فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۴۵
به یاد واروژان،گزارش مراسم بزرگداشت واروژان
نویسنده: آرلین وارطانیان
فصلنامه پیمان در راستای رسالت خود همواره سعی در معرفی چهره های ماندگار آن دسته از ایرانیان ارمنی داشته است که به طریقی توانایی های ذاتی خود را در فرهنگ و هنر ایران زمین به ثبت رسانده اند.
واروژ هاخباندیان، که در این شماره از فصلنامه پیمان مروری گذرا داشته ایم بر زندگی و آثار هنری وی، به نسلی از موسیقی دانان معاصر ایران تعلق دارد که در کمال فروتنی و در پس پرده، نبوغ هنری خود را در اختیار هنرمندان صحنه ها قرار داده اند. واروژان چنان درتواضع خود گرفتار آمده بود که به سادگی از خاطره ها رفت و به نام و هنر وی، چه در دوران زندگی اش و چه آن هنگام که هنر جاودانه اش هنرمندان و خوانندگان ایرانی را جاودانه ساخت، ارج کافی نهاده نشد.
در ۱۵ آذر ۱۳۸۶، و در محفل گرم خانه ترانه، در فرهنگ سرای دانشجو، بوستان شفق، مجلس بزرگداشتی به منظور تقدیر از واروژان و آثار هنری وی برگزار شد تا یاد این هنرمند بزرگ، که همواره از مطرح شدن در مطبوعات، محافل و دیگر رسانه ها کناره می گرفت، زنده نگاه داشته شود.
در وصف جاودانگی هنر واروژان، نبوغ او و زیبایی موسیقی اش همین بس که در میان بانیان این بزرگداشت و حاضران در مراسم جوانانی حضور داشتندکه در روزهای اوج هنری این هنرمند بزرگ کودکان نورسته ای بیش نبودند.
تهیه بخش (( به یاد واروژان)) ممکن نبود مگر با همراهی بی شائبه برادر واروژان و خانواده وی. روبیک هاخباندیان برادر آن زنده یاد و خانواده گرامی شان در پاسخ هئیت تحریریه پیمان، در کمال صفا تصاویر لوح های تقدیر، جوایز و عکس های نایاب و حتی تصویر پیانوی شخصی واروژان را که حالا دیگر بخشی مقدس از زندگی آنها شده است، در اختیار قرار دادند تا مجموعه این یادواره در برگیرنده جمیع گوشه های زندگی آن چهره ماندگار و فروتن بوده باشد.
بخش عمده ای از این نوشتار به اهتمام رضا سمائی، که وجدان هنرشناسش مملو از علاقه وی به هنر واقعی واروژان و قلم نازک بینش ناجی هنر و شخصیت این اسطوره موسیقی پاپ ایران است، به رشته تحریر در آمده. در این مجال، هیئت تحریریه فصلنامه پیمان مراتب سپاس قلبی خود را تقدیم ایشان می دارد.
پیمان
بـزرگ بـود از اهـالی دیـروز بـود (۱)
سلام: ۱۳/۹/۱۳۱۵
خداحافظ: ۲۶/۶/۱۳۵۶، شنبه، ساعت ۵/۳۰ صبح
واروژ هاخباندیان، ملقب به واروژان، در قزوین، در خانواده ای ارمنی، متولد شد. دست سرنوشت او را به تهران انتقال داد تا به دست مادربزرگ بسپارد. این دست ها از همان ابتدا جمع شدند تا دستانی هنرمند بسازند. واروژان در هفت سالگی به مدرسه ایتالیایی ها رفت و بعد، وارد هنرستان موسیقی تهران شد. سپس، با بورسیه رادیو و تلویزیون به مدت چهار سال به مدرسه عالی موسیقی امریکا رفت و در سال چهارم، به ایران بازگشت و چون در رادیو و تلویزیون به او گفتند که اگر این بورسیه را جبران نکند، نمی تواند فعالیتی داشته باشد مجبور شد دو سال به اهواز برود و تدریس موسیقی کند.
واروژان، پس از طی این دو سال، به تهران آمد و شروع به ساخت آهنگ برای برنامه زنگوله ها کرد که به کشف صداهای تازه می پرداخت. در این برنامه، نام واروژان نیز در تیتراژ می آمد. این برنامه آغاز راه ترانه سازی برای واروژان بود. او به منزله تنظیم کننده به فعالیت خود ادامه داد و نخستین کارش، با صدای زنده یاد ویگن، پدر موسیقی پاپ ایران، اجرا شد. با ساخت ترانه (( حرف)) (اگه سبزم اگه جنگل… واسه تو قد یه برگم، پیش تو راضی به مرگم) پله های ترقی را طی کرد و به منزله برترین آهنگ ساز انتخاب شد.
در فواصل کوتاه، ترانه های جادویی و جاودانه وی با صدای خوانندگان جوان دیروز یک یک از راه رسیدند. شاید، کمترکسی بداند که صاحب موسیقی آوازهای ماندگار (( هفته خاکستری)) ، (( بوی خوب گندم)) ، (( پوست شیر)) ، (( پل)) ، (( عاشقانه)) ، ((حرف)) ، (( شام آخر)) ، (( ماه پیشونی)) ، ((گهواره)) و … واروژان است.
واروژان با ساخت موسیقی فیلم حسن کچل از ساخته های مرحوم علی حاتمی پا به عرصه سینما گذاشت و در ۱۳۵۱ش، به خاطر ساخت موسیقی متن فیلم صبح روز چهارم جایزه بهترین آهنگ ساز جشنواره فیلم را، که آن روزها سپاس نام داشت، ازآنخود کرد اما به دلیل روحیه خاص هنری از شرکت در مراسم دریافت جایزه خودداری کرد.او از فیلم و عکس و خودنمایی بیزار بود و مصاحبه نمی کرد. واروژان در طول عمر هنری خود برای ۲۵ فیلم سینمایی و دو مجموعه تلویزیونی موسیقی متن ساخت. آخرین اثر وی در زمینه آهنگ سازی نیز ترانه ای بود با نام (( اجازه)) که مرگ اجازه ساخت ترانه ای دیگر را به او نداد.واروژان تنها بود و تنها زیست اما خود به تنهایی یک ارکستر بود! او که از بیماری قلبی رنج می برد هنگام ضبط موسیقی فیلم بر فراز آسمان ها ، ساخته فردین فقید، سکته کرد و در روز۲۶ شهریور۱۳۵۶، پس از ۱۳ روز بستری شدن در بیمارستان جم در سن ۴۱ سالگی بر فراز آسمان ها رفت. واروژان در قبرستان بوراستان ارمنیان به خاک سپرده شد.
برخی از ترانه هایی که واروژان آهنگ سازی آنها را برعهده داشته عبارتند از: ((کندو)) ، ((شبزده)) ، ((دریایی)) ، ((همسفر)) ، ((شام آخر)) و … . در زمینه تنظیم ترانه هم آثاری چون ((قصه دو ماهی)) ، ((غریب آشنا )) ، ((کویر)) ، ((دو پنجره)) ، ((مرد تنها)) ، (( بن بست)) و ((همیشه غایب)) و آثار سینمایی ای چونکندو، شام آخر، نازنین و در اواخر کار آهنگ سازی مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبقران از علی حاتمی از جمله آثار وی به حساب می آیند. او آهنگ های فولکلور خانم پری زنگنه را نیز با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا کرده است.
واروژان با قلبش موسیقی می نواخت نه با دستانش برای همین قلبش که گرفت نت های او هم فرو ریختند. ژان والژان موسیقی ایران کسی نبود جز واروژان. قلب کوچک او آن قدر بزرگ بود که تمام سازها در آن جا می شدند. نکته جالب زندگی وی این بود که اولین کار او (( به درود)) و آخرین کار ترانه سازی اش ((اجازه)) بود.
از دیگر نکات جالب زندگی واروژان این است که وی ترانه ای به نام ((دهکده کوچک من)) را آهنگ سازی کرد که این ترانه به یونان رفت و نشان هم گرفت اما در راه بازگشت گم شد و امروز حتی یک نسخه از آن هم موجود نیست.خصوصیت بارز آهنگ های واروژان زنده بودن آنهاست به گونه ای که با گذشت سال ها هنوز هم وقتی آنها را می شنویم هم حس خاطره برانگیز دارند هم زنده اند و دارای روح! یادش به خیر و روحش شاد.
موسیقی فیلم
فهرست اسامی و مشخصات فیلم های سینمایی ای که واروژان برای آنها موسیقی متن ساخته عبارتند از:
– حسن کچل، به کارگردانی علی حاتمی، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباسی، سیاه و سفید، ۱۳۴۹.
– رشید، به کارگردانی پرویز نوری، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباسی، سیاه و سفید، ۱۳۵۰.
– سرگروهبان، به کارگردانی سعید مطلبی، محصول تینا فیلم، تهیه کننده: رضا شیبانی، سیاه و سفید، ۱۳۵۱.
– صبح روز چهارم، به کارگردانی کامران شیردل، محصول شرکت سینمایی تئاتر رکس، تهیه کننده: کامران شیردل و محمد تقی شکرائی، سیاه و سفید، ۱۳۵۱.
– غریبه، به کارگردانی شاپور غریب، محصول تینا فیلم، تهیه کننده: رضا شیبانی، سیاه و سفید، ۱۳۵۱.
– دشنه، به کارگردانی فریدون گله، محصول استودیو سییرا فیلم، تهیه کننده: مهدی مصیبی، سیاه و سفید، ۱۳۵۱.
– فدایی، به کارگردانی رضا علامه زاده، محصول سازمان سینمایی مشعل، تهیه کننده: منوچهر طایفه، سیاه و سفید، ۱۳۵۱.
– شهر قصه، به کارگردانی منوچهر انور، محصول سازمان سینمایی پانوراما، تهیه کننده: احمد گنجی زاده، سیاه و سفید، ۱۳۵۲.
– خروس، به کارگردانی شاپور غریب، محصول شرکت سینمایی تئاتر رکس، تهیه کننده: سازمان سینمایی هفت، سیاه و سفید، ۱۳۵۲.
– تنها و گل ها، به کارگردانی ابوالقاسم ملکوتی، محصول سازمان سینمایی اس ـ ام، تهیه کننده: ابولقاسم ملکوتی، سیاه و سفید، ۱۳۵۲.
– ممل آمریکایی، به کارگردانی شاپور غریب، محصول استودیو سییرا فیلم، تهیه کننده: مهدی مصیبی، سیاه و سفید، ۱۳۵۳.
– خانه خراب، به کارگردانی نصرت کریمی، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباسی، رنگی ایستمن کالر، ۱۳۵۴.
– هیچکی بابا نمیشه، به کارگردانی داریوش کوشان، محصول استودیو پارس فیلم با همکاری ناصر چشم آذر، تهیه کننده: دکتر اسماعیل کوشان، سیاه و سفید، ۱۳۵۴.
— ذبیح، به کارگردانی محمد مستولی، محصول استودیو سییرا فیلم، تهیه کننده: مهدی مصیبی، سیاه و سفید، ۱۳۵۴.
– کندو، به کارگردانی فریدون گله، محصول استودیو سییرا فیلم، تهیه کننده: مهدی مصیبی، رنگی ایستمن کالر، ۱۳۵۴.
– همسفر، به کارگردانی مسعود اسداللهی، محصول استودیو سییرا فیلم، تهیه کننده: مهدی مصیبی، سیاه و سفید، ۱۳۵۴.
– شب غریبان، به کارگردانی محمد دلجو ـ امیر مجاهد، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباس، سیاه و سفید، ۱۳۵۴.
– حرفه ای، به کارگردانی قدرت الله بزرگی، محصول سازمان سینمایی هما، تهیه کننده: ایرج پور مروت، سیاه و سفید، ۱۳۵۵.
– علف های هرز، به کارگردانی محمد دلجو ـ امیر مجاهد، محصول سازمان سینمایی مشعل، تهیه کننده: آرمان، سیاه و سفید، ۱۳۵۵.
– ماه عسل، به کارگردانی فریدون گله، محصول استودیو سییرا فیلم، تهیه کننده: مهدی مصیبی، سیاه و سفید، ۱۳۵۵.
– شام آخر، به کارگردانی شهیار قنبری، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباس، سیاه و سفید، ۱۳۵۵.
– نازنین، به کارگردانی علیرضا داود نژاد، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباس، سیاه و سفید، ۱۳۵۵.
– بت، به کارگردانی ایرج قادری، محصول سازمان سینمایی پیام، تهیه کننده: علی عباس، سیاه و سفید، ۱۳۵۵.
– سلام تهران، به کارگردانی داریوش کوشان، محصول استودیو پارس فیلم، تهیه کننده: دکتر اسماعیل کوشان، سیاه و سفید، ۱۳۵۶.
– کوسه جنوب، به کارگردانی ساموئل خاچیکیان، محصول استودیو کامرا فیلم، تهیه کننده: پرویز حجازی، رنگی ایستمن کالر، ۱۳۵۶.
واروژان همچنین در سال های ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ برای مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبقران، به کارگردانی علی حاتمی، موسیقی متن تصنیف کرده است.
ترانه ها (آهنگ سازی و تنظیم)
(( پل))، (( باور کن))، (( خوابم یا بیدارم))، (( ماه پیشونی))، (( همسفر))، (( وقتشه))، (( شب شیشه ای))، ((دریایی))، ((حرف))، ((گهواره))، (( فصل تازه))، (( برادر جان))، (( عشق من عاشقم باش))، (( بوی خوب گندم))، (( اجازه))، ((وقتی که گل در نمی آید))، (( شب زده))، (( پوست شیر))، (( کندو))، (( هفته خاکستری))، (( شام آخر)) .
پینوشت:
۱- زندگی نامه واروژان به نقل از برادرش، روبیک هاخباندیان.
گزارش مراسم بزرگداشت واروژان
رضا سمائی
در موسیقی پاپ ایران افراد تأثیرگذاری ظهور کرده اند که شاید به جرأت بتوان گفت واروژان از شاخص ترین آنها بوده. با مطالعه و بررسی دقیق موسیقی، شعر و ترانه در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در ایران به این نتیجه می رسیم که واروژان آغازگر فعالیتی در حوزه موسیقی بود که تا سال ها جایگزینی برای وی پای در این عرصه ننهاد. در حقیقت، واروژان به همراه مرحوم بیات و اسفندیار منفرد زاده سه ضلع مثلثی را شکل می دادند که آثاری به یاد ماندنی در عرصه موسیقی ایران (موسیقی پاپ و موسیقی فیلم) به یادگار گذاشتند. واروژان اهل مصاحبه، چاپ زندگی نامه یا نگارش زندگی نامه خودنوشت نبود. او در اوج قله هنری خود به دلیل بیماری قلبی درگذشت.
در ۱۵ آذر ۱۳۸۶، بـه مناسبت هفتاد و یکمین سالگرد تولد واروژان به همت و با همکـاری اعضای خانـه ترانـه و با حضـور خــانواده محتــرم واروژان، در فرهنگ سرای دانشجـو (بوستان شـفق) مراسمی بــرای بـزرگداشت این هنرمند فقید برگزار شد. در این مراسم، شماری از اعضای خانه ترانه به سخنرانی در خصوص آثار واروژان در عرصه موسیقی و آهنگ سازی و نقد آثار وی پرداختند. علی رضا سلیمانی، یکی از اعضای خانه ترانه، نیز در وصف واروژان ترانه ای سرود. در پایان این مراسم هم چند اثر از واروژان به صورت زنده اجرا شد این آثار عبارت بودند از: ترانه ((شب زده))، به خوانندگی مهرداد و ترانه ((پوست شیر))، به خوانندگی قباد و هر دو با نوازندگی پیانو محسن معروفی. طراحی هنری و مدیریت برنامه را رضا سمائی و اجرای آن را افشین یداللهی (شاعر و ترانه سرا) بر عهده داشتند. در این برنامه، واراند درباره سال های جوانی خود و آندره آرزومانیان، دوست دیرینه واروژان، صحبت کرد. ویگن داوودی نیز، که بنیان گذار استودیو پاپ است، از خاطرات خود با واروژان سخن گفت و اینکه چطور به اصرار و با تشویق واروژان به خارج از کشور رفته و فنون نوین صدا را فرا گرفته است.
پخش تعدادی از عکس های خانوادگی قدیمی و خاطره انگیز واروژان از دیگر بخش های این مراسم بود که ضمن آن رضـا سمائـی زندگی نــامه ای مستند از واروژان را ارائه داد. سعید کریمی، منتقد ادبی، به تحلیل موسیقی پاپ و تأثیر واروژان بر موسیقی پاپ ایران پرداخت. در این برنامه همسر و دختر مازیار، خواننده معروف، هم حضور داشتند.
در پایان مراسم، رضا سمائی، ضمن تشکر از همه عزیزانی که به برگزارکنندگان این بزرگداشت در محقق ساختن آن یاری رسانده بودند، اعلام کرد در آینده ای نزدیک جایزه ای با نام جایزه واروژان، که در راستای بزرگداشت تاریخ معاصر موسیقی پاپ ایران (قبل و بعد از انقلاب) خواهد بود، به افراد منتخب در زمینه های زیر اعطا خواهد شد:
سرایندگی شعر و ترانه پاپ
آهنگ سازی
ترانه سرایی
خوانندگی
کلیه هنرها به خصوص هنرهای تجسمی ای که از شعر، موسیقی و ترانه الهام گرفته باشند و آثار برتر مبتکرانه و نوآورانه در زمینه موسیقی پاپ.سمائی علاوه بر این خبر از راه اندازی پایگاه اینترنتی واروژان داد که در آن اکثر آثار وی، بدون دخل و تصرف، ارائه خواهد شد. در ضمن، قرار شده اگر مجالی بود، فیلمی مستند از زندگی نامه واروژان به نام بوی خوب گندم با همکاری خانواده واروژان و سایر هنرمندان ایرانی مقیم داخل و خارج کشور به کارگردانی رضا سمائی تهیه شود.
در پایان، رضا سمائی کمال قدردانی و سپاس گزاری خود را نسبت به خانواده محترم واروژان، اعضای خانه ترانه، شورای خلیفه گری ارامنه تهران، مدیر و کارکنان قبرستان بوراستان ارمنیان، روزنامه آلیک، مجله رویش، مجله هنر موسیقی، خانم اشراقی، خانم ساناز صفایی، خانم مهسا سماواتی، آقای افشین یداللهی، آقای شاه نظریان (مدیر مدرسه کارون اهواز)، واراند کورکچیان و تمامی هنرمندان و دوستان داخل و خارج از کشور، که در برگزاری هرچه باشکوه تر این مراسم به ایشان یاری رساندند، ابراز داشتند.
قـلب تـو قـلب پـرنـده(۱)
نـگاهی بــه آثار واروژان
فرهاد یزدان پناه
درباره آثار واروژان و تأثیر آن بر موسیقی پاپ(۲)ایران کم و بیش سخن گفته شده است و همه این کم و بیش سخن گفتن ها در ستایش او بوده است، تا آنجا که در زمان حیاتش وی را پدر موسیقی پاپ ایران نامیدند. اصراری بر رواج چنین نام گذاری هایی ندارم ولی ناگزیر از این اعترافم که این نام گذاری به هیچ عنوان تعارف نیست و نشان از حقیقتی مهم در جریان تاریخ موسیقی معاصر ایرانی دارد.مهم ترین اثرگذاری واروژان در زمینه تنظیم است، او تنظیم را از فرمی مغشوش با هارمونی ای عموماً ساده و بعضاً با پیوندهای غلط کلاسیک یا هم صدایی های همیشگی که تحت تأثیر موسیقی ردیفی بود به فرمی تکامل یافته و دارای ارزش موسیقیایی و فنی بدل کرد.
پیش از دهه پنجاه به کارهایی جاز گفته می شد که توسط خوانندگانی خاص و با رنگ و بویی غربی اجرا می شدند ولی کماکان بومی بودند و کم تر شباهتی با نوع بین المللی خود داشتند. کارهای کسانی چون جمشید شیبانی، ویگن دِردِریان، محمد نوری، عارف عارف کیا و … جاز نامیده می شد. حال اینان آثار بسیاری دارند که کاملاً مبتنی بر ردیف موسیقی ایرانی است و حتی با سازهای ایرانی اجرا شده است ولی بنا به رنگ صدای خواننده و نوع اجرا جاز نامیده می شدند. بسیاری از آهنگ سازان موسیقی ردیفی نیز آثاری با رنگ و بوی فوق دارند، آهنگ سازانی چون مجید وفادار، همایون خرم، انوشیروان روحانی، عباس شاپوری و … .
توضیح درباره رنگ و بو و سبک شناسی این آثار احتیاج به مجالی مفصل دارد و تنها به این نکته اشاره می کنم که بسیاری از این آثار جدا از رنگ صدای خواننده، تنها به دلیل استفاده از ریتم های موسیقی عامه پسند غربی جاز نامیده می شدند و با تساهل و تسامح آنها را می توان جاز ایرانی دانست.(۳) از لحاظ ملودی نویسی، هارمونی، سازبندی و نوازندگی به کمتر ترانه ای در این سال ها بر می خوریم که از مؤلفه های جاز در آنها استفاده شده باشد.
در برابر این رویه جریانی در اواخر دهه چهل در موسیقی کشور به وجود آمد که پاپ نامیده شد. واروژان در کنار پرویز مقصدی، پرویز اتابکی، محمد اوشال، اندرانیک و … از طلایه داران این جریان بودند. اینان به جز برخی آثار سال های نخست فعالیتشان، به نمونه های روز دنیا نیز در این سبک نظر داشتند و برای نسل جدیدی از خوانندگان آهنگ سازی می کردند و اساساً با گونه ای دیگر از کلام که بعدها ترانه نوین نام گرفت و ترانه سرایان ویژه خود را داشت.بابک بیات این رویه را انقلابی بر جریان آهنگ سازی برنامه گل ها می دانست، سیاقی که پیش از این جریان غالب موسیقی آن روزگار بود. ویژگی های عمده سبکی واروژان را با توجه به مجال این نوشتار در چند بند زیر می توان بیان کرد:
اهمیت دادن به گروه ریتمیک شامل گیتار آکورد، باس و کوبه ای ها.(۴) گفتنی است که پیش از این دهه درامز در بسیاری از تنظیم ها، تنها کارکرد مترونَُم را داشت و تنها می بایست سرعت قطعه را برای گروه نوازندگان حفظ می کرد. اما در تنظیم های نوع اخیر که واروژان از پیشروان این جریان است، گروه کوبه ای ها خود در خدمت آفرینش گری موسیقیایی هستند و به تشخیص و تکامل قطعه کمک می کنند (برای نمونه نگاه کنید به آغاز ترانه ((کندو)) ).برای گیتار باس و گیتار آکورد نیز معمولاً نتی نوشته نمی شد و همه چیز بستگی به ذوق نوازنده داشت. این سنت در سال های اخیر دوباره احیاء شده! و این روزها کمتر کسی است که برای باس و آکورد نت بنویسد.اساساً با توجه به گفته های همکاران واروژان، او هیچ گاه بدون پارتیتورنویسی کامل وارد استودیو نمی شد. هیچ چیز را به قضا و قدر نمی سپرد و کاملاً با آگاهی به کارش می پرداخت.
اورتورنویسی(۵) کوتاه و موجز که تحت تأثیر جریان موسیقی روز دنیا بود. بسیاری از اورتورهای واروژان مانند ((پل)) ، (( فصل تازه)) ، (( پوست شیر)) و (( شام آخر)) چیزی بیشتر از چند آکورد پایه که حداکثر در هشت میزان و بعضاً کمتر اجرا می شوند، نیستند. در ملودی هایی که خود نوشته تنها چند بار همانند ترانه (( بوی خوب گندم)) از این قاعده پیروی نکرده. این رویه را مقایسه کنید با جریانی که پیش از او رواج داشت و بعضاً تا چهار دقیقه صدای خواننده شنیده نمی شد. اعتقاد او از این اصل ناشی می شود که در موسیقی با کلام، هدف اجرای کلام و آواز خواننده است و اگر شنونده به دنبال موسیقی بی کلام است می تواند به قطعاتی گوش کند که مستقل و بی کلام هستند. نگارنده اصراری بر مطلق بودن این نظریه ندارد و این تنها گرایش و دیدگاهیست که با واروژان آغاز می شود و در دنیا نیز از دیرباز بسیار محبوب بوده است.توجه به لحن در کلام و نزدیکی خوانش آوازی به گفتار، برای نمونه در (( فصل تازه)) یا ((گهواره)) نوع منحصر به فردی از ملودی نویسی در موسیقی ایرانی را شاهد هستیم؛ در عین حال که آواز مملو از تکنیک است، کلام خالی از لحن و خنثی نیست.
لحظه های ریتمیک طولانی در موسیقی فیلم که در موسیقی متن آن سال ها کاملاً نو و بدیع بود و در سال های بعد هم کمتر کسی به سراغ آن رفت. ( برای نمونه شب غریبان)البته این لحظه ها فراتر از بداهه نوازی و تصمیمات خلق الساعه و باری به هر جهت در استودیوست. کاملاً مشخص است که پیش تر تدابیر ریتمیک برای قطعه اندیشیده شده است. این ویژگی بی تأثیر از موسیقی متن های دهه هفتاد سینمای دنیا نیست، به هر روی در بررسی سیر آثار واروژان قابل ملاحضه و در خور تأمل است.زهی نویسی خلوت و در عین حال مؤثر. فرم زهی نویسی و نوع ارتباط هارمونیک آن با ملودی خواننده نیز از تشخیص های کاری واروژان است و این اتفاق با اینکه بسیارساخت گرا و هوشمندانه است، هیچ گاه در کلیت اثر خود را به رخ نمی کشد. برای نمونه توجه کنید به جملات گروه زهی ها در ترانه ((پل)) ، هنگامی که خواننده ترانه را اجرا می کند.یکی دیگر از نقاط عطف کارنامه هنری واروژان، موسیقی مجموعه تلویزیونی سلطان صاحبقران (علی حاتمی، ۱۳۵۴) است که ارکستربندی بر مبنای سازهای ایرانی است. توفیق او در این کار نشان از توانایی و شناخت آهنگ ساز از این گونه موسیقیایی دارد. کما اینکه او اثر دیگری نیز با این ویژگی دارد. مجموعه ترانه های محلی که پری زنگنه آنها را اجرا کرده و تنظیم قطعات مشترکاً بر عهده واروژان و فریدون شهبازیان بوده است.
از دیگر نکات برجسته کارنامه هنری واروژان تنظیم های او بر روی ملودی های دیگران است که خود فهرستی است مملو از ماندگارترین و مؤثرترین آثار پاپ ایران در چهار دهه اخیر، ترانه هایی چون (( مرداب)) ، (( دو پنجره)) ، (( من و گنجشک های خونه))، (( مولای سبزپوش)) ، (( بن بست)) و … . توفیق آهنگ سازانی که کارشان را به واروژان سپرده بودند، بی هیچ تعارفی و به اعتراف خود ایشان، مرهون دانش واروژان بوده است. واروژان همچنین در سمت و سو دادن به جریان حرفه ای آن خوانندگان نیز بسیار مؤثر بوده است. خوانندگانی که به طور وضوح کارنامه کاریشان به قبل و بعد از واروژان تقسیم می شود.
در پایان لازم به یادآوری می دانم که در تاریخ نگاری موسیقی معاصر بسیاری از حوزه های موسیقی پاپ به قبل و بعد از واروژان تقسیم می شوند.
واروژان در یادها و خاطره ها
تنها صداست که می ماند. زندگی هنرمند همچون کوه یخی شناور است که تنها سطح آن به چشم می آید و بخش عمده آن از دیده پنهان می ماند. کشف این بخش های ناپیدا و نیز زوایای پنهان و پیدای آثار هنرمند بر عهده پژوهشگران و هنرپژوهان است. توجه هرچه بیشتر به هنر هنرمند و هویدا ساختن ناگفته های آن چراغ راه هنرمندان آینده را پر فروغ تر خواهد ساخت. این نوشتار تنها بازنمایی ای اندک از روح بلند واروژان و آثار هنری اوست که جای بحث و گفت و گویی افزون تر دارد.وقتی هنرمندی از میان ما می رود میراث هنری اش همچون یاد او در روان جامعه ادامه می یابد و هرچه از رفتن او می گذرد همانند موج های حلقه وار سطح آب گسترش می یابد و دسترسی به آنچه بوده و کرده به مراتب دشوارتر می شود. برادرم، واروژان و هنر او و آنچه از وی باقی مانده نیز از این قاعده مستثنا نیست.
جمع آوری این مطالب حاصل کوشش های دلسوزانه و امانت دارانه خانواده ام، آقای علی رضا اقتداری، که در نوشتن این متن و متن پایانی مرا یاری کردند، دوست نزدیک و همراز واروژان، ویگن داوودی و تنی چند از هم دوره ای های وی است. جمع بندی و تدوین برخی از مطالب را نیز آقای سمائی و هیئت تحریریه فصلنامه وزین پیمان بر عهده داشتند. در پایان کمال تشکر و قدردانی خود و خانواده ام را نسبت به تمامی این دوستان و دست اندرکاران ابراز و از مسؤلان فصلنامه پیمان، که این مجال را فراهم آوردند، سپاس گزاری می کنم.
روبیک هاخباندیان
به یاد برادری که یادش همیشه در قلب هایمان جاریست
روبیک هاخباندیان
بیتوته کوتاهیست جهان؛ سال ها چه زود گذشت اما خاطرات خوش همیشه باقیست. از برادرم، واروژ، خاطرات بسیاری به یاد دارم؛ خاطرات شیرین روزهای کودکی و جوانی و خاطرات تلخ روزهای وداع اما تنها به ذکر چند خاطره از روزهای خوش با هم بودن می پردازم چرا که خاطرات روزهای تلخ وداع بسیار دردناک اند.
اولین خاطره مربوط به دوران کودکی مان است. ما دو خواهر و سه برادر بودیم اما از بین همه بچه ها من و واروژ زیاد شیطنت می کردیم. هر وقت شیطنت را از حد می گذراندیم مادربزرگمان برای تنبیه ما را دنبال می کرد و ما پس از کلی تعقیب و گریز، که آن هم برایمان شیرین بود، طبق معمول به دامن مادربزرگ مادرمان پناه می بردیم و به این ترتیب، دیگر کاری از کسی بر نمی آمد چون او سپر بلای ما بود و با این کار پیروزی نصیب ما می شد.
در واقع مادربزرگ هایمان مشوق ما برای یادگیری موسیقی بودند آنها واروژ را تشویق به نواختن پیانو و مرا تشویق به نواختن ویولون می کردند. آنها بسیار سر زنده بودند و هیچ گاه نوای موسیقی و رقص در آن خانه پایانی نداشت. گاهی با خنده می گفتند: (( انشاءالله بزرگ که شدید شما می نوازید و ما می خوانیم.)) و بعد، با هم می خندیدند. من اصلاً علاقه ای به نواختن ویولون نداشتم و پس از چندین سال یادگیری و نواختن، دیگر این کار را ادامه ندادم اما واروژ با پشتکار و علاقه ای فراوان به یادگیری پیانو ادامه داد.
من به خاطر ادامه ندادن یادگیری ویولون تنبیه و از یادگیری پیانو هم محروم شدم به این امید که شاید روزی این تنبیهات به ثمر نشیند و من به آموختن ویولون ادامه دهم. تنبیه همچنان به جای خود باقی بود و سال ها پشت سر هم می گذشت تا اینکه هم تنبیه و هم علت آن از یاد همه رفت و من به همراه خواهر دو قلویم به کلاس رقص استاد جانبازیانِ پدر رفتیم اما واروژ همچنان با علاقه و پشتکاری وصف ناشدنی به پیش رفت خود در نواختن پیانو ادامه می داد تا جایی که به هنرستان موسیقی رفت و یادگیری موسیقی را به صورت علمی ادامه داد. البته، او به نواختن ویولون هم علاقه داشت.
از دیگر خاطرات ماندگاری که هنوز هم با دیدن مسابقه فوتبال دو تیم مطرح پایتخت برایم زنده می شود، فوتبال دوستی واروژ است. واروژ یکی از طرفداران پر و پا قرص تیم پرسپولیس آن زمان بود. برای همین همیشه موقع شروع لیگ تخت جمشید جزو اولین خریداران بلیت کل بازی های تیم پرسپولیس محسوب می شد. آن زمان بانک ها این بلیت ها را پیش فروش می کردند. این علاقه تا جایی پیش رفته بود که واروژ مشترک تمامی مسابقات این تیم شده بود. ما دو برادر همیشه برای هم کُرکُری می خواندیم چون او پرسپولیسی دو آتیشـه بود و من طرفدار تیم تاج آن زمان و جالب ترین اتفاقی که همیشه برایم مثل یک خاطره زنده باقی مانده باخت تیم تاج از پرسپولیس در شهریور۱۳۵۲ بود. واروژ پس از پایان بازی به من تلفن کرد و گفت: (( برادر تیم مورد علاقه ات شش گل خورده پس دیگر برایـم کرکری نخوانی)) . این مسئله برایم گران تمام شد چون یک مهمانـی مفصل خانوادگی به گردنم افتاد. از آن زمان به بعد هر وقت بازی این دو تیم با یکدیگر پیش می آید و کرکری خواندن بچه ها را می بینم به یاد واروژ و آن روزها می افتم که با چه روحیه شادی به من نگاه می کرد و لبخند معنا داری می زد.
واروژ احترام زیادی برای همه اقشار مردم قائل بود. هر وقت برای صرف نهار یا شام به رستوران می رفتیم به شخصی که دم در ایستاده بـود بیش از میزان مرسوم انعام می داد. یک بار یکی از دوستان از او سؤال کرد: (( واروژ چرا این کار را می کنی؟)) و او در جواب وی گفت: (( ناراحت نباش جای دوری نمی رود)) .
به یاد ندارم واروژ با آن شخصیت متواضعی که داشت به هیچ یک از همکاران و دوستانش چه در زمینه های کاری و چه غیر کاری جواب رد داده باشد. پیش می آمد که واروژ، قبل یا بعد از ضبط، به خانه ما می آمد، غذا می خورد یا فنجانی چای می نوشید و بدون هیچ کلامی، در گوشه ای از خانه ، که گوشه دنج او بود، استراحت می کرد و فقط با دخترها کمی حرف می زد. در این مواقع، ما می فهمیدیم به علت کار مداوم یا مسائل دیگر خسته است و از آنجایی که بسیار هم کم حرف بود و عادت به گله کردن نداشت ما هم سعی می کردیم تا زمانی که خود او در مورد مشکلش صحبتی نکرده حرفی به میان نیاوریم. واروژ روح بلندی داشت و خود می دانست چطور از پس مسائلش برآید و صد البته از ناراحت کردن ما هم پرهیز داشت. او تنها به چند مورد از ناملایمت هایی که از جانب دوستان و همکارانش متحمل شده بود اشاره کرده بود که جداً تأسف بار بود.
از آنجایی که واروژ تعصب و حساسیت بیش از اندازه ای نسبت به دو دختر من داشت هر وقت به منزل ما می آمد آن روز به قولی روز عروسی بچه ها بود و ما اجازه هیچ حرف و عکس العملی را نسبت به کارهای آن دو نداشتیم. از آنجایی که من به علت مشغله کاری در بیشتر مواقع خارج از تهران به سر می بردم واروژ مانند پدری برای دخترهایم بود. البته، بماند که همیشه با دستی پر می آمد و برنامه ای جالب و غیر منتظره برایشان داشت که آنها را به چه جایی جدید برای تفریح ببرد. در یکی از روزها من به علت مأموریت کاری به خارج از تهران رفته بودم، که واروژ طبق عادت بین کار برای احوال پرسی به منزل ما زنگ می زند و با شنیدن گریه دختر کوچکم و صدای گرفته همسرم جویای علت می شود و می فهمد که دخترم بعد از پوشیدن لباس شروع به گریه کرده و هر کاری هم می کنند گریه اش بند نمی آیـ. واروژ تلفن را قطع می کند و بعد از چند دقیقه خود را به منزل ما می رساند و دختر کوچکم را همراه همسرم به بیمارستان می برد. پزشک تشخیص می دهد آرنج دست چپ او در رفته و برای جا انداختن آرنج در رفته به کمک یکی از آنها نیاز دارد اما هیچ کدام از آنها دل این کار را نداشتند و هر دو همراه دخترم شروع می کنند به گریه کردن. جالب اینکه بعد از آن هر کدام دیگری را برای نگه نداشتن دختر کوچکم ملامت می کرد. واروژ به تقدیر و مصلحت اعتقاد داشت. درست زمانی که او از استودیو خارج شده و راهی منزل ما شده بود به دلایلی ضبط آهنگی هم که ساخته خود او بود ناتمام مانده بود. واروژ همیشه می گفت: ((حتماً حکمتی بوده که من درست در آن زمان ناخودآگاه چنین تلفنی بزنم و بلافاصله استودیو را ترک کنم)) .
بعد از اعطای جایزه سپاس به واروژ برای موسیقی متن فیلم صبح روز چهارم، یک روزهمگی در منزل ما مشغول صرف چای بودیم که از تلویزیون مصاحبه ای از وی برای دریافت جایزه سپاس پخش شد. دخترهایم، که همیشه موقع روشن شدن تلویزیون جلوی آن بودند و درحال خواندن آهنگ های تنظیم شده و یا ساخته شده درحال پخش عمویشان، با دیدن واروژ در تلویزیون با تعجب به ما نگاه کردند و گفتند: (( اِ ، بابا ما دو تا عمو داریم یکی اینجا پیش ماست و آن یکی درتلویزیون داره صحبت می کنه!)) . این حرف آنها باعث خنده ما شد اما آنها همچنان با تعجب به ما نگاه می کردند که چطور ممکن است یک نفر در آن واحد در دو جا باشد.
واروژ به توصیه خواهر بزرگ ترمان، که خود مقیم فرانسه بود، برای کار در رادیو و تلویزیون این کشور و ادامه معالجاتش سفری به فرانسه کرد و نسخه ای از تمام آثارش را هم به منزله سوابق کاری در اختیار مقامات رادیو و تلویزیون فرانسه قرار داد. پس از مدتی به او اطلاع دادند تمامی آثارش مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته و از او تقاضا کردند برای کار در رادیو و تلویزیون فرانسه و اقامت به این کشور سفر کند، اما واروژ، که بسیار مقید و متعهد بود، چون برای موسیقی متن فیلم برفراز آسمان ها قرارداد بسته بود از آنها فرصت خواست تا پس از اتمام تعهداتش به این کشور برود و مشغول کار شود که مسؤلان آن مؤسسه هم با این درخواست وی موافقت کردند، اما نه فیلم برفراز آسمان ها به پایان رسید و نه سفر واروژ به انجام و واروژ ما را که در اندوه سفر او به فرانسه و دوری از او بودیم در ماتم از دست رفتنش باقی گذاشت.
خواهرانم، کناریک و روبینا، که امیدوار بودند برادرشان برای زندگی به نزد آنها خواهد رفت با شنیدن خبر مرگ وی متحمل غم و اندوه بسیاری شدند و تا به امروز هم خیلی کم حرفی از او به میان می آورند زیرا یادآوری واروژ و خاطراتش و آرزوهایی که برای او داشتند برایشان دردناک است.واروژ خاطرات بسیار شنیدنی و شیرین تری هم با برادر بزرگمان، ژرژیک و همسرش، ماروس و پسر عمه مان هنریک و دیگر افراد خانواده داشت که افسوس دیگر هیچ یک در میان ما نیستند.
از آن روزها سال ها می گذرد و یاد واروژان همچنان در ذهن همگی ما جاری است، اما در جامعه هنری کم حافظه ما، واروژان تنها در قاب کوچک چهارگوش خاطرات اهل این وادی از هنر باقی است و جای تأسف است که هر آنکه از دیده برفت از دل هم خواهد رفت. واروژان هنرمندی پرتلاش و خستگی ناپذیر و انسانی تمام عیار بود، اما جامعه هنری، دوستان نزدیک و همکاران صمیمی اش پس از سرد شدن قلب گرمش او را به فراموشی سپردند.
******
یک نام یک عشق
این چیدمان سازهاست که می ماند
سعید دبیری
پس از چهار پنج دهه و یا به زبان ریاضی چهل پنچاه سال از اسمی گفتن و نوشتن، که فقط یک نام نبود، اگرچه یک نام هم باقی ماند، بسیار سخت است، اما باید نوشت.
زمانی که شارل آزناور، آوازه خوان مشهور آن زمان فرانسه، در استودیوی کوچکی، در ایران، ارنج یا به قولی ارنجمنت و تنظیم واروژان را شنید با تعجب گفت: (( با این امکانات بسیار حقیر نوشتن و اجرای این موسیقی باور نکردنی است)) اما ما باور کردیم که او همیشه و در هر رشته ای و در هر برهه ای از بد به خوب و از خوب به خوب تری رسیده که عالی است. از بهترین به پایان بد رسیده وحشتناک.
واروژان از موسیقی بسیار بد صمد با آن ساز بدتر بادی به جایگاه اولین و بهترین تنظیم کننده موسیقی در ایران رسید که جای ستایش و تمجید دارد. ملودی های واروژان با آن فواصل زیبا، مانند موسیقی آهنگ (( ماه عسل)) و تنظیم های جاودانه ترانه های (( گنجشک های خونه)) ، ((غریب آشنا))، (( دو ماهی)) و…. همچون آثار کلاسیک جهان مانند موسیقی فیلم های پدرخوانده و داستان عشق و …. همیشه ماندگارند.
این بزرگ با چند تن خاص همکاری داشت آنها برای رونق بیشتر قلک هایشان از این نازنین نهایت بهره را بردند و حقش را در کفنش هم نپیچیدند. چه حقه ها که برای تبلیغ و بهره بردن از فروش صفحه خودشان به کار نمی بردند، از جمله امضاء حضوری این رفته از دست برای خریدار صفحه ( روز…. صفحه مورد علاقه تان با امضاء و حضور واروژان و شهیار). من فقط یک کار با واروژان داشتم. فکر کنم آهنگ خانم بتی، خانم آوازه خوان من بود ( برای گریه کردن دیگه دیره دل من). وقتی در استودیو با این احساس و تنظیم هم احساس شدم چه لذتی بردم از این احساس. این مرد بزرگ، که ظاهری چاق و کوتاه داشت، چند برابر وزنش پر بود از احساس. فکر می کنم حق تنظیم این ملودی را هم که باید جناب بی بی یان از کمپانی آرگامان می داد یا نداد یا آنقدر ناچیز داد که من همیشه خجالت زده این بزرگ مرد کوچک اندام بودم.
من او را بیشتر در استودیو و در زمان های کاری می دیدم. عاشق ملودی ها و تنظیمش بودم. وقتی در آهنگ ((گنجشک های خونه)) صحبت از من و گنجشک های خونه می کرد انگارمی شد در آواز زیر با صدای ویولن صدای جیک جیک این پرنده را شنید. او تنظیم را به دیگران فهماند. نه مثل یک رمان که خواننده از درد و بغض می خواند بلکه به صورت آهنگی که در آن زیرِ صدای خواننده صدای طبله افغانی و بینگو بانگو به گوش می آید.
و اما پایان یک آغاز… . در انگلستان بودم که از دوستان ایرانی ام شنیدم این بزرگ در اثر حمله قلبی فوت کرده است. دردآورتر آنکه چند ماه پیش از آنکه واروژان با دار دنیا وداع کند از خواننده ای که مدیون همیشگی اش بود و بسیار پول ساز طلبی ده هزار تومانی داشت که با آن می توانست قلبش را عمل کند و شاید چند سالی بیشتر موسیقی را به ما موسیقی نفهم ها بفهماند اما این آوازه خوان اولین و آخرین خواهش واروژان را نادیده گرفت. شاید او امروز در کابوس این بیرحمی خود گرفتار شده باشد، شاید!
به واروژان باید به خاطر زیبا کردن موسیقی پاپ ایران احترام گذاشت چرا که پیش از این بزرگ موسیقی پاپ چیدمان ساز نداشت. اونیون نوازی یا جدید تر از آن تراک اضافه کردن تنها هنر تأثیرگذاران موسیقی بود که اتفاقاً تأثیری هم نداشت. پس از واروژان عزیزانی آمدند که هر کدام در شیوه ها و ریتم های مختلف تنظیم آهنگ را بر عهده گرفتند اما برای مخمل نویسی و ساختن موسیقی باران گونه و زیبا برای آرامش بخشی و خواب سازی از واروژان استفاده یا سوء استفاده می شد.
واروژان آنقدر با حیا بود که درآمد اندک هنرش را هم نمی توانست نه با زبان، نه با زور و نه با هیچ چیز دیگری بگیرد. بیشترین بهره کاری را آوازه خوان ها و شرکت های پخش می بردند و کمترین سهم که اصلاً سهم نبود نصیب این رفته بزرگ می شد. چه آرامشی داشت مانند شاهکارهایش. تنظیم واروژان آرامش داشت و آرامش می بخشید. از نوازندگانی که در استودیو برای او ساز می زدند بهترین صدا را می گرفت. انگار به نت ها پلاگینه می داد. البته در آن زمان اصلاً پلاگینه نبود اما واروژان به صدای ساز نوازنده ها شخصیت تازه ای می بخشید. روح بزرگش شاد.
******
فصل تازه زندگی من
ویگن داوودی
از نوجوانی علاقه زیادی به تعمیر وسایل صوتی داشتم. به همین خاطر در فروشگاهی به نام ال کوردوبس، که مخصوص وسایل صوتی و فروش نوار بود کار می کردم. در زیرزمین این فروشگاه یک استودیو صدابرداری بود. آهنگ (( قصه دوماهی)) در این استودیو ضبط شد، بسیارهم موفق بود. آهنگ ساز این ترانه، بابک افشار، که خودش صدابردار آن نیز بود، گاهی به این فروشگاه می آمد و با صاحب آن مشغول گپ و گفت و گو می شد.
در یکی از روزها آمدند و گفتند که دستگاه های پایین (استودیو)، مشکلی دارند. تعمیرکاری که همیشه برای تعمیردستگاه های استودیو می آمد به مسافرت رفته بود. بنابراین، از من خواستند برای رفع مشکل به استودیو بروم. من هم رفتم و مشکل را حل کردم. در طی کار از آهنگ آقای افشار خیلی تعریف کردم. ایشان گفتند من آهنگ ساز آن بوده ام ولی تنظیم آن را آقای واروژان بر عهده داشته اند. من تازه متوجه شدم مردی را که اغلب با کیف دستی در زیربغل می دیدم، آن انسان با محبت، واروژان است. تکیه کلام او موقع خداحافظی (( وی وِنت)) (۶)بود.
یک بار برای ضبط آهنگی از من خواسته شدکه در استودیو باشم تا اگر مشکلی پیش آمد فوری آن را حل کنم. در ضمن کار بابک افشار میکروفون گذاشتن جلوی ساز را به من آموزش داد و بعد هم کارکردن با میکسر را برایم توضیح داد. کم کم کار با وسایل استودیو را شروع کردم. مدتی بعد، دو عدد میکروفون جدید آوردند و قرار شد از آنها برای میکس صدای خواننده با ارکستر استفاده شود. آنها را وصل کردم. چند روز پس از آن نوبت میکس آهنگ ((دو پنجره)) بود. آن روز بابک افشار نیامد و من کنار واروژان عزیز پشت دستگاه نشستم تا صدای خواننده را میکس کنم. البته، آن روز خواننده به دلایلی نتوانست آهنگ را تمام کند و در روزی دیگر با حضور بابک افشار صدا را میکس کردند اما برای من شروعی پرافتخار بود و فصل تازه زندگی من از آن لحظه آغاز شد.
پس از ضبط چند آهنگ به سرعت خودم را آماده ضبط یک آهنگ از ساخته های واروژان کردم اما روز مقرر مشکلی پیش آمد و آهنگ معروف ((بوی خوب گندم)) ضبط نشد. به نظر واروژان، تازه کار بودن من یا کوچک بودن استودیو ال کوردوبس عامل این امر بود. پس به ناچار در استودیویی دیگری ضبط را دنبال کردند اما در آنجا هم موفق به ضبط آن نشدند و ناچار تنظیم را عوض کردند. (( بوی خوب گندم)) در نهایت با تنظیم دیگری ضبط شد و برای میکس صدای خواننده دوباره پیش من آمدند. این موضوع باعث شدکه من، با تشویق واروژان، به خارج از کشور بروم و طی یک دوره آموزشی، در شرکت اشتودر، با دنیای ضبط نوین آشنا شوم. نتیجه آن تلاش، راه اندازی استودیو پاپ شد که به کمک دکتر پادماگریان بود. بی تردید، تمام مشکلات حل نشد اما با درایت و بردباری واروژان بعد از چند ماه کیفیت ضبط موسیقی در ایران به سطح روز دنیا رسید.
واروژان شخصیتی بود که محترم بودن، انسانیت، خوش قلبی و نیت پاکش بر هیچ کس پوشیده نیست. بارها دیده بودم چه قطعاتی برای چه کسانی نوشت که اصلاً و به هیچ وجه جایی عنوان نشده است. از لحاظ تلفیق شعر و موسیقی واروژان دارای ذوقی بی نظیر بود و به من هم نکات بسیار خوبی را آموزش داد. دیگر همه چیز برای ما در وضعیت مطلوب بود تا اینکه یک روز گفتم (( بوی خوب گندم)) را باید حالا ضبط می کردیم و او گفت به خواست خدا با همان تنظیم اصلی این کار را خواهیم کرد و چند آهنگ دیگر را هم دوباره باید ضبط کنیم. زمان گذشت و دوستی ما فراتر از این رفت. اغلب شب ها با هم شام می خوردیم. یکی از تفریحات آن عزیز خوردن لوبیای گرم و تنفس هوای آزاد در رستورانی در جاده چالوس بود.
روند زندگی به طور عادی می گذشت و ما تصمیمات زیادی برای آینده داشتیم اما بدشانسی ها نمی گذاشت؛ مثلاً در مورد آهنگ فیلم کندو از یک هفته قبل برای اینکه چطور صدای خوب هفت نوع پرکاشن شنیده شود بحث و روز مقرر ضبط را شروع کردیم. نتیجه دلخواه از کار درآمد. از خوشحالی به کارگردان و هنرپیشه ها تلفن کرد و گفت که بیایید و ببینید چه شده! همه جمع شدند و شنیدند. آخر شب، کارگردان به شوخی گفت که تا این آهنگ را تمام ایران نشنیدند یک کپی موقت از کار به من بدهید و نوار هشت تراک اصلی را هم ببرید و به من بدهید که دیگر این آهنگ را کسی نشنود. ما هم این کار را کردیم و دیگر اثری از آهنگ (( کندو)) در استودیو پاپ نماند اما متأسفانه نوار موسیقی اصلی آهنگ ((کندو)) گم شد و بالاجبار تنها کپی موقت موجود را به همه جا دادند.
وقتی آهنگ ((عشق من عاشقم باش)) را ضبط می کردیم، خواننده کلمه ((عاشقم)) را با تأکید بر دو حرف انتهای کلمه (قَم) به صورتی می خواند که (( آشِ غم)) ! شنیده می شد و او با شوخی می گفت آش رشته بهتر است! چرا آش غم؟! خواننده نظرش این بود که من این آهنگ را باید بعد از اجرای برنامه شبانه در استودیو بخوانم تا خوب در بیاید و او با متانت این اجازه را به من داد تا با خواننده هماهنگی کنم و بعد از اتمام برنامه خواننده این آهنگ را در استودیو میکس کنم و به این ترتیب، در نیمه های شب بدون حضور ایشان این آهنگ را میکس کردم.
هنگام ضبط آهنگ (( ماه منعکس)) یا (( پل)) واروژان از صبح زود آمد وگفت که به خانه بگویید تدارک شام ببینند، شب مهمان داریم. ظهر شد با عده ای نهار را از بیرون آوردیم و خوردیم. بعد از ظهر، از ایشان پرسیدم که چرا شام سفارش دادید؟ گفت: (( برای اینکه ریتم این آهنگ برای خواننده جدید است و با مشکل رو به رو خواهد شد)) . من شرط بندی کردم که این آهنگ مشخص و ساده است و در ضبط مشکل نخواهیم داشت ولی به مشکل برخورد کردیم! این مسئله منجر به این شدکه دوستان دیگر هم بیایند و بشنوند و حق را به واروژان بدهند. بالاخره آن شب ضبط موقت انجام شد و من متوجه شدم حرکت ملودی در بخش سازهای زهی با تنظیم بسیار زیبای ایشان با پرواز کوچ کفترها چقدر مناسبت دارد. من فکر می کردم با عبور از پل قهر و خوردن آشتی پلو آن هم قورمه سبزی در نیمه شب قدر آن عزیز نزد خواننده ای که تمام شهرتش را به واروژان مدیون بود بیشتر شود اما… . روز بعد مجبور شدیم همان ترجیع بند شعر را که بسیار زیبا بود عوض کنیم و با این تعویض تنظیم هوشمندانه آن بی معنا شد. تکرار بداقبالی های ایشان برای من هم نگران کننده شده بود.
در آهنگ (( باورکن)) شعر با لحنی بسیار خاص نوشته شده بود. واروژان می خواست میکس صدای پیانو به طور آزاد و احساسی نواخته شود، نه دقیقاً با مترونُم روی ریتم اما نوازنده پیانو حتی با اینکه از او خواستیم بدون گوش کردن به باند صدای آهنگ بخش یا پارت خود را بنوازد تا شاید حس کار مطابق میل واروژان عزیز دربیاید نتوانست و ما موفق نشدیم تا اینکه پیشنهاد کردم خودش قسمت پیانو را بنوازد. به این ترتیب، در این اثر، نخستین بار خط ملودی پیانو را خودش نواخت.
در ضبط مجموعه تلویزیونی بسیار زیبای سلطان صاحبقران، که برای موسیقی آن تماماً از سازهای ایرانی استفاده شده بود، به خواست کارگردان یک کپی مونو برای میکس روی مجموعه تلویزیونی از من خواستند و نوارهای هشت تراک آن را خریدند تا پس از اتمام مجموعه تلویزیونی یک کپی استریو برای خودمان یا برای عموم تولید شود اما وقتی یکی از نوارهای هشت تراک مجموعه را (که پیش مرحوم علی حاتمی بود) به من دادند در یکی از نوارها قطعات اصلی از بین رفته بود.
شبی قرار بود برای صرف شام با هم باشیم. آن روز من ضبطی داشتم که شعر آن برای من خوشایند بود. از واروژان خواستم آهنگی را که ضبط کرده ام بشنود. او قبول نمی کرد آهنگ کس دیگر را گوش کند اما به اصرار من آهنگ را گوش کرد و بعد، بسیار ناراحت شد. علت را پرسیدم و او گفت که سه ماه پیش آهنگی براساس همین شعر ضبط کردیم و با رنجش اضافه کرد که این آهنگ را پیش خودت نگه دار تا شعر جدیدی برایش گفته شود.
واروژان در زندگی اش رنگ آسودگی ندید. در کارش هم بیشتر گرفتار حسادت ها و بدگویی هایی بود که او را دردمند و تنها می کرد. زمانی درباره اش می گفتندکه فقط تنظیم بلد است و ملودی ساختن بلد نیست. وقتی شاهکارهایش را ساخت، حرفشان را عوض کردند و گفتند که فقط بلد است بخش سازهای زهی را برای ارکستر به خوبی بنویسد. او از این حرف ناراحت می شد و به من می گفت: (( آخر مگر ارکستر فقط سازهای زهی و بادی است؟ آهنگ ساز اگر کارش را بلد باشد می تواند از هر سازی استفاده کند و حرفش را بزند چرا این مطالب را می گویند؟)) .
آنچنان از این ادعا های بیجا ناراحت شده بود که تصمیم گرفت کاری مخصوص سازهای بادی بنویسد. به همین منظور، ترانه قدیمی آذری را با علامت سؤال در نظر گرفت. ولی در تنظیم این ملودی برای ارکستری که شامل سازهای بادی بود مهارت عجیبی به خرج داد که نشان دهنده تسلط در کارش بود. او نوازندگان ارکستر خواننده مشهور را خواست و به هرکدام از آنها پارت جداگانه ای داد که تمرین کنند. نت های هیچ کدام از آنها شبیه هم نبود. نوازندگان با همدیگر تمرین می کردند اما هیچ ملودی مشخصی را ارائه نمی داد که آنها بفهمند چه چیزی می نوازند!
واروژان نه به آنها و نه به خواننده نام آن آهنگ مشهور را نگفت. فقط به خواننده گفته بود که وقت اجرا آن هم پنج میزان قبل از اینکه زمان خواننده شروع شود به شما می گویم که آهنگ چیست!
بالاخره تمرین تمام شد و ارکستر به قول معروف (( صدا داد)) . کل کار با خط آوازی وُکال(۷)شناخته شد و سازهای بادی پشتیبان(۸)صدای خواننده بودند. کار به قول معروف خیلی(( گرفت)) و آنقدر پخش شدکه به صورت یک آرم در آمد. خواننده با اجرای آن روی سن به موفقیت بیشتری رسید اما حیف که ضبط استودیویی نشد.
ضبط موسیقی متن فیلم برفرازآسمان ها شروع شد. موقع ضبط، او درد قفسه سینه داشت و به بیمارستان منتقل شد. بدون شک، همه در تلاش بودند تا او به سلامت از بیمارستان مرخص شود. من هر روز سری به او می زدم تا اینکه یک روز جمعه بعداز ظهر (حدود ساعت پنج) برای احوال پرسی رفتم و پرسیدم از هنرمندان کدام یک به دیدنت آمدند؟ او با نگاه و سکوتش جواب مرا داد. گویا آن جمعه جمعه متفاوتی بود و صبح روز بعد، خبر پروازش را بر فراز آسمان ها به من دادند.
پس از مراسم خاک سپاری بود که فردین از من پرسید سرنوشت موسیقی متن چه خواهد شد؟ گفتم موسیقی متن ناتمام مانده است که به کمک دوست گرامی و عزیزم ناصرچشم آذر تمام خواهیم کرد. آن را تمام کردیم و روی فیلم گذاشتیم و بعد از مدتی مرحوم فردین هم نوارهای اصلی هشت تراک (مَستر) را به من دادند.
چندسال پیش، بزرگداشتی برایش گرفتم ولی امیدوارم خداوند به من این فرصت را بدهد تا بتوانم به تمام قرارهایی که بین ما بود وفای عهدکنم تا شاید روح پر احساسش از من حقیر راضی شود.
******
واروژان یک عمر در موسیقی ایران جاری است(۹)
زنده یاد بابک بیات درباره آهنگ سازی واروژان می گفت: (( به جرأت می توانم بگویم که واروژان یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانه ای مملکت ما، لحظه های زیبا خلق کند.
بسیاری از تنظیم کنندگان موسیقی ایران که بعد از واروژان شروع به کار کردند، راه واروژان را ادامه دادند. او آنقدر بی عقده بود که پیشرفت هر هنرمندی، او را خشنود می کرد. یادم می آید وقتی موسیقی فیلم برهنه تا ظهر با سرعت را به تنهایی می ساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید، از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت: معلوم است که خیلی زحمت کشیده ای! و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد)) .
******
این آکوردها را از کجا می آوری؟(۱۰)
احمد پژمان
واروژان را خیلی خوب می شناختم. من در هنرستان درس نمی خواندم ولی با بچه های هنرستان موسیقی دوست بودم. دنبال صدا بودم و واروژان خیلی خوب پیانو می زد. همیشه از او می پرسیدم: (( واروژ، این آکوردها را از کجا می آوری؟)) و او می گفت: (( نمی دانم می زنم دیگه)) .
جالب است که در امتحانات هنرستان قبول نشد. همه نمره های عملی را کسب کرده بود ولی در تئوری ضعیف بود. بعدها واروژان یک ارکستر درست کرده بود که می رفتیم استودیوهای مختلف و من در ارکسترش ویولن می زدم. برای ضبط می رفتیم لاله زار، استودیویی بود که بیشتر کارها را آنجا ضبط می کردیم. پولی که می دادند خیلی خوب بود، طوری که یک بار با پول سه تا آهنگ که ۹۰ تومان بود کت و شلوار و کفش و خیلی چیزهای دیگر خریدم. واروژان بعد از اینکه رفت امریکا و برگشت تحول زیادی در موسیقی اش ایجاد شد. نمی دانم آنجا تحصیلات خاصی داشته یا نه، ولی می دانم که با گوش دادن و دیدن بسیار آموخته بود. واروژان خیلی با استعداد بود و بدون شک یکی از بهترین و شاید بهترین تنظیم کننده تاریخ موسیقی پاپ ما بود. آن زمان نوازنده های بسیار خوبی هم داشتیم که به درست بودن صداها کمک زیادی کردند و چون موسیقی پاپ مان جنبه ای علمی داشت همه چیز صدای خوبی می داد.
******
انسان فرشته نما(۱۱)
ناصر چشم آذر
خوب خاطرم هست. سال ۱۳۵۴ بود و هوا گرم. رفته بودم استودیو پاپ برای ضبط آهنگ (( تقدیر)) ، که ملودی (ح.ش) بود و تنظیم من، وقت بگیرم. واروژان را دیدم، احوال پرسی کردم، چند ماهی می شد همدیگر را ندیده بودیم. من ارادت خاصی نسبت به ایشان داشتم. گفت: (( ناصر کجایی پیدایت نیست؟ یک مشکلی دارم که فکر می کنم تو بتوانی کمکم کنی)) . گفتم: (( خدا نکنه شما مشکل داشته باشی، از دست من چه کاری برمی آید؟)) گفت: (( سرگرم ضبط موسیقی فیلمی هستم به اسم بر فراز آسمان ها به کارگردانی فردین، ولی وانیک برای مسافرت به جنوب می رود و من هم قسمت های پیانوی کار را هنوز به طور کامل جمع نکرده ام. خیلی فکرم را مشغول کرده است. بیا و پیانوها را بزن)) . گفتم: (( اگر بتوانم پارت های شما را بزنم با کمال میل، ولی خیلی وقت است ضبط نداشته ام، اذیتتان می کنم)). واروژان گفت: (( شوخی نکن و …)) .
خوب یادم هست، روز جمعه بود و رفتم تا قطعاتی از پیانوی کار را بزنم. در آن مسیر متوجه حال غیرعادی وی شدم و از احوالش پرسیدم گفت: (( سینه ام اذیت می کند)) . گفتم: ((خودت را زیاد اذیت می کنی و استراحت نداری)) . گفت: (( بله برای این کار ارکستر کاملی داشتم. وقتم را خیلی گرفت و خسته ام کرد)) . آن روز قطعات مربوطه را زدیم و خداحافظی کردم و آمدم. چه قطعات زیبایی هم بودند، موسیقی اش هم که موجود است و می توانید گوش کنید. همان موقع از استودی پاپ برای ضبط کاری وقت خواستم. دوشنبه همان هفته ساعتی خالی برایم پیدا شد، ولی فردای آن روزی که با واروژان آنجا بودیم زنده یاد کلهر، که مدیریت استودیو پاپ با ایشان بود، با من تماس گرفت و گفت: (( ناصر جان وقت ما خالی شده است می توانی زودتر بیایی)) . گفتم: (( تا دوشنبه که آقای واروژان قرار ضبط داشتند)) . گفت: (( کنسل شد)) . پرسیدم چرا؟! دیدم مِن و مِن می کند. بعد از تقاضای زیاد و اصراری که داشتم گفت: (( حال واروژان خوب نیست و در بیمارستان جم بستری شده است)) . وقتی هم که با منصور تهرانی رفتیم بیمارستان عمر واروژان تمام شده بود. آن موقع استودیو پاپ به خاطر درگذشت واروژان یک هفته تعطیل شد.
در همان روزها زنده یاد روبیک منصوری که مجری طرح موسیقی بر فراز آسمان ها بود بامن تماس گرفت. ببینید چه روزگاری است که همه زنده یاد شده اند. روبیک منصوری گفت: (( همه ما عزاداریم ولی به هر حال این حرفه ماست. کار را چه کنیم؟)) گفتم: (( شما بگویید از دست من چه کاری بر می آید؟)) با فردین هم صحبت کردیم و قرار شد بقیه پارتیتورهای واروژان که همه آماده بود به کمک من ضبط شود. همه آنها پیش ویگن داوودی هست و گواه اینکه واروژان چه آهنگ ساز بزرگی بود. این پارتیتورها از نظر ارکستراسیون و هارمونی بسیار زیبا بودند. بعد از مراسم هفت واروژان با آن حال و روز بد کار را شروع کردیم.
واروژان بزرگ مرد موسیقی دهه چهل ما بود. فکر می کنم تمام دوستانی که این مطلب را می خوانند بیشتر از من به کارهای جاودانه او معتقدند. ترانه سازی های ایشان بی نظیر بود و حداقل ده ـ دوازده اثر ماندگار از هر لحاظ، اعم از ترانه، ارکستراسیون و غیره در موسیقی ما دارند که حتی در حال حاضر هم قابل بررسی است. هنوز هم به یادش هستم و خاطراتش، انسانیت اش و سر به زیری اش جلوی چشمان من است. واروژان انسان فرشته نمایی بود که به صورت یک فرشته انسان نمایی می کرد. با واروژان خاطرات بسیار زیادی دارم که متأسفانه جای گفتنش الآن نیست. برای ایشان و تمام رفته گان هنری آرزوی آرامش روح دارم.
******
هدیه خداوند به دنیای موسیقی ایران
آرمیک
به نظر من واروژان از استثناهای موسیقی ایران بود. نظیر او نبوده و بعید می دانم در آینده هم باشد. این عزیز همه خلاقیت ها را یکجا داشت چه از نظر آهنگ سازی چه از نظر تنظیم آهنگ ها. تنظیم ها و آهنگ های او جاودانه است و نسل های بعدی هم از کارهای او لذت خواهند برد. به غیر از دانش گسترده او در تنظیم و خلاقیت آهنگ ها، واروژان از احساساتی بی نهایت ظریف و شیرین و غیر قابل توصیف برخوردار بود که کمتر هنرمندی می تواند همه آنها را یکجا داشته باشد. واروژان هدیه خداوند بود به دنیای موسیقی ایران. روانش شاد، یادش همیشه مقدس و گرامی و جایش در قلب ما خالی.
******
دنیای موسیقی ما بدون واروژان معنی نداشت(۱۲)
آندرانیک
یادم نیست اولین بار واروژان را کجا دیدم اما آشنایی ام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به همکاری کرد. از آن به بعد، می توانم بگویم جز یک دوره کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازنده پیانو و بعضی وقت ها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با واروژان کار کرده ام… بعد از آهنگ (( نمیاد)) که من آن را نوشته بودم و با واروژان برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کرده بودیم، آهنگ ((کج کلاه خان)) را ـ که بابک افشار ساخته بود ـ با واروژان تنظیم کردیم و بعد از آن گاه به گاه کارهای مشترک با هم داشتیم و این همکاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم بر فراز آسمان ها را هم، که واروژان نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظه های آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخ ترین کارهایی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظه به لحظه کار صدای واروژان ـ که ضبط شده بود ـ در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا می داند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بُغضی تمام کردیم.
آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوش و بش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً می شد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمی رسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمی کرد که خواهد مُرد! داشت از کارهای بعدی صحبت می کرد و کارهایی که نیمه تمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتایی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا می داند که چه حالی پیدا کردم… قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ واروژان شاید یکی از بزرگ ترین شوک های زندگیم بود.
زندگی و کار با واروژان همه اش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون واروژان معنی نداشت. یادم می آید من گاهی در قسمت هایی از ملودی هایی که او برای پیانو می ساخت، دست کاری هایی می کردم و به اصطلاح به آن شاخ و برگ می دادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش می داد با شک می گفت: (( یادم نمی آید این تیکه ها را من نوشته باشم!)) حسابتک تک نُت ها را داشت.
واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدم به قدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگ ترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگ هایی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاهکاری بود، برای نمونه ترانه ((پل))، یکی از زیباترین آهنگ هایی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی به پا کرد. این حرف را نه فقط من که آهنگ ساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید می کنند.
واروژان آرامش طلب و پاکدل … از بحث و جدل گریزان بود. تنهایی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، در عین حال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگی اش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیط های روشنفکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمی رفت و این جور چیزها برایش جاذبه نداشت.
او مثل تمام هنرمندان بزرگ و واقعی، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمی کرد. موسیقی همه چیز او بود. روحیه واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگ هایی که تنظیم کرده یا ساخته، رگه هایی از آرامش دیده می شود. او با سازهای خشن اصولاً میانه ای نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقه مند بود. به ملودی های رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را همچنان در خاطره ها ماندگار کرده است. روحش شاد.
******
واروژان دیگر تکرار نخواهد شد(۱۳)
از جمله آهنگ سازان نسل بعد از واروژان بابک زرین است که به ساده نویسی نت های موسیقی وی و در عین حال، تأثیرگذار بودن آثار او اشاره دارد. به نظر زرین خصوصیات آثار واروژان سبب شد که موسیقی اش برای عموم مردم قابل فهم باشد. واروژان توانست با مجموعه ای از فــواصل هوموفونیک در سـازهای زهی فضایی روحانی و معنوی در آهنگ هایش ایجاد کند؛ خصوصیتی که باعث برانگیخته شدن روح خاصی در شنونده می شود.
زرین می گوید: (( واروژان نت ها را بسیار ساده و در عین حال زیبا می نوشت؛ برای مثال، (( بوی خوب گندم)) که یکی از آهنگ های مورد علاقه من است از این نمونه کار ها محسوب می شود. گاهی پیش آمده که واروژان تنها با دو نت کار کرده ولی مهارت ایشان حتی در آن دو نت نیز به خوبی آشکار است)) .
از دیگر ویژگی های آثار واروژان، که ناشی از شناخت او از مردم است، اُورتورهای کوتاه اوست. او به خوبی می دانست که مردم وُکال را دوست دارند و به اورتورهای طولانی قبل از خواننده علاقه ای ندارند. آثار واروژان خصوصیاتی دارد که برای نسل امروز نیز مقبول است.
زرین می گوید: (( از روی موسیقی ایشان احساس می کنم او در عین حالی که در نوشتن بسیار آرام بوده از درون روحی ملتهب داشته)) . او از تلفیق های ماهرانه شعر و موسیقی ایشان تمجید می کند و می گوید: (( در واقع، واروژان موسیقی پاپ ایران را به سمت و سوی جهانی شدن سوق داد و در تلفیق موسیقی ایرانی و غربی مخصوصاً در تنظیم آهنگ توانست به آن شکل و هویتی خاص ببخشد. موسیقی واروژان شاید در زمان حیاتش آنقدر مورد توجه نبود ولی چون با گذشت زمان هنوز حرف های زیادی برای گفتن دارد معلوم می شود کارهایش با فکر صورت گرفته؛ کارهایی که تا به امروز شنونده های جوان تر را هم به خود جلب می کند)) .
به نظر زرین استفاده از فلوت در آثار واروژان بسیار زیبا بوده به طوری که گاهی سازها تداعی کننده تصاویری در ذهن شنونده اند؛ برای مثال، در آهنگ (( گنجشک های خونه)) صدای فلوت تداعی کننده صدای گنجشک هاست.
او می گوید: ((هارمونی هایی که واروژان برای نت ها می نوشت بسیار زیبا بود مخصوصاً استفاده از وُکالِ زن در ((بوی خوب گندم)) یک جور حس فرا زمینی به من می دهد یا جواب هایی که در آهنگ (( ماه پیشونی)) توسط ویولن سِل می شنوید بسیار زیبا هستند)) .
کار واروژان از آن جهت که نخستین گام در این عرصه محسوب می شد بسیار سخت و در عین حال الهام برانگیز بود. در واقع، ارزش کارهای واروژان در این است که وی برای اولین بار دست به خلق این نت ها زده است.
بابک زرین در خصوص نخستین آشنایی اش با نام واروژان می گوید: (( پانزده سالم بود که آهنگ شنبه روز بدی بود (هفته خاکستری) مورد علاقه من واقع شد و نتیجه آن شد که من گفت و گویی با فرهاد داشته باشم و نخستین بار در آنجا با نام واروژان آشنا شدم. ملودی و تنظیم این آهنگ را هنوز هم خیلی دوست دارم. در این آهنگ، حرکت های نوانسیِ سازهای زهی بسیار زیبا نوشته و اجرا شده اند. نوانس ها کاملاً وابسته به روح آهنگ ساز هستند. بنابراین، شرایط روحی آهنگ ساز در لحظه ساخت آهنگ یا تنظیم آن بسیار مهم است)) .
در مورد موسیقی های فیلم زرین می گوید: ((درک واروژان از فضاهای فیلم ها بسیار خوب و زیرکانه بوده؛ برای مثال، استفاده از سازهای گوناگون مانند عود در فیلم دشنه یا سازهای بادی در فیلم همسفر با توجه به فضای فیلم بسیار زیبا و به جا است)) .
زرین معتقد است با توجه به شرایط استودیوهای آن زمان واروژان آثار بسیار خوبی ارائه داده است. در آن زمان، ضبط تمامی سازها با هم صورت می گرفت و این کار خیلی سختی بود حتی تمرین ارکستر با هم نیز بسیار دشوار بود.
با شنیدن موسیقی واروژان می توان حدس زد که اگر او امروز هم زنده بود و همان تفکرات را می داشت، شاید در شرایط کنونی هنرمندی فرا مرزی می شد.
زرین در خاتمه می گوید: (( واروژان و جایگاه ایشان در موسیقی ایران آنقدر بزرگ است که نیازی به گفته ها و توضیحات من و ما نیست چرا که ایشان در زمان حیات خود تمام حرف هایش را در موسیقی اش زده است و این مجال تنها فرصتی است برای یادآوری. واروژان یکی یکدانه ای بود که دیگر تکرار نخواهد شد. از آنجایی که او سواد موسیقیایی داشت، علم موسیقی خوانده بود و عاشق موسیقی بود در نتیجه توانست خود را به جایگاهی برساند که هنوز هم اکثر آهنگ سازان و تنظیم کنندگان از او الهام می گیرند)) .
******
آغازگر همیشه و هنوز(۱۴)
فرزاد نوشاد
بدون مقدمه و حاشیه و با اطمینان کامل می توانم بگویم تأثیرگذارترین آهنگ سازی که در زمینه موسیقی پاپ در ایران ظهور نموده است، مرحوم واروژان است. ایشان با شایستگی و شناختی که در انجام انواع ارکستراسیون در زمینه موسیقی پاپ در سبک ها و متدهای مختلف داشته اند، باعث پیش رفت و ارتقاء سطح کیفی موسیقی پاپ این مرز و بوم شدند و این نوع موسیقی را از دل پستوها و ناهنجاری ها خارج کردند.
یکی از کارهای آن مرحوم تلفیق انواع سبک های موسیقی فولکلور، جاز، کلاسیک و ایرانی به طور هم زمان بود که نتیجه آن ایجاد سبک جدیدی شد که بعدها آن را پاپ کلاسیک ایرانی نامیدند. این سبک بدون شک یکی از انواع موسیقی پاپ فاخر می باشد. انجام آن و شیوه نوشتن آن به این شکل است که ارکستری شامل کوئینتت زهی به همراه سازهای بادی چوبی و بادی برنجی و کوبه ای ها از یک طرف و از سوی دیگر ارکستر پاپ شامل سازهایی چون گیتار آکوستیک، گیتار الکتریک، گیتار باس، پایپ اوگن، پیانو جاز، درامز و پرکاشن های آمریکای لاتین با دقت چیده می شوند و به گروه نوازی می پردازند. گاه در این مجموعه سازهای بومی، محلی و سنتی نیز وارد می شوند که هر کدام وظیفه خاصی را بر عهده می گیرند و آنچه حاصل می شود نوعی ارکستراسیون پر از رنگ آمیزی و حرکت های زیبا و توانایی های ویژه است که هر شنونده ای را به تحسین وا می دارد.
قابل ذکر است؛ بدون شک تنظیم کننده برای اینکه بتواند چنین مجموعه ای را با تسلط و ظرافت و دقت بر روی یکدیگر بنویسد طوری که هیچ کدام دیگری را دفع نکند و تداخل ایجاد نشود، می بایست تحصیلات کامل موسیقی داشته باشد و درس هایی همچون پیانو، سُلفژ، هارمونی، ارکستراسیون، کنترپوآن، و واحدهای وابسته به آنها را با تسلط کامل فرا گرفته باشد. همچنین می بایست به سبک ها و ژانرهای موسیقی ملل نیز آگاهی داشته باشد تا در هنگام تلفیق و پیوند آنها آسیبی به بافت هیچکدام از بخش ها وارد نکند و در نهایت معجونی خاص از دل آن استخراج کند تا همگان از آن بهره گیرند.
آنچه گفته شد، شاید امروز قابل دسترسی و انجام باشد، هرچند حتی امروزه نیز هر آهنگ ساز و تنظیم کننده ای که بخواهد تنظیمی با وقار همراه با فرمی تکامل یافته و منسجم ایجاد کند، باز هم به پارتیتورهای مرحوم واروژان مراجعه می کند و به اصطلاح واروژانی می نویسد. باری آنچه که قابل ستایش و تقدیر است، انجام چنین حرکتی در حدود ۴۰ سال پیش است و با در نظر گرفتن شرایط و امکانات آن روزگار.هنوز هر شنونده ای با شنیدن آثاری که این آهنگ ساز و تنظیم کننده از خود به جای گذاشته لذت می برد و ناخودآگاه او را تحسین می کند و این سؤال از ذهنش می گذرد که موسیقی آن دوران چقدر غنی، قوی و خاطره انگیز بوده، به راستی چرا؟!… یادش همیشه جاوید و پایدار باد.
پینوشتها:
۱- برگرفته از: رویش، س۱(دوره جدید)، ش۱، ص۹۶و۹۷.
۲- موسیقی پاپ را در ایران با نام ها و تعاریف فراوانی خوانده و تعریف کرده اند. اساساً هنر پاپ نگرشی عوام پسند به هنر کلاسیک است. پاپ در مقوله هایی که به اصطلاح هنر صنعت (سینما ، موسیقی و …) نامیده می شوند، بعد از جنگ جهانی دوم شیوع و رواج کامل داشته است. در ایران معمولاً به هر چیزی که با سازهای غربی همراه شود پاپ گفته می شود که لزوماً همه این ها از لحاظ سبک شناسی و زیبایی شناسی در یک دسته قرار نمی گیرند. بسیاری از آثار واروژان، با توجه به نمونه های بین المللی، پاپ کلاسیک یا جاز کلاسیک است مگر چند مورد خاص که جزء پاپ ایرانی قرار می گیرد.
۳-مثل پدیده های دیگری که ایرانی شدند و یادشان رفت که باید به نمونه های بین المللی هم شباهت داشته باشند.
۴- طبل ها، تومبا و … .
5- Ouverture
اصطلاحی فرانسوی و به معنی قطعه ای است که در آغاز اُپرا یا نمایش اجرا می شود و خود بیانگر و توصیف کننده موضوع یا داستانی خاص است. آن را معادل فارسی پیش درآمد قرار داده اند که از ابداعات درویش خان است.
6- we went
به معنی ما رفتیم.
7-vocal
8- Accompaniment
۹- برگرفته از: رویش، س۱(دوره جدید)، ش۱، ص۹۸.
۱۰-همان.
۱۱- برگرفته از: رویش، س۱(دوره جدید)، ش۱، ص۹۹.
۱۲- برگرفته از: هفته نامه گپ، س۱، ش ۲۳، ص ۱۶و ۱۵.
۱۳- نوشتار حاضر گزیده ای است از گفتگوی هیئت تحریه فصلنامه پیمان با جناب آقای بابک زرین، آهنگ ساز.
۱۴-برگرفته از: رویش، س۱(دوره جدید)، ش۱، ص۱۰۰