فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۲
خاندان پزشکان بُختیشوع در قلمرو خلفای عرب
نویسنده: هاروتیون میناسیان / ترجمه: ادوارد هاروتونیان
اشاره
روانپزشک، دکتر هارتیون میناسیان، در ۱۹۵۲م، در ایروان، در خانواده ای پزشک متولد شد. وی دانش آموختۀ انستیتوی پزشکی ایروان است و از ۱۹۷۷م در سمت های رئیس بخش در بیمارستان روان پزشکی، پژوهشگر و دستیار کرسی روانپزشکی، رئیس بخش در وزارت بهداشت و سمت های دیگر فعالیت کرده است و از ۱۹۸۸م، در مقام روانپزشک و متخصص روان درمانی در یکی از پلی کلینیک های ایروان فعالیت می کند. وی عضو هیئت مدیرۀ انجمن روانپزشکان، عضو انجمن روزنامه نگاران، عضو شورای سردبیری مجلۀ آروخجوتیون(سلامت) و مدیر و سردبیر ماهنامۀ پزشکی نارِک است.
مقالات بسیاری در زمینه های علوم پزشکی، بهداشت و پزشکی، تاریخ پزشکی، روانپزشکی، تاریخ، قوم شناسی، زبان و ادبیات و زندگی نامه نگاری به قلم دکتر میناسیان در نشریات مختلف و معتبر منتشر یا از رادیو و تلویزیون پخش شده است. کتاب های زیر مهم ترین تألیفات اوست:
ـ پزشکان ارمنی در لهستان سده های ۱۶ ـ ۱۹ میلادی(۲۰۰۱).
ـ ۱۰۰روانپزشک ارمنی، که چهار جلد از آن منتشر شده و هر جلد شامل صد زندگی نامه است (۲۰۰۲ ـ ۲۰۰۹).
ـ زندگینامۀ ۱۱۱ پزشک محکوم شده در سال های ۱۹۲۰ ـ ۱۹۵۴م(۲۰۰۶).
ـ روانپزشک، هاروتیون میناسیان، به هزار و یک پرسش شما پاسخ می دهد(۲۰۰۷).
پس از سقوط امپراتوری روم، چنانچه تمدن بزرگ عرب ظهور نمی کرد، چه بسا امکان داشت میراث علمی یونان و روم به کلی به فراموشی سپرده شود.
فتوحات مسلمانان، در سده های هفتم و هشتم میلادی، مناطق وسیعی از جنوب اروپا و شمال آفریقا و آسیا؛ یعنی، ایران، سوریه، ارمنستان، مصر، مراکش، اسپانیا یا به طور خلاصه از هندوستان تا سواحل اقیانوس اطلس را به تصرف اعراب درآورد. در این امپراتوری، با وجود تعصبات حاکم، تساهل بسیاری نسبت به علوم و سنن بیگانه نشان داده می شد. اعراب کتاب های خطی ارزشمند یونانی و رومی را، که در سال های نخست مسیحیت بی دریغ منهدم می شدند، با دقت و مراقبت حفظ و ترجمه کردند، با شرح و تفسیر بر غنای آنها افزودند و آنها را به منزلۀ مبانی علوم و معارف پذیرا شدند. با وجود این، باید گفت که تمدن عرب تا آنجا که به زبان عربی مربوط می شد عربی بود. در شکوفایی این تمدن تقریباً تمامی اقوام شرق و غرب، از جمله اقوام ایرانی، آشوری، اسپانیایی، یهودی، ارمنی و هندو نقش اساسی داشتند.
از سدۀ هشتم میلادی، در قلمرو خلافت، علم پزشکی نیز در شمار دیگر رشته های علوم به سرعت شروع به توسعه کرد. درسال های ۴۲۸ ـ ۴۳۱ م، نسطور آشوری، اسقف(پاتریارک) قسطنطنیه، طریقت نوینی را در آیین مسیح بنیان گذاشت که بعدها کلیسای نسطوری نامیده شد و پیروانی از اقوام مسیحی مانند یونانیان، ارمنیان، آشوریان، یهودیان و دیگران به آن پیوستند. نسطوریان پس از چندی ملحد شناخته شدند و تحت تعقیب قرار گرفتند. به همین سبب، در ۴۳۱م به اِدِسا،[۲] در آسیای صغیر، پناهنده شدند. آنها در این شهر مدارس علوم الهی و پزشکی تأسیس کردند و در اندک زمانی، در سراسر منطقه، شهرت یافتند. در این مدارس، جوانانی از اقوام مختلف، که پیرو فرقۀ نسطوری بودند، آموزش می دیدند اما تعقیب نسطوریان در ادسا نیز ادامه یافت. آنان ناگزیر، در ۴۸۹م، به مزبین[۳] و جندی شاپور، در جنوب ایران، رفتند و در این شهرها مدارس علوم الهی و کلیساهای خود را دایر کردند.
طولی نکشید که مزبین از مراکز مهم فرهنگی نسطوریان شد و مدارس علوم الهی و پزشکی آن جایگزین مدارس ادسا شدند. [۴] مزبین، واقع در بین النهرین علیا، در زمان تیگران دوم، پادشاه ارمنستان (۹۵ـ ۵۵ ق م)، در قلمرو پادشاهی ارمنستان بود و حدود صد هزار نفر جمعیت ارمنی داشت. این شهر از پایتخت های شاهنشاهی بود که در آن بخشی از گنجینۀ شاهی نگهداری می شد. در ۶۸ ق م این شهر به دست رومیان و در ۳۶۳م به دست ایرانیان افتاد. در قرن هفتم میلادی اعراب آن را تصرف کردند و از آن پس اقوام عرب و کرد در آن سکونت گزیدند. در سده های میانه، شهر تجاری مزبین را برج و بارو هایی احاطه کرده بود. این شهر از مراکز مهم ترویج مسیحیت محسوب می شد و دارای چندین کلیسای فعال بود که امروزه فقط ویرانه هایی از آنها برجای مانده است. [۵]
در ایران، نسطوریان را آشوری نیز گفته اند، زیرا بنیان گذار این طریقت محسوب و بیشتر پیروان آن از آشوریان بودند اما مانند دیگر فرق مسیحیت، بسیاری از اقوام مختلف مانند یونانیان، ارمنیان و یهودیان نیز به این کلیسا پیوسته بودند. مسیحیان نسطوری، در مدت دویست سال، مزبین و جندی شاپور را به مراکز عمدۀ علم پزشکی تبدیل کردند که از آن میان مدرسۀ پزشکی جندی شاپور در تاریخ مشهور است. در سدۀ هشتم میلادی در جندی شاپور، بغداد، دمشق، خوارزم، شیروان، بخارا و دیگر شهرهای قلمرو خلافت، علوم و فنون در حال شکوفایی و دارالمعارف ها، کتابخانه ها، داروخانه ها، دانشگاه های پزشکی و در کنار آنها دارالشفاها یا بیمارستان ها فعال بودند.
در میان پزشکانی که در مراکز علوم پزشکی اعراب تعلیم یافته بودند و آثار خود را به زبان عربی می نوشتند دانشمندان ایرانی (رازی، بوعلی سینا، علی بن عباس و دیگران)، یهودی (آساف، موسی بن میمون، اسحاق بن عمران و دیگران)، یونانی (کوستا بن لوکا) و نسطوری (ابوالفرج و شماری از اولاد خاندان بختیشوع[۶] و دیگران) بسیار بودند. [۷]
در دانشنامۀ بزرگ پزشکی(روسی)، در مدخل (( پزشکی))، زیر عنوان (( پزشکی در ارمنستان))، چنین آمده است:
(( پزشکان ارمنی، همانند یونانیان و آشوریان، در آشنا کردن اقوام قلمرو خلافت اعراب با ادبیات پزشکی یونان باستان نقش عمده ای داشته اند. از پزشکان ارمنی بختیشوآ و سراپیون در شمار پزشکان نامی دورۀ آغازین علم پزشکی اعراب بودند)). [۸]
اینک به معرفی برجسته ترین پزشکان خاندان بختیشوع می پردازیم:
جرجیس بن جبرئیل بن بختیشوع(؟ ـ ۷۶۵م ـ ؟)
جرجیس بن جبرئیل بن بختیشوع، پزشک نامی سده های میانه، که مسیحی و ارمنی تبار بود، در سدۀ هشتم میلادی، در شهر جندی شاپور، می زیست. او، که معرف مکتب پزشکی جندی شاپور بود، مدرسۀ پزشکی خود را با جهت گیری مسیحی نسطوری بنیان نهاد. در این مدرسه، جوانانی از اقوام مختلف آموزش می دیدند. در ۷۶۵م، او بیماری سخت منصور، خلیفۀ عباسی (۷۵۴ ـ ۷۷۶م/۱۳۶ ـ ۱۵۸ق) را، که پزشکان در مداوای آن درمانده بودند، معالجه کرد. با آنکه جرجیس بن بختیشوع مسیحی بود و از قبول اسلام خودداری کرده بود خلیفه او را به مقام طبیب ارشد دارالخلافۀ بغداد منصوب کرد. [۹]
جرجیس ابن بختیشوع و شش نسل از آیندگانش که۲۵۰ سال (تا اوایل سدۀ نهم میلادی) در سمت پزشکان درگاه خدمت می کردند، در جهان اسلام از شهرت بسزایی برخوردار و مورد احترام تمامی حکام وقت بودند. [۱۰] جرجیس ابن بختیشوع در مقام ریاست بیمارستان معروف جندی شاپور و نیای خاندانی که پزشکان نام آور بسیاری از آن برخاسته اند در تاریخ شناخته شده است. [۱۱]
در میان اعضای خاندان بختیشوع مترجمان و مؤلفان کتاب های پزشکی نیز بودند که نقش عمده ای در پیشرفت علم پزشکی در کشورهای اسلامی داشته اند. باید توجه داشت که سنت های پزشکی در ارمنستان چندان ریشه دار بوده که شماری ازپزشکان آشوری (ابوالفرج) و عرب مقیم ارمنستان آثار خود را به زبان ارمنی نوشته اند، آن هم زمانی که زبان رسمی علم پزشکی عربی بود. [۱۲] در ضمن در سده های میانه، مراکز فرهنگی ارمنیان در خارج از مرزهای کشور نیز وجود داشته است. معروف ترین آنها در قلمرو روم شرقی، شهر کساریا (قیصریه) و به فاصلۀ نه چندان دورتر از آن شهر سباستیا (سیواس) بوده است. در شهر کساریا، در۳۷۰م، بیمارستانی دایر بود که شهرت بسیار داشت. در سباستیا پزشکان نامی ارمنی تبار سده های میانه به نام های آواساپ، بونیات و آسار می زیستند.
اسحاق (سده های هشتم و نهم میلادی)
اسحاق (ایساهاک) بختیشوع از پزشکان خاندان بختیشوع و پدر حنین بن اسحاق بود.
حنین بن اسحاق (العبادی) (۸۰۰/۸۰۹ ـ ۸۵۰/۸۷۳/ ۸۷۷ م)
در دانشنامۀ بزرگ پزشکی(روسی)، در مدخل (( پزشکی))، زیر عنوان (( پزشکی در قلمرو خلافت اعراب))، آمده است که در سده های نهم و دهم میلادی، مناطق شرقی قلمرو خلافت، مراکز اصلی علوم طبیعی و طب بودند. مشهورترین پزشکان این مناطق در بغداد، ایران و آسیای مرکزی فعالیت داشتند.
در سدۀ نهم میلادی، پزشکان دنیای عرب (حنین، فرزند او اسحاق بن حنین و دیگران) عمدتاً به ترجمۀ آثار مؤلفان دوره های باستان و روم شرقی می پرداختند. [۱۳] پیشرفت علم پزشکی مستلزم ارتباط با آثار فلاسفه و دانشمندان اروپایی بود، به همین دلیل، در میان دانشمندان پژوهشگرانی نیز دست به ترجمۀ آثار بیگانه می زدند. در این زمینه مکاتب ترجمۀ بغداد و جندی شاپور نقش برجسته ای ایفا کرده اند. با تلاش آنها آثار نویسندگان باستان، مانند، ارسطو، بطلمیوس، جالینوس، دیوسکوریدس و دیگران، از زبان های یونانی و لاتین، عمدتاً به شیوۀ ترجمه و اقتباس، به زبان سریانی، سپس، عربی برگردانده شدند و پایه های نظام علمی دنیای عرب را استوار کردند.
معروف ترین این دانشمندان، از افراد خاندان بختیشوع، پزشک، عالم و مترجم نامی نسطوری، حنین بن اسحاق بود که به زبان های عربی، آشوری، یونانی و لاتین تسلط داشت. او برای گردآوردی کتاب های علمی، فلسفی و پزشکی در قلمروی امپراتوری روم شرقی مسافرت کرد، سپس، به کمک مترجمان به ترجمۀ آن آثار پرداخت. فرزند او اسحاق (ایساهاک) نیز در میان این مترجمان بود. [۱۴]
ترجمۀ مجموعۀ آثار ارسطو، ارشمیدس، جالینوس، اقلیدس، هیپوکرات، افلاطون، سورانوس، اوریباسیس و دیگران، با شرح و تصحیح و مطالب تکمیلی، به قلم حنین تعلق دارد. حنین بر بسیاری از این آثار تفسیرهایی ارزشمند نگاشته و مطالبی جدید افزوده است. علاوه بر این ترجمه ها حنین بیش از صد رساله تألیف کرده که از آنها رسالۀ علمی در مورد بیماری های چشم(ده مبحث یا کتاب العین در ده مبحث) مشهورتر است. در این رساله، تجربۀ سال های متمادی چشم پزشکی مؤلف گردآوری شده است. این اثر نخستین پژوهش چشم پزشکی در علم طب اعراب است که در آن تشریح و فیزیولوژی چشم، نظریۀ بینایی، شناخت عمومی بیماری های چشم و روش مداوای آنها به رشتۀ تحریر در آمده است. بنا بر نظر مؤلف روس، ی. گریتساک، رسالۀ (( بیماری های چشم))، اثر پزشک حنین بن اسحاق العبادی (۸۰۹ ـ۸۷۷م)، که در چشم پزشکی تبحر خاص داشت، قدیمی ترین تحقیق مکتوب پزشکان عرب است. [۱۵] همچنین، طبق نظر مؤلف فرانسوی، ل.منیه، حنین(۸۰۰ ـ۸۵۰م)، که نام او به لاتین ایوهان نیتسیوس نوشته شده، برجسته ترین چهرۀ عصر است. اعراب از طریق او با ارسطو، هیپوکرات و جالینوس آشنا شدند. حنین آثار آنها را به زبان سریانی ترجمه کرد. با تلاش او اعراب توانستند سنت های پزشکی یونان را ادامه دهند. جالینوس مؤلف محبوب حنین بود. حنین آثاری را که در تشخیص تب و رده بندی تب ها نگاشته از جالینوس اقتباس کرده است.[۱۶] معروف است که حنین بن اسحاق (۸۰۹ ـ۸۷۳م) به پیروی از وظیفۀ طبیب، مبنی بر زیان نرساندن بر سلامت انسان، از دستور متوکل، خلیفۀ عباسی، برای ساختن زهر سرپیچی کرد. [۱۷]
مؤلفان دیگری نیز حنین بن اسحاق (ایوهان نیتسیوس یا یوهان) را از خاندان بختیشوع شمرده اند. ه. مگردچیان در این مورد می نویسد: یوهان بن بختیشوع از اعقاب جرجیس بن جبرئیل بن بختیشوع و از خاندان پزشکانی است که در دوران نخست خلافت عباسیان دارای شهرت و اعتبار فراوان بودند. [۱۸] حنین بن اسحاق (۸۰۹ ـ۸۷۳م) طبیب و مترجم نامداری بود که گمان می رود آثار اسب شناسی و گیاه شناسی تئوم نستوس را نیز به عربی برگردانده باشد. اسحاق بن حنین بن اسحاق فرزند اوست. [۱۹] ت. سوروکینا نیز حنین بن اسحاق را به حق پایه گذار واژه شناسی طب عرب می شمارد.
اسحاق بن حنین بن اسحاق (۸۳۰ ـ ۹۱۰ م)
اسحاق فرزند حنین، که در سده های میانه بیش از پدرش شهرت داشت، آثار مؤلفان یونانی را ترجمه کرد. وی در سده های یازدهم تا سیزدهم میلادی مرجع مهمی برای پزشکان فرانسه به شمار می رفت. معروف است که اسحاق برای درمان بیماری آبله شیوه های حجامت و گذاشتن کمپرس گرم را به کار می برد. او (بختیشوآ) ظهور تاول های چرکین بنفش و سیاه را نشانۀ وخامت بیماری آبله می شمرد. [۲۰]
دانشمند فرانسوی، ل. منیه، اسحاق بن حنین را بختیشوآ نیز می نامد که مؤید آن است که اسحاق و حنین هر دو از خاندان بختیشوآ بوده و همان نام خانوادگی را داشته اند؛ به سخن دیگر، همچنان مسیحی ـ نسطوری مانده بودند.
دربارۀ تأثیر عظیم طب عرب بر طب ارمنستان همین بس که از سدۀ دهم میلادی در آثار پزشکی ارمنی، در کنار نقل مطالبی از آثار پزشکان یونانی، همواره مطالبی نیز از پزشکان عرب زبان، مانند ابو علی سینا، یوحنا بن ماسویه، حنین و فرزند او اسحاق نقل شده است.[۲۱]
جبرئیل بن بختیشوع (سدۀ دهم میلادی)
جبرئیل بن بختیشوع، نوادۀ جرجیس بن بختیشوع، در سدۀ دهم میلادی، نمایندۀ سومین نسل از خاندان پزشکان دارالخلافه و یکی از پزشکان مشهور زمان خود بود. [۲۲] وی سال ها ادارۀ بیمارستان العدود را، که یکی از سه بیمارستان بزرگ جهان اسلام در سده های میانه محسوب می شد، بر عهده داشت. این بیمارستان در ۹۸۱م به فرمان عدود الدوله (۹۴۹ ـ۹۸۳م)، که حامی علم و ادب بود، در کنارۀ باختری دجله ساخته شد. این محل را رازی (۸۵۰ ـ۹۲۳م)، پزشک و دانشمند برجسته، نیم قرن پیش از بنای بیمارستان به منزلۀ سالم ترین منطقۀ بغداد پیش بینی کرده بود. برای مکان یابی بیمارستان آینده، رازی دستور داده بود تا در نقاط مختلف شهر قطعاتی از گوشت تازه بیاویزند. محل احداث بیمارستان در جایی انتخاب شد که گوشت کمتر فاسد شده بود. دربار خلیفه هارون الرشید نیز در همین محدوده بنا شده بود.
در این بیمارستان معروف بغداد،۲۴ طبیب و تعداد زیادی پرستار و خادم و محافظ اشتغال داشتند. بیمارستان دارای چندین بنای مجزا و اتاق های متعدد با لوازم مناسب بود. برای هر ساختمان آب روان از رود دجله تأمین می شد. [۲۳]
ابو سهل (سدۀ دهم میلادی)
ابوسهل از اعقاب جرجیس بختیشوع بود. او یکی از مدرسان ابن سینا بوده است. [۲۴]
چنان که دیدیم، دربارۀ پزشکان خاندان مشهور بختیشوع در منابع مختلف تاریخ پزشکی (و غیر آن) مطالب بسیاری نوشته شده است، حال آنکه، فقط مؤلفان مدخل پزشکی در ارمنستان، در دانشنامۀ بزرگ پزشکی(روسی)، منتشر شده در۱۹۸۰م، در مسکو و دانشمند روس، ت. سوروکینا(۱۹۹۴ ـ ۲۲۰۸)، [۲۵] دربارۀ تبار ارمنی آنان سخن گفته اند. سوروکینا احتمالاً این موضوع را از تحقیق دانشمند عرب آ. خیرالله، که در۱۹۴۶م به زبان انگلیسی در بیروت طبع شده، برگرفته است.[۲۶] متأسفانه، این اثر در اختیار نگارنده نیست.
با این شرح، در دوران حکومت خلفای عرب (سده های هشتم تا یازدهم میلادی) نیای خاندان پزشکان دارالخلافه، به نام جرجیس (گئورگ) بن جبرئیل (گابریل) ابن بختیشوع، که در دنیای عرب پرآوازه بود و اعقاب متعدد پزشک او به نام های اسحاق بختیشوع، حنین بن اسحاق، اسحاق بن حنین، جبرئیل بن بختیشوع و ابوسهل ارمنی تبار و دارای مذهب عیسوی ـ نسطوری بودند و با فعالیت در زمینۀ طبابت، تدریس، علوم نظری، ترجمۀ آثار و واژه سازی میراث بزرگی را در رشد و تعالی دانش پزشکی دنیای عرب و جهان بر جای نهادند و این موضوعی است که تاکنون از دید دانشمندان ارمنی، که در تاریخ پزشکی ارمنی پژوهش می کنند، پنهان مانده است.
منابع:
کاتوالیان، م. ((نسطوری گری)). دانشنامۀ ارمنستان شوروی. ج ۸.
مگردچیان، ه. (( طب اسبان و دیگر ستوران)). ایران نامه، ترجمۀ فرج آسوری. ش ۲و۳، ۱۹۹۷.
میناسیان، هاروتیون. ((خاندان پزشکان بُختیشوع در قلمرو خلفای عرب)). تاریخ و زبان و ادب. ش ۳. ۲۰۰۸.
هاکوبیان، ت. ((مزبین)). دانشنامۀ ارمنستان شوروی. ج ۷.
Bolshaya meditsinskaya entsiklopediya (BME). vol. 14
Gritsak, E. N. Populyarnaya istoriya meditsine. Moscow:[s.n.], 2003
Khairallah,A. A. Outline of Arabic Contribution to Medicine. Lebanon:[s.n.],1946
Menier,L. Istoriya meditsine, trasl. From French by I. Oksenova. Moscow:[s.n.],1926
Oganesyan, L. A. Istoriya meditsine v Armenii.Yerevan: [s.n.],1946, vol. 1
Sorokina, T. S. Istoriya Meditsine. Moscow: [s.n.],1994, vol. 1
ـــــــ. Istoriya Meditsine. Moscow: [s.n.],2008, vol. 2
پی نوشت ها:
۱ـ هاروتیون میناسیان ((خاندان پزشکان بُختیشوع در قلمرو خلفای عرب))، تاریخ و زبان و ادب، ش ۳، ۲۰۰۸.
۲ـ اِدِسا نام قدیمی اورفای کنونی است و عرب آن را رُها یا الُرّها گفته است.
۳ـ مزبین(Mtcbin) در نزدیکی شهر نصیبین، در کنار شاخه ای از فرات به نام خابور قرار داشت. نام یونانی آن نصیبین(Nisibis) است.
۴ـ م. کاتوالیان، (( نسطوری گری))، دانشنامۀ ارمنستان شوروی(ایروان:۱۹۸۲)، ج ۸، ص۲۳۹.
۵ـ ت. هاکوبیان، ((مزبین)). دانشنامۀ ارمنستان شوروی(ایروان:۱۹۸۱)، ج ۷، ص۶۳۸.
۶ـ بُخت به معنی نجات داد یا رها کرد و ایشو یا یشوع همان عیسی است. بختیشوع یعنی نجات یافتۀ عیسی مسیح. بختیشوع را به فتح اول نیز گفته اند. م
A. Oganesyan, Istoriya meditsine v Armenii(Yerevan: 1946) vol. 1, p. 207-216. 7ـ
Bolshaya meditsinskaya entsiklopediya (BME)( Moscow: 1980) vol. 14, p. 76-77&180. 8ـ
S. Sorokina, Istoriya Meditsine(Moscow: 1994), vol. 1, p. 163&164.9ـ
ibid. 10ـ
Bolshaya meditsinskaya entsiklopediya (BME),ibid. 11ـ
ibid. 12ـ
Sorokina,ibid.13ـ
Ibid 14ـ
N. Gritsak, Populyarnaya istoriya meditsine( Moscow: 2003), p. 156.15ـ
Menier, Istoriya meditsine, trasl. From French by I. Oksenova( Moscow:1926), p. 69&7016ـ
Bolshaya meditsinskaya entsiklopediya (BME),ibid17ـ
۱۸ـ ه. مگردچیان، (( طب اسبان و دیگر ستوران))، ایران نامه، تألیف فرج آسوری(ایروان: ۱۹۹۷)، ش ۲و۳.
۱۹ـ همان جا.
Menier,ibid. 220ـ
A. Oganesyan,ibid. 21ـ
S. Sorokina,ibid. 22ـ
ibid. 23ـ
Bolshaya meditsinskaya entsiklopediya (BME),ibid.24ـ
۲۵ـ رجوع شود به:
S. Sorokina. Istoriya Meditsine(Moscow: 2008) vol. 2.
A. Khairallah. Outline of Arabic Contribution to Medicine ( Lebanon:1946), p.48.26ـ