فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۶۹

ارمنی دیگر

نویسنده: رافی آراکلیانس

اختلال‎ ‎تنش زای‎ ‎پس از رویداد یا فشار عصبی پس از سانحه،[۲] نشانگانی[۳] ‏است که پس از مشاهده و تجربۀ مستقیم یا شنیدن یک عامل تنش زا و آسیب‌زای شدید می تواند در شخص پدید آید و به خشونت بی دلیل، ‏مرگ، خودکشی، تهدید به مرگ یا عوارضی دیگر منجر شود.‏

شخص بیمار نسبت به این خاطره ها و تجربه‌ها احساس ترس و درماندگی می‌کند، در اغلب اوقات رفتارهای آشفته و حاکی از بی‌قراری بروز می‌دهد، بی تاب است و ناخودآگاه می کوشد تا یاد رویداد و سانحۀ فاجعه بار را به فراموشی بسپارد. افرادی که رویدادهایی چون سوءاستفادۀ جنسی، تصادف، ‏زلزله، جنگ و از همه هولناک تر قتل عام دوستان و بستگان خود را از سر می گذرانند بیش از آنچه ما بتوانیم درکی از آن داشته باشیم از تصور و یادآوری این وقایع رنج می‌برند در حالی که خود نیز از دلائل و حتی اثرات مستقیم و جنبی آن بی خبرند.‏ ترکان عثمانی می توانند خود را در زمرۀ آفرینندگان این نوع درد استثنائی نوع بشر، در معنای وسیع آن، به شمار آورند و به آن افتخار کنند.‏

جک گورکیان،[۴] آرمان مانوکیان،[۵] کومیتاس[۶] و آرشیل گورکی[۷] از جمله هنرمندان اندیشمندی بودند که نژادکشی ارمنیان را در سال های جنگ جهانی اول در ایام کودکی شان با گوشت و پوست خود احساس کردند تا نسل های بعدی شاهد تداوم‎ ‎وحشتناک تأثیر مستقیم وقایع هولناک در ضمیر و زندگی انسان ها باشند.‏ هر چهار نفر از این فرهیختگان در اندیشۀ مرگ بودند و هر یک به نوعی آن را در زندگی خود متبلور ساختند.‏

زندگی نامۀ جک گورکیان را در شمارۀ ۶۰ فصلنامۀ پیمان[۸] ‏ارائه کرده ایم و مقالۀ حاضر به تأثیر نامیمون « اختلال‎ ‎تنش‌زای‎ ‎پس از‎ ‎رویداد» بر زندگی نقاش ناکام، آرمان طاطه وُس مانوکیان اختصاص داده شده است.‏

 

آرمان مانوکیان،دختر و پسر (آدم و حوا) هاوایی،۱۹۲۸م،فرهنگستان هنرهای هونولولو
آرمان مانوکیان،دختر و پسر (آدم و حوا) هاوایی،۱۹۲۸م،فرهنگستان هنرهای هونولولو

معاون پلیس هونولولو، مرکز هاوایی[۹] در متن اعلامیۀ رسمی چاپ شده در روزنامۀ هونولولو ادورتایزر،[۱۰] مورخ ۱۲ مه ۱۹۳۱م، با اشاره به گزارش پزشکی قانونی مبنی بر تأیید خبر خودکشی یک جوان ۲۷ ساله از طریق خوردن زهر، تاریخ تشکیل جلسه برای تحقیق در مورد واقعۀ خودکشی آرمان طاطه وُس مانوکیان را به اطلاع عموم می رساند.‏ مرگ در طبقۀ زیرین یک خانۀ اجاره ای، در ساعت ۲۲:۱۵، روز یکشنبه ۱۰ مه ۱۹۳۱م اتفاق افتاده است.‏

جوان هنرمند در آخرین ساعات شب از حضور در جمع مهمانان عذر خواسته و به اتاق خود پناه برده بوده.‏ آشنایان نمی توانند دلیلی را برای این اقدام آرمان بیان کنند اما اظهار می کنندکه طی روزهای آخر او را غمگین و دلسرد دیده بودند.‏

آرمان طاطه وُس مانوکیان به هنگام مرگ، هشت هزار کیلومتر از قسطنطنیه،[۱۱] زادگاه خود در ترکیه، فاصله داشت. اینکه چرا او در مکانی که آن را بهشت روی زمین می دانست به زندگی خود پایان داد سؤالی است که همراه جسم فانی اش در همان بهشت به خاک سپرده شد.‏میراثی که مانوکیان پس از پنج سال و یازده ماه اقامت در هونولولو از خود باقی گذاشت مجموعۀ آثار هنری خیره کننده ای در قالب تابلوهای رنگ روغن، طراحی های سیاه قلم برای مجلات و نقاشی های دیواری است که به قول دیوید فوربس،[۱۲] محقق و کارشناس تاریخ هنر، تصویری نو و متفاوت از هونولولو و هاوایی را در برابر دیدگان جهانیان قرار داده است.‏

هنر مانوکیان را در آن گوشۀ دورافتاده از جهان کمتر کسی دیده و در تاریخ هنر به ثبت رسانده. تنها راه شناسایی هنر مانوکیان و زوایای پنهان این روح نوگرای هاوایی را در مطالعۀ قطعات پراکندۀ زندگی کوتاه او و برآیند چیدمان آنها در کنار یکدیگر می یابیم.‏کشف مجموعه ای از طراحی های مانوکیان در بخش شناخته نشده ای از میراث سرگرد ادوین نورث مک کللن،[۱۳] کسی که آرمان مانوکیان را به هاوایی آورد، نوری بر هنر و زندگی مانوکیان تابانده است.‏

 

آرمان طاطه وُس مانوکیان،۱۹۲۰م
آرمان طاطه وُس مانوکیان،۱۹۲۰م

طاطه وُس، بزرگ ترین فرزند از میان سه فرزند مانوکیان ها، در ۱۵ مه ۱۹۰۴م، در قسطنطنیه، پایتخت بحران زدۀ امپراتوری در حال زوال عثمانی، چشم به جهان گشود. آرشاک مانوکیان، پدر هنرمند و فرهیختۀ او، که صاحب یک موسسۀ انتشاراتی برای چاپ روزنامه و مجلۀ های پایتخت بود، نام یکی از دو حواری عیسی مسیح‎ ‎را که هفده قرن پیش برای نخستین بار بشارت ایمان به مسیحیت را به سرزمین ارمنستان آورده بودند،[۱۴] برای فرزند ارشد خود برگزیده بود و آرمان برای سال های متمادی و تا پیش از پیوستن به نیروی دریایی امریکا به این نام شناخته می شد.‏

سال های کودکی و نوجوانی طاطه وُس هم زمان بود با برهه ای از تاریخ ترکیه که شهروندان مسیحی و به ویژه، ارمنی ساکن قسطنطنیه، که قشر تحصیل کردۀ پایتخت ترکیه را در آن سال ها تشکیل می دادند، تحت فشار مضاعف حکومت قرار گرفته بودند تا رسماً به دین و تمدن سه هزار سالۀ خود پشت کنند و یا مبالغی سنگین به منزلۀ مالیات و پول خون به دولت بپردازند.‏

ظلم حکومت ترک در دهۀ نخست قرن بیستم میلادی به نقطۀ غلیان و انفجار نزدیک می شد.‏ لوئلین ویلیامز،[۱۵] خبرنگار برجسته و حقوق دان انگلیسی، در ۱۹۱۲م نوشت که اوضاع اجتماعی ترکیۀ ‏عثمانی در آغاز این قرن جدید آن چنان ملتهب است که هر شهروند ترک به خود اجازه می دهد که گردن فردی مسیحی را در خیابان و در ملأ عام با شمشیر از بدن جدا کند تا فقط از تیز بودن لبۀ تیغ خود اطمینان حاصل کرده باشد. اتفاقات معمول و مقطعی، که حقوق دان انگلیسی به آن اشاره داشت، تنها نشانه های کوچکی از ابر تیره ای بود که امپراتوری عثمانی بر فراز سر شهروندان ارمنی خود پهن می کرد.‏

طوفان سیاه نژادکشی تنها سه هفته مانده به یازدهمین سالروز تولد طاطه وُس مانوکیان به آسمان شهر قسطنطنیه رسید. در ۲۴ آوریل ‏۱۹۱۵م ششصد تن از وکلا، اندیشمندان، روزنامه نگاران، فعالان اجتماعی و نویسندگان ارمنی پایتخت دستگیر، تبعید و قتل عام شدند. ‏

ظرف چند هفتۀ بعد بیش از پنج هزار تن از شهروندان ارمنی ترکیه راهی کشتارگاه ها شدند و طی سه سال بعد بیش از ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ ‏تن‎ ‎از ارمنیان ساکن ترکیه طی برنامۀ از پیش تنظیم شدۀ ‏حکومت عثمانی طعمۀ اولین نژادکشی قرن بیستم شدند.‏

هنری مورگنتاوو،[۱۶] سفیر کبیر امریکا در ترکیۀ عثمانی، که به رغم به کارگیری همۀ اهرم های سیاسی خود موفق نشده بود از قتل عام برنامه ریزی شدۀ ارمنی ها به دست گروهی از سیاست مداران موسوم به «ترک های جوان» در زیر نگاه مستشاران آلمانی ارتش و دولت عثمانی جلوگیری کند، در یادداشت های خود می نویسد که اطمینان دارم که تاریخ بشری هرگز شاهد فاجعه ای بزرگ تر از آنچه که برای ارمنیان تدارک دیده شده بود نبوده است. خونین ترین کشتارها و شنیع ترین فجایع تمام دوران تاریخ انسان در مقابل نژادکشی ارمنیان ناچیز شمرده خواهد شد.

پدر آرمان و برادرزاده اش در چاپخانۀ خانوادگی مخفی شده و به طور معجزه آسایی از مرگ نجات یافته بودند. ‏طاطه وُس در آستانۀ نژادکشی بزرگ قرن و در روزهای تشدید فشار بر جامعۀ ارمنیان پایتخت، در یکی از شعبه های مجتمع فرهنگی مخیتاریست های ونیز ایتالیا در قسطنطنیه، موسوم به گریگور نورانی، مشغول تحصیل بود.‎ ‎دانیل واروژان،[۱۷] مدیر مدرسۀ گریگور نورانی، نویسندۀ پر فروغ ارمنی و یکی از رهبران رستاخیز فرهنگی ارمنیان، از جمله کسانی بود که در اواخر آوریل ۱۹۱۵م دستگیر، ‏شکنجه و تبعید شد و به قتل رسید.‏ خبر قتل فجیع مدیر مدرسه بی شک یکی از دلایل بی شمار خرد شدن روحیه و تلاطم شخصیتی طاطه وُس مانوکیان، شاگرد نوجوان او بوده است.‏

 

دانیل واروژان،شاعر و اندیشمند شهیر ارمنی
دانیل واروژان،شاعر و اندیشمند شهیر ارمنی

استنباط همگان چنین بود که حکومت جنایتکار عثمانی این اجازه را به خود نخواهد داد که کشتاری وسیع، در مقیاس آنچه که در روستاها و شهرهای دورافتاده در حال وقوع بود، در پایتخت و در زیر نگاه اتباع پرشمار اروپایی ساکن آن تدارک بیند. برداشت عموم از اوضاع سیاسی چندان هم دور از واقعیت نبود چراکه حکومت مرکزی سیاست خود را در پایتخت تنها به تبعید و اعدام های دست جمعی اندیشمندان، سران جامعۀ ارمنی قسطنطنیه و آن گروه از ارمنیانی محدود کرده بود که به امید نجات از مرگ خانه و کاشانۀ خود را در ولایات دیگر و روستاهای دورافتاده رها کرده و به پایتخت متمدن ترکیه روی آورده بودند.‏

آرشاک مانوکیان مدتی خانوادۀ خود را در ترکیه نگاه داشت و سر انجام برای دستیابی به زندگی ای بی دغدغه به چاره جویی پرداخت. بعد ها، طاطه وُس به دوستانش گفته بود که در آن ایام مدتی را هم خارج از قسطنطنیۀ آشوب زده، در مصر، گذرانده بوده است.‏آرشاک، که از حمام خون به راه افتاده در عثمانی به سلامت جسته بود، خود را به شهر مارسی در فرانسه رساند اما در آنجا، به حکم سرنوشت، به آنفلوآنزای اسپانیایی[۱۸] مبتلا شده و در ‏۱۹۱۷م در غربت و به دور از خانواده دارفانی را وداع گفت. ‏

مادر طاطه وُس، که موفق به فروش مؤسسۀ انتشاراتی متعلق به خانواده شده بوده، ‏در نهایت فداکاری مبلغ بسیاری از این را به طاطه وُس، پسر ارشد خود داد تا امکان سفر او را به امریکا و جست و جو برای زندگی بهتر برای وی فراهم آورده باشد.‏ طاطه وُس در ۲۰ آوریل ۱۹۲۰م پا به ساحل الیس آیلند[۱۹] در خاک امریکا گذاشت.‏ جمع مهاجران غریب، انبوه ارمنیان پریشان دورافتاده از وطن و فضای غمبار جزیرۀ الیس، که در آن سال ها پذیرای بیش از پنجاه هزار مهاجر شده بود که بیشترشان را کودکان یتیم تشکیل می دادند، نمی توانست تصویر روشنی را از آینده برای مانوکیان ترسیم کند.‏

هربرت هوور،[۲۰] رئیس جمهور امریکا، در خاطراتش از آن روزها چنین یاد کرده است: «کشتار ارمنیان مسیحی به دست ترکان عثمانی و کمک هایی که در روزهای یکشنبۀ هر هفته در سطح مدارس امریکا برای التیام زخم های آنها جمع آوری می شوند یقیناً سبب این شده است که آشنایی بچه مدرسه ای های ما با ارمنستان و ارمنیان به نزدیکی شناخت آنها از انگلستان و انگلیسی ها برسد».‏

طاطه وُس در بدو ورود به خانوادۀ مهاجر دیگری به نام لئو استپانیان پیوست که نسبتی خانوادگی با مادرش داشت. لئو در رد آیلند،[۲۱] مأمن جدید هشت هزار ارمنی مهاجر، به تعمیر چتر مشغول شد و در تکاپو برای امرار معاش همچون دیگر ارمنیانی که در فاصلۀ ۱۹۱۹ ـ ‏۱۹۲۴م به امریکا رسیده بودند وارد رقابتی سخت با تازه واردها و انبوه جویندگان کار شد.‏بیشتر مهاجران و به ویژه، ارمنیانی که از ترکیه می آمدند، با قرار گرفتن در برابر اوضاع دشوار اقتصادی در کارگاه های محلی و به ویژه، در کارخانۀ کفش و قطعات لاستیکی معروف هود رابر[۲۲] شهر واتر تاون ایالت ماساچوست مشغول به کار می شدند. ‏مانوکیان در اولین گام و با اتکا به پولی که از مادر دریافت کرده بود در کلاس های شبانۀ مدرسۀ عالی طراحی رُد آیلند ثبت نام کرد.‏

طراحی قوی طاطه وُس شانزده ساله به زودی مورد تشویق مدیریت مدرسه قرار گرفت. در سوابق تحصیلی او در ۱۹۲۱ و ۱۹۲۲م از اعطای بورسیۀ رایگان به دلیل پیشرفت وی در طراحی نام برده شده است. در آخرین دورۀ ‏تحصیل در این مدرسه، طاطه وُس درس طراحی بازرگانی را انتخاب کرد و با گرفتن نمرات عالی این دوره را به پایان رساند. ‏نشانی محل سکونت جدید طاطه وُس در کتاب زرد شاخۀ امریکایی سازمان اجتماعی بهداشتی مردان جوان[۲۳] منتشر شده در ۱۹۲۳م، ‏حکایت از جدا شدن او از خانوادۀ استپانیان و تغییر محل سکونت وی دارد.‏

طاطه وُس در ۸ اکتبر ۱۹۲۳م در نامه ای خطاب به خواهرش نوشت که با نام آرمان طاطه وُس مانوکیان در نیروی دریایی امریکا ثبت نام کرده است. ‏به نظر می رسد که هدف او از انتخاب نام جدید و ورود به ارتش امریکا کسب اجازۀ رسمی کار و اقامت دائم در ایالات متحدۀ ‏امریکا و اخذ تابعیت رسمی آن کشور بوده است. ‏در بایگانی کارگزینی نیروی دریایی به پذیرش داوطلب جدیدی به نام آرمان ط. مانوکیان با قد متوسط، در حدود ۱۶۵ سانتی متر و وزن ۶۰ کیلوگرم اشاره شده است. ‏در پروندۀ نیروی دریایی عکسی از آرمان با سر تراشیده و گوش های بزرگ و مشخص وجود دارد که به تازگی به تابعیت امریکا پذیرفته شده بود.‏

زندگی نظامی و پیوند خاص آرمان با سرگرد ادوین نورث مک کللن در ۷ نوامبر ۱۹۲۴م نقطۀ عطفی را در سرنوشت او رقم زد. ‏سرگرد مک کللن، تاریخ نگار نیروی دریایی، هنگام ورود آرمان به بخش او در مقام گماشتۀ دفتری دارای هفده سال سابقۀ کار در نیروی دریایی و در طول سال های خدمت، به ویژه پنج سال آخر، سرگرم تهیۀ صدها مقاله دربارۀ تاریخ حضور ناوگان امریکا در جنگ جهانی اول بود.‏سرگرد مک کللن، که با ناوگان امریکا سرتاسر اقیانوس ها را از چین و ژاپن تا استرالیا و مصر در نوردیده و یادداشت ها و جزوات فراوانی را در مورد ناوگان ارتش امریکا و مأموریت های آن تهیه کرده بود، با دیدن ناوی و منشی جدید خود به استعداد ویژه او در طراحی پی برد. ‏به احتمال زیاد، طراحی های آرمان مورد توجه و تحسین سرگرد قرار گرفته بود چراکه تعدادی از طرح های او را پس از مرگ مک کللن در مجموعۀ خصوصی وی پیدا کردند. ‏مانوکیان، که از بخت خوب در موقعیتی قرار گرفته بود که بتواند هنر خود را ارائه دهد شروع به خلق طرح هایی مبتنی بر یادداشت های گستردۀ سرگرد مک کللن کرد.‏

طرح هـای آرمـان خیلـی زود برروی جلـد شماره های ۱۸ اکتبر ۱۹۲۴م و ۱۶ ‏مه ۱۹۲۵م مجلۀ لدرنک[۲۴] ارتش و صفحات داخلی بیشتر شماره های بعدی آن ظاهر شد. بسیاری از طراحی های سیاه قلم آرمان با امضای او تا به امروز در موزۀ تاریخ نیروی دریایی، در پروندۀ میراث ۱۰۶۳ صفحه ای سرگرد مک کللن، در موزۀ نظامی شهر واشتگتن دی سی، نگهداری می شوند.‏

سرگرد مک کللن در ۱ ژوئن ۱۹۲۵ به مأموریتی طولانی در بندر پرل هاربر[۲۵] در ساحل شرقی مجمع الجزایر هاوایی اعزام شد.‏ در این مأموریت، مانوکیان نیز در رکاب او بود.‏

چند روز مانده به سفر در یکی از معدود نامه های خود، به تاریخ ۲۳ مه ۱۹۲۵‎م، خطاب به منو تفنکچیان،[۲۶] ‏دوست زمان کودکی خود، از فاصلۀ بسیاری که با زادگاه خود و دوران نوجوانی اش دارد یاد کرده و نوشته: «کسی نمی داند. شاید دیگر هیچ وقت تو را نبینم».‏

دوست تو آرمان مانوکیان

پیش بینی ای که بنابر مقدرات به واقعیت پیوست.‏

حکم سرنوشت

در زندگی نامۀ مختصری که در ۱۹۲۷م در مجلۀ بهشت اقیانوس آرام دربارۀ مانوکیان منتشر شد آرمان خود را از وارثان هنر دورۀ بیزانس و روم شرقی معرفی کرده، از تأثیر بی مانند فضا و طبیعت هاوایی بر روحیات خود سخن گفته و اعلام کرده بود که در تعجب است که چرا سواحل زیبای این منطقه از بهشت خدا پر از سه پایه های نقاشی نقاشان جهان نیست.‏

ارمنی جوان ظاهراًَ در هاوایی به بهشت رنگ ها، آرامش نیلگون آسمان، سبزی دریاها، افسانه های استوایی و دختران زیبا رسیده بود. او، که هنوز در خدمت نیروی دریایی امریکا بود، در آغاز ورود به این بهشت جدید نمونه هایی از فرهنگ اصیل هاوایی را موضوع طراحی های سیاه قلم خود قرار داد.‏

طبیعت بی مانند هاوایی نهایتاً خیلی زود عطش هنری مانوکیان۲۱ ساله و روح تنهای مک کللن ۴۴ ساله را، که از بسیاری جهات با یکدیگر تفاوتی فاحش داشتند، ‏به غلیان درآورد. ‏آرمان از طراحی سیاه قلم به بوم و رنگ روغن و مک کللن از تاریخ نگاری به دنیای اسرارآمیز شعر و عرفان روی آورد و هر دو دوران کاملاً جدیدی از زندگی خود را آغاز کردند.

خانم مج تننت[۲۷] چهرۀ شاخص هنر هاوایی، وابستگی عمیقی بین هنر هاوایی و اساطیر نیرومند و باهوش آن و داستان های حماسی یونان تشخیص داده است. این باور تننت را می توان در آثار نقاشی مانوکیان و دیدگاه های او در مورد فرهنگ هاوایی نیز دید. ‏این سیر تکامل فکری را می توان در آثار بعدی مانوکیان که بر اساس نوشته های سرگرد مک کللن به تصویر کشیده شده و در مجلۀ ‏بهشت اقیانوس آرام ـ به سردبیری مک کللن ـ به چاپ رسیده نیز به وضوح مشاهده کرد.‏

در طــرح گیــج کنـنده و منتشر نشده ای که در مجموعۀ هزار صفحه ای مک کللن یافت شده است آرمان تصویری خیالی از اسطورۀ مائویی[۲۸] را درحماسۀ هاوایی و به بند کشیدن خورشید به دست او، به تصویر کشیده و با ایجاد زمینه ای از ابرهایی شبیه به فضای اساطیری یونان جذابیت خاصی برای خلق تصاویر متعلق به اساطیر هاوایی به وجود آورده است. ‏دوران گذر مانوکیان از جنگ به صلح و از سیاه قلم به رنگ زمانی کمتر از دو سال به طول انجامید گویا همان روزی که وی در ۱۹۲۷م با دریافت نشان طلا برای رفتار خوب در حین خدمت برای همیشه از نیروی دریایی جدا می شد تصمیم قطعی خود را نیز برای اقامت همیشگی در هاوایی گرفته بود.

در یکی از نخستین تابلوهای مانوکیان، که بر روی یکی از دیوارهای تالار پذیرش هتل هانا مائویی[۲۹] شهر هونولولو نصب شده‎ ‎بود، ‏سایۀ مردانی را می بینییم که قایق های کوچکی را با بادبان های بزرگ بر سینۀ آب های سبز و در زیر نور خورشید نارنجی رنگ بزرگی که بر آسمان حکم می راند هدایت می کنند. قایق ها نماد وسایل اولیه و اصلی زندگی مردم بومی هاوایی پیش از ورود اروپاییان به آن خطه هستند.‏ آرمان در ۵ سپتامبر همان سال، طی نامه ای رسمی، محل اقامت خود را در خارج از خاک اصلی ایالات متحدۀ امریکا ثبت قانونی کرد و دلیل این تصمیم خود را شروع کاری پر منفعت در عالم طراحی با مجلۀ هونولولو استار[۳۰] به سردبیری جان ام. کلی[۳۱] ‏عنوان نمود.‏

جدایی از سرگرد مک کللن، مشوق و دوست آرمان، که در نوامبر ‏۱۹۲۷م پس از خاتمۀ مأموریت خود در ساحل اصلی شرقی اقیانوس به کشور نیکاراگوئه اعزام شده بود، از یک سو و افتتاح فرهنگستان هنر هونولولو در همان سال از سوی دیگر، سبب ایجاد دومین دگرگونی مهم در زندگی آرمان شد. او سیاه قلم را به کناری نهاد و از ارائۀ طراحی های سفارشی و متناسب با خط مشی مجلاتی چون لدرنک و بهشت اقیانوس آرام کناره گرفت. ‏

مانوکیان، که حضور در جلسات مکرر سخنرانی های مج تننت را از دست داده بود، به جلسات سخنرانی خانم کلود ریوییر[۳۲] روی آورد که زمینۀ اصلی آن استفاده از خطوط ساده و سایه های روشن از رنگ های‎ ‎زنده و متناقض در نقاشی های گوگن[۳۳]بود، موضوعی که هنر مانوکیان را متأثر ساخت و سبب تغییر ناگهانی در سلیقه و ذائقۀ وی شد.‏ جاذبۀ فرهنگستان نوپای هونولولو مهار نشدنی بود. ‏مانوکیان در ۱۹۲۸م خانه ای در ناحیۀ ماکیکی[۳۴] در پانصد متری فرهنگستان اجاره کرد و به عضویت انجمن هنرمندان هونولولو درآمد تا همۀ اوقات کاری و فراغت خود را صرف جلساتی با حضور مج تننت، لیونل والدن،[۳۵] هاوارد هیچکاک[۳۶] ‏و دیگر نقاشان و منتقدان هنری بنام هاوایی کند.‏در بررسی تمایلات اجتماعی مانوکیان می توان حدس زد که بخشی از دلبستگی او به هونولولو مرهون خاطرات نیمه جان وی از زادگاهش بوده است. هونولولو و قسطنطنیه هر دو بنادری بودند با انبوهی از مهاجران که از دورترین نقاط جهان به آنها روی آورده بودند و سعی داشتند تا در مقابله با جذبۀ فرهنگ بومی زبان و آداب قومی خود را تا حد ممکن حفظ کنند.‏

مانوکیان رابطۀ دوستی صمیمانه ای را با یکی از مهاجران یونانی تبار به نام جرج گراسیموس[۳۷] که صاحب رستورانی به نام آسیاب سبز[۳۸] بود بر قرار کرد. ‏آسیاب سبز رو به روی ساختمان تئاتر هاوایی قرار داشت و هر روز در پایان شب پذیرای انبوهی از تماشاگران تئاتر بود که پس از پایان برنامه به خیابان می آمدند و برای نوشیدن پیاله ای از مشروبات الکلی و تداوم لحظات خوش آن روزشان، سری هم به رستوران مجاور می زدند.‏محیط گرم و صمیمی آسیاب سبز مشتریان را به یاد کافه رستوران های خیابانی پاریس می انداخت.‏ فضای هنری رستوران آسیاب سبز آرمان را بر آن داشت تا در مقابل خورد و خوراک و مشروب مجانی تعدادی از بهترین آثار نقاشی دیواری خود را بر روی دیوارهای سالن غذاخوری رستوران نقاشی کند.‏

رنگ های شاد و زندۀ این نقاشی ها که نمایشگر طبیعت هاوایی در دوران کاپیتان کوک[۳۹] بودند به خوبی می توانستند جای خود را در سایۀ آثار رنگ روغن کلاسیک نقاشان‎ ‎شناخته شده ای چون لیونل والدن، که در ارتفاع ده متری تمامی سطح طاق بلند سالن ورودی تئاتر را پوشانده بود، باز کند و حتی بعدها عامل مشوقی برای دو بانوی متشخص و متمول محلی در تصمیم گیری برای خرید رستوران از جرج گراسیموس شوند.

ون گوگ یا گوگن هاوایی

باور عمومی بر این است که نوگرایی زادۀ غربت است. آرمان مانوکیان هم، با سرگذشت دردناکش، از این قاعده مستثنا نبود. جذب شدن سریع و سحرآمیز او به طبیعت هاوایی گویای تشنگی او برای یافتن مأوایی نو، صمیمی، آرام و دور از تنش در غیاب آن چیزی است که از دست داده بود. ‏هاوایی و تاهیتی برای آرمان مانوکیان و پل گوگن نمونۀ ‏خاکی و ملموسی از باغ عدن یا آن بهشت خواستنی ای بودند که در ضمیر نازک خیال و حساس هر دو هنرمند متبلور شده بود.‏

مانوکیان را ون گوگ[۴۰] هاوایی نیز نامیده اند زیرا نبوغ هنری آرمان هم به یک باره در آغوش طبیعتی همچون طبیعت منطقۀ ‏آرلز[۴۱] ون گوگ شکوفا شد اما شباهت های زندگی او و پل گوگن و نگرش انتزاعی[۴۲] وی به طبیعت بکر او را به گوگن نزدیک تر می نمایاند.‏ هردوی آنها تنها بودند، هردو تشنۀ طبیعت بودند و هردو آسیمه سر و لجام گسیخته به دنبال رنگ های خیال انگیز بهشت خیالی و بهشتیان بی آلایش آن بودند. ‏آرمان و گوگن هردو تنها تصویر گنگی از زادگاهشان در دوران کودکی ـ یعنی قسطنطنیۀ ترکیۀ و لیمای پرو ـ به یاد داشتند؛ هردو طبیعت بکر دور از خانواده را برای دوران پایانی زندگی خود انتخاب کرده بودند؛ هردو سال هایی را‎ ‎با خدمت برروی کشتی و دریا ها گذرانده بودند؛ هردو اصرار در به کار بردن رنگ های زنده، متناقص و نا متعارف داشتند؛ هردو انگیزۀ نقاشی را در زندگی سادۀ بومیان بدوی می جستند؛ هردو در مقطعی از عمرشان دچار افسردگی شدید شده و دست به خودکشی زده بودند و هر دو شهرت خود را پس از مرگ به دست آوردند.‏

تأثیر هاوایی بر هنر مانوکیان شگفت انگیز بود. او نه تنها به رنگ های زنده و سطح و خطوط بی سایه پناه برده بود بلکه استفادۀ ‏همیشگی از چسب رنگ آبی سنتی‎ ‎تمپرا[۴۳] را نیز کنار گذاشته و به رنگ روغن روی آورده بود. ‏انتقال از تکنیک تمپرا، که خاص نقاشی برروی سطوح سخت مانند گچ دیوار و چوب و با ویژگی خشک شدن سریع است، به دنیای رنگ روغن، که خاص بوم پارچه ای و دارای ویژگی دیر خشک شدن است، نمایشگر تغییری بسیار بزرگ در طرز برخورد هنرمند با نگرش های هنری است.‏

نقاشی های مربوط به دوران پس از تغییر نگرش مانوکیان از رنگ های درخشان، چشمگیر و زنده بهره برده اند. تابلوی رنگ روغن بادبان های سرخ نمایشگر تضاد رنگ هایی چون رنگ قرمز بادبان ها بر روی زمینۀ نیلگون آسمان و هم جواری رنگ های‎ ‎روشن و بسیار تاریک نمودار توجه مانوکیان به رنگ های خالص و زنده است.‏

‏منتقدان تضاد رنگ های زنده را در آثار مانوکیان متأثر از هنر مدرن و مبتنی بر علم و متأثر از نقاشان امپرسیونیست و گاه پست امپرسیونیستی چون گوگن می دانند حال آنکه ریشۀ اصلی چنین ترکیبی از رنگ ها، ‏شکل ها و طرح ها و به ویژه، رنگ آبی نیلگونی را که در بیشتر تابلوهای او به کار رفته است می توان در هنر متداول در امپراتوری بیزانس و نفوذ آن در زندگی اجتماعی قسطنطنیه در زمان کودکی آرمان جست و جو کرد.‏

احساسی که در لابه لای خطوط و رنگ تابلوهای مانوکیان نهفته است، ‏به سادگی به دنیای احساسی بیننده منتقل می شود. دونالد بلندینگ،[۴۴] نویسنده و منتقد هنری امریکایی، پس از بازدید نمایشگاه نقاشی در آکادمی هونولولو در ۱۹۲۸م، ‏احساسات خود را اینچنین بیان کرده است: « اگر این آثار هنری را در نقطه ای دور از هاوایی می دیدم، ‏مطمئنم که احساس غربت سراسر وجودم را فرا می گرفت».‏

گوستان زاریان،[۴۵] نویسندۀ بنام ارمنی متولد قسطنطنیه، دربارۀ آرمان مانوکیان گفته است که نسل ما و نسل مانوکیان ها دوستان بیشتری را در دنیای بعدی خواهند داشت.‏

بیشتر دوستان مانوکیان او را کلاف سردرگمی می دانستند که در اوج تلألوی رنگ های شاد و زنده حضیضی از غم را نیز در درون خود دارد. مانوکیان سه سال پیش از مرگ، در ۱۹۲۸م و در ایامی که خود را با گذشته و اساطیر سرخ پوش و قهرمانان جنگجوی هاوایی هماهنگ می کرد، به خبرنگاری گفته بود که اصول پنهان در پشت خطوط و رنگ هایش همان هایی هستند که هر نقاش حقیقت جویی، مانند میکل آنژ و روبنس، با آنها همسو بوده است. ‏گذشتۀ تلخ به او آموخته بود که امیدی به آینده و حتی بهشت دیگر نداشته باشد.‏

مانوکیان را می توان در تب و تاب و تکاپویی دائمی برای رسیدن به آرامش روحی در لابه لای خطوط و رنگ ها دانست، جست و جوی بی نتیجه ای که او را به دنیای فلسفی برتراند راسل[۴۶] نیز برده بود.‏

کشیش آرتور گرین،[۴۷] در مراسم تدفین مانوکیان، اشاره ای داشت به بخشی از گفته های برتراند راسل، که مانوکیان با خط کشی در زیر برخی از جملات یکی از کتاب های فیلسوف، هنر و روحیات خود را سنجیده بود:« هنر از بخش وحشی و آشفتۀ هنرمند می جوشد. ‏ضدیت و برخوردی دایمی بین هنرمند و بینندۀ اثر هنری او برقرار است که ظاهراً به شکست هنرمند می انجامد. در حالیکه پیروزی تضمین شدۀ هنرمند در سپاس انسان هایی نهفته است که از دیدن آثار او به وجد خواهند آمد».‏

زندگی مانوکیان از آثار مخرب رکود اقتصادی آن سال ها مصون نماند.جهانگردان از مسافرت به هاوایی و هونولولو سر باز زدند و مانوکیان مجبور شد تا به دریافت مقرری برای نقاشی برروی دیوار های داخلی تئاتر وایپاهیو[۴۸] ‏بسنده کند.‏

مانوکیان هنگام افتتاح تئاتر وایپاهیو در۱۹۳۰م با مهندس معمار جوانی به نام سیریل لمون[۴۹] که دستی هم در نقاشی داشت آشنا شد. آرمان پس از این آشنایی به اتاقی در زیرزمین خانۀ او نقل مکان کرد و برای مدتی در کنار او به نقاشی پرداخت. ‏مانوکیان، در اتاق کارگاه مانند خانۀ سیریل لمون ـ که حالا دیگر پر شده بود از بوی رنگ روغن، تابلوها، بوم های نقاشی و حتی آثاری‎ ‎از‎ ‎نقاشان‎ ‎دیگر مانند دیگو ریورا،[۵۰] نقاش بنام مکزیکی تبار ـ مدام نقاشی می کرد و در‎ ‎ماه های آخر عمر به استفاده از خطوط شکسته، که از ویژگی های سبک کوبیسم محسوب می شد و کار برروی موضوعاتی برگرفته از نقاشی های ریویرا روی آورده و خود را در زمینه ای کاملاً متفاوت به چالش کشیده بود، آزمایشی‎ ‎که گویا نتیجۀ آن با‎ ‎ذائقه و طبع نقاش هم خوانی نداشت.‏

انتخاب رنگ های تند، متضاد و در مواردی شاد و زنده از تلاطم روحی او خبر می دهد. نقاشی های خود را نمی پسندید و در عین حالی که در هر فرصتی با اطرافیان به بحث و مجادله می پرداخت خود را متعهد به خلق سمفونی رنگ ها می دانست.‏ نقاش دقیق و وسواسی ای که تا به حال به تمام جزئیات و خطوط نقاشی خود اهمیت می داد به نوگرایی افراطی و خطوط شکسته روی آورده بود و بسیار پریشان می نمود. تابلوی زن بافندۀ او شاید گریزی بود برای بازگشت به دنیای واقعی.‏

غروب‎ ‎عشق و مشقت

در شامگاه روز یکشنبه، ۱۰ مه ۱۹۳۱م، آرمان، که چند روزی بود افسرده به نظر می رسید، زمانی که اعضای خانوادۀ لمون و جمعی از دوستانشان در اطاق پذیرایی مشغول بازی ‏«مرگ با چشمک»[۵۱] بودند، به اتاق خود در طبقۀ ‏تحتانی پناه برد.‏تنش های درونی آرمان سرانجام او را، که بر لبۀ تیغ گام برمی داشت، به ورطۀ ناامیدی مطلق کشاند و او در همان لحظاتی که دوستانش مشغول بازی مرگ و قتل بودند با خوردن داروی ظهور فیلم که آن را در کارگاه سیریل لمون پیدا کرده بود، به زندگی خود خاتمه داد.‏

فریادی دوستان آرمان را از فضای بازی بیرون آورد.‏ آرمان از اتاق خود بیرون آمده و بر روی کف آشپزخانه افتاده بود.‏ تنها سه روز پیش از این شامگاه غمبار آرمان پردۀ پرواز فلامینگو ها، آخرین اثر نقاشی خود، را به درب خانۀ آقای چارلز مکینتاش، ‏سفارش دهندۀ اثر، رسانده بود. خبر غروب آرمان در لفاف نامه ای با امضای سیریل لمون، ضربۀ ‏هولناکی برای مادر، خواهر و برادر او بود.‏ واهه، برادر کوچک ترآرمان، زمانی که آرمان در هاوایی در حال کشمکش با خود و در تقلای یافتن و اثبات خود در سبک های نقاشی بود، در یک مدرسۀ علوم دینی به فراگیری زبان فرانسه مشغول شده بود. او فقط به تازگی موفق شده بود که خواهر و مادرش را از جهنم قسطنطنیه رهایی بخشد و زندگی جدیدی را هرچند با امکانات اندک برای آنها در پاریس تدارک بیند چراکه آرمان، در مکانی پانزده هزار کیلومتر دورتر و با ذهنی میلیون ها بار پریشان تر، قادر به کمک کردن به آنها نبود.‏

آدریان، خواهر آرمان، در نامه ای به دوستش نوشته بود که آرمان کمتر برای ما می نویسد و ما به شدت نگران سلامت او هستیم.‏ نگرانی آدریان بی جا نبود چراکه برادرش، آرمان، روحی زخمی و شکننده داشت. ‏خانوادۀ مانوکیان توان مالی برای شرکت در مراسم افتتاح نمایشگاه آثار نقاشی آرمان، که دو سال پس از مرگ وی در فرهنگستان هنر هونولولو برگزار شد، نداشتند. در کنار یاد روزهای از دست رفته، تنها یک تابلو، یک ساعت مچی و چند طرح از کارهای آرمان، که دوستان او برایشان فرستاده بودند، باقی مانده بود.‏ مقامات اداری امریکا در جواب درخواست رسمی خانوادۀ آرمان اعلام کرده بودند که هیچ چیز از آرمان طا طه وس مانوکیان برای تحویل به بازماندگان او بر جای نمانده است. ‏

افسردگی مفرط آسان ترین اصطلاح علمی است که می توان با آن دربارۀ ‏روحیات آرمان طاطه وس مانوکیان سخن گفت اما اختلال تنش‎ زای‎ ‎پس از رویداد یا فشار سهمگین عصبی پس از سانحه ای که در دوران بلوغ و نوجوانی برای پدر، خانواده، مدیر مدرسۀ گریگور نورانی، قشر روشنفکر پایتخت و ارمنیان ترکیه اتفاق افتاد اشارۀ صحیح تری به سرچشمۀ‎ ‎عصبانیت، نواسانات مزاجی، پریشانی و اشتیاق درونی او در تکاپو و برای نیل به وضعیت آرمانی است.‏ دانیل واروژان، آخرین مدیر آخرین مدرسۀ آرمان در زادگاهش قسطنطنیه، در آخرین پیام خود به درستی گفته بود که «ملت ارمنی در من گریست و در من به خروش آمد».‏

 

آخرین عکس موجود از آرمان مانوکیان
آخرین عکس موجود از آرمان مانوکیان

سهم‎ ‎دنیا‎ ‎از‎ ‎آرمان‎ ‎و سهم‎ ‎طاطه وُس‎ ‎از دنیا

سرگرد ادوین نورث مک کللن به هنگام مرگ دوستش از هاوایی دور بود و شاید هم به همین دلیل در صفحات مجلۀ لدرنک، جایی که آرمان فعالیت هنریش را از آنجا آغاز کرده بود، هیچ اشاره ای به مرگ غیر منتظرۀ وی نشد. ‏

آرمان اگر زنده می ماند، مجبور می شد که خود را با واقعیت تلخ چاپ نشدن نوشته های سرگرد و طراحی های خودش وفق دهد. رکود اقتصادی و بالا بودن هزینۀ چاپ برای انتشار کتاب حجیمی که از یادداشت های مک کللن گردآمده بود وی را مجبور ساخت تا یادداشت هایش را به صورت فتوکپی منتشر سازد. تنها در ۱۹۵۴م بود که نسخۀ کامل نوشته های سرگرد و آثار آرمان با عنوان تاریخ نیروی دریایی و سربازان دریا در کتابخانۀ عمومی شهر نیویورک به صورت میکروفیلم درآمد که تا به امروز نیز نگهداری می شود.‏

مک کللن در ۱۹۳۶م خود را بازنشسته اعلام و هاوایی را در آستانۀ بمباران بندر پرل هاربر و غرق شدن کشتی جنگی آریزونا،[۵۲] که سال ها محل زندگی و خدمت او بود، برای همیشه ترک کرد. مک کللن در کنار غرق شدن خاطرات تلخ جنگ جهانی دوم شاهد فجایای دیگر این جنگ و دومین نژادکشی بزرگ قرن بیستم نیز بود، نژادکشی ای که اگر آرمان زنده مانده بود، بار دیگر خاطر زخمی و آزردۀ او را دل مشغول خانوادۀ نگون بختش می ساخت که پیش تر، ‏در سال های جنگ جهانی اول، گرفتار سیاهی های اولین نژادکشی قرن شده بودند.‏

عمر کوتاه آرمان این اجازه را به او نداد که شاهد تأثیر هنر ناب خود بر اجتماع و تشویق و تحسین آن باشد. در حالی که سرگرد ادوین نورث مک کللن در ۱۹۶۸م مفتخر به دریافت نشان لیاقت برای تأثیر عمیق کار خود در تاریخ نیروی دریایی ایالات متحدۀ امریکا شد.‏

با مرگ سرگرد در ۱۹۷۱م، در ۸۹ سالگی، این سؤال بدون پاسخ ماند که آیا او هیچ گاه مانوکیان را که در ۲۷ سالگی دنیا را ترک گفته بود، برای مجموعۀ تاریخی خود مورد قدردانی قرار داده بود یا خیر.‏

آرمان مانوکیان و نقاشی های رنگ روغن منحصر به فرد او را کمتر کسی در خارج از هاوایی می شناسد. از کل عمر کوتاه هنری او تنها ۳۱ اثر نقاشی رنگ روغن در کلکسیون های خصوصی برجای مانده و تعداد بسیار اندکی از آنها در معرض دید عموم قرار دارد. آرمان یک سال پیش از مرگ، در ۱۹۳۰م، در یک طوفان عصبی، تمام تابلوهایش را، که در کارگاه سیریل لمون باقی مانده بود، پاره پاره کرده و به دور انداخته بود.‏

آرمان در روزهای آرام تر بعدی متوجه یکی از تابلوهایش شده بود که در زیر اسباب و اثاثیۀ کارگاه سالم مانده و تا آن لحظه توجهش را جلب نکرده بود. او این تابلو را، که دختر گمنام و برگ درخت موز نام دارد و در حال حاضر برای فروش گذاشته شده، به دختر همسایۀ خود هدیه کرد و این تابلو چند نسل پی در پی در این خانواده باقی ماند.‏

هنگامی که هتل هانا مائویی در اوایل ۲۰۱۰م به شرکت امریکایی اَمستر گروپ[۵۳] فروخته شد هفت پرده از آثار مانوکیان، پس از شصت سال، از آن خارج و به حراج گذاشته شد. پنج پرده از این تابلوها، در کنار سایر آثار هنرمند، به مجموعه های خصوصی راه یافت و از دیدگان مشتاقان هنر پنهان ماند. یکی از تابلوهای مانوکیان نیز پیش تر در یک حراج خصوصی در ۲۰۰۵م به مبلغ پانصد هزار دلار به فروش رسیده بود.‏

تنها دو تابلو با نام های بادبان های سرخ و دختر و پسر هاوایی، متعلق به خانوادۀ دیلکس[۵۴] که با سخاوت صاحبانشان برای عرضۀ طولانی مدت به موزۀ هنر هونولولو امانت داده شده است، در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد.‏

مجلس نمایندگان هاوایی در آوریل ۲۰۰۹م طی اعلامیه ای از آرمان طاطه وُس مانوکیان به منزلۀ نقاش نابغۀ گریخته از نژادکشی سال ۱۹۱۵م یاد کرد و آنچه را که ترک های عثمانی در ۱۹۱۵م بر سر ارمنیان آورده بودند نژادکشی نامید و روز ۲۴ آوریل را از آن پس در تقویم رسمی هاوایی به منزلۀ روز یادبود نژادکشی ارمنیان در ‏۱۹۱۵م به ثبت رساند. طاطه وُس نقش خود در معرفی و شناسایی جهانی نژادکشی بزرگ قرن را بازی کرده بود.‏

پی نوشت ها :

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ این مقاله عمدتاً بر اساس پژوهش ها و یافته های پروفسور جان سید (‏John ‎Seed‏)تهیه و تدوین شده است. پروفسور جان سید، که از ۱۹۹۹م تحقیق در مورد آرمان مانوکیان را آغاز کرده بود، ماحصل یافته های خود را در ۲۰۱۲م در سخنرانی ای با عنوان «بهشت شکننده»، در موزۀ اسکیجیان لس آنجلس، به عموم عرضه کرد.‏ جان سید، که مقالات متعددی را در خصوص هنر و هنرمندان در مجله های معتبر دنیا ارائه کرده، برندۀ جایزۀ نخست انجمن خبرنگاران حرفه ای در ۲۰۰۲م است. او در حال حاضر مدرس کرسی هنر و تاریخ هنر در دانشگاه سن جاچینتو کالیفرنیای جنوبی است.‏

Post Traumatic Stress Disorder‏ ‏(‏PTSD‏)‏۲ـ

[۱]۲. ‏Syndrome3ـ

Jack Gevorkian (Dr. Death) (1928 ـ ۲۰۱۱)‏ ۴ـ‎

‏Arman Manookian ( 1931 ـ ۱۹۰۴)‎۵ـ

‏Komitas Vardabet (1869 ـ ۱۹۳۵ )‏ ‏۶ـ

Arshil Gorky (1948 ـ ۱۹۰۸)‎۷ـ

۸ـ برای اطلاعات بیشتر ر.ک: رافی آراکلیانس، «جک گِوُرکیان، معروف به “دکتر مرگ”»، پیمان، ش۶۰ (تابستان۱۳۹۱): ۶۷ ـ ۸۶.

۹ـ هاوایی یا جزایرساندویچ، پنجاه و یکمین ایالت امریکا، مجموعه ای است از ۲۴ جزیره که در اقیانوس آرام جای گرفته و شهر هونولولو مرکز آن است.‏

Honolulu Advertiser10ـ

پر تیراژترین روزنامۀ هاوایی که تا ۲۰۱۰م منتشر می شد.‏

Constantinople11ـ

پایتخت امپراتوری عثمانی، استانبول کنونی. این شهر در ۳۲۴م به منزلۀ پایتخت امپراتوری روم شرقی یا بیزانس برگزیده و به نام امپراتور کنستانتین ـ (قسطنطین) به این اسم نامیده شده است.‏

David H. Forbes‎۱۲ـ

Edwin North McClellan13ـ

او پنج سال پایانی از خدمت هفده سالۀ خود را در نیروی دریایی در بخش تاریخ آن گذراند و در همین جا بود که با ناوی جوان، آرمان مانوکیان آشنا شد.‏ سرگرد مک کللن، که سرگرم نگارش سرگذشت نیروی دریایی در طول جنگ جهانی اول بود با آگاهی از قابلیت طراحی منشی جدید از او خواست تا برای یادداشت هایش طرح هایی مناسب بکشد. به این ترتیب،‏ مانوکیان بیش از صد طرح به مجموعۀ ۱۰۶۳صفحه ای یادداشت های تاریخی مک کللن اضافه کرد.‏

۱۴ـ این دو تن عبارت بودند از طاطه وس و بارتوقمیوس. ایشان در ۳۰۱م آیین مسیحیت را به سرزمین ارمنستان آوردند و بانی کلیسای ارمنستان شدند.‏

Llewelyn Williams (10 March 1867 ـ 22 April 1922)۱۵ـ ‏ ‏
روزنامه نگار، حقوق دان و سیاست مدار انگلیسی اهل ویلز. ‏

Henry Morgenthau‎ (۱۸۵۶ ـ ۱۹۴۶)۱۶ـ

حقوق دان، بازرگان و سفیر کبیر ایالات متحدۀ امریکا در امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول.‏

Daniel Varoujan ‏۱۷ـ

شاعر معروف ارمنی قرن بیستم میلادی. او، که در ۱۸۸۴م در خاک ترکیۀ عثمانی به دنیا آمده بود، طی نژادکشی ارمنیان در ۳۱ ‏سالگی به قتل رسید.‏

Spanish flu ‏۱۸ـ

‎این بیماری، که یکی از مرگ بارترین بیماری های تمام دوران بود، طی ۱۹۱۸ ـ ۱۹۲۰م در بین حدود پانصد میلیون تن از مردم سراسر جهان شیوع پیدا کرد و سبب مرگ پنجاه تا صد میلیون نفر شد.‏

Ellis Island‎ ‏۱۹ـ

‎ ‎ایالت متحدۀ امریکا طی شصت سال از ۱۸۹۲م به بعد پذیرای میلیون ها مهاجر به قارۀ نو بود. جزیرۀ الیس در خلیج شمالی شهر نیویورک و در شمال جزیره ای واقع شده که مجسمۀ آزادی در آن قرار دارد.‏ آرمان مانوکیان همراه با پنجاه هزار ارمنی مهاجر دیگر قدم در خاک امریکا گذاشت.‏

Herbert Clark Hoover (1874 ـ ۱۹۶۴)‏ ‏ ‏۲۰ـ

سی و یکمین رئیس جمهور امریکا طی ۱۹۲۹ ـ ۱۹۳۳م.‏

Rhode Island‏ ‏ ‏۲۱ـ

کوچک ترین ایالت ساحل شرقی امریکا در ناحیۀ نیو اینگلند و یکی از سیزده ایالت اولیۀ ایالات متحدۀ امریکا.‏

Hood Rubber Plant‏ ‏ ۲۲ـ‏

آرشیل گورکی، نقاش مشهور؛ آدامیان، رئیس پیشین دانشگاه بنتلی؛ ‏بارونیان، بانی دانشگاه تافتس؛ و هزاران ارمنی مهاجر که از وحشت امپراتوری عثمانی به امریکا پناهنده شده بودند، در سال های اولیۀ ورود در این کارخانۀ لاستیک سازی، که یک پنجم مواد اولیۀ تولید کفش امریکا را تولید می کرد مشغول به کار بودند.‏ این کارخانه که در ۱۸۹۶م تأسیس شد تا چهل سال پیش و قبل از آنکه کارخانۀ بی اف گودریچ آن را خریداری کند سکوی پرتاب بسیاری ارمنیان تازه وارد به سوی مدارج ترقی بود.‏

YMCA ‎۲۳ـ

سازمان مردان جوان مسیحی. این سازمان در بایگانی شاخۀ امریکایی خود احوال مهاجران ارمنی را نیز ثبت کرده است.‏

* با وجود نبود عکس های مستند از وقایع جنگی طرح های مانوکیان در کنار یادداشت های سرگرد مک کللن اطلاعات ارزشمندی دربارۀ رخدادهای مربوط به عملیات نیروی دریایی امریکا در جنگ جهانی اول به دست می دهد. ‏این طراحی ها از طرف گالری هنری گرینگر(Grniger Art ltd) به مدرسۀ هنرهای هونولولو اهدا شده اند.‏

Leatherneck Magazine of the Marines‏ ‏ ‏۲۴ـ ‏

مجلۀرسمی نیروی دریایی امریکا که از ۱۹۱۷ ـ ۱۹۷۲م منتشر می شد.

Pearl Harbor ‎۲۵ـ

بندری در شرق هاوایی که آب های عمیق آن مانند دیگر بنادر این ناحیه در ا ختیار ناوگان ارتش امریکا است.‏

Menou Tufenkjian 26ـ‎

Medge Tennant ‎۲۷ـ

Māui ‎۲۸ـ

ازجمله اساطیر هاوایی که سعی داشته خورشید را به بند کشد و از فرار آن جلوگیری کند. او از بالای کوه اشعه آفتاب را در دست گرفت و از آنها برای به زنجیر کشیدن خورشید استفاده کرد.‏

Hana Maui ‎۲۹ـ

Honolulu Star-Bulletin‎۳۰ـ

John Melville Kelly (1879 ـ ۱۹۶۲).‎۳۱ـ

Claude Riviere ‎۳۲ـ

منتقد هنری اهل تاهیتی.

‎Eugène Henri Paul Gauguin‏ ‏ (۱۸۴۸ ـ ۱۹۰۳)‏ ‎ ‎۳۳ـ

نقاش و مجسمه ساز فرانسوی و از مهم ترین چهره های سبک پست امپرسیونیسم.‏

[1]3. Makiki ‎۳۴ـ

یکی از بخش های قدیمی هونولولو که باراک اوباما، چهل و چهارمین رئیس جمهور امریکا، هم دوران کودکی خود را در آن به سر برده است.‏

Lionel Walden (1861-1933)‎ ‎۳۵ـ

نقاش امریکایی. وی معروف ترین نقاش منظره های دریاهای اطراف هاوایی است.‏

‎D. Howard Hitchcock‏ ‏ (۱۸۶۱ ـ ۱۹۴۳)‏ ‎ ‎۳۶ـ

نقاش امپرسیونیست امریکایی، متولد هاوایی.‏

George Grasimos ‎۳۷ـ

Green Mill Grill‎۳۸ـ

Capitan James Cook‏ (۱۷۲۸ ـ ۱۷۷۹)۳۹ـ

اولین کاشف اروپایی جزایرساندویچ در ۱۷۷۹م.‏

‏Vincent Willem van Gogh ‎(‎۱۸۵۳ ـ۱۸۹۰‏ )۴۰ـ

نقاش هلندی سبک امپرسیونیسم.

Arles ‎۴۱ـ

منطقه ای در جنوب فرانسه.

Abstract ‎Art42ـ

آبستره، هنر انتزاعی‏

tempera43ـ

نوعی آبرنگ و تکنیکی در نقاشی با استفاده از همین رنگ. خمیر رنگ تمپرا از مواد رنگی و عمدتاً زردۀ تخم مرغ تهیه می شد و به دلیل قابلیت خشک شدن سریع و استقامت زیاد تا اوائل قرن شانزدهم میلادی (ظهور رنگ روغن)، ‏در نقاشی مورد استفاده قرار می گرفت. بسیاری از پرده های به جای مانده از قرن اول میلادی با استفاده از تمپرا نقاشی شده اند. ‏

Donald Benson Blanding (1894 ـ ۱۹۵۷)‏ ‏ ‎۴۴ـ

وی همچنین شاعر، نقاش و سخنور بود.‏

Gostan zarian (1885 ـ ۱۹۶۹)‏ ‏۴۵ـ ‎

Bertrand Russell‏ (۱۸۷۲ ـ ۱۹۷۰)‏ ۴۶ـ

فیلسوف، ریاضی‌دان، مورخ، جامعه شناس و فعال صلح‌طلب بریتانیایی.

Arthur Green47ـ

Waipahu Theater‏ ‏ ۴۸ـ‎

تئاتر با شکوهی که در ۱۹۳۰م در ناحیۀ وایپاهیو افتتاح شد.‏

Cyril Lemmon49ـ

Diego Rivera(1886 ـ۱۹۵۷)‏ ‏ ‏ ‎۵۰ـ

نقاش شهیر یهودی اهل مکزیک.

** ظاهراً این تابلو در یک لحظۀ عصبانیت به دست خود مانوکیان دو نیم شده است

Wink Murder‏ ‏ ‏ ‏ ‎۵۱ـ

نوعی بازی گروهی خانوادگی که نیاز به حداقل چهار بازیکن دارد. ‏در آغاز یکی از شرکت کنندگان مخفیانه در مقام قاتل انتخاب می شود و سایرین در حین بازی سعی در بر ملا کردن هویت قاتل منتخب دارند.‏

USS Arizona (BB-39‎)‏ ‏ ‏ ‎۵۲ـ

‎یکی از بزرگترین کشتی های جنگی امریکا که در ۷ دسامبر ۱۹۴۱م در بندر پرل هاربر‎ ‏ غرق شد. این کشتی را به افتخار چهل و هشتمین ایالت‎ ‎از ایالات متحدۀ امریکا، آریزونا نام نهاده بودند.‏

www.askart.com/askart/artists***

Amster group53ـ

John and Patty Dilks54ـ

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۶۹
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید