فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۸
توقیف روزنامه ایران کبیر
نویسنده: فریدون نوزاد
روزنامۀ ایران کبیر، چاپ گیلان /۱۳۰۷ ـ ۱۳۰۹خورشیدی
شرح مبسوطی از این روزنامۀ فارسی زبان، که در ایران و به دست گریگور یقیکیان منتشر می شد، در شمارۀ ۲۳ فصلنامۀ پیمان، به قلم محمد حسین خسروپناه، به چاپ رسیده است که به منظور تکمیل این مقاله خلاصه ای از آن را در انتها آورده ایم.
پیمان
ملت ایران همواره در طول تاریخ همبستگی ای ناگسستنی با جامعۀ ارمنی داشته و این دو قوم، از گذشته های دور، تاریخی مشترک و پرشور را با هم و در کنار هم ساخته و به مهر با یکدیگر زیسته اند. به انگیزۀ همین عُلقۀ تاریخی در زمان صفویه، که اقلیتی از ارمنیان در ایران اسکان داده شدند، ملت ایران متأثر از برخی باور های مذهبی صمیمانه ارمنیان را پذیرفتند، از علم و هنرشان سود جستند و در مقابل از مهرورزی به آنان دریغ نکردند. البته، ممکن است به مشکلاتی هم برخورد کرده باشند اما مردم ایران هم با مشکلات و ناسازی هایی دست به گریبان بوده اند.
اقلیت های کوچانده شده به ایران در گیلان، بیش از اصفهان و تبریز، مورد احترام و استقبال قرار گرفتند و با مهر اهالی رو به رو شدند و دوستی پایداری بین آنها پدید آمد. اگرچه امروز شمار این اقلیت های مذهبی در گیلان انگشت شمار شده نه تنها خللی در روابط آنها پدید نیامده بلکه این روابط مستحکم تر نیز شده است. از میان این اقلیت کوشا در شئون مختلف زنان و مردان ناموری را می شناسیم که فراموش نمی شوند، مانند دکتر وارطان، دکتر آرشاک، دکتر آنانیان و دکتر تاشچیان، طبیب عیسی دمی که او را پدر معنوی بسیاری از گیلانی ها می دانند. تاشچیان در جراحی و زایمان اعجاز می کرد، استادی کم نظیر بود و هر کجا که ماماها زائوی خود را با خطر مرگ رو به رو می دیدند از استادی و مهارت او کمک می گرفتند تا مادر و بچه را از مرگ برهانند.
نیکوکارانی چون آرسن میناسیان و آودیس هورتانانیان داشته ایم که ازیاد نمی روند. همچنین هنرمندان و استادکارانی در علم و صنعت و صاحب فضلی چون گریگور یقیکیان که مورخی صادق، داستان پردازی جامعه شناس، نمایشنامه نویسی باریک اندیش و روزنامه نویسی برجسته بود و توانست در آغاز قدرت گرفتن رضاخان، با روش کاری خویش، روزنامه های گیلان را از ابتذال و رکود بیرون آورد. روزنامۀ ارزشمند ایران کبیر نموداری روشن از پیشگامی اوست. این مرد، با اینکه فارسی را به خوبی نمی دانست، خیلی زود به فرا گیری این زبان روی آورد و تا سطح روزنامه نگاری هم بالا رفت و روزنامه ای را بنیاد نهاد که اگر فراچنگ آید، هنوز مطالب آن شایستۀ بهره وری است و خواننده را با سیاست نوپای رضاخانی آشنا می سازد.
تاریخ انتشار روزنامۀ ایران کبیر محل اختلاف است. زنده یاد سید محمد صدر هاشمی نشر نخستین شمارۀ آن را ۱۹ فروردین ۱۳۰۷خ ثبت کرده و دیگر نویسندگان هم همین تاریخ را پذیرفته اند اما خود یقیکیان می نویسد: (( در ۱۹۲۶م امتیاز ایران کبیر را تحصیل کرده شروع به انتشار نمودم)).[۱] که البته شاید منظور وی از (انتشار نمودم) نشر طلعیه باشد که در آن زمان بسیار معمول و متداول بوده.
و اما سال یاد شده از چند روز پایانی دی ۱۳۰۴خ آغاز و به چند روز پایانی دی ۱۳۰۵خ ختم می شود. بنابراین، اگر بپذیریم که او در اواخر ۱۹۲۶م توفیق کسب امتیاز را یافته و تنها به نشر طلیعه ای دست یازیده و پس از تهیۀ مقدمات کار به نشر روزنامه پرداخته باشد، باید سال ۱۳۰۶خ را تاریخ نشر روزنامه بدانیم مگر اینکه با یافتن نخستین شمارۀ ایران کبیر به این احتمالات پایان دهیم.
نظر به اینکه دربارۀ ایران کبیر چند تن از صاحبان قلم مطالبی نوشته اند و غرض تکرار مطلب نیست، در این نوشتار انگیزه و چرایی توقیف و عدم انتشار دوبارۀ این روزنامه را مورد توجه قرار می دهیم و با اسنادی که در اختیار داریم به روشن ساختن این موضوع می پردازیم.
یقیکیان باور داشت که آریایی نژادان ارمنی، فارس، کُرد و افغانی باید پایه گذار اتحادی ناگسستنی باشند و بدیهی است که این پیوستگی به هر حال نباید برای دولت های شوروی و عثمانی و حتی افغان گوارا باشد و برایشان ایجاد هراس و خوف نکند. [۲] از این روی، مأموران سیاسی آنها در ایران شروع به طرح و پیگیری شکایاتی علیه وی کردند. رضاخان نیز، که هم برای تحکیم موقعیت خود و هم به منظور بسط خودکامگی اش محیط آرام و بی تشنجی را می جست، به وزارت دربار دستور داد تا محرمانه اقدام به توقیف روزنامۀ ایران کبیر کند. وزارت دربار هم بی سر و صدا از حاکم وقت گیلان، که گویا رضا افشار یا دیوانبگی بوده، خواستار توقیف روزنامه شد. پس از توقیف یقیکیان آرام ننشست. به هر دری زد تا اجازۀ انتشار دوبارۀ روزنامه را دریافت دارد اما بی بهره از گرفتن پاسخ به تهران کوچید و در آنجا به جای توسل به وزارتخانه های کشور و فرهنگ مستقیماً به شخص رضاخان نامه ای به شرح زیر نوشت:
(( ایران کبیر
۲۳ اسفند ۱۳۱۱، طهران
قربان خاکپای جواهرآسای اقدست گردیم
با کمال عجز و انکسار به عرض تظلم جسارت می ورزم. تقریباً دو سال و نیم است که حکومت جلیلۀ گیلان روزنامۀ ایران کبیر را، که اتحاد ساکنین مملکت ایران و ملل ایران نژاد را تبلیغ می کرد و کلیۀ مقالات، حتی اعلانات و اقتباساتی که از روزنامجات مرکز می شد، فقط با اجازۀ سانسور نظمیه در آن طبع و نشر می شدند، موقتی توقیف نمودند ولی متأسفانه در این مدت دو سال و نیم اقدامات جان نثار در اداره جات مربوطه برای تحصیل اجازۀ طبع و نشر روزنامۀ ایران کبیر بی نتیجه ماندند.
جان نثار تمام عمر و تجربیات و تحصیلات خود را برای پیشرفت معارف مملکتی، گاه با بودن معلم یا مدیر در مدارس، گاه با دادن کنفرانس های علمی و ادبی و گاه با نوشتن کتب و انتشار اینها و غیره، به کار برده و حال در سن ۵۰ سالگی بی تکلیف و بی کار و سرگردان مانده ام. استدعا از آستان عدالت بنیان آنکه حکم جهان مطاع همایونی به مقامات مقتضیه در اجازۀ طبع و نشر روزنامۀ ایران کبیر را در طهران شرف صدور یابد تا به نیل آمال مرفه الحال به دعاگویی ذات ملکوتی صفات اشتغال ورزم.
گ. یقیکیان، مدیر ایران کبیر)). [۳]
این نامه پس از چهل روز به جریان افتاد و دستور رسیدگی به تظلم و انجام اقدامات لازم به وزارت داخله داده شد. وزارت یادشده به منظور کسب اطلاع به حاکم گیلان نوشت:
(( وزارت داخله
نمرۀ ۷۶۴
تاریخ تحریر ۲ اردی بهشت ماه ۱۳۱۲
حکومت جلیلۀ گیلان و طوالش،عرض حال گریگور یقیکیان به خاکپای ملوکانه
ارواحنا الفداه، راجع به توقیف روزنامۀ ایران کبیر، لطفاً ارسال می شود که قدغن فرمایند به اظهارات مشارالیه توضیحات بدهند و عرض حال را هم اعاده نمایند.
امضا[ناخوانا])). [۴]
و حکومت رشت پاسخ داد:
(( وزارت داخله
سواد راپورت حکومت گیلان
نمرۀ ۱۹۶۴
مورخۀ ۱۶/۲/۱۳۱۲
وزارت جلیلۀ داخله
در جواب مرقومه ۷۶۴ [۵] و با اعادۀ عرض حال گریگور یقیکیان لزوماً به استحضار آن وزارت جلیله می رساند در سال ۱۳۰۹ این شخص ارمنی، که تبعۀ ایران است، در رشت روزنامه[ای] به نام ایران کبیر به زبان فارسی منتشر می نمود، که از حیث مندرجات، روزنامۀ قابل توجهی بوده است. ضمناً در آن وقت به مناسبت طغیان طوایف کرد در ممالک ترکیه و اقدامات آن دولت برای قلع و قمع آنها یقیکیان نظر به عداوت دیرینۀ ارامنه و اتراک مقالاتی هم برضد ترک ها و دفاع از کردها می نوشته که مورد اعتراض ویس قونسول ترکیه در رشت شده است. چون در آن موقع که سیاست دولت شاهنشاهی همکاری با دولت ترکیه، برای رفع قائلۀ اکراد، بوده است این قبیل نشریات ممکن بوده است اسباب سوءظن ترک ها شود حکومت گیلان، به امر وزارت جلیلۀ دربار پهلوی، روزنامۀ ایران کبیر را توقیف نموده است و از آن به بعد هم با وجود ابرام یقیکیان دیگر اجازۀ طبع و نشر این روزنامه داده نشده است.
امضا حکومت گیلان[ناخوانا])). [۶]
در حاشیۀ همین نامه نوشته شده: (( ایران کبیر، رشت، مدیر و صاحب امتیاز: گ. یقیکیان، آدرس تلگرافی: رشت، ایران کبیر، کود: بنتلی، مورخۀ ۷ خرداد ۱۳۱۲)). سپس، روی واژۀ رشت خط خورده و اضافه شده طهران، چهار راه مخبرالدوله.
گریگور یقیکیان، که پس از مراجعات پیاپی شاید به این نتیجه رسیده بود که این راه نتیجه نخواهد داد و یا اگر توفیقی یابد نوشداروی پس از مرگ سهراب خواهد بود، مذاکرۀ شفاهی با مسئولان را در پیش گرفت. نامۀ زیر گویای همین مطلب است:
(( مقام منیع وزارت جلیلۀ معارف و دامت شوکته
روزنامۀ ایران کبیر قبل از این در رشت (گیلان) طبع و نشر می شد ولی چون اینجانب در طهران اقامت دارم مصمم شدم که روزنامه را در طهران به طبع رسانیده و منتشر سازم. لهذا خواهش می کنم امر مقرر فرمایید تا اجازۀ طبع و نشر آن را در مرکز به اینجانب مرحمت فرمایند.
مسئلۀ از توقیف درآوردن ایران کبیر با مقامات مربوطه و صالحه حل شده و مانعی از طبع و نشر آن در طهران دربین نیست.
با احترامات فائقه ـ یقیکیان، مدیر ایران کبیر)). [۷]
هیچ مدرک و سندی در دست نیست که آیا به راستی از روزنامۀ ایران کبیر رفع توقیف شده یا اینکه این مرد سراپا شور و شوق فریب وعده هایی شفاهی و بی اعتبار را خورده که چنین با قاطعیت از حل و فصل مشکل با مقامات صالحه سخن به میان آورده است چرا که در سند دیگری می خوانیم:
« وزارت معارف و اوقوفات و صنایع مستظرفه
نمرۀ ۵۸۳۴
تاریخ تحریر۲۷/ماه۳/۱۳۱۲
آقای یقیکیان، مدیر سابق روزنامۀ ایران کبیر
در جواب مراسلۀ مورخ ۷/۳/۱۳۱۲ اشعار می دارد راجع به رفع توقیف روزنامۀ ایران کبیر تاکنون از مراجع مربوطه اطلاعی به وزارت معارف نرسیده است.
امضا [ناخوانا]». [۸]
عنوان «مدیر سابق» کاملاً نشان می دهد که امتیاز روزنامۀ ایران کبیر همچنان لغو بوده، روزنامه دیگر منتشر نمی شده و تمام قول و قرارها بی ارزش بوده است. حقیقت امر را باید در عدم موافقت رضاخان نسبت به لغو دستوری دانست که خود پیش تر آن را صادر کرده بود. به این ترتیب، معضل می بایست به گونه ای دیگر رفع می شد و آن هم صدور امتیاز روزنامۀ ایران کنونی بود که در ۲۱ بهمن ۱۳۱۲خ انتشار یافت.
از زنده یاد گریگور یقیکیان آثار زیر به زبان پارسی منتشر شده است:
ـ سوسیال دموکرات ها چه می گویند؟ (اثری عقیدتی)
ـ جنگ مشرق و مغرب با داریوش سوم
ـ انوشیروان عادل و مزدک
ـ حق با کیست؟
ـ اردوان چهارم و اردشیر ساسانی
ـ فاجعه یا راه خونین
ـ در لباس زن، میدان دهشت
ـ آثار نمایشی و آثار داستانی سلیمه(۲جلد)
ـ انقراض سلطنت اشکانیان در ایران، آیدا، صابیره (۲جلد)
ـ شاپور ذوالاکتاف و جنگ های آن با ژولین
ـ دختر قشنگ
ـ دوبروسکی
ـ گیله دختر
ـ شوروی و جنبش جنگل.
یقیکیان در ۱۴ ژانویۀ ۱۹۵۱م برابر با دی ۱۳۲۹خ درگذشت. روانش از بخشایش ایزدی برخوردار باد.
منابع:
صدر هاشمی، سید محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران. اصفهان: کمال، ۱۳۶۳، ج۱.
بیات، کاوه؛ کوهستانی نژاد، مسعود. اسناد مطبوعات. تهران: سازمان اسناد ملی، ۱۳۶۳، ج۱.
پی نوشت ها:
۱ـ نک: سید محمد صدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران (اصفهان: کمال، ۱۳۶۳)، ج۱، ص۳۴۱.
۲ـ همان، ص۱۸۱ و ۱۸۲.
۳ـ کاوه بیات و مسعود کوهستانی نژاد، اسناد مطبوعات (تهران: سازمان اسناد ملی، ۱۳۶۳)، ج۱، ص۲۴۸ و ۲۴۹.
۴ـ همان،ص۲۴۹.
۵ـ در اصل نامه شمارۀ ۷۲۴ آمده که اشتباه به نظر می رسد.
۶ـ همان،ص۲۴۹ و ۲۵۰.
۷ـ همان، ص۲۵۰.
۸ـ همان،ص۲۵۰ و ۲۵۱.