فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۷

 بازسازی کلیسای سورپ خاچ، مرهمی برسر گذشت رمز آلود و محزون ارمنیان (گفت و گو با زاکار یامیلدان اوغلو، معمار ارمنی تبار ترکیه)

نویسنده: گریکور قضاریان

مقدمه

کلیسای سورپ خاچ (صلیب مقدس) بنایی با بیش از هزار سال قدمت، واقع در جزیره آختامار(۱)، در ‏دریاچه وان ترکیه است. این کلیسای شگفت انگیز ساخته شده از سنگ های توف(۲)نارنجی و قرمز همچون ‏یاقوتی در دل آب های فیروزه‌ای دریاچه وان می‌درخشد.‏ امروزه، کلیسای سورپ خاچ مقصد هزاران گردشگر، از نقاط مختلف جهان است که از آن به منزله موزه ‏بازدید می‌کنند اما داستان این کلیسا داستان دیگری است، داستانی فراموش شده در تاریخ و برای ‏گردشگران، داستانی که برای ارمنیان هنوز زنده است، داستانی آمیخته با حزن و اندوه ارمنیان این ‏سرزمین که روزگاری سرزمین اجدادی آنان بود و با نژاد کشی ارمنیان در ۱۹۱۵م همه چیز به یکباره تباه شد. ‏

جزیره آختامار یکی از چهار جزیره دریاچه وان است که یادگارهای زیادی از ارمنیان را در خود جای ‏داده. این جزیره در اوایل قرن دهم و یازدهم میلادی مقر حکومتی پادشاهان ارمنی بوده است. منطقه ای زیبا با قلعه ها و برج و باروهای نظامی و تأسیسات بندری که گواه اقتصاد پویای آن خطه است. ‏امروزه این بناها یا به دلیل پیشروی سطح آب دریاچه به زیر آب رفته یا به واسطه آسیب های انسانی از ‏بین رفته‌اند. تنها یادمانی که همچنان پا برجاست کلیسای سورپ خاچ است که در سطح مرتفعی در این جزیره بنا ‏شده و ستاره این دریاچه است.‏

جزیره آختامار زمانی قلمرو پادشاهی واسپوراکان(۳)بود. گاگیک اول، پادشاه ارمنی، در ۹۱۵م ‏دستور ساخت کلیسای سورپ خاچ و دیگر بناهای سلطنتی و بازرگانی و ارگ شاهی را به معماران خود ‏می‌دهد. این جزیره به مدت دو قرن اقتصادی پر رونق داشت و مقر حکومتی ارمنیان بود اما حملات و ‏تاراج های متعدد در طول تاریخ از جمله حمله عرب ها، مغول ها، سلجوق ها و … نژادکشی ارمنیان به دست ترکان ‏عثمانی این مکان را به جزیره‌ای متروک تبدیل کرد.

کلیسای سورپ خاچ زمانی مرکز علمی، مذهبی و ‏فرهنگی ارمنیان بود. در پی واقعه نژادکشی ۱۹۱۵م، نیروهای عثمانی به غیر از کشتار ‏روحانیان و اهالی جزیره و غارت اموال، کلیه کتاب های دست نویس کلیسا و اسناد تاریخی را به داخل دریاچه ‏ریختند و افزون بر نژادکشی به فرهنگ کشی هم دست زدند. پس از ایجاد جمهوری ترکیه ‏و در پی سیاست ارمنی زدایی حاکمان ترک، ارتش ترکیه در ۱۹۶۰م با انتقال مقادیری مواد ‏منفجره به جزیره در صدد انهدام این کلیسا بر‌آمد اما با انعکاس خبر آن در خارج و اعتراض اهالی و برخی از اندیشمندان، از جمله یاشار کمال، روبه رو شد و در نتیجه، دست از این جنایت برداشت. یاشار کمال، ‏اندیشمند و فرهیخته کردتبار ترکیه، با کمک دوستان و ارتباطاتش توانست تا حدودی برای حفظ ‏این کلیسا اقداماتی صورت دهد.‏ ‏

در همان دهه‌ها، این جزیره تبدیل به پایگاهی نظامی شد. در این دوره، کلیسای سورپ خاچ بارها هدف ‏گلوله سربازان مستقر در جزیره قرار گرفت و در نتیجه، حجاری های آن آسیب های شدید دید.‏

بازسازی کلیسا

در اوایل ۲۰۰۵م وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه تصمیم به مرمت و ترمیم کلیسای سورپ خاچ گرفت. ‏به اعتقاد برخی کارشناسان این تصمیم بر اثر فشار اتحادیه اروپا مبنی بر احترام گذاشتن به حقوق ‏اقلیت های ترکیه و همچنین ایجاد فضایی آزادتر برای اقلیت های این کشور بود. عملیات بازسازی، با گروهی متشکل از معماران زبده ترکیه‌ای و ایتالیایی، در بهار ۲۰۰۵م شروع شد و در تابستان ۲۰۰۶ به پایان رسید.‏

در ۲۰۰۷م، کلیسای سورپ خاچ آختامار به عنوان موزه ـ و نه کلیسا ـ افتتاح شد. در ‏مراسم افتتاحیه، مسروپ موتافیـان، رهبـر مذهبی ارمنـیان ترکیه؛ آقای گونای، وزیر فرهنـگ و گردشگـری ترکیه؛ و نمایندگانی از کشورهای مختلف، در مجموع ۵۵ مهمان و سفیر رسمی، حضور داشتند. به منظور ‏خبررسانی گسترده و جهانی مراسم افتتاحیه، ۱۴۸خبرنگار ترک و ۶۳ خبرنگار خارجی نیز دعوت شدند.‏

برخـی کارشناسان معتـقدند افتتاح این کلیسا به عنوان موزه و نه آنچه هویت اصلی آن است، یعنی کلیسا، تلاشی از سوی دولت ترکیه برای جداسازی این بنا از ریشه و هویت اصلی مکان مذهبی ارمنیان بوده. تبـدیل این بنا به مـوزه به معنـای جدا ساختن آن از جامعـه ارمنی است. حتـی، ‏هنگامی که مرمت کلیـسا به پایان رسید اجازه ندادند بر بالای گنبد آن صلیب گذاشته شود و مراسم ‏افتتاح موزه یا در واقع کلیسا بـدون صلیـب افراشته صورت گرفـت. تا سه سال پـس از ‏افتـتاح کلیسا به منزلـه موزه، ارمنـیان اجازه برپایی مراسم مذهبی در آن را نداشتند، در پی ‏فـشارهای جامعـه جهانی و ارمنیان جهان، ۹۵سال پس از نژادکشی ارمنیان و تاراج کلیسا، سرانجام، در ۲۰۱۰م آیین مذهبی ‏در این کلیسا برگزار و صلیبی بر بالای گنبد آن افراشته شد. در ۲۰۱۳م، نیز برای نخستین بار ‏مراسم غسل تعمید سه طفل ارمنی در این کلیسا صورت گرفت.‏

امـروزه، درهـای این کلـیسای شگفت انگیز و محـزون به عنوان مـوزه برای گردشگران جـهان باز است و همه ‏ساله، مراسم مذهبی کلیسای ارمنی در آن برگـزار می شود، کلیسایی که جـای جای آن، در کنار روزگاری خوش گذشته‏، یاد‌آور سرگذشتی رمز‌آلود و محزون است، همانند سرگذشت صاحبان اصلی اش.

زاکاریا میلدان اوغلو
زاکاریا میلدان اوغلو

زاکاریا میلدان اوغلو

زاکاریا میلدان اوغلو(۴)معمار ارمنی تبار ساکن استانبول است. وی از اعضای اصلی گروه بازسازی ‏کلیسای سورپ خـاچ و از شخصیت‌های سرشناس جـامـعـه ارمـنـی تـرکـیه اسـت.

وی دانشنامـه  ای دربـاره رسانـه‌های مکتوب ارمنی در ترکیه و رسانه‌های ارمنـی جـهـان منـتشر کـرده کـه حاصل بیست سال ‏فعالیت خستگی ناپذیر اوست. میلدان اوغلو عضو هیئت مدیره انجمن ارمنیان سیواس(۵) در استانبول نیز ‏هست. نگارش کتابی درباره ارمنیان ارزروم و همچنین، کمک در بازسازی چندین کلیسای دیگر جزو ‏برنامه‌های آینده وی است. در دیدار و گفت وگویی که با وی داشتم از ایشان در مورد ‏فعالیت هایشان و پروژه مرمت کلیسای سورپ خاچ پرسیدم که در ذیل از نظر خوانندگان می‌گذرد.‏

— گریگور قضاریان: آقای میلدان اوغلو شما شخصیتی مطرح در بین ارمنیان ترکیه هستید اما ارمنیان خارج از ترکیه شناخت چندانی از شما ندارند. شما در مقام معمار ارمنی ترکیه در بازسازی کلیسای تاریخی سورپ خاچ در جزیره آختامار در دریاچه وان شرکت داشتید. به تازگی هم، یک دایره المعارف درباره رسانه های ارمنی دنیا نوشته و چاپ کرده اید. پیش از اینکه به این فعالیت های شما بپردازیم لطفاً مختصری از خودتان برای خوانندگان پیمان بگویید.

■ زاکاریا میلدان اوغلو: من زاکاریا میلدان اوغلو هستم، از ارمنیان ساکن استانبول ولی در این شهر متولد نشدم. در۱۹۵۰م، در یکی از روستاهای توابع قیصریه(۶)به دنیا آمدم. روستای ما نامی ارمنی داشت به اسم آکاناک که بعدها در اثر سیاست ترک سازی حکومت وقت، همانند نام صدها روستای ارمنی دیگر تغییر کرد و کوپروباشی(۷) نامیده شد.

روستای ما ارمنی نشین بود و دو کلیسا داشت. امروزه، این روستا خالی از سکنه ارمنی است اما کلیساهای آن تقریباً پابرجاست و خوشبختانه، از تاراج اهالی کمتر آسیب دیده، چون روستا از جاده اصلی دور است و در محلی دورافتاده  قرار دارد.

پدرم اهل یوزگات(۸)، متولد ۱۹۰۳م و از بازماندگان نژادکشی ارمنیان بود و مادرم از ارمنیان قیصریه. در نتیجه نژادکشی، والدین و همه خویشان و بستگان پدرم کشته شدند. تنها بازمانده خانواده، پدرم بود. در ۱۹۱۵م، پسربچه ای۱۲ ساله بود که مبلغان مذهبی امریکایی او را به پرورشگاه  وابسته به این مبلغان بردند. من تا هفت سالگی در روستای خودمان زندگی کردم و بعد از آن، والدینم مرا به استانبول فرستادند. پنج سال، در پرورشگاه و مدرسه شبانه روزی ارمنیان قاراگیوزیان، تحصیل کردم. سپس، در مدرسه ارمنیان به نام سورپ خاچ (صلیب مقدس) تحصیلاتم را به پایان رساندم. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان وارد دانشکده فنی دانشگاه استانبول شدم و در رشته معماری شروع به تحصیل کردم. ناگفته نماند که چون ذاتاً به فعالیت های اجتماعی علاقه مند هستم در دوران دانشجویی و جوانی، یعنی دهه های۷۰و ۸۰م، وارد فعالیت های سیاسی و حزبی شدم. در آن زمان عضویت در احزاب چپ گرا و کمونیستی و زیرزمینی در بین جوانان روشنفکر مرسوم بود. من هم در این گونه احزاب چپ فعالیت داشتم.به دلیل همین فعالیت ها، سه سال و نیم در زندان بودم که در نهایت با حکم دادگاه تبرئه شدم و به من گفتند که بی گناه هستم ـ یعنی بدون هیچ دلیل و در عین بی گناهی، سه سال و نیم از عمرم در زندان تلف شد.

آقای میلدان اوغلو نام خانوادگی شما کنجکاوی مرا برانگیخته، نام خانوادگی شما ارمنی نیست؟

■ ما شش برادر هستیم و دو خواهر. نام خانوادگی اصلی ما میلدان اوغلو نیست. در دهه های ۵۰ و ۶۰م، در ترکیه به دلیل اجرای سیاست ترک سازی نام های خانوادگی غیر ترکی می بایست ترکی می شد. ثبت احوال آن زمان فهرستی از نام های خانوادگی با پسوند ترکی منتشر کرده بود. همه ما که نام خانوادگی غیر ترکی داشتیم ـ یعنی ارمنیان، آشوری ها، یونانی  ها و … ـ می بایست نام خانوادگی ترکی انتخاب می کردیم. ما در خانواده نام خانوادگی ماروتیان و مقدونیان داشتیم. نام خانوادگی میلدان اوغلو هم ترکی شده همان مقدونیان است که به اجداد پدری من باز می گردد که در نتیجه نژادکشی اثری از آنان نمانده است.

— فرمودید که سال ها در ترکیه فعالیت سیاسی کرده اید و فعالیتی در جامعه ارمنی نداشتید ولی هماکنون یکی از اشخاص فعال در جامعه ارمنی هستید و ریاست انجمن ارمنیان سیواس را در استانبول بر عهده دارید. چگونه وارد فعالیت های فرهنگی در جامعه ارمنی شدید؟

■ همان طور که گفتم من سال ها در جامعه ترکیه فعالیت حزبی و سیاسی داشتم. زمانی فرا رسید که به خود گفتم دیگر بهتر است به زندگی شخصی خودم بپردازم. ازدواج کردم. همسرم ترک است ولی دو پسر دارم که آنها را به مدرسه ارمنیان فرستادم. پسرهایم زبان ارمنی را در مدرسه یاد گرفتند. آنان مدام از من درباره تاریخ ارمنیان، فرهنگ و هنر ارمنی سؤال هایی می پرسیدند و من مجبور بودم به آنها پاسخ دهم. برای همین هم خودم را مجبور کردم درباره زبان، فرهنگ و تاریخ ارمنستان مطالعه کنم. در اینجا، لازم است یادآوری کنم با اینکه من در مدرسه شبانه روزی ارمنی درس خوانده بودم معلمان ما در آن زمان اجازه نداشتند تاریخ و فرهنگ ارمنی و ارمنستان را تدریس کنند. آنها بعضی مواقع به صورت جسته و گریخته و آن هم بسیار مختصر، مطالبی درباره تاریخ و فرهنگ ارمنی به ما می آموختند اما به صورت منظم و برنامه ریزی شده اجازه آموزش این گونه مطالب را نداشتند. به هر حال، به همین دلیل و برای پاسخ گویی به سؤالات فرزندانم خودم را موظف کردم که به مطالعه در خصوص خط و زبان و تاریخ و فرهنگ ارمنی بپردازم. کتاب هایی درباره فرهنگ، هنر و معماری ارمنی و تاریخ ارمنستان پیدا و مطالعه کردم و کم کم به این موضوع علاقه مند شدم. چون رشته من معماری بود به مطالعه معماری کلیساهای ارمنی پرداختم. هرچقدر بیشتر مطالعه می کردم بیشتر علاقه مند می شدم. گویی، صحرایی خشکیده بودم که داشتم سیراب می شدم. به این ترتیب، کم کم به مباحث فرهنگی روز جامعه ارمنیان استانبول نیز علاقه مند شدم.

شما از اعضای تیم بازسازی کلیسای سورپ خاچ (صلیب مقدس) در جزیره آختامار، واقع در دریاچه وان، بودید. شنیدن مطالبی درباره بازسازی این کلیسای قدیمی از زبان شما خالی از لطف نخواهد بود.

■ داستان از این قرار است که یک روز در اوایل بهار ۲۰۰۵م از خلیفه گری ارمنیان استانبول با من تماس گرفتند. پشت خط مسروپ موتافیان، خلیفه اعظم، یا آن گونه که ما می گوییم پاتریارک ارمنیان استانبول، بود. ایشان از من تقاضا کردند که به دیدارشان بروم. روز بعد، به دیدار ایشان در خلیفه گری رفتم. ایشان فرمودند که معماری کرد به خلیفه گری مراجعه کرده و سرپرستی هیئتی را بر عهده دارد که قرار است کلیسای سورپ خاچ، واقع در جزیره آختامار، در دریاچه وان، را مرمت کنند. او به خلیفه گری آمده و از خلیفه خواسته بود که یک معمار ارمنی به ایشان معرفی کنند. زیرا با توجه به اصول معماری خاص کلیساهای ارمنی لازم بود که مرمت این کلیسای ارمنی به دست معماری ارمنی و آشنا به این اصول صورت گیرد تا اشتباهی در کار بازسازی رخ ندهد. از این رو، خلیفه با من تماس گرفته بود تا به گروه بازسازی کلیسا بپیوندم. من همان روز موافقت خود را برای پیوستن به این گروه اعلام کردم.

معماری کلیسای سورپ خاج یا صلیب مقدس همانند معماری کلیسای هریپسیمه واقارشاباد در اجمیادزین(۹) است. پس از پیوستن به گروه مرمت و بازسازی تبدیل به یکی از اعضای اصلی آن شدم. گروهی بودیم متشکل از معماران و باستان شناسان و مرمت کاران از ترکیه و ایتالیا که از کارشناسان ارمنستان هم کمک می گرفتیم. من شخصاً به تحقیق و مطالعه دقیق در زمینه معماری کلیساهای ارمنی پرداختم تا اشتباهی در کار رخ ندهد و بتوانیم تمامی اصول و ضوابط لازم را حفظ کنیم. عملیات مرمت و بازسازی با کیفیت بالایی صورت گرفت. تقریباً، یکسال و نیم مشغول بودیم، از بهار ۲۰۰۵ تا تابستان ۲۰۰۶م. خوشبختانه، از لحاظ بودجه و موارد فنی محدودیتی نداشتیم. وزارت فرهنگ و گردشگری ترکیه سرپرست طرح مرمت بود. در حکومت ترکیه، افرادی هستند که درباره بازسازی کلیساها و اماکن مذهبی ارمنیان حسن نیت دارند و تمایل دارند که این اماکن بازسازی شود. گام های مثبتی هم در این جهت برداشته می شود ولی به نظر من کارهای بیشتری می توان صورت داد و قدم های بیشتری می توان برداشت. در همین ناحیه شرق ترکیه، حدود ششصد دیر و کلیسا وجود دارد که نیاز به مرمت و بازسازی دارد. اطلاع دارم که بازسازی برخی از آنها جزو برنامه های وزارت فرهنگ و گردشگری است.

درباره کلیسای سورپ خاچ باید عرض کنم که بعد از نژادکشی ۱۹۱۵م این کلیسا دچار آسیب های شدیدی شد. بسیاری از حجاری های دیواری نابود شده بود. سنگ های بخش هایی از کلیسا از بین رفته بود و در جاهای دیگر، به جای مصالح ساختمانی از آنها استفاده شده بود؛ برای مثال، قبلاً در آن حوالی یک محوطه نظامی وجود داشت که برای ساخت آن از سنگ های کلیسا استفاده کرده بودند که ما آنها را به مکان اصلی خودشان برگرداندیم. نقش ها و حجاری های بیرون کلیسا هدف تیراندازی سربازان و نظامیان قرار گرفته بود که توانستیم آنها را نیز مرمت کنیم. نقاشی های داخل کلیسا تقریباً از بین رفته بود که آنها را نیز بازسازی کردیم. این نقاشی ها و حجاری ها به داستان آفرینش حضرت آدم، زندگی عیسی مسیح و روایت هایی از انجیل مربوط می شد. طبیعتاً، شخصی باید این فعالیت را سرپرستی می کرد که به کلیسای ارمنی و روایت های آن از مسیحیت آشنایی داشته باشد. در نهایت، پس از دو سال فعالیت بی وقفه، توانستیم کلیسا را مرمت کنیم که در ابتدا تنها به عنوان موزه افتتاح شد.

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

1-Akdamar Island ، دومین جزیره بزرگ از چهار جزیره موجود در دریاچه وان. طبق افسانه های ارمنی شاهزاده خانمی ارمنی به نام تامار در این جزیره زندگی می کرده. او عاشق پسری بود که در آن سوی دریاچه و در ساحل، زندگی می کرد. تامار هر شب آتشی در ساحل جزیره روشن می کرد تا معشوقش، که هر شب برای دیدار او شنا کنان خود را به جزیره می رساند، راه را گم نکند. یک شب، بدخواهان آتش را خاموش می کنند و معشوق، در دل تاریکی شب، آخ تامار ـ آخ تامار گویان غرق می شود. ازاین رو، جزیره به نام آختامار شناخته شد. ترک ها نام این جزیره را به آکدامار تغییر داده اند. آکدامار در زبان ترکی به معنای رگ سفید است.

2-Tuff، یک نوع سنگ متشکل از خاکستر آتشفشانی که در هنگام انفجار آتش‌فشانی از زمین خارج می‌شود. تشکیل آن به صورت ته نشینی است و اغلب بافتی لایه لایه دارد. از این رو، به سنگ های رسوبی نیز شباهت دارند.

3-Vaspurakan، واقع در ارمنستان غربی در اطراف دریاچه وان و شهر وان ترکیه امروزی. واسپوراکان هشتمین ایالت ارمنستان بزرگ بود که بعدها در قرون وسطا، به پادشاهی مستقلی به نام پادشاهی واسپوراکان تبدیل شد. این منطقه از دوران پیش از میلاد بخشی از پادشاهی اورارتو بود. واسپوراکان از نظر لغوی به معنی سرزمین شاهزادگان یا سرزمین اصیل و نجیب است. در ۹۰۸م، گاگیک آرتزرونی یا گاگیک یکم، حاکم وقت واسپوراکان در شمال میان رودان، اعلام استقلال کرد و مدعی پادشاهی کل ارمنستان شد. وی متعاقب اعلام استقلال جزیره اختامار را مرکز حکومت خود قرار داد. او در ۹۱۵م به مانوئل، معمار ارمنی، دستور داد تا مجموعه ای از کاخ ها، برج ها و کلیسایی در جزیره بنا کند.

Zakarya Mildanoğlu-4

5- Sivas، به ارمنی سباستیا (Sebastia)، از شهرهای ارمنستان غربی. شهری ارمنی نشین با مدارس و کلیساها و مراکز فرهنگی ارمنی که همگی ساکنان ارمنی آن و مراکز مرتبط با آنان طی نژادکشی ارمنیان در ۱۹۱۵ ـ ۱۹۲۳م نابود شدند.

6- Kayseri، واقع در آناتولی مرکزی در کاپادوکیه امروزی. این شهر از سال هفدهم میلادی تحت سلطه امپراتوری بیزانس بود و در همان سال به افتخار فیصر روم قیصریه نام گرفت.

7- Köprübaşı، در ترکی به معنای سر پل

8- Yozgat، یوزغاد در آناتولی مرکزی. تا پیش از جنگ جهانی اول و نژادکشی ارمنیان این استان دارای۴۸روستای ارمنی نشین بود و حدود هشتاد هزار ارمنی در آن سکونت داشتند.

Ejmiadzin- 9

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۷
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید