فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۹ و ۹۰
رونمایی ازکتاب تویی خواب شیرین من
زندگینامه مختصر آرمنوش آراکلیان
آرمنوش آراکلیان، فعال فرهنگی و اجتماعی، مترجم و حسابدار حـرفهای، در ۹ آذر ۱۳۳۵ خـورشیـدی در تبـریز چـشم به جهان گشود. تحصیـلات ابتدایی را نخـست در دبستان نوبار و سپس در دبستان کوشش ارمنیان تهران فرا گرفت و تحصیلات متوسطه را، در رشته ریاضی، در دبیرستان دخترانه کوشش مریم ارمنیان تهران به پایان رساند. برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت و در رشته زبان فرانسه در دانشگاه سوربن به تحصیل پرداخت. به این ترتیب، علاوه بر زبان مادری (ارمنی) و فارسی به زبانهای فرانسه و انگلیسی نیز تسلط کافی یافت.
علاقه مفرط وی به زندگی اجتماعی، که ریشه در علایق و اعتقادات فرهنگی و هنری خانوادگیاش دارد، او را از نوجوانی به سوی نهادهای فرهنگی، ورزشی و اجتماعی ارمنیان تهران هدایت کرد. آراکلیان از اعضای قدیمی باشگاه ورزشی و فرهنگی آرارات است و چندین دوره عضو هئیت رئیسه باشگاه آرارت بوده و همواره در فعالیتهای فرهنگی، ادبی، انتشاراتی و مدیریتی آن باشگاه نقشی عمده داشته است. او همچنین از دیرباز، با نشر مقالات و گزارشهای اجتماعی، با روزنامه ارمنیزبان آلیک، وابسته به موسسه آلیک، همکاری کرده. سالیان متمادی، در زمینههای فرهنگی، انتشاراتی و مدیریتی در مؤسسه ترجمه و تحقیق هور فعال بوده و در حیطه کارهای تحقیقی، بیش از ده جلد کتاب با برگردان مترجمان مختلف، به زبان فارسی به چاپ رسانده است. وی همکاری نزدیک با فصلنامه فرهنگی پیمان داشته و مدت کوتاهی نیز در ۱۳۷۷خ سردبیر این فصلنامه بوده است. آراکلیان یک دوره به عضویت شورای خلیفهگری ارمنیان تهران درآمده و در عرصه آموزشی ـ فرهنگی و همچنین در برگزاری مراسم یادبود نژادکشی ارمنیان، به دفعات، با این شورا همکاری کرده است.
همکاری ایشان با شورای خلیفهگری ارمنیان تهران، با شروع مراسم بینالمللی یادبود صدمین سال نژادکشی ارمنیان، ادامه یافت. وی سه سال، ۱۳۹۲ـ ۱۳۹۵خ، رئیس هیئت اجرایی این مراسم در تهران بود و در کنار برگزاری بسیاری برنامهها ومراسم ویژه، در این مدت، مبادرت به چاپ و نشر شش عنوان کتاب ارزشمند به قلم نویسندگان و مترجمان ارمنی ایرانی با مضمون نژادکشی کرد.
علاقـه به حـوزه ادبیات و انتشارات، محـور اصلی فعالیـتهای اجـتماعی آرمنـوش آراکلیـان در نهادهای فوق بودهاست. وی، که نویسنده ومترجم مقالهها وگفتارهایی به زبانهای فارسی، ارمنی و فرانسوی است، سالها مسؤلیت و سردبیری ماهنامه خبری آرارات را برعهده داشته و ستوننویسی در خبرنامه بارگام و ماهنامه پیشآهنگی مِنک باشگاه آرارات را نیز در کارنامه خود دارد. همچنین، در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۸۶ خ، به ترتیب، عضو هئیت تحریریه و تألیف کتابهای وزین چهلمین و سپس شصتمین سال تأسیس و تاریخچه باشگاه آرارات بوده است.
علائق شخصی او، در نهایت منجر به برگردان آثار ادبی ارمنی و فرانسوی به فارسی شد. وی علاوهبر ترجمه مقاله، کتاب مرگ پرنده، مرگ انسان را با همکاری کاملیا رفعت نژاد، در ۱۳۸۹خ ترجمه کرد و بالاخره، در ۱۳۹۸خ، به ترجمه، تألیف و نشر کتاب تویی خواب شیرین من همت گماشت.
مراسم رونمایی و معرفی کتاب تویی خواب شیرین من
مراسم رونمایی از کتاب تویی خواب شیرین من در۲۰آبان ۱۳۹۸ش، در بخش ایرانشناسی دانشگاه دولتی ایروان، برگزار شد. وارتان وُسکانیان، رئیس کرسی ایرانشناسی، جمعی از اساتید و دانشجویان، اندیشمندان و مهمانان در این گردهمایی حضور داشتند. نویسنده، ادیب، شاعر، منتقد سینما، ویراستار و مدیر انتشارات کتاب سیامک، مصطفی زمانینیا، با نام مستعار ادبی زمان، مهمان ویژه این مراسم بودند.
ابتدا، وارتان وُسکانیان، ضمن خوشامدگویی و خیر مقدم به مهمانان، از اجرای این مراسم ابراز تشکر و خشنودی کرد و گفت که در چارچوب بزرگداشت صدمین سالگرد تأسیس دانشگاه ملی ایروان، گروه ایرانشناسی فعالیتهای آموزشی، علمی و فرهنگی متعددی در پیش دارد و رونمایی از کتاب تویی خواب شیرین من از این نظر حائز اهمیت است. این اثر کتاب ارزشمندی است با ترجمه و تألیف آرمنوش آراکلیان که مخاطب فارسیزبان را با ترانهها، هنر و فرهنگ معاصر ارمنی آشنا میسازد.
وی خاطرنشان کرد کرسی ایرانشناسی، علاوهبر فعالیتهای علمی و آموزشی، در زمینههای مختلف هنری و فرهنگی نیز وظایفی ایفا میکند و برای هرچه مستحکمتر شدن روابط دیرینه دو کشور ارمنستان و ایران گام برمیدارد و تلاش میکند محیط مناسب فرهنگی نه تنها برای دانشجویان ارمنی بلکه برای فرهیختگان ایرانی و ارمنیان ایران ایجاد کند تا عرصههای همکاری و تبادل علم و فرهنگ بین آنها گستردهتر شود.
سپس، نونیک داربینیان، دستیار و استاد کرسی ایرانشناسی و گرداننده مراسم، به جایگاه آمد و با اشاره به ویژگیها و نقش مترجم کتاب تویی خواب شیرین من، شرح مختصری از زندگینامه آرمنوش آراکلیان را به سمع حضار رساند. وی گفت که ترانه در اصل بازگو کننده احساسات، هنر و ذوق و گفتار خاص یک ملت است. یکی از نمادهای مهم فرهنگیاست که اعتقادات، آداب و رسوم و باورهای رایج در فرهنگ آن ملت را در بر میگیرد. ترجمه هفده ترانه معاصر ارمنی به زبان فارسی ابتکار جالب و زیباییاست که موجب معرفی و شناخت مشترکات انسانی و فرهنگی مردم دو کشور دوست و همسایه میباشد. علاوه بر این، ویژگی آرمنوش آراکلیان در آن است که خود، آمیخته با هر دو فرهنگها، شناخت و درک کافی از سبک و سیاق هر دو زبان را دارد و موفق شدهاست آثاری بیافریند که همارزش با خود شعر و ترانهها باشد.
پس از آن، آرمنوش آراکلیان، با ابراز تشکر از وارتان وُسکانیان و برگزارکنندگان جلسه و تقدیر از حضار محترم، سخنرانی کوتاهی درباره انگیزه ترجمه و چاپ کتاب و مباحث آن ایراد کرد. وی اظهار داشت، کرسی ایرانشناسی دانشگاه ملی ایروان بهترین مکان برای معرفی کتاب تویی خواب شیرین من است و چنین فرصتیکه فراهم شده، غنیمتیاست تا دانشجویان و دوستداران زبان شیرین و غنی فارسی، در ایروان، با این کتاب آشنا شوند. او گفت هدف از ترجمه متون ارمنی و بهخصوص، ترانههای معاصر ارمنی به زبان فارسی آشنا کردن مخاطب فارسیزبان به شعر و ادبیات و فرهنگ ارمنیاست ولی در واقع هر دو طرف در این مورد ذینفع هستند زیرا علاوه بر رابطه و شناخت متقابل، نویسندگان و ترانهسرایان ارمنی در ادبیات و فرهنگ غنی و دیرپای ایران جای میگیرند.
وی در ادامه، ضمن تشکر و قدردانی ویژه از زحمات و مساعدتهای مصطفی زمانینیا، از حضور ایشان در جلسه ابراز خرسندی کرد و گفت که آقای زمانینیا با لطف مستدام مشوق و حامی وی در کار ترجمه و نشر کتاب تویی خواب شیرین من بوده است. همچنین، خاطر نشان کرد طی ۲۵ سال گذشته، در تهران، در فعالیتهای فرهنگی و انتشاراتی مؤسسه ترجمه و تحقیق هور و در یادمان صدمین سالگرد نسلکشی ارمنیان، با همکاری بیدریغ و پر ارزش آقای زمانینیا، بیش از ده جلد کتاب و چندین جزوه منتشر کردهاند.
درباره کتاب تویی خواب شیرین من و ترجمه ترانههای ارمنی، آرمنوش آراکلیان افزود، به کار ترجمه علاقهمند است چرا که ترجمه زبان را از محدودیتهای بومی خارج میکند، به آن طراوت میبخشد، مرزهایش را گسترش میدهد و بهسوی دنیایی جدید راه باز میکند. کار ترجمه با رضایت و خشنودی توأم است. وقتی متن ادبی دلخواهت را با دیگری قسمت میکنی نسبت به دیگری بیاعتنا نیستی. کار ترجمه همچنین علاقه و احترام نسبت به خالق اثر و نسبت به مخاطب آن است. سرانجام، ایجاد رابطه بین مردم و ملل مختلف واسطهای است برای نزدیکتر کردن فاصلهها. او گفت اگر چه فهرست ترانههای محبوبش بسیار وسیع و متنوعاند اما در این کتاب، تنها، برگزیدهای از ترانههای عاشقانه معاصر ارمنی را به فارسی ترجمه کردهاست.
چرا معاصر؟ برایاینکه مخاطب با نمونه کوچکی از شعر و موسیقی دلنشین و ترانهسرایان امروز ارمنی آشنا شود. چرا عاشقانه؟ چونکه عشق مظهر همه چیز است. در اطراف ماست، جلوی چشم ماست. عشق به خانواده، به فرزند، به دوست… . به این امید که شعر و موسیقی و عشق را در زندگیمان جاری کنیم.
ترانههای گلچین شده در این کتاب هر کدام با سبک و لحن و شیوه متفاوتی سروده شدهاند. هریک از ترانهسرایان احساس و عاطفه و تخیل خود را متفاوت بیان کردهاست و ویژگیهای منحصر بهفرد خود را دارد ولی همه در عشق مشترکاند. ترانهها در فضای جغرافیایی متفاوت سروده شدهاند اما در هر گوشه این کره خاکی هم باشد، در آرژانتین، فرانسه، روسیه، ارمنستان یا در ایران احساسات، خواهشها، عشق و سوداهای آدم یکساناند. او تأکید کرد برای آشنایی بیشتر با ترانهسرایان زندگینامه مختصر آنها همراه با عکسهایشان در کتاب آمده است. همچنین، دیباچه کتاب به زبانهای ارمنی و فرانسوی نیز ترجمه و چاپ شدهاند.
پس از آن، چهار دانشجوی سال دوم رشته ایرانشناسی ـ وارتان گغامیان، لیانا دیلانیان، الیزا هارطونیان و ویکتور سرکیسیان ـ به جایگاه آمدند و چند قطعه از ترانههای ترجمه شده در کتاب را به فارسی دکلمه کردند، قطعاتی از اشعار سوار بر بال رؤیا ، سروده مارینه آلِس؛ تو و نامه، سروده بارویْر سواک؛ و بهترین دوستان، سروده روبن حقوردیان.
به دنبال آن، اجرای دو آواز توسط لیلیت بلِئیان گرمیبخش این محفل ادبی شد. تیگران دِر استپانیان با گیتار وی را همراهی میکرد. لیلیت بلئیان، ترانهسرا و آهنگساز، ترانههایش را، که در این کتاب به فارسی ترجمه شده، به زبان اصلی اجرا کرد: قطارهای در انتظار و حالتها.
در بخش بعدی، گرداننده مراسم از مهمان ویژه، جناب آقای مصطفی زمانینیا برای سخنرانی دعوت کرد. پیش از آن، مرور کوتاهی بر زندگینامه پربار و فعالیتهای ادبی و علمی ایشان داشت. او گفت از آقای زمانینیا تا کنون نه مجموعه شعر، یک مجموعه داستان، ده رمان، هفت کتاب در زمینه سینما و شش کتاب تحقیقی منتشر شدهاست. علاوهبر این، وی ویراستار و ناشر دهها کتاب تاریخی، ادبی، هنری، از جمله ده کتاب و چندین جزوه در مورد ارمنیشناسی بوده است.
سپس، مصطفی زمانینیا سخنرانی جامع و مشروحی در مورد ترجمه متون ادبی، بهخصوص، شعر به زبان فارسی و ترجمه کتاب تویی خواب شیرین من ارائه کرد.
با تشکر مجدد از سخنرانان و مهمانان، آقای وُسکانیان، رئیس کرسی ایرانشناسی دانشگاه دولتی ایروان، از شرکتکنندگان دعوت کرد چنانچه صحبتهایی دارند بیان کنند. دو تن از مهمانان ارجمند از برگزاری این محفل ادبی و ترجمه آرمنوش آراکلیان قدردانی کردند. در پایان، پذیرایی مختصری انجام شد و حضار با رضایت و خوشحالی جلسه را ترک کردند.
تقدیم به خوانندگان محترم فصلنامه پیمان
غیـر جسـمانـی
سروده واهاگْن داوْتیان
ترجمه آرمنوش آراکلیان
کاش آشوبِ من میآرَمید؛
میپنداشتم چشمهای روانهام بر خزهها،
بارانِ بهاریام، بامدادم،
آغشته به شبنم و ژالهپوشم،
بِرکهای هستم در کوهساران،
زُلالِ محض، سراپا نور، و دیگر هیچ …
خوشه گندم، که خمیده به نرمی،
در امتدادِ فروغِ آفتاب،
کندویی هستم لبریز و زرّین،
که زیر خورشید میدرخشد،
گُلی آبیام، سبزینهام، چمنزارم،
چنان افتادهم، که گویی خاکسارم،
چنان بیوَزنم، غیرِ جسمانی،
که نورِ نابَم، که دیگر نیستم …
اتّفـاقـى
سروده مارینه آلِس
ترجمه آرمنوش آراکلیان
راههاى ما اتّفاقیاند،
رنگینکمان ها اتّفاقی،
بازیهای زندگی اتّفاقیاند،
آشیانه برای روحِ آواره،
هزاره ما اتّفاقی است،
ترانه و سیّاره اتّفاقیاند،
شباهت، اتّفاقی است؛
و نیز خاطره اولین دلدادگی.
باور کنم یا باور نکنم؟
دلتنگ شوم یا انکار کنم؟
زمانه را نفرین کنم یا دعا؟…
تأخیرهای اتّفاقی،
تأخیرهای من؛
شما گواهِ زندگیام هستید.
فراموش کنم یا به خاطر بیآورم؟
بپذیرم یا بِهَراسَم؟
زمانه را نفرین کنم یا دعا؟…
دیدارهای اتّفاقی،
دیدارهای من؛
شما قطرههای زندگی هستید.
آیینهها اتّفاقیاند،
و نیز اشکهایی که بَدَل به لبخند میشوند.
شامگاهان اتّفاقیاند،
کلماتِ شورانگیز و لحظههای دلباختگی،
طنین ما اتّفاقی است،
برگشتِ ما، تمامِ زندگیِ ما،
شباهت، اتّفاقی است،
شاید هم ابدیّتِ روح.
باور کنم یا باور نکنم؟
دلتنگ شوم یا انکار کنم؟
زمانه را نفرین کنم یا دعا؟…
تأخیرهای اتّفاقی،
تأخیرهای من؛
شما گواهِ زندگیام هستید.
فراموش کنم یا به خاطر بیآورم؟
بپذیرم یا بِهَراسم؟
زمانه را نفرین کنم یا دعا؟…
دیدارهای اتّفاقی،
دیدارهای من؛
شما ذرّههای زندگیام هستید.
بهترین دوستان
سروده روبِن حقوِردیان
ترجمه آرمنوش آراکلیان
بهترین دوستان دور میشوند،
بختشان را در غربت میجویند،
زنانِ نازنین، میگذارند و میروند،
ما را در دیگران میجویند.
بهترین ترانه، سکوت است،
دو جفت چشم در تاریکی،
اما وحشتناکتَر از همه، خاطرات است،
که بعدها، یک به یک ورق میزنی.
بادِ هیچ و پوچ میوزَد،
همه چیز را محو میکند،
و از دفترِ زندگیام،
صفحاتِ گذشته و حال را میکَنَد.
میدانم زمان چیست،
هر چیز در گذار و دگرگونی است،
قطارِ زندگی، به پیش می رَوَد،
و به ایستگاهِ آخر نزدیک میشود.
دیوانه و شیفته این دنیا منم،
دوستانم از من دیوانهتَرَند،
همه را دعا میکنم،
و برایشان ترانه میسرایم.
زمانی ترانه مینویسم،
که شب فرا رسیده است،
وقتیکه تنها و آزادم،
در زندانی که خود ساختهام.
خوشبختیِ مخفیانه من،
اشتیاقِ فراوان به زندگی است،
چشمِ حسودها به دور،
تا روزی که زندهام، باید بخوانم.
همسری دارم که دوستم دارد،
قلبی دارد از طلا قیمتیتر،
کوچولویی داریم که تازه به حرف آمده،
چپ و راست سؤال میکند.
راه به راه سؤال میکند،
سؤالهای جور واجور، عجیب و غریب،
میخواهم جوابی برایشان بیابم،
سؤالهای تازهتر میکند.
در ذهنم همه چیز آشفته است،
خودم یک عالَم سؤال دارم…
و رشته بیپایان این سؤالها،
مرا وادار به سرودنِ ترانههای تازه میکند.
میدانم آواز همان دعا است،
اندکی تسلی میبخشد،
و تَوَهُّم جاودانه خوشبختی،
با ما زندگی میکند و هستیِ مااست.
دیباچـه کتـاب تویی خوابِ شیرینِ من
از صدایِ سخنِ عشق، ندیدم خوشتر،
یادگـاری کـه در این گُنبـدِ دَوّار بِمانْد.
حافظ
شعر را از لحاظ مضمونهایی که در آن به کار میرود، میتوان به صورتهای مختلف دستهبندی کرد؛ شعرِ سیاسی، شعرِ اجتماعی، شعرِ تَغَزُّلی، شعرِ حماسی، شعرِ عرفانی، شعرِ غِنایی، شعرِ دینی، شعرِ آیینی، … و سرانجام، شعرِ عاشقانه.
آنطور که از شَواهِد تاریخی و بررسیهای ادبی برمیآید، میشود گفت شعرِ عاشقانه، پیشینهاش دیرینهتر و باستانیتر از سایر شعرها است. به احتمال فراوان، شعرهایی که مادران، به عشقِ فرزندانشان، در گوشهای نوزادان و بچّههای خُردسال زمزمه میکردهاند، قدیمیترین اشعارِ موجود و بازمانده از سَدِههای دور و درازند.
پس از شعرهای عاشقانه مادرانه، میشود ادّعا کرد شعرهای عاشقانه محض، از بقیّه شعرها کهنتر و عَتیقترند. عشقِ زمینی به مفهوم مطلق، دل سپردنِ انسان به انسان و دل بُردنِ آدمی از آدمی، چیزی نیست که مختصِّ بعضی ملل و بَرخی اقوام باشد و دیگران از آن بویی نبُرده باشند.
شورِ عاشقانه و شیداییِ عاشقان، پدیدهای نیست که در بعضی زبانها و برخی فرهنگها، نتوان از آن نشانهای یافت.
عشق، در بینِ همه نژادها، تَبارها، و تیرههای بشری، انعکاسی عمومی داشته و در میان تمام فرهنگها و زبانهای شناخته شده در «عالَم فانی»، گسترهای بیمرز و بینهایت دارد.
گویند: «مگو سعدی، چندین سخن از عشق!»،
مـیگویم و بعـد از مـن، گـوینـد به دورانهـا.
سعدی
زبانِ ارمنی، به علّتِ برخورداری از نعمتِ وجودِ شاعرانِ عشقپَرداز و عاشقنَواز، و در نتیجه، دارا بودنِ اشعار و ترانههای عاشقانه، … زبانی غَنی، مُتَشَخِّص، و توانا است.
شاعرانِ ارمنی، با کمک گرفتن از قدرتِ قَریحِه، طبع لطیف، نازکْخیالی، تَعالیِ روح، تنوّع تصاویر، افکار بلند، تسلّط به کلام، و احساساتِ سرشارشان، … شعبدهها کردهاند؛ به «حدیثِ نامکرّر» عشق پرداختهاند؛ و با وجود فعل و انفعالاتِ وسیع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی، یک روز هم از اندیشیدن به عشق، فارغ نبودهاند.
شاعران و ترانهسرایان ارمنی، حتّی در بُحرانیترین مَقاطعِ تاریخی و در دشوارترین شرایط جغرافیایی، … با افسونِ شاعرانه، در قالب اشعار و ترانههای عاشقانه، بیوقفه، افسانهگویِ عاشقان ارمنی، و راویِ عاشقیها و عشقهای ارمنیها شدهاند.
مـن بـودم و دل بـود و فَـراغـی و کنـاری؛
این عشق کجا بود که ناگَه به میان جَست؟
وحشی
فکر ترجمه، و شاید هم وسوسه ترجمه ترانههای معاصر و عاشقانه ارمنی، از نوروز سال ۱۳۹۷ آغاز شد. بدون اینکه از قبل طرح و نقشه چنین کاری را در سر پَرورانده باشم، به طرزی غافلگیرانه، شور و شوقِ ترجمه در من ایجاد شد و کلمات و عباراتِ ترانههای عاشقانهای که سالهای سال آنها را شنیدهام، و از شنیدنهای مکرّرشان خسته و دلزده نشدهام، به ذهنم آمدند.
کلمات و عبارتِ ترانههای عاشقانهای که هر بار با شنیدنشان، متوجّه نکتهای تازه شدهام؛ حسّی خوشآیند، اندوهی گُنگ، فکری عمیق، و حال و هوایی متفاوت، به من دست داده و توانستهام از حال و هوای زندگی روزمَرّه، فاصله بگیرم.
وا فـریـادا از عشـق، وا فـریـادا!
کـارم به یـکی طُرْفِـهنِـگار افتـادا.
گـر دادِ مـنِ شکستـه دادا، دادا،
وَرنه من و عشق، هرچه بادا، بادا.
ابو سعید ابوالخیر
گُلچین کردنِ ترانههایی که به زبانِ فارسی ترجمه شدهاند، بر مبنای چند معیار کلّی بوده:
ترانههایی انتخاب شدهاند که در روزگار معاصر پدید آمدهاند و مدّت زمانِ زیادی از سروده شدنشان نگذشته و جنبه تاریخی پیدا نکردهاند.
ترانههایی را برگُزیدهام که برایشان موسیقی ساخته شده و موسیقیاش را مردم شنیدهاند.
ترانههایی که ترجمه شدهاند، علاوه بر این که منبع الهام موسیقیدانها و آهنگسازها بودهاند، ترجمههایی هستند که به وسیله آوازخوانهای ارمنی خوانده شده و حتّی بعضیهایشان به وسیله سایر خوانندگان بازخوانی و اجرای مجدّد شدهاند.
ترانههای گِردآمده در این کتاب بین مردم ارمنی زبان محبوبیّت دارند و تودههای ارمنیان آنها را دهان به دهان خواندهاند.
تعدادی از ترانههای مورد بحث، این بخت را داشتهاند که زبانِ گویای افکار و احساساتِ عاشقانه دو نسل از نسلهای معاصر ارمنیزبان بودهاند و به احتمال فراوان، در میانِ نسلهای بعدی نیز حیات و دوام خواهند داشت.
بعضی از ترانهها، سروده شاعران معتبرِ ارمنیاند؛ شاعرانی که چند دفتر شعر و دیوانِ اشعار دارند.
برخی از ترانهها، با وجود استقبالِ مردم از آنها، تاکنون در کتاب شعرِ مستقلّ منتشر نشدهاند و میتوان گفت فقط در دفتر خاطرات مردم ثبت و ضبط شدهاند.
برخی از ترانهها را خودِ آوازخوان یا آهنگسازِ آن، سرودهاند و از این بابت میشود آنها را در حیطه نظریّه «هنر مؤلّف» گُنجاند.
همه ویژگیهای ترانههای یاد شده، از صافیِ ذهن و پَسندِ من گذشتهاند و بدیهی است که گزینش و ترجمه و تنظیم ترانههای عاشقانه معاصر ارمنی، توسّط هر کدام از ارمنیانِ دوستدارِ شعر و ادب، و علاقهمند به موسیقی و آواز ارمنی، میتواند به گونهای متفاوت عرضه شود.
باقـیِ ایـن غـزل را، ای مـطرب ظـریـف،
زینسان همی بخوان، که زینسانم آرزوست.
مولوی
آرمنوش آراکلیان
تهران/۹/آذر/۱۳۹۷
۳۰ /نوامبر/ ۲۰۱۸