فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷ و ۸

در سوگ استاد محمد قاضی

نویسنده: سیف الله گلکار


به سوگ رفتن خورشید، خاک می تازد

که سینه چاک دهد، سرفرو بیندازد

فضای تیره و خاموش شب، بیازد دست

که سرد و سخت، سیه چادری بر افرازد

به خاک گرم به جا ماند زو، زنم چنگی

که زخمه، خون به دل و دست و دیده اندازد

فراز خیمه، نهد زهره، چنگ را بر خاک

به مویه های غریبانه، نغمه پردازد

زمانه کسی به در آید زپرده بیداد؟

که شاهباز خرد، آشیانه ای سازد

اگر چه قامت نور و غرور او پژمرده

شرار خشم و خروشش، قیامت آغازد

سرود سرکش بیدار او، بود جاوید

کجا غروب کند آن که نور می سازد

۲۴/۱۰/۱۳۷۶

 

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷ و ۸
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید