فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷

دنمه ها

نویسنده: ر. آراکلیانس

صوفیان، درویشان، ربّی ها، جوکیان، راهبان و شاید آن هفتاد و دو ملتی که ندیدند حقیقت و ره افسانه زدند، همه و همه به دنبال جواب سؤال بزرگ بودند که نیافتند و یا که یافتند و دنیاییان را در آن شریک نکردند.

طی هزاران سال، پیغامبران آمدند و پیامِ خداگونه شان را به زبان مردمان به آنان رساندند. فلاسفه و جامعه شناسان آمدند و سعی در شناخت روح و تحلیل روحیات انسان و خانوادهٔ اجتماعی او نمودند؛ شاعران آمدند و در اسارت یا آزادی از قافیه ها، رهِ میخانه و کلیسا را نشان دادند؛ ولی روان پیچیدهٔ انسان متفکرِ در بندِ امیال جسمانی و طلب های روحی اش آخرت را به دنیا فروخت، خوی ددمنشانهٔ خود را بارها در حد نسل کشی ها بروز داد؛ قدرت و جاه طلبی را جایگزین نوع دوستی و تفاهم نمود و در نهایت، ناامید از یافتن پاسخ سؤال بزرگ، در لابه لای تاریخ، در پهنهٔ فلسفه های شناخته شده و نامهٔ اعمال بزرگان، خود را در جست و جوی جواب سؤال های کوچک محدود شده دید.

مرزهای توان ذهن انسان، میزان قدرت چرخش و سازش شخصیت انسانی، دلایل اصلی ستیز انسان با انسان، برتری طلبی و بسیاری سؤال های این چنینی، صفحات تاریخ اجتماعی انسان را پر کرده اند؛ و کم نبودند کسانی که عمری تلاش برای یافتن پاسخ ها را در ناامیدی، و چه بسا در مهلکهٔ جنگ های دیگر هفتاد و دو ملت، مدفون شده یافتند.پیوند ناشگون فکر مغشوش، روان جاه طلب، عشق دنیوی و پخش ناعادلانهٔ ثروت های زیرزمینی، فرزندی به بار آورد به نام سیاست، و داعیانی به نام سیّاس.سیّاسان نیز در چرخهٔ زندگی به نوبهٔ خود در گسترش اغتشاش و عشق دنیوی برای دست اندازی به ثروت های خدادادی، به وظیفهٔ نامیمون خود عمل کردند تا دنیا را به سودوم و گومورایی دیگر تبدیل کنند.

آمدند لحظاتی هر چند دیر و غالباً پس از مرگ سهراب که کاوش در زوایای تاریک افکار سیّاسان و طالبان قدرت به بار نشست و بخشی از پیچیدگی حیرت انگیز ذهن انسان آشکار شد. ولی آیا بودند و هستند کسانی که پاسخ سؤال های کوچک را ارج نهند و آن را در مسیر جست و جو برای جواب سؤال بزرگ به کار گیرند؟

ما فقط مالک چند هزار سال از تاریخ حیات میلیونی کرهٔ زمین هستیم، اما در همین مدت کوتاه شاهد آثار قوم اینکاها و نابودیشان، تمدن و روند تغییر تمدن مصر و شرق دور، تصلیب عیسای زادهٔ قوم یهود به دست خود قوم یهود، جنگ های صلیبی در زیر پرچمی که خود ذاتاً نشانه صلح و محبت است، ظهور و سقوط امپراتوری ها، اصرار قوم برگزیده در دستیابی به ارض موعود، ایجاد خطوطی به نام مرز، و بسیاری پدیده های حیرت انگیز دیگر بوده ایم که همه و همه زاییدهٔ فکر و ذهن انسان هستند.

انتخاب مأوا و انس با محل زندگی، اولین خط کشی و تعیین مرز بین انسان ها بود. پس از آن خط کشی قومی، خط کشی اعتقادی، خط کشی ملی و خط کشی اقتصادی، به کمک تجزیهٔ خانوادهٔ انسانی آمدند، و به وجود آمد آنچه نمی بایست.در کشاکش آن خط کشی ها، در طول چرخهٔ چندهزار سالهٔ تاریخ و سیر جنگ های هفتاد و دو ملت، می باید سهمی حیاتی برای ماهیت وجودی و آمال قوم برگزیده کنار گذاشت.قدیم تر از آخرین خط کشی ذهن انسان، همانا ایجاد دیوار جدایی در سرزمین فلسطین، قدیم تر از خروج[۱] سال ۱۹۴۸ م به سرزمینی که اینک اسرائیلش می نامند، در همان قرن بیستم، بار دیگر می رسیم به نمایندگان قوم برگزیده که در قالب ‹‹دُنمه››[۲] ها در ملغمه ای از اقوام، امت ها، سرزمین ها و عقاید بازی ساز، پرده ای سرنوشت ساز شدند.

دُنمه به معنای ‹‹نوگرویده››، از آخرین پدیده های اجتماعی اعجاب انگیز قرن های پایانی هزارهٔ دوم است.

لهستانی تبارها، کولیان مجارستان و شبه جزیرهٔ بالکان، که به شهروندی شهر سالونیکای امپراتوری عثمانی در شمال یونان کنونی، درآمده بودند، یهودیانی بودند که به پیروی از شاباتای زِوی[۳] به ظاهر به اسلام گرویدند و در پی اجرای مفاد پیمان لوزان در پایان جنگ جهانی اول، تنها راه را در مهاجرت به شهر ازمیر ترکیه دیدند.

شاباتای زِوی در سال۱۶۶۶ م، در شهر اسمیرنا در قلمرو امپراتوری عثمانی، مسلک جدید دُنمه ها را بنیان نهاد و به نوعی حفظ اعتقادات در پنهان و تظاهر به اعتقاد غالب روز و مطابق سیاست حاکم را بدعت گذاشت.

یهودیانی که از آغاز مسیحیت در سرزمین فلسطین، حضرت مسیح را به پیغمبری قبول نداشتند و در طول قرن ها همچنان در انتظار ظهور فرستادهٔ خداوند برای رهایی و آزادی به سر می بردند، شاباتای زِوی را به پیغمبری پذیرفتند و تا بر ملا شدن حقیقت، سلوک خاص او را صمیمانه پیرو شدند.برخی از دُنمه ها با شناخت حقیقت، در همان قرن هفدهم دل از مسلک جدید خود کندند، ولی بسیاری نیز سرنوشت شاباتای زِوی را قسمتی از رسالتش دیدند و چنان در حفظ رهنمود وی کوشیدند که دو قرن بعد حدود بیست هزار نفر از آنها در مهاجرت از سالونیکا به ترکیهٔ پس از خلافت عثمانی، شرکت کردند.قوم پراکنده در دنیای بنی اسرائیل، در طی تمامی تاریخ و در انتظار ناجی و ارض موعود، تاریخ بشریت را بارها و بارها در مسیرهای جدید قرار داده است و با سکونت در چهار گوشهٔ جهان و در میان صاحبان ادیان و تمدن های دیگر عموماً با برتری طلبی خود باعث درگیری های اجتماعی بزرگ شده است.

جابه جایی اِشکنازها و سِفِردیم ها از اسپانیا و پرتغال، و اقامتشان در قلمرو امپراتوری عثمانی[۴]، حرکت مارانوس ها، که یهودیانی به ظاهر مسیحی شده بودند، جنبش دُنمه ها و اسکان هفتاد هزار نفری یهودیان در شهر کلیدی سالونیکا قبل از آغاز جنگ جهانی اول در سال های پایانی خلافت عثمانی، فقط نمودهای خاصی از حرکت های اعتقادی و دیانتی قوم بنی اسرائیل است.امپراتوری عثمانی رسماً در سال ۱۹۲۴ م جایش را به حکومت ترک های جوان سپرد، در حالی که نطفهٔ سقوط امپراتوری از سال۱۹۰۸ م درشهر سالونیکا به بار نشسته بود.

شهرسالونیکا در آن سال ها مقر لژهای فراماسونری وابسته به لژهای ایتالیا و فرانسه بود؛ و چون این گونه اجتماعات وابسته به خارج، درخلافت عثمانی از مصونیت خاصی برخوردار بودند، حرکت ضد سلطان عثمانی با گام های پنهانی، ولی ضمانت شده، از این شهر آغاز شد.ترک های جوان با تأسیس ‹‹حزب اتحاد و ترقی››، که نامش خود از شعارهای معروف فراماسونری است، یونانیان، ارمنیان و یهودیان سالونیکا را در صفوف خود در اختیار گرفتند. رهبران حزب نظیر جاویدبیگ، طلعت پاشا و مصطفی کمال همگی از دُنمه ها و دُنمه صفت های سالونیکا بودند که ظاهراً تحت لوای اسلام، دین حاکم بر قلمرو امپراتوری عثمانی، در ترکیه بر سر کار آمدند و پس از نشستن بر مسند حکومت چهرهٔ واقعی خود را به نمایش گذاشتند.

ترک های جوان که آیات قرآن را راهنمای خود قلمداد کرده بودند، پس از رسیدن به قدرت اعلام کردند که روش حکومت آنها نمی تواند از آسمان نازل شده باشد. مخالفان حزب اتحاد و ترقی از همان آغاز ماهیت دُنمه ترک های جوان و رهبران آنها را برملا ساختند، ولی ارتباط مستحکم فراماسونری با اروپا مانع از شکست مصطفی کمال پاشا گردید.

چندگانگی رفتار و خط مشی سیاسی ترک های جوان را فقط می توان در چندگانگی هویت و اعتقادات آنها دانست. آنان غیرترکانی بودند که داعیهٔ تأسیس حکومت جدید ترک را سر دادند. آنان دنمه هایی بودند که ظاهراً اسلام را پذیرفته بودند و در باطن ازدواج با ترک های مسلمان را ممنوع کرده بودند. آنان سیّاسانی بودند که به ارشاد ماسون های فرانسه و ایتالیا[۵] از نیروی جوان ارمنیان و یونانیان انقلابی استفاده کردند و فقط در فاصله چند سال اقدام به قتل عام آنان نمودند.

شاباتای زِوی در سال۱۶۲۶ م در شهر اسمیرنا (ازمیر کنونی) در امپراتوری عثمانی چشم به جهان گشود. او که جوانی باهوش و تحصیل کردهٔ کابالای یهودیان بود، افسردگی شدید و حالات غیرمتعارف روانی از خود بروز می داد؛ و وقتی در سن بیست سالگی مدعی نجات قوم یهود شد، از سوی جامعهٔ یهود طرد گردید.

زِوی در سن چهل سالگی برای تشخیص حالات افسردگی خاص [۶] خود نزد ناتان غزه[۷] (در فلسطین) یکی از عالمان (رَبی) شهر اورشلیم رفته بود و در خلال این محاورت و مشاوره از سوی ناتان، استثنایی تشخیص داده و اندکی بعد به عنوان ناجی نهایی قوم یهود معرفی شد. اعتبار ناتان غزه باعث پذیرش او از طرف یهودیان سراسر جهان شد.ظهور مسیح قوم یهود، شاباتای زِوی، در تمام دنیا با استقبال بی نظیرِ یهودیان روبه رو گردید.

تصویر ظهور مسیح یهودیان چنان مفتون کننده بود که تصحیحات و ویرایش متن تورات از سوی شاباتای زِوی، بدون سؤال و سریعاً پذیرفته شد و آیینی بدعت نهاده شد که آمیخته ای بود از گفته های کتب آسمانی، نیازهای فیزیولوژیکی و جسمانی انسان و رسم و رسوم اجتماعی روزه در زیر چکمهٔ سلاطین عثمانی که خود را خلیفهٔ مسلمین جهان می دانستند.تطبیق ظاهری با شریعت حاکم اسلامی تنها راه بقا و عرض اندام در سرزمین های امپراتوری عثمانی بود. نقل شده است که شاباتای زِوی به سفر حج هم رفت تا موقعیت خود را استحکام بخشد.

او در سال۱۶۶۶ م هفت ماه را در زندان های عثمانی به سر برد، در حالی که هزاران تن از پیروانش برای عبادت در اطراف زندان ها گرد هم می آمدند. در اواخر سال۱۶۶۶ م وی را به اتهام فتنه گری در قلمرو سلطان دستگیر کردند و به نزد سلطان آوردند. ده ها هزار نفر از پیروانش بی صبرانه در انتظار تحویل تاج سلطنت از سوی سلطان حمید امپراتور وقت عثمانی به مسیح موعود، شاباتای زِوی، در اطراف کاخ جمع شده بودند.

نتیجه بسیار غیرمنتظره بود: شاباتای زِوی به تنها پیشنهاد سلطان گردن نهاده و برعکس انتظار مریدانش، در حضور خلیفهٔ عثمانی به دین اسلام گرویده بود.

بسیاری از پیروان سعی در توجیه چرخش اعتقادی مسیح خود نمودند و سیاست ظاهری شاباتای زِوی را بخشی از عملکرد پیغمبر نوآور شناختند.شاباتای زِوی پس از رهایی از بند امپراتوری بار دیگر به ترویج آیین خود پرداخت و بدینسان برای لغت و عنوان دُنمه که در زبان ترکی صرفاً ‹‹گرویده›› معنی داشت، تعریف مجازی ‹‹اعتقاد به سلکی و تظاهر به سلوکی دیگر›› را به وجود آورد.

دُنمه ها در طی دو قرن بعد در شهرهای کنارهٔ دریای سیاه و اِژه، یعنی اسمیرنا، آدریاناپول و قسطنطنیه و خصوصاً سالونیکا در بخش بالکانی امپراتوری حضوری همیشگی داشتند.

در حین جنگ اول جهانی و بحبوحهٔ اضمحلال امپراتوری عثمانی نیروهای یونان شهر سالونیکا را متصرف شدند و بر اساس پیمان صلح لوزان، یونانیان مسیحی مجاز به بازگشت به یونان، ساکنان ترک مسلمان تشویق به بازگشت به ترکیه، و یهودیان شهر مختار به ماندن و یا مهاجرت به هر نقطه شدند.

پیمان لوزان انتخاب ساکنان شهر را بر اساس دیانت و نه قومیت نهاده بود و در نهایت دُنمه ها که قوماً یهودی و از نظر دیانت رسمی مسلمان بودند برخلاف تمایل و انتظارشان مجبور به ترک سالونیکا و اسکان در شهرهای ترکیه، عمدتاً ازمیر شدند.

جمیعت دُنمه ها پس از جنگ در شهر ازمیر بالغ بر بیست هزار نفر بوده است.

تحلیل و بررسی سلک جدید شاباتای زِوی، که عمدتاً بر اساس تورات به وجود آمد و عملکرد عقیدتی جامعهٔ کنونی ‹‹شباتیان››، پیروان این آیین، خارج از حیطهٔ این مقاله است. آنچه عنوان کردنش می توانست روشنگر راهی و پاسخ سؤالی باشد، تشریح دنمه در تعریف مجازی آن و اصلیت و اعتقادات رهبران حزب اتحاد و ترقی، نظیر جاوید بیگ و طلعت پاشا، عاملان اولین نژادکشی قرن بیستم و آتاتورک (مصطفی کمال) پدر ترکیهٔ کنونی بود.

پی نوشت ها :

منابع:

Oxford Encyclopedia of Religions.

Acts of Faith by Dan Ross.

New York Times, dated 1928.

پی نوشت ها:

Exodos1-

Doenmeh2-

Shabatai Zevi3-

۴- امپراتوری عثمانی از اوایل قرون وسطا و پس از گرایش جمعی ترک های خزر به دین یهود، همواره مأمن یهودیان رانده شده از سایر کشورهای جهان بوده است

“Labour & Lux”, “Grant Orient”۵-

Manic depression 6-

Natan of Gaza 7-

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید