فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱
جستاری کوتاه در تاریخ ادبیات ارمنی

بسیاری از حققین ارمنی برای شعر و ادبیات این ملت یک تاریخ دو هزار ساله قایل هستند؛ امّا متأسفانه از دوره‌های باستان این شعر و ادب تنها آثاری پراکنده و ناچیز بجا مانده است. لیکن همین آثار پراکنده و اندک خود نمایانگر وجود فرهنگی متعالی و در حد خود کامل است.

یکی از قدیمی‌ترین نمونه‌های شعری-ادبی ارمنی که در حیطۀ ادبیات شفاهی می‌گنجد و از زبان سُرایندگان دوره‌گرد منطقۀ انگورخیز «گُقتان» در کتاب تاریخ مورخ برجستۀ ارمنی مُوسِس خورِناتسی مکتوب است شعری است که برای توصیف چگونگی به دنیا آمدن «واهاگن» یکی از خدایان اساطیری ارمنی، سروده شده است. «واهاگن» در اساطیر ارمنی رب‌النوع جنگ و رعد و آذرخش و پیروزی و کشندۀ اژدها و خدای شجاعت و نیرومندی مطلق بود. در واقع رب‌النوع همانندِ ورتراگنا یا ورثرغنه (ورتراهن) در اساطیر ایرانیان باستان بود. از آنجائی که این شعر از نخستین و کهن‌ترین نمونه‌های شعر ارمنی است ترجمۀ آن آورده می‌شود:

دردِ زه بود آسمان را و زمین را هم

دردِ زِه بود دریای ارغوانی را

دردِ زِه بود نیِ سرخ را به دریا اندر

از لولۀ نی دود بر می‌شد

از لولۀ نی شعله‌ها برمی‌خاست

و از شعله‌ها می‌دوید بیرون

نوجوانی زرین زلف.

گیسوانی از آتش او را بود

ریشی از شعله.

و چشمان او خورشیدها بودند…

از روی همین شعر کوتاه می‌توان دربارۀ کیفیت و سطح شعر و ادب شفاهی ارمنی در دوران باستان قضاوت کرد و آن را در خور و غنی یافت.

هنگامی که مِسروب ماشتوتس در سال ۴۰۶ میلادی حروف الفبای ارمنی را ابداع کرد و به کمک اسقف اعظم ساهاک پارتِو دست به کار ترجمۀ کتاب مقدس به زبان ارمنی گردید؛ و در واقع ادبیات مکتوب ارمنی را شالوده‌ریزی کرد، در زمینۀ خالی کار نمی‌کرد و پشتوانۀ غنی ادب و هنر دوران بت‌پرستی ارمنستان را با خود داشت.

اگر در دوران بت‌پرستی ادب ارمنی ستایش خدایان اساطیری و شاهان افسانه‌ئی متداول بود و هنر در بستر باورهای اساطیری رشد و تکامل می‌یافت؛ در دوران ادبیات مکتوب ارمنی که با اشاعه و اعتلای روزافزون مسیحیت همزمان بود، یکتاپرستی و اعتقاد به آموزش‌های مسیح الهام‌بخش شاعران و هنرمندان در خلق آثارشان بود. بدینگونه شکل و مضمون شعر و ادب مکتوب و نوبنیان ارمنی با مسیحیت عجین شد و شعر و سرود و موسیقی بصورت ابزاری درآمدند که با استفاده از آن‌ها مسیحیت به زبان مادری بگونۀ گسترده‌ئی در میان مردم اشاعه داده می‌شد. ساهاک و مسروب که از بنیانگذاران و پیشگامان شعر و موسیقی مذهبی بودند، شکل و فرم ملی شعر و سرود و موسیقی ارمنی را با هدف جلوگیری از تأثیر شکل و فرم بیگانه، آفریدند. آنان شعرها و سرودهای سه الی شش بیتی را شالوده‌ریزی کردند که بعدها تکامل یافته بصورت «شاراکان» درآمدند که شکل سنتی اشعار کلیسائی ارمنی است. ساهاک و مسروب ماشتوتس پا را از این هم فراتر نهادند و به شعر و سرود مذهبی ارمنی جنبه‌های ملی و میهنی نیز دادند. بدینگونه شعر مکتوب قرون آغازین ارمنی بصورت شعر دارای مضامین مکتبی و دنیوی درآمد.

ادبیات مکتوب ارمنی چندی پس از ابداع حروف الفبا، یعنی در نیمۀ اول قرن پنجم میلادی، پا گرفت و با دو روند: ادبیات خود ویژۀ ملی؛ و ادبیات ترجمه‌ئی، رشد و تکامل یافت.

قرن پنجم میلادی در تاریخ ملت ارمنی به «قرن طلائی» شهرت یافته است. در دهۀ نخست این قرن (سال ۴۰۶ میلادی) حروف الفبای ارمنی توسط مسروب ماشتوتس (۴۴۰-۳۶۱ میلادی) ابداع شد و زمینۀ تاریخی رشد و ترقی کتابت و زبان نوشتاری ارمنی بوجود آمد که در سایۀ آن اندیشمندان و مورخین پرآوازه‌ئی پا به عرصۀ تاریخ ارمنستان نهادند. ابداع حروف الفبای ارمنی در واقع نقطۀ عطف سرنوشت‌سازی در تاریخ کهنسال این ملت است. البته پیش از ابداع حروف و خط ارمنی توسط مسروب ماشتوتس، ارمنی‌ها از خط و کتابت محروم نبودند. چراکه هشتصد سال پیش از آن، استفاده از خط و حروف آرامی و یونانی و دبیری و کتابت با این خط‌ها را آغاز کرده بودند. در قرن‌های سوم و چهارم میلادی، به دنبال تقسیم ارمنستان میان امپراتوری بیزانس و حکومت ساسانیان، استفاده از زبان‌های آشوری و پارسی (پهلوی یا پارسی میانه) نیز بر این زبان‌ها افزوده شد و در دیوان‌های درباری کارها با استفاده از این زبان‌ها انجام می‌شد. لیکن استفاده از زبان پارسی در ارمنستان بسیار کوتاه مدت بود. زیرا از هنگام تقسیم ارمنستان بین بیزانس و حکومت ساسانی تا پیدایش حروف و خط ارمنی، جمعاً بیست و پنج سال و یا قدری بیشتر طول کشیده است.

ادبیات آفریده شده با خط و حروفی که مسروب ماشتوتس برای ایجاد زبان نوشتاری ابداع کرد، فرهنگ ارمنی را غنی‌تر و پردامنه‌تر کرد و به آن شکوفائی بی‌نظیری بخشید؛ و همین ادبیات و زبان نوشتاری و فرهنگ یکپارچه و مستقل ارمنی بدل به آن وسیله‌ئی شد که به کمک آن ملت ارمنی توانست در قرن‌های توفانی تاریخ خود هویت مستقل ملی‌اش را حفظ کند.

اسناد و شواهد تاریخی دلالت بر آن دارند که هفت قرن پیش از ابداع حروف ارمنی توسط مسروب ماشتوتس و پیدایش زبان نوشتاری ارمنی؛ زبان گفتاری واحد ملت ارمنی وجود داشته و آن زبان باستانی ارمنی یعنی «گرابار» بوده است. این زبان در قرن پنجم میلادی بصورت صیقل دیده‌ئی درآمده بود و تا دهه‌های ششم و هفتم قرن نوزدهم همچنان به عنوان زبان گفتاری و نوشتاری رسمی-ادبی به حیات خود ادامه داد. بسیاری از متون تاریخی، علمی، فلسفی، مذهبی، ادبی و ادبیات ترجمه‌ئی ارمنی به همین زبان است. زبان «گرابار» پس از جدالی دشوار و طولانی و مقاومت‌های سخت جانانه، سرانجام در ربع چهارم قرن نوزدهم در «جنگ زبان‌ها» شکست خورد و جای خود را به زبان گفتاری و نوشتاری نوِ ارمنی، یعنی زبان «آشخارهابار» واگذار کرد که زبان رسمی و ادبی معاصر ارمنی است.

گیرک پیتوئیتس یا «کتاب پیتو» را باید از قدیمی‌ترین آثار در حیطۀ ادبیات مکتوب ارمنی به شمار آورد. این کتاب حاوی سه بخش است. در یک بخش آن دربارۀ زندگی یونانی سخن می‌رود؛ در بخش دیگر فولکلور عبرانی گردآوری شده و بالاخره در بخش سوم کتاب دربارۀ مسایل گوناگون ادبی، علمی، فلسفی، منطقی و اجتماعی مطالبی درج شده است. در این کتاب، که یگانه سند ادبی تاریخ باستان ارمنی است، دربارۀ هومر، هسیودوس، مناندروس، و ویورپیدوس سخن به میان آمده و مطالبی دربارۀ فولکلور یونانی نگاشته شده است. نگارندۀ کتاب پاره‌ئی از صفحه‌های کتاب را نیز به بحث دربارۀ سقراط، فیثاغورس، دیوژنوس، فریاندروس، هرودوت و خطیب نامدار آتن دموستنس اختصاص داده است. از طریق همین کتاب بوده که از قرن پنجم میلادی به بعد خوانندۀ ارمنی با افکار و عقاید فلسفی و ادبی یونانیان آشنا شده است. در «کتاب پیتو» که در قرن پنجم میلادی به رشتۀ تحریر درآمده است و نام مؤلف آن به درستی معلوم نیست، بسیاری از هنرمندان و اندیشمندان اعصار باستان به خوانندگان معرفی شده‌اند و مباحثی به گیاه‌شناسی، فنون خطابت و هنرهای گوناگون اختصاص یافته است. عده‌ئی از صاحبنظران این کتاب را تألیف مُوسِس خورِناتسی اندیشمند، شاعر و مورخ برجستۀ ارمنی می‌دانند؛ لیکن به عقیدۀ بسیاری دیگر از محققین، که مقنع‌تر می‌نماید، «کتاب پیتو» تألیف شخص واحدی نیست، بلکه مجموعه‌ئی است از نوشته‌های روشنفکران پیشرو و طرفدار فرهنگ و علوم یونان باستان.

شعر و ادب ارمنی در قرن‌های پنجم تا نهم بر شالوده‌هائی که ساهاک پارتِو و مسروب ماشتوتس بنیان نهاده بودند تکامل پیدا کرد و با پرداختن به طبیعت، ارزش‌های ملی و دیگر مضامین، ژرفش یافت. نخبه‌ترین نمایندگان لایه‌های جامعه به شعر و سرود و موسیقی التفات داشتند و با آن‌ها مشغول می‌شدند. لذا شعر و موسیقی نمی‌توانست از بیان متعالی روح زمان دور ماند. بدینگونه شعر غنائی آن قرن‌ها به یک سطح ماندگار دست یافت و در آن غنای احساس و زیبائی اندیشه در هم آمیخت و چشمگیر شد. در زمینۀ سبک و فرم نیز تنوع بوجود آمد. در این دوره از تاریخ ادبیات ارمنی، کتابت و هنر به یک‌سان تکامل پیدا کرده و یکدیگر را کامل می‌کردند.

شعر لیریک ارمنی

سبک شعری «لیریک» ارمنی، که به آن «کناریِرگوتیون» نیز اطلاق می‌شود، عنوان خود را از واژۀ یونانی «لیرا» برگرفته که به معنی ساز چهار سیمی یا هفت سیمی است.

«لیرا» سازی بود شبیه «گیتارا» و آن را با انگشت یا مضراب می‌نواختند. نواختن این ساز در میان یونانیان از دوران‌های بسیار کهن متداول بوده است. در فارسی بجای «شعر لیریک» اصطلاح «شعر غنائی» هم بکار برده می‌شود. در آغاز نزد یونانیان شعر و موسیقی با هم خوانده و نواخته می‌شدند. اما بعدها این دو از هم جدا شدند و هر یک به رشتۀ هنری مستقلی بدل گردیدند. میان ارمنی‌ها نیز در ازمنۀ باستان شعر و موسیقی با هم بوده‌اند و آوازخوان و نوازنده در عین حال شاعر نیز بوده است. پس از جدائی شعر از موسیقی، شعر مذهبی ارمنی همواره در کلیسا با موسیقی همراه ماند، حال آنکه شعر غیرمذهبی دکلامه می‌شد و با موسیقی همراه نبود.

شعر لیریک ارمنی در قرن‌های میانی خیز برداشت و بستر مناسبی برای رشد و تکامل آتی شعر ارمنی شد. داوتاک شاعر، کمیتاس (کمیتاس کاتوقیکوس)، استپانوس سیونه‌تسی، و ساهاک تسوراپُره‌تسی از چهره‌های برجستۀ ادبی قرن‌های هفتم تا دهم بشمار می‌روند که آثارشان به ادبیات ارمنی غنای هرچه بیشتری بخشیده است.

در اینجا شاید بهتر باشد به این نکته نیز اشاره کنیم که از جملۀ سرایندگان و شاعران قرن هشتم ادبیات ارمنی دو زن به اسامی ساهاکدخت سیونه‌تسی و خسرودخت گُقتناتسی هستند که شعرهای جسورانۀ دارای مضامین انسانی آنان به ادبیات قرون میانی ارمنی ارزش و اعتبار ویژه‌ئی می‌بخشد.

در قرن دهم میلادی غول ادبیات ارمنی؛ شاعر نابغه گریگور نارِگاتسی (۱۰۰۳-۹۴۵) قله‌های رفیع شعر ارمنی را درنوردید و برای همیشه ماندگار شد. در میان شاعران ارمنی هیچکس جهان را بدان زیبائی و شکوه که نارگاتسی می‌دید، تماشا نکرده بود و عظمت طبیعت را چون او کامل و ژرف احساس نکرده بود و نزدیکی و بیگانگی روح انسانی و زندگی را تجربه نکرده بود. از آنجائی که زندگی تافتۀ جدابافته‌ئی از زیبائی‌های محض نبود و مناسبات اجتماعی زمان غیرعادلانه بود و جان انسانی به خوشبختی واقعی دست نمی‌یافت، شاعر دچار سرگشتگی شد و به فغان آمد. اثر جاودانۀ این شاعر بنام «وُقبِرگوتیان ماتیان» (یا ماتیان وقبرگوتیان)، که یکی از نمونه‌های ارزندۀ شعر جهان است، محصول این شورش بر ضد نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌ها و زندگی تراژیک جامعه است. «ماتیان وقبرگوتیان» نه فقط فریاد شاعرانۀ هنرمند، بلکه فریاد جامعه و قرن اوست. شیوۀ بیان شاعرانه و سبک نارگاتسی در این اثر در چنان اوجی است که پیش از او هیچگاه نظیر نداشته و بعد از او نیز به رغم تلاش خیل شاعران برای دست یازیدن به بیان شعری متعالی نارگاتسی، هیچ شاعری بخت آن را نیافت که به اوج بیانی او دست یابد. شاید به جرأت بتوان ادعا کرد که زبان ارمنی با آن غنای واژگانی و توان بیانی و استواری و انعطاف‌پذیری ساختاری که در «ماتیان وقبرگوتیان» نارگاتسی بکار گرفته شده، در طول تاریخ موجودیت خود هرگز کاربرد نداشته است.

واژۀ «ماتیان» یا «ماتیکان» در زبان پهلوی به معنی «دفتر» و «کتاب» است و در زبان ارمنی نیز به همین معنی استعمال می‌شود. در فارسی «ماتیان وقبرگوتیان» را به زبان ساده می‌توان «مصیبت‌نامه»، «سوگنامه» و یا «کتاب مصیبت صفیر» ترجمه کرد. این منظومه که از نود و پنج سرود تشکیل یافته، در ادبیات قرون میانی ارمنی یک شاهکار بی‌همتای شعری است و نبوغ نارگاتسی به تمامی در آن متجلی شده است. «ماتیان وقبرگوتیان» نارگاتسی در میان مردم ارمنی از محبوبیت خاصی برخوردار است و به نام «نارِگ» شهرت دارد. در اشعار نارگاتسی، که از روحانیون مسیحی زمان خود بود، از لحاظ بیان و شکل و مضمون، سنت‌های شعر لیریک مذهبی بسیار نیرومند است. لیکن برخی عناصر دنیوی نیز در آثار وی به چشم می‌خورد. آثار ارزندۀ بسیاری از این شاعر نابغۀ ارمنی بجا مانده است.

به هنگام سخن گفتن از ادبیات ارمنی به این نکتۀ مهم نیز باید توجه داشت که قسمت عظیمی از فرهنگ ادبی قرون آغازین، میانی و متأخر ارمنی توسط روحانیون در کلیساها و صومعه‌ها خلق شده و بسیاری از شاعران برجستۀ ارمنی که نامدارترین و نابغه‌ترین آن‌ها گریگور نارگاتسی است، در زمرۀ اسقف‌ها و کشیش‌ها بوده‌اند.

شعر ارمنی با آفرینش‌های نارگاتسی و هُوهانِس ایماستاسِر «سوفِستوس» (۱۱۲۹-حدود ۴۹-۱۰۴۴) گام‌هائی به سوی طبیعت و جامعه برداشت. در این دوره دیگر ادبیات اندک اندک از مضامین صرف کلیسائی دور می‌شد و می‌رفت تا تجلی‌گاه مظاهر دنیوی نیز باشد و رفته‌رفته حیات اجتماعی مردم و پدیده‌های تاریخی-سیاسی را هم بازتاب دهد.

در قرن دوازدهم میلادی، هنگامی که حکومت ارمنی کیلیکیه در اوج اعتلای خود بود، زمینۀ اقتصادی-سیاسی بسیار مناسبی برای شکوفائی شعر و ادب و هنر و دانش ارمنی بوجود آمد. بدینگونه مرکز ثقل شعر ارمنی از ارمنستان به کیلیکیه انتقال یافت.

بنیانگذار مکتب شعری کیلیکیه نِرسِس شنورهالی (۱۱۷۳-حدود ۱۱۰۷) دومین شاعر برجستۀ قرون میانی ادبیات ارمنی است. مضامین دنیوی، زندگی واقعی مردم، طبیعت، و پدیده‌های تاریخی بموازات مضامین کلیسائی در آثار شنورهالی بازتاب گسترده‌ئی یافته است. شنورهالی از جمله شاعرانی بود که در زمینۀ وزن شعر ارمنی نیز نوآوری‌هائی کرد و آن را تکامل بخشید.

هرچه قرون میانی ژرفش بیشتری پیدا می‌کرد ستم چپاولگران داخلی و خارجی بر مردم شکل خشن‌تری بخود می‌گرفت. بویژه روستائیان و صنعتگران زیر بار باج و خراج دچار افلاس می‌شدند و ناگزیر جلای وطن می‌کردند. به این ترتیب نشانه‌هائی از «شعر غربت» در ادبیات ارمنی پدیدار شد که قرن‌ها بعد، یعنی در قرن نوزدهم و بیستم با مهاجرت گستردۀ ارمنی‌ها، به اوج خود رسید.

فریک از دیگر شاعران نامدار و ارزندۀ ادبیات ارمنی است که تحولات اجتماعی و شورش‌های مردمی نیمۀ دوم قرن سیزدهم و دهۀ اول قرن چهاردهم میلادی بازتاب ویژۀ خود را در اشعار او پیدا کرده است.

فریک شاعر بزرگ و مردمی ارمنی در قرون میانی است که مسایل اجتماعی و سرنوشت تاریخی ملت ارمنی اصلی‌ترین مضامین شعرهای او هستند. دربارۀ زندگی فریک هیچیک از مورخین ارمنی اطلاعی بدست نمی‌دهند و تنها از آثار وی می‌توان به نحوۀ زندگی‌اش پی برد. محققین ارمنی تخمین می‌زنند که فریک بین سال‌های ۱۲۲۰-۱۲۱۰ متولد شده و در اواخر قرن سیزدهم و یا دهۀ اول قرن چهاردهم میلادی در ۷۵ یا ۸۰ سالگی فوت کرده است. عده‌ئی نیز سال تولد او را ۱۲۳۶ ذکر کرده‌اند. آنچه که مسلم است این است که فریک در دوران استیلای مغول-تاتارها بر ارمنستان، زندگی بسیار سختی را گذرانده و فرزندش را در قبال بدهی شاعر به اسارت برده‌اند و در اسارت مفقودالاثر شده است. فریک در دوران سیاه استیلای مغول-تاتارها بر ارمنستان زیسته و با پوست و گوشت و استخوان خود ستم ملی، بی‌عدالتی اجتماعی، غارت مردم و پامال شدن حیثیت انسانی را احساس و لمس کرده و بر ضد همۀ این پلیدی‌ها و جنایت‌ها با سلاح شعر به رزم برخاسته و از حقوق و ارزش‌های انسانی جانانه دفاع کرده است. در شعر فریک از طبیعت و گل و سوسن و آسمان پرستاره هیچ اثری نیست. بلکه محور افکار و اشعار او مناسبات اجتماعی و زندگی روزمرۀ دردناک مردم است که زیر یوغ بیگانگان جان‌شان به لب رسیده بود. در بسیاری از زمینه‌ها دانته و فریک شبهات‌های فراوانی با هم دارند. دانته بزرگ‌ترین شیپورچی انساندوستی در ایتالیای فئودالی بود و فریک نخستین شیپورچی انساندوستی در امنستان فئودالی. فریک را باید اولین پویندۀ راه هنر جامعه‌گرا و انسان‌گرا در ادبیات ارمنی بشمار آورد.

در اواخر قرن سیزدهم میلادی مرحلۀ جدیدی در شعر و ادب ارمنی آغاز می‌شود و مضامینی چون عشق انسانی و جسمانی و ستایش طبیعت بگونه‌ئی جدی و پیگیرانه در شعر شاعران خودنمائی می‌کند. پدیداری این مرحلۀ جدید در شعر ارمنی خود محصول تحولات تاریخی بود و در تکامل آتی شعر ارمنی نقش مهمی ایفاء کرد. برجسته‌ترین چهرۀ این دورۀ شعر و ادب ارمنی کستانتین یرزنگاتسی شاعر قرن‌های سیزدهم و چهاردهم میلای است. دریافت‌های این شاعر از عشق و طبیعت واقعگرایانه بود و در صنایع شعری نیز چیره‌دستی ویژه‌ئی داشت.

سرانجام در قرن شانزدهم میلادی شعر و ادب ارمنی گرایش ماهیتاً نوی پیدا کرد و انسان هستۀ مرکزی قلمداد شد و طرح و بیان نیازها، تلواسه‌ها، احساس‌های عاشقانه و هر آنچه که با نفسانیات و روح و روان انسان در ارتباط بود، وظیفۀ تاریخی هنرمند محسوب شد. به تعبیری دیگر شعر تغزلی ارمنی پایه‌هایش را مستحکم کرد و به گرایش مسلط ادبی بدل گردید. در این دوره ناهاپت کوچاک بر تارک ادبیات ارمنی درخشید. کوچاک ناهاپت که در قرن شانزدهم میلادی می‌زیسته، در میان شاعران لیریک سرای قرون چهاردهم تا شانزدهم ادبیات ارمنی چهره‌ئی تابناک و بی‌نظیر است. تاریخ تولد و نحوۀ زندگی کوچاک معلوم نیست. وی حدود سال ۱۵۹۲ وفات یافته است. این شاعر نابغۀ ارمنی را، که در دوران تلخ تاریخی قرن شانزدهم در روستای «خاراگونیس» زاده و زیسته و درگذشته است، بحق باید یکی از ارزنده‌ترین غزلسرایان تاریخ بشری دانست. کوچاک ناهاپت در زمان حیات خود از شهرت بسزائی برخوردار بود و آوازۀ شاعری‌اش، که به زبان‌های ارمنی و ترکی شعر می‌سرود، به دربار سلاطین نیز رسیده بود. دربارۀ زندگی کوچاک افسانه‌های بسیاری نقل کرده‌اند و این خود بیانگر آن است که این شاعر دلسوخته و پرشور در میان معاصرانش از چه محبوبیتی برخوردار بوده است. اشعار کوچاک بر اساس محتوای‌شان به سه بخش تقسیم می‌شوند: اشعار عاشقانه، اشعار پندآمیز، و اشعاری در وصف حال غریبان بی‌خانمان و آوارگان. هرچه غزل‌های شورانگیز این شاعر نابغه شیفتگی‌آور است همانقدر هم ناله‌های تلخ غریبانه‌اش جانسوز است و دردناک. در آن بخش از شعرهای کوچاک که زندگی پر ادبار و رنج‌آور غریبان و بی‌خانمانان و دور از وطنان تصویر می‌شود، جهان‌بینی انساندوستانه و مترقی و میهن‌پرستانه شاعر در کمال بی‌آلایشی و صداقت جلوه‌گر می‌شود. زبان شعری کوچاک زبانی ساده و همه فهم و تصاویرش روشن و تابناک است. سراسر اشعار کوچاک لبریز از انساندوستی صادقانه و ستایش خصایل نیکوی انسانی و آرمان‌های پرشکوه بشری است. همین ویژگی‌هاست که آثار کوچاک را به مرواریدهای شعر و ادب ارمنی بدل کرده است.

بعد از کوچاک، مطرح‌ترین شاعر غزلسرای ارمنی نقاش هووناتان (۱۷۲۲-۱۶۶۰) است. در اشعار این شاعر نامدار ارمنی وجوه دوگانه‌ئی بچشم می‌خورد. او از سوئی سرسپردۀ لذائذ دنیوی و احساس‌های عاشقانه است و از دیگر سو در نقش منتقد بی‌عدالتی‌های اجتماعی ظاهر می‌شود و با سلاح طنز به جنگ فریبکاران و سالوسیان می‌رود. نقاش هووناتان از غزلسرایان پرنبوغ قرن‌های هفدهم و هجدهم ادبیات ارمنی است. وی علاوه بر سرودن شعر نقاشی ماهر و آوازخوانی خوش صدا بود. شعرهای هووناتان از شادی، جوشش حیات، عشق، زیبائی طبیعت و لذت زندگی آکنده است. مسایل اجتماعی، دربدری و رنج زندگی در غربت و زندگی پرمشقت دهقانان ارمنی نیز در شعرهای این شاعر ارمنی بازتاب شایستۀ خود را یافته‌اند. شعرهای نقاش هووناتان به زبان همه فهم «آشخارهابار» سروده شده و از این روی می‌توان او را از نخستین هنرمندانی بشمار آورد که زبان معاصر ارمنی را وارد ادبیات کرده است.

صایادنووا (سایات نووا ۱۷۹۵-۱۷۱۲) نابغه‌ترین چهرۀ «ادبیات عاشقی» و یکی از بزرگ‌ترین شاعران ارمنی قرن هجدهم است. صایادنووا در یک خانوادۀ تهیدست ارمنی در شهر تفلیس متولد شد و برای او نام «هاروتیون» را برگزیدند. هاروتیون در سنین کودکی نزد جولاهه‌ئی به شاگردی گماشته شد تا نساجی بیاموزد. از آنجائی که هاروتیون دارای هوش و ذکاوت سرشار بود، بزودی در این حرفه سرآمد شد و حتی برای خود یک دستگاه نخریسی ابداع کرد و برخلاف دیگر جولاهه‌ها که در کنار خیابان به کار می‌پرداختند، در خانه به نخریسی مشغول شد. دیری نگذشت که هاروتیون به استعداد هنری خود پی برد و به فراگیری نواختن کمانچه و چگور و دیگر سازها اقدام کرد. پس از چندی روزها را به نخریسی و شب‌ها را به نوازندگی و خوانندگی در شب‌نشینی‌ها و ضیافت‌های اشراف شهر تفلیس گذراند. بعد از آنکه در کار آوازخوانی و نوازندگی شهرتی بهم رساند کمانچه را جایگزین چرخ نخریسی کرد و در ضیافت‌ها و مجالس شهروندان ترک و ارمنی و گرجی تفلیس آوازۀ بسزائی درافکند. صایادنووا در اوج خلاقیت هنری و شهرت خود پا به دربار «هراکل دوم» پادشاه گرجستان نهاد و به زمرۀ نوازندگان و خوانندگان درباری پیوست. اما نه چون آوازخوان و نوازنده‌ئی که تملق شاه را گوید و او را مدح کند؛ بلکه مانند هنرمندی نابغه که دربار وجود او را غنیمت می‌شمرد و در ضیافت‌های خود به آن می‌بالید.

دربارۀ زندگی صایادنووا برخی قصه‌های افسانه‌آمیز نیز ساخته و پرداخته شده که پذیرفتن آن‌ها منطقی به نظر نمی‌رسد. عشق صایادنووا به «آنا» خواهر «هراکل دوم» شاه گرجستان و اخراج او از دربار شاه، از این دست قصه‌هاست. چگونگی مرگ وی نیز در هاله‌ئی از ابهام و افسانه پیچیده است. برخی معتقدند صایادنووا در سال ۱۷۹۵ در ۸۳ سالگی در حملۀ آغامحمدخان قاجار به قفقاز، بدست سربازان قاجار، حین عبادت در کلیسا، کشته شده و عده‌ئی دیگر عقیده دارند در سنین کهولت به مرگ طبیعی درگذشته است. آنچه مسلم است این است که صایادنووا بیست و پنج سال آخر عمرش را به عبادت و موعظه گذرانده و به سلک صومعه‌نشینان درآمده و با نام «پدر استپانوس» در صومعۀ آبادی «گاخ» زیسته و پس از مرگ همسرش، رسماً به درجۀ کشیشی رسیده است.

صایادنووا به سه زبان ترکی، ارمنی و گرجی شعر سروده و آن‌ها را با همراهی ساز به آواز خوانده است. اشعار به یادگار مانده از صایادنووا پس از گذشت حدود ۲۵۰ سال از زمان آفرینش، همچنان تازگی و تأثیر خود را حفظ کرده‌اند و جان و قلب شنونده و خواننده را به شور و وجد می‌آورند. مایه و سرچشمۀ شعرها و ترانه‌های صایادنووا عشق آتشناک، عشق به انسان و طبیعت، یاری رساندن به افتادگان و تنگدستان؛ در یک کلام عشق ورزیدن به حیات است با همۀ جلوه‌های آن. صایادنووا در ظلمات قرن هجدهم تاریخ ارمنستان علاقه و عشق به دانش و خرد و کسب خصایل نیکوی انسانی را با زیباترین شکل سرود و تبلیغ کرد.

پس از نگاهی اجمالی و شتابناک به تاریخ ادبیات قرون میانی و متأخر ارمنی و پیش از پرداختن به ادبیات نوین ارمنی شاید سودمند باشد اگر در اینجا اسامی شاعران و ادبای برجستۀ قرون میانی و متأخر ادبیات ارمنی فهرست‌وار آورده شود: شاعر داوتاک (داوتاک کرتوق)، کمیتاس کاتوقیکوس، ساهاک تسوراپُره‌تسی، ساهاکدخت سیونه‌تسی، خسرودخت گقتناتسی، استپانوس سیونه‌تسی، گریگور نارگاتسی، آریستاکس لاستیورتسی، هووهانس ایماستاسر(سوفستوس)، نرسس شنورهالی، خاچاتور تارونتسی، فریک، کستانتین یرزنگاتسی، هووهانس یرزنگاتسی (پلوز)، خاچاتور کچارتسی، آراکل باغیشه‌تسی، هووهانس تلگورانتسی، آبراهام آنگیوارتسی، آراکل سیونه‌تسی، مگردیچ نقاش، سیمون آپارانتسی، گریگوریس آقتامارتسی، کوچاک ناهاپت، هوواساپ سباستاتسی، قازار سباستاتسی، آستواتساتور، داویت سالناتسوره‌تسی، نرسس موگاتسی، استپان وارتاپت، یرمیا کومورجیان، نقاش هووناتان، پتروس قاپانتسی، مارتیروس قریمه‌تسی، باغداسار دبیر، صایادنووا، و ….

فرهنگ شفاهی و شعر «عاشقی»

بدون سخن گفتن دربارۀ فرهنگ شفاهی مردمی یا فولکلور ارمنی نمی‌توان برداشت کاملی از شعر و ادب این ملت بدست آورد. متأسفانه بدلایل تاریخی-سیاسی، ملت ارمنی موفق نشد فرهنگ معنوی دوران بت‌پرستی را بطور کامل حفظ کند و تنها نشانه‌های جسته گریخته‌ئی از این فرهنگ معنوی بعدها در آثار مورخین، بویژه مُوسِس خورناتسی و دیگران ثبت شد. این فقدان زمانی محسوس‌تر و دردناک‌تر می‌شد که ذهنیت نبوغ‌آمیز مردم اعجازهای جدید خود را خلق نمی‌کرد. اعجاز این اعجازها در فرهنگ شفاهی مردم ارمنی خلق حماسۀ «ساسونتسی داویت» (داوود ساسونی) است که از قهرمانی‌های ملت ارمنی در مبارزۀ آزادیخواهانه بر ضد سلطۀ خلفای عرب در قرن‌های هشتم و نهم میلادی، مایه گرفته است. این داستان حماسی-افسانه‌ئی ابتداء در ارمنستان غربی، در مناطق ساسون، هوت، تارون، و واسپوراکان (در قرن‌های نهم و دهم میلادی) شکل گرفته و سپس در اکثر نقاط ارمنستان اشاعه یافته است. «ساسونتسی داویت» دارای ارزش‌های والای آرمانی و زیبائی شناسانه است. مردم قهرمان سمبولیک خود «داویت» را با ویژگی‌های عالی و برجستۀ فوق انسانی پرورانده‌اند. میهن‌پرستی سوزان و لغزش‌ناپذیر، انسان‌دوستی، مهرورزی و دلبستگی به زحمتکشان و ستمدیدگان از هر ملیت و نژاد، خوشبینی و امید به پیروزی نیکی و زیبائی و عدالت بر پلیدی و زشتی و ستم، از ویژگی‌های ذاتی این قهرمان ملی-افسانه‌ئی است. حماسۀ ملی «ساسونتسی داویت» که از چهار بخش (ساناسار و باغداسار، مهِر بزرگ، داویت، مهِر کوچک) تشکیل یافته به بسیاری از زبان‌ها ترجمه گردیده و نزد بسیاری از ملت‌های جهان اثری شناخته شده است. از آنجائی که در حماسۀ ملی-افسانه‌ئی یاد شده جز «داویت» و «مهر» قهرمانان دیگری نیز وجود دارند، آن را «دلیران ساسون» و «شجاعان ساسما» نیز می‌نامند.

شعر «عاشقی» از دیگر عرصه‌های فرهنگ شفاهی مردمی ارمنی است. شعر «عاشقی» در فرهنگ معنوی بسیاری از ملل آسیائی و اروپائی، از جمله ملت ارمنی، یکی از عرصه‌های پربار و غنی آفرینش هنری فولکلوریک و ادبی است. شعر عاشقی بویژه در ادبیات ملت ارمنی دارای اهمیت فراوان است و بخش نسبتاً بزرگی از ادبیات شفاهی و مکتوب این ملت را بخود اختصاص می‌دهد. «عاشق»ها مقبول‌ترین و محبوب‌ترین نغمه‌پردازان و سرایندگان مردم هستند و هنر آن‌ها با قشرهای وسیع مردم نزدیکی و ارتباط معنوی دیرسال و استوار دارد. در شعر «عاشقی» احساس و آرزوی مردم بهتر و کامل‌تر از دیگر عرصه‌های ادبیات فولکلوریک بازتاب یافته است. «عاشق»های ارمنی (که در زبان ارمنی «عاشوق» یا «گوسان» نامیده می‌شوند) طی قرن‌های طولانی تاریخ با مردم زیسته و از مردم الهام گرفته‌اند و هنر آن‌ها در واقع هنر خود مردم است.

بسیاری از شعرهای «عاشقی» ارمنی دارای ارزش‌های والای اخلاقی-انسانی هستند و عدالت و نیکی و مهرورزی به انسان و نوعدوستی را تبلیغ می‌کنند. ادبیات شفاهی عاشقی و ترانه‌های «عاشوق»ها به گواهی تاریخ، از قرن چهارم میلادی در ارمنستان وجود داشته و در قرن‌های چهارم و پنجم میلادی ناحیۀ موسوم به «گُقتان» از مراکز عمدۀ تجمع «عاشوق»های ارمنی بوده است. در قرن‌های یازدهم و دوازدهم میلادی در ادبیات عاشقی ارمنی تحول عمده‌ئی بوجود آمد جناحی از عاشوق‌ها هنر خود را از خدمت «خواص» آزاد کرده در اختیار عامۀ مردم قرار دادند. لیکن یک جناح دیگر همچنان مانند گذشته به هنرنمائی در مجالس و ضیافت‌های اشرافی ادامه دادند.

شعر عاشقی ارمنی پس از یک دورۀ رکود نسبی، در اواخر قرن شانزدهم میلادی بطور جدی و چشمگیر در ادبیات ارمنی پا گرفت؛ در نیمۀ دوم قرن هفدهم در میان مردم رواج گسترده‌ئی یافت، و در قرن هجدهم به اوج شکوفائی خود رسید. عاشوق «نقاش هووناتان» با ترانه‌ها و آهنگ‌های دلنشین و گیرایش از چهره‌های برجستۀ ادبیات عاشقی قرن هفدهم است. در قرن هجدهم «صایادنووا» ادبیات عاشقی ارمنی را در سایۀ نبوغ هنری‌اش به اوج رساند و نام خود را به عنوان شاعر و «عاشوق» نابغه و بی‌همتاترین چهرۀ ادبیات عاشقی ارمنی جاودانه کرد.

عاشوق‌های ارمنی در قرن‌های هفدهم و هجدهم میلادی بیش از شاعران به مردم نزدیک بودند و از سوی آنان استقبال می‌شدند. زیرا در این قرن‌ها شاعران بیشتر به مضامین ناملموس برای عامۀ مردم می‌پرداختند و با زبان بغرنج و دشوار فهم «گرابار» شعر می‌سرودند. حال آنکه ترانه‌ها و شعرهای «عاشوق»ها نه به زبان رسمی ادبی، بلکه با زبان و لهجۀ محاوره‌ئی و آسان فهم خود مردم خلق می‌شدند. لذا برای مردم مأنوس و آشنا بودند. در نیمۀ اول قرن نوزدهم ترانه‌ها و شعرهای عاشوق‌های ارمنی در همۀ زوایای زندگی مردم جای شایستۀ خود را بازیافتند و بیانگر همۀ آن چیزهائی بودند که «زندگی مردم» نام داشت. شعرها و ترانه‌های «عاشوق»های ارمنی با هنر کلامی مردم همبستگی ناگسستنی داشتند؛ شیوۀ زندگی و روحیۀ مردم را بیان می‌کردند؛ و خواست‌های تاریخی-اجتماعی آنان را در میان می‌نهادند. هاشوق‌های ارمنی در دورۀ روشنگری تاریخ فرهنگی-اجتماعی ارمنستان نیز نقش مهم و بسزائی ایفاء کردند. آن‌ها در ترانه‌ها و آوازهای خود سوژه‌های تاریخی، اجتماعی، سیاسی، انتقادی، عاطفی، مذهبی، اخلاقی و افکار و آرمان‌های آزادیخواهانۀ مردم را مطرح کردند؛ قهرمانان ملی-حماسی را ستودند و اندیشه‌های روشنگرانه را در میان مردم رواج دادند. در میان «عاشوق»های ارمنی صایادنووا، جیوانی و شیرین (هُوهانس کاراپتیان ۱۸۵۷-۱۸۲۷) از شهرت و محبوبیت بی‌نظیری برخوردارند.

ادبیات نوین ارمنی

مکتب ادبی کلاسی‌سیسم از اواخر قرن هجدهم میلادی در ادبیات ارمنی شکل گرفت و گسترش یافت و تا دهۀ ۶۰ قرن نوزدهم همچنان به مثابۀ مکتب مسلط ادبی به حیات خود ادامه داد و از آن پس از سوی مکتب رمانتی‌سیسم و رئالیسم ابتدائی ارمنی، از میدان رانده شد. تأثیر ادبیات کلاسی‌سیستی اروپای غربی و روسیه بر مکتب کلاسی‌سیسم ارمنی- از جنبۀ اسلوب‌های زیبائی‌شناسانه-پایدار و عمیق بود. منتها اگر کلاسی‌سیست‌های اروپائی تاریخ و اساطیر و افسانه‌های یونان و روم باستان را برای آفرینش‌های ادبی، سرمشق خود قرار می‌دادند؛ کلاسی‌سیست‌های ارمنی از تاریخ و اساطیر و افسانه‌های باستانی ملت خود مایه می‌گرفتند.

آغاز ادبیات نوین ارمنی با رشد مناسبات بورژوائی در جامعه، همراه بود. این روند از سال‌های ۷۰ قرن هجدهم به کندی شروع شد و تکوین آن تا سال‌های ۵۰ قرن نوزدهم ادامه یافت. در این دوره با بروز تحولات بنیادی در همۀ عرصه‌های زندگی اجتماعی و مناسبات اقتصادی، ضرورت ایجاد تغییرات و نوسازی در ادبیات، بطور جدی احساس گردید.

انقلاب کبیر فرانسه در سال ۱۷۸۹؛ مبارزۀ ضد استعمار انگلستان مردم هند؛ شورش‌های یونان؛ شورش دکابریست‌ها بر ضد تزار روسیه؛ انقلاب‌های سال‌های ۱۸۴۸-۱۸۳۰ در اروپا؛ جنگ‌های آزادیخواهانه در ایتالیا؛ و دیگر حوادث مهم تاریخی، همه و همه الهام‌بخش افکار آزادیخواهانۀ ملت ارمنی گردید و در زندگی اجتماعی مردم تأثیر خود را به جا نهاد و از این طریق وارد ادبیات شد. لذا ایجاد شیوه و سبکی نو در خلاقیت‌های ادبی-هنری در دستور روز قرار گرفت. زیرا مکتب کلاسی‌سیسم از زندگی روزمرۀ مردم و نیازهای اجتماعی-معنوی آن‌ها بدور مانده بود و زبان آن یعنی زبان نوشتاری کهن موسوم به «گرابار» برای قشرهای وسیع مردم زبانی گنگ و نامفهوم بود.

بدینگونه در سال‌های ۱۸۳۰-۱۸۲۰ تغییرات چشمگیری در عرصۀ ادبیات ارمنی احساس شد. روند مبارزه با مکتب کلاسی‌سیسم از سوی مکتب ادبی نوین، یعنی رمانتی‌سیسم، آغاز گردید. پرداختن به زندگی مردم، مسایل روزمرۀ اجتماعی، و موضوع انسان معاصر-با همۀ آرزوها و امیدها و دنیای روانی‌اش-به اصلی‌ترین هدف ادبیات بدل شد.

به موازات این مبارزۀ مکتبی و مضمونی، مبارزۀ زبان ادبی کهن و زبان ادبی جدید نیز که به «مبارزۀ زبان‌ها» یا «مبارزۀ خط‌ها» معروف است، آغاز گردید. زبان کهن ادبی یعنی «گرابار» پس از نبردی دشوار و بغرنج و مقاومت‌های بسیار، سرانجام رفته‌رفته جایش را به زبان ادبی جدید، یعنی زبان «آشخارهابار» واگذار کرد و در دهه‌های ۴۰ تا ۶۰ قرن نوزدهم ادبیات نوین ارمنی بطور واقعی شکل گرفت.

در تکوین و اشاعۀ ادبیات نوین ارمنی «هاروتیون علمداریان» و «مسروب تاقیادیان» برخی کوشش‌ها به عمل آوردند، لیکن برجسته‌ترین و اصلی‌ترین نقش را در توسعه و رشد ادبیات نوین ارمنی، نویسندۀ بزرگ و روشنگر نامدار ارمنی خاچاتور آبوویان ایفاء کرد.

خاچاتور آبوویان (متولد ۱۸۰۵-در سال ۱۸۴۸ مفقودالاثر شد) شاعر، نویسنده، آموزگار، روشنگر برجسته و بنیانگذار ادبیات نوین ارمنی است. آبوویان علاوه بر خلق شعر، نوول، رمان و درام، کتاب‌های درسی-تربیتی برای کودکان نیز تألیف کرده و در زمینه‌های گوناگون علمی-تحقیقی تلاش‌هائی کرده است. وی که هنرمندی نابغه و انسانی پویا و جستجوگر بود، تحقیقات دامنه‌داری در زمینه‌های هنر کلامی مردم انجام داده و چندین ژانر هنری جدید در ادبیات ارمنی ابداع کرده است. آبوویان پیوسته از سوی این اندیشه رهبری می‌شد که: «ادبیات نو نه تنها با محتوای خود، بلکه باید با شکل و سبک خود نیز با مردم مأنوس باشد و اندیشه‌های زیبائی‌شناسانه و زندگی مردم را بازتاباند.» آبوویان نخستین هنرمند اندیشمند تاریخ ادبیات ارمنستان است که در زندگی مردم، در آداب و سنن و فرهنگ آن‌ها، شیوۀ زندگی آن‌ها، مناسبات خانوادگی و قومی آن‌ها، گفتگوها و درد دل‌های آن‌ها؛ خلاصه در هر آن چیزی که به مردم و زندگی مردم مربوط می‌شود با گوش‌های فوق حساس و چشمانی تیزبین و کاوشگر دقیق شد و همۀ این پدیده‌ها را با سبک و زبانی نو وارد ادبیات کرد. در آثار آبوویان اندیشه‌ها، رؤیاها، آرزوها، دردها، زخم‌ها، و امیدهای مردم با بیان ناب هنری متجلی شده است. در واقع پیام اصلی خلاقیت هنری آبوویان و میراث او برای ادبیات ارمنی در این جمله خلاصه می‌شود: «با زبان مردم، از زندگی مردم، برای مردم» آبوویان در ادبیات ارمنی، به معنای اصیل واژۀ زیبائی‌شناسی هنری، بنیانگذار نثر هنری، نوول‌نگاری ارمنی، روایتگری ادبی، رمان‌نویسی، و داستان‌نویسی برای کودکان است. او در درام‌نویسی نیز ذوق آزمائی کرده و یادگارهای ارزنده‌ئی در زمینه‌های «سفرنامه‌نویسی»، «خاطره‌نویسی» و ضبط و ثبت فولکلور مردم به شیوه‌ئی نو، به ارث نهاده است. مشهورترین و یگانه‌ترین اثر آبوویان رمانی است که «زخم ارمنستان» نام دارد و نویسنده در مقدمۀ آن «بیانیۀ ادبیات نوین ارمنی» را نیز تدوین کرده است. «زخم ارمنستان» با شکل و محتوای خود نخستین رمان و در عین حال نخستین رمان تاریخی در ادبیات ارمنی بشمار می‌آید.

خاچاتور آبوویان که خلاقیت‌های هنری خود را در مکتب کلاسی‌سیسم ارمنی آغاز کرده بود با آفریدن رمان «زخم ارمنستان» پایان دوران کلاسی‌سیسم و پیروزی نهائی ادبیات پیشرو رمانتی‌سیستی را اعلام کرد و در پایان کار ادبی‌اش به سوی رئالیسم روی آورد. به دلیل آنکه در «زخم ارمنستان» گرایش نیرومندی به سمت رئالیسم ادبی وجود دارد، برخی از منتقدین و محققین ارمنی این اثر را یک رمان رئالیستی قلمداد می‌کنند.

خاچاتور آبوویان زندگی ادبی نسبتاً کوتاهی داشت؛ اما در سایۀ نبوغ ذاتی‌اش در همین مدت کوتاه شاهراه ادبیات نوین ارمنی را گشود؛ بنیان‌های اساسی پیشرفت آیندۀ آن را پی‌ریزی کرد؛ اصول زیبائی‌شناسانۀ آن را تعیین کرد و زبان مردم، یعنی «آشخارهابار» را به زبان رسمی ادبی تبدیل کرد و پس از او دیگر شاعران و نویسندگان راه او را تکامل بخشیدند.

هاروتیون علمداریان، مسروب تاقیادیان، قِوُند آلیشان، استپانوس نظریان، گابریل بادکانیان، میکایل نعلبندیان، رافائل بادکانیان، سمبات شاه‌عزیز، گئورگ دودوخیان، گئورگ میرایمانیان، مگردیچ پشیکتاشلیان، ناهاپت روسینیان، پتروس دوریان، قازاروس آقایان، رافی، تووماس ترزیان، هووهانس هووهانسیان، آلکساندر تساتوریان، لئون مانوِلیان، هووهانس تومانیان، آودیک ایساهاکیان، شوشانیک گورقینیان، آرشاک چوبانیان، اینترا، سیپیل، واهان مالزیان، واهان تکیان، روبن وربریان، درنیک دمیرجیان، سیامانتو، واهان دریان، میساک متسارنتس، دانی‌یل واروژان، گریگور زوهراب، روبن سواگ، ایساهاک ایساهاکیان، ماتئوس ظریفیان، یرواند اوتیان، لئون شانت، یرواند بوقوسی سرماکشخانلیان متخلص به «یروخان»، ناردوس، آلکساندر شیروانزاده، گابریل صندوگیان، واهان توتوونتس، استپان زوریان، بارونیان، آرپیاریان، پروشیان، ورتانس پاپازیان و … از جمله شاعران و نویسندگان و هنرمندانی هستند که با آثار خود ادبیات نوین ارمنی را هر چه غنی‌تر کرده‌اند.

دو دهۀ آغازین قرن بیستم در تاریخ ادبیات معاصر ارمنی دارای نقش تعیین‌کننده‌ئی است. ویژگی‌های جدید حیات سیاسی-اجتماعی و تکامل هنری در این سال‌ها شکل گرفتند. با آغاز قرن جدید، دوران مناسبات نوین سرمایه‌داری، و بموازات آن دوران انقلاب‌های ضد سرمایه‌داری در جوامع گوناگون آغاز شد و این پدیده‌ها به نوبۀ خود تأثیر بسزایی بر روند تکامل هنری در ارمنستان بر جا نهادند. در این گیرودار تاریخی افکار عمومی ارمنی نیز بگونه‌ئی فعال به روندهای تکاملی گذشته و آینده می‌اندیشید. اکتشافات بزرگ علمی، پیشرفت‌های عظیم صنعتی، آموزه‌های نوین اجتماعی-فلسفی و ثمره‌های دوران آفرینش ارزش‌های سترگ هنری محک زده می‌شد و از دورنمای انسان در قرن جدید سخن به میان می‌آمد. به هنگام اندیشیدن به تجربیات گذشتۀ نه چندان دور ارمنی‌ها، و راه‌های جدیدی که پیش روی آن‌ها بود، درد و اضطراب خاصی پدیدار می‌شد. اوضاع بشدت متناقض اجتماعی-سیاسی، تقدیر انسانی و رابطۀ متقابل انسان و جامعه و انسان و قرن او را به مسئلۀ محوری ادبیات بدل کرده بود. اعتراض به اخلاق اجتماعی حاکم و احساس همدردی با انسان تحقیر شده، وظیفۀ هنرمند متعهد ارمنی تلقی می‌شد. از طرفی در این دو دهه حوادث تاریخی بسیار مهم و تعیین‌کننده‌ئی رخ داده بود: قتل عام سال ۱۹۱۵ میلادی ارامنه و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه. این حوادث سرنوشت‌ساز بی‌تردید در شکل‌گیری مکاتب ادبی-هنری جدید و ستمگیری عقیدتی، فلسفی و اجتماعی هنرمندان، بویژه شاعران و نویسندگان ارمنی، نقش تعیین‌کننده‌ئی ایفاء کردند. در این دوره به موازات گرایش‌های مسلط ادبی، یعنی رونق مکاتب رمانتی‌سیسم، نئورمانتی‌سیسم، و رئالیسم (اعم از رئالیسم انتقادی و رئالیسم انقلابی) مکاتب دیگری چون سمبولیسم، ناتورالیسم، مدرنیسم و فتوریسم نیز کم و بیش بازار داغی داشتند. در دورۀ پیش از انقلاب اکتبر پایه‌های مکتب رئالیسم سوسیالیستی نیز استوار شده بود.

بدینگونه ادبیات ارمنی در آغاز قرن بیستم در زمینۀ استفاده از ژانرهای ادبی گوناگون، ویژگی‌های فنی زبانی و نوشتاری و همینطور آرمان‌گرائی هنری، دچار تحول اساسی و بنیادی شد. بویژه در عرصۀ آفرینش شعری شاعران ارمنی به چنان سطحی از خلاقیت دست یافتند که به جرأت می‌توان آن را با دستاوردهای شعری شاعران روس و اروپائی در این دوره، همسان دانست. در همین دوره و در دهه‌های بعد از آن با ترجمۀ آثار ادبی ارمنی به زبان‌های ملل دیگر، ارتباط ادبی و مبادلۀ فرهنگی بین ارامنه و دیگر ملت‌ها ژرفش یافت و شعر و ادب ارمنی به ملل دیگر معرفی شد و بدینگونه ادبیات ارمنی جایگاه شایستۀ خود را در پهنۀ ادب جهانی بازیافت.

در پایان نوشتار تنها به ذکر اسامی برخی از شاعران و نویسندگان نامدار معاصر ارمنی اکتفاء می‌شود:

میکایل مانوِلیان، خاچیک داشتنتس، گستان زاریان، گورگن ماهاری، یقیشه چارنتس، آکسل باگونتس، آزاد وشدونی، واهاگن داوتیان، مارو مارکاریان، بارویر سواگ، گقام ساریان، هامو ساهیان، واهه واهیان، آندرانیک تساروگیان، موشق ایشخان، هووهانس شیراز، گئورگ اِمین، سیلوا گابودیگیان، زارمیک داوویان، موشق گالشویان، هراند ماتئوسیان، سِرو خانزادیان، هاکوپ گارابنتس و …

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید