فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۷۶
بازنگری بحران قراباغ و نقش جمهوری اسلامی ایران
نویسنده: دکتر هادی آجیلی / منیره اخوان / مهدیه شادمانی
بحران قراباغ، مهم ترین و طولانی ترین مناقشۀ باقی مانده پس از فروپاشی شوروی در منطقۀ قفقاز است. باوجود ارائۀ راهحلها و مذاکرات انجامشده میان دولتهای جمهوری آذربایجان و ارمنستان، همچنین طرحها و نشستهای بازیگران منطقهای و بینالمللی، این بحران همچنان حلنشده باقی مانده است. تشدید بحران طی سالهای اخیر سبب شده است که قفقاز به میدان مبارزۀ قدرتهای بزرگی چون روسیه و امریکا تبدیل شود. این دولتها در پشت طرحهای به ظاهر دلسوزانۀ خود، درحقیقت بهدنبال منافع اقتصادی و سیاسی موردنظر در منطقه هستند. این مسئله، دورنمای مناقشۀ قراباغ را قدری مبهم میکند. در طی بحران قراباغ، بازیگران منطقهای و بینالمللی، دیدگاههای مختلفی دربارۀ شیوههای حضور ایران در آسیای مرکزی و به خصوص قفقاز جنوبی مطرح کردهاند. در این بحران، ایران تاکنون سیاست بیطرفی درپیش گرفته است. با این حال همواره شاهد بودهایم که قدرتهای مداخلهگر ازجمله روسیه، امریکا و ترکیه سعی کرده اند نقش ایران را در منطقه تضعیف کنند، حال آنکه باید جمهوری اسلامی ایران را در موضع یکی از همسایگان مرزی بازیگری جدی و مهم در این بحران تلقی کرد.
این مقاله در پی پاسخگویی به این سئوال است که باتوجه به اهمیت منطقۀ قفقاز جنوبی برای ایران، جمهوری اسلامی ایران در جایگاه یکی از بازیگران مهم و فعال منطقهای در بحران قراباغ، چه نقشی ایفا کرده است و برای تقویت این نقش، چه راهکار و پیشنهادی میتوان مطرح کرد؟ با توجه به دیپلماسی فعال قدرت هایی همچون روسیه، امریکا و ترکیه در مناقشات حوزۀ قفقاز به جاست که جمهوری اسلامی ایران نیز با تکیه بر ظرفیتهای موجود، با دیپلماسی فعالتری برای حل این بحران گام بردارد.
چارچوب تئوریک
رئالیستها یا واقع گرایان معتقدند که مسائل مربوط به سیاست بینالملل از طریق مناسبات متقابل قدرت ها درک میشود. اصول فکری رئالیستها عبارت است از: مرکزیت دولتها، محیط جهانی آنارشیک (فاقد اقتدار مرکزی)، تلاش دولتها برای افزایش ضریب امنیت و قدرت، اتخاذ سیاستهای عُقلایی دولتها برای دستیابی به قدرت یا امنیت و معرفی دولتها بهعنوان هدف غایی.[۴] رئالیستها، دولتها را بازیگران اصلی صحنۀ سیاست بینالملل قلمداد میکنند. بر این اساس، سایر بازیگران مانند شرکتهای چندملیتی و بهطورکلی سازمانهای غیرحکومتی، در چارچوب روابط میان دولتها عمل میکنند. آنها ضمن تأکید بر قدرت و منافع ملی معتقدند ازبینبردن غریزۀ قدرت فقط یک آرمان است و مبارزه برسر قدرت در فضایی بدون اقتدار مرکزی صورت میگیرد. محورهای اصلی رئالیسم را میتوان در دولتسالاری، بقا و خود یاری خلاصه کرد. [۵]نوواقعگرایان معتقدند که نظام بینالملل آنارشیک است. این آنارشی، البته بهمعنای بینظمی و هرجومرج بینالمللی و مناقشۀ آشکار و مستمر نیست؛ بلکه منظور نوعی اصل نظامبخش و تنظیمکننده است که توضیح میدهد نظام بینالملل از واحدهای سیاسی مستقلی تشکیل شده که فاقد اقتدار مرکزی حاکم بر آنهاست. [۶]کنت والتز،[۷] محقق برجستۀ امریکایی در زمینۀ روابط بین الملل، معتقد است هر ساختاری براساس نحوۀ تنظیم بخشهای یک نظام تعریف میشود. وی نیز تأکید میکند که برخلاف ساختار سلسلهمراتبی، نظام داخلی بین المللی نظامی آنارشیک است. بنابراین، اصل خودیاری و تمایلنداشتن به همکاری برای پیشبرد منافع جمع، اصلی مسلم فرض شده است. این ویژگی اولیه، ویژگی دوم ساختار بینالمللی را شکل میدهد. ازنظر کارکردی، تفاوتی بین کشورها وجود ندارد؛ جز عامل توانمندی که جایگاه واحد را در عرصۀ بینالمللی تعیین میکند. سومین ویژگی ساختاری نظام بینالمللی از دیدگاه والتز، به میزان تمرکز یا پراکندگی توانمندیهای داخلی نظام مربوط میشود. وی معتقد است فضای داخلی هر نظام بین الملل بر اساس تعداد بازیگرانی که در این نظام دخیل هستند متحول می شود. بنابراین، ساختار نظام بهصورت تابعی از تعداد کشورهای موجود در نظام بینالملل تعریف میشود. علاوه بر کمیت اعضا، توانمندی بازیگران نیز بر ساختار نظام تأثیر میگذارد. [۸]بنابراین، رئالیستهای تدافعی، ازجمله کنت والتز، معتقدند تلاش دولتها برای افزایش سهمشان از قدرت جهانی، نابخردانه است؛ زیرا اگر درجهت به دستآوردن قدرت بیشتر تلاش کنند، سیستم آنها را مجازات میکند. [۹]بر اساس آنچه گفته شد، ازمنظر رئالیستی، دستگاه سیاست خارجی یک کشور، در برابر تهدیدات و بحرانهایی که موجب بهخطر افتادن امنیت ملی و تمامیت ارضی آن میشود، باید مقابلهای جدی انجام دهد و درجهت حفظ قدرت خود در رویدادهای مختلف، نقشی جدی و مهم ایفا کند.
بر پایۀ این نظریه، جمهوری اسلامی ایران نیز با درک به هنگامِ رویدادهای مهم در منطقۀ قفقاز با هدف صیانت از منافع ملی ایران، از دیپلماسی فعال پیروی کرده است؛ زیرا فروپاشی اتحاد شوروی و استقلال کشورهای مختلفی همچون آذربایجان و ارمنستان در منطقۀ قفقاز، موقعیت جدیدی را در منطقه بهوجود آورده است. جمهوری اسلامی ایران به منظور دفاع از امنیت ملی و حفظ قدرت منطقهای خود و در راستای منزلتطلبی[۱۰] منطقهای برای حل مسئلۀ قراباغ وارد عمل شده و با الگوگیری از رئالیسم تدافعی، راهکارهایی برای حل مسالمتآمیز اختلافات ارائه کرده است. ایران چه قبل و چه بعد از انقلاب اسلامی همواره به منزلۀ یک کشور منزلتطلب در نظام منطقهای و بینالمللی شناخته شده و منزلتطلبی خود را در موقعیتهای مختلفی نشان داده است.
هدف سیاسی و منزلت بینالمللی هر دولتی، در هویت ملی و خودپندارهها (با هدف احراز هویتی برجسته در مقایسه با دیگر دولتها) و حفظ عزت نفس ملی آن تعریف میشود. با تعریف این دو رکن، دولتها درمییابند که به چه گروههایی تعلق دارند یا باید به چه گروههایی بپیوندند. این موارد لزوماً ناظر بر وضعیت موجود (توصیفی) نیست و میتواند در قالب آرمانی (تجویزی) تعریف شود. گروههای مدنظر در سطح بینالملل، برمبنای شاخصها و ویژگیهای مادی و معنوی تشکیل میشوند. [۱۱]در مجموع، براساس چارچوب نظری مطرح شده، دولت ها به عنوان بازیگران اصلی در منطقه، به دنبال موازنۀ قوا و دفع تهدیدات امنیتی موجود هستند. جمهوری اسلامی ایران نیز، به تبع این اصل، بر مبنای رئالیسم تدافعی و براساس چارچوب نظرى منزلت طلبىمنطقه اى، تلاش هایی در جهت مدیریت، میانجى گرى، حل بحران و ایفاى نقش مؤثر منطقه اى، صورت داده است.
تاریخچۀ بحران
منطقۀ قراباغ، از جمله مسائل مورد مناقشۀ دو کشور آذربایجان و ارمنستان است. جمهوری آذربایجان مدعی است که این منطقه از لحاظ تاریخی در حاکمیت آنهاست[۱۲] اما براساس شواهد تاریخی، قراباغ، که قدمتی بیش از ۲۵۰۰ سال دارد، یکی از قدیمی ترین استان های ارمنستان است و تحت نام آرتساخ همواره جزئی از خاک ارمنستان بوده است. در ۱۹۲۱م حکومت شوروی در راستای منافع سیاسی خود، دو منطقۀ نخجوان و قراباغ را از ارمنستان جدا کرد و طبق سیاست نگاه به شرق، آنها را به جمهوری آذربایجان واگذار کرد. در حالی که، اکثریت مردم این دو خطه ارمنی بودند. به همین دلیل مردم قراباغ در طول هفتاد سال حکومت شوروی همواره خواستار پیوستن به سرزمین مادری خود یعنی ارمنستان بودند. این مناقشه نیز بر همین اساس به وجود آمد. مسئله قراباغ در ابتدای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، یعنی در ۱۹۸۸م، بار دیگر به مثابۀ یک زخم تاریخی مطرح و به تدریج منجر به یک رشته مبارزات آزادی بخش شد. [۱۳]تشدید مناقشه برسر قراباغ کوهستانی در اواخر دهۀ ۱۹۸۰م و اوایل دهۀ۱۹۹۰م به جنگی تمام عیار و قومی انجامید. [۱۴]جامعۀ بین الملل نیز، با وجود برگزاری چهار دوره انتخابات ریاست جمهوری در قراباغ، تا کنون استقلال آن را به رسمیت نشناخته و این جمهوری خودخوانده با مشکل عدم شناسایی جهانی مواجه شده است؛ حتی ارمنستان هم، بنا به ملاحظاتی،جمهوری قراباغ کوهستانی را به رسمیت نشناخته است.
در نشست سه جانبۀ سوچی در ۵ مارس ۲۰۱۱م ـ که بین دیمیتری مِدودِف (رئیس جمهور روسیه)، الهام علی اف (رئیس جمهور آذربایجان) و سرژ سارکسیان (رئیس جمهور ارمنستان) صورت گرفت ـ تعهدنامه ای برای حل مسالمت آمیز اختلافات، بررسی حوادث در جریان و مسایل مربوط به آتش بس امضا شد. اما در ژانویه و فوریۀ ۲۰۱۴م، بار دیگر در روابط ارمنستان و آذربایجان تنش ایجاد شد به طوری که رسانه های آذربایجان بیش از ۱۵۰۰ نقض آتش بس (در ۲۰۱۳م) گزارش کردند. گروه مینسک در ۱۴ ژانویۀ ۲۰۱۴م، با وزرای خارجۀ ارمنستان و آذربایجان دیدار و نگرانی خود را از افزایش خشونت، تضعیف مذاکرات و چشم انداز صلح اعلام کرد و خواستار شرایط بی قید و شرط برای توافق آتش بس شد. [۱۵]
نقش بازیگران بینالمللی
مناقشۀ قراباغ تاکنون خسارتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بزرگی به بار آورده و دو کشور آذربایجان و ارمنستان، از ۱۹۹۱م، تلاشهای زیادی برای حل آن انجام دادهاند. [۱۶]طی سالهای اخیر، تلاشهایی ازسوی سازمانهای بینالمللی و دولتهای مختلف منطقهای و فرامنطقهای برای حل این مناقشه صورت گرفته است و هریک به فراخور علایق و منافع سیاسی و اقتصادی خود وارد میدان مناقشه شدهاند.
باید اذعان کرد که ریشههای تاریخی ـ قومی قراباغ، سبب تعارض منافع رقیبان منطقهای و قدرتهای جهانی و بهویژه پافشاری دولت آذربایجان بر حل مسئله در چارچوب تمامیت ارضی این کشور است. از سوی دیگر پافشاری ارمنیان قراباغ بر حق تعیین سرنوشت مردم قراباغ باعثشده است میانجیگری پانزدهسالۀ گروه مینسک و قطعنامههای سهگانۀ شورای امنیت، تأثیری بر حلوفصل بحران نداشته باشند و وضعیت آتش بس شکننده ای بین این دو کشور، همچنان تدوام یابد. [۱۷]دخالتهای بیگانگان در منطقۀ قفقاز جنوبی را باید از دو منظر بررسی کرد: نخستآنکه بیگانگان، صرفاً به دنبال منافع خود در منطقه هستند؛ دوم اینکه منافع آنها کاملاً با منافع برخی کشورهای منطقه در تضاد است. درنتیجه، برآیند این برخورد منافع، موجب کاهش امکانات موجود برای حلوفصل بحران قراباغ و درنهایت، حلنشدن این بحران شده است. [۱۸] بازیگران فرامنطقهای و بیگانگان در این حوزه باید بهطورخاص به این نکته توجه کنند که در وضعیت سیاسی منطقه، پنج قدرت خارجی (ایران، ترکیه، روسیه، امریکا و فرانسه) حضور دارند و نادیدهگرفتن منافع و علایق هرکدام میتواند باعث طولانیشدن و تشدید بحران شود. این مسئله، دقیقاً همان عاملی است که از ابتدای ورود به کار مینسک از جانب آنها شاهد هستیم. متأسفانه اعضای این گروه پس از آتشبس سال ۱۹۹۴م، ایران را از فرایند صلح قراباغ کنار گذاشتند و در ادامه به بهانۀ عضویت نداشتن ایران در گروه مینسک، مانع تلاشهای ایران در این راستا شدند و علیرغم پیوندهای ایران با دو کشور درگیر مناقشه و مطرح بودن آن به عنوان حلقۀ ارتباطی بین آسیای مرکزی و قفقاز و ترکیه، همچنان خواهان بیاثر کردن سیاستها و اقدامات ایران هستند. این درحالی است که ایران نزدیکترین مرزها را با این منطقۀ بحرانساز دارد و در واقع، کنارگذاشتن ایران و بیتوجهی به نقش سازندۀ آن میتواندبه تشدید بحران قراباغ منجر شود.
بحران قراباغ و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
در سیاست بینالملل، الگوی تنش متقابل دولتها براساس درجه تقارن اهداف، منافع ملی و نگرش آنها، طیف وسیعی از مناسبات و اتحاد و همکاری تا ستیز و تعارض ایجاد میکند. برایناساس، از ۱۹۹۰م که چندین کشور نوبنیاد از حوزۀ جنوبی شوروی شکل گرفتند و با توجه به امکانات و فرصتهای زیادی که آنها در مقابل سایر کشورها و قدرتهای منطقهای و بینالمللی داشتند، تکوین الگوی ترکیبی رقابت و همکاری آغاز شد. در همین زمینه، باتوجه به رویکردهای متفاوت ایران و ترکیه در کنار متغیرهای دیگری چون مجاورتهای جغرافیایی، مشابهتهای فرهنگی و ملاحظات سیاسی، رقابت ایران با کشور همسایهاش ترکیه (همچون روسیه و امریکا و اسرائیل) برای نفوذ و کسب جایگاه مناسب در میان کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز شروع شد. [۱۹]شاید منطقۀ قراباغ و مناقشات پیش روی آن، از مسائل مهمی بود که جمهوری اسلامی ایران را برآن داشت تا برای حفظ حضور سیاسی و اقتصادی خود در منطقه وارد میدان شود. این بحران، که در نزدیکی مرزهای ایران ایجاد شد، آشکارترین و جدیترین تهدید برای امنیت ایران محسوب میشد. مناقشۀ قراباغ در اواخر دهۀ ۱۹۸۰م، آغاز شد. پس از فروپاشی شوروی و با وقوع جنگ و درگیری میان دو طرف در ۱۹۹۳م، منازعات به نزدیکی مرزهای ایران گسترش یافت و نزدیک بود سیل پناهندگان جمهوری آذربایجان به سمت ایران سرازیر شوند. ایران با تمام توان نیروهای نظامی خود را بسیج کرد و برنامۀ وسیعی برای رسیدگی به امور پناهندگان احتمالی آغاز کرد. این جنگ سبب افزایش خریدوفروش تسلیحات در منطقه شد و حتی تنش و احتمال درگیری بین روسیه و ترکیه را افزایش داد. [۲۰]باتوجه به این مسائل، جمهوری اسلامی ایران این بحران را تأثیرگذار بر امنیت ملی خود میداند. درواقع، ایران از یک سو نگران گسترش بحران قراباغ به مرزهای داخلی خود است و ازسویدیگر، نگران افزایش ورود آوارگان و پناهندگانی است که هزینۀ زیادی را به کشور تحمیل خواهند کرد. [۲۱]بنابراین، اهداف سیاست خارجی ایران در قفقاز را میتوان در تأمین امنیت مرزها، حفظ تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال، وحدت ملی و درنهایت، ثبات داخلی و توسعۀ اقتصادی دانست.
میانجیگری: اقدام ایران درراستای حل بحران
حضور گستردۀ بازیگران فرامنطقهای در قفقازجنوبی و تهدید امنیت ملی ایران، این کشور را وادار کرد بهطورجدی در مسئلۀ قراباغ وارد شود و برمبنای سیاست خارجی اسلامی خود و طبق اصل بیطرفی و رضایت دو طرف، به منظور حل مسالمت آمیزمسئله میانجی گری کند. درحقیقت، ایران در فرایند میانجیگری بحران قراباغ دو هدف عمده را دنبال می کرد: اول، رفع تهدیدات امنیت جمهوری اسلامی ایران درصورت تداوم بحران و دوم، حضور در حل مناقشه بهمنزلۀ افزایش نفوذ در منطقه.
در جریان جنگ قراباغ، ایران چندین بار برای میانجیگری تلاش کرد؛ اما امریکا و روسیه و ترکیه حضور ایران در جریان میانجیگری را مخالف منافع خود میدانستند که درنهایت، ارتباط ایران با گروه مینسک قطع شد. [۲۲]این مسئله سبب شد که جمهوری اسلامی ایران مواضع خود را در قبال مناقشۀ قراباغ از مجرا های دیگری پی گیری کند. لذا با مذاکرات دوجانبه و چندجانبه با مقامات جمهوری آذربایجان و ارمنستان وارد عمل شد. اولین مرحلۀ حضور ایران در این مناقشه نشست سهجانبۀ هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور وقت ایران؛ یعقوب محمداف، کفیل ریاستجمهوری آذربایجان؛ و لئون درپطرسیان، رئیسجمهور ارمنستان؛ در اردیبهشت ۱۳۷۱ش، در تهران، بود که متأسفانه، به دلیل دخالت دشمنان غربی و منطقه ای موفقیتی حاصل نشد. در ۱۹۹۴م، مذاکراتی با میانجیگری ایران و روسیه انجام شد که به برقراری آتشبس در مه ۱۹۹۴م انجامید. [۲۳]پساز آن، ایران به همکاری با دو طرف منازعه ادامه داد؛ به کمک پناهندگان آذربایجان رفت و برای برقراری جریان مبادلۀ کالا بین نخجوان و جمهوری آذربایجان از طریق ایران امکاناتی را فراهم کرد.
دستاوردهای ایران از میانجیگری در بحران قراباغ
جمهوری اسلامی ایران پس از پایان جنگ هشتساله، که با تبلیغات منفی برخیاز رسانههای عربی و غربی همراه بود، نیاز به ارائۀ چهرۀ جدیدی در سطح منطقهای و بینالمللی داشت. موقعیت ایران پس از استقلال جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز، باعث شد که میانجیگری بهعنوان رویکردی مبتنی بر تحکیم مواضع صلحجویانه در اولویت سیاست خارجی ایران قرار گیرد. در این موقعیت منطقهای، تلاشهای صلحجویانۀ ایران آثاری را نیز درپی داشته است. بهطور خلاصه، مهمترین دستاوردهای میانجیگری جمهوری اسلامی ایران در مناقشات قراباغ به شرح زیر است:
۱. آغاز تلاشهای ایران برای میانجیگری، علاوه بر تأثیرهای مستقیمی که بر مناقشات قراباغ داشت، زمینۀ وساطت را برای کشورهای دیگر و سازمانهای منطقهای و بینالمللی نیز فراهم کرد،
۲. در موقعیتی که تلاشهای گستردۀ سیاسی و تبلیغاتی برای محدودکردن نفوذ ایران در آسیای مرکزی و قفقاز ادامه داشت، تنظیم روابط مناسب با کشورهای منطقه و جلب اعتماد آنها، یکیاز دستاوردهای ایران در روند میانجیگری بود،
۳. برخی تبلیغات منفی را خنثی کرد و سیاستهای جمهوری اسلامی ایران را در آسیای مرکزی و قفقاز روشنتر ساخت،
۴. زمینهای برای تحکیم روابط با کشورهای منطقه بهوجود آورد،
۵. توجه کشورها و سازمانهای بینالمللی را به سمت جمهوری اسلامی ایران معطوف ساخت،
۶. جمهوری اسلامی ایران با وجود ارتباط نزدیکتر با یکیاز طرفهای درگیر، سیاست متوازنی درمقابل طرفین درگیر در مناقشه اتخاذ کرد،
امکانات سیاسی، تفاهم را افزایش داد و مانع تشدید مناقشه و تغییر مرزهای جغرافیایی شد،
۸. از گسترش بحران به کشورهای همسایه جلوگیری کرد،
۹. مسائل داخلی بهویژه تحریکات آذربایجان را نسبت به ارمنیان در ایران بهطور مؤثری کنترل کرد،
۱۰. اعتبار و وجهۀ ملی و بینالمللی جمهوری اسلامی ایران را افزایش داد. [۲۴]
بنابراین، حضور جمهوری اسلامی ایران در فرایند مذاکرات بحران قراباغ، زمینهساز تحکیم جایگاه منطقهای ایران در میان رقبای دیگر شد. دیپلماسی رسمی و فعال دولت بهعنوان یک کشور اسلامی و برمبنای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، بهطور قطع میتواند مانع تشدید بحران در مناطق دیگر و آوارهشدن مردم شود.
راهکارهای پیشِ روی جمهوری اسلامی ایران
تهران همواره از استقرار صلح و ثبات در مناطق همجوار و از جمله قراباغ استقبال و آمادگی خود را برای کمک به حل مناقشات موجود در منطقه اعلام کرده است. [۲۵]بنابراین، با توجه به نزدیکی جغرافیایی قفقاز به ایران، نبود امنیت در منطقه بر امنیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی ایران تأثیر میگذارد و از آنجا که افزایش امنیت ملی و توسعۀ اقتصادی بهمنظور تحکیم امنیت و ثبات در مناطق پیرامون، ازجمله ایران، دارای اهمیت بسیاری است، توجه شایان به تثبیت وضعیت جدید در منطقه باید در رأس کار رهبران حکومتی قرار گیرد. [۲۶]لذا، جمهوری اسلامی ایران با توجه به موقعیت استراتژیک خود در منطقه میتواند از رهگذر میانجیگری بحران قراباغ، حضور سیاسی و اقتصادی خود را در منطقه نهادینه و پایدار کند. تأکید بر روابط فرهنگی ـ مذهبی باتوجه به پیوندها و سوابق تاریخی مشترک جمهوری اسلامی ایران با دو کشور درگیر میتواند مهمترین دریچۀ ورود به این مناقشه باشد. از رهیافت این پیوندها دولت ایران باید بهترین شیوه را برای نفوذ در این مناطق اتخاذ کند. گام بعدی پیشِ روی سیاست خارجی دولت جمهوری اسلامی ایران، تلاش برای ارتباط با دولتمردان جمهوری آذربایجان است؛ زیرا در این مقطع، دولت جمهوری آذربایجان ارتباط گستردهای با ایالات متحدۀ امریکا و اسرائیل دارد. ایران این ارتباط را ازنظر امنیتی نمیپسندد.
جمهوری اسلامی ایران باید ابتدا ازطریق ابزارهایی همچون رسانه و اقدامات فرهنگی افکار عمومی کشور مقابل را به سمت خود جلب کند و در مرحلۀ بعد با پیشنهاد نشستی با حضور دبیرکل سازمان همکاری اسلامی، ایران، ترکیه و دو طرف ارمنی و آذربایجانی، گامی معطوف به هدف درراستای حل مسالمتآمیز این مناقشه بردارد. یکیاز راههای تأمین امنیت و ثبات در منطقۀ قفقاز، همکاری و همگرایی اقتصادی است. ایران باید در راستای حملونقل، ترانزیت، تجارت، مطالعات فنی و بررسی کارشناسانه در زمینۀ امکان افزایش ظرفیت مبادلات تجاری و کشف ظرفیتهای جدید با دولت آذربایجان و ارمنستان اقدام کند.[۲۷]
با توجه به ضعف های اقتصادی، علمی و فرهنگی موجود در کشورهای تازه استقلال یافته، جمهوری اسلامی ایران می تواند با رویکردی بی طرفانه، از دیگر رقبای منطقه ای و بین المللی خود سبقت گیرد و با تکیه بر دیپلماسی عمومی و ایجاد ارتباط در حوزه های اقتصادی، انرژی، فرهنگی و علمی نقشی مهم و فعال در این دو کشور بازی کند.
نتیجهگیری
براساس آنچه گفته شد، بحران قراباغ از جمله مسائلی است که بازیگران مختلف منطقهای و فرامنطقه ای را درگیر خود کرده است. این مناقشه از جمله مسائلی است که تا به امروز مانع بزرگی در راستای توسعۀ دو جمهوری تازهاستقلالیافتۀ ارمنستان و آذربایجان بوده است. ازسویدیگر، نمیتوان آثار مخرب این بحران بر کشورهای همسایه و هممرز دو طرف درگیر را انکار کرد. بهطوریکه، هرگونه ناامنی و بیثباتی در این منطقه، به طور مستقیم بر امنیت این کشورها تأثیر میگذارد. جمهوری اسلامی ایران نیز در ردیف این همسایگان است. با توجه به بررسیهای صورتگرفته در این نوشتار در مورد ارتباط جمهوری اسلامی ایران با این بحران، سه نکته شایان ذکر است:
۱. منافع، مداخله و حضور قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای مانند روسیه و ایالات متحده و اتحادیۀ اروپا در این بحران باعث بهحاشیهراندن و کمرنگشدن نقش ایران در بحران مذکور شده است،
۲. قرارگرفتن ایران در محور روسیه ـ ارمنستان ـ ایران، درتقابل با محور ایالات متحده ـ آذربایجان ـ گرجستان در معادلات منطقۀ قفقاز و نیز سیاستهای غیرمسالمتآمیز آذربایجان درتقابل با برخی منافع ملی ایران، باعث شده برخی بازیگران اصلی، با تردید به نقش میانجیگرانۀ جمهوری اسلامی ایران بنگرند،
۳. با توجه به اهمیت و حساسیت منطقه و منافع ملی در این حوزه، دستگاه دیپلماسی ایران، تأثیرگذاری و نقشآفرینی بیشتری می تواند داشته باشد. لذا با توجه به وابستگی متقابل امنیتی ایران و کشورهای حوزۀ قفقازجنوبی، دولت جمهوری اسلامی ایران باید با رهیافت دیپلماسی فعال وارد میدان شود تا ازطریق برنامههای هدفمند و مستمر، هم از تأثیر بحران بر امنیت ملی خود جلوگیری کند و هم امنیت و ثبات را برای منطقۀ قفقاز به ارمغان آورد. حل این مناقشه توسط جمهوری اسلامی ایران میتواند بار دیگر سبب اثبات برتری قدرت ایران در برابر بازیگران بیگانه و رقیب در این بحران باشد.
پینوشتها:
۱- استادیار روابط بینالملل دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی.
۲- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان.
۳- دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان.
۴- Jack Donnelly, Realism and international relations (Cambridge: Cambridge university Press, 2000), p. 8.
۵- سیدعبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل (تهران: سمت، ۱۳۸۵)، ص ۳۵۶ ـ ۳۶۰.
۶- سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (تهران: سمت، ۱۳۸۸)، ص ۳۵.
7- Kenneth Neal Waltz
دانشمند علوم سیاسی امریکایی و یکی از برجستهترین محققان در زمینۀ روابط بینالملل. او بنیانگذار نئوواقع گرایی یا واقع گرایی ساختاری در نظریۀ روابط بینالملل است.
۸- سیدحسن سیفزاده، نظریهها و تئوریهای مختلف در روابط بینالملل فردی ـ جهانی: مناسبات و کارآمدی (تهران: مرکز انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۸۴)، ص ۲۰۵۱.
9- john Mearsheimer, structure realism (Oxford: Oxford university, 2006), p. ۷۲.
10- status seeking
11- Vahid Noori, “ISR – Status-Seeking and Iranian Foreign Policy», Institute For Strategic Research Journals (30 June 2012). (http://www.isrjournals.ir)
12- svante cornell, the nagorno Ü karabakh conflict (Department of east European studies, 1999),vol.1, p.8.
۱۳- کارن خانلری، «دو نگاه متفاوت ایران و ترکیه در قفقاز (راههای حل مناقشه قرهباغ)»، دیپلماسی ایرانی(دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳).
(http://www.irdiplomacy.ir)
14- Erik Melander,”The Nagorno-Karabakh Conflict Revisited: Was the War Inevitable?», Journal of Cold War Studies, 3(2):48-75, May 2001.
15- Jim Nichol, “Armenia, Azerbaijan, and Georgia: Political Developments and Implications for U.S Interests”, Congressional Research Service (2014): 21-23.
16- ozkan guner, “nagorno-karabakh problem:Claims, Counterclaims and Impasse,», Middle east. vol.1, no.1 (۲۰۰۶):۱۱۸.
۱۷- میرقاسم بنیهاشمی، «توازن قدرت در قفقاز در پرتو تحول در روابط ترکیه ـ ارمنستان»، مطالعات راهبردی، س۱۲، ش۱4(1388):۱۳۵.
۱۸- میرابراهیم صدیق، روابط ایران با جمهوریهای قفقاز از سال ۱۹۹۱ تاکنون (تهران: دادگستر، ۱۳۸۳)، ص ۱۶۹.
۱۹- حمید قائمپناه، «تضاد و همکاری روابط ایران و ترکیه بعداز جنگ سرد (۱۹۸۹تا۲۰۰۸)»، مطالعات سیاسی، س۳، ش۱1(1390).
۲۰- ادموند هرتزیک، ایران و حوزۀ شوروی سابق، ترجمۀ کاملیا احتشامی(تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۵)، ص۲۶ و ۲۷.
۲۱- توحید نجف زاده، «متغیرهای مؤثر در روند شکل گیری و تطویل بحران قره باغ»،پایان نامۀ کارشناسی، دانشکدۀ روابط بین الملل( ۱۳۷۵): ص۱۴۵.
۲۲- محمود واعظی، « الگوی میانجیگری جمهوری اسلامی ایران در بحران قرهباغ و تاجیکستان»، مفید، ش ۶۱ (شهریور ۱۳۸۶): ۱۵۹.
۲۳- امانالله شفایی، «تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر تحولات سیاسی»، علوم سیاسی، ش۴۸، س۱۲(زمستان۱۳۸۸): ۱۷۲.
۲۴- الیاس واحدی، «مناقشۀ قره باغ و امکان نقش آفرینی منطقه ای ایران»، تحولات ایران و اوراسیا، ش۲۹ (خرداد و تیر۱۳۸۹): ۱ـ ۸.
۲۵- علی قلی زاده،«تاثیر میانجی گری روسیه در بحران قراباغ بر منافع ملی ایران»، تحولات ایران و اوراسیا، ش۳۳ (بهمن و اسفند۱۳۹۰): ۶.
۲۶- الهام میرتهامی،«امنیت در قفقازجنوبی»، مطالعات خاورمیانه، س۱۱، ش۱ (بهار ۱۳۸۳): ۵۲.
۲۷- همان جا.
منابع:
بیات، عیوض. سیاست خارجی روسیه و ترکیه درقبال مناقشۀ قرهباغ. تهران: اندیشۀ نو، ۱۳۹۰.
بنیهاشمی، میرقاسم. «توازن قدرت در قفقاز در پرتو تحول در روابط ترکیه ـ ارمنستان». مطالعات راهبردی. ش۱۴، س۱۲. ۱۳۸۸.
دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران. تهران: سمت، ۱۳۸۸.
سیفزاده، سیدحسن. نظریهها و تئوریهای مختلف در روابط بینالملل فردی ـ جهانی: مناسبات و کارآمدی. تهران: مرکز انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۸۴.
شفایی، امانالله. «تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر تحولات سیاسی». علوم سیاسی. ش۴۸. س۱۲. زمستان ۱۳۸۸.
صدیق، میرابراهیم. روابط ایران با جمهوریهای قفقاز از سال ۱۹۹۱ تاکنون. تهران: دادگستر، ۱۳۸۳.
قائمپناه، صمد. «تضاد و همکاری روابط ایران و ترکیه بعد از جنگ سرد (۱۹۸۹تا۲۰۰۸)». مطالعات سیاسی، ش۱۱، س۳. بهار۱۳۹۰ .
ولی قلی زاده، علی. «تأثیر میانجی گری روسیه در بحران قراباغ بر منافع ملی ایران». تحولات ایران و اوراسیا (ایراس). ش۳۳. ۱۳۹۰.
قوام، سیدعبدالعلی. اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، تهران: سمت، ۱۳۸۵.
میرتهامی، الهام. «امنیت در قفقازجنوبی»، مطالعات خاورمیانه، ش۱، س۱۱. ۱۳۸۳.
واحدی، الیاس.«مناقشۀ قرهباغ و امکان نقشآفرینی منطقۀ ایران، ایراس». تحولات ایران و اوراسیا. ۱۳۸۹.
واعظی، محمود. «الگوی میانجیگری جمهوری اسلامی ایران در بحران قرهباغ و تاجیکستان»، مفید، ش ۶۱. ۱۳۸۶.
هرتزیک، ادموند. ایران و حوزۀ شوروی سابق. ترجمۀ کاملیا احتشامی. تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی. ۱۳۷۵.
cornell, svante. “the nagorno ـ karabakh conflict”. Department of east European studies, 1999. vol.1
Donnelly, Jack. Realism and international relation. Cambridge university press, 2000
Mearsheimer, john. structure realism. Oxford university, ۲۰۰۶
Vahid, Noori. “ISR – Status-Seeking and Iranian Foreign Policy». Iranian Review of Foreign Affairs. vol.3. no1. Spring 2012
guner, ozkan . “nagorno-karabakh problem: Claims, Counterclaims and Impasse,», Middle east. vol.1, no.1. ۲۰۰۶
Melander, Erik.”The Nagorno-Karabakh Conflict Revisited: Was the War Inevitable?». Journal of Cold War Studies. 3(2). ۲۰۰۱
Nichol, Jim. “Armenia, Azerbaijan, and Georgia: Political Developments and Implications for U.S Interests”, Congressional Research Service report. 2014
v. gurko – kryazhyn. “Kharebakh problem and armenian affaar”, availableat in: www.azembassy.com
http://www.irdiplomacy.ir
http://www.iras.ir
http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1940994