فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۳ و ۴

بازتاب افسانه زال، قهرمان حماسی ایران در تاریخ ارمنستان موسس خورناتسی

نویسنده : دکتر بابکن چوگاسزیان/ ترجمه: هرمیک آقاکیان

دربارۀ نویسنده:

بابکِن چوگاسِزیان در سال ۱۹۲۳ در تبریز متولد شده است، دانشکدۀ فیلولوژی دانشگاه دولتی ایروان را به پایان رسانیده است، سپس در انستیتوی ادبیات آکادمی علوم ارمنستان در رشتۀ ادبیات کهن ارمنی ادامۀ تحصیل داده و در سال ۱۹۶۲ به اخذ درجۀ دکترا نایل شده است. از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۵ در انستیتوی ادبیات آکادمی علوم و از سال ۱۹۶۵ در ماتناداران – مرکز کتاب‌های خطی ارمنستان – به کار و تحقیق پرداخته است. در گردهمایی‌های خاورشناسان در ایروان، مسکو، تاشکند، باکو و آلمان شرقی شرکت کرده است.

برخی از آثار او (به زبان ارمنی) عبارتند از:

پیوندهای ادبی ارمنیان و ایرانیان از قرن پنجم تا هجدهم، ایروان، ۱۹۶۳

پندنامه نوشیروان، ۱۹۶۶

«تاریخ سباستیا»ی هوانس سباستیائی (سباستاتسی)، ۱۹۷۳

«واساک بالاتینه‌تسی»، ۱۹۹۱

دربارۀ مناسبات دیرین سیاسی میان دو همسایه کهن، ایران و ارمنستان، اطلاعات وسیعی چه در منابع ارمنی‌زبان و چه در مآخذ خارجی محفوظ مانده است، حال آنکه در مورد روابط فرهنگی که از دوران شکل‌گیری این دو ملت آغاز شده و بازتاب‌های آن در باورهای کهن آنان برجای مانده است، اطلاعات بسیار اندکی وجود دارد.

با اعلام پذیرش مسیحیت به عنوان دین رسمی ارمنستان (۳۰۱ میلادی) و گرایش زمامداران ارمنی به سوی بیزانس، شکاف عقیدتی بزرگی بین دو کشور همسایه ایران و ارمنستان ایجاد شد. لیکن چنانکه «موسس خورناتسی» گواهی می‌دهد، به مدت یک قرن، تا ابداع الفبای ارمنی (۴۰۵ میلادی) در زندگی سیاسی و اجتماعی ارمنستان به موازات زبان یونانی خط و زبان پارسی نیز به عنوان وسیله ارتباطی کتبی کاربرد داشته است. در آن دوران در متون پارسی آثار حاوی اطلاعات غنی دربارۀ تاریخ و فرهنگ ارمنیان وجود داشت. «خورناتسی» در این‌باره می‌نویسد: «در این زمینه بگذار کسی تعجب نکند که هر چند بسیاری از اقوام را آثار مکتوب هست، چنانکه بر همگان آشکار است به خصوص پارسیان و کلدانین را که نزد آنان مطالب دربارۀ وقایع مربوط به ملت ما بیشتر است…» و یا «… این اُقیومپ ]اُلیمپ [کاهن معبد هانی، که تاریخ معابد را نگاشته است و بسیاری آثار دیگر را که از آن‌ها سخن خواهیم گفت، به طور موثق نقل کرده است و کتب پارسی و سروده‌های داستانسرایان ارمنی نیز گواه بر آن است»[۲].

اختلافات عقیدتی موجود بین ایران و ارمنستان در دوران آغازین مسیحیت در آثار مؤلفان ارمنی («نزدیک»، «یقیشه»، «خورناتسی» و دیگران) منعکس است. آنان از موضع جانبداری از مسیحیت مبانی آیین زروان را که از گونه‌های دین زرتشت است به شدت مورد انتقاد قرار داده‌اند. از دیدگاه پژوهش در این آیین، اطلاعات موجود درمنابع ارمنی‌زبان از ارزش منحصر به فردی برخوردارند.

برقراری اسلام در ایران (قرن هفتم میلادی) وجوه افتراق عقیدتی پارسیان و ارمنیان را عمیق‌تر کرد که این خود می‌تواند علت کمبود مستندات، دربارۀ فرهنگ ایران در آثار کهن ارمنی باشد. لیکن همۀ این‌ها مانع از آن نشد که داستان‌ها و حماسه‌های ایرانی که به دلیل همسایگی و ارتباط نزدیک دوران گذشته در ارمنستان نفوذ کرده و قرن‌ها سینه به سینه نقل شده بودند به حیات شفاهی خود در بین ارمنیان ادامه دهند. گواه این امر انعکاس داستان‌های ایرانی است در آثار مؤلفان کهن ارمنی و نیز سروده‌های سرایندگان ارمنی قرون میانی و داستان ارمنی-ایرانی «رستم-زال» که تا دهه‌های اخیر نقل می‌شده است. به طور مثال دربارۀ سرنگونی سلسلۀ اشکانیان در ایران و پیروزی دودمان ساسانی، روایت داستانی ارزشمندی در یکی از ترجمه‌های یونانی «تاریخ آگاتانگقوس» (قرن پنجم م) و نیز در تاریخ «موسس خورناتسی» برجا مانده است.

یکی از کهن‌ترین آثاری که در آن از رستم، قهرمان نام‌آور مشرق‌زمین سخن گفته می‌شود تاریخ «موسس خورناتسی» است. در تاریخ او به اجمال روایت‌های داستانی دربارۀ بر سر کار آمدن سلسلۀ ساسانی در ایران و اندکی مفصل‌تر افسانۀ بیوراسب-آژی‌دهاک ]ضحاک[ به رشتۀ تحریر درآمده است که از نظر تشخیص مبانی تاریخی-اساطیری آن روایت از منابع مهم به شمار می‌رود.

از تاریخ‌نگاران ارمنی «سبه‌اوس» (قرن هفتم م) در تاریخ خود از اسفندیار (اسپندیاد) که از چهره‌های نامی حماسی ایرانی است و از داستان «خسرو و شیرین» یاد کرده است. در ادبیات مشرق‌زمین «سبه‌اوس» یکی از نخستین افرادی است که از این داستان نام می‌برد. در قرون بعدی این داستان در خاور نزدیک، آسیای میانه و هندوستان گسترش می‌باید و پرداخت‌های ادبی متعددی از آن به عمل می‌آید.

دربارۀ چهره‌های داستانی ایرانی چون رستم، اسفندیار، آژی‌دهاک مطالبی نیز در «یادداشت‌های» «گریگور ماگیستروس» (قرن یازدهم م) بجا مانده است. اما بعدها شهرت شاهنامه در ارمنستان همه‌گیر می‌شود به طوری که «کنستانتین یرزنگاتسی» (قرن‌های ۱۳-۱۴م) در قالب اشعار شاهنامه اشعاری می‌سراید.

بازتاب روایت‌های داستانی ایرانی با برداشت خاص، به روزگار «سایات نووا» و از آن دوران تا به امروز رسیده است. تمام این‌ها گویای آن است که غلبه خیر و شکست شر در روایت‌های داستانی ایرانی، ملت ارمنی را نیز تحت تأثیر قرار داده است به طوری که بعدها ارمنیان قهرمانان ایرانی را به ارمنستان برده و آن‌ها را از آن خود کرده‌اند و با سازگار کردن آن‌ها با فلسفه حیات و روحیۀ حماسی خود، داستان ارمنی-ایرانی «رستم-زال» را آفریده‌اند که شاخه‌ئی از حماسۀ مردمی «دلیران ساسون» است[۳].

بیش از یک قرن است که پژوهشگران ارمنی و اروپایی به بررسی اشاراتی که در تاریخ «موسس خورناتسی» به روایت‌های داستانی ایران شده است پرداخته‌اند، لیکن هنوز در آن مطالبی وجود دارد که به شرح و تفسیر بیشتری نیازمند است.

دربارۀ روی کار آمدن سلسلۀ ساسانی در ایران «خورناتسی» اطلاعات خود را از کتابی اثر «بارسوما» که ایرانیان او را «راست سخن» نامیده‌اند برگرفته است. این اثر را «خُرُه‌بود» ]فرهبد؟[ مورخ به یونانی ترجمه کرده است. «خورناتسی» می‌نویسد که او منشی شاپور، شاه ایران بوده است و در جنگ‌های ایران و یونان به دست یونانی‌ها اسیر شده، زبان یونانی را آموخته و به آیین مسیح گرویده است و «یقیازار» نام گرفته است. «خورناتسی» در این مورد چنین می‌نویسد:

«این «خُرُه‌بود» منشی شاپور پادشاه ایران بود و هنگامی که «یولیانوس» که «پاراباتوس» نیز نامیده می‌شود، با سپاهیان خود به تیسفون حمله کرد ]او [به اسارت یونانی‌ها درآمد. پس از مرگ او ]یولیانوس[ در آنجا، او همراه با «هوبیانوس» و با خدمه دربار به یونان آمد و به دین ما گروید و «یقیازار» نامیده شد و با آموختن زبان یونانی کارنامۀ شاپور و یولیانوس را نوشت. او همچنین کتابی را که حاوی تاریخ (شاهان) قدیم بود و آن را اسیری دیگر به نام «بارسوما» که ایرانیان ]او را [«راست‌سخن» می‌نامند، ترجمه کرد و ما با برگرفتن از آن در این کتاب، با حذف بیهوده‌گویی‌های افسانه‌ئی آن، تکرار می‌کنیم زیرا ما تکرار افسانه‌ها را بی‌مناسبت می‌شمریم ]افسانه‌هایی چون [خواب بابک، و بر آمدن آتش دوّار از ساسان، و فراگرفتن آن گلّه را، و ]افسانه [ماه، و پیشگوئی اخترشناسان کلدانی و حوادثی که پس از آن اتفاق افتاد و نیّت فاسقانه اردشیر با وجود قتل، و گزافه‌گوئی‌های بی‌معنی دختر مُغ دربارۀ بز و بقیه ماجرا، همچنین شیر دادن بز کودک را در پناه عقاب، و پیشگوئی زاغ، و نگهداری شیر بزرگوار به خدمتگزاری گرگ، جنگ تن به تن دلیرانه، و هر آن‌چه که در زمرۀ استعاره است. ما فقط آن‌چه را که موثق است خواهیم نوشت، تاریخی که شایسته حقیقت باشد[۴]».

«گریگور خالاتیانس» در اثر خود به نام «اشکانیان ارمنستان» گاهی وجود مأخذ «بارسوما» را در می‌کند، با تأکید بر این که «خورناتسی» از این نام غیرواقعی برای پنهان کردن مأخذ اصلی اثر خود استفاده کرده است و گاهی نیز استفاده از این مأخذ را محتمل می‌شمارد [۵]. بعدها در سال ۱۹۳۴ «کاروملیک اُهانجانیان» در تحقیق ارزندۀ خود به نام «فردوسی و مضامین داستانی ایرانی در شاهنامه و متون کهن ارمنی» با اینکه این قطعه از اثر «خورناتسی» را (کتاب دوم، بخش ۷۰) با «کارنامک اردشیر بابکان» مقایسه کرده و به موارد مشترک و در عین حال به ناهماهنگی‌ها اشاره می‌کند، اما ظاهراً تحت تأثیر نظریه‌های منفی منتقدان و نفی کنندگان «خورناتسی»، نتیجه می‌گیرد که «اطلاعات «خورناتسی» در مورد وقایع ایران در آن روزگار به اندازه‌ئی مغشوش و سطحی هستند و از نظر واقعیات تاریخی ضعیف و گاهنگاری آن به قدری درهم و بر هم است که به دشواری می‌توان پذیرفت که متکی به مأخذ کتبی و معاصر خود بوده است، آن‌چنان‌که در تاریخ او (کتاب دوم، بخش ۷۰) آمده است».

او می‌نویسد: «خورناتسی» و یا مأخذ «راست‌سخن» او تاریخ ایران در سال‌های ۲۲۴-۳۷۹ میلادی را به صورت کاملاً تحریف شده بازگوئی می‌کند. هم حوادث و شخصیت‌ها و هم مستندات در آن بهم ریخته است و به دشواری می‌توان تصور کرد که تاریخنگاری که «راست‌سخن» خوانده می‌شود تا این حد با تاریخ روزگار خود ناآشنا بوده باشد[۶].

پژوهشگران برای مقایسۀ بخش یاد شدۀ «تاریخ خورناتسی» با شاهنامۀ فردوسی تلاش‌هایی به عمل آورده‌اند (گوداشمیت، نولدکه) و به این نتیجه رسیده‌اند که «آنچه را او (خورناتسی) در مورد دوران جوانی اردشیر به وضوح از کتاب «بارسوما» نقل می‌کند، کاملاً با شاهنامۀ فردوسی مطابقت دارد» (گوداشمیت)[۷].

متأسفانه قضاوت پروفسور «ملیک اُهانجانیان» در مورد مأخذ مورد استفادۀ «خورناتسی» بسیار قاطع و تند است و قابل قبول نمی‌باشد. چنین مأخذی وجود داشته است و مهم نیست که به نام بارسوما – راست‌سخن بوده است یا به نامی دیگر. گفتنی است، فردوسی نیز که در شاهنامه بخش عمده‌ئی را به داستان پیدایش ساسانیان اختصاص داده است، به یک کتاب قدیمی اشاره دارد که این امکان را برای او فراهم آورده تا داستان اردشیر را به تفصیل بنگارد.

می‌توان گفت «خورناتسی» در بخش هفتادم کتاب دوم تاریخ خود، تحت عنوان «افسانه‌های موجود دربارۀ پهلوی‌ها» در مورد این افسانه‌ها به زبان معما سخن می‌گوید و آنچنان مبهم که به تفسیر نیاز دارد. پروفسور «ملیک اُهانجانیان» در اثر یادشده‌اش در مورد این بخش از کتاب «خورناتسی» می‌نویسد که آن «با ظاهر تحریف شده‌اش برای مترجمان سنگ محک تمام عیاری شده است»[۸]و به منظور تجزیه و تحلیل آن را به دقت با ترجمۀ ارمنی «کارنامک»[۹] اردشیر بابکان مقایسه می‌کند و نکات زیادی را روشن می‌کند. ولی با وجود این هنوز قسمت‌هایی از آن غیرقابل درک مانده است. اینک سعی می‌کنیم به کمک فردوسی به تجزیه و تحلیل برخی از آن‌ها بپردازیم:

«خورناتسی» می‌نویسد: «تکرار افسانه‌ها را بی‌مناسبت می‌شمریم، افسانه‌هایی چون خواب بابک…»

سخن دربارۀ چه خوابی است؟

مطابق شاهنامه بابک سرشبان، یکی از فرزندان دارا و از وارثان خاندان ساسانی در خواب نیای بزرگ خود ساسان را شمشیر به دست سوار بر فیل می‌بیند. شب بعد خواب او ادامه می‌یابد. در برابر ساسان هیربُدی با سه مشعل فروزان به دست، شاهر می‌شود[۱۰] (طبق خورناتسی: «برآمدن آتش دوّار از ساسان»). فردوسی نقل می‌کند که بابک اخترشناسان را فرا می‌خواند (خورناتسی: پیشگویی اخترشناسان) آنان چنین پیشگویی می‌کنند که پادشاهی پدید می‌آید و اردوان اشکانی را سرنگون می‌کند. او اردشیر شبان و از خاندان ساسان است. اردشیر در دربار اردوان به سبب دلاوری و شجاعتش نام‌آور شده بود. او دلباخته گلنار کنیز اردوان می‌شود و او را می‌رباید. سپس اردوان را به قتل می‌رساند (اشارۀ خورناتسی: «نیت فاسقانه اردشیر با وجود قتل» درست به همین روایت دلالت دارد). سپس فردوسی نقل می‌کند که به هنگام ربودن گلنار مردم می‌بینند نوری به دنبال اسب اردشیر روان است. این نور یا فَرّهَ در باورهای ایران باستان، نماد برگزیدگی از سوی خداوند است که گاهی به شکل بُز یا قوچ نمایان می‌شود (در خورناتسی: به شکل بُز).

از قسمت‌های مبهم این بخش از تاریخ «خورناتسی» از نظر مفهوم قسمت زیر است: «شیر دادن بُز کودک را در پناه عقاب، پیشگویی زاغ، نگهداری شیر بزرگوار به خدمتگزاری گرگ و جنگ تن به تن دلیرانه و هرآنچه در زمرۀ استعاره است». روبرت تامسون در ترجمۀ جدید انگلیسی آن را به صورت زیر آورده است:

“…the goat’s suckling of her kid under the shade of an eagle, the prediction of the crow, the guarding of the illustrious lion with the service rendered by wolf, the valor of the single combat, and whatever has the character of allegory.”[۱۱]

سخن در مورد کدام بُز و یا کدام عقاب است؟

این بخش از داستان به احتمال زیاد انعکاس بخش آغازین داستان زیبایی از افسانه‌پردازی ایرانی است در مورد زال پدر رستم و هیچ ربطی به چگونگی به روی کار آمدن اردشیر مؤسس سلسله ساسانی ندارد، موضوعی که در اصل، بخش هفتادم تاریخ «خورناتسی» به آن اختصاص دارد.

این افسانه را فردوسی پنج قرن بعد از خورناتسی در بخش پادشاهی منوچهر شاه افسانه‌ئی ایران، با استادی هرچه تمام‌تر ساخته و پرداخته است. بنا به روایت فردوسی زال با موهای سفید و صورتی سرخ به دنیا آمده بود. پدرش سام که از ظاهر فرزند وحشت‌زده و تحقیر شده بود، از بیم رسوایی به غلامان دستور می‌دهد که فرزند اهریمن‌زادش را به کوه‌های البرز ببرند و سر به نیست کنند. خداوند به نوزاد ترحم می‌کند. کودک در آغاز از شیر ماده شیری تغذیه می‌کند، (در تاریخ خورناتسی: «نگهداری شیر بزرگوار»)، سپس سیمرغ افسانه‌ئی که بر فراز کوه البرز آشیانه دارد او را می‌بیند. سیمرغ در افسانه‌های ایران همیشه به شکل عقاب ظاهر می‌شود. سیمرغ کودک را در پناه خود می‌گیرد و به همراه جوجه‌هایش او را نیز بزرگ می‌کند (در تاریخ خورناتسی: «در پناه عقاب»). سال‌ها می‌گذرد. سام خواب می‌بیند فرزندش زنده است. پس دستور می‌دهد او را بیابند. وقتی زال را پیش پدر می‌آورند، ناگهان تغییر چهره می‌دهد و به صورت نوجوانی سیاه چشم و خوش سیما و برازنده در می‌آید.

این روایت فردوسی به ما اجازه می‌دهد که در مورد قطعۀ یاد شده «خورناتسی» به نتایج زیر دست یابیم:

الف. نوزاد موجود مشخص و معینی است، یعنی همان زال افسانه‌ئی ایرانی.

ب. کلمه پناه را نباید به معنای سایه و زیر بال گرفتن در نظر گرفت (در ترجمه انگلیسی چنین است) بلکه به معنی قیمومیت و حمایت است.

ج. در ترجمۀ انگلیسی شیر دادن بز به کودک، شیر دادن به بچه خود (her kid) ترجمه شده که درست نیست.

د. در ادامه جمله، صفت بزرگوار را نباید به شیر نسبت داد، بلکه مربوط به کودک یعنی زال است که نزد ایرانیان قهرمان پرافتخار و ستوده‌ئی است. در اینجا «پیشگویی زاغ»، «یاری گرگ به شیر» و «نبرد تن به تن دلیرانه» هم‌اکنون مورد بررسی قرار نمی‌گیرد. می‌توان چنین فرض کرد که در روزگار «خورناتسی» در مشرق زمین افسانه‌های گوناگونی که از مبدأ هند و اروپایی سرچشمه گرفته‌اند دربارۀ نگهداری و پرستاری کودکان گم شده به وسیلۀ حیوانات وجود داشته است که تأثیر آن در افسانۀ کودک (زال) «خورناتسی» نمایان است. در افسانه پرستاری کودک توسط گرگ که به شیر یاری می‌رساند می‌توان مشابهت‌هایی با افسانۀ پرستاری گرگ از بنیانگذار رُم «رُمولوس» و برادرش «رِم» ملاحظه کرد.

اینک پیشنهاد ما برای ترجمۀ متن مورد بحث {از زبان کهن ارمنی }:

«… شیر دادن بز کودک را تحت حمایت عقاب، و پیشگویی زاغ، و نگهداری شیر (کودک) بزرگوار را به یاری گرگ، و فضیلت جنگ تن به تن، و هر آنچه در زُمره استعاره است…» در عین حال برای کودکی که تحت حمایت عقاب رشد می‌کند باید حاشیه‌نویشی کرد که آن کودک زال قهرمان حماسی ایران است.

با مقایسه‌های انجام شده و عنایت به آن که بخش یاد شدۀ تاریخ «خورناتسی» در ادبیات فارسی مصداق می‌یابد می‌توان نتیجه گرفت که «خورناتسی» تاریخنگار صادقی بوده است. اما چون افسانه‌های ایرانی را «بیهوده‌گویی» شمرده در نگارش حقایق تاریخی از نقل آن‌ها خودداری کرده است، به همین سبب این بخش ]از تاریخ او [مبهم و پیچیده به نظر می‌رسد و برای ما در زمان حاضر مفهوم نیست، ولی به احتمال قوی، برای سفارش‌دهندگان اثر یعنی ساهاک باگراتونی و معاصرانس آشنا و قابل درک بوده است.

سال‌ها پیش، در بررسی بخشی از تاریخ «خورناتسی» تحت عنوان «از افسانه‌های ایرانی» و مقایسه آن با منابع موجود ایرانی، به این نتیجه رسیدیم که «خورناتسی» داستان بیوراسب – آژی‌دهاک را صادقانه نقل کرده است و به منابع در دسترس خود وفادار مانده است»[۱۲]. اکنون با بررسی روایات داستانی بر سر کار آمدن سلسله ساسانی بیش از پیش به امانتداری و صداقت تاریخنگارمان معتقد می‌شویم و بر پایۀ آن می‌توان گفت که سخن «خورناتسی» دربارۀ منبع یافت نشده بارسوما – راست‌سخن را باید کاملاً موثق شمرد.

با اندکی تلخیص از مجلۀ خاورشناسی «ایران‌نامه»

سال اول، شمارۀ ۲، ژوئن ۱۹۹۳، ایروان

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

موسس خورناتسی (در متون فارسی: موسی خورن یا موسی خورنی) تاریخ‌نگار ارمنی قرن پنجم میلادی است. اثر سترگ او از منابع معتبر تاریخ ارمنستان، ایران و کشورهای همجوار است. ارمنیان او را پدر تاریخ‌نگاری ارمنی می‌خوانند.
موسس خورناتسی، تاریخ ارمنستان، به کوشش م. آبقیان و س. هاروتیونیان، تفلیس ۱۹۱۳، صفحات ۷ و ۱۷۶ (به زبان ارمنی)
Chugasezian, B. Hay-iranakan grakan arenchutiunner (5-18-rd dd.), Yerevan, 1963
چوگاسزیان، ب. پیوندهای ادبی ارمنیان-ایرانیان (قرن‌های ۵ تا ۱۸ م.)، ایروان، ۱۹۶۳ (به زبان ارمنی)

موسس خورناتسی، همان جا ص ۲۰۶-۲۰۷.
Khalatiants G., Armyanskie Arshakid v Istorii Armeniiya Moiseya Khorenaskogo, ch. 1, M. m 1903, str. 117-8
Melik-Ohanjanian K., Firdusin yev Irani vipakan motivnere “Shah-nameum” u hay matenagitutian mej
ملیک اُهانجانیان، فردوسی و مضامین حماسی ایرانی در شاهنامه و متون کهن ارمنی، از مجموعۀ «فردوسی» به مناسبت هزارمین سال تولّد فردوسی، ایروان، ۱۹۳۴، صفحۀ ۵۳ (به زبان ارمنی).

Movses Khorenatsi, Hayots padmutiun, targm. Dr. St. Malkhasian
موسس خورناتسی، تاریخ ارمنستان، با ترجمه، مقدمه و حواشی دکتر استپان مالخاسیان، ایروان، ۱۹۴۰، ص ۳۰۵ (به زبان ارمنی).

همانجا، ص ۳۱.
کارنامک اردشیر بابکان، ترجمه از متن پهلوی و حواشی توسط دکتر هـ. تیریاکیان، پاریس، ۱۹۰۷، (به زبان ارمنی).
فردوسی، شاهنامه، با مقابله و تصحیح محمد رمضانی، جلد ۱، تهران ۱۲-۱۳۱۱.
11. Moses Khorenatsi, pp. ۲۱۷-۲۱۸
۱۲. ر.ک. چوگاسزیان ب.، پیوندهای ادبی ایرانیان و ارمنیان، صفحات ۶۲-۹۰.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۳ و ۴
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید