فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۱

آرمین وگنر

نویسنده: ادوارد هاروتونیان

در مجتمع یادبود قتل عام ارمنیان، در ایروان، سمت چپ خیابانی که به این بنا منتهی می شود، دیواری سنگی بنا شده به درازای حدود صد متر که بر روی آن نام هایی حک شده است: کارین (ارزروم)، موش، مالاتیا، دیاربکر و … . اینها اسامی شهرهایی است که سکنۀ ارمنی آنها قتل عام شده اند. بر دیگر رویۀ دیوار، در کنار هم، سنگ مزارهایی برپا ایستاده اند که بر روی هریک از آنها نامی نقش بسته: یوهانس لپسیوس،[۱] فرانتز ورفل،[۲] آناتول فرانس،[۳] جیمز برایس[۴] و … . این نام ها اسامی کسانی است که در دوران قتل عام به حمایت از ارمنیان برخاستند و صدایشان در جهان طنین انداز شد. ارمنیان به رسم یادبود و تقدیر مشتی از خاک مزار آنان را در محفظه هایی در این دیوار جای داده اند. یکی از این سنگ مزارها ازآنِ آرمین وگنر[۵] است.

آرمین تئوفیل وگنر
آرمین تئوفیل وگنر

آرمین تئوفیل وگنر، نویسنده و شاعر آلمانی، از مبارزان بنام حقوق بشر و مدافع سخت کوش حقوق ارمنیان بود. او به حکم وجدان و اخلاق گام در این راه ناهموار نهاد و ناگزیر شد بیشتر عمر خود را دور از میهن به سربرد.

وگنر در البرفلد،[۶] از توابع شهر ووپرتال[۷] آلمان به دنیا آمد. وی با تحصیل در دانشگاه های برسلاو، زوریخ و برلین، در ۱۹۱۴، درجۀ دکترای حقوق دریافت کرد.

با شروع جنگ جهانی اول به خدمت ارتش درآمد و به عنوان افسر پرستار در جبهه های لهستان و روسیه خدمت کرد. به پاس یاری رسانی هایش به مجروحان خط مقدم نشان صلیب آهنین به وی اعطا شد. در آوریل ۱۹۱۵م، به دنبال انعقاد پیمان نظامی میان آلمان و ترکیه، در مقام افسر بهداشت به خاورمیانه و منطقۀ بین النهرین، که در قلمرو عثمانی بود، اعزام شد.

وگنر بین النهرین را مهد تمدن می دانست و به دیدن و بازشناختن آن اشتیاق فراوان داشت اما در آنجا به جای تمدن با خشونت و توحش رو به رو شد. او که شایعاتی دربارۀ کشتار ارمنیان شنیده بود، این جنایات هولناک را به چشم دید و شاهد زندگی رقت بار و شکنجه های وحشیانۀ هزاران زن و کودک نگون بخت شد که در کاروان های مرگ به سوی قتلگاه دیرالزور رهسپار بودند. با وجود دستور اکید مقامات ترک و آلمانی، که برداشت هر نوع عکس و یادداشت را از تبعید و کشتار ارمنیان ممنوع کرده بودند، وگنر صدها عکس از صحنه های دلخراش زندگی و مرگ زنان و کودکان ثبت کرد. به رغم بسیاری از نظامیان آلمانی، که نسبت به جنایات هم پیمانان ترک خود بی تفاوت بودند، وگنر مشاهدات و تأثرات خود را طی نامه هایی همراه با عکس هایی مستند از راه های پنهانی به خارج از کشور فرستاد. این نامه ها و عکس ها خبر از جنایتی ناشنیده و سهمناک می داد که دنیا در گیر و دار جنگ از آن غافل مانده بود. او در یکی از این نامه ها می نویسد:

(( همۀ جلگه ها، کناره های همۀ رودخانه ها پر است از این اردوگاه های شقاوت. در دره های کوه های تادروس و آمانوس، سیل مهیب رانده شدگان، این صدها هزار انسان نگون بخت، موج زنان جاری است و می رود تا رفته رفته نحیف تر شود و با رسیدن به جلگه و بیابان نابود از میان برود. کجا؟ به کجا می روند؟ این راهی است که بازگشت ندارد)) .

عکس های وگنر از صحنه های تبعید و کشتار ارمنیان از اسناد معتبر قتل عام است و نسخه های اصلی و نگاتیوهای آن در موزۀ ملی شیلر، در مارباخِ آلمان نگهداری می شود.

فعالیت های وگنر و نامه ها و مطالبی که برای افراد و نشریات مختلف می فرستاد از چشم مقامات حکومتی پنهان نماند. به درخواست حکومت، مقامات ارتش آلمان او را بازداشت و به بخش بیماران مبتلا به وبا منتقل کردند. وگنر در نوامبر ۱۹۱۶م به علت بیماری از بغداد به استانبول انتقال یافت و موفق شد تا نگاتیوهای عکس های خود و دیگر افسران آلمانی و عکس هایی را که از آن صحنه های وحشتناک گرفته بود پنهانی همراه خود ببرد.

در دسامبر ۱۹۱۶م وگنر به آلمان فرا خوانده شد و در آنجا نامه ها و اشعارش را، که مشاهدات و تأثرات دوران خدمت وی در ترکیه در آنها بازتاب یافته بود، منتشر ساخت. او در ۱۹۱۹م با ایراد سخنرانی در بسیاری از شهرهای آلمان و نمایش اسلاید از واقعیت نژادکشی ارمنیان و جنایات ترک های جوان برای امحای ملت ارمنی، کوشید تا افکار عمومی آلمان را به این جنایت هولناک جلب کند.

در همین سال وگنر نامۀ معروف خود را با عنوان (( وصیت در بیابان))، که خطاب به وودرو ویلسون،[۸] رئیس جمهور وقت امریکا، نوشته بود، به صورت نامه ای سرگشاده در نشریۀ برلینر تاگه بلات[۹] منتشر ساخت. او در این نامه خواسته بود تا به نجات یافتگان قتل عام کمک های مادی و معنوی شود، هزاران زن و کودک ارمنی، که تحت فشار از دین خود برگشته بودند، به دیانت خود بازگردانده شوند و بازگشت ارمنیان به خانه و کاشانۀ خود میسر و خسارت های وارد آمده به آنان جبران شود.

در ۱۹۲۱م، وگنر در مقام شاهد در محاکمۀ سوقومون تهلیریان،[۱۰] جوان ارمنی،که طلعت پاشا، وزیر کشور حکومت ترک های جوان و یکی از عوامل اصلی قتل عام ارمنیان، را در برلین به ضرب گلوله از پای درآورده بود، حضور یافت، در این محاکمه قاضی آلمانی جوان ارمنی را تبرئه کرد.

وگنر خلاصۀ مذاکرات دادگاه را، با درآمدی که عنوان آن را (( رأی عادلانه)) نهاد، در کتابی به نام محاکمۀ طلعت پاشا منتشر ساخت(۱۹۲۱م).

به دنبال کشتار ۱۹۲۲م ارمنیان در ازمیر ترکیه، وگنر مقاله ای با عنوان (( فریادهایی از آرارات)) نوشت که نامۀ سرگشاده ای بود خطاب به قدرتمندان جهان و در آن بار دیگر کشتار جمعی ارمنیان را مطرح ساخته و به دفاع از حقوق پایمال شدۀ ملت ارمنی برخاسته بود. این بار نیز فریاد او همانند بسیاری دیگر در جهانی که زور و منافع زورمندان بر آن حاکم است بدون پاسخ ماند.

وگنر، که از روی کار آمدن حکومت فاشیستی در آلمان و عواقب آن به شدت نگران شده بود، در ۱۹۳۱م، به همراه دیگر فرزانگان آلمانی بیانیه ای بر ضد فاشیزم امضا و در ۱۹۳۳م در نامه ای سرگشاده به آدلف هیتلر تعقیب و کشتار یهودیان را محکوم کرد. این نامه موجب دستگیری وگنر شد. او یکی از ۲۵۰ اندیشمند و مبارز آلمانی بود که در آن زمان کتاب هایشان ممنوع و به آتش کشیده شد.

در ۱۹۳۴م، وگنر از زندان گریخت و به انگلستان پناه برد. او پس از پایان جنگ، با تحمل مصائب فراوان، به اتفاق همسر یهودی اش ابتدا به فلسطین رفت و بعدها در رم مستقر شد و تا پایان عمر در همین شهر ماند. در اعلامیۀ مرگ وگنر این جمله از او آمده بود: (( من عدالت را دوست می داشتم به همین سبب دور از وطن می میرم)) .

ارمنستان و ارمنیان در سراسر عمر وگنر در مرکز توجه وی باقی ماندند. او دربارۀ زندگی مصیبت بار ارمنیان مقالات و داستان های بسیاری نوشته است. وگنر در ۱۹۷۲م، با نمایش عکس های قتل عام ارمنیان و ایراد سخنرانی در شهرهای مختلف امریکا مسئلۀ نژادکشی ارمنیان را برای مردم این کشور بازگو کرد.

در ادامه ترجمۀ نامۀ آرمین وگنر خطاب به وودرو ویلسون، رئیس جمهور وقت امریکا، را می آوریم.

نامه ای سرگشاده به وودرو ویلسون، رئیس جمهور امریکا

(( آقای رئیس جمهور، در هشتم ژانویۀ سال گذشته، شما از کنگرۀ ایالات متحده درخواست کردید تا به تمامی ملیت های غیر ترک امپراتوری عثمانی آزادی اعطا شود. بدون تردید، ارمنیان نیز در شمار این ملیت ها هستند. به نام این مردم است که من با شما سخن می گویم.

من، که در شمار معدود اروپاییانی هستم که شاهد عینی کشتار دهشتناک مردم ارمنی بوده اند، کشتاری که از شهرهای شکوفا و دشت های بارور آناتولی آغاز می شد و در کناره های رود فرات و بیابان های سنگلاخی بین النهرین پایان می یافت، به خود اجازه می  دهم تا توجه شما را به صحنه های محنت و وحشتی متمرکز کنم که دو سال تمام از برابر چشمانم می گذشتند و هرگز نخواهم توانست آنها را فراموش کنم.

من زمانی با شما سخن می گویم که دولت های هم پیمان برای کنفرانس صلح پاریس، که سرنوشت دهه های آیندۀ جهان را رقم خواهد زد، آماده می شوند.

اما ارمنیان، در میان دیگر ملت ها، ملتی کوچک اند، حال آنکه مذاکرات پیرامون دولت های بزرگ و مؤثر دور خواهد زد و احتمال می رود تا در فضای سودجویانه و سلطه گرایانۀ کشورهای بزرگ اروپا سرنوشت این ملت کوچک و به شدت ناتوان نادیده گرفته شود یا اهمیتی به آن داده نشود و ارمنیان بار دیگر به فراموشی سپرده شوند همچنان که اغلب در طول تاریخ این اتفاق افتاده است. این امر به راستی دردناک خواهد بود زیرا هیچ ملتی در جهان ستمی را که بر ارمنیان روا شده متحمل نشده است. این مسئلۀ جهان مسیحیت و مسئلۀ تمامی بشریت است.

زمانی که در ۱۹۱۵م حکومت ترکیه برنامۀ دوزخی خود را برای امحای دو میلیون ارمنی آغاز کرد، مردم فرانسه، انگلستان و آلمان همگی درگیر کابوس خونین جنگ جهانی بودند. بنابراین، هیچ کس مستبدان بی رحم ترک را از اعمال شکنجه و عذاب وحشیانه و تعصب آمیز برحذر نداشت. این گونه بود که تمامی افراد یک ملت، شامل مردان، زنان، کودکان، سالخوردگان، زنان باردار، مادران و نوزادان با هدفی یکسان به بیابان های عربستان رانده شدند تا همگی از گرسنگی بمیرند.

ارمنی ها ، که بیش از دو هزار سال در سرزمین خود می زیستند، از تمامی نقاط کشور، از کوهستان های صخره ای تا مناطق ساحلی، گرد آوردی و به بیابان ها تبعید شدند. دلایلی هم که گفته می شد واقعاً بی پایه و مضحک بود.

مردان را به طور گروهی می کشتند، دست و پایشان را به هم می بستند و به رودخانه ها پرتاب می کردند یا از پرتگاه ها به زیر می افکندند. زنان و دختران را به حراج عمومی می گذاشتند و می  فروختند. جوانان و سالخوردگان را زیر ضربات وحشیانۀ تازیانه از خانه ها بیرون می انداختند و در نقاط دور دست به جاده سازی می گماردند. تبعید ارمنی ها روز و شب ادامه داشت، مردم را نیمه عریان از بستر بیرون می کشاندند، در روستاها خانه هایشان را آتش می زدند، کلیساها و معابد را ویران یا تبدیل به مسجد می کردند، کودکانشان را می ربودند، احشامشان را می دزدیدند، دندان های طلا را از دهانشان می کشیدند و آخرین لقمه ها را از دستشان می گرفتند.

مأموران حکومتی و نظامی، همسایگان و دیگر افراد انگار همگی در ضیافت جنون آمیز خون شرکت داشتند. آنها دختران را از خوابگاه ها برای ارضای شهوات حیوانی خود می ربودند، زنان باردار را از زایشگاه ها به کوچه ها می کشاندند و چنان تازیانه می زدند که زمین رنگ خون می گرفت.

مردم وحشت زده نگاه خود را از صفوف بی پایان فراریان زجر کشیده برمی گرداندند اما در کنار معابر اجساد نوزادانی را می دیدند که در فضولات حیوانات رها شده بودند. دست های بریدۀ کودکانی را می دیدند که به التماس یا ترحم به سوی جلادان دراز شده بود.

صفوف تبعیدشدگان، که از کوهستان های ارمنستان سرازیر می شد، در آغاز شامل ده ها هزار تبعیدی بود اما هنگامی که به نزدیکی حلب می رسید بیش از چند صد نفر از آنها باقی نمانده بودند. دشت ها پر از اجساد سیاه شده، متورم ، مثله شده و عریانی بود که حتی لباس هایشان نیز به سرقت رفته بود. بوی تعفن مرگ در هوا موج می زد. آب های فرات پر از اجسادی بود که به هم بسته شده بودند و می رفتند که طعمۀ ماهیان شوند.

مأموران مسلح آنهایی را که زنده مانده بودند مسخره می کردند، جلوی گرسنه ها آرد می پاشیدند و از اینکه قربانیان از جلادان خود خرده ریز التماس می کردند لذت می بردند.

عشایر کُرد ارمنیان را می کشتند، مأموران آنها را غارت می کردند، به گلوله می بستند، دار می زدند، مسموم می کردند، سر می بریدند، خفه می کردند و در مانداب ها می انداختند. آنها از بیماری های عفونی، گرسنگی، تشنگی یا حملۀ سگ های وحشی جان می باختند.

کودکان از فرط گریه و فریاد در اشک های خود غرق می شدند، مادران نوزادان خود را از پرتگاه ها به زیر می انداختند، زنان باردار به حال جنون خود را به فرات می افکندند. آنها با هر مرگ ممکن در هر زمان و مکان می مردند.

آقای رئیس جمهور، این ملت گرفتار ستم تصورناپذیری شده است. من هر آنچه پیرامون این جنگ نوشته شده خوانده ام. از عمق وحشت هایی که جهان تجربه کرده آگاهم. در مورد میدان های جنگ که به کشتارگاه هایی جهنمی بدل شده اند، کشتی هایی که انفجار مین آنها را قطعه قطعه کرده است و از بمباران  هوایی شهرهای بی دفاع نیز خبر دارم اما هیچ ملتی، نه بلژیکی ها، نه صرب ها، نه انگلیسی ها، نه روس ها و نه حتی آلمانی ها، که خود نیز صدمات فراوانی از جنگ دیده اند، هیچ کدام این ستم را، که بر ملت ارمنی رفته است، تحمل نکرده اند. شاید در روزگار باستان چنین بدبختی هایی دامن گیر اقوام وحشی شده باشد اما اینجا سخن پیرامون ملتی است با فرهنگی پربار و تاریخی غنی و شکوهمند که در هنر، علم و ادب اندوخته ای هنگفت دارد و چهره های درخشان و مردان نامی بسیاری را پرورده است. سخن پیرامون مسیحیانی است که فرزندانشان در تمامی دنیا پراکنده اند و بخشی از آنان سالیانی دراز است که در کشور شما به سر می برند.

آقای رئیس جمهور، این مردم تقریباً به همۀ زبان های دنیا سخن می گویند، زنان و دختران آنها عادت دارند بر صندلی راحت، دور میزهایی با سرویس های نفیس بنشینند، نه در گودال هایی در ماسه های بیابان. آنها بازرگانانی ماهر، پزشکانی حاذق، دانشمندان، هنرمندان و دهقانانی پاکدل که زمین را بارور می کردند و تنها گناهشان آن بود که به زبان خود تکلم می کردند و به خدای خود ایمان داشتند.

هر کس از حوادثی که در طی جنگ در آناتولی روی داده با خبر است و سرگذشت ارمنی ها را دنبال کرده می داند که همۀ اتهامات دروغینی که به ارمنیان نسبت داده شده چیزی جز تهمت هایی ساختگی و وحشتناک نیست که دولتمردان فرومایه برای کتمان اعمال غیرانسانی، شیطانی و ظالمانۀ خود ساخته و پرداخته اند اما حتی اگر تهمت ها پایه و اساسی نیز  داشت مگر می توانست ستم هایی را که بر صدها هزار بی گناه روا شده توجیه کند؟

در این زمینه، تقصیری متوجه اسلام نیست. ذات همۀ ادیان بزرگ بر درستکاری استوار است و اعمال برخی از مسلمانان چنان است که از کردار برخی اروپاییان شرمسار می شویم.

من مردم عادی این کشور را نیز، که وجدانی پاک دارند، متهم نمی کنم اما بر این باورم که حاکمان مستبد هرگز نخواهند توانست مردم را خوشبخت کنند. آنها ترکیه را برای همیشه از حق معنوی حاکمیت محروم می کنند و در عین حال اعتقاد ما را پیرامون استعداد آن کشور برای متمدن شدن از بین می برند.

آقای رئیس جمهور، بی طرفی من را باور کنید. من در مقام یک آلمانی با شما سخن می گویم. کشور من هم پیمان ترکیه و در نتیجه، یکی از مسئولان این اعمال دوزخی و انسان ستیزانه بود اما در صدور مجوز برای این پاک سازی نابخشودنی تهمت را نباید فقط متوجه آلمان کرد. در ژوئن ۱۸۷۸م، در پیمان برلین، سراسر اروپا برای صلح و امنیت ارمنیان تضمین های امیدوار کننده ای می دادند. آیا این وعده ها هرگز جامۀ عمل پوشیده است؟ حتی قتل عام هایی که عبدالحمید شروع کرده بود اروپا را بر آن نداشت تا یک آن از سیاست سودجویانه و آزمندانۀ خود بازماند و از ارمنیان بی پناه حمایت کند. در پیمان آتش بس میان ترکیه و دولت های هم پیمان، که ارمنیان پراکنده در جهان بی صبرانه در انتظارش بودند، از مسئلۀ ارمنی تقریباً سخنی به میان نیامد.

مگر این بازی های مفتضحانه یکبار دیگر تکرار خواهد شد و ارمنیان بار دیگر درس سرخوردگی از تاریخ خواهند آموخت؟ آیندۀ این ملت کوچک نباید به بهانۀ منافع و خودمحوری دول بزرگ نادیده گرفته شود. آقای رئیس جمهور، عزت و شرف اروپا را نجات دهید.

سرزمین های ارمنیان در ترکیه اکنون تبدیل به مناطق متروکی شده اند که دو سوم سکنۀ آنها هرگز به آنجا باز نخواهند گشت. عدم الحاق سرزمین های ارمنیان در روسیه به استان های ارمنی نشین آناتولی و کیلیکیه خطای بزرگی به شمار می رود حال آنکه با الحاق این سرزمین ها حکومتی آزاد شده از قید ترک ها با دسترسی به دریا برای ارمنیان ایجاد خواهد شد.

این کشور ناتوان است و به تنهایی نمی تواند بر پای خود بایستد. صنعت، تجارت و تولید آن در حال احتضار است. سکنۀ نابود شده هرگز به حال نخست برنخواهند گشت. جلادان حریص خانه های ارمنیان رانده شده و ثروت هایی را که طی قرن ها فراهم شده بود غارت و تصاحب کرده اند. آنها هزاران ارمنی را تحت فشار مسلمان کرده اند، هزاران کودک را ربوده اند و هزاران زن و دختر را به اسارت حرم های ترکان در آورده اند. همۀ این مردم نیاز به آزادی دارند. به تمامی قربانیان این اعمال، به آنهایی که از بیابان ها به زادگاه خود بازخواهند گشت و برای آنچه از دست داده اند باید پرداخت غرامت شود. یتیمان باید جمع آوری و نگهداری شوند. آنچه امروز این مردم نیاز دارند محبت است، محبتی که مدت ها از آن محروم بوده اند. اینها همه بازشناسی گناه همگی ما می تواند باشد.

این نامه وصیت معنوی من است. هزاران قربانی از زبان من سخن می گویند. این تنها صدایی است که حق دارد در همۀ زمان ها به گوش ها برسد. این صدای انسان دوستی است)) . [۱۱]

آرمین وگنر

برلینر تاگه بلات، ۲۳ فوریۀ ۱۹۱۹

پی نوشت ها :

منابع:

Soghomonian, Hakob, Hishadagi Pate. Yerevan,2006

Haykakan hamarod Hanragitaran.yerevan, 2003, h.4

haykakan hartsi hanragitaran. yerevan. 1996

پی نوشت ها:

Johannes Lepsius 1ـ

Franz Werfel 2ـ

Anatole France 3ـ

Jemes Bryce 4ـ

Armin Wegner 5ـ

Elberfeld 6ـ

Wuppertal 7ـ

Woodrow Wilson 8ـ

Berliner Tageblatt 9ـ

Soghomon Tehlirian 10ـ

۱۱ـ آرمین ت. وگنر، (( وصیت در بیابان)) ، برلینر تاگه بلات (۲۳ فوریۀ ۱۹۱۹).

مقاله های فصلنامه فرهنگی پیمان شماره ۵۱
Facebook
Twitter
Telegram
WhatsApp

فصلنامه های فرهنگی پیمان

سبد خرید