فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۱۵ و ۱۶ و ۱۷
تاریخچه خاندان و تجارتنامه تومانیانس
نویسنده: مهندس امیل هاکوپیان/ ترجمه: مهندس روبرت واهانیان
مقدمه
به مناسبت یکصدمین سال احداث ساختمان باشکوه “مدرسه دخترانه تاماریان” ارامنۀ تبریز و تجلیل از بانی خیّر آن مرحوم گریگور تومانیان برای اولین بار به قلم مرحوم امیل هاکوبیان سلسله مقالاتی در روزنامۀ ارمنی زبان آلیک طی چند شمارۀ پیاپی چاپ و منتشر شد[۳].
هاکوبیان که در عرصۀ خدمات اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ارامنه ایران شخصیتی شناخته شده است، با تکیه بر اطلاعات غنی خویش در زمینۀ ارمنی شناسی تاریخی و عکس ها و مدارک آرشیوی و خانوادگی دست اول، در این اثر پژوهشی ضمن ادای احترام عمیق نسبت به فردی فرهنگ پرور و نیکوکار از خاندان معروف تومانیان، جزئیات تازه ای پیرامون اصل و نسب و سیمای تاریخی تک تک افراد این خاندان خوشنام ارائه نموده و در خصوص نقش غیر قابل انکار “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” در حیات اجتماعی فرهنگی ارامنۀ آذربایجان و هم چنین روند تحولات تاریخی مؤسسۀ تجاری یاد شده از بدو تأسیس تا انحلال آن اطلاعات ذیقیمتی به دست داده است.
خوانندۀ علاقه مند به پژوهشهای تاریخی با خواندن این تاریخچه، با سرگذشت شگفت انگیز خاندانی برخاسته از روستا آشنا خواهد شد که قریب به دویست و اندی سال پیش از یکی از روستاهای دورافتاده و گمنام منطقه قراجه داغ ایران (ارسباران کنونی) سربرآورد و با اتکال به خدا و همبستگی خانوادگی و شّم اقتصادی موروثی از راه تأسیس تجارتخانه و اشتغال به کارهای تجاری، در مدت زمانی کوتاه مدارج ترقی را طی کرد و به یکی از قدرت های بزرگ تجارت بین المللی ایران در منطقه مبدل شد که به مدتی نسبتاً طولانی همانند همتایان و همقطاران مسلمان خود چون حاجی امین الضرب و دیگران خاری در چشم رقبای خارجی خود بود و عاقبت در اثر توطئه چینی همین رقبا ودولت های استعماری خارجی و بی مبالاتی هیأت حاکمه داخلی، پس از یک قرن تلاش توأم با موفقیت از حرکت بازماند و در طوفان جریانات سیاسی استعماری اوایل قرن بیستم همانند سرنوشت کشتی اقیانوس پیمای تایتانیک ناباورانه در هم شکست و در اعماق تاریخ جای گرفت[۴].
گرچه در جریان این اتفاقات ناگوار “تجارتخانه برادران تومانیانتس” از هم فرو پاشد و کلیۀ املاک و داراییها و اموال آن از دست رفت ولی به سرمایه گذاریهای معنوی آنان نه تنها هیچگونه آسیبی نرسید بلکه روز به روز ارزش و جایگاه احترام برانگیز این خاندان نیکوکار در یاد و خاطر دانش آموختگان مؤسسات آموزشی تومانیان ها برجسته تر شد و اینک که بناها و مدارس باشکوه ساخته آنان پابرجا و جزو یادمانهای فرهنگی کشور است تجلیل از خدمات آنان مایۀ خشنودی هر ایرانی علاقه مند به خدمات فرهنگی خواهد بود.
مترجم
حدوداً دویست و اندی سال پیش یعنی حوالی سالهای ۱۷۸۵ میلادی، در روستای ارمنی نشین وایقان[۵]. منطقه قراجه داغ سابق و ارسباران کنونی، روستازاده ای ملیک سرکیس نام سکونت داشت که از طریق تولید و فروش ابزارآلات فلزی مورد استفادۀ روزمره روستاییان در کارگاه محقر آهنگری روستای محل سکونت امرار معاش می نمود. یکی از اقلام تولیدی ملیک سرکیس مذکور نعل چهارپایان بود که به خاطر کوهستانی بودن منطقه و وابستگی انحصاری کار حمل و نقل به چهارپایان طبعاًخواهان زیادی داشت.
تومان پسر ملیک سرکیس، پس از فوت پدر با توسعه کارگاه آهنگری، رونقی تازه به حرفۀ پدری بخشید و این بار استاد تومان نعلساز بود که با تلاش شبانه روزی نیاز کلیه روستاهای قراجه داغ به نعل چهارپایان را تأمین می کرد.شهرت روزافزون نعلهای ساخت استاد تومان به تدریج از مرز روستاها گذشت و به بازار تبریز رسید. از این به بعد استاد تومان در مقابل فروش نعل در بازار تبریز و خرید و حمل و فروش خشکبار و منسوجات و مایحتاج روزمره روستاییان ساکن منطقه قراجه داغ به تدریج به کار داد و ستد روی آورد.
به دنبال پیوستن هاروتیون پسر ارشد تومان به پدر و رونق چشمگیر کار خانوادگی به تدریج آزار و اذیت خانهای محلی نیز به صورت باج خواهی و غارت و چپاول این پدر و پسر به عناوین مختلف آغاز شد. این شرایط نامساعد محلی تومان را به فکر ترک زادگاه انداخت و وی در سال ۱۸۴۰ میلادی به اتفاق خانواده از محل آباء و اجدادی دل کنده و ساکن تبریز شد که طبعاً از نقطه نظر امنیت شغلی از شرایط مناسبتری برخوردار بود.
وی در این شهر با تهیه یک باب خانه مسکونی در محله ارمنی نشین لیل آباد و یک باب دکان در بازار شهر جهت کار تجارت، رسماًً “تجارتخانه برادران تومانیانتس” را تأسیس نمود[۶]. دو برادر زن تومان یعنی بالاسان و مِلکُن مِلیک سَرکیسیان به عنوان دستیار در امور تجارتخانۀ جدیدالتأسیس به وی کمک می کردند.هاروتیون که از نعمت خواندن و نوشتن بی بهره بود پس از فوت پدرش تومان مسئولیت ادارۀ امور تجارتخانه را رأساً به دست گرفت و با یاری چهار پسرش به نامهای سرکیس و سیمون و خاچاطور و زاکاریا همچنین چهار داماد دختری به نامهای گلبداغ و آواک و سرکیس ملیک هاکوبیان و سرکیس ملیک آبراهامیان میدان فعالیت تجارتخانه را تا اقصی نقاط ایران گسترش داد و با دایر کردن شعبات “تجارتخانه برادران تومانیانتس” در شهرهای ارومیه و مراغه و بناب و دهخوراقان[۷] و رشت و اردبیل و غیره… دوران جدیدی از داد و ستد را در مقیاس ملی آغاز کرد.
پس از مدتی کوتاه با رونق روزافزون امور تجارتخانه، حیطۀ فعالیت تجارتخانه مزبور باز هم وسعت بیشتری یافت و از سطح محدود ملی منطقه ای به عرصۀ تجارت بین المللی کشانده شد و شعبات آن به سرعت در مراکز عمدۀ تجارت خارجی روسیه از قبیل تفلیس و آستراخان و مسکو و غیره یکی پس از دیگری گشایش یافت و کار صدور پشم و پنبه وابریشم و خشکبار از ایران به مقصد روسیه در مقابل واردات طلا و نقره از روسیه به ایران آغاز گردید.
در این دوران پر جنب و جوش هر چهار پسر هاروتیون به افرادی خبره و کارکشته در امر تجارت و صادرات و واردات ارتقا یافته بودند و در این میان سرکیس تومانیان پسر ارشد خانواده به خاطر استعداد و تیزهوشی ذاتی سرآمد برادران دیگر بود و در امر گسترش و شکوفایی روزافزون کارهای تجاری بیش از برادران خود فعالیت می کرد و به همین دلیل از طرف پدر به مدیریت شعبه تجارتخانه در مسکو منصوب شد و برادران دیگر به ترتیب زاکاریا تومانیان به عنوان مدیر شعبۀ تجارتخانه در مراغه، سیمون تومانیان مسئول امور مالی شعبه مرکزی تجارتخانه در تبریز و جوانترین فرزند خانواده یعنی خاچاطور تومانیان به عنوان دستیار پدر در شعبۀ مرکزی فعالیت داشتند. چهارداماد دختری هاروتیون تومانیان نیز هم چنان که قبلاً اشاره شد هرکدام مدیریت شعب دیگر تجارتخانه در شهرهای باکو و آستراخان و غیره …را عهده دار بودند.
هاروتیون تومانیان گرچه سواد خواندن و نوشتن نداشت ولی در عوض از حافظه ای کم نظیر برخوردار بود و با تکیه بر همین ویژگی ذاتی جزیی ترین امور تجارتخانه را به خاطر می سپرد و جریان امور شبکۀ عظیمی از شعبات تجارتخانه از مسکو تا ورشو و از اودسا تا شعبات داخلۀ ایران را با سود جستن از حافظۀ قوی خود اداره می کرد. سرکیس پسر ارشد او علاوه بر داشتن این ویژگی پدری از لحاظ شم اقتصادی، آینده نگری، برنامه ریزی، و مدیریت در جهت توسعه و تلاش شبانه روزی بر پدر خود نیز برتری داشت.
سرکیس تومانیان هفت سال پیش از ترور ناصرالدین شاه، یعنی در سال ۱۸۸۹ میلادی[۸]، جهت سفارش و خرید دو فروند کشتی باری از کشور سوئد راهی استکهلم شد و دو فروند کشتی بخار از آن کشور خریداری نمود و بدین ترتیب کار حمل و نقل مال التجاره از ایران به مقصد بنادر روسیه و بالعکس در بحر خزر توسط ناوگان اختصاصی تجارتخانۀ تومانیانتس آغازشد. این دو کشتی واهان و موخس آقا نامگذاری شدند[۹].
فشار کار حمل و نقل دریایی وی را ناگزیر از خرید کشتی سومی کرد که وی آن را در باکو خریداری نمود و بدین ترتیب مسئله حمل و نقل مال التجاره در بحر خزر بدون وابستگی “تجارتخانه برادران تومانیانتس” به ناوگان خارجی حل گردید.“تجارتخانه برادران تومانیانتس” با خرید سهام شرکت های نفتی مقیم باکو و چند شرکت دیگر، عملاً به صف سهامداران عمدۀ این شرکت ها پیوست و با خرید زمین در بهترین نقاط شهر باکو و احداث چهار دستگاه ساختمان باشکوه در آن شهر، که از نقطه نظر هنر معماری وقت از کیفیت بالایی برخوردار بودند، موقعیت تجارتخانه را در این شهر تثبیت نمود.
در این دوره به خاطر اعتبار روزافزون موقعیت جهانی این تجارتخانۀ ایرانی در صحنۀ بین المللی، همچنین خدمات ملی آن در داخله، از سرکیس تومانیان به انحای مختلف قدردانی می شد و وی بعضاً به دریافت نشان لیاقت از طرف هیأت حاکمه نیز نایل می گردید. همچنان که قبلاً نیز اشاره شد “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” در مقابل صادرات کالا به خارجه، طلا و نقره مورد نیاز ضرابخانه دولتی را تأمین می کرد و به خاطر نبودن بانک دولتی در ایران تا سال ۱۹۱۸ میلادی، کلیه امور بانکی دولت در داخله توسط شعبات این تجارتخانه انجام می شد.
در کتاب پول و بانکداری در ایران، تألیف مصطفی فاتح، چاپ ۱۳۰۹ مطبعۀ روشنایی در توصیف تجارتخانۀ تومانیانتس آمده است:
“ــــ قریب یکصد سال پیش شخصی موسوم به هاراتون از اهل قراجه داغ آذربایجان تجارتخانۀ کوچکی در تبریز و قراجه داغ داشت که از خارجه نعل اسب و آهن آلات و سایر اجناس را وارد میکرد [۱۰] و خشگه بار و ابریشم و غیره صادر میکرد. در نود سال پیش چهار پسر او تجارتخانۀ تومانیانس را در تبریز تشکیل دادند و کار خود را منحصر به صدور مواد خام نمودند، موفقیتی که در تجارت نصیب آن ها شد موجب گردید که چندی بعد شعب تجارتخانه خود را در شهرهای مهم آذربایجان دائر کنند و از شصت سال پیش توسعۀ بیشتری در کار آنها پیدا شده و در سایر نقاط مهم شمالی ایران نیز شعب خود را برقرار کردند.
عمدۀ کارشان خرید مواد خام ایران و حمل آن بروسیه بود و طولی نکشید که شعب تجارتخانه را در حاج طرخان ومسکو و بادکوبه باز کردند و کارخانه های چندی برای پاک کردن برنج و پنبه و غیره در روسیه دائر کردند تا اجناس صادرۀ از ایران را در کارخانه های مزبور عمل آورند و باب بازار نمایند. داشتن شعب مختلف در نقاط شمالی ایران و بعضی شهرهای روسیه تجارتخانۀ مزبور را واداشت که یک قسمت کار خود را بعملیات صرافی و خرید و فروش براتهای داخله و خارجه تخصیص دهد و بتدریج توسعه ای در این کار هم دادند. از ۱۲۷۰ شمسی ببعد کارشان در ایران صدور مواد خام و بانکداری و ملاکی شد و در روسیه علاقۀ زیادی پیدا کردند و قبل از جنگ بین الملل به کشتی رانی در بحر خزر و استخراج نفت در بادکوبه و کارهای دیگر مشغول بودند، در قسمت بانکداری بقبول ودایع و بازکردن حساب جاری و دادن قرض بمردم و خرید و فروش برات داخله و خارجه میپرداختند. یک قسمت از اعضای خانواده برای پیشرفت امور تجارتی خود تابعیت روسیه را قبول کردند و قسمتی دیگر تابعیت ایران را داشتند بطوریکه قبل از جنگ بین المللی تجارتخانۀ تومانیانتس درحقیقت تابعیت دو دولت را داشته و یکی از بزرگترین تجارتخانه هایی بود که بین ایران و روسیه تجارت می کرد. پس از انقلاب اموال آن ها در روسیه که بالغ بر هفده میلیون منات شده ضبط گردید و باقی کار آنها در ایران هم دچار وقفه شد. بقرار تخمینی که شده قیمت اموال آنها درایران سه میلیون تومان بود و بالغ بر نصف آنرا بمردم مقروضند. تجارتخانۀ مزبور در تمام مدت دوام خود بخوبی اداره شده است و ترقی و توسعۀ آن خود دلیل واضحی بر این امر است.”
مؤسسه بانکی برادران تومانیانس از آنچنان پشتوانۀ مستحکمی برخوردار بوده است که در دهۀ اول قرن بیستم هنگامی که میرزانصرالله خان مشیرالدوله وزیر امور خارجه وقت به یک میلیون ریال پول نقد نیاز پیدا کرد، بی درنگ به مؤسسه مزبور مراجعه و مبلغ یک میلیون ریال را یکجا دریافت نمود. با درنظر گرفتن ارزش پول ایران در اوایل قرن بیستم به آسانی می توان به قدرت و توان مالی این مؤسسه در ایران نود سال پیش پی برد.
همچنان که اشاره شد مؤسسۀ مالی و تجاری برادران تومانیانتس پس از یک قرن فعالیت موفقیت آمیز و شکوفایی روزافزون، در طول دوران سه سالۀ جنگ بین المللی اول به شدت آسیب دید و از هم فروپاشید. قسمت اعظم اموال منقول و غیرمنقول آن که در خاک روسیه قرار داشت پس از پیروزی انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ ملی اعلام گردید و به تملک دولت انقلابی روسیه درآمد. این امر موجبات نگرانی صاحبان حساب و سپرده گذاران ایرانی در داخله را فراهم کرد و مردم با نگرانی زایدالوصفی به شعبات بانکی تومانیانتس در شهرهای مختلف ایران هجوم برده و وجوه خود را از بانک خارج نمودند. گرچه میزان نقدینگی بانک بیش از طلب مشتریان بود ولی به هر حال امور بانک به شدت مختل و چندی بعد در اثر فشارهای وارده و به هم خوردن اوضاع و بروز شرایط نامساعد کاری در آستانۀ فروپاشی قرار گرفت و ناباورانه منحل شد. با این همه نباید انکار کرد که بانک برادران تومانیانتس اولین تجربۀ ایران در امر پول و بانکداری است و بانکهای دیگری که بعدها در ایران تأسیس شدند در همۀ سطوح و زمینه ها از تجربیات بانکداری تومانیان ها استفاده نمودند.
شخصیت بارز سرکیس تومانیان در محافل و مجامع رسمی همگان را سخت تحت تأثیر قرار می داده است. به عنوان مثال در سفر سوئد و جریانات خرید کشتی از آن کشور، مقامات سوئدی به خاطر رفتار بزرگ منشانه این ایرانی سرشناس، یک قطعه نشان لیاقت که عالیترین نشان رسمی آن کشور به حساب می آید به وی اعطا نمودند.
قدر و منزلت اجتماعی خاندان تومانیانتس در داخل کشور و نزد هیأت حاکمه وقت ایران از این هم فراتر بوده است. مظفرالدین شاه در سفر به فرنگ، هنگام توقف چند روزه در باکو، میهمان تومانیان ها بود و از اقامت در کاخی که از طرف مقامات عالی رتبه روسی به منظور پذیرائی شاهانه از وی مهیا شده بود خودداری ورزید. مظفرالدین شاه در مسئلۀ محل اقامت، حتی دعوت زین العابدین تقی اف، سرمایه دار خوشنام مقیم باکو را نیز محترمانه نادیده گرفت. شاه قاجار بعدها گفته بود که وی اقامت در خانه تومانیان ایرانی را به اقامت در خانه تبعه خارجی ترجیح داده است.
گرچه موفقیت های مالی “تجارتخانه برادران تومانیانتس” و کسب وجهه شاخص اجتماعی نزد محافل داخلی و خارجی با دریافت نشانها و تقدیرنامه های متعدد به جای خود ارزشمند است ولی هیچ یک از دست آوردهای یاد شده در مقابل خدمات اجتماعی تحسین برانگیز این خاندان خوشنام که با سود جستن از امکانات وسیع مالی و نفوذ اجتماعی خود در جهت رفع تنگناهای معیشتی و اجتماعی مردم و به ویژه هم کیشان ایرانی خود به کار بسته اند خاطره انگیز و قابل تقدیر نیست. دقیقاًبه خاطر این قبیل خدمات مردمی و اثر مثبت آنها در اذهان عمومی است که از نام این خاندان پس از گذشت این همه سال همواره به نیکی یاد می شود. گفتنی است که در دورانهای هرج و مرج داخلی و رواج بساط زورگویی و چپاول خانهای بانفوذ محلی زمان قاجار، شعبۀ مرکزی “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” در تبریز تنها ملجاًً مورد اعتماد روستاییان ارمنی منطقۀ قراجه داغ محسوب می شد. هر ساله پیش از شروع فصل کاری، روستاییان منطقه به صورت دسته جمعی به دفتر مرکزی “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” سرازیر شده و از آنها استمداد می طلبیدند.
توضیح اینکه همه ساله در فصل ییلاق و قشلاق عشایر محلی و همزمان با آغاز کوچ ادواری دامداران که به شکل عبور انبوهی از جمعیت ایلاتی با صفی طولانی از دامهای مربوطه صورت می گرفت، به اراضی مزروعی واقع در مسیر خساراتی سنگین وارد می آمد. جهت پیشگیری از بروز این گونه خسارات، تومانیان ها بعضاًبه شخص نایب السلطنه که مقیم تبریز بود متوسل می شدند و نایب السلطنه نیز با صدور فرمان اکید از عبور این عشایر از اراضی و روستاهای ارمنی نشین و رسیدن آسیب به آنان جلوگیری می نمود و یا به عنوان مثال وقتی که یکی از پسران هاروتیون بابا یعنی سیمون تومانیان برای پایان دادن به اوضاع پریشان روستانشینان وایقان که در حقیقت زادگاه وی و خاستگاه خاندان تومانیان بود ناگزیر از خرید ملکیت وایقان از ارباب مربوطه شد، نمایندگانی از دهات دیگر منطقه به تبعیت از ساکنان وایقان به دفتر “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” در تبریز مراجعه و از سیمون تومانیان مصرانه درخواست نمودند که روستای محل سکنای آنان را نیز از مالک آن خریداری کند، سیمون تومانیان خواستۀ آنان را مورد توجه قرار داده و سی پارچه از دهات منطقه را از مالکان مربوطه خریداری نمود و بدین ترتیب ضمن رفع تعدی از روستانشینان زحمتکش منطقۀ، از درآمد حاصله از دهات ملکی خود نیز بهره مند گردید. هر از چندگاهی روستاییان ارمنی منطقۀ قراجه داغ فرزندان مستعد خود را همراه خود به تبریز آورده و برای سوادآموزی فرزندانشان از تجارتخانه استمداد می طلبیدند. تومانیان ها درخواست آنان را پذیرفته و با استخدام معلمین خصوصی و اعزام آنان به دهات دور و نزدیک منطقه، به امر سوادآموزی این روستازادگان مستعد همت می گماشتند. پس از فراگیری دروس اولیه در روستای محل اقامت، این روستازادگان گروه گروه به تبریز اعزام شده و در “مدرسه پسرانه آرامیان” ارامنه تبریز به تحصیل خود ادامه می دادند و چهار زبان شدیداً مورد نیاز وقت یعنی فارسی و روسی و فرانسه و ارمنی را به خوبی فرا می گرفتند. پس از خاتمۀ این دوره تحصیلی از بین شاگردان و فارغ التحصیلان نمونۀ مدرسه یاد شده تعدادی انتخاب و به استخدام “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” در می آمدند و در شعب گوناگون تجارتخانۀ مزبور در ایران به عنوان افرادی تحصیل کرده و با سواد مشغول به کار می شدند[۱۱].
به طور کلی باید گفت که تمامی شعب تجارتخانه در سراسر ایران برای آن دسته از مردم که جهت مشورت و راهنمائی و یا حتی پیداکردن کار به آنجا روی می آوردند حکم مراکز امداد رسانی را داشته اند. این کمک رسانی در ابعادی خیره کننده شامل حال مدارس ملی ارامنه بوده است. تومانیانها علاوه بر کمک های مالی مستقیم به مدارس وقت ارامنه، در منطقۀ قراجه داغ و در روستاهای ملکی خود نسبت به راه اندازی کلاسهای درس و تأسیس روستایی اقدام کرده و با تقبل کلیۀ هزینه های این کار خداپسندانه، به روستازادگان محلی مقدمات خواندن و نوشتن را می آموختند و از این طریق خاطرات دوران تلخ ظلم و ستم اربابان قبلی را از ذهن روستاییان پاک می کردند. آن ها چون خود برخاسته از روستا بودند به خوبی می دانستند که تنها راه استخلاص روستاییان محلی از ظلم و ستم اربابان، خرید ششدانگ ملکیت ده از مالک آن و دفع شر او از سر روستا است و به همین خاطر اوضاع معیشتی روستاییان ساکن دهات ملکی تومانیان ها در مقام مقایسه با روستاهای دیگر به طور چشمگیری تفاوت داشته است. لازم به یادآوری است که تومانیان ها علاوه بر حمایت های همه جانبه مالی از روستانشینان ارمنی منطقۀ قراجه داغ، در موارد اضطراری دراستفاده از نفوذ و اعتبار خود نزد هیأت وقت جهت تضمین امنیت اجتماعی و حراست از موجودیت فیزیکی آنان درمنطقه، به عنوان یک اهرم حقوقی فروگذاری نمی کردند.
بدون شک بزرگترین خدمت تومانیان ها در زمینۀ توسعه فرهنگی جامعۀ ارامنه تبریز، همانا احداث مدارس متعدد در محلات ارمنی نشین لیل آباد و قلعه شهر تبریز بوده است. آنها در سال ۱۸۷۹ میلادی[۱۲] یعنی قریب به یکصد و بیست سال پیش به هزینۀ شخصی، یک باب مدرسۀ دخترانه به نام “مدرسه دخترانه آنایان” به یاد مادر مرحوم خود بانو آنا در محله قلعه و یک باب مدرسه پسرانه در دو طبقه در محلۀ لیل آباد آن شهر به نام “مدرسۀ پسرانه هایکازیان” احداث نمودند. ولی بزرگترین و زیباترین ساختمان آموزشی یادگار تومانیان ها، ساختمان باشکوه “مدرسه تاماریان” درمحله لیل آباد است که در سال ۱۸۹۵ میلادی ساخته شده و جشن یکصدمین سال تأسیس آن در سال جاری یعنی ۱۳۷۷ هجری شمسی و با سه سال تأخیر برگزار خواهد گردید.
همچنان که در مقدمه نیز اشاره شد، بنای مدرسۀ یاد شده به همت شخصی گریگور تومانیان فرزند زاکار تومانیان و به خاطر زنده نگهداشتن نام خواهر جوانمرگ وی یعنی تامار تومانیان ساخته شده است. بانوی مزبور در شهر باکو در سن ۱۸ سالگی و یک سال پس از ازدواج وفات یافته است.
از مرحوم گریگور تومانیان، مرد خیّری که بنای مدرسۀ یاد شده یادگار او است نامۀ تندی که از باکو ارسال گردیده خطاب به هیأت امنای وقت مدرسه در دست می باشد. گریگور تومانیان در نامۀ یاد شده ضمن بر شمردن مراتب ناسپاسی و کج اندیشی اعضای هیأت امنای وقت مدرسه، جزئیات ناگفته ای از جریانات و مباحثات جنجال برانگیز سر راه احداث بنای مدرسه مزبور برای آیندگان از خود به جا گذاشته است که به خاطر ارزش حقوقی مطالب عنوان شده در نامه، ترجمه متن آن عیناً درج میگردد.
***
از: باکو اول ژانویه ۱۹۰۳ [۱۳]
به: هیأت امنای محترم
مقام خلیفۀ اعظم متن شکواییه مورخۀ ۱۵ نوامبر گذشته آن هیأت امنا به ایشان را در مورد بنای “مدرسۀ دخترانه تاماریان” احداثی اینجانب جهت پاسخگویی برایم ارسال داشته اند که در آن، هیأت امنای محترم جسارت ورزیده مطالبی کذب و خلاف واقع در حق اینجانب عنوان نماید این است که اینجانب لازم دانستم به تک تک موارد ادعایی آن هیأت امنا پاسخ لازم داده شود.
اولاًـــ مرقوم فرموده اید که اینجانب بنای ((مدرسه دخترانه تاماریان)) را روی زمین ملی (متعلق به جامعه ارامنه) احداث نموده ام. در این مورد نظر آن هیأت امناء بنا به دلایل زیر مغرضانه و خطای محض است. توضیح این که در ضلع جنوب غربی محوطۀ کلیسیای سورپ سرکیس قطعه زمینی بایر به مساحت تقریبی ۴۰ ساژن (حدوداً ۲۰۰ مترمربع) وجود داشت. وقتی که اینجانب در سال ۱۸۹۵ میلادی [۱۴] به خاطر شادی روح پدر مرحومم زاکاریا هاروتونیان تومانیان و خواهر جوانمرگم بانو تامار تصمیم گرفتم مدرسه ای باشکوه احداث نمایم و این نیت را طی نامه مورخۀ یازده ژانویه ۱۸۹۵ به هیأت امنای وقت مدارس مختلط ارامنه محله لیل آباد تبریز کتباً اعلام و جویای نظر آنان در این مورد شدم و به خاطر اینکه در خصوص استفاده از این قطعه زمین ناچیز متعلق به کلیسیا جهت احداث مدرسه، در آینده زمزمه هایی ناگوارساز نشود، علی رغم نظر موافق مقام معظم خلیفه طی نامه یاد شده از هیأت امنای وقت مدارس درخواست کردم که چنانچه آنان نیز با این امر مخالفتی ندارند طی یادداشتی کتبی نظر خود را اعلام تا عملیات اجرایی در جهت تحقق قصد اینجانب در تأسیس این نهاد عام المنفعه ملی آغاز گردد.
متعاقباً مسئولین وقت خلیفه گری کل ارامنۀ آذربایجان بر اساس موافقت نامه کتبی هیأت امنای وقت مدارس مختلط ارامنۀ محلۀ لیل آباد که به امضاء ۴۰ تن از شخصیت های معتبر جامعۀ ارامنه و تأیید مقام معظم خلیفه سوکیاس بارزیان رسیده بود قطعه زمین مزبور را رسماً به اینجانب تحویل دادند و اینجانب نیز بلافاصله در جوار زمین تحویلی علاوه برخرید یک قطعه زمین بزرگ شامل چند باب خانه، قطعه زمین کوچکتری نیز واقع در ضلع جنوبی محوطه کلیسیا و ضلع غربی قطعه زمین ۴۰ ساژنی به هزینۀ شخصی خریداری نموده و هر دو زمین خریداری شده را به قطعه زمین ۴۰ ساژنی الحاق نمودم. کلیه اسناد و مدارک خریدهای فوق و نسخۀ اصل موافقت نامۀ کتبی هیأت امنای وقت مدارس در دفتر تجارتخانۀ تومانیانتس در تبریز در دست می باشد که می توانند رؤیت فرمایند. مایۀ بسی تعجب است که مسئولین فعلی هیأت امنای مدارس مختلط از مصوبات هیأت قبلی بی اطلاع بوده و به ناچار می باید توسط اینجانب از سوابق امر مطلع گردند.
دقیقاً به خاطر احتراز از این گونه سؤتفاهمات بود که به دستور اینجانب مقرر گردید که حق بهره برداری از بنای “مدرسه دخترانه تاماریان” تا به امروز و صدور دستوری جدید، به شرط استفاده موقت در اختیار آن هیأت امنا باشد نه تحویل قطعی که خیال نموده اند. اینک که بنای مدرسه با کلیه حق و حقوق منصوره ملکی آن به صورت تفویض اختیار اینجانب به عنوان واقف به مقام خلیفه معظم جهت ثبت و ضبط بنای مدرسه به عنوان موقوفه دائمی کلیسیای سورپ سرکیس محلۀ لیل آباد تبریز پایان یافته است، به مقام معظم خلیفه اظهار نمودم که چون از همان ابتدای کار مصمم بودم کلیه هزینه های احداث ساختمان مدرسه را با الاشخصه تأمین نموده و ساختمان مدرسه نیز تماماً در زمینهای ملکی خریداری اینجانب مستقر باشد پیشنهاد نمودم که یا کلیسیا قیمت ۴۰ ساژن زمین تحویلی را از اینجانب به نرخ روز و نقداً دریافت کند و یا قسمتی از قطعه زمین خریداری اینجانب در قسمت جنوبی محوطه کلیسیا را، که حالیه بصورت فضای باز بین ساختمان کلیسیا و مدرسه مورد استفاده مشترک است به عنوان زمین معوّض از اینجانب قبول کند و النهایه چنانچه ارزش این زمین معوّض کمتر از ارزش زمین ۴۰ ساژِنی تحویلی بود، قیمت ما به التفاوت را به نرخی که خود تعیین می فرمایند از اینجانب بپذیرند که بدین ترتیب در واقع این جانب هم قطعه زمین چهل ساژنی تحویلی را به کلیسیا پس داده و هم این که بنای مدرسه کلاً روی زمینی مستقر خواهد بود که در اثر تلاش و پول شخصی اینجانب فراهم گردیده است و بدین وسیله از بروز سؤتفاهمات احتمالی نیز جلوگیری خواهد شد.
ثانیاًـــ مرقوم فرموده اید که طبقۀ بالای ساختمان مدرسه، تا زمان روی کار آمدن هیأت امنای جدید مدارس، بنا به دستور اینجانب به “انجمن خیریۀ نسوان ارامنه تبریز” واگذار شده بود. چون این کار را خلاف موازین قلمداد کرده اید لازم است به اطلاعتان برسانم که اینجانب قبل از تحویل قطعی بنای مدرسه به مقامات مسئول خلیفه گری ارامنه یا هیأت امنای مدارس مختلط، این حق را برای خود محفوظ دانسته ام که بنای مدرسه را بدون کسب اجازه از احدی، منجمله آن هیأت امنا، در اختیار انجمن خیریه مزبور قرار دهم. بنابراین در این رابطه نیز نه تنها هیچ عمل خلافی صورت نگرفته است بلکه برعکس اینجانب حق خود میدانم که نسبت به رفتار ارامنۀ تبریز، علی الخصوص آن هیأت امنا، شاکی بوده و انتظار عکس العمل شایسته تری از جانب آن هیأت امنا داشته باشم.
ثالثاً ـــ مرقوم فرموده اید که اینجانب به عنوان پاداش این امر خیر، به مقام معظم خلیفه مراجعه و از ایشان استدعای صدور تقدیرنامه ویژه نموده ام. این خلط مبحث هیأت امنا نیز کذب محض است چه اینجانب در این رابطه نه چنین درخواستی کرده ام و نه دست توسل به طرف احدی از مقامات دراز کرده ام.
با تقدیم احترامات فایقه ـــ گریگور تومانیان
البته مدت زمانی کوتاه پس از انتقال قطعی بنای مدرسه تاماریان از طرف گریگور تومانیان به خلیفۀ الخلفای وقت ارامنه جهان خِریمیان هایریک قُدّس سُره به عنوان موقوفۀ دایمی کلیسیای سورپ سرکیس، ایشان نیز متقابلاً طی دستخطی ویژه از این عمل خداپسندانه قدردانی نمودند.
گریگور تومانیان در واقع آخرین فرد فرهنگ پرور و نیکوکار از خاندان تومانیان بود. سال تولدش ۱۸۶۵ میلادی و زادگاهش تبریز بوده است. او در سن چهارده سالگی و پس از خاتمه دوران تحصیلات ابتدایی به اتفاق پدر راهی مسکو شد و پس از فوت پدرش زاکاریا تومانیان ادارۀ امور شعب تجارتخانه در شهرهای مسکو و باکو و آستراخان و مارسی را خود به دست گرفت و به بهترین وجه ممکن امور تجارتخانه را اداره نمود، همچنان که قبلاً نیز اشاره شد وی علاوه بر تلاش همه جانبه در امر توسعۀ فرهنگی و احداث مدارس و کمک های بی دریغ مالی به مؤسسات و انجمن های خیریه گوناگون، یار و یاور مستضعفان جامعه ارامنه بود و در جهت بهبود شرایط مادی و معنوی این قشر بخصوص جامعه از هیچ کوششی فروگذاری نکرد و به همین دلیل نامی نیک از خود به یادگار گذاشت. این انسان نیکوکار روز سه شنبه ۵ شهریور ماه ۱۳۱۹ هجری شمسی در سن ۷۵ سالگی در شهر ساحلی بابلسر و در بستر بیماری چشم از جهان فرو بست. پیکر او به تهران منتقل و در گورستان دولاب ارامنۀ تهران به خاک سپرده شد. در مراسم خاکسپاری او علاوه بر انبوه جمعیت ارامنه تهران عده ای از مقامات رسمی کشوری از جمله نوری اسفندیاری رئیس وقت مجلس شورا حضور داشتند که مراتب تأسف دولت را به بازماندگان آن مرحوم ابراز داشتند.
آخرین فرد در خور معرفی از خاندان تومانیانتس، وارطان پسر سرکیس تومانیان است. او نیز همچون پسرعمش مرحوم گریگور تومانیان در شهر تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در “مدرسۀ آرامیان” ارامنۀ تبریز به پایان برد و جهت ادامۀ تحصیل همراه پدر راهی مسکو شد و در مدرسۀ عالی امپراتوری روسیه در مسکو [۱۵] به تحصیل پرداخت. پس از چندی اوضاع دگرگون شد و متعاقب تعطیلی کار تجارتخانه در روسیه، به سبب وقوع انقلاب در آن کشور، تار و پود نظام خانوادگی تومانیان ها نیز از هم گسسته شد و هر یک از آنها برای ادامه حیات راهی مستقل در پیش گرفت.
سرنوشت وارطان تومانیان نیز نمی توانست مستثنی از حال و روز افراد دیگر خاندان تومانیانتس باشد. او سالهای آخرعمر را در نهایت تنگدستی و بی قراری سپری کرد و مرتباً بین تبریز و دهات ملکی خانوادگی در منطقۀ قراجه داغ درحال سفر بود تا این که مرگ به سراغش آمد و به پریشانحالی او نیز پایان داد. وارطان تومانیان روز جمعه هفتم بهمن ماه ۱۳۱۷ شمسی برابر با ۲۷ ژانویه ۱۹۳۹ میلادی در سن ۷۲ سالگی و در حالی که سخت بیمار بود در شهر تبریز وفات یافت. مراسم تشییع پیکر او نیز با شکوه تمام برگزار شد و مِلیک تانگیان قُدّس سرُه، خلیفه اعظم ارامنه آذربایجان برجنازه ٔ آن مرحوم نماز رحمت بجای آورد و پیرامون مکارم اخلاقی و علو طبع وارطان تومانیان خطابه ای مفصل ایراد فرمود. سپس جنازه آن مرحوم به گورستان ارامنۀ تبریز حمل و در ضلع جنوب شرقی نمازخانۀ گورستان مذکور به خاک سپرده شد.
“تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” پس از یک قرن فعالیت توأم با موفقیت و ایفای نقشی سازنده در عرصه توسعۀ اجتماعی ـــ فرهنگی ارامنۀ ایران طی اطلاعیۀ مورخ ۱۵ خرداد ماه ۱۳۱۴ شمسی که در “روزنامۀ یومیه ایران” و دیگر روزنامه های کثیرالانتشار کشور به چاپ رسید از طرف دادستان وقت امور شرکت ها و دفاتر تجاری، هادی علی آبادی ممنوع المعامله اعلام گردید.
کار رسیدگی به مطالبات اشخاص حقیقی و حقوقی از “تجارتخانه برادران تومانیانتس” که سالها به طول انجامید نشان داد که داراییهای تجارتخانۀ مزبور خیلی بیشتر از دیون آن بوده است و لذا کار هیأت تصفیۀ تجارتخانه خاتمه یافته اعلام و باقیماندۀ داراییها و اموال منقول و غیرمنقول متعلق به تومانیان ها از جمله کلیۀ دهات ملکی آنان در منطقه قراجه داغ به وراث تومانیان ها مسترد گردید.
دهات ملکی آنان پس از رفع توقیف مشمول قانون اصلاحات ارضی شناخته شد و مقرر گردید به زارعین محل واگذار گردد. در این موقع یعنی سال ۱۳۴۸ شمسی دیگر احدی از ارامنۀ منطقه در دهات تومانیانها ساکن نبود که از تقسیم اراضی سهمی ببرد زیرا که روستانشینان ارمنی منطقۀ قراجه داغ از سالها قبل به شهرها مهاجرت کرده و دهات متعلق به تومانیان ها مخروبه به حال خود رها شده بودند.
سرانجام آنچه از میراث خاندان تومانیانتس با بیش از یک قرن سابقه درخشان در صحنۀ تجارت بین المللی ایران و ایفای نقش به یادماندنی در زندگی اجتماعی ــــ فرهنگی ارامنۀ ایران در یاد و خاطر مردم بی کم و کاست همچنان باقی است همانا نام پر افتخار “تجارتخانۀ برادران تومانیانتس” است که تا ابد یادآور اعمال نیک این خاندان نیکوکار برخاسته از روستا خواهد بود.
پینوشتها:
۱- برگرفته از کتاب روآورد گیل، گردآورنده دکتر محمدعلی فائق، جلد دوم، انتشارات گیلان، پاییز ۱۳۷۸.
۲- صحیح تومانیانتس است ولی در کلیه متون فارسی به صورت تومانیانس ضبط شده است. در دستور زبان ارمنی پسوند تا و سین در انتهای نام خانوادگی، اسم انتساب جمع است و معانی مختلفی را می رساند از قبیل:
تومانیان ها یا طایفه تومانیان هم چنین مربوط به یا متعلق به خانواده تومانیان.
۳- اولین قسمت این مقاله در شماره ۱۵۶ روزنامه ارمنی زبان آلیک چاپ تهران، یکشنبه یازدهم مرداد ماه ۱۳۷۷ به چاپ رسید.
۴- در مورد سیاست های استعماری و کم و کیف مداخله بیگانگان در امور داخلی ایران و دوران قاجاریه نگاه کنید به:
ایران در جنگ بزرگ-. تألیف مورخ الدوله سپهر.
روس و انگلیس در ایران-. تألیف دکتر فیروز کاظم زاده.
موانع تاریخی رشد سرمایه داری در ایران- تألیف احمد اشرف… و مجموعه گزارشات روزانه مأمورین روس و انگلیس از ایران به لندن و پترزبورگ که همگی در سالهای اخیر چاپ و منتشر شدهاند.
۵- همان وایقان آئینه لو از توابع شهرستان اهر است که در گویش محلی ارامنه قراجه داغ به صورت ووغان در آمده است. نازار گورویانتس مؤلف کتاب ارمنیان ایران- چاپ چاپخانه مدرن تهران، سال ۱۹۶۸ به همت تاجات بغوسیان، فهرستی از روستاهای ارمنی نشین منطقه قراجه داغ در یکصد سال قبل را به شرح زیر ارائه داده است: دهستان دیزمار شامل دهات: آقاقان، اورگوتون، قشلاق، ساردو، خانقاه، قولودی، شولی، نوراشن و بالاخره اوغا.
دهستان میشه پاره شامل دهات: مزگیت (مسجد)، ووغان (وایقان)، کلاله، گرمناو، میکیدی و نپشت.
دهستان منجوان شامل دهات: وینن (وینق)، سواهوغ، کاراگلوخ و آمرادول.
دهستان کیوان شامل دهات: سورون، بردی یتک، عصران، منداوو، نوراشینک، اشرف، دوگگداران، قاسوماشن (قاسم آباد) و سغن.
۶- تجارتخانه برادران تومانیانتس در سال ۱۸۴۰ میلادی یعنی ۱۲ سال پس از عقد معاهده ترکمانچای تأسیس یافته است.
۷- آذر شهر کنونی که سابقاً دهخوارقان نام داشته است.
۸- ناصرالدین شاه روز جمعه اول ماه مه ۱۸۹۶ میلادی، برابر با ۱۸ ذیقعده ۱۳۱۳ هجری قمری و ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۲۷۵ هجری شمسی به دست میرزا رضا کرمانی به قتل رسید.
۹- در مورد واژه موخسی یا موقسی توضیحاً یادآوری می گردد که ارامنه زمانهای گذشته جهت بجا آوردن اعمال مذهبی همچون حاجیانی که جهت بجا آوردن اعمال حج به خانه خدا مشرف شده حاجی نامیده می شوند به زیارت بیت المقدس که معراج حضرت عیسی (ع) است میرفتهاند و پس از بازگشت از سفر مزبور موقسی که همان مقدسی است خوانده میشدند. واژه ماهته سی در ادبیات تاریخی ارامنه نیز همان مقدسی است. احتمالاً کشتی موقسی آقا به نام یکی از اجداد خاندان تومانیان که مقدسی بوده نامگذاری شده است.
۱۰- این مطالب صحیح نیست زیرا نعلسازی حرفه خانوادگی اجداد تومانیانها بوده است.
۱۱- آشوت میناسیان اولین مترجم ۱۰۰ غزل حافظ از فارسی به ارمنی از جمله این کارکنان بوده است.
۱۲- سال ۱۸۷۹ میلادی برابر با ۱۲۵۷-۱۲۵۸ هجری شمسی و ۱۲۹۶-۱۲۹۷ هجری قمری است.
۱۳- چون نامه از روسیه به تبریز فرستاده شده است تاریخ نامه یعنی اول ژانویه ۱۹۰۳ به احتمال قریب به یقین بر اساس تقویم ژولیائی است. این تقویم با تقویم میلادی گریگوری از سال ۱۵۸۲ تا سال ۱۷۰۰ میلادی ۱۰ روز، در قرن هجدهم ۱۱ روز در قرن نوزدهم ۱۲ روز در قرن بیستم ۱۳ روز اختلاف دارد.
بنابراین تاریخ نامه بر اساس تقویم میلادی گریگوری ۱۴ ژانویه ۱۹۰۳ است که مقارن است با روز چهارشنبه ۲۳ دیماه ۱۲۸۱ هجری شمسی و ۱۴ شوال ۱۳۲۰ هجری قمری یعنی حدوداً ۴ سال پیش از فوت مظفرالدین شاه.
۱۴- سال ۱۸۹۵ میلادی مقارن با سالهای ۷۴-۱۲۷۳ هجری شمسی و سالهای ۱۳-۱۳۱۲ هجری قمری است. یعنی یکسال پیش از ترور ناصرالدین شاه.
۱۵- این مدرسه عالی گیمنازیا نامیده میشد.