فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۳۹
تحولات سیاسی در ترکیه، آینده ترکیه در اتحادیه اروپا، ترکیه و مسئله ارمنی
نویسنده: هراند دینک / ترجمه: ژیلبرت مشکنبریانس
قبل از هر چیز می خواهم در مورد دورانی صحبت کنم که ترکیه به جمهوری تبدیل شد. در مورد اینکه ترکیه از ۱۹۲۳ تا کنون از کجا به کجا رسیده، چه چیز هایی تغییر کرده و اگر تغییر کرده علل این تغییرات چیست و چه عوامل خارجی و داخلی ای بر این تغییرات تأثیر گذاشته اند و بعد، می خواهم به این موضوع بپردازم که وضعیت مردم سالاری در ترکیه چگونه است، چه فواید و کاستی هایی دارد و در این راه مسئلهٔ نسل کشی ارمنیان و قبول آن از طرف ترکیه در چه مرحله ای قرار دارد. همچنین قصد دارم به موارد دیگری، که در سیاست ترکیه وجود دارد، بپردازم و برای شروع این مسئله را مورد بررسی قرار دهم که اصولاً ارمنیان با عضویت ترکیه در اتحادیهٔ اروپا چگونه رفتار می کنند و در عین حال، چه نظری نسبت به عضویت ارمنستان در اتحادیهٔ اروپا دارند.
یقیناً با تاریخ آشنایی دارید اما برای روشن شدن مسائل بهتر است کمی به عقب برگردیم و ببینیم عوامل تحولات در ترکیه بیشتر خارجی بوده اند یا داخلی. اگر به تاریخ دویست سال گذشتهٔ ترکیه نظری بیندازیم متوجه می شویم ترکیه بیشتر تحت تأثیر عوامل خارجی است که تغییر می کند اما اینکه دامنهٔ این تغییرات چقدر است جای سئوال دارد. در زمان حکومت عثمانی، عوامل خارجی تغییرات همان فشارهای دولت های اروپایی بر دولت عثمانی بود که در ۱۹۰۸ و قبل از آن در۱۸۷۶ ، باعث تحول در نحوهٔ حکومت و به وجود آمدن حکومت مشروطه شد.
در زمان شکل گیری جمهوری ترکیه، سه عامل مهم خارجی برای این تغییرات وجود داشت. اولی به وجود آمدن حکومت بلشویکی در روسیه بود که جهان را به دو نیم تقسیم کرد: جهان سرمایه داری و کمونیستی. در جنگ سرد بین این دو جبهه، ترکیه با کمک ها و تبادلات نظامی جایگاه خود را نزد دولت های غربی حفظ کرد. این موضوع باعث شکوفایی اقتصادی این کشور نیز شد. با شروع فعالیت گروه های چپ گرا در کشورهای غربی این فعالیت ها در ترکیه نیز رشد کرد اما ریشهٔ آنها در ترکیه محکم نبود زیرا حکومت کمالیست ترکیه، که از زمان ترک های جوان ریشهٔ عمیق تری در ترکیه داشت، سبب شد تا این تفکرات جایگاه محکمی در ترکیه پیدا نکند. باید توجه داشت که حکومت و آنچه که ما به آن حکومت نظامی ترکیه می گوییم مانع از تحولاتی می شد که تفکرات چپ گرا می توانست در طی سالیان در ترکیه ایجاد کند. امروز می توانیم بگوییم فعالیت این گروه ها بسیار اندک و در حد چند گروه کوچک است که به طور رسمی نیز شناخته شده اند. حرکت های سیاسی در ترکیه به هیچ وجه جنبهٔ چپ گرایی پیدا نکردند و بیشتر به حزب های ملی گرا تبدیل شدند. در نتیجه می توان گفت این عامل خارجی در راه ایجاد مردم سالاری به جایی نرسیده به طوری که این جنبش های مردمی بارها از سوی حکومت نظامی ترکیه متوقف شده است.
دومین عامل خارجی مؤثر در تحولات ترکیه حکومت و انقلاب اسلامی ایران است که تأثیرات بسیاری در ترکیه داشته و به جرئت می توان گفت در سیاست داخلی آن تحولات قابل توجه ای به وجود آورده است. فعالیت های چپ گرا اندکی بعد به فعالیت های اسلامی تغییر کرد و گروه های اسلامی با عنوان کردن بسیاری از نگرش ها و نظریات گروه های چپ گرا به نوعی آنها را به طرف خود سوق دادند و در خود حل کردند. البته، حکومت نظامی ترکیه و کمالیست ها، با استفاده از قوانینی که از زمان آتاترک وضع کرده بودند و اعمال قدرت، شروع به فعالیت هایی علیه این گروه ها نیز کردند اما قوانین وضع شده در زمان آتاترک با واقعیت امروزی هم خوانی نداشت زیرا این بار نیاز به تغییر حکومت احساس شد. این مسئله حکومت نظامی ترکیه را به وحشت انداخت و باعث شد حرکت های اسلامی از طرف دولت نظامی سرکوب شوند.
و این روشی است که هنوز هم ادامه دارد و حکومت های نظامی ترکیه هر زمان که بتوانند دست به این عمل می زنند. نکتهٔ قابل توجه آن است که حرکت های اسلامی مانند حرکت های چپ گرا مغلوب نشدند و امروز نیز قدرتی بسیار دارند که بیشتر به وسیلهٔ حزب آ. ک. پ. نمود پیدا می کند؛ حزبی که بعد از به وجود آمدن حرکت های اسلامی در ترکیه متولد شد و حتی توانست کرسی هایی را نیز در مجلس کسب کند به طوری که اکنون بخشی از حکومت را دست گرفته است.
سومین عامل خارجی که بر سیاست خارجی ترکیه اثر داشته روند پیوستن ترکیه به اتحادیهٔ اروپا است. این روند بیشتر به پیش رفت مردم سالاری در ترکیه ارتباط دارد و همچنان نیز ارتباط خواهد داشت. روند پیوستن ترکیه به اتحادیهٔ اروپا از چهل سال پیش شروع شد که بیشتر هدف های اقتصادی را پیگیری می کرد. این روند سالیان بسیاری به طول انجامید زیرا آنها نمی توانستند تشخیص دهند مفهوم واقعی پیوستن به اتحادیهٔ اروپا چیست. در ضمن، اتحادیهٔ اروپا نیز تا زمان اوزال هنوز به این حد سیاسی نشده بود و بیشتر هدف های اقتصادی را دنبال می کرد. از ۱۹۸۶ اوزال ترکیه را در مسیر پیوستن به اتحادیهٔ اروپا قرار داد؛ راهی که به گفتهٔ خود وی ترکیه را در مسیری باریک و طولانی قرار می داد. او به خوبی می دانست که این راه، راهی دشوار برای ترکیه خواهد بود. به واقع، روند پیوستن ترکیه به اتحادیهٔ اروپا سبب دگرگونی ترکیه شد زیرا حرکت های چپ گرا و اسلامی نیز نتوانستند تا حدی ترکیه را دگرگون کنند. این عامل سوم؛ یعنی، پیوستن به اتحادیهٔ اروپا هنوز هم تأثیرات خود را به طور جدی در ترکیه اعمال می کند. اکنون به جرئت می توان گفت در ترکیه سازمان تک ساختاری ای وجود ندارد که تجزیه نشده باشد حتی حکومت نظامی، نظام اداری و سیاسی، رسانه های عمومی، دانشگاه ها، مردم عادی، اشخاصی که موافق پیوستن ترکیه به اتحادیهٔ اروپا هستند و حتی آنهایی که از این روند ترس دارند یا با حکومت مردم سالارانه موافق نیستند هیچ یک از این نگرش ها دیگر یکپارچه نیستند.
در اینجا، دو سئوال مطرح می شود؛ سئوال هایی که در واقع جنبه های دوگانهٔ بحث را مورد بررسی قرار می هد. اول اینکه می دانیم روند پیوستن به اتحادیهٔ اروپا و چنین نظامی؛ یعنی، واگذاری ادارهٔ بخش اعظمی از کشور و نیز تفویض قدرت خود به مرجعی دیگر. به نظر شما با وجود حکومت نظامی ترکیه، که حاکم واقعی کشور است، چگونه به این روند امکان پیش رفت داده خواهد شد؟ آیا این مسئله برای حکومت ترکیه توجیه پذیر است؟ زیرا حکومت نظامی ترکیه کاملاً به این مسئله اشراف دارد که باید بخش اعظمی از حکومت خود را به مرجعی دیگر واگذارد و این سئوال مهمی است. سئوال دوم اینکه اتحادیهٔ اروپا نیز کاملاً به این موضوع واقف است که اگر ترکیه را به منزلهٔ عضوی از خود بپذیرد با این معیارهای اقتصادی و نحوهٔ رعایت مردم سالاری بلایی بیش برای اتحادیه نیست اما چرا خواستار چنین چیزی هستند؟ آنهایی که خواهان این امر هستند باید به این دو سئوال با دقت پاسخ دهند. به نظر من پاسخ این پرسش هم برای ترکیه و هم برای اتحادیهٔ اروپا یکی است. به جرئت می توان گفت نه ترکیه و نه اتحادیهٔ اروپا دو جناحی نیستند که یکدیگر را جذب کنند. مسئلهٔ اصلی ترس و نگرانی است. از جانب ترکیه این نگرانی مطرح است که اگر وارد اتحادیهٔ اروپا نشود چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود و از جانب اتحادیهٔ اروپا این ترس وجود دارد که اگر ترکیه را به عضویت نپذیرد سیاست ترکیه در منطقه و نسبت به همسایگانش چگونه خواهد بود. این نگرانی و اضطراب بسیار مهم است و اگر نظر من را بپرسید می گویم بسیار خوب است که این روند وجود دارد به طوری که دو جهت کاملاً متضاد را در صورتی که حتی رغبتی به جذب یکدیگر ندارند به هم نزدیک می کند.
اگر واقع بینانه نگاه کنیم می بینیم ترکیه به آسانی به اتحادیهٔ اروپا نخواهد پیوست. برخی می گویند این روند پانزده سال، بیست سال حتی سی یا چهل سال به طول خواهد انجامید. می دانم و اعتقاد دارم که حتی پس از این سال ها نیز ترکیه نخواهد توانست به اتحادیهٔ اروپا بپیوندد اما مسئله ای که برای ما مهم است این دوران گذر است؛ دورانی که به روند پیوستن به اتحادیهٔ اروپا می انجامد. برای ما پیوستن به اتحادیهٔ اروپا آنقدرها هم مهم نیست. مهم این برهه از زمان است. گاهی اوقات ترکیه را به جوانی تشبیه می کنم که برای رسیدن به دختر دلخواهش هر روز خود را به شکلی آرایش می کند اما من واقع بین هستم و می دانم که این جوان به سختی به محبوبش خواهد رسید. شاید تا آن زمان بسیار پیر و فرسوده شده باشد یا اینکه اتحادیهٔ اروپا دیگر آن موقعیت فعلی را نداشته باشد. به این موضوع اذعان دارم و مطمئنم که چنین است لیکن برای ما این دلدادگی مهم است چرا که این دلدادگی باعث تحولات عظیمی در ترکیه شده و بسیاری از موارد را تغییر داده. امروز، در مرکز این تحولات و روند مردم سالارانه شدن کشور یک کلمهٔ مهم وجود دارد: شخص، شهروند، هویت و همچنین هویت اصلی، نه آن هویت و شهروندی ای که تا به امروز به ساکنان کشور ترکیه تحمیل شده است. این تابو دیگر فرو پاشیده و هر روز، بیش از پیش در حال فروپاشی است.
دیگر در ترکیه گروهی وجود ندارد که از حکومت مرکزی ناراضی نباشد حتی اکثریت مسلمان را می بینیم که چگونه از حکومت ناراضی هستند. اقلیت ها؛ یعنی، کردها، علوی ها، چرکزها و تمامی گروه های اجتماعی جامعهٔ ترک به نوعی از حکومت نارضایتی دارند. در نتیجه، متوجه می شویم، روند مردم سالارانه شدن حکومت ترکیه به جایی رسیده که اقلیت ها تنها به امور مربوط به خود نمی اندیشند بلکه خود را با مسائل اکثریت نیز درگیر می کنند. ما می دانیم که اگر آزادی هایی مثلاً به زنان مسلمان داده نشود ارمنیان نیز نمی توانند در مدارس خود راحت باشند. خواستهٔ قلبی همگی ما زندگی کاملاً برابر در این جامعه است.
لازم است در مسیر چگونگی اعمال مردم سالاری در ترکیه به چگونگی روند مطرح شدن مسئلهٔ نسل کشی در این کشور بپردازیم. در خصوص قبول مسئلهٔ نسل کشی در ترکیه یک جنبش بیداری شروع شده است. این مسئله هر روز بیشتر و بیشتر پیگیری می شود اما نباید فراموش کرد که قبول این مسئله از سوی ترکیه برای کمک به ارمنیان نیست بلکه سود آن بیشتر به خود ترکیه باز خواهد گشت. در خصوص مسئلهٔ نسل کشی ترکیه در حال حاضر در چه مرحله ای قرار دارد؟ من ۵۴ سال سن دارم و از چهارده سالگی به این مسائل پرداخته ام. دوران، جریانات و تحولات بسیاری را در ترکیه پشت سر گذاشته ام اما در هیچ دورانی پرداختن به مسئلهٔ نسل کشی در ترکیه به این مرحله نرسیده بود که از حالت تابو بودن در بیاید و به صورت آشکار در مورد آن صحبت شود.
البته، این مسئله را در وهلهٔ اول مدیون روشنفکران کرد هستیم. از جملهٔ آنها اسماعیل بیسکجی است که اولین بار دربارهٔ این موضوع نوشت. این مسئله باعث شد تا او هفده سال از عمر خود را در زندان بگذراند. بیسکجی در کتابش با پرداختن به مسئلهٔ کردها در ترکیه فصل بزرگی را نیز به موضوع نسل کشی ارمنیان اختصاص داده و در مورد اینکه چه اتفاقاتی در ترکیه بر سر ارمنیان آمده و اینکه کردها نیز در اجرای این نسل کشی نقشی مهم داشته اند توضیح داده است. پس از او فکرت باشکایان، عثمان آیتار و شمار دیگری از روشنفکران ترک مانند عایشه زراکولو و همسرش رجب زراکولو در مؤسسهٔ انتشاراتی خود اقدام به چاپ و انتشار کتاب هایی در مورد تمامی گروه های نژادی ترکیه کردند. در مورد ارمنیان و نسل کشی آنان نیز کتاب هایی به چاپ رساندند از جمله کتاب قتل عام [۲] اثر واهاگن دادریان[۳] و تابو[۴] اثر ایو ترنن[۵] و برای چاپ این دو کتاب محکوم به زندان شدند. به این دلیل به بررسی این تاریخچه پرداختم تا بدانید قهرمانان واقعی اولین بار فعالیت های خود را در خصوص مسئلهٔ نسل کشی از کجا شروع کردند. در مقابل قبول این مسئله در ترکیه هنوز روشنفکران و دانشگاهیانی وجود دارند که مسئلهٔ نسل کشی را قبول نکرده اند و نباید انتظار داشت که قبول کنند اما به هرحال آنها نیز گاهی به ندای وجدان خود نظری می اندازند. انکار نسل کشی به جز روشنفکران در میان مردم عامی نیز هنوز کاملاً محسوس است.
بیشتر ارمنیان هامشنی، ارمنیان مخفی یا آن دسته از ارمنیانی که با اعمال زور مجبور به تغییر دین و زبان خود شده بودند سالیان متمادی در گروه های چپ گرا فعالیت می کردند. آنها در آن برهه دنباله رو این تفکر بودند که قومیت و ملیت مسئلهٔ مهمی نیست. تنها مسئلهٔ مهم مساوات، برابری و آزادی است و در نتیجهٔ این تفکرات به مسئلهٔ ملیت نمی پرداختند اما زمانی که در بیست یا ۲۵ سال پیش حرکت های چپ گرا منهدم شدند این جنگ تبدیل به جنگ هویت شد، یعنی اینکه هر کسی به دنبال هویت و ملیت اصلی خود می گشت. امروزه، این نگرش در مورد اسلام گراها نیز محسوس است. آنها شروع به طرح سئوالاتی در خصوص مسئلهٔ نسل کشی در بین مردم عادی و روشنفکران کرده اند. چرا؟ برای اینکه به پیکار علیه ترک های جوان برخاسته اند و بر این باورند که این مسئله به ترک های جوان برمی گردد. آنها به این نتیجه رسیده اند که چرا نباید اعلام کنند نسل کشی ارمنیان به دست ترک های جوان صورت گرفته و چرا نباید به جای زیر سئوال بردن تمامی ملت ترک فقط آنها را برای این عمل محکوم کنند. امروز، جامعهٔ ترک به این مرحله رسیده است.
در مورد پیوستن ترکیه به اتحادیهٔ اروپا نظر خود را بارها عنوان کرده ام که به شخصه با عضویت ترکیه در اتحادیهٔ اروپا موافقم و در این راه نیز تلاش می کنم زیرا یک شهروند ترکیه هستم که می خواهد با عضویت کشورش در اتحادیهٔ اروپا به لحاظ اقتصادی و مردم سالاری استاندارد بالایی را کسب کند و در عین حال، در مقام یک اقلیت این تحولات برای من نیز مثبت خواهد بود. به منزلهٔ یک ارمنی نیز موافق هستم که ترکیه در مقام همسایهٔ ارمنستان به عضویت اتحادیهٔ اروپا درآید زیرا در این صورت اگر ارمنستان نیز عضو این اتحادیه باشد، دو کشور در روابط خود موظف به رعایت اصول حاکم بر کشورهای اتحادیهٔ اروپا خواهند شد.
اگر از داخل ترکیه به این مسئله نظری بیندازیم، من رؤیا هایی دارم که می خواهم آنها را با شما نیز در میان بگذارم. با نگاهی به تاریخچهٔ نسل کشی می بینیم کشورهای اروپایی فرانسه، انگلستان و آلمان نیز به نوعی در این نسل کشی دخیل بوده اند. اکنون از آنها چه انتظاری داریم؟ اینکه مسئله نسل کشی را بپذیرند. آیا امکان اینکه چیز دیگری را انتظار داشته باشیم وجود ندارد؟ مثلاً جبران خسارت ها برای اشتباهاتی که در گذشته اعمال کرده اند. به نظرم باید از کشورهای اروپایی درخواست کنیم که برای احترام به ملت ارمنی در زمینهٔ جبران خسارت های وارد شده به این ملت کارهایی صورت دهند. چگونه می توانند جبران خسارات کنند؟ به نظرم پذیرفتن عضویت ارمنستان در اتحادیهٔ اروپا می تواند یکی از موارد جبران باشد، یا لااقل در حال حاضر می تواند باشد. رؤیاها و تفکرات دیگری نیز وجود دارد. پیوستن به اتحادیهٔ اروپا برای ارمنستان حکم آزاد شدن از محاصرهٔ ترکیه و آذربایجان را خواهد داشت همچنین استقلال کامل از روسیه و این به معنای پیش رفت، تأمین اجتماعی و امنیت است.
آیا ارمنیان سراسر جهان نباید برای رسیدن به این رؤیا تلاش کنند؟ تا کنون با دویست تن از اعضای اتحادیهٔ اروپا صحبت کرده ام. آنها دلایلی را ذکر کرده اند در مورد اینکه اتحادیهٔ اروپا نمی خواهد بیش از این دامنهٔ خود را گسترش دهد و اینکه ارمنستان از ما بسیار دور و پیوستن به اتحادیهٔ اروپا رؤیای بزرگی برای آن است اما من فکر می کنم می توانیم این رؤیا را به واقعیت تبدیل کنیم. قبرس جنوبی چگونه به عضویت اتحادیه درآمد؟ پس ارمنستان نیز خواهد توانست. بله ما امیدواریم و آرزو داریم که روزی ترکیه نیز به اتحادیهٔ اروپا بپیوندد و امیدواریم گرجستان و آذربایجان، همسایگان ارمنستان، روابط خوبی با ارمنستان داشته باشند و این سه کشور همسایه به طور مسالمت آمیز با یکدیگر زندگی کنند.
اما نمی توان آیندهٔ مسئلهٔ نسل کشی را به پیوستن یا نپیوستن ترکیه به اتحادیهٔ اروپا ربط داد. پس باید برای خود راه دیگری مستقل از این روش ها بیابیم و آن راه این است که به ملت ها در زمینهٔ سیاست بین الملل حق مثبت بدهند. به خاطر تاریخ این حق مثبت را به ما بدهند. می توانند تا مدتی به ارمنیان اجازهٔ عضویت در اتحادیهٔ را به منزلهٔ عضو اصلی ندهند اما مجبورند ملت های خود را توجیح کنند که در مقابل این ملت مسئول هستند یا حتی ارمنستان را به منزلهٔ عضو رده دوم در اتحادیه بپذیرند یا اینکه آن را در مسیر سیاست و دیپلماسی اتحادیهٔ اروپا قرار دهند یا لااقل با صدای بلند در مورد این موضوع بحث کنند. ببینید این مسئله برای ترکیه نیز تا چه حد مفید خواهد بود.
برای ایجاد مردم سالاری در ترکیه؛ ترکیه ای که در سمت چپش یونان قرار دارد، که عضو اتحادیهٔ اروپاست و در سمت راستش ارمنستان واقع شده، که در راه پیوستن به اتحادیهٔ اروپاست، این کشور دیگر نمی تواند به کندی حرکت کند. ترکیه دگرگون خواهد شد و در مقابل این فشارها تاب نخواهد آورد.
در پایان سخنانم، می خواهم به تمامی ارمنیان جهان این درخواست قلبی خود را بگویم که با همکاری همه جانبه ارمنیان داخل و خارج ارمنستان است که راه برای ارمنستان در جهت ملحق شدن به اتحادیهٔ اروپا باز خواهد شد. برای من مهم ترین و والاترین مسئله بعد از عضویت این است که ارمنستان بتواند همواره در جهت پیش رفت و شکوفایی گام بردارد. متشکرم.
پی نوشت ها:
۱- سردبیر فقید هفته نامهٔ دو زبانهٔ ترکی ـ ارمنی آگوس که در ۱۹ ژانویه ۲۰۰۷ در مقابل دفتر کارش در استانبول به دست نوجوان هفده سالهٔ ترکی ترور شد. مقالهٔ حاضر گزیده ای از متن سخنرانی دینک است که در تاریخ ۱۸ و ۱۹ آبان ماه سال گذشته به دعوت مؤسسهٔ ترجمه و تحقیق هور در تهران به سر می برد. این مطلب در روزنامهٔ آلیک مورخ ۲۲ ژانویه ۲۰۰۷ نیز به چاپ رسیده است
2- Genocide
3- Vahagen Daderian
4- Tabu
5- Ive Ternon