فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۸
تاریخ اخیر جلفای اصفهان
نویسنده : دکتر عبدالمهدی رجائی

درباره نویسنده

عبدالمهدی رجائی در ۱۳۵۰ش، دربهبهان چشم به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جهان گشود. پس از کسب آمـوزش اولیه و اتمام دوره دبیرستان، برای کسب تحصیلات عالیـه در ۱۳۶۹ش، وارد دانـشگاه تهـران شـد. او در ۱۳۷۵ش، موفـق به اتمـام مقطـع کارشناسـی در رشتـه ادبیات و زبان فارسـی شد. وی در ادامه، به کسـب دانش در مقطع کارشناسی ارشـد در همان دانشگاه پرداخـت و در ۱۳۷۸ش، رشته تاریخ گرایش ایران در دوره اسلامی را با دفاع از پایان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای با موضوع « مشکلات اقتصادی ایران از نگاه روزنامه اختر»، به پایان رساند. از آن پس، وی تحصیلات خود را برای کسب درجه دکتری در رشته تاریخ، گرایش تاریخ محلی، در دانشگاه اصفهان ادامه داد و در ۱۳۹۲ش، موفق به کسب درجه دکتری شد.

پایـان‌نامـه این مقطع وی درباره « تحلیل وضعیت نساجی در تحولات شهری اصفهان در ۱۳۰۰ـ ۱۳۴۲ش»، بود. او از اواخر دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در ۱۳۷۷ش تا کنون در مقام کتاب‌دار ارشد کتابخانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های دانشگاه اصفهان مشغول به‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کار بوده و تحقیقات خود را در حوزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های تاریخ اجتماعی اقتصادی، مطبوعات و گردشگری متمرکز کرده است.

دکتر عبدالمهدی رجائی، نتایج تحقیقات خود را در بیش از ۱۸ کتاب‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ و ۲۸مقاله به چاپ رسانده و در دسترس پژوهشگران قرار داده است.

نکته قابل توجه آنکه، نوشته‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های این دانش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌پژوه پرکار، در کنار توجه به بسیاری از اوضاع اقتصادی و اجتماعی امروز و دیروز استان اصفهان، نگاهی عمیق و انحصاری دارد به جامعه ارمنیان اصفهان و سرگذشت آنان در دوره پایانی عصر قاجار و آغاز دوران پهلوی.

کتاب‌ها

1- تاریخ اجتماعی اصفهان در عصر ظلل السلطان (از نگاه روزنامه فرهنگ اصفهان)، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۳.
2- تاریـخ مشروطیـت اصفـهان، انتشارات سازمـان فرهنگـی تفریحـی شهـرداری اصفهـان (مرکز اصفهان‌شناسی)، چاپ اول، ۱۳۸۵.
3- اصفهان از انقلاب مشروطه تا جنگ جهانی اول (گزیده جراید)، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اول، ۱۳۸۶.
4- تحولات عمران و مدیریت شهری اصفهان در دوره پهلوی اول ( ۱۳۰۰ـ ۱۳۲۰)، انتشارات سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان (مرکز اصفهان شناسی)،چاپ اول،۱۳۸۷.
5- یادداشت‌های سفر اصفهان سال ۱۳۰۳ ( خاطرات علی جواهر کالم)، تصحیح و تدوین عبدالمهدی رجائی، مجمع ذخایر اسلامی ، چاپ اول، ۱۳۹۱.
6- اصفهـان از نگاه اخگـر (سه جلد)، انتـشارات سازمان فرهنگـی تفریحـی شهرداری اصفهان(مرکز اصفهان شناسی)، ۱۳۹۲.
7- شهرنگاری‌های عصر قاجار ، انتشارات جهاد دانشگاهی، اصفهان، ۱۳۹۲.
8- تاریخ نساجی اصفهان (به روایت اسناد و مطبوعات)، انتشارات جهاد دانشگاهی، اصفهان.
9- برگ‌هایی از تاریخ اجتماعی اصفهان معاصر(جلد اول و دوم )، انتشارات جهاد دانشگاهی، اصفهان، ۱۳۹۳ ـ ۱۳۹۶.
10- خاطرات شریف همایون، نوشته محمود شریف همایون، تصحیح عبدالمهدی رجائی، مجمع ذخایر اسلامی، قم، ۱۳۹۴.
11- خاطرات علی همامی، نوشته علی همامی، تصحیح عبدالمهدی رجائی، مجمع ذخایر اسلامی، قم، ۱۳۹۴.
12- دانشنامه مطبوعات و روزنامه‌نگاران اصفهان (جلد اول و دوم)، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان، انتشارات یاقوت سپاهان، اصفهان، ۱۳۹۵.
13- فراز و فرود صنعت نساجی در اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اصفهان، ۱۳۹۶.
14- اخبار اصفهان در روزنامه‌های عصر قاجار ، تهران، مورخان، ۱۳۹۷.
15- تاریخ حِرَف، صنایع و تجارت استان اصفهان ( از دوره باستان تا انقالب اسلامی) (با همکاری جمعی از محققان)، انتشارات شهید حسین فهمیده، ۱۳۹۸.
16- دروازه و بازار حسن آباد، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۳۹۳.
17- تاریخ آب و فاضلاب اصفهان، دارخوین، اصفهان، ۱۳۹۹٫۱۸.
18- یک صد و یک نکته در گردشگری اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، ۱۴۰۰.

اشاره
شهرک ارمنی نشین جلفا در جوار شهر اصفهان، هم چون خود شهر اصفهان تحولات و اتفاقاتی را در دو قرن اخیر تجربه کرد. ما در این مقاله با مراجعه به اسناد و مطبوعات و بعضی کتاب‌های نوشته شده در این رابطه، این تحولات و اتفاقات را بازنگری و بازگویی کرده‌ایم.

پیشینه جلفا پژوهی

درباره تاریخ و سیر تحولات جلفا دانسته‌های ما زیاد است. اگر بخواهیم کتاب شاخصی را در این رابطه نام ببریم تاریخ جلفای اصفهان اثر دِر هوهانیان، به آغاز شکل‌گیری جلفا تا اوایل عصر ظل‌السلطان می‌پردازد و به خاطر نزدیکی و زیست مؤلف در محله جلفا، داده‌های دقیقی را ارائه می‌کند. از پژوهش‌های جدید هم باید از اثر خانم اعرابی هاشمی تحت عنوان ارامنه جلفای نو در عصر صفوی نام برد که مؤلف بر مبنای اسناد و فرامین حکومتی، تاریخ جلفا را در دوران صفویه بازخوانی کرده است. علاوه بر اینها، کتاب تاریخ ارمنیان جلفای اصفهان در یکصد و چهل سال اخیر اثر لئون میناسیان، تحولات این شهرک را از اواسط قاجاریه تا سال‌های اخیر بازگو کرده است. در کنار این آثار، منابع روزنامه‌ای از روند توسعه جلفا در دوره دوم عصر قاجار و به طور مشخص در زمان حکمرانی مسعود میرزا ظل‌السلطان برای ما سخن می‌گویند.

جلفای عصر قاجار

امنیت و آرامشی که حکمرانی ظل‌السلطان در اصفهان برای ارمنیان ایجاد کرد موجب شد جلفا پس از مصیبت افغان و غارت نادری، راه آبادی را طی کند. پادری پاسکال، پیشوای ارمنیان کاتولیک جلفا، درنامه‌ای در سال ۱۳۰۸ق/۱۸۹۰م به روزنامه فرهنگ اصفهان از پیشرفت‌های جلفا و وضعیت ارمنیان سخن گفته است؛ شرایطی که در زیر سایه امنیت ایجاد شده بود. اما این امنیت و آرامش در کجا به صورت کمی در می‌آید و قابل اندازه‌گیری می‌شود؟ خلیفه ترقی ده برابری قیمت املاک در جلفا را نشانه این وضعیت بیان می‌کند.

«از حسن کارآگاهی و ملک‌پروری این ولینعمت‌زاده آزاده [ظل السلطان] و از فرط امنیت که در ایام حکومت ایشان حاصل آمده است، ملک و خانه‌ای که در بیست سال پیش از این در جلفا سی تومان و یا پنجاه تومان قیمت داشت، اکنون قیمت آن بیوت و املاک به پانصد و هزار تومان رسیده است. اینها نیست مگر به سبب امنیت و معموری و دلبستگی اهالی و دیگر آنکه از بس جمعیت جلفا زیاد شده است ملکی که در سابق جریبی بیست تومان قیمت داشت اکنون دویست تومان خرید و فروش می‌شود».(۱)‏

البته، این آبادی به اطراف نیز سرایت کرده، از جمله قریه فرح آباد، در جوار جلفا، دوباره ‌آباد شد و ارمنیان و مسلمان از این آبادی بهره‌ور شدند. در ادامه همین نامه می‌خوانیم : «قریه فرح‌آباد که در ایام سلطنت سلاطین صفویه ییلاق آن سلاطین، طاب ثراهم، بوده و سال‌ها بود که مخروبه و دزدگاه بود وبدون جمعیت از جوار آن عبور کردن ممکن نبود، اکنون معمور و‌‌آباد گشته در آن باغات و بساتین پراشجار باصفا دایر گردیده، باغات و مزارع بسیاری در تصرف کاتولیک‌ها و دیگر مسیحیان و مسلمانان است و اکنون نزهتگاه اهالی شهر و قراء گردیده است ».(۲)‏

ظل‌السلطان وقتی از جلال و جبروت خویش در سال ۱۳۰۵ق / ۱۸۸۷م سقوط کرد و نیز وقتی که برادرش مظفرالدین شاه را به جای خویش بر سریر سلطنت دید، رابطه خوب خود را با ارمنیان خراب نکرد.چهار سال پس از این جریان، در سال ۱۳۱۷ق / ۱۸۹۹م پادری پاسکال، شخصیت اجتماعی و مذهبی جلفا، در نامه‌ای به روزنامه حبل‌المتین کلکته اظهاراتی مشابه نامه ده سال پیش خود ابراز داشت، که به‌رغم بعضی خبرهای روزنامه‌های خارجی، ارمنیان اصفهان در نهایت آسایش و آرامش زندگی می‌کنند :

«نگارنده این عریضه، دعاگوی دولت ابد مدت علیه ایران خلفه پادری پاسکال که قریب به چهل سال است در اصفهان درنمازخانه کاتولیک‌های جلفا مقیم، اگرچه اغلب شهرهای ایران را سیاحت کرده‌ام ولی بیشتر در اصفهان بوده‌ام، از دیدن این خبر خیلی متألم شدم که جهت چیست ماها طایفه مسیحیه که به دولت‌خواهی و مملکت‌آبادی همداستانیم، و همیشه اوقات از خوان مراحم و الطاف دولت ابد مدت بهره‌بر و پرورده‌ایم، بدنام کنند؟ به طور یقین عرض می‌کنم که از زمانی که شاه‌عباس صفوی ماها را به ایران کوچانید، در ضمن این مدت که تقریب سیصد سال است، هیچ زمان ما طایفه آسوده‌تر و راحت‌تر از زمان سلاطین قاجاریه نبوده‌ایم. بخصوص، در زمان شاهنشاه شهید سعید و ویژه در ایام سلطنت این پادشاه دل‌آگاهِ رعیت‌دوست ضعیت پناه، که خدا را می‌خوانیم به حق پیامبران برگزیده اش که سایه این سایه خدا را بر سر ما اهالی ایران پایدار دارد (آمین) و خیلی عجیب است از اخبارنویسان خارجه که این گونه مطالب را زیب صحایف خود می‌کنند و نسبت آن را به شهری می‌دهند که سی سال است در آن شهر حکمرانی می‌کند بالعدل و الانصاف، حضرت مستطاب اشرف اقدس والا ظل‌السلطان».(۳)‏

این آرامش و ثبات سیاسی و اجتماعی در نامه مفصل پادری پاسکال به روزنامه ایران سلطانی در سال ۱۳۲۱ق / ۱۹۰۳م نیز آشکار است. او در این نامه تشکرآمیز، اطلاعات ذی‌قیمتی از اوضاع جلفا ارائه داده است :

«بحمدالله چندین سال است که ما جماعت ارامنه که در جلفای اصفهان در تحت رایت خورشید آیتِ دولتِ علیه ایران ساکن و متوطنیم با حصول آمال و غایت فراغ بال و کمال امنیت و آزادی زندگانی داشته و داریم و از زمان سلطنت شاهنشاه مبرور شهید سعید [ناصرالدین شاه]، طاب ثراه، تاکنون که عهد مسعود میمون جهانداری بندگان اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه جمجاه ایرانیان پناه، روحنا فداه، است به همین آزادی و امنیت باقی و برقراریم».(۴)‏

موضوع افزایش جمعیت و ترقی قیمت املاک در این نامه نیز منعکس شده است : «از جمله دلایل کمال آزادی و استغنا و امنیت و علائمِ رأفت و مواساتِ دولت و حکومت نسبت به قاطبه رعیت، خاصه با ما مسیحیان، این است که املاکی که از زمان سلاطین صفویه، انارالله برهانهم، تا سالیان دراز جریبی بیست الی پنجاه تومان بیشتر قیمت نداشته، و حالا جریبی پانصد تومان قیمت همرسانیده و خانه‌ای که پنجاه تومان الی شصت تومان قیمت داشته، امروز از ششصد الی هزار تومان قیمت به هم رسانیده است. بلکه خانه‌هایی که در اصفهان در جولاهه احداث شده به غیر از دارالخلافه تهران در ولایات دیگر مانند آن احداث و یافت نمی‌شود. هیچ از طرف حکومت بر مالکان این املاک و صاحبان این بیوت هر که باشند، تحمیلی وارد نیست و جز خراج معین دولت که از قدیم مقرر بوده، دیناری از احدی اخذ و دریافت نمی‌شود و هم از شواهد حسن سلوک حکومت و آزادی و امنیت و رفاهیتِ مطلقِ رعیت این است که ارمنی‌هایی که از قبل از حکومت این شاهزاده حکمران، به هندوستان و فرنگستان از پی کسب معیشت رفته بودند، هر کدام زنده‌اند چندی است متدرجاً مراجعت به اوطان قدیمه خود می‌نمایند».(۵)‏

علاوه بر قیمت املاک در آن زمان که در نامه منعکس شده است ( این داده‌ها در نامه سال ۱۳۰۸ق هم آمده بود) موضوع مهاجرت معکوس ارمنیان جلفا نیز بسیار حائز اهمیت است. ده سال بعد اطلاعات دیگری از اوضاع اقتصادی ارمنیان به دست ما رسیده است، مطابق اخبار روزنامه چهره‌نما در سال ۱۳۳۱ق / ۱۹۱۲م ارمنیان توانسته بودند در بهترین و گران‌ترین خیابان شهر اصفهان، چهارباغ، صاحب ملک و دکان شوند «تا نصف بیشتر چهار باغ، تمامی دکاکین و مغازه‌های بزرگِ مسلمان و ارامنه و یهود و غیره شده، و این املاک خیلی ترقی کرده».(۶)‏

نکته دیگر در همین گزارش به ما می‌گوید تفاوت‌های ظاهری که در لباس میان مذاهب مختلف ساکن درشهر وجود داشت در این زمان کمرنگ شده بود« لباس‌های مردم به قسمی شده است که فرق میانه مسلمان داده نمی‌شود».(۷)‏

جلفا در عصر رضاشاه

به نظر می‌آید وقوع جنگ جهانی اول و مصائب سختی که از رهگذر آن به جامعه ایرانی رسید، ارمنیان ساکن محله جلفای اصفهان را نیز به شدت تحت‌تأثیر قرارداده و سبب مهاجرت آنها به شهرها و کشورهای دیگر شده باشد. از طرف دیگر مرزهای اجتماعی میان مردم شهر و ارمنیان جلفا، در شرایط بحران و تنگی، پررنگ‌تر شده بود.

در ۱۳۰۳ش / ۱۹۲۴م تصویری که از جلفای اصفهان باقی مانده است مربوط به یادداشت‌های علی جواهرکلام است. او در آخرین سال‌های حکمرانی قاجار به اصفهان آمد تا از آنجا راهی خوزستان شود، که وقتی شنید راه‌ها ناامن شده است به‌ناچار چند ماهی در اصفهان اقامت کرد و خاطرات خود را نوشت. به نظر می‌رسد در آن شرایط شهرک جلفا برای بعضی جوانان اصفهانی به صورت یک «تفرجگاه» در آمده بود. فارغ از این نگاه اجتماعی، جواهرکلام تصاویر نابی در مورد اینکه خود شهرک جلفا چه وضعیتی داشت ارائه کرده است :

«تا نزدیکی‌های ظهر توی میدان و کوچه پس کوچه‌های جلفا قدم زدیم. همه جا خاک‌آلود، کثیف، بیغوله، بیشتر خانه‌ها خالی بود. درخت‌های به و سیب، داربست‌های تاک توی خانه‌های خالی معطل مانده بود».(۸)‏

اما ارتباط با یک خیاط جلفایی و هم‌سخن شدن با وی اطلاعات جالبی را به جواهرکلام داد : «برای استراحت و صرف نهار به دکان خیاطی آودیس، از دوستان غلام‌خان، رفتیم. از آثار تمدن یک چرخ خیاطیِ دستی در دکان آودیس دیدم. آودیس مرتب از کسادی شکایت می‌کرد که مردم جوقا (ارمنی‌ها جلفا را جوقا می‌گویند) همه از بی‌پولی فرار کرده‌اند. اینجا یک مشت زن و بچه مانده‌اند. عده‌ای رفته‌اند آبادان کار پیدا کنند. بسیاری هم از ایران رفته‌اند هندوستان. من هم خیال دارم بروم هندوستان. اینجا از دست لرها [حکام بختیاری] آسایش نداریم. آودیس می‌گفت :

ـ در اینجا کار و کسبی نیست. مسلمان‌ها لباسشان را به خیاط ارمنی نمی‌دهند. می‌گویند لباسی که ارمنی بدوزد نماز ندارد. نمی‌شود با آن لباس نماز خواند. در جوقا هم که ارمنی نمانده است. همه رفته‌اند چطور است من (آودیس) بیایم تهران دکان خیاطی باز کنم و از این فلاکت راحت بشوم».(۹)‏

این جملات به خوبی آشکار می‌کند در اوایل قرن حاضر شمسی بیکاری و فقر اقتصادی بسیاری از مردم جلفا را ناچار به مهاجرت به شهرهای جنوبی یا خارج از کشور کرده بود.

چند سال بعد از جواهرکلام، یعنی در سال ۱۳۰۹ش /۱۹۳۰م یک انگلیسی دیگر به نام فرد ریچاردز به اصفهان آمد و بازدیدی هم از جلفا داشت. داده‌های او در مورد جلفا ارزشمند و خواندنی است. او شهرکی دو تا سه هزار نفری را توصیف می‌کند که دوران سخت ناامنی را پشت سرگذاشته است :

«جلفا مملو از آثار و یادگارهای متنوع گذشته است. خیابان‌های جلفا مانند خیابان‌های کرمان، پر پیچ و خم و دارای دوراهی‌های پیچ درپیچ است. این نوع کوچه‌ها در مقابل حملات قبایل، که هر چند یک بار جلفا را صحنه تاخت و تاز خود قرار می‌دادند، مانعی محسوب می‌گردید. درب بعضی از خانه‌ها نیز به قدری کوتاه است که برای دخول یا باید سر را خم کرد یا زانو را. چون بعضی از افراد قبایل خوش نداشتند از اسب‌های خود به زیر آیند. این ترتیب معماری حرکت مهاجمان را دشوارتر می‌ساخت».(۱۰)‏

در مورد اوضاع معیشت و اقتصاد جلفا دو نکته در سفرنامه ریچاردز مشاهده می‌شود : یکی کار کردن مداوم زنان که به شکل جوراب‌بافی بوده است و به قول ریچاردز « میزان جوراب‌بافی در جلفا به اندازه‌ای زیاد است که شخص تصور می‌کند ملاک ثروت آنها را تعداد این جوراب‌ها تشکیل می‌دهد نه میزان طلا و نقره و دام‌هایشان»(۱۱)‏ اما در ادامه، او از این که ارمنیان جلفا دیگر پیشه‌وران خوبی نیستند، متأسف است : «ارامنه اصفهان آن اشتهاری را که به عنوان یک ملت پیشه‌ور در زمان شاه‌عباس زیب و زیور خود ساخته بودند، اکنون از دست داده‌اند. امروز، مردان جوان بر طبق معمول از انتقاد مردان سالخورده که می‌گویند : دست‌های جوانان مهارت سابق را ندارد و صاحبان این دست‌ها تنبل شده‌اند، رنج می‌برند».(۱۲)‏

در زمان ریچاردز عاملی اقتصادی که جلفا را سرپا نگه داشته بود، پول‌هایی بود که هم‌کیشان و هم‌وطنان آنها از هندوستان به جلفا ارسال می‌کردند. « از قدیم در جلفا این لطیفه بر سر زبان‌هاست که هر گاه از عده‌ای از ارامنه جلفا بپرسید که شغل شما چیست؟ پاسخ می‌دهند : خویشاوندان ما در بمبئی هستند».(۱۳)‏

تا تصویر جلفا کامل‌تر گردد ریچارزد از مدارس خوب جلفا تعریف کرده است. شاگردانی که بعد از اتمام این مدارس « پسران خود را به کالج اصفهان که تحت نظر مبلغان انگلیسی اداره می‌شود می‌فرستند و سپس اغلب آنها برای تکمیل تحصیلات به کالج‌های هندوستان می‌روند».(۱۴)‏

شهرکی که فرد ریچاردز در اوایل دوران رضاشاه به تصویر کشیده است، شهرکی است رنج کشیده و افتاده که توان مبارزه ندارد اما مجبور است نفس بکشد. لئون میناسیان، که خود عصر رضاشاهی را تجربه کرده است، از این شکایت دارد که در این دوره مدارس ملی ارمنیان دولتی شدند و همچنین ناچار شدند طبق برنامه وزارت معارف عمل کنند. علاوه بر این املاک خلیفه‌گری به چنگ اوقاف افتاد.(۱۵) البته، این دوران نقاط روشنی هم داشت از جمله تأسیس اداره ثبت احوال و برق‌دار شدن کلیسای وانک به عنوان نخستین ساختمان جلفا که به برق مجهز شد. این برق از یک ژانراتور برق تأمین می‌شد که خود ارمنیان خریداری کرده بودند. از این ژنراتور اول کلیسا، بعد کوچه‌های جلفا و سپس، خانه‌های آنجا روشن شدند.(۱۶) مریض‌خانه ملی ارمنیان هم از مؤسساتی بود که در دوره رضاشاه در جلفای اصفهان تأسیس شد. روزنامه اخگر تصویری از این مؤسسه را منتشر کرده است :

«از جمله مؤسسات ارامنه جلفا ‌مریض‌خانه ملی آن‌هاست، که در یک باغ وسیعی واقعه در بهترین محل جلفا یعنی در خیابان نظر با طرزی بسیار زیبا و با شکوه ساخته شده و اخیراً از این حیث تکمیل و به اتمام رسیده و می‌توان گفت از حیث طرز نقشه و حسن سلیقه‌ای که در ساختمان آن به خرج رفته است، فعلاً در تمام شهر اصفهان بی‌نظیر ‌‌می‌باشد. مخصوصاً در ساختمان عمارت این ‌مریض‌خانه منتهای دقت به کار رفته که مطابق اصول صحی بوده و کلیه‌ اتاق‌ها دارای هوای آزاد و آفتاب زیاد باشند و چون دارای فضای وسیعی است، مخصوصاً از هر جهت مصفا و باروح و کاملاً آفتاب‌گیر ‌‌می‌باشد.

‌مریض‌خانه‌ ملی ارامنه تحت ریاست آقای دکتر ‌کاچیرونی که سمت ریاست شفاخانه خورشید را نیز دارند، اداره ‌‌می‌شود. دواخانه ‌مریض‌خانه نسبتاً مهم است و به ارامنه بی‌بضاعت مجاناً دوا داده و به اشخاص توانا به همان قیمتی ‌‌می‌فروشد که وارد شده».(۱۷)‏

دکتر ابوتراب نفیسی می‌گوید که به خاطر نام مؤسس آن‌، بیمارستان را « ‌بغوسخانیان» می‌نامیدند و ادامه می‌دهد : «بیمارستان بغوسخانیان یا بیمارستان جلفا به وسیله هیئت مذهبی ارامنه اداره می‌شد و چون ارامنه به دو دسته مختلف مذهبی (‌داشناکسیون و هین‌چاکیون‌) تقسیم می‌شدند، این دو دستگی در هیئت امنای بیمارستان نیز منعکس شده و در نتیجه اغلب برای انتخاب پزشک مورد اعتماد اختلافاتی به وجود می‌آمد که گاه منجر به کشمکش‌های مضحک می‌شد ».(۱۸)‏

مهاجرت ارمنیان به شوروی

از جلفای عصر رضاشاهی به جلفای دوران محمدرضا شاه می‌رویم، جلفایی که دوران پهلوی را تجربه کرده بود و همراه با توسعه شهر اصفهان پیش می‌آمد. اسناد و مطالعات به ما نشان می‌دهد که این شهر در مقطع پس از جنگ جهانی دوم در اثر تبلیغات دولت شوروی ـ که در جنگ جهانی پیروز شده بود و لابد تلاش می‌کرد ارمنیان جهان را در جمهوری ارمنستان خود گرد آورد ـ متحمل یک آسیب جمعیتی شد. دولت شوروی پس از جنگ جهانی دوم ،برای جبران خلاء جمعیتی خود، ارمنیان جهان را برای بازگشت به ارمنستان شوروی فراخواند. یکی از خلفای بلندمرتبه ارمنی به نام پروفسور آبراهامیان نیز، از سوی اجمیادزین (مرکز معنوی ارمنیان) به جلفای اصفهان آمد و تمامی هیئت‌های کلیساها و انجمن‌های ارمنی منطقه را در مجلسی جمع کرد و از آنها خواست تا به ارمنستان شوروی مهاجرت کنند.

بدین ترتیب، در اصفهان کمیته‌ای تحت عنوان کمیته امدادیه مراجعت کنندگان به ارمنستان شوروی تشکیل شد که فعالیت‌های تبلیغاتی وسیعی را خصوصاً، در روستاهای ارمنی‌نشین، آغاز کرد. در تلگرافی که عده‌ای از مالکان مسلمان روستای ازناوله فریدن در ۱۳۲۵ش به نخست‌وزیر فرستادند می‌خوانیم : «اخیراً عده‌ای از اصفهان، از طرف کنسولگری شوروی و خلیفه‌گری، برای مهاجرت دادن رعایا و زارعین مسیحی به فریدن آمده و با تبلیغ و تهدید، نام‌نویسی و عکس‌برداری نموده و دستور داده‌اند از زراعت خودداری و مشغول فروش اموال و مستغلات خود گردیده و رعایا هم مجبوراً اموال و احشام خود را به بهای نازل تفریط می‌نمایند و مخصوصاً، قریه ازناوله که یکی از دهات ارمنی‌نشین و اغلب رعایا نیز مالک هستند مشغول فروش هستی خود بوده و زراعت خود را رها نموده‌اند. اکنون ما چند نفر، که مالک و ساکن این قریه هستیم، با یکصد نفر عائله بلاتکلیف مانده و چون همه رعایای این قریه را حرکت می‌دهند، به هیچ وجه قادر به جمع‌آوری محصول نخواهیم بود. و سزاوار نیست با حسن‌نیت رئیس محترم دولت، قراء ارمنی‌نشین به کلی منهدم گردد».(۱۹)‏

در همین رابطه در تاریخ ۲/ ۳/ ۱۳۲۵ تلگرافی به شهربانی اصفهان رسید که از محتوای آن بر می‌آید برای مهاجرت این ارمنیان تصویب‌نامه‌ای از هیئت وزیران گذشته است :

« شهربانی تعقیب دستور رمز ۴۶۷ راجع به ترک تابعیت ارامنه، طبق تصویب نامه هیئت وزیران، مورخه ۲۵/ ۲/ ۲۵ ارامنه ایرانی که تقاضای ترک تابعیت و مهاجرت به ارمنستان شوروی را می‌نمایند، به علت عدم بضاعت از پرداخت قیمت تمبر ۲۵۰ ریالی خروج معاف می‌باشند».(۲۰)‏

در سند دیگری هم وزارت کشور به تاریخ ۱۶/ ۵/ ۲۵ به شهربانی نوشت :

« اکنون که سند خروج از تابعیت عده زیادی از ارامنه از طرف این وزارت صادر و به وسیله شهربانی به صاحبان آنها تسلیم گردیده و نسبت به درخواست‌نامه‌های دیگری پس از تصویب هیئت وزیران به تدریج اقدام می‌شود، لازم است به مقامات مربوطه محلی دستور دهند نکات زیر به دقت مراعات گردد :۱. بایستی توجه نمود اشخاصی که اسناد خروج از تابعیت آنها صادر می‌گردد، قبل از مهاجرت به کشور اتحاد جماهیر شوروی، دینی، خواه به بانک‌ها و بنگاه‌های دولتی و یا اشخاص نداشته باشند و از نظر جزایی تحت تعقیب نباشند. ۲. با کیفیتی که نسبت به خروج از تابعیت آنها موافقت شده بایستی مراقبت شود هر چه زودتر خاک ایران را ترک نموده و از اجازه اقامت موقتی و یا دائمی درباره این اشخاص باید خودداری نمود.۳. دستور دهند هیچ کس حق نداشته باشد به نام کمیته و یا مقامی مزاحم رعایای ارامنه شده، آنها را با تهدید و یا فشار و یا تطمیع مجبور به ترک تابعیت نماید».(۲۱)‏

از لحن نامه بر می‌آید دولت ایران از خروج ارمنیان و مردم تحت حاکمیت خویش و رفتن آنها به کشور همسایه هیچ‌گونه رضایتی نداشته است و تحت فشار دولت شوروی مجبور به پذیرش این امر شده است.

لئون میناسیان آمار دقیقی از تعداد افراد مهاجر به ارمنستان در سال مذکور ارائه داده است. او می‌نویسد که در آن زمان (سال ۱۹۴۶م) از جلفا تعداد ۳۵۰ خانوار (۱۹۳۷ نفر) به ارمنستان مهاجرت کردند. در نظر داشته باشید که جمعیت ارمنیان جلفا در ۱۳۳۱ش / ۱۹۵۲م، براساس جدولی که میناسیان ارائه داده است، ۴٬۶۷۵ نفر بود. بنابر این، مهاجرت حدود دو هزار نفر تقریباً موجب خالی شدن نصف جلفا شده بود.(۲۲) ‏

در کتاب چهره‌های اصفهان، که توسط خانم پریسا دمندان تهیه شده و شامل مجموعه‌ای از عکس‌ها می‌باشد، دو صفحه به عده‌ای از خانواده‌های ارمنی فریدن در حال عکس‌برداری اختصاص داده شده. آنها به صورت خانوادگی نشسته و مشغول عکس گرفتن برای برگه خروج خود هستند.

محقق عکاسی زیر عکس‌ها نوشته است : «بازگشت ارامنه مهاجر ساکن فریدن اصفهان به زادگاهشان، ارمنستان، ۱۳۲۵. این عکس‌ها به منظور الصاق به برگه‌های خروج خانواده‌های ارمنی تهیه می‌شد. عکاس با نشاندن چند خانواده در کنار یکدیگر و سپس بریدن میانه‌های عکس، در جریان پر‌شتاب این مهاجرت گروهی، به کار خود سرعت بیشتری بخشیده است».(۲۳)‏

این خـانواده‌ها در دهه بیست از کـشور خارج شدند. بر بنده محقق نشد که چه سرنوشتی پیـدا کرده و آیا بخـشی از آنها به ایران بازگـشتند یا خیـر یا اینکه خانـواده‌ها و افـرادی که در ارمنستان ساکـن شدند، اکـنون و در روزگار ما چه حال و روزی دارند. این یک تحقیق جداگانه و مردم‌شناختی ـ تاریخی می‌طلبد.

تحولات کالبدی عصر پهلوی دوم

در دوره محمد رضاشاه تحولات کالبدی زیادی در جلفا اتفاق افتاد که بخشی از آن را میناسیان به تصویر کشیده است : «در محله یروان باغ بزرگ کشمش بود که انگور مرغوب و کشمش خوبی داشت. از میان آن خیابانی به نام خواجه پتروس باز شد و آن را به دو نیمه کرد. در دو سوی خیابان چندین دستگاه آپارتمان در چند طبقه ساختند. این ساخت و ساز از ۱۹۷۵م/ ۱۳۵۴ش آغاز شد. سه بلوک در چهار طبقه شامل ۲۴ واحد و بعد در ۱۹۸۵م /۱۳۶۴ش در قسمت غربی آن ساختمان‌های سه طبقه ساخته شدند که نام آنها را ماسیس و آرارات گذاشتند و هر بلوک آن ۲۸ واحد است. باغ به، از املاک کلیسای وانک با همراه باغ لب رودخانه و باغ بزرگ کرم ابریشم نزدیک به بیست جریب بود که به قطعات کوچک‌تر تقسیم شد و خیابان در آن افتاد و پارک شد. زمین بیمارستان بغوزخانیان هم تفکیک و خرد گردید … بزرگ‌ترین خیابان ارمنی نام، خیابان نظر است که یگانه مانده است. از شرق جلفا شروع می‌شود و تا غرب امتداد می‌یابد … خیابان بزرگ دیگر در سال‌های۱۹۶۰م/ ۱۳۳۹ش از وسط جلفا به نام حکیم نظامی گذشت که از پل فلزی تا قبرستان ارامنه امتداد یافت. کوچه چهارسوی سابق تعریض شد و جلو رفت و نام خاقانی گرفت. خیابان دیگری از وسط خیابان بغوس خانیان گذشت که توحید نام‌گذاری گردید».(۲۴)‏

بجز این تحولات کالبدی، در جلفا تحولات زیادی در حوزه تأسیس انجمن‌ها و باشگاه‌ها و نیز احزاب سیاسی صورت گرفت که میناسیان به طور خلاصه آنها را در آن کتاب بازگو کرده است. از نظر آمار جمعیتی باید گفت در سال ۱۳۵۷ش جمعیت ارمنی جلفا ۴٬۸۳۶ نفر بود که البته این جمعیت در سال ۱۹۹۰م/۱۳۶۹ش به ۶۱۳۴ نفر رسیده است. حقیقت دیگری که میناسیان از آن پرده بر می‌دارد این است که هر چه زمان می‌گذرد، جمعیت ارمنی جلفا کم شده و بر جمعیت مسلمان آن افزوده می‌شود. به طوری که در سال ۱۳۸۳ میناسیان می‌نویسد « اکنون جمعیت غیر ارمنیان در جلفا بیشتر است، و دیگر این قصبه حالت ارمنی بودن خود را از دست داده است».(۲۵) ‏میناسیان با تأسف فراوان این فرایند را حاصل موضوع « مهاجرت» می‌بیند:

«هر کس خویش یا آشنایی در اروپا، امریکا یا استرالیا داشت، به یاری او، عصای غربت در دست گرفت و با تحمل زحمات بسیار، دارایی خود را مفت فروخت، اینجا، اصفهان، جلفا را گذاشت و گذشت»(۲۶)‏

پایان سخن

جلفا در دو قرن اخیر تحولات زیادی را هم از جهت ترکیب جمعیت و هم از لحاظ کالبدی تجربه کرد. در نیمه دوم دوران قاجار، جلفا روی آرامش دید و بدین خاطر از نظر جمعیت و آبادانی رشد چشمگیری کرد. اما وقوع جنگ جهانی اول و نیز جنگ جهانی دوم با آن که ارتباط مستقیمی با جلفای اصفهان نداشت، موجب شد جمعیت ارمنیان این شهرک به شدت کاهش یافته و بسیاری از ارمنیان از جلفای اصفهان به مناطق دیگر کوچ کنند. با این همه ارتباط وسیع و وثیق ارمنیان با همشهریان اصفهانی خویش موجب پایداری جلفا و حفظ هویت آن شده است.

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

فرهنگ اصفهان، ش ۷۴۸(۲۶ جمادی الاول، ۱۳۰۸).

همان.

حبل‌المتین کلکته، ش ۴۱(۲۱ ربیع‌الثانی، ۱۳۱۷).

ایران سلطانی، ش ۱۵(۲۸ رجب، ۱۳۲۱ق).

همان.

چهره‌نما، ش ۱۴/ ۱۵(۱۵رمضان، ۱۳۳۱ق).

همان.

علی جواهر کلام، یادداشت‌های سفر اصفهان سال ۱۳۰۳، به تصحیح عبدالمهدی رجائی ( قم : مجمع ذخایر اسلامی،۱۳۹۱).

جواهر کلام، همان، ص۲۵.

فرد ریچاردز، سفرنامه فرد ریچاردز، ترجمه مهین دخت صبا(تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۴۳)، ص۷۸.

همان، ص ۸۲ .

همان، ص ۸۳ .

همان‌جا

همان‌جا

لئون میناسیان، تاریخ ارمنیان جلفای اصفهان در یکصد و چهل سال اخیر( اصفهان : گلبن، ۱۳۸۳)، ص۳۵.

همان، ص ۳۳ .

اخگر، س۶، ش ۹۵۲(۴ تیر۱۳۱۳).

نسرین نفیسی و مهدی نفیسی، نبض حیات : زندگی و آثار دکتر ابوتراب نفیسی (اصفهان : نقش خورشید، ۱۳۸۰)، ص ۱۱۲.

سازمان اسناد، سند شماره ۴۴۲/۲۹۳

همان

همان

میناسیان، همان، ص ۹۳ .

پریسا دمندان، چهره‌های اصفهان : سیر تحول عکاسی پرتره‌نگار در اصفهان (تهران : مؤسسه فرهنگی چاپ و نشر نظر،۱۳۹۰)، ص۲۳۶.

میناسیان، همان، ص ۸۹ .

همان، ص ۹۵ .

همان، ص ۱۰۴ .

 

منابع:

اسناد سازمان اسناد و کتابخانه ملی، سند شماره ۴۲۲/۲۹۳.

اعرابی هاشمی، شکوه السادات. ارامنه جلفای نو درعصر صفوی. تهران : سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ۱۳۹۴.

جواهر کلام، علی. یادداشت‌های سفر اصفهان سال ۱۳۰۳. به تصحیح عبدالمهدی رجائی. قم :مجمع ذخایر اسلامی،۱۳۹۱.

درهوهانیان، هارتون. تاریخ جلفای اصفهان. ترجمه لئون میناسیان و محمد علی موسوی فریدنی.اصفهان : زنده‌رود و نقش خورشید،۱۳۷۹.

دمندان، پریسا. چهره‌های اصفهان : سیر تحول عکاسی پرتره‌نگار در اصفهان. تهران : مؤسسه فرهنگی چاپ و نشر نظر،۱۳۹۰.

رجائی، عبدالمهدی. یکصد و یک نکته در گردشگری اصفهان. اصفهان : سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان۱۴۰۰.

روزنامه اخگر. س۶، ش ۹۵۲. اصفهان : ۴ تیر۱۳۱۳.

روزنامه ایران سلطانی، ش ۱۵ . ۲۸ رجب، ۱۳۲۱.

روزنامه چهره‌نما. ش ۱۴/ ۱۵. مصر : ۱۵رمضان، ۱۳۳۱.

روزنامه حبل‌المتین کلکته. ش ۴۱ . کلکته هندوستان. ۲۱ ربیع‌الثانی، ۱۳۱۷.

روزنامه فرهنگ اصفهان. ش ۷۴۸ . اصفهان : ۲۶ جمادی‌الاول، ۱۳۰۸.

ریچاردز فرد. سفرنامه فرد ریچاردز. ترجمه مهین دخت صبا. تهران : بنگاه ترجمه و نشر کتاب،۱۳۴۳.

میناسیان،لئون. تاریخ ارمنیان جلفای اصفهان در یکصد و چهل سال اخیر. اصفهان : گلبن، ۱۳۸۳.

نفیسی،نسرین و نفیسی، مهدی. نبض حیات : زندگی و آثار دکتر ابوتراب نفیسی. اصفهان : نقش خورشید،۱۳۸۰.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۹۸
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید