فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۵

در کنار (چشم استانبول)

نویسنده: گریگور قضاریان

گریگور قضاریان در کنار آرا گیولِر
گریگور قضاریان در کنار آرا گیولِر


پس از حدود سه ربع قرن عکاسی، سفر به چهار گوشه جهان، کسب نشان‌های جهانی و کشوری بی‌شمار برای خدمات فرهنگی، قرار گرفتن در شمار هفت عکاس برتر جهان، گرفتن عکس‌های نمادین از شخصیت‌هایی چون ایندیرا گاندی، وینستون چرچیل، سوفیا لورن، بریژیت باردو، سالوادور دالی، پیکاسو و … خود را هنرمند نمی‌داند.

آرا گیولِر با نام اصلی مگردیچ آرا دردریان(۱)، این اسطوره عکاسی خبری ارمنی‌تبار، را در کافه‌اش به همین نام در طبقهپایین استودیو اش در محله بِی‌اوغلوی استانبول رو‌به‌روی قدیمی‌ترین دبیرستان ترکیه، دبیرستان گالاتاسرای، در ۲۰۱۵م، ملاقات کردم.

بیشتر مواقع در کافه‌اش می نشیند و با روی گشاده خوشامدگوی تمام هنرمندان، عکاسان و علاقه‌مندانی است که از چهار گوشه جهان برای دیدنش به این کافه می‌آیند.

پیر مردی ۸۷ ساله است با شخصیتی محکم، پرانرژی و شوخ‌طبع که با شور و حرارت درباره خاطرات و تجربیات حرفه‌ای‌اش صحبت می‌کند. از سهیم کردن دیگران در دانسته‌هایش و انتقال دانش و تجربیاتش لذت می‌برد. شیوه صحبتش همانند عکس‌هایش صریح، عمیق، با صداقت، خاطره‌انگیز و تأثیر‌گذار است. تاریخ‌نگاری است که تاریخ را با دوربین می‌نویسد و جملات و کلمات را با عکس‌هایش بیان می‌کند. به قول خودش با عکس لحظه‌ها ابدی می‌شوند.

او می‌گوید:«دوست ندارم به من بگویند هنرمند. من عکاس هم نیستم. من عکاس خبری هستم، فوتو ژورنالیست. تفاوت هست بین هنرمند و عکاس و عکاس خبری. کار من سفر کردن و مشاهده کردن است. شاید برخی مواقع، هنر واقعیت را ترسیم نکند. شاید، دروغ هم بگوید ولی عکاسی انعکاس واقعیت‌هاست. برای همین هم، عکاسی خبری را انتخاب کردم. با عکس پیام‌های بیشتری را می‌توان انتقال داد تا با متن نوشته. من تاریخ را ثبت می‌کنم و کار هنری انجام نمی‌دهم. مستند‌سازی می‌کنم.از هنر مهم‌تر تاریخ است و این کاری است که عکاس خبری انجام می‌دهد، ثبت تاریخ. دنیا را گشتم تا تاریخ دنیا را ثبت کنم».

گیولِر از سفیران فرهنگی ارمنی‌تبار ترکیه است که نقشی بسزا در به اشتراک گذاشتن ارزش‌های ترکی با افکار عمومی جهان داشته.

سال‌ها پیش، زمانی که اینترنت و شبکه‌های اجتماعی وجود نداشت، شهر محل زندگی‌اش، یعنی استانبول، را با عکس‌هایش به جهانیان شناساند و زندگی در استانبول را در دهه‌های۵۰، ۶۰ و ۷۰ سده بیستم میلادی ثبت کرد. برای این خلاقیت، مردم ترکیه لقب «چشم استانبول» را به او دادند. در این باره می‌گوید:

«به من لقب چشم استانبول را داده‌اند ولی ما عکاسان خبری چشم دنیا هستیم، ثبت‌کنندگان تاریخ بصری جهان امروز» .

عکس‌هایش را، که بیشترشان در کتاب‌ها چاپ شده و جلوی میزش است، نشان می‌دهد. برخی هم، روی در و دیوار کافه آویزان است. می‌گوید:

«چیزی را که می‌بینی و می‌خواهی از آن عکس بگیری باید درک کنی، آن را بفهمی. فقط، داشتن چشم کافی نیست. باید حس کنی و روح داشته باشی و آن را انتقال بدهی.شهرها از انسان‌ها و یادمان‌های ساخته دست آنها تشکیل شده، بین دو غایت فقر و شکوه، قدرت و ناتوانی. این مفاهیم دوگانه در زندگی در کنار هم وجود دارند، همانند سفید و سیاه. عکاس باید بتواند این دوگانگی را ترسیم کند و چگونگی کنار هم قرار گرفتن آنها را نشان دهد. با دیدن مناظر زیبا به وجد نمی‌آیم. بدون حضور انسان، از صحنه‌ای عکس نمی‌گیرم. با نور معمولی هم، عکس نمی‌گیرم یا قبل و بعد از غروب خورشید یا بلافاصله بعد از طلوع آفتاب».

شاید، حضور انسان و سیاه و سفید بودن بیشتر عکس‌هایش از این فلسفه نشئت می‌گیرد. برای نشان دادن این دو‌گانگی، جهان‌بینی‌اش را این گونه با عکس‌هایش نمایش می‌دهد.

تمایل ندارد درباره مباحث مربوط به قومیت صحبت کند.

«هویت قومی تأثیری بر من ندارد. من ترک نیستم. ارمنی نیستم. ژاپنی نیستم. من شهروند جهان هستم. اهل استانبولم ولی متعلق به جهان هستم. من به بشریت تعلق دارم و انسان برای من مهم است».

پی‌نوشت:

Mıgırdiç [Mgrdich] Ara Derderyan

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۵
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید