فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲
استاد کلارا آبکار
نویسنده : آیدا وارتانیان

در نخستین صبحگاه سال ۱۳۷۵ هنرمند آزاده و وارسته‌ئی از میان ما رفت که سالیان سال در زمینۀ هنر نگارگریِ مینیاتور فعالیت کرد و آثار ارزندۀ بسیاری آفرید.

اثری از استاد کلارا آبکار

استاد کلارا آبکار در تهران در خانواده‌ئی از ارمنیان اصفهان به دنیا آمد. شور و علاقۀ او به هنر، به ویژه نقاشی، از دوران کودکی مشهود بود. او خود وجود معلمان و مدرسان خوب و دلسوز در دوران دبستان و دبیرستان را سبب شکوفائی هرچه بیشتر استعدادش می‌دانست، به ویژه از مارکار قرابگیان متخلص به دِو[۱]، نقاش و شاعر ارمنی یاد می‌کرد که معلم نقاشی دوران دبیرستانش بود. به دنبال این علاقۀ بسیار بود که کلارا به «هنرستان عالی هنرهای زیبا» شد. در دورۀ سه سالۀ هنرستان بزرگانی چون استاد طاهرزاده بهزاد (استاد مینیاتور)، استاد هادیخان تجویدی (استاد مینیاتور)، استاد علی درودی (استاد تذهیب) و در هنرستان عالی استاد مقیمی تبریزی (استاد مینیاتور)، استاد نصرالله یوسفی (استاد تذهیب و نقش قالی)، استاد عبدالله باقری (استاد تذهیب) و استاد حسین کاشی‌تراش (استاد گره‌چینی) استادان و راهنمایان او در عرصۀ پهناور نگارگری بودند. اساتیدی که آبکار از آن‌ها بسیار آموخت و یادشان را همواره گرامی می‌داشت.

کلارا آبکار پس از پایان دوره هنرستان عالی سالیان متمادی در بخش‌های مختلف وزارت فرهنگ و هنرِ وقت فعالیت کرد. او بسیار خرسند بود که کار اداریش همان هنرش بود. با جان و دل کار می‌کرد و در طول خدمت صدها اثر مینیاتور، تذهیب، طرح و نقش گره، طرح لباس، پارچه و زیورآلات و … آفرید که نمونه‌های آن‌ها را در کتاب‌ها و موزه‌های متعدد از جمله موزه‌های مردم‌شناسی، رضا عباسی، هنرهای ملی و موزۀ مینیاتور کلارا آبکار در مجموعۀ سعدآباد می‌توان دید.

آبکار پس از ۴۰ سال فعالیت هنری در عرصه‌های گوناگون، در سال ۱۳۵۳ از خدمت دولتی بازنشسته شد، در حالی که با آن موافق نبود. او اعتقاد داشت برای یک هنرمند که کار اداری و هنرش به هم گره خورده‌اند زمان بازنشسته شدن درست با دوران استادی و اوج شکوفائی در حرفه و هنر مصادف می‌شود و در این صورت بازنشستگی چیزی جز خاموشی آتش زبانه کشیده در وجود هنرمند نیست.

استاد آبکار در رشته‌های تذهیب و طرح و نقش گره یا «گره‌چینی» نیز مهارت داشت. او فن و هنر «گره‌چینی» را به مدت یک سال و نیم، نزد استاد بزرگ این رشته حسین کاشی‌تراش آموخته بود. استاد حسین در دستنوشته‌ئی تأیید کرده است که تنها خانم آبکار با پشتکار و جدیت بسیار در آموختن، موفق به یادگیری فن «گره‌چینی» شده است.

استاد آبکار همانند پیشینیانش، یعنی هنرمندان قرن هقدهم میلادیِ جلفای نوِ اصفهان از سویی وارث هنر اجدادش از جلفای قدیم در ارمنستان و از سوی دیگر وارث هنر اصیل و غنی ایرانی بود. همانطور که هنرمندان جلفای نو اصفهان از تلفیق هنر ارمنی و هنر ایرانی، هنری خودویژه و بدیع آفریدند، استاد آبکار نیز با داشتن پیش‌زمینۀ فرهنگی-هنری ارمنی، در زمینۀ هنر نگارگری ایرانی فعالیت کرد و آثار بسیاری آفرید که در آن‌ها می‌توان تأثیر بسیار هنر ارمنی را مشاهده کرد. خود او دربارۀ گرایش‌اش به آموختن فنون طرح و نقش گره اظهار می‌داشت که با دیدن نقوش گره در مینیاتور ارمنی، علاقه‌مند به فراگیری آن شده است. با آنکه کار بسیار سختی بود، او این فن را بطور کامل آموخت و نقوش گره و تذهیبی آفرید که تلفیقی بودند از نقوش گره مینیاتور ارمنی در آثار مشهور به محراب و نقش و نگار تذهیب‌های نگارگری ایرانی. نمونه‌ئی از این نوع خلاقیت را می‌توان در مجموعۀ شمارۀ ۱ گنج نور دید، در آن‌ها تغییر رنگ‌ها از تیره به روشن نمونۀ بسیار روشنی از این تأثیرپذیری است.

استاد آبکار هیچگاه به دنبال جنجال نبود و هرگز آثارش را به معرض فروش نگذاشت، چون اعتقاد داشت که هنر واقعی با پول سازگار نیست. اگر هنرمند تنها به دنبال پول باشد آن وقت چیزی خواهد بود در حد یک سفارش گیرنده. با وجود نیاز مالی فراوان در جواب یکی از آشنایان خود که پیشنهاد کده بود با فروش برخی از آثارش بی‌دغدغه زندگی کند، با ناراحتی گفته بود: «مگر شما می‌توانید فرزندتان را بفروشید؟» او تابلوهای خود را با وسواس بسیار نگهداری می‌کرد. در زمستان به خاطر وجود چراغ نفتی، تنفس برایش دشوار بود، یک کاسه آب روی چراغ هوا را تا حدی مرطوب و تنفس را آسان می‌کرد، اما تابلوها آسیب می‌دیدند، پس بی‌شک تابلوها در اولویت بودند.

استاد آبکار زندگی بسیار ساده‌ئی داشت، در خانه‌ئی پر از خاطرات همۀ اعضای خانواده که دیگر با او نبودند. تنها یاران همیشگی‌اش آثار هنری‌اش بودند، تابلوهای گوناگونی که دیوارهای اتاق‌هایش را مزین کرده بودند. اکنون همان تابلوها زینت بنایی در مجموعۀ سعدآباد هستند. کلارا آبکار در یک اقدام بی‌سابقه در سال ۱۳۷۳ خانۀ مسکونی و همۀ آثار هنریش را به سازمان حفظ میراث فرهنگی اهداء کرد و در مجموعۀ سعدآباد موزه‌ئی به نام او تأسیس شد که یکی از موزه‌های منحصر به فرد ایران است.

در این دنیای تماماً مادی که شاهد رنگ باختن روزافزون همۀ ارزش‌های معنوی-هنری هستیم، کلارا آبکار هنرمندی بود پایبند به رسالت یک هنرمند واقعی، او به پدیدۀ هنر و هنرمند اعتباری تازه بخشید و مفهوم هنرمند راستین را یک بار دیگر معنا کرد. او با رنگ‌ها و فام‌ها، ختائی‌ها و اسلیمی‌ها، پردازها و قلم‌گیری‌ها زیست و در صبحدمی بهاری، بهاری جاودانه را در دنیای دیگر، دنیایی روحانی و ابدی، آغاز کرد.

پی‌نوشت:

1. Dev (1901-1976)

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۲
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید