد دربارة تمايل و علاقة فراوان من براي ياد گيري حکاکي روي نقره صحبت کرد و عمو آوو هم پذيرفت که آموزش‌هاي لازم را به من بدهد».


استاد هاکوپيان و شاگرد سارو

«آن موقع من نوجوان بودم و زندگي پر جنب و جوشي داشتم. ورزش مي‌کردم. مشغول فعاليت‌هاي فرهنگي در جامعة ارمنيان بودم و … . مدرسه هم مي‌رفتم. بعد از ساعت مدرسه، نزد استاد آوو، به مغازه و کارگاه ايشان واقع در خيابان جمهوري اسلامي نبش بن بست آليک مي‌رفتم. نزد استاد حکاکي را شروع کردم. حدود نه ماه سخت زحمت کشيدم و از راهنمايي‌هاي ارزشمند استاد بهره‌مند شدم. ايشان به من طرز کار را آموزش مي‌داد. در زمينه‌هايي هم که نياز به تمرين بيشتري داشتم، توصيه‌هاي لازم را مي‌کرد تا تجربه‌ام بيشتر شود. تصور کنيد ساعت‌ها فقط خطوط راست يا خطوط منحني حک مي‌کردم و همة اين خط‌ها بايستي يکسان و همگون مي‌شد. چند سال هم به همين منوال کار و تلاش کردم. بيشتر مواقع، وقتي به خانه بر مي‌گشتم هم تا دير وقت تمرين مي‌کردم. گاهي تا دم صبح به تمرين ادامه مي‌دادم و صبح که مي‌شد، بايد به مدرسه مي‌رفتم».

دريافت ديپلم افتخار از استاد هاکوپيان

«کمتر اتفاق مي افتادکه استاد آوو به کسي بگويد ,کارت خوب است،. بعد از نه ماه تلاش، اين افتخار نصيب من شد که استاد جاي مرا از محل جداگانه‌اي که براي کار و آموزش به من داده بود تغيير داد و در پيشخوان خودش، کنار دستش، جايي هم براي من در نظر گرفت. او روي اشيا حکاکي مي‌کرد و بعضي از قسمت‌ها را به من مي‌داد که انجام بدهم. يک‌بار جعبه‌اي را حکاکي مي‌کرد و به من گفت که حکاکي قسمت پايين جعبه را انجام بدهم. سعي کردم با توجه به آنچه از استاد آموخته بودم و همچنين، شنيده‌ها وديده‌هايم دربارة سبک استادان نقره‌کار ارمني شهر وان کنده‌کاري کنم. کارم را که ديد، جعبه را گذاشت زمين وگفت: ,آفرين! براوو … . تو ديگر استاد شدي،.
بعد از کار که به خانه رفته بودم، عمو آوو به پدرم گفته بود,پسرت، سارو، چيره‌دست است و کار را کامل ياد گرفته و بلد است و من چيزي براي مهارت ندارم که به او ياد بدهم،.
و اين‌چنين شد که ديپلم افتخار استاد آوو را کسب کردم».

ادامة راه

«دبيرستان تمام شد و زمان سربازي فرا رسيد. در دوران سربازي، در تيم پاس شيراز هم بسکتبال بازي مي‌کردم و نايب قهرمان ليگ دسته دو کشور هم شديم. بعد از اتمام خدمت نظام وظيفه، استاد آوو از من خواست نزد خودش کار کنم. هم‌زمان، پدرم هم به من نياز داشت. به استاد گفتم که مي‌خواهم پيش پدر باشم. چند ماه بعد از اتمام سربازي و اشتغال کنار پدر، در اسفند ۱۳۷۵ش و دقيق‌تر گفته باشم، از اوايل ۱۳۷۶ش مغازه و کارگاهي براي خودم دست‌و‌پا کردم. هدفم اين بود که برند خودم را داشته باشم و با برند سارو در بازار شناخته شوم و الان، حدود ۳۵ سال است که از اولين قدم‌هاي من در اين حرفه مي‌گذرد. آثار من با نام برند سارو در گالري‌هاي معتبر به فروش مي‌رسد و در کنار آن، مشتريان خاص خودم را هم دارم».

حکاکي نقره به سبک ارمنيان وان

به گفتة استاد سارو، حکاکي و کنده‌کاري به منزلة هنر تجسمي (ايجاد نقوش برجسته) جزو هنرهاي هفتگانه است و از زمان‌هاي قديم مرسوم بوده، مخصوصاً، ايجاد نقوش روي چوب و سنگ و فلز. ايجاد نقش روي فلز يا به صورت ضربه‌اي و چکشي و سمبه‌اي بوده يا فلز را کنده‌کاري مي‌کردند. مردم هر سرزمين با الهام از جغرافيا، طبيعت و فرهنگ خود اين کار را انجام مي‌دادند. تفاوت کار ما دراين است که براي ايجاد نقوش و حکاکي خودمان ابزارهاي لازم را از فولاد مي‌سازيم و با حرکت دست و بدون ضربة چکشي، حک مي‌کنيم. استادان حکاکي ارمني وان از نقوش و طرح‌هاي ارمني و به خصوص، خاچکار (چليپا سنگ) براي تزيين اشياي نقره‌اي استفاده مي‌کردند. به روشي از حکاکي که در آن از اين نقوش ارمني و ابزارهاي مخصوص ايجاد اين نقوش استفاده مي‌شود، سبک ارمني مي‌گويند. ارمنيان شهر وان در اين زمينه تبحر فراواني داشتند و در آن زمان، اين سبک در دنيا به نام «سبک حکاکي وان» معروف بود. استادان نقره‌کار ارمني پس از واقعة نژادکشي ارمنيان در ۱۹۱۵م و مهاجرت‌هاي اجباري، اين سبک را با خود به تبريز آوردند و کارگاه‌هاي نقره‌کاري و طلاکاري خود را دراين شهر داير کردند. در سبک تبريز يا همان سبک نياي آن يعني سبک نقره‌کاري وان، براي حرکت قلم و قلمزني از حرکت و فشار مچ دست استفاده مي‌شود.

جنبة متمايز هنر استاد سارو

«من براي مدتي به شيئي که بايد روي آن کار کنم دست نمي‌زنم. آن را در گوشه‌اي قرار مي‌دهم و مدت‌ها، به آن نگاه و در‌بارة آن فکر مي‌کنم. به اين فکر مي‌کنم که چطور مي‌توانم به آن روح ببخشم. چطور آن را تبديل به يک خلاقيت هنري کنم؟ تنها به ابعاد مادي قضيه و صرفاً، به‌چشم منبع درآمد به آن نگاه نمي‌کنم. شايد، بتوانم کاري را در مدتي کوتاه انجام دهم ولي اين کار را نمي‌کنم. بايد بتوانم به اثرم روح و حيات بدمم. در اين خصوص، هميشه توصيه‌هاي استادانم را مدنظر قرار مي‌دهم. هم، پدرم و هم، استاد آوو هميشه اين توصيه را مي کردند که ,فردي که کار تو را مي‌بيند، نمي‌داند که تو يک ساعت روي آن وقت گذاشتي يا يک هفته يا يک ماه. آنها فقط اثر تو را مي‌بينند. پس، همواره سعي کن که بهترين و کامل‌ترين و حرفه‌اي‌ترين کار خود را نشان دهي،. روش کار من هم اين طور است که سعي مي‌کنم کاري ماندگار، حرفه‌اي و بي‌نقص ارائه دهم. جنبه‌هاي هنري و معنوي اثر براي من مهم‌تر است».



سبک خاص با ابزار خاص


به گفتة استاد سارو يکي از بخش‌هاي مهم اين کار داشتن و ساختن ابزارهاي لازم آن است:
« گاهي، برخي از هنرجويان يا صنعتگران اين حرفه به دليل نداشتن ابزارهاي لازم نمي‌توانند اثر دلخواه خود را خلق کنند. من به شاگردانم نحوة ساخت ابزار را هم آموزش مي‌دهم.البته، اين را در سطوح بالا آموزش مي‌دهم.
ابزارهاي قلم‌زني، شامل انواع قلم و سمبه است که از فولاد ساخته مي‌شوند و با آنها مي‌توان طرح‌ها و نقش‌هاي متفاوت را زد. افرادي هستند که اين ابزارها را مي‌سازند و افرادي هم فروشندة آنها هستند. البته، من خودم قلم‌هاي خودم را مي‌سازم. قلم‌ بايد از جنس فولاد باشد و دستة چوبي داشته باشد تا راحت در کف دست حکاک قرار بگيرد و به راحتي و بدون مانع بر روي فلز حرکت کند. قلم را بايد خيلي دقيق و درست ساخت که بتواند طرح‌ها و نقش‌ها را بي‌نقص حک کند. نوک قلم‌ مهم است. نوک آن است که تعيين مي‌کند چه طرحي را مي‌توان حکاکي کرد. قلم انواع مختلفي دارد مانند قلم براي ايجاد خط و قلم مادر که براي انواع حکاکي‌استفاده مي‌شود. يکي ديگر از ابزارهايي که شايد قرن‌هاست در حکاکي به‌کار مي‌رود سنگ نفت است که از آن براي تيز کردن قلم‌هاي فولادي استفاده مي‌کنند. خود سنگ نفت از ابزارهايي است که داراي ارزش تاريخي‌اند».

رسيدن به مطلوب‌ترين و کامل‌ترين سطح
«پيش از هر چيز، به عقيدة من، که شايد عقيدة خيلي‌هاي ديگر هم باشد، شما هر چقدر مي‌آموزيد همان‌قدر پي مي‌بريد که کمتر مي‌دانيد. اگر در کشور ما امکانات براي تحصيلات دانشگاهي در اين زمينه فراهم ‌بود و اگر من در اين زمينه تحصيلات دانشگاهي داشتم، قطعاً سطح من از اين بالاتر مي‌بود. دنيا ي امروز دنياي پيشرفت و تخصص است. دنياي تنوع و تفاوت است. اين همه فرهنگ‌هاي متفاوت، هر فرهنگي نمادها، طرح‌ها و نقش‌هاي خودش را دارد. لازمة خلق اين نقوش و حکاکي برخورداري از علم و دانش کافي در اين زمينه است».

پيشنهاد و توصيه
«خوب مي‌شد اگر اين رشته اندکي در کانون توجهات قرار مي‌گرفت. البته، در سال‌هاي اخيرمسئولان مربوطه توجه و علاقة خاصي به اين رشته نشان داده‌اند. براي شناساندن و توسعة اين هنر لازم است که مراکز آموزشي بيشتري ايجاد شود، مراکزي که در آن من و امثال من اين فرصت راپيدا کنيم که تجربيات خود را در اختيار افراد توانمند و دوستداران اين هنر قرار بدهيم چون در بين نسل جوان و با استعداد، چه آنهايي که هنرجوي من بودند و چه غير از آنها، هم دربين آقايان و هم بانوان، انگيزه و شوق يادگيري اين هنر را مي‌بينم».

پيش‌نياز و ويژگي اين عرصه از نظر استاد مگردچيان
«پيش‌نياز و لازمة اين حرفه پشتکار، زحمت فراوان و عشق و علاقه است زيرا خيلي از بخش‌هاي اين کار را در حين تمرين و با ممارست بايد آموخت. به نوعي، اين يک فن نيز هست و فن را در عمل بايد فراگرفت. مبحث نظري نيست. حرکت دست است: چپ، راست، بالا،پايين … ».


فضاي مجازي در خدمت آموزش

«سعي مي‌کنم از دنياي مجازي براي آگاهي‌رساني و افزايش دانش استفاده کنم؛ براي مثال، يک پست مي‌گذارم و خيلي زود، با استقبال فراوان و واکنش‌هاي سريع علاقه‌مندان روبه‌رو مي‌شوم، علاقه‌منداني که سئوالات تخصصي مي‌پرسند. سعي مي‌کنم از اين طريق آموزش هم بدهم و تجربيات خودم را منتقل کنم».

دستاورد اين عرصه

«اگر در يک واژه بخواهم خلاصه کنم، دستاورد اين عرصه تحمل، صبر و بردباري است. اين کار نوعي مراقبه است. گاهي ساعت‌ها با حوصله و تمرکز روي اثري کار مي‌کنم، بدون اينکه از جاي خود بلند شوم. دراين کار، دقت و تمرکز بسيار لازم است».

سالي يک اثر ماندگار

بدون برنامه و هدف اصولاً زندگي معناي خاصي ندارد. در اين باره، از استاد پرسيدم که آيا برنامه‌ريزي يا هدف خاصي را براي آينده دنبال مي‌کند يا خير؟
« براي پيشرفت، نگهداري و تداوم اين هنر لازم است که يک مرکز آموزش دانشگاهي تأسيس شود. اين يکي از برنامه‌هاي آيندة من است. برنامة ديگر من اين است که سالي يک اثر ماندگار براي کشور به جا بگذارم. يک اثر خلق کنم که براي ايران ماندگار باشد.البته، بعد از پنجاه‌سالگي قصد چنين کاري را دارم».

هنرمند ورزشکار

استاد سارو مگردچيان در کنار هنر حکاکي و نقره‌کاري همواره نيم نگاهي هم به دنياي ورزش داشته اما وجهة هنر در وي بيشتر نمايان و ماندگار شده است. وي از همان دوران نوجواني در محلة ارمني‌نشيني که سکونت داشتند، در خيابان بهار، در يکي از باشگاه‌هاي فرهنگي و هنري ارمنيان با ورزش رزمي جودو آشنا شد و هم‌زمان، در رشته‌هاي فوتبال، بسکتبال و شنا هم به فعاليت پرداخت تا جايي‌که در مسابقات مدارس در رشتة شنا مقام اول را به دست آورد. مدتي عضو تيم بسکتبال نوجوانان استقلال تهران و تيم انجمن چهارمحال ارامنه (۱۳۷۴ش/ ۱۹۹۵م) بود. در شيراز و حين خدمت نظام وظيفه، نيز به عضويت تيم باشگاه پاس شيراز در آمد و موفق به کسب مقام نايب قهرماني ليگ دسته دو کشور شد.

در پايان گفت‌و‌گو، از استاد تشکر کردم که با وجود مشغلة فراوان زماني را براي انجام اين مصاحبه و انعکاس زندگي‌نامه‌شان براي فصلنامة پيمان اختصاص دادند. استاد بزرگوار هم در پاسخ مراتب سپاس خود را از مؤسسة ترجمه و تحقيق هور، فصلنامة پيمان و سردبير محترم فصلنامه، بانو آراکليان، ابراز داشتند. همچنين، سپاس ويژه از سرکار خانم دکتر اکرم محمدي زاده استاديار دانشگاه هنر اسلامي تبريز،که با ارسال مقالة پژوهشي خود، دربارة هنر حکاکي ارمنيان بر نقره، ما را در جامع‌تر کردن اين مطلب ياري نمودند.

پی نوشت ها :

پی نوشت ها:

Saro Mkrtchian (Mghrdchian)
Avo
Avedis Hakopian
Grand Master

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۹
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید