فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷
دودمان گریگور مقدس، و نخستین رهبران دینی ارمنستان
نویسنده: گارون سارکسیان
گریگور قدیس، نخستین رهبر دینی ارمنیان بود و در نتیجهٔ کوشش و جان فشانی های او تیرداد، پادشاه اشکانی ارمنستان، در سال ۳۰۱ م، مسیحیت را دین رسمی کشور اعلام کرد و ارمنیان را به این آیین نو فراخواند.
آگاتانگقوس، تاریخ نگار ارمنی سدهٔ پنجم میلادی، نخستین کسی است که داستان گرویدن ارمنیان به دین مسیح را ـ در کتاب تاریخ ارمنیان[۱]ـ به قلم آورده است. تاریخ نگاران دیگری که به بیان این رویداد بزرگ پرداخته اند، همگی از کتاب آگاتانگقوس سود برده اند. قازار پاربتسی، دیگر تاریخ نگار ارمنی سدهٔ پنجم میلادی، دربارهٔ چگونگی آغاز و گسترش مسیحیت در ارمنستان می گوید: ‹‹همهٔ این ماجرا، و حتی آگاهی های بیش از این را، آگاتانگقوس مرد مقدس خداوند، با شرح بنیادین و بی خطای خود، برای ما باز گفته است.››[۲]
آگاتانگقوس در تاریخ ارمنیان می نویسد که پس از پیروزی اردشیر بابکان بر اردوان اشکانی و کشته شدن اردوان، دولت اشکانی ارمنستان به کینخواهی اردوان برمی خیزد با اردشیر ساسانی به جنگ می پردازد.[۳] این جنگ یازده سال به درازا می کشد[۴]تا آن که مردی به نام آناک از دودمان پارتِو یا پارتیان ارمنی، به اردشیر پیشنهاد می دهد که خسرو، پادشاه ارمنستان را با حیله و فریب بکشد.[۵] اردشیر ساسانی، آن پیشنهاد را می پذیرد.[۶] پس، آناک همچون پناهنده ای نزد خسرو می گریزد تا او را بفریبد و در فرصتی مناسب بکشد.[۷]
خسرو، چون آناک پارتی را با جملهٔ ایل و تبارش دید، شادمان شد و او را پذیرفت.[۸] دو سال از آن روز گذشت، تا آن که روزی آناک و برادرش، شاه ارمنستان را به گوشه ای کشاندند و به زخم شمشیر از پای درآوردند[۹] و گریختند، اما به هنگام فرار در رود ارس افتادند و غرق شدند.[۱۰] بزرگان ارمنی به کینخواهی پادشاه خود، جملهٔ ایل و تبار آناک را به تیغ کشیدند و کشتند و ‹‹حتی کودکانی را که هنوز چپ از راست باز نمی شناختند، زنده نگذاشتند››.[۱۱] پس از این کشتار، ‹‹تنها دو کودک خردسال از آن مرد پارتی، به دست مردی که دایه ٔ آنان بود نجات یافتند: یکی از آنان را به طرف پارس و دیگری را به یونان گریزاندند››.[۱۲] گریگور قدیس، همان نوزادی بود که او را پنهانی به منطقهٔ گامیرک (کاپادوکیه) در نزدیکی یونان، به شهر سزاریا بردند.[۱۳]
گریگور پارتِو
گریگور، پسر آناک از دودمان پارتیان ارمنی بود.[۱۴] او از شهرستان پاهلاو و سرزمین پارت ها برخاسته از خاندان سورن و اشکانی بود.[۱۵]
می گویند در آن زمان که آناک و همراهانش برای فریفتن و کشتن پادشاه ارمنستان رهسپار آن سرزمین شده بودند، در میان راه، در کنار مزار تادئوس رسول، در نزدیکی ماکو فرود آمدند، تا اندکی استراحت کنند. در همین جایگاه مقدس بود که مادر گریگور بار گرفت و نطفهٔ این قدیس بسته شد.[۱۶]
گریگور قدیس، در حدود سال۲۳۹ م به دنیا آمد.[۱۷] پس از بردن او به سزاریا، وی با آیین مسیحیت آشنا شد و به آن گروید.[۱۸] زبان های سریانی و یونانی را نیک آموخت و در دانش خداشناسی، چیره شد.[۱۹] سپس با دوشیزه ای مسیحی به نام مریم، دختر داویت، یکی از سالاران آن دیار، ازدواج کرد و دارای دو پسر شد.[۲۰] پسران او ورتانس و آریستاگس نام داشتند.[۲۱]
تیرداد پسر خسرو، در سال۲۸۷ م بر تخت پادشاهی ارمنستان نشست.[۲۲] آنگاه گریگور پارتِو، برای خدمت به او به دربار اشکانیان ارمنی رفت،[۲۳] اما به سبب گرایشی که به دین مسیح داشت، از تیرداد رنج و آزار بسیار دید و به فرمان او سیزده سال در سیاهچالی هراسناک، زندانی شد.[۲۴] سال ها پس از آن، تیرداد به سبب کفر، خود به دردی سخت جانکاه گرفتار آمد.[۲۵] روزی فرشتهٔ خداوند به خواب خواهر پادشاه آمد و او را پیام داد که تنها یک تن می تواند این درد را درمان کند، و او همانا گریگور زندانی است.[۲۶] پس، یکی از بزرگان ارمنی را به آن سیاهچال فرستادند تا چنانچه گریگور زنده مانده باشد، او را به دربار آورند.[۲۷] گریگور مقدس را، که به حکم پروردگار زنده مانده بود، از سیاهچال بیرون آوردند و به همراه انبوه مردمان به واغارشابات، پایتخت ارمنستان، بردند.[۲۸]
پس از آزادی گریگور مقدس، پادشاه و بزرگان از وی به عجز خواستند تا از گناه ایشان درگذرد[۲۹] و از خدایی که وی باورش دارد، بهر ایشان طلب بخشایش کند.[۳۰] آنگاه گریگور مقدس، موعظه آغاز کرد و از رحمت پروردگار سخن راند و مردم را به شناخت خداوند خواند و گفت: ‹‹اینک او را بشناسید، کسی که شما را از تاریکی به روشنایی پرتو شکوهمند خویش فراخواند. به عرش مواهب او نزدیک شوید و از او بخشایش جویید و از آلودگی و بدی و کفر زدوده شوید.جسم خود را با آب زندگی شست وشو دهید و سزاوار پوشیدن جامهٔ درخشان افتخار گردید.››[۳۱] گریگور مقدس مردمان را این گونه به قبول خدای خود خواند و ایشان را آموخت. ‹‹او با این سخنان، دل مردمان را روشن ساخت و آن را با مِهر و محبت خدایی سرشت (و آنها) با فروگذاشتن آیین یاوهٔ بت پرستی، به راه پرستش خدای بنده نواز باز آمدند.››[۳۲]
بدین سان ارمنستان، در راه مسیحیت گام نهاد و در سال ۳۰۱ م[۳۳] آن را به عنوان تنها دین رسمی خود پذیرفت. سپس، تیرداد به بزرگانش پیشنهاد داد که گریگور قدیس را به رهبری کلیسای ارمنستان، برگزینند. چون گریگور را از این اندیشه آگاه ساختند، او آن را نپذیرفت و گفت: ‹‹مقام رهبری، که موهبتی است خدایی و واسطه ای است میان خداوند و بندگان، اهمیتی بس مهم دارد. پس، در پی یافتن کسی شایسته تر از من باشید.››[۳۴] پافشاری پادشاه و بزرگان نیز سودی نداشت، تا آن که فرشتهٔ خداوند به خواب گریگور آمد و او را گفت که این فرمانی است از سوی مسیح، و او باید آن را بپذیرد.گریگور چون این را شنید، پذیرفت و گفت: ‹‹باشد تا حکم خداوند اجرا شود.››[۳۵]
چون گریگور این مقام را پذیرفت، او را همراه شانزده تن از سالاران بلندپایهٔ ارمنستان، برای انجام تشریفات برای دادن مقام روحانی و برگماردن وی به رهبری دینی، به نزد اسقف بزرگ سزاریا فرستادند.[۳۶] سزاریا در نزدیکی مرزهای غرب ارمنستان قرار داشت و از کهن ترین مراکز دنیای مسیحیت بود.
با رسیدن گریگور مقدس و همراهانش به سزاریا، همایشی بزرگ از اسقفان، در آن شهر برپا شد و گریگور را در سال ۳۰۲م[۳۷] به مقام روحانی و رهبری کلیسای ارمنستان منصوب کردند.[۳۸] او پس از بازگشت به ارمنستان بر مسند رهبری کلیسا نشست و بهر آموزش و گسترش مسیحیت کار و کوشش را آغاز کرد. نخست پادشاه، شهبانو، و بزرگان و دیگر مردم را در کنار رود فرات، غسل تعمید داد،[۳۹] سپس در هر ایالت ارمنستان، اسقفانی گماشت و کشیشانی پروراند. ‹‹بیش از چهارصد اسقف به دست او پس از تشریفات، به درجهٔ روحانی نایل و به ادارهٔ جاهای گوناگون گمارده شدند.››[۴۰]
گریگور کاتولیکوس (جاثلیق) به هر جا که می رسید، پرستشگاه ها و بتخانه ها را ویران می کرد. او پرستشگاه بت های کهن ارمنی، از جمله پرستشگاه واهاگن و آستغیک را به یاری سپاه ارمنستان تخریب کرد[۴۱] و به جای آن ها، کلیسا بر پا داشت. مدرسه هایی بنیاد نهاد و کودکان خردسال را برای آموزش زبان های یونانی و سریانی، که زبان های کلیسای ارمنی آن زمان بودند، به آنجا گسیل داشت.[۴۲] چندی پس از آن، به سال۳۱۳ م، قیصر کنستانتین بزرگ در پیروی از مسیحیت را در روم آزاد گذاشت.[۴۳] چون این نوید شادیبخش به ارمنستان رسید، پادشاه، گریگور مقدس و پسرش آریستاگس و اسقف آغبیانوس و فرمانروای بزرگ، که بدخش (پهلوی: بیدَخش) نامیده می شد، با بسیاری از بزرگان و هفتاد هزار سپاهی، رهسپار قسطنطنیه شدند[۴۴] و با قیصر دیدار کردند و از جانب وی مورد تفقد قرار گرفتند.[۴۵] گریگور مقدس پس از بازگشت از روم، همچنان با شور بسیار در گسترش مسیحیت کوشید. گریگور بزرگ، در سال های پایانی زندگانی پربار خویش، گوشه نشین شد و ریاضت پیشه نمود. تیرداد، چون دید که گریگور مقدس گوشه نشینی اختیار نموده است، از وی به التماس خواست تا پسرش را به جانشینی خویش بگمارد. در آن زمان، پسران گریگور، در مکانی دوردست می زیستند. پادشاه فرمود پسران گریگور را بیابند و بیاورند. فرستادگان رفتند و ‹‹ورتانس را در شهر سزاریا و آریستاگس مقدس را در خلوتگاهش در بیابانی برهوت یافتند››[۴۶] و آنان را نزد پادشاه آوردند.
باری، گریگور مقدس پسرش، آریستاگس، را به جانشینی خود گماشت[۴۷] و خود برای عبادت و نیایش به کوه سبوه رفت[۴۸] و در غار مانیا آرک در شهرستان داراناقی به عبادت پرداخت.[۴۹] ‹‹گریگور روزهای ماندهٔ عمر را این گونه با زهد و تقوا گذراند و از پی احکام فرموده شده گام برداشت. او چندین سال چنین کرد تا آن که فرجام کار فرا رسید و در عشق مسیح غرق و منور گشت.››[۵۰] او پس از چندی در همان غار در گذشت.[۵۱] پس از چند سال[۵۲] پیکر او را به روستای توردان، در شهرستان داراناقی بردند و در آنجا به خاک سپردند.[۵۳]
کلیسا و مورخان ارمنی، گریگور کاتولیکوس را، به سبب آیین تابناکی که آورده بود، لقب لوساووریچ (روشنگر و روشنی بخش) دادند. کلیسای ارمنی نیز خود را کلیسای گریگوری می نامد.
آریستاگس پارتِو
آریستاگس پارتِو، پسر کهتر گریگور پارتِو، دومین رهبر دینی ارمنیان بود. او حدود سال۲۶۴ م [۵۴] در سزاریا زاده شد و در همانجا نیز پرورش یافت.[۵۵] به هنگامی که خردسال بود، مادرش، مریم، تارک دنیا گشت و آریستاگس را با خود به صومعهٔ راهبه ها برد.[۵۶] او از روزگار خردسالی، بهر بندگی خداوند پرورده شد و به سلک راهبان خلوت نشین کوه و بیابان درآمد.[۵۷] پس از رفتن به ارمنستان به یاری پدر شتافت و در طی زندگانی و دورهٔ اسقفی گریگور کاتولیکوس، همکار و همیار پدر گشت.[۵۸] در سال ۳۲۵ م،[۵۹] زمانی که گریگور مقدس هنوز در قید حیات بود، همایش بزرگ روحانیان کلیساهای جهان در شهر نیکیه برگزار شد و آریستاگس به نمایندگی ارمنستان، در این همایش شرکت کرد.[۶۰] در همایش شهر نیکیه ۳۱۸ پدر روحانی گرد آمده بودند.[۶۱]
آریستاگس ازدواج نکرد و از روزگار کودکی پاک زیست، و با آن که پسر کهتر گریگور بود، زودتر از برادرش بر مسند رهبری کلیسا نشست.[۶۲] او در سال۳۲۶ م، پس از درگذشت پدرش، به رهبری دینی ارمنستان برگزیده شد و در راه گسترش و فراگیری مسیحیت در ارمنستان، کوشش و جانفشانی های بسیار نمود. ‹‹او بیش از پدرش تعلیم داد و پس از وی نیز حکومت دینی میهنش را در دست گرفت.››[۶۳]
آریستاگس پارتِو رهبری نستوه و یک مسیحی پرشور بود. او در سال۳۳۳ م، به هنگامی که در استان تسوپک ارمنستان به سر می برد، به دست حاکمی بت پرست به شهادت رسید.[۶۴] پیکر این قدیس را به شهرستان یکغیاس بردند و در دهکده ٔ تیل در زمین پدرش، گریگور، به خاک سپردند. [۶۵] آریستاگس مقدس هفت سال رهبری کرد.[۶۶]
ورتانس پارتِو
ورتانس پارتِو، پسر گریگور مقدس، سومین رهبر دینی ارمنستان بود. او در حدود سال۲۶۱م، در سزاریا زاده شد.[۶۷]نخست زندگی دنیوی پیش گرفت و ازدواج کرد،[۶۸] سپس به سلک روحانیان کلیسا درآمد.[۶۹] آنگاه به دعوت تیرداد سوم به ارمنستان رفت[۷۰] و در سال ۳۳۳ م[۷۱] پس از شهادت آریستاگس مقدس، بر مسند رهبری دینی مردم ارمنستان نشست.[۷۲]
پس از مدتی تیرداد بزرگ درگذشت و پسرش، خسرو کوتاک، به پادشاهی ارمنستان گمارده شد.[۷۳] ورتانس کاتولیکوس به قیصر روم نامه ای نوشت و از وی خواست تا پادشاهی خسرو پسر تیرداد بزرگ را در ارمنستان به رسمیت بشناسد.[۷۴] پس، خسرو به پادشاهی ارمنستان رسید و ورتانس پارتِو، در روزگار او رهبری کلیسا را به دست گرفت و بر مسند پدر و برادرش نشست.[۷۵] پاوستوس بوزاند، دربارهٔ دورهٔ رهبری ورتانس مقدس می نویسد: ‹‹در این سال ها آرامش و آبادانی، تندرستی، زاد و باروری، درآمد و سودآوری، پرستش پروردگار و رفتارهای نیک و خداپسندانه افزون گشت و گسترش یافت. ورتانس مقدس چونانِ پدر و برادرش، مردمان را روشنگری و راهبری می نمود. در آن روزگار عدل و داد شکفته گشته بود.››[۷۶]
در آن زمان، هنوز جبههٔ بت پرستان در ارمنستان بسیار نیرومند بود. آنان، که آریستاگس مقدس را به شهادت رسانده بودند، بر آن شدند تا با ورتانس مقدس نیز چنین کنند، اما این بار ناکام ماندند: توطئه گران همگی گرفتار آمدند و پس از توبه آزاد شدند. پاوستوس می نویسد: ‹‹بت پرستانی به شمار دوهزار تن، بر آن بودند تا ورتانس مقدس را به هنگام انجام آیین مذهبی در کلیسای تارون به شهادت برسانند، اما معجزه ای روی داد و دستان همهٔ آنان از پشت بسته شد و آنان تسلیم شدند. ورتانس مقدس، چون این را دید، از گناه ایشان درگذشت و آزادشان کرد. در نتیجه آنان نیز همگی به آیین مسیح گرویدند.››[۷۷]
ورتانس دو پسر همزاد داشت که یکی را با نام پدرش گریگوریس و دیگری را هوسیک نامید.[۷۸] پادشاه ارمنستان آنان را نزد خویش نگاه داشت و پروراند و در آموختن سوادِ خواندن و نوشتن به آنان کوشید.[۷۹]
در روزگار پادشاهی خسرو کوتاک و رهبری ورتانس کاتولیکوس، استاندار شمال شرقی ارمنستان به نام ساناتروک، بر شاه ارمنستان شورید.[۸۰] ورتانس نامه ای به قیصر کنستانتین بزرگ گسیل داشت و لشکری کمکی آورد و او را شکست داد.[۸۱]ورتانس مقدس پس از مرگ خسرو کوتاک در سال۳۳۸ م[۸۲] شاهزاده تیران را به همراه گرفت و به دربار قیصر رفت و تیران را به پادشاهی ارمنستان منصوب کرد.[۸۳] آنگاه تیران را با خود آورد و به فرمان قیصر بر تخت پادشاهی ارمنستان نشاند.[۸۴] ورتانس مقدس پس از چندی، در سال۳۴۱ م، درگذشت.[۸۵] او را در روستای توردان در شهرستان داراناقی، در کنار پدرش، گریگور مقدس، به خاک سپردند.[۸۶] ورتانس مقدس هشت سال رهبر دینی ارمنستان بود.[۸۷]
ورتانس کاتولیکوس، در زمان زمامداری خویش، پسرش گریگوریس را، به رهبری کلیسای نواحی شرقی ارمنستان گمارد. گریگوریس پارتِو مردی نیک قامت، پارسا، سرشار از ارزش های معنوی و چیره به خداشناسی بود که در سن پانزده سالگی، به اسقفی سرزمین های ایبری (گرجستان) و آغوانک (اران) رسید.[۸۸] ‹‹به آنجا که رفت، کلیساها را با آیین نو، نورانی ساخت و به پدربزرگ خویش، گریگور نخست، ماننده گشت.››[۸۹]
گریگوریس، پس از آن که کلیساهای ایبری ها و آغوانی ها را جملگی سامان داد و باز ساخت، به لشکرگاه پادشاه اشکانی ماسکوت ها رسید که نامش سانه سان[۹۰] بود و انجیل مسیح را در آنجا موعظه کرد. آنها در آغاز پذیرفتند و فرمان بردند، اما پس از چندی قصد جان او را کردند. پس، گریگوریس مقدس را بستند و از دم اسبی سرکش آویختند و اسب را در دشت وادنا در کنارهٔ دریای کاسپی، رماندند و گریگوریس خردسال، واعظ پارسای مسیح، را این گونه کشتند.[۹۱] همراهان گریگوریس مقدس، پیکر وی را، پس از شهادت، به شهرستان هابند، به دهکدهٔ آماراس، که در نزدیکی آغوانک و در مرز ارمنستان قرار داشت، بردند و در آنجا به خاک سپردند.[۹۲] مردم شهرستان های پیرامون آن مکان، هر سال در آنجا گرد میآمدند و جشن یادبود دلاوری های وی را با شادمانی برگزار می کردند.[۹۳]
هوسیک پارتِو
هوسیک پارتِو، پسر ورتانس کاتولیکوس و برادر گریگوریس، چهارمین رهبر دینی ارمنستان بود. او در سال۲۹۵م به دنیا آمد.[۹۴] از خردسالی نزد شاهزادهٔ ارمنستان، که تیران پسر خسرو دوم بود، پرورش یافت.[۹۵] شاهزاده تیران در سال ۳۰۷ م [۹۶] دخت خویش را با جبر و زور به همسری هوسیک درآورد.[۹۷] پس از چندی همسرش دو پسر همزاد زایید. نخستین را پاپ و دومی را آتاناگینس نام نهادند.[۹۸] هوسیک پارتِو پس از مرگ پدرش، ورتانس، رهبر دینی ارمنیان شد،[۹۹] و چنان که رسم بود، هوسیک را به همراه گروهی از بزرگان کشور، به سزاریا فرستادند و به مقام رهبری دینی منصوب نمودند.[۱۰۰]
هوسیک مبارزی خستگی ناپذیر در اشاعهٔ دین مسیح بود. او همواره پادشاه و بزرگان دربار را، به سبب کارهای پلیدشان، سرزنش می کرد و از ایشان می خواست که در راه خدا گام بردارند.[۱۰۱] این سرزنش ها خشم پادشاه و درباریان را برانگیخت. سرانجام در یکی از روزهای عید، که تیران شاه و دیگر بزرگان، قصد رفتن به کلیسا را داشتند، هوسیک در برابر ایشان ایستاد و از ورود آنان به کلیسا جلوگیری کرد و آنان را شایستهٔ رفتن به خانهٔ خدا ندانست. همراهان پادشاه او را بی درنگ به درون کلیسا کشاندند و با چوبدست چندان زدند تا آن مرد خدا نیمه جان و کوفته بر زمین افتاد. کارگزاران کلیسا او را در برگرفتند و از راه دژ بنابق و شهرستان تسوپک بزرگ، به دهکدهٔ توردان در شهرستان داراناقی آوردند. هوسیک کاتولیکوس، پس از چند روز درگذشت و درکنار گریگور و پدرانش به خاک سپرده شد.[۱۰۲] هوسیک مقدس شش سال رهبر دینی ارمنستان بود.[۱۰۳]
چنان که گفته شد، هوسیک مقدس دو پسر داشت که نام یکی پاپ و دیگری آتاناگینس بود.[۱۰۴] پسران هوسیک مقدس ‹‹سخت گستاخ بودند و از خدا بیم نداشتند و با هرزگی و فرومایگی می زیستند و آیین خداوند را بی حرمت می کردند و به تمسخر می گرفتند.››[۱۰۵] آنان روزی در اثر اصابت رعد و برق کشته شدند.[۱۰۶] بنابراین، دیگر کسی از خاندان گریگور پارتِو نمانده بود تا رهبری دینی ارمنستان را به دست گیرد.[۱۰۷]
در این هنگام کاهنی به نام پارن یا پارنسه[۱۰۸] از شهرستان تارون را برای رهبری کلیسا شایسته یافتند.[۱۰۹] پس، به فرمان تیران شاه او را با عطایا و فراورتک به همراه سرکردگان بزرگ به شهر سزاریا، تختگاه گامیرک، فرستادند و در آنجا او را به مقام کاتولیکوس ارمنستان منصوب کردند.[۱۱۰] پارن در سال ۳۴۸ م بر مسند رهبری نشست.[۱۱۱]
پاوستوس بوزاند دربارهٔ او می نویسد: ‹‹پارن یارای ارشاد و اندرز بزرگان، و ستیز با گمراهان و بی شرمان را نداشت. تنها خود را عاری از گناه حفظ می کرد و چنانچه نیاز می بود، دوست و فرمانبردار شاه می شد و به خواست او رفتار می کرد.››[۱۱۲] پارن کاتولیکوس در سال ۳۵۲ م[۱۱۳] درگذشت. او را به شهرستان تارون بردند و در آنجا به خاک سپردند.[۱۱۴] پارن چهار سال بر مسند رهبری دینی ارمنستان نشسته بود.[۱۱۵]
نرسس پارتِو
نرسس پارتِو، ششمین رهبر دینی ارمنیان، در حدود سال۳۲۹ م به دنیا آمد.[۱۱۶] او پسر آتاناگینس و نوهٔ هوسیک مقدس بود.[۱۱۷] مادرش بامبیش نام داشت که خواهر تیران، شاه ارمنستان بود.[۱۱۸] نرسس پارتِو روزگار جوانی را در شهر سزاریا گذراند[۱۱۹] و در زبان و ادب یونانی فرهیخته گشت.[۱۲۰] از خردسالی زندگی دنیوی پیش گرفت، ازدواج کرد و زیر دست آموزگارانی چیره دست پرورش یافت و در سپاه ارمنستان مقامی مهم به دست آورد.[۱۲۱]
پس از بازگشت به ارمنستان، آرشاک دوم، شاه ارمنستان، او را به دربار سالاری (ریاست دربار) خود گمارد. نرسس پارتِو در سال ۳۵۱ م به قسطنطنیه رفت و المپیا را برای آرشاک دوم، به زنی آورد.[۱۲۲] بزرگان ارمنی پس از بازگشت او، همایشی برپا کردند و نرسس پارتِو را به رهبری کلیسای ارمنی برگزیدند.[۱۲۳] پاوستوس می نویسد: ‹‹ نرسس، به هیچ وجه نمی خواست وظیفه ای چنین بزرگ را بر عهده گیرد، اما خواست خداوند چنین بود که او را وادار به پذیرش سازند.[۱۲۴] پس از پذیرش این مقام، در سال ۳۵۳م [۱۲۵] او را به همراه اسقفان بلندپایه به سزاریا بردند و در آنجا به مقام رهبری منصوب کردند.››[۱۲۶]
نرسس بزرگ، در سال۳۵۶ م همایشی از روحانیان در آشتیشات برگزار کرد و اصول و قوانینی را در آنجا به تصویب رساند.[۱۲۷] او به زودی از سیاست آرشاک دوم، که هدفش نیرومند ساختن حکومت مرکزی و کاستن نفوذ بزرگان ارمنی بود، ناخشنود گشت و او را ترک کرد و دور شد. اما، پس از چندی، در حدود سال ۳۶۴ م،[۱۲۸] به خواهش آرشاک دوم، باز هم رهبری کلیسای ارمنی را به دست گرفت و برای بهبود روابط تیرهٔ ارمنستان و روم به قسطنطنیه رفت.[۱۲۹] پس از آن که آرشاک به نزد شاپور دوم ساسانی رفت و در آن جا اسیر شد، قیصر والس به خواهش نرسس و موشغ مامیکونیان، پاپ پسر آرشاک را، که گروگان بود، آزاد کرد و بر تخت پادشاهی ارمنستان نشاند.[۱۳۰]
نرسس پارتِو از بزرگ ترین رهبران دینی ارمنی است. پاوستوس بوزاند دربارهٔ او می نویسد: ‹‹در روزگار رهبری او کشور به آرامش رسید، زیرا که او در کردار و رفتار به نیای خویش، گریگور بزرگ، ماننده گشت و به پدرانش مانست و سنت رسول گونهٔ پدرانش را تجدید کرد و به کار دور از گزند نگاه داشتن [مردمانش] از دشمنان آشکار و نهان پرداخت…و هر جا که می رفت، بیماران را شفا می داد، گمراهان را به راه [راست] هدایت می کرد… کلیساهای ویران را ]از نو] می ساخت، محراب های تخریب شده را بر پا داشت… تشویق می کرد تا تنگدستان را تیمار دارند و ایشان را درمان کنند و امیدواری می داد که [بخشندگان]به هنگام آمدن مسیح اجر خواهند یافت… در جاهای گوناگون، در همهٔ شهرستان های خاک اَرمَن، مدرسه های [آموزش]زبان های یونانی و سریانی بنیان نهاد.››[۱۳۱] در آن زمان، پاپ، پادشاه ارمنستان، بر آن بود تا از نفوذ کلیسا بکاهد. این کار به ناخشنودی کلیسا انجامید. پاوستوس می نویسد: ‹‹نرسس بزرگ همیشه پاپ را سرزنش می کرد تا دست از کارهای زیانآورش بردارد و به راه راست گام نهد. او، شاه را به سبب کارهای پلیدش، نمی گذاشت که پای به آستان کلیسا نهد و به درون رود؛ او را همواره ملامت و ارشاد می کرد، اما پاپ گوش نمی داد.››[۱۳۲]
پاوستوس و خوره ناتسی می نویسند که پاپ در مقابل این سرزنش ها تاب نیاورد و قصد جان او را کرد، و چون آشکارا نمی توانست نرسس کاتولیکوس را از میان بردارد، پس او را به شام دعوت کرد و در نهان او را زهر خوراند و کشت.[۱۳۳] این گمان نیز وجود دارد که نرسس بزرگ از بیماری سل درگذشته باشد، زیرا از زمان تحصیل در شهر سزاریا، از این بیماری رنج می برد.[۱۳۴] نرسس مقدس پس از بیست سال رهبری در گذشت.[۱۳۵] پیکر او را به قصبهٔ تیل بردند و در آن جا به خاک سپردند.[۱۳۶[درگذشت نرسس بزرگ به سال ۳۷۳م بود.[۱۳۷]
پاپ، پادشاه ارمنستان، پس از درگذشت نرسس مقدس، یک روحانی از دودمان مانازگردی ها به نام شاهاک، را به رهبری دینی ارمنیان برگزید.[۱۳۸] او شش سال در مقام رهبری باقی ماند.[۱۳۹] اوستوس بوزاند دربارهٔ او می نویسد: ‹‹او مردی خداپرست بود، اما پروای سرزنش کسی را نداشت، زیرا ترسو بود و سازشکار، و تنها به خواست پادشاه به این مقام رسیده بود. او در سراسر زندگانی اش، همچنان خاموش و آرام ماند.››[۱۴۰]
سپس زاون بر مسند رهبری دینی نشست و[۱۴۱] پس از او آسپوراکس پنج سال رهبر دینی ارمنستان بود.[۱۴۲]سه کاتولیکوس آخری، همگی از دودمان آغبیانوس بودند.
ساهاک پارتِو
ساهاک پارتِو، دهمین رهبر کلیسای ارمنی و آخرین شخص از تبار گریگور مقدس است. نام او و مسروپ ماشتوتس با تاریخچهٔ پیدایش الفبای ارمنی، گره خورده است.
ساهاک، پسر نرسس مقدس،[۱۴۳] در سال۳۴۸ م در شهر سزاریا به دنیا آمد.[۱۴۴] وی پس از مرگ زودهنگام مادر، و سفر پدر برای تحصیل در سزاریا به سال۳۵۰ م، زیردست پدربزرگش پرورش یافت.[۱۴۵] در روزگار رهبری پدر، سال ها در سزاریا، اسکندریه و قسطنطنیه دانش آموخت.[۱۴۶] او زبان های ارمنی، یونانی، سریانی و پارسی را نیک می دانست[۱۴۷] و پس از آسپوراکس مانازگردی، به رهبری دینی ارمنستان برگزیده شد.[۱۴۸] پس از آن خسرو سوم، پادشاه ارمنستان، در سال۳۸۹ م از سوی دربار ساسانی از پادشاهی برکنار و در دژ آنهوش زندانی شد و ساهاک بزرگ نیز از رهبری دینی برکنار شد.[۱۴۹] اما با کوشش ورامشاپوه، پادشاه ارمنستان، و خواهش او از دربار ساسانی، ساهاک بزرگ دوباره بر مسند رهبری نشست.
با کوشش ساهاک، اردشیر دوم ساسانی، گاهنامک[۱۵۰] سالاران ارمنی را تأیید کرد و امتیازات دودمان های بزرگ ارمنستان را، به رسمیت شناخت.[۱۵۱] اردشیر دوم همچنین هامازاسب مامیکونیان، داماد ساهاک بزرگ، را به مقام سپاهبدی ارمنستان برگزید.[۱۵۲]
پس از این رویدادها، مدت ۲۵ سال، ارمنستان در آرامش به سر برد. در این دوره ساهاک رهبر، به همراه مسروپ ماشتوتس، روحانی و اندیشمند بزرگ، به کار فرهنگی همت گمارد. مسروپ مقدس در سال های۴۰۵ ـ ۴۰۶م الفبای زبان ارمنی را ابداع کرد. ساهاک کاتولیکوس در این کار یار و یاور مسروپ بود و همواره به او کمک فکری می کرد. سپس به ترجمهٔ کتاب مقدس به زبان ارمنی پرداخت. به نوشتهٔ قازار پاربتسی ‹‹جمله کاهنان خاک اَرمَن با ماشتوتس نیکمرد و ناخارارها (وزیران) و سرکردگان بزرگ ارمنی، نزد ورامشاپوه، شاه ارمنی، گرد آمدند و به همراه پادشاه از ساهاک کاتولیکوس به التماس خواستند همت بر این کار معنوی بگمارد و انجیل مقدس را از زبان یونانی به ارمنی برگرداند.››[۱۵۳]
ساهاک به کار ترجمه پرداخت و کتاب مقدس و دیگر کتاب های مذهبی و تاریخی را به ارمنی برگرداند.[۱۵۴] ساهاک مقدس در زبان یونانی بس چیره بود و بر بسیاری از دانشمندان یونانی برتری داشت.[۱۵۵] به فرمان ساهاک پارتِو، آموزش به زبان های غیرارمنی ممنوع شد و در هر کران، آموزش به زبان ارمنی آغاز شد.[۱۵۶] قازار پاربتسی دربارهٔ تاریخچهٔ پیدایش الفبای ارمنی می نویسد: ‹‹اگر کسی بخواهد از سرگذشت حروف ابداعی ارمنی او (مسروپ مقدس) نیک آگاه شود و بداند که آفرینش این حروف، که با درخواست پیاپی ورامشاپوه انجام گرفت، به دست چه کسی، به چه هنگام و کجا روی داده است، می تواند کتاب کوریون[۱۵۷] (از شاگردان ماشتوتس) را بخواند و آگاه گردد. کوریون مردی روحانی بود که نخستین بار این مطالب را به درستی نگاشت. ما این کتاب را بارها خواندیم و از آن رویدادها آگاه شدیم.››[۱۵۸]
پس از مرگ ورامشاپوه در سال ۴۱۴ م،[۱۵۹] یزدگرد اول، بنا به درخواست ساهاک کاتولیکوس، خسرو را از زندان آزاد کرد و بار دیگر به پادشاهی ارمنستان گمارد.[۱۶۰] اما خسرو به زودی درگذشت و شاهزاده ای پارسی، به نام شاپور، جای او را گرفت.[۱۶۱] او نیز در سال۴۱۹ م درگذشت. با کوشش ساهاک پارتِو، آرتاشس، پسر ورامشاپوه، در سن هجده سالگی بر تخت پادشاهی ارمنستان نشست.
آرتاشس جوانی هوسران بود و هرزه گونه پادشاهی می کرد. پس، بزرگان ارمنی از تباهکاری و زنبارگی پادشاه به تنگ آمدند[۱۶۲] و از رفتار وی بیزار شدند. آنان نزد ساهاک کاتولیکوس رفتند و از پادشاه شکوه کردند و برای براندازی آرتاشس، از وی کمک خواستند. ساهاک پارتِو، گرچه سخنان آنان را می پذیرفت، اما می دانست که براندازی پادشاه به نابودی دولت می انجامد. پس، آنان را از اندیشهٔ براندازی برحذر داشت و به آرامش فراخواند،[۱۶۳] اما آنان نپذیرفتند و به دربار ایران رفتند و به بهرام پنجم شکوه بردند.[۱۶۴]
بهرام گور در سال۴۲۸ م[۱۶۵] آرتاشس و ساهاک کاتولیکوس را به دربار فرا خواند و از ساهاک در این باره جویا شد و از وی خواست تا سخنان بزرگان ارمنی را بر ضد آرتاشس تأیید کند. اما ساهاک مقدس تن به این کار نداد و چیزی بر ضد آرتاشس بر زبان نیاورد.[۱۶۶]
بدین سان آرتاشس به فرمان شاهنشاه ساسانی دستگیر و زندانی شد و ساهاک کاتولیکوس نیز از مقام رهبری برافتاد.[۱۶۷] وی سپس در سال۴۳۲ م آزاد شد و مقام قاضی بزرگ را یافت و اجازهٔ جمع آوری مالیات کلیسا و اهدای درجه به اسقفان را به دست گرفت، با این شرط که با وه مهرشاپور، نخستین مرزبان ارمنستان، همکاری داشته باشد.[۱۶۸]
ساهاک مقدس نسبت به گسترش آیین مسیح همواره هوشیار و بیدار بود. هرگاه لازم می شد، با فرقه های نوآور مسیحی، به رویارویی برمی خاست و اصول مسیحیت را، با هوشیاری پاس می داشت. بدین سان زمانی که کتاب های تئودوروس، اسقف گمراه انطاکیه، را به ارمنستان آوردند، ساهاک و ماشتوتس، با آنها مقابله کردند.[۱۶۹]
در سال۴۳۹ م، زمانی که یزدگرد دوم آهنگ جنگ با روم را داشت، ساهاک کاتولیکوس، وساطت کرد و کوشید تا از بروز این جنگ، که بایستی در خاک ارمنستان صورت می گرفت، جلوگیری کند.[۱۷۰] اما در میانهٔ راه، در روستای بلور درگذشت.[۱۷۱] پیکر او را به تارون بردند و در آشتیشات به خاک سپردند.[۱۷۲] ساهاک مقدس پنجاه سال رهبر دینی ارمنیان بود.[۱۷۳]
ساهاک پارتِو پسری نداشت. او تنها یک دختر داشت به نام ساهاک آنوش، که وی را به همسری هامازاسب مامیکونیان درآورد. از این زوج بود که وارتان مامیکونیان، سپاهبد آیندهٔ ارمنستان، پای به عرصهٔ وجود نهاد. با درگذشت این کاتولیکوس مقدس، وظیفهٔ رهبری کلیسای ارمنی، از دودمان گریگور روشنگر به شخص دیگری انتقال یافت و این دودمان مقدس، از صحنهٔ تاریخ خارج شد.
پی نوشت ها:
۱- این کتاب با مشخصات زیر به فارسی ترجمه شده است:آگاتانگقوس، تاریخ ارمنیان، ترجمهٔ گارون سارکسیان، انتشارات نائیری، تهران،۱۳۸۰.
۲- قازار پاربتسی، تاریخ ارمنیان، به تصحیح باگرات اولوبابیان، دانشگاه دولتی ایروان،۱۹۸۲، ص۱۱.
۳- آگاتانگقوس، بندهای ۱۸ و۱۹؛ همچنین موسس خوره ناتسی، تاریخ ارمنستان، به تصحیح استپان مالخاسیان، دانشگاه ایروان،۱۹۸۴، دفتر۲، بخش۶۷؛ این کتاب دارای دو ترجمه فارسی به شرح زیر است:۱. تاریخ ارمنستان، ترجمهٔ گئورگی نعلبندیان، دانشگاه ایروان،۱۹۸۴؛۲. تاریخ ارمنیان، ترجمهٔ ادیک باغداساریان، تهران،۱۳۸۰. همچنین استپانوس تاروناتسی (آسوقیک)، تاریخ جهان، به تصحیح استپان مالخاسیان، دانشگاه ایروان،۲۰۰۰، ص۹۸.
۴- آگاتانگقوس، بند۲۳؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۶۷(ده سال)؛ هوُهان مامیکونیان، تاریخ تارون، به تصحیح وارتان وارتانیان، ایروان،۱۹۸۹، ص ۳۱ (ده سال).
۵- آگاتانگقوس،بند۲۵؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۶۷، ص۳۱؛ مامیکونیان، ص۳۱.
۶- آگاتانگقوس، بند۲۶؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۱.
۷- آگاتانگقوس، بند۲۸؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۷۴؛ مامیکونیان، ص۳۱؛ آسوقیک، ص۹۸.
۸- آگاتانگقوس، بندهای ۲۹ و۳۰.
۹- آگاتانگقوس، بند۳۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۷۴؛ مامیکونیان، ص۳۲؛ آسوقیک، ص۹۹؛ در اسخاناگردتسی، تاریخ ارمنیان، به تصحیح گ. توسونیان، ایروان،۱۹۹۶، ص۴۱.
۱۰- آگاتانگقوس، بند۳۳؛ همچنین مامیکونیان،ص۳۲؛ موسس کاقانکاتواتسی، تاریخ سرزمین آغوانک، به تصحیح واراگ آراکلیان، ایروان، ص۲۳.
۱۱- آ گاتانگقوس، بند۳۴.
۱۲- آگاتانگقوس، بند۳۴؛ همچنین مامیکونیان، صص ۳۲ و۳۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۳.
۱۳- آگاتانگقوس، بند۳۷؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۳؛ آسوقیک، ص۱۰۰.
۱۴- پاوستوس بوزاند، دفتر۳، بخش۲. همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱.
۱۵- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹؛ همچنین هووهانس دراسخاناگردتسی، ص۳۷.
۱۶- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۷۴؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۲؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۱؛ آسوقیک، ص۹۹.
۱۷- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۳، ص۲۱۲.
۱۸- آگاتانگقوس، بند۳۷؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۴؛ آسوقیک، ص۱۰۰.
۱۹- مامیکونیان، ص۳۳.
۲۰- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۸۰؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۴.
۲۱- آگاتانگقوس، بند۸۵۹؛ همچنین پاوستوس، دفتر۳، بخش۵؛ مامیکونیان، ص۳۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۴.
۲۲- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۳، ص۲۱۲.
۲۳- آگاتانگقوس، بند۱۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۸۰؛ مامیکونیان، ص۳۴؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۴.
۲۴- آگاتانگقوس، بندهای ۱۲۲ و۱۲۴؛ همچنین مامیکونیان، ص ۳۴ (پانزده سال)؛ کاقانکاتواتسی ص۲۴، دراسخاناگردتسی، ۴۳ (پانزده سال).
۲۵- آگاتانگقوس، بند۲۰۵؛ آسوقیک، ص۱۰۴؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۵.
۲۶- آگاتانگقوس، بند۲۱۴؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۵.
۲۷- آگاتانگقوس، بند۲۱۷؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۵.
۲۸- آگاتانگقوس، بند۲۱۹؛ آسوقیک، ص۱۰۴.
۲۹- آگاتانگقوس، بند۲۲۱؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۵.
۳۰- آگاتانگقوس، بند۲۲۵؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۵.
۳۱- آگاتانگقوس، بند۲۳۲.
۳۲- آگاتانگقوس، بند۷۷۱.
۳۳- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۳، ص۱۰۲.
۳۴- آگاتانگقوس، بند۷۹۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۵.
۳۵- آگاتانگقوس، بندهای۷۹۲ ـ ۷۹۴؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۴؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۶.
۳۶- آگاتانگقوس، بند۷۹۵؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۴؛ توما آرتسرونی، تاریخ دودمان آرتسرونی، به تصحیح ورژ وارتانیان، ایروان،۱۹۷۸، ص۷۸؛ استپانوس اوربلیان، تاریخ سیونیک، به تصحیح آشوت آبراهامیان، ایروان،۱۹۸۶، ص۷۵.
۳۷- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۳، ص۲۱۲.
۳۸- آگاتانگقوس، بند۸۰۵؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۴؛ اوربلیان، ص۷۵.
۳۹- آگاتانگقوس، بند۸۳۲.
۴۰- آگاتانگقوس، بند۸۵۶.
۴۱- آگاتانگقوس، بند۸۰۹؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۷.
۴۲- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۳، ص۲۱۲؛ همچنین آگاتانگقوس، بند۸۴۰.
۴۳- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۵، ص۶۱۵.
۴۴- آگاتانگقوس، بند۸۷۳؛ اوربلیان، ص۷۵.
۴۵- آگاتانگقوس، بند۸۷۵؛ همچنین آسوقیک، ص۱۰۴؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۳؛ اوربلیان، ص۷۵.
۴۶- آگاتانگقوس، بند۸۶۱.
۴۷- آگاتانگقوس، بند۸۶۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۶؛ گیراگوس گانزاگستی، تاریخ ارمنیان، به تصحیح واراگ آراکلیان، ایروان،۱۹۸۲، ص۲۷.
۴۸- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۳، ص۲۱۲.
۴۹- آگاتانگقوس بند۸۶۱؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۳.
۵۰- آگاتانگقوس بند۸۹۱.
۵۱- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۵؛ مامیکونیان، ص۵۹.
۵۲- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۵.
۵۳- پاوستوس، دفتر۳، بخش۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۵؛ گانزاگتسی، ص۲۷.
۵۴- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۲، ص۶۱.
۵۵- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۲، ص۶۱.
۵۶- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۸۰.
۵۷- آگاتانگقوس، بند۸۵۹؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۸۰؛ مامیکونیان، ص۳۳.
۵۸- پاوستوس، دفتر۳، بخش۲.
۵۹- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۲، ص۶۱.
۶۰- آگاتانگقوس بند۸۸۵؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۸۹؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۳؛ گانزاگتسی، ص۲۷.
۶۱- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۰؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۰؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۳.
۶۲- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵.
۶۳- آگاتانگقوس، بند۸۶۲.
۶۴- پاوستوس، دفتر۳، بخش۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۵؛ آسوقیک، ص۱۰۶؛ گانزاگتسی،۲۸؛
۶۵- پاوستوس، دفتر۳، بخش۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۵؛ آسوقیک، ص۱۰۷.
۶۶- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۹۱؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۵؛ آسوقیک، ص۱۰۶؛ گانزاگتسی،۲۸؛ اوربلیان، ص۳۸۷.
۶۷- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۱، ص۵۳۱.
۶۸- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۸۰؛ همچنین مامیکونیان، ص۳۳.
۶۹- آگاتانگقوس، بند۸۵۹.
۷۰- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۱، ص۵۳۱.
۷۱- دانشنامه ٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۱، ص۵۳۱.
۷۲- پاوستوس، دفتر۳، بخش۳؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۵.
۷۳- پاوستوس، دفتر۳، بخش۳.
۷۴- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش های۴ و۵؛ گانزاگتسی، ص۲۹.
۷۵- پاوستوس، دفتر۳، بخش۳.
۷۶- پاوستوس، دفتر۳، بخش۳.
۷۷- پاوستوس، دفتر۳، بخش۳؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۲؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۷؛ آسوقیک، ص۱۰۸؛ گانزاگتسی، ص۳۰.
۷۸- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵.
۷۹- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵؛ همچنین کاقانکاتواتسی، ص۲۷.
۸۰- دراسخاناگردتسی، ص۴۵؛ آسوقیک، ص۱۰۸.
۸۱- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۱، ص۵۳۱؛ آسوقیک، ص۱۰۹.
۸۲- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۱، ص۵۳۱.
۸۳- دراسخاناگردتسی، ص۴۷؛ گانزاگتسی، ص۲۹.
۸۴- خوره ناتسی، دفتر۲، بخش۱۱.
۸۵- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۱، ص۵۳۱.
۸۶- پاوستوس، دفتر۳، بخش۶؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۱؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۷.
۸۷- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۱(پانزده سال)؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۱؛ (سیزده سال)؛ آسوقیک، ص۱۱۲(پانزده سال)؛ اوربلیان،۳۸۷ (پانزده سال).
۸۸- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۷.
۸۹- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵؛ همچنین کاقانکاتواتسی، ص۲۷.
۹۰- پاوستوس، دفتر۳، بخش۶، او را سانه سان می نامد؛ در نزد خوره ناتسی و آسوقیک و دراسخاناگردتسی و کاقانکاتواتسی به صورت ساناتروک آمده است.
۹۱- پاوستوس، دفتر۳، بخش۶؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳؛ آسوقیک، ص۱۰۸؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۷؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۹؛ گانزاگتسی، ص۲۹.
۹۲- پاوستوس، دفتر۳، بخش۶؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳؛ آسوقیک، ص۱۰۸؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۷؛ کاقانکاتواتسی، ص۲۹.
۹۳- پاوستوس، دفتر۳، بخش۶؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳؛ آسوقیک، ص۱۰۸.
۹۴- دانشنامه ٔ بزرگ ارمنی، جلد۶، ص۶۸۲.
۹۵- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵.
۹۶- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۶، ص۶۸۲.
۹۷- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵.
۹۸- پاوستوس، دفتر۳، بخش۵.
۹۹- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۲؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۷.
۱۰۰- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۳؛ آسوقیک، ص۱۱۲.
۱۰۱- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۲؛ گانزاگتسی، ص۳۰.
۱۰۲- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۴؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۷؛ آسوقیک، ص۱۱۲؛ گانزاگتسی، ص۳۰.
۱۰۳- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۴؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۹؛ آسوقیک، ص۱۱۲؛ گانزاگتسی، ص۳۰.
۱۰۴- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۳؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۶؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۹؛ گانزاگتسی، ص۳۱.
۱۰۵- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۹؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۶؛ گانزاگتسی، ص۳۱.
۱۰۶- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۹؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۶؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۹؛ گانزاگتسی، ص۳۱.
۱۰۷- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۶.
۱۰۸- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۱۶؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۹؛ آسوقیک، ص۱۱۲؛ گانزاگتسی، ص۳۱.
۱۰۹- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۶؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۹.
۱۱۰- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۶.
۱۱۱- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۵، ص۱۶۶.
۱۱۲- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۶.
۱۱۳- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۵، ص۱۶۶.
۱۱۴- پاوستوس، دفتر۳، بخش۱۶.
۱۱۵- خوره ناتسی، دفتر۳، ص۱۶؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص ۴۹(سه سال)؛ آسوقیک،ص۱۱۳؛ اوربلیان، ص۳۸۷.
۱۱۶- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۸، ص۲۵۲.
۱۱۷- پاوستوس، دفتر۴، بخش۳؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۹؛ آسوقیک، ص۱۱۳؛ گانزاگتسی، ص۳۱.
۱۱۸- پاوستوس، دفتر۴، بخش۳.
۱۱۹- پاوستوس، دفتر۴، بخش۳.
۱۲۰- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۸، ص۲۵۲.
۱۲۱- پاوستوس، دفتر۴، بخش۳.
۱۲۲- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۲۱.
۱۲۳- پاوستوس، دفتر۴، بخش۴؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۴۹.
۱۲۴- پاوستوس، دفتر۴، بخش۳.
۱۲۵- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۸، ص۲۵۲.
۱۲۶- پاوستوس، دفتر۴، آسوقیک؛ ص۱۱۳؛ گانزاگتسی، ص۳۲؛ اوربلیان، ص۷۹؛ دراسخاناگردتسی، ص۴۹.
۱۲۷- پاوستوس، دفتر۴، بخش۴؛ اوربلیان، ص۸۱.
۱۲۸- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۸، ص۲۵۲، گانزاگتسی، ص۳۲.
۱۲۹- پاوستوس، دفتر۴، بخش۵؛ دراسخاناگردتسی، ص۵۳.
۱۳۰- دراسخاناگرتسی، ص۵۳؛ گانزاگتسی، ص۳۳.
۱۳۱- پاوستوس، دفتر۴، بخش۴؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۲۰؛ گانزاگتسی، ص۳۲؛ دراسخاناگرتسی، ص۴۹.
۱۳۲- پاوستوس، دفتر۵، بخش۲۳؛ دراسخاناگرتسی، ص۵۵.
۱۳۳- پاوستوس، دفتر۵، بخش۲۴؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳۸؛ دراسخاناگرتسی، ص۵۵؛ آسوقیک، ص۱۱۶؛ گانزاگتسی، ص۳۳؛ توما، ص۸۷.
۱۳۴- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۸، ص۲۵۲.
۱۳۵- اوربلیان، ص۳۸۷.
۱۳۶- پاوستوس، دفتر۵؛ بخش۲۴؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳۸؛ توما، ص۸۷؛ دراسخاناگردتسی، ص۵۵.
۱۳۷- دانشنامه ٔ بزرگ ارمنی، جلد۸، ص۲۵۲.
۱۳۸- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۳۹؛ همچنین دراسخاناگردتسی ص۵۵؛ آسوقیک، ص۱۱۶؛ توما، ص۸۷؛ گانزاگتسی، ص۳۳.
۱۳۹- دراسخاناگرتسی، ص۵۵؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش ۳۹(چهار سال)؛ آسوقیک، ص۱۱۶(چهار سال)؛ گانزاگتسی، ص ۳۳(چهار سال).
۱۴۰- پاوستوس، دفتر۵، بخش۲۹.
۱۴۱- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش ۴(چهار سال)؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص ۵۵(سه سال)؛ آسوقیک، ص۱۱۷(چهار سال)؛ توما،ص ۸۷گانزاگتسی، ص۳۳.
۱۴۲- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۴۱؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۵۵؛آسوقیک، ص۱۱۷؛گانزاگتسی،ص۳۴.
۱۴۳- پاربتسی، بخش۱۳؛ گانزاگتسی، ص۳۴؛ توما، ص۸۹.
۱۴۴- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴.
۱۴۵- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴.
۱۴۶- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴.
۱۴۷- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴.
۱۴۸- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۴۹؛ توما، ص۸۹؛ گانزاگتسی، ص۳۴.
۱۴۹- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۵۰.
۱۵۰- گاهنامک سندی بود که در آن جایگاه و ترتیب دودمان های بزرگ ارمنستان نوشته شده بود.
۱۵۱- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۶۵.
۱۵۲- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۵۱.
۱۵۳- پاربتسی، بخش۱۱.
۱۵۴- کوریون، بخش ۱۱ و بخش۲۰؛ گانزاگتسی، ص۳۸.
۱۵۵- پاربتسی، بخش۱۰.
۱۵۶- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴؛ آسوقیک، ص۱۱۹.
۱۵۷- این کتاب با ویژگی های زیر به فارسی ترجمه شده است: کوریون، زندگی مسروپ ماشتوتس، ترجمهٔ گارون سارکسیان، انتشارات نائیری، تهران،۱۳۸۱.
۱۵۸- پاربتسی، بخش۱۰.
۱۵۹- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴.
۱۶۰- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۵۵؛ همچنین دراسخاناگردتسی، ص۵۷.
۱۶۱- پاربتسی، بخش۱۲؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۵۵
۱۶۲- پاربتسی، بخش۱۳ ؛ گانزاگتسی ،ص۳۹ ؛ توما، ص۹۲؛ دراسخاناگرتسی، ص۵۹.
۱۶۳- پاربتسی، بخش۱۳ ؛ آسوقیک، ص۱۲۰ ؛ دراسخاناگرتسی، ص۵۹؛ گانزاگتسی ،ص۳۹.
۱۶۴- پاربتسی، بخش۱۴ ؛ آسوقیک، ص۱۲۰ ؛ دراسخاناگرتسی، ص۵۹؛ گانزاگتسی ،ص۳۹.
۱۶۵- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰ ، ص۱۳۴.
۱۶۶- پاربتسی، بخش۱۴ ؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳ ، بخش۶۴؛ آسوقیک، ص۱۲۰ ؛ توما، ص۹۲.
۱۶۷- پاربتسی، بخش۱۴ ؛ آسوقیک، ص۱۲۰ ، توما؛ ص۹۲؛ دراسخاناگرتسی، ص۵۹.
۱۶۸- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰ ، ص۱۳۴ .
۱۶۹- کوریون، بخش۲۴.
۱۷۰- دانشنامهٔ بزرگ ارمنی، جلد۱۰، ص۱۳۴.
۱۷۱- کوریون، بخش۲۵؛ همچنین پارپتسی، بخش۱۸؛ آسوقیک، ص۱۲۱؛ دراسخاناگرتسی، ص۶۱.
۱۷۲-کوریون، بخش۲۵؛ همچنین خوره ناتسی، دفتر۳، بخش۶۷؛ پاربتسی، بخش۱۸؛ آسوقیک، ص۱۲۱؛ توما، ص ۹۴؛ دراسخاناگرتسی، ص۶۱.
۱۷۳- خوره ناتسی، دفتر۳، بخش ۶۷ ( ۵۱سال)؛ همچنین آسوقیک، ٌص۱۲۱؛ گانزاگتسی، ص ۴۰ (۵۱سال)؛ اوربلیان، ص ۳۸۷ (۵۱سال).