فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۲

تبیین جایگاه میناس،نقاش ارمنی،در تاریخ نقاشی ایران

نویسنده: دکتر مهدی علی اکبرزاده

اشاره ‏

نقش و تأثیر تاریخی ارمنیان به عنوان یکی از اقوام تأثیرگذار در فرهنگ و هنر ایران در هر تحقیقی اثبات شده ‏است. خصوصاً، در زمینۀ نقاشی حضور برخی نقاشان ارمنی نه تنها باعث رشد و تکامل نقاشی ایران شده است بلکه ‏تأثیرات مهمی در تغییر و تحول آن گذاشته است. برخی محققان و هنرمندان ایرانی حتی برخی تغییرات به وجود آمده در ‏نقاشی ایران را مدیون نقاشان ارمنی می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌دانند. این تأثیرگذاری خصوصاً از زمان استقرار ارمنیان در جلفای اصفهان ‏‏(جلفای نو)، یعنی بیش از چهارصد سال پیش، شکل گسترده و عمیقی به خود گرفته است. از قرن هفدهم وجود ارمنیان در ‏ایران و توانمندی های ارتباطی آنان با مغرب زمین، چه از بعد تجاری و اقتصادی و چه از بعد فرهنگی و هنری، شرایط ‏خاصی را به وجود آورد تا ارمنیان ایرانی بتوانند تأثیرات مهم و اساسی در سرنوشت ایران به جای بگذارند به گونه ای که ‏نتیجۀ این اثرات به صورت کاملاً آشکار امروزه محسوس و مشهود است. این مقاله، که با استفاده از روش توصیفی ‏تحلیلی و با شیوه کتابخانه ای گردآوری شده است، با نگاهی به تاریخ نقاشی ارمنیان ایران به تبیین جایگاه میناس، نقاش ‏ارمنی قرن هفدهم میلادی، در نقاشی ایران پرداخته است.

یافته‌های این مقاله گویای این مطلب است که میناس به عنوان یک نقاش ایرانی ارمنی در ورود نقاشی اروپایی به ‏ایران، چهره‌ نگاری‌های بزرگ اندازه با رنگ روغن، تعلیم استاد رضا عباسی و تأکید او بر حضور نقاشی در زندگی ‏اجتماعی، شخصیتی مؤثر در تاریخ نقاشی ایران به شمار می‌رود. هدف این مقاله بررسی جایگاه این نقاش گمنام در ‏تاریخ نقاشی ایران و آگاهی از توانمندی‌ها و تأثیرات او در شکل گیری نقاشی ایران در قرن هفدهم میلادی است. ‏

مقدمه‏

برخی اسناد و شواهد تاریخی گویای این واقعیت است که ارمنیان ایران از دیرباز، آفرینندۀ ارزش های فرهنگی و ‏هنری زیادی بوده‌اند. بخشی از این ارزش ها را آنان با خود از ارمنستان به ایران آورده و در رشد و توسعه و نگهداری آنها ‏تلاش نموده‌اند. بخش دیگر حاصل تأثیرپذیری آنها از فرهنگ و هنر ایران زمین بوده و بخش دیگر نیز محصول ذهن ‏خلاق و تلاشگر آنان بوده است به طوری که فرهنگ و هنر جدیدی در ایران بنا کرده و سلایق و سبک های نویی پدیدار ‏ساختند. هنرمندان ارمنی ایرانی، با تأثیر از فرهنگ و هنر ایرانی، گونه‌های مشترک خلاقانه را از ایرانیان برگرفته و ‏سازمان دهندۀ فکر و ایده‌های هنری جدیدی شده‌اند. سابقۀ ارمنیان با فرهنگ تجدد و شکوفایی ایران آن چنان گره ‏خورده است که بررسی مسیرگذر از جهان سنت به عالم معاصر، بدون ذکر نام شماری از ایشان، ورق نمی‌خورد. در ‏حوزه‌های مختلف، از آنجا که این دودمان از ایرانیان به سبب قرابت مذهبی با اروپاییان روابط نزدیک‌تری با مغرب زمین ‏داشتند، امکان انتقال فرهنگ و هنر و علوم مختلف را به ایران فراهم کردند. ‏

نقاشی، به عنوان یکی از هنرهای رایج در قرن های هفدهم و هجدهم، در شکل‌گیری تعاملات بین اقوام ارمنی ایرانی ‏و ایرانیان غیر ارمنی نقش بسزایی داشته است. در همان دوره، با ارزش گذاری در ترسیم پرده‌های بزرگ اندازه، خصوصاً، ‏در خانه‌های اعیان و کاخ‌ها فصل تازه‌ای از این اهتمام تاریخی به چشم می‌خورد. یکی از نقاشان مطرح در این دوره ‏میناس می باشد، که با استعداد و توانمندی خاصی در تغییر نگرش جامعه به نقاشی و همچنین، ایجاد تبادل با مغرب ‏زمین موفق بوده است. ‏

مانیا قازاریان، در کتاب هنر نقاشی جلفای نو (اصفهان) سده‌های هفدهم و هجدهم، ضمن ارائۀ مطالبی تاریخی و ‏مستند از نقاشان معروف ارمنی آن دوران، در یک بخش مجزا زندگی، آثار و جایگاه میناس را مورد بررسی قرار داده ‏است. در این کتاب، سبک کاری میناس و چگونگی تلفیق نقاشی ایرانی با اروپایی به طور مستند مطرح شده است. همچنین، ‏هراند قوکاسیان، نویسندۀ ارمنی، در مقاله‌ای با عنوان «هنر و فرهنگ ارمنیان ایران»، از میناس به عنوان نقاشی توانمند و ‏تحول‌نگر یاد کرده است. آندرانیک هوویان نیز، در کتاب هنرمندان ارمنی ایران، در بخش خاصی میناس نقاش را به ‏تفصیل مطرح کرده است. یکی از محققان معاصر ارمنی، لئون میناسیان، در مقاله ای تحت عنوان استاد میناس نقاش ‏مشهور جلفا، ضمن معرفی کامل سبک و تکنیک‌های کاری میناس به بیان ویژگی‌های شخصیتی و هنری او پرداخته ‏است. همچنین، ایشان در مقالۀ دیگری با عنوان ذکر رضا عباسی در اسناد ارمنی به سندهای تاریخی و معتبر اشاره ‏می‌کند که آنها را در بایگانی موزۀ وانک یافته به طوری که در آنها جایگاه میناس در دربار شاهان صفوی هم‌عصرش مطرح ‏شده است. یکی دیگر از منابع مهم تحقیقی مطالعاتی است که خانم دکتر امیلیا نرسیسیانس، با عنوان«مردم‌نگاری تاریخی هنر ‏در جلفای اصفهان»، انجام داده است و در آن، به تشریح جایگاه میناس به عنوان نقاش مشهور و مؤثر ارمنی پرداخته ‏است. همچنین، ایشان در مقالۀ دیگری با عنوان «تأثیر تجارت بر توسعۀ هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی»، با ‏اختصاص بخش خاصی به میناس، قلم قوی و توانمند او را در ثبت بیان طبیعی و زندۀ موضوعات مطرح کرده است. ‏مع‌الوصف، این مقاله ضمن بررسی جایگاه میناس در تاریخ نقاشی ایران، با مطالعه در سبک و تکنیک های کاری، برخی ‏از تأثیرات ایشان را در سده‌های یاد شده مطرح می‌نماید. از جمله مواردی که در این تحقیق به آن پرداخته می‌شود ‏عبارت اند از:‏

ـ آشنایی با شخصیت کاری میناس

ـ بررسی سبک و تکنیک های آثار میناس

ـ آشنایی با نظرات و استعدادهای خاص میناس

ـ بررسی برخی تأثیرات و ابداعات میناس.

در این پژوهش، از شیوۀ توصیفی ـ تحلیلی استفاده شده و کلیۀ منابع اطلاعاتی به روش کتابخانه‌ای گردآوری شده ‏است.‏

نقش ارمنیان در تاریخ تحولات فرهنگی و هنری ایران

در قرن‌های هفدهم و هجدهم میلادی، جلفای اصفهان مهد علم و دانش ارمنیان ایران بود و در آن، جمع کثیری از ‏هنرمندان و دانش‌پژوهان گرد هم جمع می شدند و به فعالیت های هنری و فرهنگی می‌پرداختند. «در دهۀ سوم قرن ‏هفدهم، به سعی و اهتمام خلیفه خاچاطور کساراتسی (وفات ۱۶۴۶)، [۳]پیشوای مذهبی ارمنیان جلفا، مکتب عالی ‏‏(مدرسۀ دینی) افتتاح شد. مکتبی که در تاریخ و تمدن و فرهنگ ارمنیان به منتهای شکوفایی رسید و نام دانشگاه به ‏خود گرفت. […] از مکتب خاچاطور کساراتسی افرادی فارغ التحصیل گردیدند که هرکدام منشأ خدمات شایسته ‏شدند و در تاریخ تمدن و فرهنگ ارمنیان، چهره های درخشان به شمار می‌رفتند. آثاری که به دست هنرمندان ارمنی به ‏ویژه در زمینۀ نقاشی‌های دیواری و مینیاتور آفریده شده است به نوبۀ خود چشمگیر محسوب می‌شوند»‏‏.[۴]‏

اما نقش تجار و بازرگانان ارمنی در ایجاد ارتباط با سایر کشورها و به تبع آن ایجاد زمینه‌های تأثیرگذاری و ‏ارتباطات هنری در سدۀ هفدهم نکتۀ حائز اهمیتی است. «بازرگانان ارمنی، حداقل پنجاه سال پیش از آنکه شاه ‏عباس صفوی گروه کثیری از ارمنیان را به مرکز ایران (اصفهان) کوچ دهد، از طریق شیراز با هندوستان و خاور دور ‏تجارت می‌کردند. پس از استقرار ارمنیان در جلفای اصفهان، بازرگانان ارمنی کالاهای ایران و هندوستان را به سراسر ‏جهان صادر می‌کردند»‏‏.[۵] همچنین، «در میان کالاهای گوناگونی که از اروپا به ایران می‌آوردند پرده‌های رنگ ‏روغنی نیز وجود داشت. نه فقط ثروتمندان ارمنی بلکه شاه و درباریان صفوی خواستار چنین نقاشی‌هایی بودند. ‏همچنین، اغلب کلیساهای جلفای نو به روال اروپایی با دیوارنگاره‌های طبیعت گرایانه تزیین شدند»‏‏.[۶] وجود این ‏توانمندی در تجار ارمنی، ضمن اینکه طبق اسناد تاریخی مورد اطمینان شاه عباس نیز بودند، باعث برقراری ارتباطات ‏هنری ایران با کشورهای اروپایی شد. جالب اینجاست که «بازرگانان ارمنی در این زمان اغلب نقش هیئت‌های ‏نمایندگی سیاسی ایران در خارج را نیز ایفا می‌کردند زیرا به زبان های خارجی و با رسم و رسوم اروپایی‌ها آشنایی ‏داشتند»‏.[۷] بنابراین، در جریان بررسی نقش ارمنیان در تاریخ هنری ایران با رعایت انصاف می توان اذعان داشت که مرور ‏هنر ایران بدون شناخت و ارزیابی هنرمندان ارمنی مقدور نیست. ‏

‏‏دکتر امیلیا نرسیسیانس،‎ ‎مردم‌شناس و پژوهشگری که هنر ارمنیان ایرانی را با عنوان «مردم‌نگاری تاریخی هنر در ‏جلفای اصفهان» مورد بررسی قرار داده است، این تأثیرگذاری فرهنگی و هنری را چنین شرح می دهد: «تاجران متمول ‏ارمنی از خرج کردن پول برای زیستگاه خود ابا نداشتند؛ خانه های مجللی برای خود احداث می‌کردند و در آن ‏پذیرای مقامات رسمی مملکت بودند . تجار متمول به اروپا سفر می‌کردند و از نزدیک با هنرمندان و آثار بزرگان نقاشی ‏اروپا آشنا می‌شدند. به علت وضع مالی می‌توانستند در خانه های مزین به نقاشی زندگی کنند. جامعۀ مدنی تجار ارمنی ‏قدرت پشتیبانی قابل مقایسه و حتی فراتر از حمایت های دربار صفوی را برای نقاشان قرن هفدهم جلفای اصفهان از ‏طریق ایجاد تقاضا برای آثارشان فراهم ساختند»‏‏.[۸] ‏

در همین دوران، ‎اصفهان با سیمای شکوهمند، جمعیت زیاد و رونق اقتصادی بی‎ سابقه‌اش به مرکز تجمع بازرگانان، ‏جهان گردان، سفیران سیاسی، مبلغان مذهبی‎ ‎و هنرمندان خارجی مبدل شده بود. در این شرایط بود که «نقاشی ایرانی ‏تأثیرات‎ ‎اروپایی را تجربه کرد. اثرپذیری از چند طریق صورت گرفت: آثار هنری‎ ‎اروپایی وارد شده به ایران و تماس ‏مستقیم با نقاشان اروپایی مقیم اصفهان،‎ ‎نقاشی ارمنیان ساکن جلفای نو و آثار نقاشان مکتب گورکانی هند‏[۹] […]. با‎ ‎اوج ‏شکوفایی مکتب اصفهان به نقاشی هایی برمی‌خوریم که در آنها کوشش برای‎ ‎نمایش حجم، عمق، نور و سایه دیده ‏می‌شود. این مقارن است با علاقۀ روز‎افزون به موضوعات اروپایی و کاربست رنگ روغنی در نقاشی های بزرگ اندازه. ‏بخشی از نقاشی های کاخ چهل ستون در این زمره‌اند»‏‏.[۱۰]

در این دوران، که در تاریخ نقاشی ایران به فرنگی‌سازی یاد ‏می‌شود، نوعی الگوبرداری از آثار ناتورالیستی غربی انجام می‌گرفت که عمدتاً به صورت ناقص اجرا می‌شد ولی تلفیقی از ‏سنت های شرقی در آنها نمایان بود. «به طوری که تلفیق سه نوع تکنیک و روش کار ـ شامل نقاشی سنتی، هنر ارمنی و ‏نقاشی اروپایی ـ نقاشی دوران صفوی را منحصر به فرد و متفاوت از سایر سبک های هم زمان جلوه می‌داد. این‎ ‎تفاوت‎ ‎به‎ ‎حدی‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎تشخیص‎ ‎آثار‎ ‎نقاشی‎ ‎این‎ ‎دوران‎ ‎از دوره‌های‎ ‎قبل‎ ‎و‎ ‎بعد‎ ‎از‎ ‎آن‎ ‎بسیار‎ ‎سهل‎ ‎است»‏.[۱۱] بااین‎ ‎حال، نفوذ مستقیم ‏هنر اروپایی تنها علت ظهور این موج جدید نبود بلکه‎ ‎ارتباط با هند و حضور ارمنیان در جلفای نو نیز دراین امر تأثیر ‏داشت‎.‎ بنابراین، اعتقاد بر این است که «ارمنیان، به عنوان پل ارتباطی ایران و اروپا، در زمینه های تجاری و فرهنگی و …، ‏نقش انکارناپذیری ایفا کرده اند»‏‏.[۱۲]‏

میناس نقاش

میناس زهرابیان (تزاغگوق) [مشهور به میناس نقاش] یکی از نقاشان برجستۀ قرن هفدهم بود که آثارش گویای تأکید ‏بر ویژگی های سنتی و شرقی در عین گرایش به اروپایی بودن آنها می‌باشد. تاکنون داستان هایی در مورد میناس مطرح ‏شده است. آثار متعددی را به او نسبت می‌دهند که چه در زمان حیات نقاش و چه در سدۀ هیجده اجرا شده‌اند. اما ‏تنها منبع موثق و معتبری که اطلاعات نسبتاً کاملی از میناس ارائه می‌کند کتاب تاریخ ارمنیان آراکل داوریژتسی[۱۳] ‏ یا ‏تبریزی (درگذشت ۱۶۷۰م)، مورخ روحانی ارمنی قرن هفدهم، است‏.[۱۴] «او در فصل بیست و نهم کتاب خود دربارۀ ‏چهره‌های فرهنگی و هنری هم عصر خود سخن به میان آورده و مکان خاصی را به میناس اختصاص می‌دهد. از نوشتۀ ‏آراکل تبریزی چنین بر می‌آید که میناس در جلفای نو اصفهان زاده شده و از تبار جلفایی‌ها می‌باشد. پدرش، مگردیچ ‏زهرابیان، آموزگار مدرسۀ ارمنیان جلفا بود»‏ ‏.[۱۵] همین طور «وقتی تبریزی در ۱۶۲۲م کتاب تاریخش را به پایان می رساند میناس در جلفای نو می‌زیسته است»‏.[۱۶] نظر به اینکه در زمان پادشاهی شاه صفی (۱۶۲۹ـ۱۶۴۲م)، میناس ‏نقاش برجسته و تکامل یافته‌ای شده بود و در همان زمان، آثار بسیار هنرمندانه و باشکوهی را خلق کرده بود، بنابراین، به ‏نظر می‌رسد که در آن زمان «میناس جوانی با سن بیشتر از بیست سال بوده است. لذا، می توان زمان تولد او را دهۀ نخست ‏سدۀ هفدهم میلادی و ربع آخر همان سده را زمان وفات او تخمین زد»‏.[۱۷]

‏آراکل داوریژتسی همچنین در مورد استاد نقاش منیاس می‌نویسد: «میناس در سفر خود به حلب شاگردی یک ‏نقاش فرنگی، احتمالاً ایتالیایی، را کرده است و به این طریق اولین نقاشی است که سبک اروپایی را وارد فرهنگ ایرانی ‏کرده است»‏.[۱۸]

در کتاب هنرمند ایرانی و مدرنیسم، نیز پیرامون میناس چنین آمده است: «میناس از نخستین هنرمندانی ‏بود که شیوه و موضوعات نقاشی اروپایی را به ایران وارد کردند. او در جوانی زیر نظر یک معلم اروپایی، آموزش دید و ‏سپس، در جلفای نو اصفهان ساکن شد»‏‏.[۱۹] ‏

میناس شخصیت هنری منحصر به فرد و متفاوتی نسبت به سایر نقاشان هم عصر خود قلمداد می‌شد«به ‏گونه‌ای که آراکل در جایی از کتاب تاریخ خود میناس را افتخار و سربلندی ملت ایران معرفی می‌کند»‏‏.[۲۰] میناس به ‏طور شگفت انگیزی شبیه آنچه را که در معرض دید قرار داشت سریعاً نقاشی می کرد و نکتۀ مهم تر اینکه، در ترسیم ‏خود، «حالات جسمی و روانی چهرۀ افراد نظیر شادی، خشم، ناراحتی، هیجان و … را نیز به تصویر می‌کشید»‏‏.[۲۱] او ‏قادر بود که «اشکال را پر تحرک کرده، مجزا از همانندی‌ها، ویژگی‌های سنتی را مورد تأکید قرار دهد و در مواردی به ‏آن گویایی روان شناسانه بخشیده و به شکل خطوط چهره ظرافت دهد»‏ ‏.[۲۲] همچنین، او با حرکات متعادل به بطن اشیا ‏دست یافته، ظرافت عوامل پوست و پارچه را نشان دهد. « میناس قادر بود انسان چهل ساله را به صورت یک انسان ‏چهل ساله و یک نوجوان چهارده ساله را به شکل و شمایل جوان چهارده ساله به تصویر بکشد به نحوی که تماشاگر با ‏دیدن تصویر می‌توانست سنِ موضوع نقاشی را به درستی حدس بزند»‏‏.[۲۳] دو نقاشی چهره منتسب به میناس، که در موزۀ ‏وانک اصفهان نگهداری می شوند، تداعی کنندۀ چهره نگاری هایی هستند که در قرن هفدهم در جلفای نو ‏سفارش داده می‌شدند. این دو اثر چهرۀ هاکوپجان و وسکان ولیجانیان (پدر و فرزند ثروتمند جلفای نو) را به تصویر ‏کشیده است. ‏

‏«میناس غیر از چهره‌نگاری به نقاشی‌هایی با تم‌های مختلف، نگاره‌های طبیعی، مناظر، جانوران و گیاهان نیز ‏می‌پرداخت. او سعی می‌کرد، به کمک فنون گوناگون، به وسیلۀ رنگ روغن یا زغال روی کاغذ، چوب، مس، دیوار و پارچه ‏نقاشی کند. او با استادی تمام، طبق ذهنیات خود نقاشی می‌کرد»‏‏.[۲۴] او همچنین «در تزیین کتب نیز مهارت داشت و از ‏طب عامیانه هم آگاه بود و با تمام دقت داروهایی را برای درمان زخم‌ها از گیاهان می ساخت»‏.[۲۵] ‏

ویژگی‌های خاص آثار میناس باعث شده است تا آنها با آثار هنرمندان هم عصر خود متفاوت و در نوع خود ‏منحصربه فرد باشند. «میناس با جا دادن اشکال در وسط تابلو طرح آنها را دقیقاً مورد تأکید قرار می داد. رنگ خاکستری ‏زمینه، سیاهی لباس ها، سفیدی و سیاهی قبا، نقش های ظریف شال کمر با جذابیت و سلیقۀ عالی در رنگ‌هایشان آثار ‏میناس را از سایر آثار نقاشان جلفا متمایز می‌کرد»‏.[۲۶]

به نظر می‌رسد که سبک میناس در چهره‌نگاری و فضاسازی در سال‌های بعد مورد توجه سایر نقاشان قرار گرفته و ‏شیوه و « تکنیک میناس در آثار آنان به عنوان یک الگو مورد توجه قرار گرفته و توسط آنان تکرار شده است»؛[۲۷] به ‏عبارت دیگر، «این روش چهره‌نگاری با روشنی و سادگی تزیینی رنگ ها و گویایی متعادل و درون گرایی روحی در هنر ‏ارمنی سال‌های بعد ادامه پیدا کرد»‏.[۲۸] کما اینکه نقاشانی چون هوهانس مرکوز در همان عصر پیگیر چنین شیوه‌ای ‏بودند. ‏

‏«در نیمۀ نخست سدۀ هفدهم، گذری از مینیاتور به نقاشی روی پارچۀ ضخیم چارچوب شده در هنر نقاشی ‏جلفای نو مشاهده می‌شود. از سوی دیگر، تأثیر عمیق نقاشی اروپایی را نیز می‌بینیم که خصیصه‌های محدود اصول ابداع ‏دورنماها، روشنایی، اندازه ها و ترکیب ها را با خود به ارمغان می آورد»‏.[۲۹] این ویژگی‌ها، با تأثیر از سبک میناس و عقاید ‏هنری‌اش، در آثار هنری مرکوز نیز دیده می شود. بسیاری از نقاشی‌ها و تزیینات دیوار‌های کلیسای وانک از آثار ‏ارزشمند هوهانس مرکوز است به طوری که تبحر، هنر و استعداد او سبب تحسین بازدیدکنندگان از کلیسای وانک می شود. ‏یکی از این آثار مهم و مشهور پردۀ چشم بی خواب است.‏

بر روی دیوار سمت راست سکوی این کلیسا، مسیح کودک روی صلیب خوابیده و مریم مقدس نزد او نشسته است. تصویری متواضع و پیکری با رنگ و روی ارمنی که خداوند متعال، از درونِ ابرهای سفید، آنان را تقدیس ‏می کند. در این تصویر شمعدان، نیزه، میخ های تصلیب (ابزار شکنجه‌های بعدی مسیح) دارای جا و مکان مخصوص ‏می‌باشند. این ترکیب با نام چشم بی خواب معروف است که در سدۀ پانزده میلادی به وجود آمده و سپس، در اروپا و ‏روسیه گسترش بسیار یافته است. در نمونه‌های اولیۀ آن، فرشته‌های بزرگ میکائیل و جبرائیل، که بعدها جایشان را به ‏مریم دادند، ظاهر می‌شوند. هوهانس مرکوز، با استفاده از ترکیب‌های همانند، واریانت ارمنی را خلق می‌کند و مریم را ‏وارد صحنه می‌کند و نیز، در سمت چپ نقاشی، دستمالی را با چهرۀ گویا و راسخ مسیح به تصویر می‌کشد. در زیر دستمال، ‏یک راهب زانو زده و دعا می‌کند که طبق روایات خود هوهانس مرکوز می‌باشد. نکات قابل توجه در این نقاشی زیبایی ‏ظرافت چهره و دست های مریم و بدن مسیح، حالت مادی اشیا، سیاهی غلیظ شنل و کلاه مخصوص مرکوز و دستان دراز ‏کرده به سمت مسیح و همچنین، چهرۀ مختص به خود مرکوز با بینی شاهین‌مانند و ریش سفید، ابروان و چشمان سیاه ‏می‌باشند.

در کتاب تاریخ داوریژتسی، آمده است: «روزی شاه عباس صفوی هنگامی‎ ‎که در خانۀ خواجه سافراز فرزند خواجه ناظار (همان ‏کسی که خیابان اصلی جلفا یعنی‎ ‎خیابان نظر به اسم او است)، مهمان بوده است.‏‎ ‎شاه متوجه نقاشی های بسیار زیبای‎ ‎دیوارها می شود و از صاحب مجلس سراغ نقاش را می گیرد. میناس به خواست شاه در مجلس‎ ‎حاضر می شود. شاه ‏عباس از او می‌خواهد تا تصویر چهراز خان، یکی از ملازمان‎ ‎بسیار زشت روی او، را نقاشی کند.‏‎ ‎همه حضار متوجه ‏شیطنت شاه می شوند. چهرازخان نیز در تمام مدت نقاشی دست از لودگی و شکلک در آوردن بر نمی‌دارد تا حواس ‏نقاش‎ ‎را بیشتر منحرف کند اما غافل از اینکه نقاش به واسطۀ همین رفتار او بهتر می‌توانسته‎ ‎به عمق خطوط چهرۀ او ‏پی ببرد. در خاتمۀ کار، حضار نتوانستند حیرت خود را از‎ ‎شباهت بی حد و حصر تصویر به چهرۀ چهرازخان پنهان ‏کنند. همین واقعه باعث شد تا‎ ‎میناس پا را از دایرۀ محدود ارمنیان بیرون گذاشته و با نقاشی در خانه‌های اعیان و‎ ‎اشراف وارد جامعۀ بزرگ تر شده و به شهرت برسد. معروف است که شاه به خاطر‎ ‎نقاشی فوق العاده زیبا (از موضوع ‏یک باز و نگهبانش) میناس را مورد تفقد قرار می‌دهد‎ ‎و به او دوازده تومان انعام و یک خلعت اهدا می‌کند. ‎به غیر از ‏این می‌خواهد‎ ‎او را به مقام سربازان دربار برساند تا به این بهانه به او حقوق بدهد. میناس این‎ ‎افتخار را نمی‌پذیرد و ‏ترجیح می‌دهد به عنوان یک نقاش ساده در مدرسه‌اش شاگردان‎ ‎هنرمند تربیت کند و مانند گذشته با تزیین دیوارهای ‏خانه‌های ثروتمندان زندگی‎ ‎بگذراند»‏.[۳۰] ‏

‎متأسفانه، به جز چند اثر منتسب به میناس از آثار نقاشی او چیزی باقی نمانده است. یکی از موارد«کتیبه‌ای است ‏که هنگام تعمیر گنبد کلیسای بتلهم جلفای نو اصفهان، در سال‎ ‎‏۱۹۷۰‏‎ ،‎یافت شده که [در آن] نام چند نقاش از جمله میناس، ‏ماردیروس‏[۳۱] و آسدواتزادور،[۳۲] که نقاشی‎ ‎دیوارهای کلیسا را به عهده داشته‌اند، نوشته شده است»‏‏. [۳۳]

‏پس از آنکه میناس از حلب به اصفهان بازگشت، با توجه به شهرت او در نقاشی، ثروتمندان جلفای نو در تزیین ‏خانه‌ها و عمارت‌های خود او را دعوت کردند. همچنین، در ترسیم نقاشی‌های برخی کلیساها نیز میناس حضور داشته ‏است.‏

آثار به جا مانده از برخی از این عمارت‌ها و کلیساها، که برخی از آنها در طول زمان لطافت خود را از دست ‏داده‌اند و نیز برخی آثار دیگر ـ که سارکیس خاچاتوریان،[۳۴]‏ کپی‌بردار مشهور ارمنی، از روی آنها کپی‌برداری کرده بود ـ قابل ‏انتساب به میناس می‌باشند. در کتیبۀ کلیسای بتلهم، آمده «تصاویر را میناس و ماردیروس و گل بته‌های آن را ‏آسدواتزادور نقاشی کرده‌اند»‏‏.[۳۵] به این ترتیب، با توجه به اینکه میناس در نقاشی این کلیسا مشارکت داشته، به احتمال ‏زیاد نقاشی‌های خانۀ خواجه پطرس نیز از مجموعه آثار منتسب به او به شمار می‌روند.‏

‏«یکی ازخانه‌های مشهور جلفای‌نو خانۀ خواجه پطرس، از رجال سرشناس ارمنی عصر صفوی، بود. خانۀ ‏خواجه پطرس شباهت زیادی به خانۀ اعیان اصفهان در عصر صفوی دارد به طوری که نمای درونی آن از نمای بیرونی ‏زیباتر است. نام میناس در کتیبه‌ای در خانۀخواجه پطرس به چشم می‌خورد».‏[۳۶] ‏در این کتیبه آمده: « در زمان ‏رهبری هاکوپ، جاثلیق مقدس، به سال ۱۶۶۸م مرمت خانه به دست ماتیوس میناس صورت گرفته. آرزوی من این ‏است که شما دوستان هنگام دیدن و لمس کردن این نقاشی‌ها ماتیوس و والدین و پدر و خواجه پطرس و نزدیکان او را ‏به یاد آورید‎.‎‏ در آن زمان، نقاشان دیگری از جمله هوهانس مرکوز، هاکوپجان، خواجه استپانوس احتمالاً در کشیدن ‏نقاشی‌های خانه خواجه پطرس مشارکت داشته‌اند» ‏.[۳۷] ‏

داوریژتسی، در کتابتاریخ خود، برای نمونه تزیینات خانۀ سافراز را ذکر می‌کند که کار میناس بوده و بیان می‌کند که ‏‏«شاه صفی صفوی نخستین بار کار میناس را در خانۀ خواجه سافراز مشاهده و از میناس برای تزیین کاخ‌های خود ‏دعوت کرده است»‏‏.[۳۸]

در بایگانی کلیسای وانک، سندی از شاه صفوی دربارۀ میناس وجود دارد. مضمون سند حاوی ‏اخطار شاه صفی(۱۶۱۱ ـ ۱۶۴۲م) به میناس و دعوت او به ادامۀ کار است که نقاشی یکی از کاخ های شاه (کاخ چهل ‏ستون اصفهان) را نیمه‌کاره رها کرده و دست از کار کشیده بود.‏ [۳۹](سند۱)‏

‏«حکم عالی شد آنکه مسموع شد که نادرالعصری، استاد میناس نقاش، دست از کار اینجانب کشیده و جهت دیگران ‏نقاشی می‌کند و در باب تعلیم سعادت نصاب، استاد رضا، تغافل و تکاهل نمایند می‌باید که نوعی ننمایند که باعث خجالت ‏و شرمندگی ایشان شود و آنچه لازمۀ سعی و کوشش باشد به عمل آورند که فردا عذر مسموع نخواهد شد و اگر من بعد ‏اثر تغافل و کاهلی او ظاهر می‌شود بعرض نواب همایون اعلی رسانید ایشانرا با خانه کوچ بدین صوب خواهد آورد. ‏غرض که دیگر تقصیری ننموده تخلف جایز ندارد و در عهده شناسد». مهر: بنده شاه نجف شاهوردی.

در این حکم، از ‏استاد میناس به عنوان نادر العصری نام برده شده است و این نشان از ارزش و جایگاه خاص او در دربار و جامعۀ هنری ‏آن دوره بوده و حکایت از اجرای آثار منحصر به فرد توسط او می‌باشد.‏

میناس علاوه بر نقاشی‌های متعددی که در خانه‌های خواجه‌های ارمنی و کلیساهای مختلف انجام داده شاگردانی را ‏نیز تربیت نموده که برخی از آنها خود در نقاشی ایران دارای تأثیرات بسیار زیادی بودند. «میناس در منزل خود مدرسۀ ‏نقاشی دایر کرده بود و به تعلیم نقاشی در دو سبک مینیاتور و نقاشی فرنگی مآب می‌پرداخت و شاگردانی را نیز در این ‏دو زمینه تربیت نموده است»‏‏.[۴۰] یکی از این نقاشان استاد رضا عباسی نقاش مشهور عهد صفوی است که هم دوره و ‏دستیار میناس بوده و شاگردی او را کرده است. «او تحت تأثیر نقاشان درباری ـ نظیر فیلیپس آنجل، وان هسلت هلندی و ‏یان لوکاس ـ بود و هم از طریق کارکردن با میناس با اسلوب نقاشی فرنگی آشنا شده بود»‏.[۴۱] در سند اخیر ـ که تنها منبع ‏قابل استناد ولی معتبر محسوب می شود ـ به استاد میناس تأکید شده است که در تعلیم و تربیت استاد رضا تغافل ننماید. ‏این نکته ثابت می‌کند که استاد رضا مدتی نزد استاد میناس تعلیم دیده است ولی نکتۀ جالب توجه دیگر این است که در ‏حکم اشاره شده از رضا نیز به عنوان استاد نام برده شده است. لذا، چنین به نظر می‌رسد که رضا عباسی در دورۀ ‏میناس خود مسند استادی داشته ولی حضور در مکتب میناس و فعالیت در جوار ایشان ضرورت داشته است. ‏

همچنین، جایگاه میناس در بین سایر نقاشان عهد صفوی به حدی بود که محمد بیک، از وزیران سرشناس شاه عباس ‏دوم صفوی(۱۶۳۳ـ۱۶۶۶م)، در حکمی به همۀ نقاشان ابلاغ می‌کند که تابع میناس باشند و از دستورات او پیروی کنند.‏ [۴۲]‏این حکم را خواجه سافراز نیز، که یکی از تجار مشهور جلفا بوده ، مهر کرده است‏.[۴۳] (سند ۲) ‏

‏«…[حرف اول را موش خورده و معلوم نیست] بنابر راستی و نیک نفسی نادر العصری، استاد میناس جلفایی، که ‏جماعت نقاشان جلفایی استاد میناس مذکور را استاد و ریش سفید خود دانسته، از سخن و صلاح …. مومی الیه بیرون ‏نروند و استاد میناس مذکور را استاد …. خود دانسته از سخن و صلاح مومی الیه بیرون نروند و از حرف مومی الیه ‏تجاوز ننمایند».

در این سند، نیز استاد میناس به نادرالعصری و نیک نفسی مطرح شده است.‏

دورۀ صفویان یکی از پر تحول‌ترین دوره‌های تاریخ ایران در زمینه‌های سیاسی، اقتصادی، تجاری، بازرگانی و ‏فرهنگی به شمار می‌رود. میناس به عنوان هنرمندی تأثیرگذار توانست نقش مهمی در این عصر ایفا کند و در کنار سایر ‏افراد مؤثر، تحولاتی را در هنر نقاشی به وجود آورد. همان گونه که اشاره شد از ابداعات و تأثیرگذاری‌های میناس در ‏نقاشی ایران قرن هفدهم گذر از مینیاتور به نقاشی روی پارچه (بوم) و بزرگ اندازه می‌باشد که در نقاشی جلفای نو ‏مشاهده می‌شود. همچنین، تلفیق نقاشی اروپایی و تأثیر آن در نقاشی ایران در همان دوره در آثار میناس مشاهده شده ‏است. همان دوره، «شماری از نقاشان ایرانی کوشیدند با استفاده از عناصر و ویژگی های اروپایی و هندی آثاری ‏متفاوت از مکتب اصفهان پدید آورند. مسلماً، اینان در اسلوب رنگ روغنی مهارت کافی نداشتند. شاید، اجرای پرده های ‏بزرگ اندازه به نقاشان خارجی مقیم اصفهان و یا نقاشانی چون میناس سپرده می‌شد»‏.[۴۴] از خصوصیات این نوع نقاشی ‏ابداعات دورنماها، روشنایی و نور، تغییر در اندازه‌ها و ترکیبات جدید می‌باشد. «میناس را جزو نقاشان تأثیرگذاری باید ‏دانست که نقاشی را به طور تخصصی و حرفه‌ای و متناسب با مفهوم زمانه مطرح می‌کنند»‏.[۴۵] تلاش او باعث شده است ‏تا نقاشی با زندگی مردم آمیخته شود و یا اصلاً زندگی بدون حضور نقاشی خالی و بی معنی جلوه نماید.‏

نتیجه گیری‏

یکی از تحولات مهم در تاریخ نقاشی ایران را می‌توان در قرن هفدهم در جلفای اصفهان جست و جو کرد. دوره‌ای که به ‏جهت ایجاد ارتباطات وسیع تجاری و فرهنگی بین ایران و اروپا از طریق تجار ارمنی فضای جدیدی در نقاشی ایران ‏به وجود آمد و تلفیقی از نقاشی سنتی، ارمنی و اروپایی شکل گرفت. اصفهان در عهد صفوی شاهد چنین تحولی در ‏نقاشی ایران بود. طبق اسناد موجود، میناس زهرابیان اولین نقاش توانمند ارمنی است که نقاشی اروپایی را وارد نقاشی ‏ایران کرد. توانمندی او در کار با رنگ روغن در بوم های بزرگ اندازه، چهره‌نگاری‌های متفاوت با ارائۀ ‏شخصیت‌پردازی‌های روان شناسانه، تأکید بر سایه روشن و پرسپکتیو و سه بعدی بخشیدن به تصویر و نهایتاً، جنبۀ عینی و ‏زمینی بخشیدن به تصویر آثار او را با نقاشان دوره‌های قبل و نقاشان هم زمان خود متفاوت می‌کرد. چنین به نظر ‏می‌رسد که شاید یکی از مهم ترین تأثیرات میناس در تاریخ نقاشی ایران تعلیم استاد رضا عباسی، نقاش نامی ایران، باشد ‏به طوری که اسلوب نقاشی رنگ روغن را رضا عباسی از برخی نقاشان خارجی و هنگام کار با میناس فراگرفته بود. میناس ‏در قرن هفدهم نقاشی منحصربه فرد بود که هنر خود را به صورت حرفه‌ای و متناسب با نیاز جامعه و مفهوم زمان اجرا ‏می‌کرد. به همین جهت در دورۀ مورد اشاره با تلاش او نقاشی وارد زندگی خصوصی مردم شد و جایگاه ویژه‌ای در ‏زندگی فردی و اجتماعی پیدا کرد. حضور نقاشی در خانه‌ها، به عنوان عنصری لاینفک در زندگی انسان، یکی از ‏برجسته‌ترین تأثیرات نقاش در جامعه ایرانی محسوب می‌شود.‏‎

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱-این مقاله پیش تر در فصلنامۀ علمی ـ پژوهشی انجمن ایرانی تاریخ (مطالعات تاریخ فرهنگی)، س۵، ش ۲۰ (تابستان ۱۳۹۳): ۸۵ ـ ۱۰۰ به چاپ رسیده و از سوی نگارنده در اختیار فصلنامۀ پیمان قرار داده شده است.

۲-عضو هیئت علمی دانشگاه.

سپاس فراوان از همکار ارجمند، آقای توما گالستانیان، رئیس روابط عمومی خلیفه گری ارامنۀ جلفای اصفهان، که عکس های این مقاله را تهیه و در اختیار فصلنامۀ پیمان قرار دادند.

3- Khachatoor kesaratsi

۴-هراند قوکاسیان، «هنر و فرهنگ ارامنۀ ایران»، ارمغان، ش5 (1352):۳۴۸ .‏

۵-آندرانیک هوویان، ارمنیان ایران (تهران: مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها و هرمس،۱۳۸۰)، ص۲۷۶.‏

۶-رویین پاکباز، نقاشی ایران از دیرباز تا امروز (تهران: زرین و سیمین، ۱۳۸۶)، ص۱۳۴.‏

۷-ژانت د. لازاریان، دانشنامۀ ایرانیان ارمنی (تهران: مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها و هیرمند، ۱۳۸۲)، ص۳۱.‏

۸-امیلیا نرسیسیانس، «مردم نگاری تاریخی هنر در جلفای اصفهان»، ارائه شده در سمینار مردم نگاری هنر(اصفهان، ۱۳۸۵) ‏

http://www.esfclubs.com/forum/3882‎

۹-نقاشی گورکانی، ‏هنر مربوط به امپراتوری گورکانیان (مغولان) هند که تحت حمایت همایون شاه ( میانۀ سدۀ شانزدهم میلادی) آغاز شد و ‏تحول آن تا زمان محمد شاه گورکانی (نیمۀ نخست سدۀ هجدهم میلادی) ادامه یافت. ‏

۱۰-پاکباز، همان، ص ۱۳۲ و ۱۳۳.

۱۱-حسن کریمیان و مژگان جایز، «تحولات ایران عصر صفوی و نمود آن در هنر نگارگری»، دو‎ ‎فصلنامۀ‎ ‎مطالعات‎ ‎هنر‎ ‎اسلامی،‎ ‎ش7 (1386):‎ ‎ص۶۵.‏

۱۲- ژانت د. لازاریان، هنر معاصر ارمنستان (تهران : مؤسسۀ توسعۀ هنرهای تجسمی، ۱۳۸۰)، ص۱. ‏

13- Arakel Davrizhetsi

۱۴-کتاب تاریخ آراکل داوریژتسی در قرن هفدهم میلادی نوشته و در زمان حیات او چاپ شده است. چاپ اول در سال ۱۶۶۹م در آمستردام و ‏چاپ های دوم و سوم در سال های ۱۸۹۴ و ۱۸۹۶م‏‎ ‎در اجمیادزین به چاپ رسیده است.

۱۵- آندرانیک هوویان، هنرمندان ارمنی ایران (تهران: فرهنگستان هنر، ۱۳۸۸)، ص۹.‏

۱۶-مانیا قازاریان، هنر نقاشی جلفای نو (اصفهان) سده های ۱۷و ۱۸، ترجمۀ ادیک گرمانیک (تهران: هویک ‏ادگاریان، ‎‏۱۳۶۳)، ص۲۳.‏

۱۷-همان، ص۲۹.‏

۱۸-نرسیسیانس، همان.

۱۹-کامران افشار مهاجر، هنرمند ایرانی و مدرنیسم (تهران: دانشگاه هنر، ۱۳۸۴)، ص۳۴‏.

۲۰-قازاریان، همان، ص ۲۴.

۲۱-همان، ص ۲۶.

۲۲-همان، ص ۳۱.

۲۳-لئو، مجموعه آثار (ایروان: انتشارات هایاستان، ۱۹۶۹)، ج۲، ص۴۳۱.‏

۲۴-قازاریان، همان، ص ۲۶.

۲۵-لئون میناسیان، «استاد میناس، نقاش مشهور جلفا»، هنر و مردم، ش ۱۷9(1356): ۲۹ و ۳۰.‏

۲۶- قازاریان، همان، ص ۳۱.

۲۷-همان جا.

۲۸-همان جا.

۲۹-همان جا.

۳۰-نرسیسیانس، همان.

31- Mardirous

32- Astvatzadour

۳۳-هاروطون درهوهانیان، تاریخ جلفای نو، ترجمۀ لئون میناسیان و محمد علی موسوی فریدنی (اصفهان: زنده ‏رود، ۱۳۷۹)، ص۵۶۷.‏

۳۴-سارکیس خاچاتوریان (۱۸۸۶- ۱۹۴۷م)، هنرمند ارمنی از تأثیرگذاران و طرف داران نقاشی مدرن در قرن بیستم بود. نقاشی‌ها و فعالیت های ‏هنری او در تحول نقاشی ایران تأثیرات بسیاری گذاشته است. او در شهر مالاتیا، در ارمنستان غربی، به دنیا آمده بود و در مدرسۀ ‏ساناساریان ارزروم تحصیل کرده بود. البته، بنابه قول یکی از شاگردانش او در تبریز به دنیا آمده و تحصیلاتش را در نقاشی در رم ‏سپری کرده است. او با توصیۀ پروفسور آرتور پوپ‎ و ‎به دعوت دولت وقت ایران مابین سال های ۱۹۲۹ـ۱۹۳۳م به اصفهان می آید تا ‏نقاشی‌های کاخ‌ها و آثار باستانی اصفهان را مرمت و کپی‌برداری کند. او در کاخ چهلستون اصفهان به بازسازی نقاشی‌های با رنگ ‏روغن و همچنین، کپی تعدادی از آنها می‌پردازد. آثار تعمیرات خاچاتوریان در دوره‌های بعدی از روی نقاشی‌های چهل ستون پاک ‏شده است.‏

۳۵-لئون میناسیان، «استاد میناس نقاش مشهور جلفا»، هنر و مردم، ش ۱۷9 (1356): ۲۸ ـ ۳۰.

۳۶-روح الله سیدالعسگری،«خانۀ خواجه پطرس»، پیمان، س۱۱، ش ۴۰(تابستان ۱۳۸۶): ۱۵۹ .‏

۳۷-همان جا.

38- Arakel Davrizhetsi, Badmootiun, Targ, ‎Varag Arakelean(Yerevan: Sovedakan Gerogh, 1988), p.286‎ .

۳۹-اصل سند در بایگانی موزۀ کلیسای وانک اصفهان موجود است.

۴۰-امیلیا نرسیسیانس، «تاثیر تجارت بر توسعه هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی»، جامعه‎ ‎شناسی‎ ‎هنر‎ ‎و‎ ‎ادبیات،‎ ‎س۳‎ ‎، ش2 (1390): ۶۹.‏

۴۱-همان، ص ۷۱.

۴۲-اصل سند در بایگانی موزۀ کلیسای وانک اصفهان موجود است.‏

۴۳-لئون میناسیان، «ذکر رضا عباسی در اسناد ارمنی»، آینده، س۷، ش ۹ و ۱0(1360):۷۳۶‏

۴۴-پاکباز، همان، ص ۱۳۴.

۴۵-قازاریان، همان، ص ۳۱.

منابع:

افشار مهاجر، کامران. هنرمند ایرانی و مدرنیسم. تهران: دانشگاه هنر، ۱۳۸۴.‏

پاکباز، رویین. نقاشی ایران از دیرباز تا امروز. تهران: زرین و سیمین، ۱۳۸۶.‏

حسینی راد، عبد المجید. شاهکارهای نگارگری ایران. تهران: موزۀ هنرهای معاصر تهران، ۱۳۸۴. ‏

درهوهانیان، هاروطون. تاریخ جلفای نو. ترجمۀ لئون میناسیان و محمد علی موسوی فریدنی. اصفهان: ‏نشر زنده رود، ۱۳۷۹.

سیدالعسگری، روح الله. «خانۀ خواجه پطرس». پیمان. س۱۱. ش ۴۰. تابستان ۱۳۸۶: ‏‏۱۵۹ـ۱۶۷. ‏

قازاریان، مانیا. هنر نقاشی جلفای نو (اصفهان) سده های ۱۷و ۱۸. ترجمۀ ادیک گرمانیک. تهران: ‏هویک ادگاریان، ‎‏۱۳۶۳.‏

قوکاسیان، هراند. «هنر و فرهنگ ارمنیان ایران». ارمغان. ش ۵. ۱۳۵۲: ۳۴۸ ـ ۳۵۱.‏

کریمیان، حسن ؛ جایز، مژگان. «تحولات ایران عصر صفوی و نمود آن در هنر نگارگری». ‎مطالعات‎ ‎هنر‎ ‎اسلامی. ‎ش۷. ۱۳۸۶: ۶۵ ـ ۸۸.‏

لازاریان، ژانت د. هنر معاصر ارمنستان. تهران: مؤسسۀ توسعۀ هنرهای تجسمی، ۱۳۸۰. ‏

ـــــــ . دانشنامۀ ایرانیان ارمنی، تهران: مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها و ‏هیرمند، ۱۳۸۲.‏

لئو. مجموعه آثار. ایروان: انتشارات هایاستان، ۱۹۶۹، ج۲.

میناسیان، لئون. «استاد میناس، نقاش مشهور جلفا». هنر و مردم. ش ۱۷۹. ۱۳۵۶: ۲۸ ـ ۳۰.

ــــــــ . «ذکر رضا عباسی در اسناد ارمنی»، آینده. س۷، ش ۹ و ۱۰. ۱۳۶۰: ۷۳۴ ـ ‏‏۷۳۷.‏

نرسیسیانس، امیلیا. «مردم نگاری تاریخی هنر در جلفای اصفهان» ارائه شده در سمینار مردم نگاری هنر (اصفهان ‏ ۱۳۸۵) (‎( www.esfclubs.com

ـــــــ . «تأثیر تجارت بر توسعۀ هنر نقاشی جلفای اصفهان در عصر صفوی»، جامعه‎ ‎شناسی‎ ‎هنر‎ ‎و‎ ‎ادبیات. ‎س۳،‎ ‎ش۲. ۱۳۹۰: ۵۳ ـ ۷۱.‏

هوویان، آندرانیک. ارمنیان ایران. تهران: مرکز بین المللی گفتگوی تمدن ها و انتشارات هرمس، ۱۳۸۰.‏

ـــــــ . هنرمندان ارمنی ایران. تهران: فرهنگستان هنر، ۱۳۸۸.

Davrizhetsi, Arakel. Badmootiun. Targ. ‎Varag Arakelean. Yerevan: Sovedakan Gerogh, 1988.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۲
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید