فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۳

درگیری ارمنی – تاتاری و کشتارهای ارمنیان باکو (۱۹۰۵ – ۱۹۰۶م) | ایساک یونانسیان

نویسنده: ایساک یونانسیان

سیاست روسیۀ تزاری نسبت به اقوام امپراتوری

در نظام اداری و حکومتی ای که پس از چیرگی روس ها بر قفقاز حاکم شد، تنها اصلی که هیچ گاه مورد توجه قرار نگرفت تقسیم منطقه به نوعی از حوزه های اداری بود که با ترکیب قومی و فرهنگی آن همخوانی داشته باشد. بلکه برعکس، چنانکه ملاحظه خواهد شد، مقامات روس از هر موضوعی ‏که به تنش های قومی در میان اتباع امپراتوری دامن می زد خرسند بودند و در بسیاری مواقع، از این امر برای تداوم حاکمیت خویش استفاده می کردند. تغییر و تحولات اداری مناطق ارمنی نشین قفقاز در ‏این دوره نمونۀ روشنی از خط مشی مذکور است.‏ [۲]

از سال های پایانی قرن نوزدهم میلادی، هم زمان با تحولات سیاسی و فرهنگی اقوام و ملل قفقاز ـ به ویژه گرجی ها و ‏ارمنی ها ـ دولت روسیه به نحو روزافزونی با مشکل رویارویی با حرکت های ملی در میان اتباع ‏امپراتوری روبه رو شد که بالطبع نخستین واکنش آن سیاست سرکوب و خفقان ‏بود. نیکلای دوم،[۳] در ۱۸۹۶م، فرمانداری کل قفقاز را به شاهزاده گالیتسین[۴]‏ سپرد که با تمام قوا به روسی سازی اجباری منطقه دست زد.‏

وی ضمن تعطیل کردن مدارس و مؤسسات فرهنگی ارمنیان و توقیف اموال کلیساهای متعلق به ارمنی ها و گرجی ها کوشید تا با اعطای مجموعه ای از امتیازات اداری به مسلمانان اقوام و ملل قفقاز را بر ضد یکدیگر تحریک ‏کند. زمینۀ سیاسی و اجتماعی نیز مساعد بود. بدین ترتیب، نهضت اجتماعی گسترده ای که در سرتاسر ‏روسیه در قالب انقلاب ۱۹۰۵م بروز کرد در قفقاز به سرعت به جنگ و جدلی داخلی بین ارمنی ها و ‏مسلمان ها تبدیل شد که نهضت را به شکست و نابودی کشاند. [۵]

هنگامی که توفان انقلاب روسیه را فراگرفت دولت تزاری به سرکوب ‏انقلابی ها روی آورد زیرا به خوبی واقف بود که در صورت ورود قفقاز به صحنۀ انقلاب، با دارا بودن نیروی عظیم انقلابی و اقتصادی، ضربۀ مهلکی بر پیکر حکومت وارد خواهد شد. از این رو، برآن شد که ‏با ایجاد درگیری های قومی در قفقاز مردم این منطقه را از صحنۀ انقلاب دور کند. دلیل این امر آن بود ‏که اصولاً حلقه های ملی و قومی با افکار و تعلیمات جهان میهنی[۶] انقلابی ها سازگار نبود و آنان، به ‏ویژه بلشویک ها، افکار ملی گرایانه را برای روح انقلاب مرگ آفرین می دانستند. در کنار همۀ این اهداف، ‏واداشتن اجباری همۀ اقوام امپراتوری به گرویدن به آیین ارتدوکس کلیسای روسی نیز پیگیری می شد ‏که در این بین ارمنیان به علت اعتقادات مذهبی (مذهب مرسلی بنیادگرا) و فنلاندی های پروتستان و لهستانی ‏های کاتولیک بیشترین صدمات را متحمل شدند.‏

دفاع در دو جبهه

هم زمان با این وقایع و از اواخر قرن نوزدهم میلادی شاهد افزایش ارمنی ستیزی در امپراتوری عثمانی و آغاز ‏پاک سازی های قومی ارمنیان در سرتاسر این امپراتوری هستیم‎ که نتیجۀ سیاست های بلند پروازانۀ عثمانی ها ـ یعنی تصرف مناطق ترک زبان به ویژه قفقاز و آسیای مرکزی ـ بود. لازمۀ این کار از بین بردن ‏موانعی بود که بر سر این راه وجود داشت و بزرگ ترین آنها ارمنستان بود. به این ترتیب، ملت ارمنی می بایست در دو جبهه به مبارزه می پرداخت. از یک سو، می ‏بایست در برابر تلاش های زمامداران عثمانی برای برانداختن نسل ملت ارمنی می ایستاد و از سوی دیگر، می بایست به مبارزۀ دفاعی سختی علیه استبداد تزاری یا دولت پلیسی ای می پرداخت که خودِ نظام تزاری امپراتوری روسیه نیز در بند آن بود. از این رو، از ‏اواخر قرن نوزدهم میلادی شاهد شکل گیری احزاب سیاسی ارمنی در قفقاز و عثمانی هستیم، احزابی که هدفشان دفاع ‏از حقوق ملت ارمنی در مقابل اهداف پان تورانیستی عثمانی و روسی سازی روسیه بود. ‏

در این میان، روسیه نیز، که با عثمانی در جنگ بود، از ارمنیان به منزلۀ اهرم فشاری علیه حکومت استانبول استفاده ‏می کرد. فعالیت های احزاب ملی گرای ارمنی در ارمنستان غربی یا شش ولایت ارمنی نشین عثمانی ‏‏(شرق ترکیۀ کنونی) و ارمنستان شرقی (ارمنستان کنونی و قراباغ) و تبلیغات آنان و همچنین، وجود جو ‏دشمنی در عثمانی نسبت به ارمنیان وضع شکننده ای را در قفقاز میان ارمنیان و تاتارهای قفقاز[۷] به وجود ‏آورده بود‎.‎

آغاز منازعات قومی در قفقاز

درگیری های قومی در قفقاز، به ویژه، درگیری های میان ارمنی ها، گرجی ها و تاتارهای قفقاز ‏سابقه ای طولانی دارد و به قرن ها قبل باز می گردد اما از جمله دلایلی که سبب شد این درگیری ها شکل خونین تری ‏به خود گیرد و وقایع سال های بعد را در قفقاز موجب شود می توان به سیاست های ‏حاکمان روس اشاره کرد، که در بالا متذکر شدیم، سیاست هایی که به این درگیری ها شکل حکومتی ـ پلیسی دادند و در پی آن بودند تا با ایجاد ‏درگیری قومی در منطقه به اهداف خود که همانا یکسان سازی قومی و مذهبی اقوام روسیه بود ‏جامۀ عمل بپوشانند.‏

اولین منازعۀ ارمنیان و تاتارهای قفقاز به درگیری های بین کارگران تاتار صنایع نفت باکو با ‏مهندسان و کارفرمایان ارمنی خود باز می گردد که بذر کینه و نفرت میان آنان از چندین سال پیش به دست ‏حاکمان روس کاشته شده بود. افزون بر این، دولتمردان روسیۀ تزاری می خواستند که مقاومت ‏ارمنیان را در برابر سیاست روسی سازی درهم شکنند و به آنان یادآور شوند که ارمنیان در میان ‏توده‌های‎ ‎مسلمان‎ ‎متعصبی قرار گرفته‌اند و تنها روسیه می‌تواند امنیت جانی و مالی آنان را، چه در قفقاز و ‏چه در عثمانی، تضمین کند مشروط بر اینکه از این پس در برابر دولت رفتار رعایای فقیر و مطیع را ‏داشته باشند. اما آنچه سبب شد که این نفرت و کینه، میان ارمنیان و تاتارها، فزونی یابد و در آینده شاهد ‏درگیری های گسترده در منطقه باشیم هجوم به ارمنیان و کشتار آنان در فوریۀ ۱۹۰۵م بود که سه ‏روز به طول انجامید.‏

کشتار ارمنیان باکو در فوریۀ ۱۹۰۵م‏

در ۶ فوریۀ ۱۹۰۵م دسته های تاتار ـ که به تحریک حاکمان روس به ویژه شاهزاده ناکاشیدزه،[۸] ‏استاندار باکو، مسلح شده بودند ـ به محلات ارمنی نشین باکو وارد شدند و به جان ارمنیان افتادند. چند تن ‏از روشنفکران تاتار از جمله‎ ‎احمد آقایف[۹] مشهور نیز، که بعدها در‎ ‎ترکیه‎ ‎نقش مهمی در نهضت ‎پان ‏تورانیسم ‎بازی کرد، تبدیل به آلت بی‌اراده ای در دست مقامات روسی شدند و از طرف آنان مأموریت ‏یافتند که این کشتارها را به راه اندازند.[‎‎ [۱۰ ‏در این هجوم، منازل ارمنیان ابتدا غارت و سپس، به آتش کشیده ‏شد. در نخستین روز این هجوم ۳۲ ارمنی و ۳ تاتار کشته شدند.‏

با آغاز کشتارها عمال حاکم روس، که همدست تاتارها بودند، از مداخله خودداری کردند و نیروهای انتظامی و لشکری را در پست ها و پادگان های خود نگاه داشتند تا ‏میدان را برای کشتار ارمنی‌ها به دست تاتارها باز گذارند.‏ در همین زمان حزب فدراسیون انقلابی ارمنی (داشناکسوتیون) [۱۱] ‏در نامه ای به ناکاشیدزه خواستار توقف ‏این کشتارها شدند. در این نامه آمده بود:‏‏«کشتارها را متوقف کنید. در غیر این صورت شخصاً پاسخ گو خواهید بود»‏.[۱۲]

نمایی از شهر باکو در کشتارهای 6 فوریه 1905م
نمایی از شهر باکو در کشتارهای 6 فوریه 1905م

ارمنیان ساکن در باکو، که تا آن زمان در صلح و آرامش به سر می بردند، از این رخدادها غافلگیر شدند و حتی، گمان نمی کردند که درگیری ها ابعاد گسترده ای به خود گیرد و بیش از یک سال به طول انجامد. در این اثنا و در پی ‏عدم دریافت پاسخ از سوی ناکاشیدزه، سران حزب داشناکسوتیون به سرکردگی نیکول دومان[۱۳] ‏گروهی ‏مبارز را برای دفاع از ارمنیان باکو سازمان دهی کردند. ‏

همگام با فعالیت های گروه های مبارز ارمنی، مهندس هُوهانس کاجازنونی،[۱۴] که مسئولیت ‏استخراج چاه های نفت باکو را برعهده داشت، با شروع دوبارۀ درگیری بین کارگران تاتار و ارمنی به ‏سازمان دهی کارگران ارمنی شاغل در صنعت نفت باکو دست زد و در مبارزه علیه تاتارها به نیکول ‏دومان پیوست. این فعالیت ها سرآغاز تشکیل شاخۀ نظامی حزب داشناکسوتیون شد که تنها هدف آن محافظت ‏از ارمنیان ساکن باکو و دیگر شهرهای قفقاز در مقابل حملات تاتارها بود. سه عضو برجستۀ حزب ‏داشناکسوتیون به نام های نیکول دومان، هُوهانس کاجازنونی و آبراهام گلخاندانیان[۱۵] مسئولیت شاخۀ نظامی ‏حزب را عهده دار شدند.‏

در ۹ فوریۀ ۱۹۰۵م، گروه های مبارز ارمنی به خیابان های باکو سرازیر شدند که دسته‌های مسلح تاتار در آن مستقر ‏بودند. نظامیان روسی نیز فقط ناظر صحنه بودند. در پایان روز، تاتارها از تمامی کوچه‌های ‏اطراف کلیسای ارمنیان و اطراف ایستگاه راه آهن رانده شده بودند. صبح روز بعد، ارمنیان به سمت ‏محلات دیگر شهر پیش رفتند و در سر راه خود دسته‌های تاتار را پراکنده کردند. انتقام جویی ارمنیان خونین بود و ‏هر لحظه بر اجساد تاتارها در کوچه‌ها افزوده می‌شد. درنتیجه، سران تاتارها نزد حاکم شهر رفتند ‏و به التماس از او خواستند که به مبارزه پایان دهد. [۱۶]

پلیس و نظامیان روسی، که تا به آن لحظه همچون تماشاگرانی بی طرف تنها ناظر صحنۀ نبرد بودند و به پیروی ‏از مقامات دولت تزاری نقش محرک دو طرف نزاع را بازی می کردند و تا هنگامی که به نظر می‌رسید تاتارها برنده‌اند حالت ‏بی طرفانه به خود گرفته بودند، از این حالت به درآمدند و با پیشرفت حملۀ متقابل ارمنی‌ها ناچار به دخالت ‏شدند و پذیرفتند که باردیگر نظم را برقرار سازند. [۱۷]

حزب داشناکسوتیون عملیات دفاعی و انتقام جویانۀ خود را با کشتن‎ ‎ناکاشیدزه،‎ ‎حاکم باکو، تکمیل کرد چراکه معلوم شد یکی ‏از عاملان اجرای سیاست شوم‎ ‎سن پترزبورگ بوده‎ ‎است. این کشتارها با شکست پر سروصدایی ‏برای دسته‌های ارتجاعی روس به پایان رسید و آنان خود را نه تنها در چشم ارمنیان بلکه در نظر ملت ‏خود و در برابر افکار عمومی اروپایی نیز بی آبرو کردند.‏

در پی سه روز درگیری ۲۰۵ ارمنی و ۱۱۱ تاتار کشته و ۱۲۱ ارمنی و ۱۲۸ تاتار نیز زخمی شدند. در بین ‏کشته شدگان ارمنی، هفت زن و بیست کودک نیز دیده می شدند. [۱۸]

اورست سمونین،[۱۹] ‏خبرنگار روزنامۀ نووُیه اوبوزرنیه،[۲۰] دربارۀ کشتار ارمنیان باکو نوشته است:‏‎ ‎‏«تاتارهای ساکن قفقاز بی رحمانه ارمنی‌ها را در کوچه‌های باکو به قتل می‌رسانند. وقتی تمام آنچه را که ‏فقط در طول سه ساعت دیدم به خاطر می‌آورم خون در رگ‌هایم منجمد می‌شود»‏[‎.[۲۱

یک شاهد عینی ترک تبار، در روزنامۀ باکینسکی ایزوستیا،[۲۲] به چگونگی آتش زدن منازل ارمنیان و قتل ‏فجیع ساکنان آنها و عدم ترحم مهاجمان به زنان اشاره کرده است. همچنین،‎ ‎خبرنگار نشریۀ تیفلیسکی ‏لیستوک[۲۳] دربارۀ این کشتار نوشته است:‏

‏«یک تلقی همگانی حاکم است و آن اینکه کشتار ارمنیان، یعنی آن کشتار وحشتناک، سازمان دهی شده ‏بود. پیرمردی کوچک، لاغر و نگون‌بخت را دیدم که علاوه بر شلیک سه گلوله به او سرش را بریده و از ‏تن جدا کرده بودند. در قبرستان باکو، روی یکی از توده‌های اجساد، جسد یک زن حامله افتاده بود. ‏وحشی‌ها با چند ضربه چاقو رحم زن بیچاره را پاره کرده، کودک را بیرون آورده و روی جسد [مادرش] ‏انداخته بودند»‏[‎.[۲۴

‎همچنین ماکسیم گورکی،[۲۵] نویسندۀ معروف روس، در نوشته‌ای با عنوان «تزار روسی» به کشتار ‏ارمنیان در باکو اشاره کرده است. وی می نویسد:‏‎

‏«سرانجام، روز ۹ فوریه اوضاع شهر آرام شد اما در اواخر ماه اوت همان سال باردیگر قتل‌عام ارمنیان از ‏سر گرفته شد و در طول یک هفته سیصد تا چهارصد ارمنی در باکو کشته و هفتصد نفر مجروح شدند. پان ‏ترکیست‌ها حتی به کسانی که سعی در پنهان کردن و نجات ارمنیان داشتند رحم نمی‌کردند. به این ‏ترتیب، میشل تیمون، مهندس فرانسوی، که چند خانوادۀ ارمنی را نجات داده بود، به درون یک چاه ‏حفاری نفت که در حال سوختن بود، انداخته شد و به قتل رسید»‏.[۲۶]

تلاش ها برای برقراری صلح

پس از پایان این درگیری ها، هُوهانس کاجازنونی دست به تلاش هایی برای آشتی دادن ارمنیان و تاتارها زد. در همان زمان در شهر باکو، جلسات بسیاری با حضور ساکنان ارمنی، تاتار، روس و یهودی ‏برگزار می شد که هدف آن شناسایی و واکاوی علت درگیری های ایجاد شده بود. هُوهانس کاجازنونی نیز، ‏که حضور پرشوری در این تجمعات داشت، می کوشید تا با متهم کردن حاکمان پیشین باکو جو متشنج ‏حاکم بر شهر را آرام سازد از این رو، بارها ‏شاهزاده ناکاشیدزه را مسبب آغاز درگیری و ایجاد نفرت پراکنی های قومی معرفی کرد.‏

در یکی از این جلسات، در ۱۱ فوریۀ ۱۹۰۵م، هنگامی که رئیس جلسه از احمد آقایف ‏درخواست سخنرانی کرد جو سالن متشنج شد و تمامی حاضران اعتراض خود را به حضور وی، که از ‏عاملان اصلی درگیری ها بود، اعلام کردند. این اعتراض ها با حرکت جمعیت به سوی آقایف شدت یافت ‏اما با پادرمیانی هُوهانس کاجازنونی ماجرا ختم به خیر شد. کاجازنونی پس از آرام کردن جو ‏سالن از آقایف خواست که سخنرانی کند. آقایف نیز تنها توانست چند جملۀ کوتاه بر زبان آورده و ‏به سرعت سالن را ترک کرد.‏ [۲۷]

در روزهای ۱۲ و ۱۳ فوریۀ همان سال و پس از برگزاری جلسات متعدد، کمیسیونی متشکل از ارمنیان، تاتارها و ‏روس ها تشکیل شد که وظیفۀ آن پاسداری از صلح برقرار شده در باکو بود.‏

در این کمیسیون از طرف ارمنیان بوگدان دولخانیان، حقوق دان؛ استپان تاقیانوسیان، مهندس نفت؛کنستانتین ‏خاتیسیان؛ هایک ترمیکائلیان؛ روسای دو شرکت نفتی؛ دکتر تادئوس زاکاریان؛ آستوادزادور واچایان، مهندس ‏نفت؛ سامسون هارطونیان، وکیل دادگستری؛ و مهندس هُوهانس کاجازنونی حضور داشتند. از طرف تاتارها ‏نیز علی مردان توپچی باشیف، حقوقدان، روزنامه نگار و رئیس انجمن تاتارهای باکو؛ احمد آقایف؛ اسرافیل ‏حاجیف، عضو شهرداری باکو؛ حاجی اسلان آشورف، سرمایه دار معروف؛ حسن محمد حاجینسکی، عضو ‏شورای شهر باکو؛ و بخشی بیک تالشانوف، مهندس نفت شرکت مختاروف؛ حاضر بودند.‏

برخلاف آنچه انتظار می رفت این کمیسیون نیز نتوانست کاری از پیش برد و صلحی پایدار برقرار ‏سازد چراکه دو طرف به علت برخورداری از عقاید مختلف و دخالت های اعضای روس هرگز نتواستند به ‏جمع بندی ای که منافع هر دو طرف، ارمنیان و تاتارها، را دربر داشته باشد دست یابند. از این رو، کمیسیون پس از چند ‏ماه ملغی اعلام شد. ‏

ادامۀ درگیری ها

با فروپاشی کمیسیون صلح اوضاع به نسبت آرام باکو نیز به سرعت متشنج شد و با پخش اخباری مبنی بر ‏وجود درگیری در دیگر شهرهای قفقاز بار دیگر باکو شاهد مناقشات تاتار ـ ارمنی شد. این درگیری ها ‏پس از برگزاری مراسم ۱ مارس ۱۹۰۵م، که با دخالت پلیس همراه بود، وارد فاز جدیدی شد که در نهایت طی ‏روزهای ۲۰ ـ ۳۰ اوت ۱۹۰۵م به اوج خود رسید. در این درگیری ها، بیش از چهارصد نفر جان خود را از ‏دست دادند و بسیاری از چاه های نفت متعلق به ارمنیان به آتش کشیده شد. آبراهام ‏گلخاندانیان در این خصوص می نویسد:‏ «طبق بررسی های مقدماتی خسارت های حاصل از درگیری ها و آتش گرفتن چاه های نفت متعلق به ارمنیان ‏چیزی بالغ بر ۲۵ میلیون روبل برآورد می شد»‏.[۲۸]

اجساد جمع آوری شده ارمنیان در حیاط کلیسای باکو
اجساد جمع آوری شده ارمنیان در حیاط کلیسای باکو

به دنبال کشتارهای باکو انقلاب ۱۹۰۵م روسیه پیش آمد[۲۹] که با اعتصاب های دامنه دار و شورش های مسلحانه دولت تزار را مجبور کرد به جنگ منچوری پایان بخشد، امتیازات بسیاری به نهضت ‏انقلابی روسیه دهد و از سیاست زجر و آزار خود نسبت به ملیت های غیر روس دست بردارد. بر همین ‏اساس، شاهزاده ورونتزوف داشکف[۳۰] به مقام نایب السلطنه و جانشین شاهزاده گالیتسین در قفقاز ‏برگزیده شد. داشکف، که مردی خوش فکر و به نسبت شرافتمند بود، همین که بر مسند حکومت نشست ‏دریافت که سیاست ضد ارمنی زمامداران سن پترزبورگ نه تنها نادرست بلکه اشتباه محض بوده است. از ‏این رو، اولین اولویت کاری خود را پایان دادن به درگیری های ارمنی ـ تاتار قرار داد. وی به تفلیس رفت ‏و نمایندگان جامعۀ ارمنیان قفقاز را به حضور پذیرفت. در این جلسه، نمایندگان ارمنی به رهبری اسقف ‏آنانیا، بوگدان دولخانیان و هُوهانس کاجازنونی شرح کاملی از آنچه در ماه های گذشته اتفاق افتاده بود ‏ارائه کردند و یادآور شدند که طرف ارمنی تنها راه حل را مذاکره و صلح می داند. داشکف نیز، پس از شنیدن ‏گزارش ها، اعلام کرد که با توجه به حضور چنین متفکرانی در جامعۀ ارمنیان باکو امیدوار است هرچه ‏زودتر صلح برقرار شود.اما اتفاقات بعدی نشان داد که داشکف نیز فرق چندانی با گالیتسین نداشت و در ‏عمل، هیچ کمکی به بهبود روابط ارمنی ـ تاتاری نکرد. از این رو، تنها راه باقی مانده برای ارمنیان به دست ‏گرفتن اسلحه و ادامۀ دفاع از خود بود.‏

نا امیدی از ایجاد صلح و زمزمۀ آغاز درگیری بار دیگر سبب شد که حزب‎ ‎‏داشناکسوتیون دست به کار شود ‏و گروه های مبارز ارمنی را گرد آورد. سران حزب، پس از وقایع ۶ ـ ۹ فوریۀ ۱۹۰۵م، توانسته بودند، با ‏برقراری ارتباط بین طبقۀ روشنفکر ارمنی و دیگر طبقات تودۀ مردم و افزوده شدن دسته‌های مبارزی که در پی ‏کشتارهای‎ ‎‏۱۸۹۴‏‎ـ‎‏۱۸۹۶‏‎ م ‎به منظور دفاع از‎ ‎ارمنیان عثمانی تشکیل شده بود، گروه های مبارز ارمنی را ‏سازمان دهی کنند.‏ [۳۱] حزب داشناکسوتیون نخست ۷۵٬۰۰۰ روبل برای خرید اسلحه به شاخۀ ‏نظامی خود در باکو اختصاص داد[۳۲] و در جلسات مختلفی که در مقر حزب در تفلیس تشکیل می داد، ‏راه های برون رفت از بحران ارمنی ـ تاتاری و همچنین، راهکنش های مختلف نظامی را در صورت ‏حملات احتمالی تاتارها بررسی می کرد.‏

سرانجام، آنچه انتظار می رفت در ۲۰ نوامبر ۱۹۰۵م رخ داد و سومین رویارویی تاتارها و ارمنیان را رقم ‏زد. این بار درگیری ها به ایروان و نخجوان نیز کشیده شد. برخلاف انتظار مقامات روس و تاتار ارمنیان ‏پس از سپری شدن لحظات اولیۀ غافلگیری در برابر حملات به سرعت سازمان دهی شدند و مبارزه برای ‏حفظ بقای ملی خود را آغاز کردند. درگیری ها به تمام نقاط قفقاز و مناطقی از قراباغ مانند، ‏شوشی، عسکران و واراندا نیز کشیده شد که رهبری تاتارها را در آن جبهه عباس وزیرف[۳۳] برعهده داشت. ‏این درگیری ها به علت طولانی شدن محاصرۀ شوشی و مقاومت ارمنیان تا ۱۹۰۶م نیز ادامه ‏یافت.‏

نیروهای مبارز ارمنی، پس از پیروزی های مقدماتی، با گذشتن از حالت دفاعی به حالت حملۀ متقابل، در ‏همه جا به پا خاستند و صدمات شدیدی بر تاتارها وارد ساختند. [۳۴] ‏در تفلیس، که پایتخت قفقاز جنوبی بود، ‏دفاع ارمنی‌ها به رهبری‎ ‎آرمن گارو پاسدرماجیان[۳۵] ‎به پیروزی کامل انجامید. در ظرف مدت هفت روز ‏نبرد، پانصد فدایی ارمنی ۱٬۵۰۰ تاتار مسلح را به عقب‌نشینی واداشتند و تلفات سنگینی بر آنان وارد ‏آوردند.[‎‎ [۳۶

پس از این رخدادها، حکومت تزار و شخص ورونتزوف داشکف کوشیدند تا حد امکان از درگیری های ‏مجدد جلوگیری کنند و تقریباً ده سالی که داشکف در مقام نیابت سلطنت در قفقاز حاکم بود (۱۹۰۵ـ ‏‏۱۹۱۵م) با تخفیف قابل توجه جور و استبداد حکومت و رفتار بی طرفانه و بدون تبعیض آن نسبت به ‏ملیت های مختلف همراه شد. داشکف کوشید به جای استفاده از اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» ،که ‏تا آن دم شعار زمامداران سن پترزبورگ بود، ملت های مختلف تابع خود را به همکاری و ‏تشریک مساعی در بهبود وضعیت دعوت کند.‏

اما بی شک آنچه در ۱۹۰۵و۱۹۰۶م در باکو و دیگر شهرهای قفقاز رخ داد و به دنبال خود بار دیگر ‏سیاست های روسی سازی اجباری ملت ها را به همراه آورد، پیش درآمدی شد برای کشتار ارمنیان باکو در ۱۹۱۸م، کشتار ارمنیان سومگائیت و گنجه در ۱۹۸۸م و کشتار ارمنیان باکو در۱۹۹۰م، ‏درگیری هایی که تا به امروز نیز ادامه دارد و در قالب مناقشۀ قراباغ باقی مانده است.

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱-پژوهشگر مسائل قفقاز و ترکیه.

۲- کاوه بیات،بحران قراباغ (تهران: پروین،۱۳۷۲)،ص ۱۵‏.

3- Nicholas II

4- Galitzine

۵-بیات، همان، ص۱۷.

6-Internationalism‎‎

مفهومی کلی که بر عقاید و سیاست‌های منجر به منافع مشترک اقوام و ملت‌ها تکیه دارد‎.‎

۷-تاتارهای قفقاز یا آلبانیایی های قفقاز تا ۱۹۱۸م بخشی از ساکنان اصلی منطقۀ کنونی جمهوری آذربایجان را تشکیل می ‏دادند که پس از تشکیل جمهوری آذربایجان به آذری های آذربایجان تغییر نام یافتند.‏

8- Nakachidze

9-Ahmed Aghayev

10- Tadeusz Swietochowski, Russian Azerbaijan, 1905-1920. The Shaping of National Identity in a Muslim Community (Cambridge: Cambridge University Press, ۲۰۰۴).

11- Dashnaktsutyun

12-Tadeusz Swietochowski, Russian Azerbaijan, 1905-1920. The Shaping of National Identity in a Muslim Community (Cambridge: Cambridge University Press , ۲۰۰۴).

13- Nikol Duman

نیکول دومان یا نیکوقایوس در هُوانسیان از سازمان دهندگان بزرگ مقاومت ارمنی علیه عثمانی بود.

14-Hovhannes Kajaznuni

15- Abraham Gulkhandanyan

16- Svante E. Cornell, Small Nations and Great Powers: A Study of Ethnopolitical Conflict in the Caucasus (s.l: Taylor & Francis, 2000), p. ۵۵‎ .

۱۷- لوئیجی ویلاری، آتش و شمشیر در قفقاز (لندن: بی نا، ۱۹۰۶).

18-Saint-Petersburg Vedomosti, 25 May 1905

۱۹- ‏Orest Semonin

20-Novoe Obozrenie

۲۱- ‏www.baku.am

۲۲- ‏Bakinskeye Izvestya

۲۳-‏Tifliski listok

24- www.caucasus-survey.org/vol2/mamedov-stonedreams-‎scandal.php

۲۵- ‏Maxim Gorky ‏(‏Alexei Maximovich Peshkov‏ )‏

26- www.caucasus-survey.org/vol2/mamedov-stone-dreams-scandal.php.

۲۷-‏آبراهام گلخاندانیان، درگیری های ارمنی- تاتار در باکو (بوستون: بی نا، ۱۹۲۳)، ص۱۲۰و۱۲۱‏.

۲۸-همان، ص۱۶۲.

۲۹-‏۲۲‏‎ ‎ژانویۀ ۱۹۰۵ ـ ۱۶ ژوئیۀ ۱۹۰۷م، انقلابی که تزار‎ ‎نیکلای دوم‎ را متقاعد ساخت که حکومت‎ ‎روسیه را‎ ‎از‎ ‎استبدادی‎ به‎ ‎سلطنت ‏مشروطه‎ ‎تغییر دهد.‎

30- Vorontzov Dachkov

31- Boris Souvarine, Stalin: A Critical Survey of Bolshevism (Montana: Kessinger Publishing, LLC, ۲۰۰۷); ‎Swietochowski, ibid., p. 41 & 42.

۳۲-پامبوکیان، همان، ص ۶‏.

33- Abbas Vezirov

34- Thomas de Waal, Black Garden: Armenia and Azerbaijan Through Peace and War (New York‎: NYU Press, 2003), p. 190.

35-Armen Garo pasdermajian

۳۶-آرمن گارو پاسدرماجیان، «قفقاز در ۱۹۰۵»، هایرنیک (۱۹۲۳) ؛ گلخاندانیان، همان‏.

منابع:

بیات،کاوه. بحران قراباغ. تهران: پروین،۱۳۷۲.

پاسدرماجیان، آرمن گارو. «قفقاز در ۱۹۰۵». هایرنیک. ۱۹۲۳.

پامبوکیان، ی. داستان حزب داشناکسوتیون. بیروت: [بی نا]، ۲۰۰۷.

گلخاندانیان، ‏آبراهام. درگیری های ارمنی- تاتار در باکو. بوستون: [بی نا]، ۱۹۳۳.

ویلاری، لوئیجی. آتش و شمشیر در قفقاز . لندن: [بی نا]، ۱۹۰۶.

Cornell, Svante E. Small Nations and Great Powers: A Study of Ethnopolitical Conflict in the Caucasus. [s.l]: Taylor & Francis, 2000

de Waal, Thomas. Black Garden: Armenia and Azerbaijan Through Peace and War. New York‎: NYU Press, 2003

Souvarine, Boris. Stalin: A Critical Survey of Bolshevism. Montana: Kessinger Publishing, LLC, 2007

Swietochowski, Tadeusz. Russian Azerbaijan, 1905-1920. The Shaping of National Identity in a Muslim Community. Cambridge: Cambridge University Press, 2004. ‎

‏www.baku.am

www.caucasus-survey.org/vol2/mamedov-stone-dreams-scandal.php

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۳
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید