فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۱

از ایران و ارمنستان تا اسکار گفت و گوی اختصاصی فصلنامه پیمان با آناهید آباد نخستین کارگردان زن ایرانی-ارمنی

نویسنده: گریگور قضاریان

پوسترهای نمایش یوا در آمریکا و ارمنستان
پوسترهای نمایش یوا در آمریکا و ارمنستان


اشاره

سینمای ایران امسال (۱۳۹۶ش) شاهد دو رویداد ‏مهم هنری بود. فیلم های دو بانوی فیلم ساز ایرانی ‏به آکادمی اسکار معرفی شدند: فیلم نفس، به ‏نویسندگی و کارگردانی نرگس آبیار از طرف ایران و ‏فیلم یوا، محصول مشترک ایران و ارمنستان، به ‏نویسندگی و کارگردانی آناهید آباد فیلم ساز ‏ایرانی ـ ارمنی، از طرف ارمنستان.‏ تقریباً ۲۷ در صد از کارگردانان فیلم های معرفی شده ‏به آکادمی اسکار امسال را هنرمندان زن تشکیل می ‏دادند و حضور دو بانوی ایرانی در جمع آنان، حکایت ‏از فروغ هنر سینمای ایران داشت.‏ در تاریخ اسکار، تاکنون تنها پنج کارگردان زن ‏توانسته اند به اسکار راه یابند و تنها یکی از ‏آنان موفق به کسب جایزۀ اسکار شده است‎‎‏.‏[۱]

فیلم یوا، محصول مشترک ایران و ارمنستان، که به ‏منزلۀ نمایندۀ سینمای ارمنستان برای حضور در بخش بهترین ‏فیلم های خارجی زبان به نودمین دورۀ مراسم اسکار ‏معرفی شد، در مهر ماه امسال در سینماهای ایروان و ‏سه شهر دیگر ارمنستان (گیومری، آشتاراک و گوریس)، ‏با زیر نویس فارسی بر روی پردۀ سینما رفت. ‏کارگردان و عوامل فیلم، وزیر فرهنگ ارمنستان، سفیر ‏جمهوری اسلامی ایران در ارمنستان، رئیس مرکز سینمایی ‏ارمنستان و مدیر عامل بنیاد فارابی ایران در مراسم ‏افتتاحیه حضور داشتند.

فیلم یوا دستاوردی ارزشمند هم برای ارمنستان و ‏هم برای سینمای ایران محسوب می شود. این فیلم سندی دیگر از تعاملات دیرینۀ این دو ‏ملت کهن است و نشان اینکه در دنیای معنوی این دو ملت مرزبندی وجود ‏ندارد. ایران و ارمنستان همواره با یکدیگر روابط سیاسی، ‏اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی گسترده ای داشته اند و مشترکات تاریخی و ‏فرهنگی این دو ملت بستری مساعد برای گسترش همکاری هاست. آناهید ‏آباد، کارگردان فیلم یوا، که هنرمندی باسابقه در صنعت سینمای ایران محسوب می شود، نخستین کسی است که برای همکاری سینمایی این دو کشور پیش قدم شد و ‏توانست حضور مثبت خود را همچون دیگر پیشینیان ارمنی اش ‏درسینمای ایران به اثبات رساند.‏

با نگاهی به کارنامه و تاریخ صدسالۀ سینمای ایران مشخص ‏می شود که نام ارمنیان با سینمای ایران گره خورده است و ‏ارمنیان، که بخشی از تاریخ و فرهنگ این سرزمین هستند، همواره ‏نقشی سازنده در هنرها و صنایع گوناگون ایران، از جمله سینما، ‏داشته اند.‏ تنها پنج سال پس از اختراع سینما به دست برادران لومیر ‏در پاریس نخستین سالن سینمای ایران به نام سینما سولِی ‏به دست آلِک ساگینیان، در ۱۲۷۹ش، در تبریز، تأسیس شد. از آن ‏پس، ارمنیان نقشی بسزا در توسعه و پیشرفت این صنعت در ‏ایران داشته اند. نخستین مستندسازان ایران، نخستین ‏سینماداران، نخستین مدارس سینمایی و نخستین فیلم داستانی ازآن ‏هنرمندان ارمنی است.‏

ارمنیان بی شماری را در سینمای ایران می توان نام ‏برد: اوانس اوگانیانس، ساموئل خاچیکیان، آربی اُوانسیان، ‏واروژ کریم مسیحی، زاون قوکاسیان و ده ها تن دیگر. اما ‏شاخصۀ مهم تر در این صنعت نقش آفرینی بانوان ارمنی در ‏سینمای ایران برای اولین بار است. ردپای ساتِنیک آقابابیان، لُرتا ‏هایراپتیان، آنیک شفرازیان، ایرن زازیانس، لوریک میناسیان ‏و ده ها بانوی هنرمند ارمنی ایرانی دیگر در مسیر ‏شکوفایی و پیشرفت سینمای ایران، چه در داخل و چه در ‏خارج از مرزهای ایران و در جهان، به وضوح قابل رؤیت است. خانم ‏آباد از ادامه دهندگان همین راه محسوب می شود.‏

اما یوا روایت داستانی است که به ‏چالش های اجتماعی انسان امروز و به ویژه، زنان می پردازد. فیلم ‏روایت زندگی زنی است که در دهۀ سوم زندگی خود با مسائلی ‏روبه رو می شود، زنی که می کوشد تا گذشتۀ پرفراز و نشیب خود را به ‏فراموشی سپارد و زندگی جدیدی را آغاز کند. او از ارمنستان به ‏روستایی در قراباغ پناه می برد اما در محل جدید نیز با ‏مشکلات و مسائل دیگری روبه رو می شود.‏

زنان در فیلم خانم آباد شخصیت هایی باهوش اند که در برابر مشکلات راه حل های خاص خود را دارند.‏ فیلم در فضای فرهنگی و جغرافیایی خارج از ایران، در ‏قراباغ، ساخته شده که شباهت های فراوانی با ایران دارد.‏ این فیلم تاکنون غیر از ارمنستان در جشنواره های گوناگونی در سطح جهان به نمایش در آمده و قرار است که در بهار آینده ‏در ایران نیز برروی پرده رود. نمایش یوا در جشنواره های جهانی فرصتی شد تا جهانیان با واقعیت های قراباغ ‏نیز آشنا شوند.‏

نمایش جهانی فیلم یوا (کارواجار) [۲]، محصول مشترک ایران و ارمنستان

فیلم یوا از زمان نمایش عمومی در ارمنستان، یعنی سپتامبر ۲۰۱۷م/ مهر ‏‏۱۳۹۶ش، تا زمان این گفت و گو در ‏جشنواره های زیر به نمایش در آمده است:‏

ـ جشنوارۀ بین المللی فیلم مونترال، کانادا، سپتامبر۲۰۱۷م

ـ جشنوارۀ فیلم میل ولی، امریکا، اکتبر ۲۰۱۷م

ـ جشنوارۀ جهانی فیلم های آسیایی، امریکا، نوامبر ۲۰۱۷م

ـ جشنوارۀ فیلم انار، کانادا، نوامبر ۲۰۱۷م (برندۀ جایزۀ فیلم برگزیدۀ ‏تماشاگران)

ـ جشنوارۀ فیلم تفلیس، گرجستان، دسامبر ۲۰۱۷م.

یوا در ادامۀ نمایش جهانی خود در جشنواره های زیر نیز نمایش داده خواهد شد:

ـ جشنوارۀ فیلم پالم اسپرینگز، امریکا، ژانویۀ ۲۰۱۸م

ـ مرکز فیلم رافائل، امریکا، ژانویۀ ۲۰۱۸م

ـ نمایش های بین المللی فیلم در مدرسۀ حقوق هاروارد، امریکا، فوریۀ ۲۰۱۸م

ـ انجمن فیلم ارامنه، امریکا، فوریۀ ۲۰۱۸م

ـ جشنوارۀ فیلم بنگلور،هند، فوریۀ ۲۰۱۸م

ـ جشنوارۀ فیلم زنان فیلم مور ، ترکیه، مارس ۲۰۱۸م ‏

ـ جشنوارۀ بین المللی فیلم صوفیا، بلغارستان، مارس ۲۰۱۸م

ـ جشنوارۀ بین المللی فیلم کلیولند، امریکا، آوریل ۲۰۱۸م

و…

عوامل فنی و مشخصات فیلم

کارگردان: آناهید آباد

تهیه کننده: تقی علی قلی زاده

مجری طرح: بهروز پاک نهاد

فیلم نامه: آناهید آباد

مشاور فیلم نامه: امیر عربی

فیلم بردار: حسن کریمی

طراح صحنه و لباس: بهزاد کزازی

موسیقی: واهان آرزرونی

تدوینگر: سیاوش کردجان

صدابردار: بابک اردلان

صداگذار: محمد کشفی

جلوه های بصری: امیر سحرخیز

استودیو فنی: استودیو روشنا

بازیگران: نارینه گریگوریان، شانت هوانسیان، مارجان آودیسیان، رُز آودیسووا، ورِژ کاسونی، سرگئی توماسیان، دیگران ‏داویدیان، نانور پطروسیان، الینا آدامیان، مارات داوتیان، ایلونا ملیکستیان، پاول مگردیچیان و …

زبان اصلی فیلم: ارمنی (در ایران و جهان به زبان اصلی همراه با زیرنویس پخش خواهد شد) ‏

مدت فیلم با تیتراژ: حدود ۹۴ دقیقه.‏

تقی علی قلی زاده، تهیه کنندۀ فیلم یوا ، از معتبرترین تهیه کنندگان سینمای ایران است. وی تا کنون تهیه کنندگی پروژه های ‏سینمایی و سریال های تلویزیونی متعددی را برعهده داشته است. قلی زاده در فیلم هایی به کارگردانی سینماگرانی چون، ‏شهریار اسعدی، کیومرث پوراحمد، علیرضا امینی، مایکل وینتر باتوم، بهرام بیضایی، احمد رضا درویش و … ‏حضور داشته است. فیلم قبلی او به نام رستاخیز‎ از بزرگ ترین ‏پروژه های سینمایی تاریخ سینمای ایران است. قلی زاده عضو هئیت مدیرۀ شورای عالی تهیه کنندگان ‏سینمای ایران ( خانه سینما ) و عضو هئیت مدیره و مدیر عامل مؤسسۀ فرهنگی تماشا است. ‏

فیلم یوا با تهیه کنندگی تقی علی قلی زاده ساخته شده و تولید آن در مرکز سینمایی ارمنستان (کینو ‏کندرون) و بنیاد سینمایی فارابی ایران صورت گرفته است. این فیلم به واقع اولین محصول مشترکی است که با مشارکت ‏ایران و ارمنستان تولید شده است. ‏

ویژگی های شاخص فیلم یوا، از جمله اینکه محصول مشترک ایران ـ ارمنستان است ( با بازیگرانی از ارمنستان و قراباغ و ‏گروه فنی از ایران)، راهیابی آن به اسکار، کارگردانی آن به دست یک ‏زن ایرانی ـ ارمنی و… ، مرا برآن داشت که گفت و گویی ‏اختصاصی با خانم آباد داشته باشم.‏ خوانندگان عزیز با خواندن این متن متوجه خواهند شد که ‏گفت و گو در قالبی دوستانه صورت گرفته و خانم آباد نیز تمایل ‏داشت که این سبک در گفت و گو حفظ شود.‏

گریگور قضاریان: گفت وگو را در محل سکونت آناهید آباد انجام دادیم، قهوه ای خوردیم و کمی گپ زدیم. ابتدا،خواستم ‏کمی دربارۀ زندگی نامه اش بگوید. اینکه کجا متولد شده، خانواده و تحصیلاتش، اینکه چطور کار در سینما را شروع کرده ‏و … ‏

آناهید آباد: در یک خانوادۀ ارمنی در ایران متولد شدم، در تهران. هر چند به واقع خانوادۀ پدری و مادری ام از اطراف ‏رود ارس بودند. مادرم اهل قره داغ است اما پدرم ریشه هایش به قرا باغ بر می گردد، اهل گنجه وشوشی است. در ‏زمان استالین، در ۱۹۳۹م، درست قبل از جنگ جهانی دوم، به ایران تبعید شدند. در حقیقت، اجدادم در ‏اطراف رود ارس زندگی می کردند. با مشکلاتی که خانوادۀ پدرم در قراباغ داشتند مجبور شدندگنجه را ترک کنند وبه این طرف رود ارس بیایند. نام خانوادگی اصلی ام سرکیسیان بود اما وقتی خانواده ام به ایران ‏ آمدند اجازه نداشتند نام خانوادگی اجدادی خود را داشته باشند پس آنها را مجاب کردند که نام ‏خانوادگی جدیدی انتخاب کنند. پدر بزرگم به مأمور ثبت اسناد می گوید:« اگر نمی توانم فامیلی اجدادم را ‏داشته باشم پس هر چه دلت می خواهد بنویس» مأمور ثبت هم وقتی می بیند خانوادۀ تازه وارد خانۀ سنگی، ‏کلیسا و مدرسه ساخته اند به پدر بزرگم می گوید: « لقب آباد واقعاً برازندۀ شماست، پس، با اجازۀ شما آباد بنویسم». به این شکل نام خانوادگی پدری ام از سرکیسیان به آباد تغییر می یابد.‏

بعداً، به دلیل شغل پدرم که در راه آهن کار می کرد، خانواده ام ابتدا به تبریز و بعد تهران نقل مکان می کنند. سال ۱۳۴۵ش در تهران، ‏خیابان هدایت، که اون زمان محلۀ ارمنی نشینی بود، متولد می شوم. بعدها، به محلۀ ارمنی نشین ده متری ارامنه ‏نقل مکان می کنیم. اون زمان تعداد زیادی از همشهریان ما از قره داغ به تهران مهاجرت کرده و در ‏محلۀ ده متری ارامنه ساکن شده بودند. احتمالاً یه جورایی برای خانواده ام، با بچه های کوچیک، محلۀ ده ‏متری راحت تر بود. مثل اکثر بچه های ارمنی تحصیلاتم را در مدرسه های ارمنی گذراندم. ابتدایی را در ‏مدرسۀ ساهاکیان و دبیرستان را در مدرسۀ کوشش داویدیان به اتمام رساندم. دورۀ زبان ارمنی را در دانش سرای ‏زبان ارمنی، وابسته به خلیفه گری ارامنۀ تهران، گذراندم. برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه سینما رفتم و در ‏رشتۀ کارگردانی سینما فارغ التحصیل شدم.‏

از دوران کودکی با روزنامۀ آلیک همراه بودم. گاهی مطلبی برای چاپ می دادم. زمان دانشجویی در ‏روزنامۀ آلیک به عنوان روزنامه نگار و مسئول صفحۀ هنری فعالیت می کردم. از آن زمان بیشتر روی اخبار و موضوع های سینمایی متمرکز ‏شدم.‏ البته، وقتی کارحرفه ای سینما را شروع کردم در روزنامه های فارسی زبان سینمایی کشور مثل گزارش ‏فیلم، هفته نامۀ سینما ، سروش هنری و…. هم مطالبی نوشتم. عضو انجمن منتقدان خانۀ سینمای ایران نیز بودم ‏و هستم. ‏

سال ۱۳۷۲ش، که آقایان نجفی و فخیم زاده می خواستند بروند ارمنستان و فیلم سینمایی تاواریش را ‏بسازند، به واسطۀ آقای کریم مسیحی از من خواهش کردند که هماهنگی های لازم را انجام دهم. بعدها،‏ در۱۳۷۴ش آقای علیرضا داوودنژاد (کارگردان) و خانم مهوش جزایری (مجری طرح) فیلم سینمایی ‏خلع سلاح در نظر داشتند بخشی از فیلم را در ارمنستان فیلم برداری کنند. از من خواستند که برای ‏راهنمایی و هماهنگی ها با گروه به ارمنستان بروم. اما بلافاصله با آشنایی با آقای علیرضا داوودنژاد ایشان ‏من را به عنوان دستیار اول کارگردان و برنامه ریز انتخاب کردند. فیلم بسیار سخت و پرکاری بود. ‏ طی آن فیلم از نزدیک با حقیقت سینما آشنا شدم. تجربۀ بسیار ارزشمندی بود. به این شکل زندگی حرفه ‏ای من در سینما شروع شد. در فیلم های مختلفی به عنوان برنامه ریز و دستیار اول کارگردان فعالیت کردم. ‏خوشبختانه، بیشتر پروژه ها، با ابعاد و نوعی که داشتند، هر کدام کلاس درسی برای من بود. گاهی نیز مدیر ‏تولید و نمایندۀ تهیه کننده بودم. در این سال ها پروژه های ایرانی زیادی را یا خودم در ارمنستان اجرا کردم ‏یا راهنمایی و پیشنهاد دادم که بروند ارمنستان کار کنند. پنج دوره عضو شورای مرکزی ‏کانون برنامه ریزان و دستیاران کارگردان سینمای ایران بودم، دو دوره نایب رئیس و دو دوره رئیس کانون ‏بودم. در زمان بحران بسته شدن خانۀ سینما، عضو شورای هماهنگی اصناف سینمایی بودم. مسئلۀ بسته شدن و ‏پیگیری بازگشایی خانۀ سینما برایم از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. بر این باور هستم که در ایران از نهادهای ‏اجتماعی و صنفی باید مراقبت شود. با موزۀ سینمای ایران همکاری کردم. به خصوص، با بخش ارمنیان و سینمای ‏ایران. این بخش جزو حوزه هایی است که علاقۀ زیادی به آن دارم و همیشه کمک به نیازهای موزه جزو ‏اولویت های من بوده و هست. برای اینکه کارهایی که در موزه انجام می شود زیر بنایی و ماندگار است.‏

در این مدت فیلم های مستند و کوتاهی ساختم، به عنوان مثال، کودکستان من، سفر به قله، جلفا و ‏جلفانشینان، ارامنه در سینمای ایران، ارامنه در ۲۶ دقیقه و … . سریال مستندی هم برای شبکۀ چهار ساختم ‏با عنوان ایران سرزمین ادیان. جلفا و ‏جلفانشینان را نیز بنا به سفارش و خواست فصلنامۀ پیمان ‏ساختم.‏

انگیزۀ شما از ورود‎ ‎‏ به دنیای سینما چطور شکل گرفت؟ چه چیزی الهام بخش شما بوده؟

از بدو کودکی سینما برایم جذاب بود. تصویر متحرک، سالن سینما، خود تلویزیون، سالن تاریک سینما. ‏یادم است اولین باری که وارد سالن سینما شدم حیرت کرده بودم. وقتی چراغ ها خاموش شد و فیلم روی پرده جاری ‏شد احساس می کردم وارد یک دنیای دیگه شده ام. محکم دسته های صندلی را گرفته بودم. در تخیلات کودکانه ‏ام فکر می کردم که جادویی اتفاق افتاده و من به جای دیگه ای پرت شده ام. حتی وقتی فیلم تمام و چراغ های ‏سالن روشن شد باور نمی کردم که به همان جا برگشته ام. فکر می کردم حالا دیگه دنیا تغییر کرده. حقیقت ‏این بود که دنیای من واقعاً تغییر کرده بود. هیچ وقت بار اولی را که در سینما فیلم دیدم فراموش نمی کنم. رؤیا وتخیل ‏به شدت برای من جذاب است. از بدو کودکی تا یک سنی، به واقع موقعی که در دانش سرای ارمنی زبان ارمنی می ‏خواندم، فکر می کردم که سینما برای من اصلی ترین سرگرمی است. آن زمان متوجۀ این حقیقت شدم که ‏اهمیت سینما برام بیشتر از یه سرگرمی است. این حقیقت برام عیان شد که در سینما و با سینما حس خوبی دارم. خودم ‏را کامل تر احساس می کنم. با سینما این شانس را دارم که حقیقتی را تصور و آن را تبدیل به واقعیت کنم. ‏اینکه رؤیا و تخیل تبدیل به روزمرگی شود. این نوع زندگی خیلی شیرین و جذاب بود. ‏

به واقع، زندگی حرفه ای شما در سینما با همکاری ارمنستان شروع شده. گویی دائماً به فکر ‏همکاری با ارمنستان بوده اید. در مقام سینماگری ایرانی چرا همیشه ارمنستان را مدنظر قرار داده اید؟

اون موقع که قرار بود فیلم تاواریش و بعدها، خلع سلاح ساخته شود، به شکل کاملاً طبیعی درگیر آنها شدم و همکاری شکل گرفت. به خصوص، بعد از انقلاب تعداد ارمنیان فعال در سینما خیلی محدود شد. فقط آقای کریم مسیحی بودند و چند نفر دیگر و من که دانشجو بودم. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اتفاق ‏افتاده بود و فیلم سازان به فکر ساخت فیلم هایی ‏بودند با مضمون هایی که غیرمستقیم مرتبط با فضای شوروی باشد. به این شکل، به سراغم من، که دانشجو بودم، می آمدند. خودم هم فکر می کردم که ایران و ارمنستان می توانند ‏همکاری خوب سینمایی داشته باشند. فکر می کردم به شکلی ارمنستان می تواند یک فضای خوب فیلم سازی برای ‏ایران باشد. از طرف دیگه جنس سینمای مستقل ایران نیز می توانست برای سینمای ارمنستان کارآمد ‏باشد. ارمنستان برای من آشنا و فیلم سازی در آنجا برای من سهل و طبیعی بود. بله، وقتی فکر می کنم از ‏همان سال ها دلم می خواست که یک ارتباطی شکل بگیرد. فکر می کنم قرارداد همکاری سینمایی بین ‏ایران و ارمنستان، که امسال منعقد شد، خیلی قبل تر باید اتفاق می افتاد. یادم است وقتی از همان سال های ۱۳۷۳ و ‏‏۱۳۷۴ش، که پروژۀ خلع سلاح را تمام کردیم، به مدیریت سینمایی گفتم که ارمنستان ‏می تواند بستر خوبی برای فیلم سازی باشد. هر چند آن زمان سال های تلخ و سرد بی برقی و بی گازی ارمنستان بود اما در ارمنستان، ‏بستر فعالیت فرهنگی در سطحی بود که برای من جذاب بود.‏

برگردیم به یوا. این فیلم هم با هدف تولید محصول مشترک ایران و ارمنستان در ذهن شما ‏شکل گرفت؟

خیر. ابداً، تصمیم نگرفته بودم که فیلمی با همکاری ایران و ارمنستان بسازم بلکه تصمیم گرفته بودم که ‏فیلم بسازم. بی وقفه برای این هدف تلاش می کردم. ابتدا، تحصیل و بعد کار حرفه ای که قبل تر گفتم. اساساً، ‏دستیاری را با هدف فیلم سازی شروع کردم. اون موقع فکر می کردم باید به شکلی وارد عرصۀ فیلم سازی بشم. ‏پس، دستیاری می توانست امکانی برای تجربۀ حرفه ای باشد. فکر می کردم تهیه کننده یا نهاد دولتی سینمایی که ‏همین طوری به دختری ارمنی امکانات فیلم سازی نمی دهد. پس باید از جایی شروع و خودم را در حرفۀ سینما تثبیت ‏می کردم. صادقانه بگم، فیلم سازی کار سختی است، فیلم ساز زن بودن سخت تر، فیلم ساز زن ارمنی در ‏ایران بودن به مراتب سخت تر. سال ۱۳۷۴ش، فارغ التحصیل شدم، چرا فیلم اولم را حالا ساختم؟ جواب این سئوال را فقط من می دانم.‏

‏نمی خواهید خوانندگان ما هم جوابش را بدانند؟

فکر می کنم خواننده های شما هم در ضمیرآگاه یا ناخودآگاهشان جواب را می دانند. من بارها پروانۀ ‏ساخت گرفتم. اولین قدم جدی برای ساخت فیلم را در ۱۳۷۵ش برداشتم، یعنی چند ماه بعد از فارغ التحصیل ‏شدنم ولی نشد بسازم . چهار سال بعد باز به طور جدی اقدام کردم. یادم است فیلمنامۀ آن فیلم ۲۹ بار اصلاحیه خورد ‏و بازنویسی کردم. حتی، آقای کیارستمی، یادش گرامی، برای هماهنگی های اجرایی کمک بزرگی کرد ‏ولی… . به واقع، در طول تمام این سال ها برای ساخت فیلم بلند سینمایی بی وقفه کار و پیگیری کردم. خب، نشد. ‏فکر اولیۀ یوا سال ۱۳۸۰ش در ذهنم شکل گرفت. آن زمان به سفارش تهیه کننده ای ارمنی در حال ساخت ‏سریال مستند معماری ارمنی بودم. اولین بار، برای همان پروژه به منطقه قراباغ سفر کردم، تأثیرات جنگ، ‏آثار به جای مانده، مرثیۀ قربانیان و … ‏.

از سال ۱۳۸۰ش سعی در ساختن یوا داشتید؟

طبعاً در این سال ها ایده ها و فیلم نامه های زیادی به ذهنم خطور کرده. وقتی موقعیتی مناسب برای ‏ساخت فیلم پیش آمد از بین طرح ها و فیلم نامه های مختلف روی یوا متمرکز شدم. نام اولیه اش کارواجار بود. طرح و قصه برای من و آقای قلی زاده، تهیه کنندۀ فیلم، جذابیت هایی داشت. سرنوشت انسانهایی ‏که پس از جنگ در منطقه ای جنگی، بنا به تقدیر یا انتخاب، زندگی می کنند. منطقۀ هرج و مرج، برزخ ‏مخصوص مناطق مرزی موضوع من بود. می توانستم فیلم را هر جای دیگری از دنیا بسازم، هر جایی که ‏آدم های آن منطقه تجربۀ ناامنی را از سرگذرانده اند. شاید، حتی در نیویورک بعد از انفجار برج های دوقلو ‏یا در لندن وقتی بمبی در مترو منفجر شد. با آقای قلی زاده فکر کردیم منطقۀ مرزی ایران ـ ‏عراق یا مرز ایران ـ افغانستان ولی ارمنستان برای من آشنا بود. در واقع، در آوردن فضا و مناسبات برای من ‏سریع تر و سهل تر بود. بر همین اساس روی این منطقه متمرکز شدیم. ‏

به این شکل تصمیم گرفتید که فیلم محصول دو کشور ایران و ارمنستان باشد؟

طی این سال ها پروژه های ایرانی متعددی در ارمنستان ساخته شده بود اما تولید مشترک اتفاق نیفتاده بود. ‏خُب، این فرصت خوبی بود که این اتفاق بیفتد. سرمایۀ ساخت فیلم با مشارکت ایران و ارمنستان تأمین و ‏فیلم با همکاری هنرمندان و کارشناسان دو کشور ساخته شد. اضافه کنم که من دو اقلیمی هستم. طبعاً، ‏این دو اقلیمی بودن برای من هم جذاب بود و هم در نتیجۀ فیلم نقشی مثبت داشت.‏

گفتید فیلم سازی سخت است و فیلم ساز زن و ارمنی بودن به مراتب سخت تر، در این خصوص با چه ‏چالش هایی روبه رو شده اید؟

ببینید بحث اصلاً در مورد زن و مرد بودن یا ایده های فمینیستی و برابری و این چیزها نیست. خود ‏فیلم سازی کار سختی است. وقتی تو زنی و با رویکرد زنانه طرح مسئله می کنی شرایط به مراتب سخت تر ‏می شود. حالا، اضافه کنیم که من شهروند ارمنی ای هستم که با یک فرهنگ و نگاه متفاوت در ایران عزیزم ‏زندگی می کنم. طبعاً، به عنوان ارمنی در تربیت خانوادگی و فرهنگی تفاوت هایی، هرچند جزئی، با اکثریت ‏دارم. خیلی اتفاق افتاده که احساس کردم فهمیده نمی شوم به عنوان مثال: وقتی فیلم نامه ام را ارائه می کنم و ‏اصلاحیه می دهند، برای من محدودیت است. برای آنهاتصحیح کردن است اما برای من حذف کردن. فکر می کنم ‏هر فیلم ساز دیگری هم همین مسئله را دارد و احتمالاً همۀ فیلم سازهای زن همین مشکلات را دارند. ‏حالا، من صحبت از آدم هایی می کنم که متعلق به جامعۀ اقلیت کشور هستند و ریشه در فرهنگ یک جامعۀ ‏کوچک دارند. جامعه ای که بعضاً به خاطر اقلیت بودن درگِتو هستند. این روایت ناآشناست و وقتی راوی این ‏روایت هستم، خُب، سخت تر می شود؛ برای مثال در مورد یک خانوادۀ ارمنی می خواهم فیلمی بسازم. ‏این خانواده در محدودۀ خانه، خانواده و مراکز اجتماعی ارمنیان بی حجاب زندگی می کند. خُب، من نمی توانم ‏این فیلم را بسازم. ‏

اینها چالش هایی اجتناب ناپذیر هستند. مثل هر جنبه ای از زندگی باید سعی کنیم بر این چالش ها فائق ‏بشیم، کمی زودتر، کمی دیرتر، کمی آسان تر وکمی سخت تر شاید اینها بخشی از طبیعت زندگی ماست، بخشی ‏از طبیعت حرفۀ ما و بخشی از طبیعت فرایند خلاقانۀ کشور ما.

آیا این چالش ها در ارمنستان هم هست؟ یا چنین چالش هایی در آنجا داشته اید؟

قطعا.ً وقتی فیلم ساز زن باشی همه جا از این چالش ها هست. ‏

چگونه موفق به جذب سرمایه در ارمنستان شدید؟

مدتی طولانی به مرکز سینمایی و وزارت فرهنگ ارمنستان مراجعه کردم. با همۀ حسن نیتی که داشتند ‏متأسفانه بودجه برای مشارکت نداشتند. در ارمنستان اواخر هر سال بودجۀ سال بعد تعیین ‏می شود. زمانی که ما پروانۀ ساخت از ایران دریافت و پروژه را به طرف ارمنستانی ارائه کردیم اواسط سال ‏مسیحی بود و طبعاً، امکان تخصیص بودجه عملاً وجود نداشت. ولی به هر دری زدم تا اینکه بر حسب ‏شانس یا اتفاق فرصتی ایجاد شد و پروژه را به بانوی اول ارمنستان، خانم ریتا سرکیسیان، ارائه دادم. فیلم نامه و پروژه برای ‏ایشان جذاب به نظر رسید و قول داد که کمک خواهد کرد. پروژه را با شخص رئیس ‏جمهور در میان گذاشتند. هزینۀ مشارکت ارمنستان از بودجۀ دولتی تأمین و به وزارت فرهنگ و مرکز سینمایی ارمنستان داده شد. ‏اما سرمایۀ ایران را آقای قلی زاده با مشارکت بنیاد سینمایی فارابی تأمین کردند. البته، آقای بهروز ‏پاک نهاد نیز یکی از سرمایه گذاران پروژه بودند. ‏

انتخاب قراباغ و قصه ای با محوریت زن، با این انتخاب ها پیام خاصی دارید؟

اساساً، خیلی موافق گفتن پیام نیستم. بیشتر دلم می خواهد قصه ای را تعریف بکنم، قصه ای باورپذیر. فیلمی که تماشاگر را با دنیایی که در فیلم ساخته شده درگیر کند. همیشه قصه هایی که در ذهنم ایجاد می شود ‏کاملاً اتفاقی شکل می گیرد و آغازش اصلاً آگاهانه نیست. قطعاً، بعدها در زمان نگارش های نهایی آگاهی نقش ‏خودش را دارد اما هدایت کنندۀ اصلی نیست. بی صبرانه، منتظرم ببینم که آیا تماشاگر با فیلم ارتباط برقرار ‏می کند؟ تحلیل بیننده چه خواهد بود؟ اما در خصوص جغرافیای قصه همان طور که قبل تر گفتم ما می توانستیم ‏این فیلم نامه را در هر منطقۀ مرزی دیگری بسازیم. برای من مهم زندگی انسان ها در منطقه ای ناامن ‏بود و اینکه انسان ها چطور در چنین شرایطی زندگی می کنند. ‏

زنی که در شرایط ناهنجاری قرار گرفته و فرآیند طبیعی زندگی اش مختل شده در چنین شرایطی چطوری با چالش ها برخورد می کند؟ و در شرایط جدید ایجاد شده، چه عکس العملی از خود نشان می دهد؟ ‏

آیا مثلاً روستا یا شخصیت ها نماد جامعه و یا قشر خاصی هستند؟ آیا خواسته اید با نمادها ‏چیزهایی را بفهمانید؟

ترجیح می دهم که تعاریف کلیشه ای و بسته بندی شده ای نداشته باشم. حقیقت این است که این تعاریف سیال ‏هستند. روستا یک جامعه است. اگر من امکان مالی و دیگر امکانات را داشتم و دستم بازتر بود، موقعیت این ‏زن را در یک شهر بزرگ تر تعریف می کردم. مسئله موقعیت مجموعۀ آدم ها بود؛ برای مثال، همین الآن، ‏همین محلۀ خودمان اگر در این محله اتفاقی بیفتد، این جامعه چه رفتاری از خود نشان خواهد داد؟ خود این ‏محله چه مسائلی دارد؟ آدم هایی که در این محله زندگی می کنند چه کسانی هستند؟ روستای فیلم یوا‏ هم همین طور. سعی کردم روستایی باورپذیر خلق کنم. بله یوا زن است. حالا ما در روستا زن های ‏مختلفی می بینیم. آنها چه مسائلی دارند؟ یوا هم مسائل خودش را دارد. نوع برخورد این آدم ها و راه حل های هر کدام چیست؟ هرکدام راه حل ها و منطق خودشان را دارند. این برای من جذاب است.‏

از ایده تا فیلم نامه و ساخته شدن، فیلم چطور شکل گرفت؟ فیلم سرشار از جزئیاتی است که به ‏دقت و با ظرافت پردازش شده. آیا این همه دقت و ظرافت فضا، شخصیت ها و روابط انسان ها در نگارش ‏فیلم نامه لحاظ شده بود؟

گفتم که قصۀ اولیه چطور شکل گرفت. ابتدا خلاصۀ قصه را نوشتم. دادم دوستان نزدیکی خواندند. البته، از ‏مرحله ای برای نگارش فیلم نامه آقای امیر عربی نیز به عنوان مشاور همکاری کرد. قصه و فضا کاملاً برایم آشنا ‏بود، حتی موقع بررسی اولیۀ پروژه با آقای قلی زاده طرح اولیۀ فیلم نامه را همراه با ‏عکس های لوکیشن ها ارائه کردم. اما دربارۀ جزئیات باید بگم بله در فیلم نامه بود. بخش شکل گیری ‏پروژه را تکرار نکنم. از زمانی که وارد پیش تولید شدیم ابتدا آقای حسن کریمی (فیلم بردار) به قراباغ ‏آمد و لوکیشن ها را دید. آقای کریمی تمام این سال ها مشوق من بود که ناامید نشوم و این فیلم را ‏بسازم. بعد آقای بهزاد کزازی (طراح صحنه) به ما ملحق شد. برای من مهم بود که مدیر فیلم برداری و طراح ‏صحنه شناخت کاملی از موضوع، فرهنگ و جامعۀ منطقه داشته باشند. ما (من، کریمی و کزازی) روزها ‏و ساعت ها را با هم گذراندیم تا برسیم به نوعی از فیلم، آن چیزی که الان شما در فیلم می بینید. آن نوعی ‏که فکر می کردم باید در بیاید. آن چیزی که در فیلم می بینید همان چیزی است که باید فیلم برداری می شد. همه چیز فیلم برایم مهم بود. سکوت های فیلم به اندازۀ دیالوگ ها برایم مهم بوده. بچه ها به اندازۀ ‏بزرگ ترها مهم هستند، کوچک ترین اجزای فیلم از یک استکان گرفته تا پرده و مبل تا رنگ دیوار با نکته سنجی ‏انتخاب شده. به نظر من صیانت از کیفیت کلی فیلم در مراقبت از جزئیات اتفاق می افتد. وقتی فضا در فیلم ‏باور پذیرباشد بیننده آن را به عنوان واقعیت عینی قبول می کند. لباس ها، گریم، بازیگرها، حرکت ها، همۀ اینها، نکات بسیار بسیار مهمی هستند.‏

بازیگران را چگونه انتخاب کردید؟

حدود پنج شش ماه تقریباً تمام تئاترها، نمایش ها، کانال های تلویزیونی و فیلم های سینمایی را در ‏ارمنستان دیدم. از بین آنها گزینش کردم اما بخش قابل توجهی از بازیگرها نابازیگر بودند که وقتی پیش ‏تولید شروع شد آنها را به کمک دستیارانم در قراباغ انتخاب کردیم، مثلاً، بازیگران خردسال از بین حدود سه ‏هزار بچه انتخاب شدند.‏

آیا حدس می زنید بیننده چه برخوردی با فیلم داشته باشد؟ یا با دیدن فیلم چه حسی به بیننده دست ‏خواهد داد؟

نه نمی دانم. این همان جذابیت فیلم سازی است که ببینیم چه اتفاقی در ذهن و دنیای احساسی بیننده می افتد. امیدوارم تماشاگر با آدم های فیلم همزاد پنداری کند. بی صبرانه، می خواهم ببینم که بین پرده و تماشاگر ‏چه گفت و گویی رخ می دهد.‏

فیلم در ارمنستان پخش شده. چه بازتابی داشته؟ آیا استقبال خوبی شد؟

بله، استقبال خیلی خوب بود. به نظر مسئولان سینمایی ارمنستان که بی سابقه بود. برای اینکه بازخورد ‏تماشاگران را بدانم تقریباً مدتی که آنجا بودم هر روز به سینماهای نمایش دهنده می رفتم. طبق گفت و گوهای ‏حضوری با تماشاگران و نقدهایی که در نشریات و سایت های مجازی نوشته شد برای تماشاگران ارمنستان ‏زن محور بودن فیلم، نوع نگاه زن به زندگی و برخوردش با مسائل جزو نکات جالب و جذاب فیلم محسوب ‏می شد. برای آنها جالب بود که قصه ای جهان شمول در قالب زندگی خودشون روایت می شد. بارها این جمله ‏را شنیدم: « این ما هستیم، این زندگی ماست». ‏

فیلم در ایران هم اکران خواهد شد؟

بله، حتماً. پروانۀ نمایش را دریافت کرده ایم. منتظر نوبت اکران هستیم. فیلم با دوبلۀ فارسی و در برخی ‏از سینماها با زیرنویس پخش خواهد شد.‏

در دنیای سینما کدام بخش از حرفۀ شما جذاب است؟

لحظه ای که داریم فیلم برداری می کنیم برای من عین جادوست. اون لحظه ای که می گی صدا، ‏دوربین، حرکت! اون لحظه غیر منتظره است و اون لحظه است که معجزه اتفاق می افتد. معجزۀ بعدی موقعی ‏است که فیلم آمادۀ نمایش می شود و در سالن می نشینی که فیلم را ببینی چراغ های سالن خاموش و فیلم ‏روی پرده شروع شده. اون موقع می فهمی که چه اتفاقی افتاده. هرچقدر هم که در کلیۀ مراحل به فکر ‏جزئیات بوده باشی باز فیلم تمام شده در لحظۀ نمایش غیر منتظره است.

به عنوان یک کارگردان و کسی که در دنیای سینماست (ما هم خیلی فیلم می بینم)، چه فیلمی روی شما ‏اثر گذار یا برای شما الهام بخش بوده؟

فیلم های زیادی دیده ام و فیلم ها و کارگردان های زیادی هستند که دوستشان دارم از جمله بگ نازاریان، ‏پاراجانف، هیچکاک، اورسن ولز، مارتین اسکورسیزی، اینگمار برگمان، تارکوفسکی، بهرام بیضائی، واروژ ‏کریم مسیحی، شهید ثالث، کیارستمی، اصغر فرهادی، میشل هانکه، مایک لی و … دیدن هر فیلم خوبی جزو ‏بهترین لذت های زندگی من است.‏

ارزیابی شما از سینمای ارمنستان چیست؟

قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ارمنستان سینمای قابل توجهی داشت. به خصوص، آغازگران سینمای ‏ارمنستان فیلم های قابل توجه بسیار زیبا و ماندگاری همچون ناموس و خزپوش، را ساخته اند که دومی دربارۀ ‏نهضت تنباکوی ایران است. استودیو آرمن فیلم با همۀ شاخص های استودیوهای اتحاد جماهیر ‏شوروی فعالیت می کرد. اما بعد از فروپاشی، مثل خیلی از عرصه های دیگر، فیلم سازی نیز از هم پاشید. ‏زمینه های دیگر هنری همچون موسیقی، نقاشی، مجسمه سازی و حتی، تئاتر توانستند نسبتاً به فعالیت ‏خود ادامه دهند اما فیلم سازی، چون قائم به سرمایه و ساخت فیلم نیازمند بودجه است، تقریباً کاملاً ‏متوقف شد. طبعاً، فیلم سازان و روشنفکران بزرگ سعی کردند چیزهایی را حفظ کنند؛ مثلاً، مستندسازی و ‏انیمیشن نسبتاً محفوظ ماند و توانست به کار خود ادامه دهد. بعد از ثبات نسبی، از ۱۹۹۷م فیلم سازی ‏دوباره احیا شد و اکنون، وارد عرصه های جدیدی شده، دورانی که سینمای نوین ارمنستان در حال ‏شکل گیری است. یکی از اثرات منفی فروپاشی شوروی بسته شدن سالن های سینما بو د که در سال های اخیر ‏مجدداً در حال بازگشایی یا تأسیس سالن های جدید با تجهیزات مدرن و بروز دنیا هستند. ‏

از سینمای ارمنستان صحبت کردیم، ارزیابی شما از سینمای ایران چیست؟

ما سینمایی جدی داریم. سینمای ایران سینمایی است که در سطح بین المللی در ربع قرن اخیر جزو سه، چهار ‏سینمای مهم دنیاست. این جایگاه واقعی سینمای ایران است. فیلم سازهای ایرانی و سینمای ایران موفق شده اند سینمایی با هویت ایرانی خلق کنند. مثل سینمای هند، امریکا، کره و چین ما هم سینمایی با هویت ایرانی ‏داریم. نه تنها از حیث مضمون که راوی فرهنگ هویت مدار ایرانی است بلکه به لحاظ ساختار و فرایند ‏تولید شاخص های خاص خود را دارد. سینمای ایران، با نوع بیان خاص ایرانی، با مضمون های جهان شمول موفق ‏شده با مخاطب جهانی ارتباط برقرار کند. ‏آن چیزی که اینک سینمای ایران برای رشد و پیشرفت نیاز دارد ورود به عرصۀ تولیدات مشترک ‏است و دستیابی به بخشی از بازار مصرف سینمای جهان. بر همین اساس بنیاد سینمایی فارابی در ‏ساخت فیلم سینمایی یوا مشارکت کرد. طبعاً، یکی از راه های گسترش سینما و فرامرز بودن هر سینمایی ‏تولید مشترک و بازارهای مشترک است.‏

فیلم، نمایندۀ ارمنستان به آکادمی اسکار ۲۰۱۸ م معرفی شد. چه حسی دارید؟

قطعاً، خوشحالم. افتخار می کنم که فیلم یوا مورد توجه آکادمی اسکار ارمنستان قرار گرفت و به عنوان ‏نمایندۀ ارمنستان به اسکار معرفی شد.‏

بازتاب این خبر، که فیلم یوا به منزلۀ نمایندۀ ارمنستان به آکادمی اسکار۲۰۱۸ م معرفی شد، در ایران چگونه بود؟

به واقع، بسیاری از دوستان حرفه ای ام بسیار خوشحال شدند و هزاران پیام تبریک از مقامات مختلف و همکاران ‏حرفه ای دریافت کردم. فقط، می تونم بگم همه خوشنود بودند که فیلم به این موفقیت رسیده.‏

فیلم نامه به چه زبانی نگارش شد؟

ابتدا به زبان فارسی و بعد، به ارمنی ترجمه شد. ما به دو زبان فیلم نامه احتیاج داشتیم چون بخشی از گروه ‏ایرانی و بخشی ارمنی بودند.‏

آیا برای ساخت فیلم مجوزهای لازم از ایران دریافت شد؟‏

قطعاً، ابتدا پروانۀ ساخت را دریافت و بعد فعالیت های لازم رو شروع کردیم. حتی، برای تأمین مالی مشارکت ‏ارمنستان بعد از اخذ پروانۀ ساخت شروع به فعالیت کردیم. برای من و آقای قلی زاده مهم بود که فیلم در ایران ‏قابل نمایش باشد. از نگارش فیلم نامه تا ساخت کلیۀ موازین برای نمایش در ایران را رعایت کردیم.‏

از سینماگران ایران چه کسانی الگو یا الهام بخش شما هستند؟ از سینماگران ارمنی ایرانی کدام؟

تمام سینماگران دنیا‏.

پی‌نوشت‌ها:

۱- خانم کاترین بیگلو (‏Kathryn Bigelow‎) در ۲۰۱۰م برای ‏کارگردانی فیلم مهلکه (The hurt locker) برندۀ اسکار شد.‏‎

‎‏۲- مجوزهای فیلم در ایران به نام کارواجار صادر شد اما بعدها نام آن به یوا تغییر کرد.

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۸۱
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید