فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۶۹
به مناسبت رونمایی کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان از ورای نوشته ها،گفتگو ها و عکس ها
نویسنده: آرا اوانسیان
نسل جوان تئاتر ایران در جست و جوی گذشتۀ تاریخی خود؛ روایت آربی اُوانسیان و کارگاه نمایش [۱]
صبح روز پنجشنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۳ش فرصت مغتنمی در موزۀ سینما، واقع در باغ فردوس تهران، برای گردهمایی دوستداران هنر نمایش، به ویژه نمایش ایران در اواخر دهۀ۴۰ و دهۀ ۵۰ فراهم آمد. جمع کثیری از کارگردانان و بازیگران پیش کسوت و جوان تئاتر و سینمای ایران، نمایشنامه نویس ها، استادان و دانشجویان تئاتر و سینما و حوزه های وابسته و نیز جمعیت انبوهی از علاقه مندان تئاتر و سینمای پیشروی دهه های یاد شده و جوانان کنجکاو شیفتۀ هنرهای نمایشی گرد هم آمدند تا در برنامۀ رونمایی کتاب پژوهشی مجید لشکری، محقق جوان، دربارۀ آثار آربی اُوانسیان، هنرمند پرکار و تأثیرگذارمعاصر در تئاتر و سینمای ایران، شرکت کنند و هم زمان با آن خود اُوانسیان را، که برای شرکت در این مراسم رونمایی به ایران آمده بود، از نزدیک ببینند. هنرمندانی چون جمشید مشایخی، داریوش فرهنگ، پرویز پورحسینی، مهدی هاشمی، پیروز کلانتری، خجسته کیا، فوزیه مجد، فریده سپاهمنصور، احمد میراحسان، هوشنگ توکلی، عبدالله اسکندری، اسماعیل خلج، محمدرضا اصلانی، سیاوش تهمورث، لیلی گلستان، فردوس کاویانی، محمدرضا خاکی، حمید پورآذری و … در این جمع حضور داشتند. در این مراسم جای آقای زاون قوکاسیان، نویسنده و محقق خوشنام سینمای ایران، خالی بود که با تلاش دست اندرکاران برپایی این مراسم، پیامی تصویری از ایشان، از تخت بیمارستان، پخش شد که احساسات آربی اُوانسیان و حاضران را برانگیخت.
برنامۀ رونمایی حدود ساعت ۱۱ با ورود آربی اُوانسیان به سالن و تشویق پر شور حاضران شروع شد. گردانندۀ برنامه، خانم فریندخت زاهدی، در شروع سخنان خود با اشاره به مجید لشکری، پژوهشگر و نویسندۀ کتاب گفت: «امروز یک روز تاریخی و روزی است که اتهام ضعیف بودن حافظۀ تاریخی ما ایرانیان را برطرف می سازد. حافظۀ تاریخی ما ضعیف نیست زیرا جوانی که از نسل سوم و چهارم انقلاب است دست به چنین کار بزرگی میزند و مجموعهای از اسناد تاریخی را، که به راحتی میتوانست از بین رود، جمع آوری میکند. این کار سترگ تاریخی به دست جوانی صورت گرفته است که وقتی اُوانسیان مشغول فعالیتهای هنری خود بود او هنوز به دنیا نیامده بود. این کتاب طی ده سال توسط مجید لشکری تألیف شده است».
پس از سخنان خانم زاهدی آرش بهشتی، مدیر انتشارات روزنه؛ محمد رضا اصلانی، نویسنده، شاعر و کارگردان برجسته تئاتر و سینما؛ هوشنگ توکلی، بازیگر و از اعضای کارگاه نمایش؛ آزادۀ شاهمیری، محقق و هنرمند تئاتر؛ لیدا بربریانس، کارشناس هنری، موسیقی دان، نوازنده و مدرس پیانو؛ مجید لشکری، فیلم ساز و مؤلف کتاب؛ و آربی اُوانسیان دربارۀ تئاتر معاصر ایران و سرگذشت آن سخن گفتند.
آرش بهشتی، مدیر مسئول نشر روزنه اضهار داشت: «خوشحالم که با انتشار این کتاب نقش کوچکی در برقراری گردهمایی هنرمندان تئاتر و سینما داشته ام و البته نقش بزرگتر به مجید لشکری و بزرگتر از آن به آربی اُوانسیان اختصاص دارد. بدون شک، این محفلها تأثیر بسیار مهمی بر تئاتر و سینمای ایران خواهد گذاشت.«
محمدرضا اصلانی، نیز طی سخنانی گفت: «اوایل دهۀ ۸۰ بود که جوانی لاغر اندام (مجید لشکری) نزد من می آمد و اصرار می کرد تا درمورد آربی اُوانسیان مصاحبه ای با من انجام دهد اما من او را زیاد جدی نمیگرفتم و مجید لشکری هم به جدی نگرفتنهای من توجه نکرد و دچار سرخوردگی نشد و مقاومت کرد. این جدی نگرفتن درواقع نتیجۀ بیاعتمادی من به یک نسل بود اما درنهایت تعجب دیدم که این کتاب مجوز گرفت و چاپ شد. در واقع، در این کتاب، ما رسیدن یک جوان از یک سؤال به سؤال دیگر و تلاش برای پیدا کردن پاسخ درست این سؤالات را شاهد هستیم.
مجید لشکری، به منزلۀ نمایندۀ جوانان دهۀ۶۰ و در واقع ،نسل اکنون ما، برایم روشنتر کرد که این نسل به جای عقلانیت آموزش یافته هوش را برمی گزیند و با هوشِ خود یک نیاز را میبیند و به آن پاسخ میدهد. نگاه نسل امروز به پشت سر، نگاه به عقب نیست و بلکه نگاه به خودش است. مجید لشکری، در ده سال، با هوش فشرده از ناخودآگاه قومی تاریخ تجربه پرسیدن را به تجربه تاریخی شدن تبدیل میکند. این کتاب صدای سؤال یک نسل است که عقلانیت را در هوش خودش جستوجو میکند و میخواهد با دنیا به مثابۀ تاریخ روبه رو شود».
اصلانی با اشاره به نظر پیتر بروک[۲] در مورد اُوانسیان گفت:« بروک در مورد اُوانسیان میگویدکه آربی استثناست. اما من میگویم نه تنها اُوانسیان بلکه یک دورۀ تاریخی در ایران استثنایی است، دورهای که حاصل همۀ خواستههای درونی مشروطیت بود. برخلاف همه که میگویند خواستۀ درونی مشروطیت آزادی بوده است من میخواهم بگویم که خواستۀ یک ملت سرخورده از تاریخ، خارج شدن از بومی بودنِ بیهنگام و بومی بودنِ بیوجه و نالایق و در واقع جهانی شدن بوده است. در این دوره، ملتی خود را به جهانی شدن نزدیک میکند»[۳].
هوشنگ توکلی، از بازیگران تئاترهای اُوانسیان، نیز گفت: «فکر میکنم تنها کسانی که در دوران فعالیت آربی اُوانسیان حضور داشتند میتوانند عواطف، احساسات وتصاویری را که او خلق کرده درک کنند. ما اختلافات فکری، سیاسی، قومی و دینی بسیار عجیبی را پشت سر گذاشتیم که اوجش در آن دوران بود. ما مشکلات بسیاری را نیز در طول این سالها در تئاترمان داشتیم. رد پای اُوانسیان در تئاتر ایران آن اندازه است که اگر بعد از انقلاب توانستیم شاگردانی تربیت کنیم آن هم از آموزههای اُوانسیان بود و ما هم چقدر افسوس خوردیم که در آن زمان با وجود اینکه با ایشان کار میکردیم ذهن خلاق او را آن اندازه هم درک نمیکردیم. من در مورد آن چند سالی که با آربی کار میکردم هم خوشحال هستم و هم به آن میبالم اما از طرفی غمگینم که نتوانستم از او به خوبی استفاده کنم. مشکل آربی مشکل سیاسی نبود بلکه مشکل بحرانهای فکری، اجتماعی و تعصبات ایدئولوژیک قبیلهای و غیره بود که بر سرنوشت آربی و تاریخ هنر ما تأثیر گذاشت. من امیدوارم که آربی آماده باشد که در ایران کاری انجام دهد و من خود را همچنان یکی از شاگردان او میدانم».
آزاده شاهمیری، محقق و هنرمند تئاتر، نیز طی سخنانی گفت: «ما سالها آرزو داشتیم که رو به روی شما (آربی اُوانسیان) بنشینیم و شما به سؤالات ما پاسخ دهید و ما را تصحیح کنید و خوشحالم که امروز در کنار ما هستید. دانشجویانی که سال ۱۳۷۹ش وارد دانشگاه شدند هر کدام پایان نامۀ خود را به یکی از اعضای کارگاه نمایش اختصاص دادند. بیست سال پس از انحلال کارگاه نمایش ما مشغول پیگیری آن دوره شدیم و بسیاری از ما سؤال میکردند که چرا این کار را میکنیم. جواب این است که ما به دنبال خودمان میگشتیم، به دنبال پدران و مادران تئاتری خود».
او با اشاره به سه ویژگی کارگاه نمایش گفت: «کارگاه نمایش انکار و تکذیب شده بود و به دست بدنۀ اصلی تئاتر به حاشیه رفته بود و البته، بعد از سال ۱۳۵۷ش هم به شکل دیگر انکار شد. همچنین، اعضای کارگاه به شدت پیشرو، جوان و آزاداندیش بودند. نکتۀ آخر هم این بود که عدهای در کارگاه جمع شدند و همه چیز را به صورت کاملاً گروهی پیش بردند. ما میخواستیم که صدای این حاشیه را بشنویم و به مرکز توجهات بیاوریم و مانند اعضای کارگاه نمایش به صورت گروهی این کار را انجام دهیم».
شاهمیری در پایان سخنانش گفت: «خوشحالم که آقای مجید لشکری برای تألیف کتاب ده سال تلاش کرد و این کار را شتابزده انجام نداد. او در این کتاب، اسطوره سازی نکرد و کوشید تا فقط یک پژوهشگر و گردآورنده باشد و هیچ چیز را نقد یا به خواننده القا نکند».
لیدا بربریانس، که همکاریهایی با اُوانسیان در تئاتر ارمنی زبان و موسیقی فیلم چشمه داشته، طی سخنانی از ماجرای نخستین دیدار مجید لشکری با اُوانسیان گفت و همچنین اطلاعاتی از مجید لشکری ارائه داد. [۴]
سپس مجید لشکری سخن گفت و اضهار داشت: «انگیزهای که باعث شروع این کار شد خواندن مطلبی از محمد علی سپانلو در مورد عباس نعلبندیان[۵] بود. زمانی که نمایشنامههای نعلبندیان را خواندم متوجۀ ساختار ویژه و متفات آن شدم و این سؤال برایم پیش آمد که چه کسی توانسته این آثار را اجرا کند و متوجه شدم که آن شخص آربی اُوانسیان بوده است».
او ادامه داد: « زمانی که این کار را شروع کردم نمیدانستم اُوانسیان زنده است یا نه اما با پیگیریهای بسیار متوجه شدم که قرار است به ایران سفر کند. اولین بار که یکدیگر را دیدیم لحظه ای سکوت بین ما برقرار شد. وقتی خواهش کردم تا در مورد تمامی آثارش با من مصاحبه کند پاسخ مثبتی از او دریافت نکردم و بنابراین، تصمیم گرفتم تا اطلاعات مورد نیازم را در مورد کارها و فعالیتهای ایشان از طریق همکاران و بازیگران آثار او جمع آوری کنم».
لشکری در پایان سخنانش در مورد کتاب گفت: «هرچه زمان میگذشت بیشتر متوجه میشدم که چیزی نمیدانم و همچنین، من هم تغییر میکردم و سؤالات متفاوتی از سوی من عنوان میشد. با همۀ اینها سعی کردم در این کتاب قلمرویی از آرای مختلف را گردآورم».
در پایان برنامه نیز آربی اُوانسیان طی سخنانی گفت: «مجید لشکری یک برش از تاریخ را به زندگی بازگرداند. معتقدم ویژگی تئاتر، اجرای زندۀ آن است. بنابراین، با توجه به این فکر و اندیشه هیچ آرشیوی از آثارم جمع آوری نکردم اما لشکری با جستوجوی ده سالۀ خود این مطالب را گرد آوری کرد که برای من بسیار جالب توجه بود».
اُوانسیان ادامه داد: «حضور من در تئاتر بسیار اتفاقی بود و من همیشه دغدغۀ حضور در سینما را داشتم و کار با سرکیسیان هم بیشتر برای این بود که بدانم چگونه با هنرجویان کار میکند. در این خصوص گاهی تماشاگران فارسی زبان نیز به دیدن آثار ارمنیان میآمدند و این باعث میشد که آشنایی دورادوری با تئاتر فارسی داشته باشیم. در آن دوره، ما فارغ از جنگ و جدال و جاه طلبی کار میکردیم و من متوجه شدم که نتیجه گرفتن در جاه طلبی و جنگ و جدال نیست. پس از آن، فیلم اولم ، شوهر آهو خانم، را شروع کردم اما فیلمنامۀ من به وسیلۀ فیلمبردار کار از من ربوده شد که توضیحات آن به طور کامل در کتاب هست».
او درباره همکاری خود با شاهین سرکیسیان چنین گفت: «سال آخر متوسطه بودم که شاهین سرکیسیان به تدریج گروه تئاتر آرمن را تأسیس کرد. در باشگاه آرارات برخی برنامههای ارمنیزبان به کارگردانی او اجرا میشد و من برای اینکه بدانم چگونه با شاگردانش کار می کند و درواقع با نوعی کنجکاوی نزد او می رفتم» .
اُوانسیان درباره آشناییاش با نعلبندیان نیز گفت: «خانم خجسته کیا[۶] که قبلاً نمایش گدایان بزرگوار مرا به زبان ارمنی دیده بودند، از من دعوت کردند تا در شورای انتخاب نمایشنامه نویسی در دومین جشن هنر شیراز داوری کنم. یک روز متن بسیار عجیبی به شورا رسید که نشانی نویسنده در آن ذکر نشده بود. در شورا، نظرات مختلفی در مورد نمایشنامه مطرح شد. من کار را بسیار دوست داشتم و جذب آن شده بودم اما بعضی از اعضا در شورا معتقد بودند که این نمایشنامه اصلاً تئاتر نیست. آن متن از عباس نعلبندیان بود. ما از طریق یکی از هم کلاسیهای نعلبندیان نشانی او را پیدا و از او دعوت کردیم و درنهایت، توانستیم گفتوگوی کوتاهی با نعلبندیان داشته باشیم.
من تصمیم گرفتم تا متن را تمرین کنم. شورا برای نظارت به دیدن آن میآمد. چیزی که راهگشای رابطۀ من و نعلبندیان شد در واقع این جمله در نمایشنامۀ او بود: ,مه صحنه را خالی میکند، مه صحنه را پر میکند،. از نظر عملی این کار ممکن نبود چون باید یخ خشک میگذاشتیم و هر بار حداقل بیست دقیقه طول میکشید. همه میگفتند که این اثر قابل اجرا نیست اما من اجرا کردم زیرا صدای نمایشنامۀ نعلبندیان آن قدر گویایی بُرد ذهنی و نمایشی داشت که از اولین کلمهاش تمام دستور صحنهها را من جزو بیانش میدانستم. این نمایشنامه به نظرم نخستین نمایشنامهای بود که شکل تئاترهای رایج ایرانی را، که در آنها داستان ها و هویت های ایرانی را با قالب تئاتری اروپایی تنظیم می کردند، تغییر داده بود. متن نمایشنامه غنای ادبی متنهای شکسپیر را داشت که صحبت های عادی کوچه و بازاری را به گونه ای با افکار فلسفی به هم آمیخته بود. در همان دوران، بیژن مفید هم نمایش شهر قصه را به روی صحنه برده بود و در واقع، این دو نمایش، که ویژگی تئاتر نو ایران را داشتند، هم زمان اجرا میشدند. این کار همراه شهر قصۀ بیژن مفید در جشن هنر شیراز به نمایش درآمد و برندۀ جایزۀ تلویزیون ملی ایران در آن جشن شد. این کار باعث ایجاد روابط بینالمللی برای من شد و درواقع، رابطۀ نزدیک با پیتر بروک از طریق این کار شکل گرفت. در آن زمان نقدهایی در مورد آثارم نوشته می شد و من هیچ کدام را جواب نمی دادم چراکه آثار بعدی من می توانست پاسخی به آن نقدها باشد».
وی در مورد نحوۀ شکل گیری کارگاه نمایش گفت: «از آن زمان بود که فکر ایجاد کارگاه نمایش ایجاد شد تا این افراد که تفکری خارج از فکر هنری پذیرفته شدۀ تئاتریهای آن دوران داشتند مکانی برای دور هم جمع شدن داشته باشند. کارگاه محلی بود برای اشتباه کردن، برای تجربه کردن و آثاری که در کارگاه اجرا کردم با کارهای دیگری که روی صحنه بردم بسیار متفاوت بود. همه فکر میکنند تصاویر را پیشاپیش در ذهنم میسازم و بعد آنها را به روی صحنه میآورم اما هرگز چنین نبوده، بلکه تصاویر را از طریق رابطه با بازیگران دریافت میکنم. این تصاویر از عقل نمیآید، هرچند در مسیر کار به انسجام میرسد. آنچه در نمایشنامههای نعلبندیان هم برایم مهم بود این بود که او فکر شده نمینوشت. دستخطهای او خیلی کم خطخوردگی داشت، چون قلم او ناگهان میجوشید».
آربی اُوانسیان درمورد آشنایی خود با مجید لشکری در فرودگاه مهرآباد اظهار داشت: «وقتی در فرودگاه مهرآباد آقای لشکری را دیدم تمام صحنههای کارگاه و آن دوران برایم زنده شد. در واقع، وقتی ایشان میگویند سکوت بین ما بر قرار شد برای این بود که حس خیلی خاصی بین ما برقرار شد».
او سپس، با اشاره به روند نگارش کتاب، که ده سال زمان صرف آن شده است، توضیح داد: «روند نگارش کتاب به اندازۀ سالهای فعالیت کارگاه نمایش است و اینها فقط شباهت تاریخی نیست بلکه نشان میدهد منشأ هر دو، یک نیروست و من به این مسائل معتقدم».
اُوانسیان در بخش دیگری از سخنانش در خصوص سفرش به آلمان توضیح داد و گفت که در آن زمان بنیادگوتۀ آلمان دعوت نامه ای برای دیدار و تبادل نظر و همکاری برای او فرستاده بود و او پنج سال پیاپی به علت مشغله آن را به تعویق می انداخته لذا در بار آخری که دعوت تکرار شده برای از بین نرفتن فرصت به آلمان رفته اما این سفر کوتاه تبدیل به اقامتی ۲۵ ساله شده. وی به این موضوع اشاره کرد که: « در طول این سالها هیچ کدام از هنرمندان هم دورهای من و مدیران یادی از من نکردند، آنها مرا بیرون نکردند اما سراغی هم از من نگرفتند و جای خالیام در بین آنها احساس نشد. گذرنامهام تا به امروز ایرانی است و مانند دیگر ایرانیها برای سفر به بعضی کشورها دچار مشکل میشوم اما برخلاف بعضی از افراد دو گذرنامه ندارم و هیچ چیز در من تغییر نکرده است».
وی در حین سخنان خود دربارۀ پیام تصویری زاون قوکاسیان، که در بیمارستانی در اتریش بستری است، نتوانست جلوی اشکهای خود را بگیرد و ضمن تشکر از سخنان قوکاسیان گفت: «این تنها تصویری بود که در این جلسه امکان نمایش یافت و این مسئله برای من بسیار تکاندهنده است. تصویری از یک رابطه سازنده میان من و او که باید به این صورت مقابل آن قرار گیریم» .
مراسم رونمایی در ساعت ۱۴:۳۰ با تشکیل صف طولانی هنر دوستان برای گرفتن امضای یادگاری از آربی اُوانسیان برروی جلد کتاب تألیف مجید لشکری در بارۀ کارهای اُوانسیان پایان یافت.
اهمیت حافظه در سندیت[۷]
لیدا بربریانس[۸]
کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان از ورای نوشته ها، گفتگوها و عکس ها، در دو جلد شامل۹۹۲صفحه، نتیجۀ ده سال زحمات و پویایی مستمر مجید لشکری، است. کتاب از نظر پژوهش برابری می کند با یک اثر محقق پرتجربه با سابقۀ سالیان طولانی، درحالی که مجید لشکری وقتی دست به این تحقیق زد هنوز بیست سالش تمام نشده بود و این گویای بسیار است.
مجید لشکری متولد سال ۱۳۶۱ مشهد است. وی پس از اتمام دورۀ متوسطه تحصیلات خود را در مؤسسۀ آموزش عالی سورۀ تهران، در گروه آموزشی تئاتر، وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری ادامه داد. پروژۀ پایانی او جهت اخذ مدرک کارشناسی تئاتر، گرایش کارگردانی، بود که شامل دو بخش می شد:۱ـ بخش نظری: بررسی آثار آربی اُوانسیان. ۲ـ بخش عملی: کارگردانی نمایش ایستگاه ویکتوریا،[۹] اثر هارولد پینتر[۱۰]. استاد راهنمای هر دو بخش، بر عهدۀ آقای فرهاد مهندس پور بود.
بخش نظری تحت عنوان «بررسی آثار آربی اُوانسیان» شامل شانزده گفت و گو و ۲۱ عکس بود که ۲۳۷صفحه را شامل می شد.
مجید لشکری در سال تحصیلی ۱۳۸۵ ـ ۱۳۸۶ از مؤسسۀ سوره فارغ التحصیل شد اما همچنان به پژوهش و تحقیق ادامه داد تا پایان نامۀ خود را تبدیل به کتابی دو جلدی کرد. صفحات از ۲۳۷ به ۹۹۲ صفحه و تعداد عکس ها از ۲۱ به ۴۹۰ عدد رسید. به علاوه، گفت و گوهای بسیار با بازیگران، صاحب نظران و همچنین، مقاله ها و نقدهایی نیز مکمل کتاب شدند.
آشنایی من با مجید لشکری به سال ۱۳۸۱ بازمی گردد، یعنی دوازده سال قبل، زمانی که ایشان هنوز هنرجوی رشتۀ تئاتر بودند و خبری از پایان نامه نبود. در آن سال قرار بود که آربی اُوانسیان پس از ۲۵ سال از خارج به ایران بازگردد. من به همراه گروهی از دوستان نزدیک اُوانسیان برای پیشواز او به فرودگاه رفته بودیم. گروه ما نزدیک در سالن خروج مسافرها منتظر بود که توجه من به طرف جوانی دوربین عکاسی به دست جلب شد و با خود گفتم که شاید این جوان خبرنگار باشد. جلو رفتم و پرسیدم:«معذرت می خواهم شما منتظر چه کسی هستید؟». او در جواب گفت:«منتظر آربی اُوانسیان» و اضافه کرد:«می خواهم از ایشان عکس بگیرم». پرسیدم:«شما خبرنگار هستید؟» جواب داد: «خیر. از دوستداران ایشان هستم». گفتم:« خواهش می کنم عکس نگیرد چون ایشان تصور خواهند کرد که شما خبرنگارید و ناراحت می شوند که ببینند از بدو ورود دارند از او عکس می گیرند». آقای لشکری قبول کردند و من هم از طرف خودم به ایشان قول دادم امکان ملاقات آن دو را در منزل خود مهیا کنم. در همان موقع آربی اُوانسیان از در وارد شد، پس از سلام و خوش آمدگویی اولیه مجید لشکری را به اُوانسیان معرفی کردم
در هفته ها و ماه های بعد، کم کم در جریان تحقیقات آقای لشکری قرار گرفتم و مطالبی در ارتباط با موضوع کتاب از قبیل مقاله، عکس و بروشور در اختیارشان گذاشتم و در ضمن متوجه شدم که ایشان اطلاعات بسیار وسیعی از تئاتر ها، اجراهای مختلف، کارگردان ها و بازیگران یکی دو نسل پیش از خودشان داشتند و این امر با مقایسۀ بیست سال سن ایشان قابل تحسین بود.
یک بار از ایشان پرسیدم: «چرا موضوع بخش نظری پایان نامه تان را تحت عنوان ,بررسی آثار آربی اُوانسیان، انتخاب کرده اید؟» پاسخ دادند: « نمایشنامه هایی که ایشان برای اجرا انتخاب می کردند برای من جالب بود» و این نشان می داد که آقای لشکری اطلاعات جامعی نیز از نمایشنامه ها داشتند اما تنها پس از چاپ این کتاب بود که متوجه شدم که ایشان دست به چه کار عظیمی در مورد شناساندن دنیای هنر آربی اُوانسیان زده اند. می گویم دنیای هنر زیرا تئاتر ساختاری مرکب دارد که متشکل از ادبیات و هنرهای متفاوت است و از سویی ارتباط هنر با هنرمند دو نوع است: ذاتی و اکتسابی. ارتباط آربی از نوع اول است یعنی ذاتی. به گفتۀ مادر ایشان آربی در سنین کودکی عروسک هایی می ساخت و در جشن تولد خود برای دوستانش نمایش های عروسکی ترتیب می داد. آربی در سنین جوانی همکاری نزدیکی نیز با شاهین سرکیسیان در زمینۀ طراحی دکور، لباس و ساختن ماکت داشت.
آربی اُوانسیان در ۱۳۴۲ (۵۱سال پیش) برای تحصیل در رشتۀ سینما عازم لندن شد، یعنی یکی از مراکز مهم تئاتر جهان. در آنجا با پیگیری های مداوم فیلم های بسیاری دید و شاهد اجراهای هنری فراوانی از قبیل کنسرت موسیقی کلاسیک، تئاتر، سینما، پانتومیم و غیره بود. او پس از اتمام تحصیلات وقتی به ایران بازگشت از تمامی هنرها که لازمۀ ساختار مرکب تئاتر و سینماست اطلاع داشت و همچنین مکاتب هنر مدرن قرن بیستم را به خوبی می شناخت.
اُوانسیان در ۱۳۴۵ اقدام به ساخت فیلم شوهر آهو خانم نمود که متأسفانه به علت کارشکنی بعضی ناتمام ماند. این مسئله، به نوعی دیگر، در مورد فیلم مستند ـ کوتاه مدت او با نام لبئوس به نام تادئوس، نیز تکرار شد. لذا، اُوانسیان، که اطلاعات کافی در مورد طراحی دکور، ساخت ماکت، طراحی لباس، چیدمان ها، نمادها، رنگ ها، فرم برخاسته از متن و معانی داشت، به تئاتر روی آورد. در کنار این اطلاعات هنری، خصوصیات اخلاقی، فکری و احساسی او نظیر جدیت، خویشتن داری، خلاقیت، کمال پرستی و از همه مهم تر تفسیر شخصی، در نهایت، سبب تولد تئاتری شد که مُهر هنر اُوانسیان را بر خود داشت، سبکی منحصر به فرد که در جای جای آن حضور آربی محسوس بود و بار دیگر حقیقت این جملۀ معروف بوفون[۱۱] به اثبات رسید که «سبک خود انسان است».
اُوانسیان، با این خصوصیات طی ده سال ۲۵ نمایشنامه را کارگردانی کرد که پیش از آن هیچکدام به روی صحنه نرفته بودند و از لحاظ سبک هنری با سبک نمایش های مرسوم آن زمان تفاوت داشتند. این اجراها واکنش های متفاوتی را در پی داشتند. گروهی از تئاتر او دفاع و برخی انتقادهایی شدید کردند. این برخوردها چه در میزگردهای هنری و چه در مطبوعات آن زمان انعکاس یافت. نویسندۀ هر مقاله همان قدر می نوشت که فهمیده بود.
در آلمان، از سال ها پیش قانونی برای منتقدان وضع شده بود از این قرار: «یک منتقد هنری باید چهل سال سن داشته و دست کم یک کتاب تألیف کرده باشد». این قانون برای جلوگیری از قضاوت های عجولانه وضع شده بود؛ برای مثال، روزی که اپرای کارمن، اثر ژرژ بیزه[۱۲] بر روی صحنه رفت از طرف مطبوعات مورد انتقاد شدید قرار گرفت. عده ای هم از این امر تشویق شدند و در شب های اجرای اپرا آن قدر گوجه فرنگی و تخم مرغ به روی صحنه پرت کردند که بیزه از درد این بی حرمتی چهل روز پس از این اجرا در سن ۴۷ سالگی درگذشت. آیا مخالفان چنین حقی داشتند؟ تاریخ هنر جواب می دهد: خیر. ولی متأسفانه خیلی دیر شده بود.
و یا مثالی بزنیم در مورد یک اثر موسیقیایی از استراوینسکی،[۱۳] آهنگ ساز روسی، که امروز شاهکاری جهانی محسوب می شود. استراوینسکی در خاطراتش چنین می نویسد: «نخستین اجرای پرستش بهار با رسوایی عظیمی همراه بود که به گمانم همه باید از آن مطلع باشند. ممکن است عجیب به نظر آید اما باید بگویم که خودم هم انتظار چنین انفجاری را نداشتم».
نظیر چنین انفجاری برای اجرای نمایشنامۀ پژوهشی ژرف و سترگ و نو … به کارگردانی آربی اُوانسیان نیز پیش آمد. چرا؟ برای اینکه تماشاچی هنوز با سبک امپرسیونیزم آشنایی نداشت. هرچند این سبک در دنیا از صد سال پیش شناخته شده بود و در ایران نیز، کم و بیش، سبک پذیرفته شده ای در نقاشی بود اما در تئاتر تازگی داشت. رسالت هنرمند پیشبرد و خلق هنر است نه تکرار آن. تئاتر برای کارگردان و گروه او راهی است طولانی که طی آن بازیگر نخست به نقش آفرین و در نهایت به هنرپیشه تبدیل می شود. تئاتر برای کارگردان و گروهش دنیایی مرکب از هنرهای مختلف است، وسیله ای است برای مکاشفه، جست و جوی راه های جدید و تفسیر زندگی، نه نمایش خود زندگی.
از اینجاست که تضاد اندیشه بین نوشته های منتقدان در مطبوعات دیده می شود که خوانندۀ کتاب عناوین بسیاری از آنها را در پایان جلد دوم کتاب پیدا خواهد کرد. مجید لشکری زحمت بسیاری را در این راه متحمل شده است. او مطبوعات فارسی زبان ۴۶ سال اخیر را، شامل هفتاد منبع مختلف از قبیل روزنامه، مجله، فصلنامه، کاتالوگ و کتاب، صفحه به صفحه ورق زده و تمام گزارش ها، مقاله ها، گفت و گوها و نقدها را، شامل ۳۷۸ عنوان، در جدولی ۲۳ صفحه ای با ذکر نام نویسنده، منبع، تاریخ انتشار و شمارۀ صفحه گردهم آورده است. کافی است خواننده این مقاله ها یا حتی تنها عناوین آنها را بخواند تا پی ببرد که نویسنده ها از نظر فرهنگ، معلومات و اطلاعات هنری چه تفاوت های بزرگی با هم دارند و اینجاست که ضرورت داشتن تخصص برای فردی که قلم به دست می گیرد محسوس می شود.
اهمیت ویژۀ این کتاب در این است که، پس از ۴۶ سال، معاصران و آیندگان با مطالعۀ این گفت و گوها، نقدها و مقاله ها به واقعیت های دهه های گذشته پی خواهند برد.
جلد اول کتاب پس از یادداشت مؤلف سرآغازی دارد به قلم استاد راهنمای ایشان، آقای فرهاد مهندس پور و متعاقب آن پیشگفتاری از پیتر بروک. بقیۀ مشخصات کتاب از این قرار است:
نقش روی جلد: اثر بیژن صفاری، طرح اول ۱۳۵۲ و طرح دوم ۱۳۶۰
طرح جلد: محیا کتابچی ـ استودیو کارگاه
صفحه آرایی: هادی عادل خانی (در دو رنگ)
شمارگان: ۱۰۰۰ نسخه
مدیران مسئول انتشارات همکار: سید صدرالدین بهشتی و سید حامد بهشتی.
در انتهای هر دو جلد نمایۀ اسامی اشخاص، آثار، نمایش ها و فیلم ها فیلم ها آمده است که حاوی ۱۴۴ گفت و گو و مقاله دربارۀ تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان است.
نام تعداد قابل توجهی از نمایشنامه هایی که اُوانسیان طی ده سال کارگردانی کرده یا به نوعی در آن شرکت داشته است و اسامی ۱۶۳ تن از کسانی که با ایشان همکاری داشته اند نیز در آخر کتاب ذکر شده است.
در پایان شاید بد نباشد که چند خطی از جلد اول، مربوط به عناوین «سرآغاز» و «پیشگفتار» در اینجا آورده شود.
نخست از پیتر بروک، که در پیشگفتار خود دربارۀ آربی اُوانسیان چنین نوشته است: «تا به امروز دانش او مرا شگفت زده کرده است. او هم مرد شرقی و هم غربی است. با پذیرش یکسان از جهان های پیدا و ناپیدا، با هوشمندی متفاوتی، جریان های فرهنگی زمانۀ ما را مشاهده کرده اما هرگز اسیر گرایش های پراکنده نشده و همواره آزاده باقی مانده است».
و اینک چند خطی از آقای فرهاد مهندس پور که درمورد دانشجوی خود چنین نوشته است: «مجید لشکری جوان دانش آموختۀ دانشگاه سوره، هنگامی که در سال ۱۳۸۱ کار خود را برای نوشتن پایان نامه اش آغاز کرد، هنوز آربی اُوانسیان را به درستی نمی شناخت و نمی دانست برای این شناخت چه هزینه ای باید بپردازد. بسیار ساده باید بگویم که او برای این شناخت، کما بیش، از دوزخ ناآگاهی روزگار ما گذشته است و آنچه که به همین سادگی در برابر ماست دسترنج کار دیوانه وار اوست. دیوانه وار از این رو که هنوز نمی دانم با کدام انگیزۀ نیروبخش این همه سال توانست این کار را دنبال کند».
باشد که این «دیوانگی» در زمینه های مختلف هنر ایران ادامه یابد زیرا تاریخ هنر بخشی از شناسنامۀ یک ملت است.
نمایش تکۀ نادیده[۱۴]
محمد رضا اصلانی[۱۵]
آربی اُوانسیان اکنون جزو تاریخ هنر معاصر ایران و بگویم تاریخ معاصر جهان است. این مغفول ماندن سی و اندی سالۀ چنین تاریخی در واقع بازگشتی بوده است از جهانی شدن جهان ایرانی به حوزۀ محلی ماندن، به بومی شدن که خود اگر پایگاه ملی بودن است اما فقط پایگاه است نه رسیدن.
تاریخ هنر مدرن ما و معاصر بودن هنر ما، چه بخواهیم و چه نخواهیم چه کسانی را خوش بیاید و چه کسانی را خوش نیاید، در تئاتر و نیز سینما با نام آربی اُوانسیان درآمیخته است و او مؤثرترین است که می توانم گفت.
اکنون با همت جوانی ـ هرچند با سیر شکل گرفتن کتاب او از جوانی دارد پا به میان سالی می گذارد ـ یک کتاب بالنسبه جامع در فضای کنونی هنر ایران زاده شده. می گویم زاده شده و می باید گفت باززاده شده. این یک باززایی است از آنچه می تواند تاریخ راـ گوشۀ نام آوری از تاریخ فرهنگ معاصر ما را ـ به ما بازگرداند.
می دانستم که کتابی در راه است اما گمان می کردم که آن هم یکی دیگر از جمع آوری مصاحبه ها و مقالات است از یک نفر. وقتی چاپ شد دیدم که نحوی چیدمان در آن هست که کمپوزیسیونی است از صداها، که در آن نه نظرات افراد ـ بگویم اظهار لحیه ـ که رسیدن یک به پاخاسته از نسل امروز است از پرسشی به پرسش دیگر. کتاب روند و ساختار رسیدن است به پرسش و این پرسش نه از افراد که به نحوی از تاریخ است. نمی گویم تاریخ گم شده بلکه تاریخ نایافته. می توانی این کتاب را بخش بخش بخوانی و صدای تنوع یک دوران را بشنوی.
این مجموعه می توانست نقادانه تر از این باشد، نقدی باشد به دوران، به کارکردها، به بازنگری ها و … .
اما کتاب با مصاحبه هایش و اسنادش بی آنکه بخواهد از نقد فاصله بگیرد در ورطۀ مداحی فرو نمی غلتد بل مثل خود تئاتر به نمایش یک دوران می پردازد. این مجموعۀ کمپوزیسیون یافته ـ شاید دست بر قضا ـ با مضمون تئاتری خودِ کتاب یک همخوانی ماهوی یافته که در کمتر مجموعۀ مونوگرافی ای می توان یافت. همین که یک دورۀ مغفول مانده و مسکوت مانده با ریزبافت هایش نموده می شود خود نوعی نقد یک دوران است یا نقد این دوران است. نقد فقط قلم فرسایی در باب یک موضوع نیست. نقد، ساختار گشایی است و این مجموعۀ فراهم آمده خود نقدی است بر آنچه می توانست باشد و نشد و می توانست شاخصۀ هنر جهانی یک ملت باشد با نمونه های برگرفته ـ اما نه تکراری و عیناً تحویل شده ـ چون سواری درآمد[۱۶] و دیگرها … که غربی بودن ما نبود که جهانی می شد بل پیشنهاد مدرن شرقی ما بود که می توانست جهانی شود و نشد. این کتاب بی افاضۀ نقد بودن خود نقدی است بر شدن، که یک باره با هجوم نگره های ژورنالیستی چپ و راست، درافتاده در ورطۀ نشدن. یک نمایندۀ نسل امروز ـ از متولدان دهۀ شصت و هفتاد ـ به جای عقلانیت آموزش یافته و مانده در قاعده های رایج، هوش را بر می گزیند و با هوش خود به یک نیاز پاسخ می گوید، یا یک نیاز را می بیند.
اگر نگاه به پشت سر در اسطوره های سامی، به گچ تبدیل شدن است، این نگاه نسل امروز به پشت سر، نگاه به عقب نیست که نگاه به خود است، به پشت خود من، من انسانِ ایرانی، انسانی که اینترنت به او می گوید که جز جهانی بودن چاره ای ندارد اما ایرانی بودن هم سرشت اوست.
جمع آورنده و مؤلف کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان، به طول ده سال با هوش فشرده از ناخودآگاه قومی ـ تاریخی تجربۀ پرسیدن را به تجربۀ تاریخی شدن تبدیل می کند. این از هوش اوست که می بایست جلد دوم ابتدا ـ به عنوان جلد اول ـ می آمد، بعد جلد اول ـ مجموعۀ مصاحبه ها و نقد و نظرها- اما نخست یک پژوهش میدانی را شکل می دهد، سپس اسناد را در برابر این پژوهش می گذارد. کم یا زیاد مهم نیست. مهم نحوۀ مقابلۀ این دو نوع سند است که به یکدیگر شکل دیالکتیک می دهند، شکل تصویری از پذیرفتن و نپذیرفتن.
این کتاب صدای سؤال های یک نسل است که عقلانیت را در هوشمندی خود جست و جو می کند و می خواهد با جهان به مثابۀ تاریخ مواجه شود.
این کتاب سرآغاز یک فصل دیگر است.
به مناسبت انتشار و رونمایی از کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان از ورای نوشته ها ، گفتگوها و عکس ها گریگور قضاریان، عضو هیئت تحریریۀ فصلنامۀ پیمان، گفت و گویی اختصاصی با مجید لشکری، مؤلف جوان و فرهیختۀ کتاب، ترتیب داده که در ذیل تقدیم حضور خوانندگان می شود.
گریگور قضاریان: آقای لشکری لطفاً خودتان را معرفی کنید.
مجید لشکری: در مشهد به دنیا آمدم و همان جا دیپلم سینما گرفتم. پس از آن، در رشتۀ کارگردانی نمایش از دانشگاه سورۀ تهران فارغ التحصیل شدم. پژوهش کتابم را از یک سال پس از ورود به دانشگاه شروع کردم که ده سال طول کشید. همچنین فیلم سازی را از دو سال پیش شروع کردم و دو فیلم مستند ساختم. فیلم کوتاه فراموشی اولین تجربۀ مستقل من بود که دربارۀ وضعیت بیماری پدرم ساختم. فیلم مستند بلندی نیز دربارۀ کارهای فرشاد فداییان (مستندساز و عکاس) ساختم.
به عنوان کسی که آربی اُوانسیان را ندیده و در دوران فعالیت هایش متولد نشده بوده، انگیزۀ شما از تحقیق در مورد او چه بود؟ چرا این کتاب را نوشتید؟
لشکری: انگیزۀ من کشف ریشه های تئاتری و سینمایی پیشرویمان بود. حتی اگر در آن دوران هم متولد نشده باشم، نمی توانم دریچه های دیدار با گذشته را مسدود کنم و تأثیر سازندۀ آن کارها را نادیده بگیرم. این سازندگی توسط عده ای علاقه مند در مراکزی شروع شده بود و منجر به ایجاد یک جریان متفاوت و پیشگام در تئاتر و سینمای ایران شد که حاصل تبادل نظر گروهی و آزمون و خطا بود. آنها توانستند مسیر تازه ای را به وجود آورند که اکنون سرمایه های هنری ما هستند اما حیف از این سرمایه ها به دلایل مختلف بی بهره مانده ایم.
و اما نخستین برخورد من یک نوع کنجکاوی بود که از ناآگاهی ام سرچشمه می گرفت، یعنی، پس از خواندن نمایشنامه های عباس نعلبندیان، که مربوط به پانزده سال پیش می شود شروع به تحقیق در مورد آربی اُوانسیان، کارگردان نمایشنامه های نعلبندیان، کردم. نوعی پرسش درونی برای کشف و جست و جوی جنبه های اجرایی و کارگردانی آن نمایشنامه ها، برایم مطرح شد. همچنین، وقتی فیلم چشمه ـ اولین فیلم بلند سینمایی آربی اُوانسیان ـ را دیدم بینش متفاوتی نیز در آن یافتم. روایت منحصر به فرد، ساختار غیر خطی و در کل زبان شاعرانۀ فیلم، از نظر بیانی، جلوتر از زمانۀ خودش به نظرم رسید. با تشنگی ای که نسبت به گذشتۀ تاریخی مربوط به دهۀ ۴۰ و ۵۰ شمسی برایم کم کم پیش آمده بود برای شناخت بیشتر شروع به پژوهش کردم تا پاسخ نادانسته هایم را به مرور با پرسش هایم پیدا کنم. این هنرمند با نسل من تفاوت زمانی زیادی داشت. نه تنها کارهایش بلکه شخصیت او نیز برای من رمز و رازی پیدا کرد. هنوز هم به درستی نمی دانم منشأ این راز در کجا نهفته است.
در هنگام نگارش این کتاب به چه نکات جالبی در مورد آربی رسیدید؟
لشکری: پویایی، خلاقیت و آزمون های نو در راستای پرورش گروه اجرایی، تمرکز، کار مداوم و بسیاری نکات دیگر را می توانم ذکر کنم؛ برای مثال، در تئاتر، اجرای نمایشنامه هایی که این کارگردان کار کرده به وضوح جست و جویی گسترده در ادبیات نمایشی پیشرو و تازه های تئاتر جهان است. همچنین، نمایشنامه هایی را که ریشه در فرهنگ سنتی ـ ایرانی دارد در آنها می یابید اما اهمیت اصلی در خوانش نو و متفاوت اجرایی و هدف انتخاب این نمایشنامه هاست که در راستای پرورش گروه و در ارتباط با ناخودآگاه جمعی، ریشه های فرهنگ ایرانی و غربی بوده است. چنانچه این کارها بخت و اقبالی فراتر از مرزهای ایران در آن زمان به دست آورده اند به دلیل توانایی های اجرایی نهفتۀ آن کارها، تلاش کارگردان و گروهش در مسیر کاری شان بوده است. در کارهای تئاتری او، همواره جست و جویی در حال رشد دیده می شود که خودش را تکرار یا گم نمی کند و به شکلی آگاه و آزاد معطوف به هستۀ گروه خود مسیر متفاوتی را می پیماید. یا در سینما نیز با تمرکز بر نوع بیان شخصی خود طراوت و غنای ویژه ای به کارهای خود، بخشیده است. من تنها کاری که کردم این است که دیگران را از این تلاش ها مطلع سازم و این کار را با استناد به اسناد و گفت و گوهایی متکی بر یافته هایم از واقعیت های تاریخی شکل داده ام. اگر بدون پیش داوری به آنچه در این کتاب گنجانده شده دقت شود، از نظر من سلامت مسیر رشد یک جریان فرهنگی ـ هنری قابل تشخیص است.
یادداشت پیتر بروک در مورد آربی اُوانسیان به چه ویژگی هایی می پردازد؟
لشکری: در نخستین سطر نوشته پیتر بروک میخوانیم: «آربی استثناست». بروک پس از اشاره به آشنایی خودش با اُوانسیان به توصیف اهمیت این هنرمند از نگاه خودش و موارد دیگری به صورت موجز میپردازد و با همان جملۀ آغازین نوشتۀ خود را پایان میدهد. بروک توجه ما را به چیزی منحصر به فرد جلب می کند. این کارگردان شهیر، با توجه به اینکه با اشخاص بسیار زیادی در عرصۀ تئاتر و سینما فعالیت کرده، به جز آربی اُوانسیان، تنها برای کتاب دو هنرمند دیگر، یکی یرژی گروتوسکی،[۱۷] کارگردان معروف لهستانی و بنیان گذار تئاتر بی چیز و دیگری یوشی اویدا،[۱۸] بازیگر مطرح سینما و تئاتر ژاپن، مقدمه نوشته است. برای من همین بس که او، در پیش گفتار این کتاب، از اُوانسیان این طور یاد می کند: «از طریق آربی آشنایی ام با فرهنگ و سنت های ایران آغاز شد. با وجود سختی ها او مرا به روستایی برد و در میان روستاییان به تماشای تعزیه نشستیم. نامی ناشناخته که برایم تجربه ای عمیق و هیجان انگیز شد و آربی یک وجه نو و کاملاً ناشناخته از اسلام را برایم آشکار ساخت». وقتی یک مسیحی، یک غیر مسلمان را چنین به زیبایی در ارتباط با اسلام قرار می دهد برای من جنبه ای از یک ارتباط روشن می شود که حضوری سازنده را رقم می زند. پژوهش من کشف این نوع رابطه ها و زمینه های مربوط به آن و نظایرش است. همچنین، در جایی دیگر بروک می نویسد: « تا به امروز دانش او مرا شگفت زده کرده است. او هم مرد شرقی و هم غربی است، با پذیرش یکسان از جهان های پیدا و ناپیدا، با هوشمندی متفاوتی جریان های فرهنگی زمانۀ ما را مشاهده کرده اما هرگز اسیر گرایش های پراکنده نشده و همواره آزاده باقی مانده است».
تمایز آربی از دیگران را در چه می بینید؟
لشکری: من نمی توانم تمایز را در یکی دو مورد نام ببرم، این کار در اندازۀ بزرگ تری در کتاب انجام شده و ویژگی های او برای خواننده پس از خواندن کتاب روشن خواهد شد. در برخورد نخست، تنها دو جنبۀ «پیش گام» و «راستین» بودن برای من برجسته می شود که جلوۀ آغازین هر پدیدۀ هنری است و درواقع، نمایندۀ هنرمندی است که با زبان متفاوت و عمیقی در مفاهیم مرا به پیشنهادهایش جلب می کند، این مفاهیم نمودهایی هستند از ادبیات کهن تا مفاهیم روزگار ما.
تأثیر آربی اُوانسیان را در تئاتر و سینمای ایران چگونه می بینید؟
لشکری: در سینما، هرچند اقبالش در کارهایی که تصمیم به ساخت آن داشت کمتر بوده است، با این حال فیلم هایی که از ایشان موجود است نمایانگر کار متفاوت و موثر این سینماگر است. برای مثال، او با ساخت فیلم سینمایی چشمه یکی از آغازگرانی است که به سینمای پیش از انقلاب نوعی هویت مستقل بخشید. این تأثیر را از دیدگاه نقش زبان و همچنین، ساختار فیلم او بر پایۀ کیفیت نماها، ضرباهنگ، نوع موسیقی فیلم، نحوۀ دکوپاژ، مونتاژ و پرداخت بازیگری آن و غیره می توان بررسی کرد. همچنین، وقتی به سینمای فقیر آن زمان نگاهی شود این نوع از ریاضت را در کمتر کارگردانانی می توانید سراغ بگیرید. تفاوت زبان و برخورد او با سینما، در فیلم چشمه، هنوز قابلیت های ارجاعی بسیاری در تاریخ سینمای بعد از آن در ایران دارد. کار سینماگران مستقلی که پس از او به ساخت آثارشان پرداختند پس از این فیلم و همچنین، چند فیلم دیگر بسیار ساده تر شد. وقتی از کلمۀ نقش استفاده می کنم مهم اول و آخر بودن نیست. اهمیت در هستی شناسی سینمایی است که شروع شده بود. بنابراین، آنچه ما در سینمای عباس کیارستمی می بینیم ادامۀ همان راهی است که پیش از او به نظرم با سینماگران دیگری آغاز شده و این از نظر تاریخی نقش بسزایی دارد. وقتی تاریخ را ثبت و تدوین نمی کنیم فکر می شود که هر پدیده ای بی ریشه و خودرو پدید آمده است.
در تئاتر مهم ترین تأثیر را به نظرم در نسل بازیگرانی که با او پرورش یافته اند می توانید ببینید. اُوانسیان دو گروه تئاتری بازیگران شهر و چهارسو را سرپرستی کرده. او نقش ویژه ای در پرورش بازیگرانی داشته که اکنون از هرکدام آنها به عنوان پیش کسوتان تئاتر و سینمای مملکت مان یاد می کنیم. گروه او از حرفه ای ها گرفته تا بازیگرانی که هیچ گونه سابقۀ تئاتری نداشتند در رابطۀ کاری خلاقانه ای باهم قرار گرفته بودند. به مرور، تحت سرپرستی اُوانسیان این فعالیت ها باعث رشد هریک از افراد گروه شد. این موضوع پس از گذشت سال ها از زبان هرکدام از بازیگران در کتاب بیان شده و آنها در گفت و گوهای خود از اهمیت و چگونگی این رابطۀ سازنده و مسیر رشد و پویایی خود یاد کرده اند. او همچنین در دوره ای چند ساله در دانشگاه تهران و مدرسۀ عالی تلویزیون به آموزش کارگردانی و بازیگری پرداخته است. گسترۀ این فعالیت ها و کیفیت آنها را می توان از بازتاب تاریخی این کارها در کتاب بهتر دریافت.
وضعیت پژوهش را در تئاتر و سینمای امروز ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
لشکری: به جز چند استثنا اغلب کارهایی که برای آشنایی مخاطبان در مورد سینما و تئاتر نوین ایران صورت گرفته، به جای آنکه به هستۀ درونی کارها اهمیت دهند، غرق در غبار کینه یا غرضورزیهای رایج و خاطرههایی هستند که کمتر مستند بوده و یا نمیتوانند برای پژوهش واقعیت هایی قابل ارجاع باشند. از این رو، محققان نسل بعدی حاصلی جز تکرار حواشی نخواهند داشت. معتقدم اگر زمینه های پرداختن به آثار پژوهشی ای از این دست خالی از غرض ورزی باشد و پژوهشگر به ستایش و تمجید نپردازد می تواند امکان بازتاب حقیقت تاریخی را ارائه دهد. اگر با پرهیز از پرداختن به مستندات تاریخ تا جایی پیش رویم که نسل آینده را محروم از مطالعۀ گذشته کنیم، این وضعیت مخالف با ارائۀ یک الگوی مناسب و سالم برای رشد و ارتقای فرهنگ سرزمینمان خواهد بود.
به نظرتان چه چیزی باعث شده که نسل حاضر از ریشه های تئاتری و سینمایی و پژوهش پیرامون آن دور شود؟
لشکری: به خواست اولیۀ درونی نسل جوان کمتر پرداخته شده. اگر این نسل نتواند درک درستی از وقایع گذشته داشته باشد، چگونه می تواند با ریشه های فرهنگی پیشین خود رابطه ای سازنده برقرار کند و از خودش شناختی داشته باشد؟ محرومیتی که اهالی فرهنگ و هنر، به خصوص، جوانان نسل من دچار آن هستند به مراتب سهمگین تر از تهاجمی است که برخی با تحمیل نگرانی های خود دانسته یا نادانسته به کارهای هنری و هنرمندان این جامعه وارد می آورند. دامنۀ حمایت های فرهنگی تنها صدور مجوزهای رایج نیست بلکه هنرمندان احتیاج به مرجعی قابل اتکا برای حفظ حقوق معنوی خود دارند تا بتوانند به پشتوانۀ آن رو به جلو حرکت کنند. با نگاهی به مطالب برخی از خبرگزاری ها و برخی موضع گیری های مطبوعات و رسانه ها گاه متأسفانه دیده ام که عموماً حاشیه هایی را که صحت تاریخی و حقیقی ندارند به نوعی پرونده سازی برای هنرمندان مبدل کرده و آنها را بازتاب داده اند و به یک باره کارنامه و زحمت چندین سالۀ یک هنرمند یا یک اثر را تحت الشعاع قرار داده اند.
چه راهکارهایی را برای بهتر شدن این وضعیت پیشنهاد می کنید؟
لشکری: همه می دانیم که تفسیر و قضاوت با نگاه تک بُعدی منجر به هیچ شناخت درستی نمی شود و نمی توان مسائل را از هم تمیز داد. حرف خود را، به هرقیمتی، به کرسی نشاندن هویت فرهنگی نسل ما و آیندگانمان را در معرض تهدید قرار می دهد. این هویت تنها در در صورتی می تواند حفظ شود که امکان پرداختن به تاریخ با استناد به شواهد و مدارک، به شکلی وفادارانه، از طریق پژوهش و حق اظهار نظر بدون غرض ورزی وجود داشته باشد. برای نمونه تنها یک خبر مطبوعاتی نمی تواند ملاک راستی و ناراستی مسائل تاریخی شود.مادامی که مسئولان فرهنگی ارزش ها و حقوق انسانی را در اولویت سنجش خود قرار دهند و نگذارند سلسله ای از اشتباهات رواج پیدا کند تا هنرمندان بی دلیل مورد اتهام قرار نگیرند، نقش خود را در این مهم ایفا کرده اند. من راهکار دیگری را نمی شناسم، جز مقاومت و سلامت خود پژوهشگران. شمار بسیاری از پژوهش های ماندگار ما با تلاش و ارادۀ فردی به وجود آمده اند و با خواست و احساس نیاز خود پژوهشگر آغاز شده اند.
برای آینده چه برنامه هایی دارید؟
لشکری: ماندن در این راه استقامت می خواهد و صبر و اراده ای پایدار امیدوارم باز هم بتوانم کار پژوهش را ادامه بدهم اما در حال حاضر ترجیح می دهم بیشتر به فیلم سازی بپردازم.
پینوشتها:
۱ـ گزارش مراسم رونمایی کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان از ورای نوشته ها، گفتگوها و عکس ها که در ۲۲ آبان ۱۳۹۳ در موزۀ سینما برگزار شد. این گزارش به دست آرا اوانسیان و با استفاده از اخبار منتشر شده در خبرگزاری های ایسنا و ایلنا تنظیم شده است.
[1].1 Peter Brook ۲ـ
کارگردان نوآور تئاتر و سینمای بریتانیایی است. او با بدعت و تأثیرگذاری بر تئاتر معاصر با بهکارگیری عناصر تئاتر شرق به شهرت رسید.
۳ـ متن سخنرانی آقای محمد رضا اصلانی در پایان این گزارش ارائه شده است.
۴ـ متن سخنرانی لیدا بربریانس در پایان این گزارش ارائه شده است.
۵ـ نمایشنامه نویس فقید ایرانی.
۶ـ نمایشنامه نویس، پژوهشگر و دست اندرکار تئاتر.
۷ـ بخش کوتاه شدۀ این متن توسط خانم لیدا بربریانس، در مراسم رونمایی کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان از ورای نوشته ها، گفتگوها و عکس ها، که در ۲۲ آبان ۱۳۹۳ در سالن موزۀ سینمای باغ فردوس برگزار شد، ایراد گردید.
۸ـ موسیقی دان و کارشناس هنری.
Victoria Station 9ـ
Harold Pinter ۱۰ـ
Georges-Louis Leclerc, Comte de Buffon (1707 – 1788)11ـ
طبیعی دان فرانسوی.
Georges Bizet (1838 – 1875) 12ـ
Igor Stravinsky(1882 – 1971) 13ـ
۱۴ـ خلاصه ای از متن سخنرانی آقای محمد رضا اصلانی، در مراسم رونمایی کتاب تئاتر و سینمای آربی اُوانسیان از ورای نوشته ها، گفتگوها و عکس ها، که در ۲۲ آبان ۱۳۹۳ در سالن موزۀ سینمای باغ فردوس برگزار شد.
۱۵ـ نویسنده، شاعر، کارگردان و مستندساز.
۱۶ـ نام یکی از اجراهای آربی اُوانسیان است.
Jerzy Grotowski 17ـ
Yoshi Oida18ـ